ورزش میکنیم که یادشهدا زنده شود/ لزوم تبیین جنگ اقتصادی در منابر
تاریخ انتشار: ۲۲ شهریور ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۶۰۸۳۲۲
مجله مهر: حجت الاسلام والمسلمین احسان بیآزار تهرانی، از آن روحانیهای منبری است که حالا به واسطه فعالیتهای جهادی و فرهنگیاش در فضای مجازی طرفداران زیادی دارد. کسی که حالا علاوه بر منبر در عالم حقیقی، در دنیای مجازی هم پامنبریهای زیادی بین مردم و به خصوص جوانان دارد. برای همین هم اگر در شبکههای اجتماعی نامش را جست و جو کنید به پویشهای مختلفی فرهنگی و اجتماعی میرسید که درصدد احیای سنتهای خوب و اتفاقات ثمربخش در جامعه است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بوکسوری بودم که روحانی شدم
آقای بیآزار جزو کسانی است که بسیارجدی به ورزش بوکس میپرازد؛ به اندازه ای که کاربران فضای مجازی تمرینهای او را با «امیرعلی اکبری» قهرمان هنرهای رزمی MMA دیدهاید. برای همین اولین سوالمان را این طور آغاز کردیم که احسان بیآزار بوکسوری است که طلبه شده یا طلبهای بوده که سراغ بوکس رفته؟ او در پاسخ گفت: «من بوکسوری بودم که روحانی شدم. برای همین برخی رسانهها دربارهام تیتر زدند؛ بوکسوری که منبر میرود. اما اینکه چه اتفاقی افتاد تا به این وادی آمدم برای خودش حکایتی است؛ آن هم زمانی که در اوج آمادگی بدنی برای مسابقات در سطح بالا بودم. من از ۱۴سالگی بوکس کار می کردم در رشته های دیگر هم مشغول بودم؛ ولی بوکس را یک جور دیگر دوست داشتم. از بوکس به عنوان سلطان ورزش ها یاد می کنند. راستش بیشتر جذبه "محمدعلی کلی" من را گرفت آن هم به خاطر شخصیت و حرفهایی که میزد. خیلیها بوکس را که میبینند فکر میکنند مظهر خشونت است در صورتی که به نظرمن، بوکس از لحاظ بحث قدرت و تنفس بعد از کایاک یک نفره بیشترین انرژی را از شخص میبرد. ورزشی است که شاخصههایی مثل تحرک و تفکر دارد؛ چون حتی در یک بازی مثل شطرنج شما در حین مسابقه چند ثانیه ای وقت دارید تا به فکر حرکت بعد باشید اما در بوکس در صدم ثانیه باید تصمیم بگیرید که چه واکنشی از خودتان نشان بدهید. ولی با این وجود در حال حاضر ورزشی نیست که خیلی جدی آن را به همه توصیه کنم چیزی که بیشتر برایم مهم است این است که همه افراد ورزش کردن هر روزه را به خودشان مثل نماز واجب بدانند.»
شب قبل از مسابقات بوکس تصمیم گرفتم طلبه شوم
شاید تصور ذهنی ما از کسانی که بوکس کار میکند صورتهایی است با پیشانی و بینیهای شکسته چیزی که انگار آقای بی آزار از آن مستثنی است. مهم ترین سوال اینجاست که چه اتفاقی رخ میدهد که یک بوکسور سر وقت حوزه و طلبگی میرود؟ «بوکسورها دو نوع هستند دسته اول فایترند یعنی کسانی که دائما درگیرند، میزنند و مشت می خورند این گروه کسانی هستند که دماغ شکسته دارند؛ اما دسته دوم با فرار چرخشی عمل میکنند و حریف را نگه می دارند. در این سبک شما مثل پروانه فرار میکنید و مثل زنبور نیش میزنید. سبکی که دقیقا دوست خوبم امیر علی اکبری در مسابقاتش از آن استفاده می کند. برای همین خود من هم طی این سالهایی که بوکس کار کردم بیشتر از سه تا چهار مشت جدی نخوردم. ولی چیزی که من را در ۱۸سالگی به سمت حوزه برد یک خواب بود. خوابی که تا به الان آن را حتی برای نزدیکترین اعضای خانوادهام هم تعریف نکردم. بعد از آن خواب بود به من الهام شد که باید در این وادی بیایم و آن قدر این تصمیم برای در خانواده ما غریبه بود که وقتی صبح آن روز به پدرم اعلام کردم که می خواهم بروم حوزه پدرم گفت: می خواهی بروی حوزه بسیج ثبت نام کنی؟ گفتم نه، می خواهم بروم همان جایی که از این پارچه ها به سرشان میبندند! یعنی انقدر با این دنیا ناآشنا بودم که حتی اسم عمامه را هم نمیدانستم(باخنده) حتی خانواده هم با این تصمیم من مخالف بودند و میگفتند که تو آدم شر و شوری هستی و به درد حوزه نمیخوری چون آنجا آدمهایی آرام و اهل سکون را میطلبد.»
از موهای مدل تایسونی تا راه نیافتن به حوزه
آقای بیآزار میگوید که اصرارهای خانواده برای تغییر نظرش بیفایده بوده او برای رفتن به حوزه تصمیم خودش را میگیرد و راهی میشود. «روزی که برای ثبت نام در حوزه رفتم، موهایم را مدل تایسونی کوتاه کرده بودم. صورتم هم در مسابقات دچار آسیب و کبودی شده بود. از طرفی پیراهن آستین کوتاه هم پوشیده بودم و یک دوچرخه کورسی هم داشتم. پرسان پرسان از آدمها نشانی حوزه را پرسیدم آنها هم به من نشانی حوزه آیت الله حق شناس را دادند. یک آقایی آنجا بود وقتی که به حجره رسیدم و گفتم که می خواهم اینجا ثبت نام کنم؛ آن بنده خدا وقتی ظاهر من را دید با یک حالت اشمئزازی گفت بفرمایید بیرون ما اصلا جا نداریم(با خنده) من اولش خیلی از این برخورد ناراحت شدم ولی بعد به من نشانی حوزه مجیدالدوله را دادند. وقتی به آنجا رسیدم از قضا روحانی که مسئول ثبت نام آنجا بود خودش تکواندو کار بود و ورزش میکرد. همین اتفاق من را جذب خودش کرد و راهی حوزه شدم.»
