Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرگزاری تقریب، محسن دامادی فیلمنامه‌نویس و کارگردان  با بیان این‌که عملکرد سینما در چهار دهه گذشته قابل قبول است، گفت: اگر بخواهیم اتفاقات دهه اخیر سینما را رصد کنیم هنر هفتم توانسته در چهار دهه گذشته نمره قبولی دریافت کند. به ویژه در حوزه فیلمنامه‌نویسی، کارگردانی و مسائل فنی شاهد رشد بسیار جدی در سینما بوده‌ایم، هرچند در این میان مشکلاتی نیز وجود دارد که شاید مهمترین شکل آن را در عدم ارتباط بسیاری از تولیدات سینمایی با مردم توصیف کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

وی افزود: در سینمای قبل از انقلاب بین مردم و سینما ارتباط خوبی وجود داشت و بعد از انقلاب این ارتباط کمی کمرنگ‌تر شد؛ این نقیصه را به طور اخص در حوزه سینمای اندیشمند نرم برد قابل لمس و مشاهده است؛ البته کارهایی نیز از جنس سینمای بدنه وجود داشته که با عموم مردم ارتباط خوبی برقرار کرد، اما انتظار می‌رفت در تمامی حوزه‌ها  شاهد اتفاقات خوبی در سینما باشیم.
کارگردان فیلم «همه چی عادیه» در پاسخ به این مطلب که چرا عموم سینماگران ضعف کلی سینما را نشئت گرفته از فیلمنامه می‌دانند؟ گفت: این قبیل ادعاها را به هیچ وجه قبول ندارم و معتقدم اگر نقطه قوتی در سینما وجود داشته باشد آن را باید در حوزه فیلمنامه‌نویسی جستجو کرد؛ زیرا با توجه به محدودیت‌هایی که وجود دارد باز هم شاهد سناریوهای بسیار خوبی در سینما هستیم. برای مثال فیلمنامه‌نویسان ما به دلیل ضعفی که در برخی مسائل تکنیکی وجود دارد قادر نیستند بسیاری از موضوعات را در فیلمنامه لحاظ کنند، اما نویسندگان ما با توجه به این محدودیت‌ها باز هم متون خوبی را به رشته تحریر در می‌آورند. محدودیت‌هایی دیگری نظیر مسائل سیاسی وجود دارد که فیلمنامه‌نویسان ما آن را پشت سر گذاشته‌اند.
 فیلمنامه‌نویس «آپارتمان شماره ۱۳» ادامه داد: ضعف اصلی در اجرای فیلمنامه است زیرا متاسفانه در حوزه کارگردانی به تناسب رشد فیلمنامه‌ها شاهد رشد مطلوبی نبوده‌ایم.
دامادی درباره کیفیت فیلمنامه‌های دینی گفت: اصلی‌ترین شاخصه در سینما قهرمان‌پروری است، زیرا با وجود قهرمان است که درام شکل می‌گیرد و تماشاچی آنچه که برای قهرمان در طول قصه رخ می‌دهد را دنبال می‌کند. با این توضیح ما در اولین قدمی که می‌خواهیم در این حوزه برداریم با مشکل رو‌به‌رو هستیم، زیرا قادر نیستیم چهره قهرمانان خود را ترسیم کنیم. به خصوص در فیلم‌های دینی ما قادر نیستیم چهره ائمه را ترسیم کنیم. مثلاً در سریال امام علی(ع) ما نمی‌شد چهره حضرت را نمایش دهیم در صورتی حضرت امیر در خطبه‌ها و مناظره‌ها به فصاحت کلام شهره‌اند، اما در سریالی که با نام  آن حضرت تولید شد امکان نمایش گفت‌وگو وجود ندارد، برای همین کلام آن حضرت از قول دیگران باز‌گو می‌شود. این مشکل در سینما قابل حل نیست، چون از نظر فقهی تصویرگری از ائمه در سینما و تلویزیون امکان ندارد.
وی افزود: برای اینکه با چنین مشکلی روبرو نشویم سراغ موضوعاتی که نیازمند اشاره مستقیم باشند نمی‌رویم، بلکه شخصیت‌هایی را تصویر می‌کنیم که امکان نشان دادن چهره آنها فراهم است. مثلا در سریال «مختارنامه» با پرداختن به زندگی مختار ثقفی به نوعی قیام عاشورا هم مورد بررسی قرار گرفته است. در این کار بیننده موقعیت‌پردازی بهتری را به لحاظ درام، نسبت به سریال امام علی (ع) مشاهده می‌کند.
فیلمنامه‌نویس «یک اشتباه کوچولو» درباره کارهایی که در قالب داستان‌های معاصر سعی دارند به موضوعات دینی و قرآنی بپردازند گفت: از کوزه همان تراود که در اوست. در ابتدا اشاره کردم که فیلمنامه‌نویسی در ایران رونق خوبی دارد این اما این مقوله به موضوعات دینی تعمیم پیدا نمی‌کند، زیرا در این حوزه نیازمند پژوهش هستیم به همین دلیل معمولاً آثار از غنای کافی برخوردار نیستند. در حقیقت برای اینکه برداشت‌های دینی در قالب داستان‌های معاصر جذابیت لازم را داشته باشد، ضروری است تا مفاهیم موثر دینی که ریشه در تاریخ دارد با تصویرهای مناسب امروزی خلق شوند تا مردم بتوانند با این دست