باید اهل عمل بود تا کلام اثرگذار باشد
روحانیت قشری است که همیشه آنها را با نام پند و وعظ میشناسیم اما برخی مواقع این سوال پیش میآید که چه طور باید همه موعظهها را عملی کرد. موضوعی که آقای بیآزار درباره آن این طور میگوید: «طلایه دار حوزه رهبر معظم انقلاب است. به عنوان مثال خود ایشان در این سن مقید به ورزش هستند و یک انسان شایسته را در سه حوزه تحصیل و تهذیب و ورزش توصیف می کنند؛ ولی چیزی که مهم است این است که روحانیت باید در عرصه عمل خودش هم شروع کند و فقط به حرف و گفتن بسنده نکند. شما حتی پویش ورزشهای روزانه ما به نام یک شهید را دیدهاید. این پویش اقدامی بود که افراد هرروز به عشق یک شهید ورزش میکردند. من خودم وقتی خواستم مجدد ورزش را به صورت جدی شروع کنم چهل روز خودم را درگیر آن کردم تا ببینم می توانم به این چیزی که می گویم عمل کنم یا نه! بعد از این که این ۴۰ روز تمام شد از این طرح حرف زدم تا ببینم که آیا کلام من اثر می گذارد یا نه!؟ چون دم زدن و سفارش تنها هیچ فایده ای ندارد؛ بلکه باید آن را انجام داد. به عنوان مثال من دیروز پویش دیگری را به راه انداختم به اسم "به عشق موذن کربلا" که در آن قرار شد تا همه در معابر اذان بگوییم و این سنت قدیمی را دوباره احیا کنیم. برای همین هم اولین نفری که این کار را شروع کرد خود من بودم و در میدان ساعت تبریز اذان گفتم چیزی که فکر می کنم بوی خدا را در جامعه می آورد و می تواند تاثیر گذار باشد.»
اگر خدمتی به این لباس نمیکنیم ضربهای هم نزنیم
یکی از ویژگیهای حجتالاسلام والمسلمین بیآزار فعالیتش در حوزههای مختلف است. چه حضور پررنگ مجازیاش در شبکههای اجتماعی، چه اقدامات جهادی در مناطق محروم و یا پیگیری مستمرش در حوزه ورزش؛ اما یک از پرسشهایی که به وجود میآید این است که برای او کدام جبهه الویت بیشتری دارد؟ «من دارم کار خودم را انجام میدهم و فکر می کنم آدم باید جامعالاطراف باشد؛ چون نمی شود فقط روی یکی از اینها فوکوس کرد و باید دانست که همه این کارها کنار هم دیگر لازم است. ولی پیشانی کار من روضه خوانی امام حسین(علیه السلام) است. بین کارهای مختلفی که انجام میدهم باید بگویم من نوکری سیدالشهدا را با هیچ چیز عوض نمیکنم. حضرت آقا تعبیر کردند فضای مجازی هم قتلگاه جوانان است و هم معادل انقلاب اسلامی است. راستش من اگر احساس وظیفه نمی کردم وارد این عرصه نمیشدم. من میخواهم اگر خدمتی نمیکنم ضربه ای هم به این لباس نزنم. تمام تلاش ما این است که ظرفیتها را به این سمت ببریم که نگاه مردم با دین گره بخورد وگرنه هیچ کدام از این کارها هدف ما نیست ما اگر ورزشی میکنیم می خواهیم یاد شهدا زنده باشد. اگر در مناطق جهادی کار می کنیم برای این است که این نگاه را که طلبه ها تافته جدابافته هستند را دور کنیم.»
طلبهها نباید تابوشکنی نکنند
جامعه روحانیت همیشه جزو اقشاری بوده است که در معرض توجه مردم قرار میگرفته. خصوصیتی که گاه باعث میشود که انجام برخی از فعالیتهای روزانه که برای سایر مردم عادی است برای روحانیون عجیب به نظر برسد. از طرفی دیگر هستند بعضی از طلاب که برای مردمی نشان دادن خودشان دست به هر کاری میزنند. اتفاقی که گاه پیدا کردن حد تعادلش هم برای جامعه طلبه و هم برای مردم محل بحث میشود. «ما باید باور کنیم که این لباس همواره با قداست است و چیزی به اسم "زی طلبگی" وجود دارد. چون ما دایه این را داریم که این لباس هم لباس نوکری مردم است، هم لباس پیامبر ما؛ برای همین هم باید حواسمان باشد که با این لباس تابوشکنی نکنیم و از ساختار طلبگی فاصله نگیریم یا نخواهیم به هر قیمتی هر کاری را بکنیم تا بگوییم مثل مردم هستیم. مثل اینکه من بخواهم بروم کنسرت یا پیانو بزنم یا به استادیوم بروم و فارغ از انگیزه تبلیغ دینی صرفا بخواهم پرچم یک تیم را بالا ببرم و تشویق بکنم. چون فکر میکنم این کارها در شان روحانیت نیست. من در بسیاری از موارد به این موضوع اعتراض نشان دادم و خیلی از دوستان از من رنجیده شدند. برای همین هم فکر میکنم انجام هرکاری که در چارچوب زی طلبگی باشد ایرادی ندارد کما اینکه ما باید عرف را هم در نظر بگیریم. چه بسا من خودم در تهران پشت موتور به عنوان راننده نمینشینم ولی در قم این موضوع یک اتفاق عادی است. نکته آخر اینکه ما باید با مردم باشیم ولی مردم زده نباشیم.»
۲۲ سالم بود که در محضر آیت الله بهجت منبر رفتم
یکی از پررنگترین بخش های فعالیت آقای بیآزار اقدامات جهادی او و همکارانش است. اتفاقی که نقطه شروع آن از اوایل دهه ۸۰ بود: «سال ۸۰ من ۲۲ سالم بود که پیش آقای بهجت منبر می رفتم و به دستور "آیت الله هاشمی علیا" در چیذر سال سومم در حوزه معمم شدم، چون هم شوق داشتم هم درسم خوب بود. من همان موقع برای طلبهها طرح تبلیغی داشتم زمانی که هنوز هم فضای مجازی راه نیفتاده بود. من اولین سال تبلیغم طبق نظر آیت الله بهجت در روستایی به نام "جیریا" در شهر اراک اتفاق افتاد. جیریا جایی بود که در یک ماهی که آنجا بودم چیزی نزدیک ۱۵ کیلو وزن کم کردم. من همان سالها که هر کسی کامپیوتر نداشت کلاس به کلاس به بچه ها آموزش مولتی مدیا می دادم و آنها را تشویق می کردم. روزی که داشتیم از آنجا میآمدیم اهالی روستا برای قدردانی ۲۰۰هزار تومان جمع کرده بودند تا به من هدیه بدهند. همان زمان پدر و پدر خانم بنده مبلغی روی این پول گذاشتند تا بتوانیم ساخت بخش زنانه مسجد روستا را تکمیل کنیم آن زمان با این حرکتی که انجام دادیم نزدیک هشت میلیون تومان بین مردم روستا پول جمع و صرف خود اهالی شد.»
بسیاری از پولهای مردمی در زلزله حیف و میل شد
آقای بیآزار در صحبتهایش میگوید دو سال پیش که مقام معظم رهبری دستور آتش به اختیار را مطرح کردند این انگیز در آنها ایجاد شد که روند فعالیتهایشان را تشکیلاتی کنند و آن را به بحث رسانهای گره بزنند. «ما احساس کردیم که باید از مناطق محروم تهران شروع کنیم. سرای احسان یک جای مردمی بود جایی که در آن حدود ۵۰۰ بیمار روانی در آنجا بودند که کسی جز خدا را نداشتند. وقتی دیدیم امکاناتشان ضعیف است تصمیم گرفتیم به کمک مردم به آنجا سر وسامان بدهیم. تا اینکه زلزله کرمانشاه اتفاق افتاد و عدم چالاکی مسئولان در رسیدگی به امور باعث شد تا خود حضرت آقا به کرمانشاه سفر کنند و کمک رسانی را نشان بدهند آن هم درست در لحظهای که عده ای از مسئولان از ماشینهای خودشان پیاده نشدند یا با کفش وارد زندگی مردم شدند. ما هم وقتی آنجا ورود کردیم کارهای خیلی خوبی انجام شد. زمانی که سر چادر زدن خون به پا میشد ما تلاش میکردیم با یک تشکیلات درست اوضاع را در حد توان خودمان ساماندهی کنیم. آن هم درست در زمانی که کمک های مردمی زیادی به خاطر نداشتن مدیریت درست حیف و میل میشد تا جایی که خیلی از این پولها بعدا حکم نوش داروی پس از مرگ سهراب را پیدا کرد. چون بسیاری از این دوستان این مبالغ را نگه میداشتند که بعدا با آن یک دهکده درست کنند و این پولها سر بزنگاه خرج نشد و الان این پول دیگر ارزش مادی چند ماه پیش خودش را ندارد. مثل این میماند که یک مجروح تصادفی را باید احیا کنیم ولی پزشک بیاید به فکر پروتز بینی آن بیفتد. این اتفاقی بود که عواقب بعدی داشت چون تعدادی از بچههای زلزلهزده در سرمای زمستان به خاطر نبود جا جان خودشان را از دست دادند.»
مرورگر شما از ویدئو پشتیبانی نمیکند.فایل آنرا از اینجا دانلود کنید: video/mp4
ویدئو: فعالیتهای جهادی؛ از سرای احسان و فعالیت برای زلزلهزدگان تا آبرسانی به سیستان و بلوچستان
سیستان و بلوچستان؛ تنگه احد انقلاب اسلامی
اما بعد از زلزله کرمانشاه نه تنها فعالیت های جهادی این گروه تمام نشده بلکه در مناطقی مثل خوزستان و سیستان و بلوچستان ادامه پیدا کرد. «بعد از کرمانشاه و خوزستان الویت دیگری برایمان پیش آمد که آن سیستان و بلوچستان بود. ما برای این استان تحقیق میدانی کردیم. به لطف خدا و امیرالمومنین با یک مبلغ کم پمپهای آبی زدیم و مشکل بی آبی تا حدی رفع شد. خیلی راحت میشود کار کرد ولی نمیدانم چرا برای این تنگه احد انقلاب اسلامی اقدامی انجام نمیشود. شاید در ابتدای کار فکر کنیم که این رقمها عدد بزرگی برای رفع مشکلات نباشد ولی این کار ما باعث شد تا بعد از آن نگاهها بیشتر به سیستان معطوف شد و بعد هلال احمر پویش آب را راه انداخت و از طرف دیگر وزیر مخابرات اعلام کرد که به مشکلات رسیدگی می کنند و رئیس بنیاد شهید گفت که این موضوع را به هیئت دولت انتقال می دهد. این همان چیزی است که ما می خواستیم تا نگاه ها به سمت این منطقه جلب شود.»
روی منبر تسویه حساب سیاسی نکنید
فارغ از فعالیتهای جهادی یکی دیگر از محور بحثها با آقای بیآزار به عنوان یکی از وعاظ مشهور تهران در آستانه محرم درباره منبر و عزاداریهای این ماه بود. موضوعی که حتی طی چند وقت اخیر مراجع تقلید نیز درباره کم و کیف آن صحبت کرده بودند. مبحثی که آقای بیآزار نیز درباره آن نظرات جالبی داشت. «پیشنهاد من برای اهل منبر و مادحین این است که منبرها را محلی برای سیاسی بازی و تسویه حساب جناحی نکنیم وگرنه قیام امام حسین (علیه السلام) یعنی نگاه سیاسی کسی که طرفدار امام باشد نمیتواند منفعل باشد. من نمیتوانم یزید زمانهام را نشناسم و دم از امام حسین(علیه السلام) بزنم. ما باید نگاه درست و غلط به دنیا را به مردم نشان دهیم. امروز بهترین مسئله وحدت آفرینی است. یک عده در این ممکلت دارند می روند به سمت ذلت آفرینی در حالی که شعار امام حسین هیهات من الذلة است. »
مرورگر شما از ویدئو پشتیبانی نمیکند.فایل آنرا از اینجا دانلود کنید: video/mp4
تببین شرایط جنگ اقتصادی در منابر از منظر حجتالاسلام بیآزار تهرانی
وحدت آفرینی کنیم اما مشکلات را ماست مالی نکنیم
حجتالاسلام بیازار تهرانی پرداختن به «مشکلات مردم» و «تببین ابعاد جنگ اقتصادی دشمن علیه مردم ایران» در منابر را توصیه خود به دستاندرکاران هیاتهای مذهبی میداند. او میگوید: «طرحی که امسال دارم تبیین خطبه منا حضرت سیدالشهداست. این خطبه به گونهای که گویی برای امروز ما گفته شده است. این خطبه میتواند پشتیبان منابر باشد. به نظر من کلیدواژههایی مثل اشرافیت و دنیازدگی را باید تبیین کرد. دشمت برای ما خواب دیده و متاسفانه عدهای هم در این مملکت خوابند. عدهای نفوذی دنیازده کار را سخت کردهاند و ما باید محرم را تلنگری برای آنها قرار دهیم. ما باید بدانیم کسانی امام زمان خودشان را شهید کردند که دچار دنیازدگی بودند. در 6 ماهه دوم امسال دشمن برای ما خواب دیده است. آنها تمام ظرفیت خود را جمع کردهآند تا فروش نفت ما را به صفر برساند. دشمن از تمامی مخالفان ما حمایت میکند از کوموله و منافق گرفته تا داعش و سلطنت طلب. امروز باید وحدت آفرینی کنیم اما منظورمان ماست مالی نیست. ما باید مطالبهگری کنیم. امام خسین فریا هیهات من الذله زد. عدهای در این مملکت از مذاکره با آمریکا هم گذر کردند و رسیدند به مصالحه با آمریکا و جام زهر دادن به رهبری.»
پستهای سیاسی را رد کردهام
در آخر یکی از نقطههای قابل توجه در گفت و گوی ما واکنشهایی است که آقای بیآزار در طی فعالیتهای گوناگون از مردم و افراد مختلف برایمان نقل میکند و میگوید که هیچ وقت این اقداماتش قرار نیست مقدمهای برای پستهای سیاسی و مدیریتی باشد. او میگوید: «خیلی از روحانیت ما را نقد کردند و خیلیهای دیگر ما را تهدید کردند. بعضیها گفتند که شما وقتی بیل دستت گرفتهای، شان روحانیت را زیر سوال بردی! ولی همین که مردم همراه هستند و نگاهشان تغییر کرده و تحول فکری و روحی داشتهاند برای من کافی است. از همین جا هم میخواهم اعلام کنم که در این مدت پیشنهادهای زیادی برای پست و مقام داشتهام ولی تمامی آنها را رسما رد کردهام؛ چون الان اگر من این کار را بکنم خطاست برای اینکه آن وقت میگویند این آدم محرومین را پله کرد تا خودش به جایی برسد. من رسما میگویم افتخارم خدمت به مردم است و فخر دنیا و آخرتم روضه خوان بودن است و من این را با هیچ سمت وپستی عوض نمیکنم و تا جایی که امکان داشته باشد برای پابرهنهها میدوم.»
کد خبر 4400575منبع: مهر
کلیدواژه: اردوی جهادی بوکس فضای مجازی ماه محرم مدیریت جهادی ورزش مردم علیه احتکار صفحه اول روزنامه ها دکه روزنامه کیوسک مطبوعاتی صفحه اول روزنامه های ورزشی صفحه اول روزنامه های اقتصادی اینفوگرافیک مدرسه اردوی جهادی عراق انقلاب اسلامی ایران وزارت بهداشت سید حسن قاضی زاده هاشمی یوم الله 17 شهریور
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۶۰۸۳۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
هشدار درباره آینده اقتصاد ایران
به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه شرق، بیشک یکی از مهمترین حوزههایی که به شکل جدی تحت تأثیر تنشهای منطقهای و همچنین رویارویی ایران و اسرائیل قرار گرفت، بحثهای مرتبط با اقتصاد بود که در همه کشورهای منطقه نیز وجود داشته است.
در ایران نیز از ۱۳ فروردین تا ۳۱ فروردین، شاهد افتوخیزهای اقتصادی در رابطه با این تنشها بودیم. اما با کمرنگترشدن این تنشها و دورشدن سایه جنگ مستقیم بین دو طرف (ایران و اسرائیل) هیجان اقتصادی مسیر کاهشی را در پیش گرفت که نشان میدهد پارامترهای حوزه سیاست خارجی چگونه به شکل جدی، فوری و مستقیم میتوانند اقتصاد و بازار را درگیر کنند. با وجود آنکه این روند یک روند عمومی است و محدود به ایران نیست، ولی در این بین، شدت تأثیرگذاری تحولات حوزه سیاست خارجی بر حوزه اقتصادی محل بحث است.
از اینرو به گفتوگویی با حسین راغفر نشستهایم تا از نگاه این استاد دانشگاه و اقتصاددان، میزان و دلایل تأثیرپذیری و تأثیرگذاری اقتصاد و سیاست خارجی را بر همدیگر بررسی کنیم. آنچه در ادامه میخوانید، ماحصل این گپوگفت است.
بدیهی است که اقتصاد هر کشوری با شدت و ضعف متأثر از تحولات حوزه سیاست خارجی و روند مناسبات دیپلماتیک است؛ تحریم، مناقشه، مذاکره، صلح، جنگ و ... هرکدام به شکل مستقیم و غیرمستقیم تبعات خود را خواهد داشت و ایران هم از این قاعده مستثنا نیست. همچنان که در بازه زمانی ۱۸روزه (از ۱۳ فروردین و عملیات تروریستی اسرائیل به بخش کنسولگری سفارت ایران در دمشق تا ۳۱ فروردین)، شاهد تأثیرپذیری اقتصاد بودیم. پس از فروکشکردن این مناقشه و کمرنگشدن سایه جنگ، بازارها هم روند نزولی و البته تدریجی خود را آغاز کردهاند. بااینحال به نظر میرسد در یک قیاس، شدت تأثیرپذیری اقتصاد، بازار و معیشت ایران از تحولات عالم سیاست خارجی قدری جدیتر از سایر کشورهاست؛ یعنی ضربهپذیری اقتصادی کشور بیشتر از سایر اقتصادهای منطقهای و جهانی است. اگر حضرتعالی قائل به این گزاره هستید، دلیل یا دلایل آن چیست؟
این نکته شما درست است که اساسا اقتصاد هر کشوری در هر نقطهای از دنیا، حتی اقتصادهای قدرتمند جهانی، بهشدت متأثر از پارامترهای حوزه سیاست خارجی هستند؛ یعنی شما میبینید که جنگ، صلح، مذاکره، درگیری و نظایر آن چگونه حتی باعث میشود اقتصادهای اروپایی و آمریکایی یا اقتصاد چین نیز درگیر شود. اما همانطور که شما گفتید و کاملا هم درست بود، اقتصاد کشورها بهرغم آنکه شباهتهایی با اقتصاد دیگر کشورهای منطقهای و جهانی دارند، ولی هرکدام اقتضائات و شرایط خاص خود را هم دارند. درباره اقتصاد ایران هم یک ویژگی بارز آن، فقدان استراتژی یا برنامه راهبردی در حوزه معیشتی است؛ آنهم در شرایطی که بعد از جنگ تحمیلی، یک استراتژی اجرائی در حوزه سیاست خارجی تعریف و پیش برده شده که متأسفانه در تمام این سالها بار اصلی آن بر دوش اقتصاد بوده است. یعنی در تمام این سالها این بازار، معیشت و سفره مردم بوده که به شکل جدی، مستقیم و فوری درگیر این راهبرد سیاست خارجی شده است و چون در حوزه اقتصادی و تجاری هم راهبرد یا برنامهای برای کاهش آثار مخرب این راهبرد سیاست خارجی تعریف نشده، طبیعتا اقتصاد بهشدت متأثر از تحولات عالم سیاست خارجی است.
جناب راغفر، اساسا موضوع تأثیرپذیری است یا آسیبپذیری یا ضربهپذیری؟
من مسئله را قدری جدیتر از تأثیرپذیری میبینم؛ چون بیشترین هزینه سیاست خارجی و بار بر دوش اقتصاد بوده است، بدون آنکه برنامهای برای کاهش این آثار مخرب حوزه سیاست خارجی بر بازار و سفره مردم تعریف شود. پس بدیهی است موضوع تأثیرپذیری نیست، بلکه چیزی بیش از آن است. واقعا در این سالها اقتصاد آسیبهایی جدی از مناسبات سیاست خارجی دیده است. یعنی این روند اجرائی در سیاست خارجی با ضربههای گاه مهلکی که به معیشت و سفره مردم زده، سبب شده است اقتصاد ایران از سطح یک اقتصاد کمتوان، به سطح اقتصاد ناتوان تنزل پیدا کند و اتفاقا همین موضوع باعث خواهد شد که خود راهبردها و برنامههای کلان سیاست خارجی هم دچار چالش شود و به اهداف ترسیمشده خود دست پیدا نکند که کاملا طبیعی خواهد بود. مسجل است وقتی راهبردهای سیاست خارجی با یک اقتصاد ناتوان و ضعیف همراه شود، وقتی با یک تورم افسارگسیخته و سقوط بیسابقه ارزش پول ملی توأم شود، نمیتواند آنطور که باید قدرت بازدارندهای در سطح منطقه و بازیگران پیرامونی برای ایران ایجاد کند.
اگر بخواهیم آسیبشناسی را قدری عمیقتر کنیم، موج سینوسی نرخ ارز، سکه، طلا و... شاخصی برای سنجش توان اقتصادی در اجرای راهبردهای تعریفشده سیاست خارجی کشورها و مشخصا ایران خواهد بود؟ درست است؟
سؤال خوبی را مطرح کردید. برای پاسخ به این پرسش، شما کافی است به تجربه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نگاه کنید که معیار سنجش اقتصاد کمتوان یا ناتوان مشخص شود.
چطور؟
ببینید، وقتی کشوری با یک اقتصاد کمتوان یا به طریق اولی با اقتصاد ناتوان و مسئله بغرنج تورم، فساد و فقدان برنامههای منسجم، واقعبینانه و غیرشعاری تجاری، ناکارآمدی و ناتوانی نهادهای اجرائی و هزاران مشکل دیگر روبهروست، طبیعتا نمیتواند نفوذ نظامی خود را در کشورهای دیگر افزایش دهد یا همین نفوذ نظامی فعلی را هم ادامه دهد. درواقع پیششرط و لازمه حضور، نهتنها وجود یک اقتصاد پویا در داخل کشور، بلکه همراهی و همکاری اقتصادهای موازی دیگر کشورهای منطقهای و جهانی است که به نحوی بتوانند از این راهبرد سیاست خارجی ایران حمایت کنند؛ کمااینکه میبینید وقتی یک ابرقدرت مانند آمریکا به دنبال برنامهریزی نظامی یا تعریف حوزه نفوذ در مناطق دیگر است، سعی میکند علاوه بر آمادگی اقتصادی و تجاری داخلی برای تأمین هزینههای این حوزه نفوذ، اقتصاد کشورهای دیگر را هم بهخط کرده و با خود همراه کند که اصطلاحا هزینه نفوذ آمریکا بین همه بازیگران ذیمدخل سرشکن و بین آنها تقسیم شود که در نهایت امر، هزینه آمریکاییها هم کمتر شود.
اما در مقابل ما میبینیم که مثلا اتحاد جماهیر شوروی درست برعکس آن را فکر و رفتار میکرد. یعنی شوروی به دنبال آن بود که خودش به تنهایی هزینه نظامی کشورهای اقماری بلوک شرق را تأمین کند؛ آنهم در شرایطی که وضعیت بحرانی اقتصادی و فساد سیستماتیک در ساختار اتحاد جماهیر شوروی توان تأمین این میزان از هزینه نظامی را از مسکو گرفته بود و در نهایت همین نگاه غلط در آن سالها هزینههای هنگفتی بر اقتصاد شوروی گذاشت. اما آمریکا، نه امروز بلکه حتی در همان سالهای جنگ سرد، سعی میکرد هزینه جنگافروزی و حمله به دیگر کشورها را از طریق کشورهای دیگر و اصطلاحا متحدان خود تأمین کند. بنابراین هرکدام از همراهان و متحدان آمریکا سهمی را از این هزینه نظامی و تسلیحاتی آمریکا پرداخت کردند و این سیاست باعث شد آمریکا بار عمده هزینههای نظامی و حضور خود در سایر کشورهای جهان را بهشدت کاهش دهد؛ سیاستی که در نهایت موجب شد کمترین تأثیر مخرب بر اقتصاد داخلی ایالات متحده و وضعیت معیشتی آمریکاییها را به دنبال داشته باشد. درحالیکه در همان دوره، اقتصاد شوروی در چنین فرایندی درگیر سیاهچاله فساد سیستماتیک بود. این اتفاق باعث شد میزان نارضایتیهای عمومی در شوروی به قدری افزایش پیدا کند که نهایتا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را به دنبال داشت؛ چون مردم شوروی از یک سو میدیدند که سیستم و نظام تصمیمگیر با شعارهای سوسیالیستی، کمونیستی و مارکسیستی و آرمان ایجاد یک دنیای بهتر برای همه مردم جهان، هزینههایی را بر اقتصاد و معیشت مردم شوروی تحمیل میکرد و از سوی دیگر همزمان همین مردم شوروی میدیدند که خانوادهها و نزدیکان اعضای «پولیت برو» و حزب کمونیست شوروی، یک زندگی مرفه افسانهای و کاملا متفاوت با معیشت سخت مردم را دارند و این برای مردم شوروی غیرقابلتحمل شد و به دنبال این نگاه، در نهایت سیستم اتحاد جماهیر شوروی به سرنوشت فروپاشی دچار شد. از این تجربه میخواستم به نکته مهمی برسم که باید از شباهت به این تجربه پرهیز کرد. البته بیانصافی است این را نگوییم که صرف این هزینهها در تمام این سالها، دستاوردهای بزرگی را هم برای ایران به همراه داشته است. من بشخصه این مسئله را منکر نیستم و بر آن صحه میگذارم و اتفاقا میخواهم در یک گام رو به جلو، این را هم بگویم که این یک ضرورت تام برای هر کشوری است که بخواهد استقلال خود را حفظ کند و سیاست خارجی بدون وابستگی به بلوکهای قدرت تعریف کند.
پس مشکل کجاست؟
مشکل اینجاست که با وجود این دستاوردهای بزرگ، تبعاتی را هم شاهد بودهایم که بزرگترین آن، شکلگیری نابرابریهای بیسابقه اقتصادی است که در نهایت موجب توزیع ناعادلانه منابع و فرصتها شده است؛ به نحوی که در این سالها شاهد پیدایش انواع و اقسام فسادهای عجیبوغریب بودهایم و شما هم میدانید که بروز این میزان از فساد، نقش عمدهای از انتقادهای هرروزه مردم را به دنبال داشته است. البته در کنار آن، دیگر موضوعات اجتماعی و فرهنگی هم بر شدت انتقادهای هرروزه بخشی از مردم افزوده است.
اتفاقا نکته مهم اینجاست که پیرو اذعان شما به برخی دستاوردهای ناشی از آن استراتژی سیاست خارجی، مشکلات اقتصادی و معیشتی حال حاضر متأسفانه دستاوردها را هم کمرنگتر از آن چیزی که هست، نشان میدهد؟
من با این گفته شما موافقم. مثلا ما به رغم آنکه دستاوردهای بیسابقهای در حمله موشکی و پهپادی ایران به اسرائیل داشتیم، اما این مسئله باعث نشد بخشی از جامعه ناراضی و منتقد به دلیل این حمله و دستاوردهای آن، احساس رضایت یا غرور کند و از انتقادهای خود عقبنشینی کند. دلیل آن نیز کاملا روشن است؛ چون با وجود آنکه ما با استراتژی نظامی خود به دستاوردهای درخور توجهی دست پیدا کردهایم، اما به موازات آن بعضا شاهد توزیع ناعادلانه فرصتها و منابع هستیم و این باعث شده که ما شاهد شکلگیری یک ساخت سیاسی متفاوت از آن چیزی باشیم که در سالهای ابتدایی و دهه اول انقلاب تعریف کرده بودیم. یعنی اکنون یک طبقه از افراد دارای قدرت، تقریبا تمام فرصتهای اقتصادی و تجاری و سرمایههای کشور را در چنبره خود قرار دادهاند و طی همین سالها هم فرصتهای گستردهای از اکثریت جامعه سلب و دریغ شده که این میزان از انتقادهای بیسابقه را به وجود آورده است. نکته مهمتر اینجاست که متأسفانه این روند اجرائی که این وضعیت غیرقابل توجیه و غیرقابل دفاع را شکل داده است، حامیان جدی هم دارد؛ حامیان جدیای در نهادهای اجرائی که تلاش دارند کماکان خودشان برندگان تداوم سیاستهای جاری باشند و فرصتهای نابرابر و منابع را برای خود حفظ کنند.
با همه این اوصاف، شما دوربرگردانی را هم برای این وضعیت متصورید؟
اگر بخواهیم نگاه واقعبینانهای داشته باشیم، خیر.
به چه دلیل؟
چون به نظر من این نهادهای اجرائی علاوه بر آنکه خودشان بانی وضع کنونی و مدافع تداوم شرایط حال حاضر کشور هستند؛ اما باید این را هم در نظر گرفت که هرکدام از آنها به شکل جزیرهای و مستقل عمل میکنند؛ یعنی حتی اگر هرکدام از این نهادها به دنبال تغییر وضعیت هم باشند، بهتنهایی توان اصلاح شرایط را ندارند. با این نگاه، نه دولت بهتنهایی میتواند این کار را بکند، نه مجلس و نمایندگان چنین توانی را به شکل مستقل و مجزا دارند و نه قوه قضائیه هم از چنین ظرفیت و پتانسیلی برخوردار است که بخواهد مجرد از دیگر نهادهای تصمیمگیر وارد عمل شود؛ بنابراین اگر میخواهیم یک دوربرگردان متصور باشیم، باید نهادی فراتر از این قوا به دنبال اصلاحاتی بنیادین باشد و این مسئله مستلزم یک عزم سیاسی است که همه نهادها و قوا را تجمیع کند تا یک برنامه اصلاحی درست، منسجم و واقعبینانه با یک کار کارشناسیشده برای توزیع مناسب و عادلانه منابع و فرصتها بین آحاد جامعه به وجود آید.
جناب راغفر چند بار از موضوع توزیع نابرابر منابع و فرصتهای اقتصادی یاد کردید. اگر به شکل مصداقی وارد شویم، از نگاه حضرتعالی چگونه میتوان این توزیع ناعادلانه را اصلاح کرد؟
اگر به شکل مصداقی حرف بزنیم، یکی از راههای در دسترس برای توقف توزیع ناعادلانه منابع و فرصتها مجبورکردن همه بخشهای اقتصادی برای پرداخت مالیات است که در این سالها از پرداخت مالیات تبعیت نکردهاند. که اگر این مالیاتها اخذ شود، نهتنها یک برابری با بیشتر جامعه خواهد داشت؛ بلکه میتواند منابع بودجهای بیشتری را هم برای بهبود وضعیت اقتصادی و معیشتی در اختیار دولت قرار دهد. مسئله دیگر رسیدگی واقعی به موضوع فساد است که بخش عمده انتقادات مردم را به دنبال دارد. موضوع مهمتر تغییر رویه بانکی و بانکداری در کشور است که همه آنها نیازمند یک عزم سیاسی جدی است که البته به باور من در شرایط فعلی چنین عزم سیاسی و اراده جدی وجود ندارد.
نکته مهمی که شاید برای اولین بار در بازه زمانی تنش ایران و اسرائیل مطرح شد، تأثیر نرخ ارز، سکه و طلا بر سلسله کنشها و واکنشها و اقدامات متقابل تهران است؛ یعنی صداهایی شنیده شد، دال بر اینکه نرخهای تلگرامی و فردایی ارز و طلا و سکه میتواند دست ایران را برای موازنه قوا با تلآویو ببندد. این در حالی است که در تمام سالهای اخیر اساسا بازارهای موازی هیچگاه از طرف دولتها به رسمیت شناخته نشده است و گاهی هم در تلاش بودهاند با پلیسیکردن اقتصاد و بازار، مانع از تأثیرگذاری آن شوند. البته دیدیم که دولت سیزدهم و بانک مرکزی در عرضه طلا حتی بیشتر از نرخهای تلگرامی و فردایی اقدام به قیمتگذاری کرد. آیا این نکات دال بر به رسمیت شناختن دوفاکتوی بازارهای موازی از سوی نهادهای اجرائی، دولت و بانک مرکزی است؟
اساسا موضوع چندنرخیشدن ارز و سکه و طلا و تئاتری که به نام بازارهای موازی در تمام این سالها به وجود آمده، نتیجه عملکرد همان طبقه اقتصادی است که در سایه توزیع نابرابر و ناعادلانه فرصتها و منابع، بانی وضعیت کنونی هستند. اکنون هم این دست موضعگیریها و اقدامات نوعی فرافکنی و فرار رو به جلو از شرایط جاری است. ببینید، همه مسئله در این خلاصه میشود که اقتصاد حال حاضر کشور یک اقتصاد کمتوان نیست؛ بلکه یک اقتصاد ناتوان است و این اقتصاد ناتوان، عملا ظرفیت و پتانسیل تأمین منابع و هزینه تنشهای جدی را ندارد. با توجه به آنچه قبلتر گفتم، در این سالها ایران بهتنهایی با این اقتصاد ناتوان به دنبال اجرائیکردن سیاست خارجی مدنظر خود بود و به دنبال آن همواره سعی دارد هزینههای عملیاتیکردن این استراتژی و نفوذ خود را در منطقه بهتنهایی متقبل شود.
درصورتیکه ما میبینیم آمریکا اکنون با پول کشورهای حاشیه خلیج فارس و استفاده از بخشی از خاک و سرزمین آنها توانسته است یک نفوذ نظامی، اطلاعاتی و امنیتی را برای خود ایجاد کند. پایگاه پنجم دریایی در بحرین است. پایگاه هوایی گسترده در قطر و دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس؛ یعنی هزینه نظامی آمریکا در منطقه غرب آسیا برای تقابل با ایران تنها از جیب آمریکا پرداخت نمیشود؛ بلکه اقتصادهای موازی و همسو در بین کشورهای عربی هم به آمریکاییها کمک میکنند و این هزینه بین آنها تقسیم میشود. این در حالی است که ایران با این اقتصاد ناتوان بهتنهایی دارد هزینه نفوذ خود را در منطقه میپردازد. طبیعتا این شرایط اقتصادی داخلی را بیشازپیش بحرانی میکند و اگر تا پیش از این برخی واقعیتهای جاری در اقتصاد و بازار از سوی نهادهای متولی نادیده گرفته میشود، اکنون مشکلات به جایی رسیده است که نمیتوانند آن پارامترها را نادیده بگیرند و به قول شما شاید برای اولین بار کار به جایی رسیده است که ناچارند واقعیتهای بازار را هم در نظر بگیرند و اذعان داشته باشند که این قیمتها میتواند روی روندها اثرگذار باشد. همین نکته نشان میدهد به همان اندازه که پارامترهای حوزه سیاست خارجی، مذاکره، تنش، مناقشه، جنگ و صلح میتواند روی بازار و اقتصاد و معیشت اثرگذار باشد، برعکس آن هم صادق است؛ یعنی وضعیت اقتصادی و معیشتی و تجاری هم میتواند روی توان دیپلماتیک، نظامی و امنیتی کشورها اثر خود را بگذارد.
شما میبینید در اقتصاد ناتوان ایران که تولید در آن تعطیل است، تنها منبع برای تأمین هزینهها و بودجه نظامی ما در منطقه از طریق فروش منابع طبیعی است که قاعدتا کفایت نمیکند؛ چون ایران بهتنهایی باید این هزینه و هزینه گروههای همسو را پرداخت کند و برخلاف روند آمریکا هیچ اقتصاد موازی در منطقه و جهان به ایران کمک نمیکند تا بخشی از این هزینهها را پرداخت کند. پس وقتی فروش منابع طبیعی هم کفاف این هزینهها را ندهد، قاعدتا نهادهای اجرائی به سمت افزایش نرخ ارز میروند، پس اصلا مهم نیست که این نهادها و متولیان چه میگویند یا اصلا این بازارها و قیمتها را قبول دارند یا خیر. مهم اقتصاد ناتوان امروز کشور است که قادر به خلق ارزش افزوده نیست و همزمان با آن، هزینههای گسترده هم باعث شده که این اقتصاد بحرانزده از پس هزینهها برنیاید. همین روند موجب شده یک معادله ناترازی بین هزینهها و درآمدها به وجود آید و همزمان با آن، این دستکردن در جیب مردم به نام مالیات، انتقادات بیسابقه و فزاینده را به نقطه سرریز برساند.
به مالیات اشاره کردید. این تناقض در ماهیت اقتصاد ایران را چگونه میبینید. از یک سو متولیان اجرائی داعیه اقتصاد کوپنی، تعاونیمحور، دولتی و حمایت از مردم به نام یارانه را دارند و از سوی دیگر و همزمان به شدیدترین شیوه کاپیتالیستی از هر روزنهای به دنبال کسب مالیات هستند؟ ریشه این تناقض در کجاست؟
این نکته شما درست است و ما شاهد یک اقتصاد لیبرالیستی بهشدت لجامگسیخته در ایران هستیم؛ اما ریاکاری در این است که این شیوههای اقتصاد لیبرالی و کاپیتالیستی با نامهای انقلابی و عقیدتی توجیه میشود و درد مضاعف آنجاست که اتفاقا برخی رسانههای رسمی هم مروج چنین نگاهی در اقتصاد هستند؛ اما ریشه این تناقض در کجاست؟ در همان نکاتی است که قبلا گفتم. وقتی طبیعتا دولت و نهادهای متولی نمیتوانند با اتکا به فروش منابع طبیعی هزینهها را تأمین کنند و در کنار آنچه بهعنوان نرخسازی دلار، سکه و طلا در بازارهای رسمی و موازی برای تأمین کسری بودجه و تأمین نیازها و هزینههای خود در نظر دارند، از سوی دیگر هم به نام مالیات دست خود را در جیب مردم کردهاند. اینجا دو نکته مهم وجود دارد؛ اول آنکه برخلاف ادعای اقتصاد غیر لیبرالیستی و مردمی، اکنون شدیدترین تبعیضها و نابرابریها به نام مالیات انجام میشود. نکته دیگر آن است که همه بخشهای اقتصادی مالیات پرداخت نمیکنند که این هم بخشی از انتقادات جامعه را شامل میشود؛ بنابراین قبلا هم اشاره کردم و دوباره هم تأکید میکنم تا زمانی که این نظام مالیاتی و این تناقض در حوزه اقتصادی وجود دارد، قطعا امیدی به بهبود و حتی تعدیل شرایط و مشکلات کنونی نیست.
سؤال پایانی را قدری شخصیتر کنم. کمتر کسی وجود دارد که نشست سال گذشته حضرتعالی و آن گریهتان برای آینده کشور را دیده باشد و تحت تأثیر قرار نگیرد که نشان از دلسوزیتان برای ایران دارد؛ اما دراینبین دو گزاره بسیار پررنگ برای ترسیم آینده اقتصاد کشور مطرح است؛ «فروپاشی اقتصادی» یا «ونزوئلاییشدن اقتصاد» که به نظر میرسد از مجموعه گپوگفتهایی که قبلا با شما داشتم، حسین راغفر جزء آن دسته از کارشناسان و اقتصاددانانی است که روی سناریوی ونزوئلاییشدن اقتصاد ایران تأکید دارد؛ کمااینکه نرخهای تورم هم نشان میدهد این گزاره بیشتر نزدیک به واقعیت است؛ اما سؤال اینجاست که آیا تداوم و تشدید ونزوئلاییشدن اقتصاد نمیتواند نهایتا به سناریوی فروپاشی اقتصادی هم منجر شود؟
سؤال بسیار خوبی است. اتفاقا بله، میتواند. وقتی ما چندین سال است با تورم دورقمی درگیر هستیم، بههیچعنوان نمیتوان تضمین کرد که در مدت چند ماه یا یک سال آینده این تورم دورقمی، سهرقمی نشود. نگاه نکنید که دولت و بانک مرکزی برخی از آمارها را مخفی میکنند یا دست به آمارسازی میزنند و در آمارها دست میبرند تا به خیال خود وضعیت را قدری مثبت و گل و بلبل نشان دهند. واقعیتهای تلخ در اقتصاد، بازار و معیشت و سفره مردم چیز دیگری میگوید. مردم هر روز با گوشت و پوست و استخوان این تورم لجامگسیخته را که به شکل آسانسوری بالا میرود، درک میکنند. از طرف دیگر واقعیتهای جاری در حوزه سیاست داخلی و سیاست خارجی و مسائل جاری فرهنگی و اجتماعی هم مؤید آن است که اگر روند کنونی ادامه پیدا کند، شاید اقتصاد ایران از گزاره ونزوئلاییشدن به سمت فروپاشی میل کند. یقینا این و انتقادات گسترده و بیسابقه مردم که تقریبا اکثر جامعه را در بر گرفته است، به موازات فساد و تورم افسارگسیخته از سناریوی ونزوئلاییشدن فراتر خواهد رفت.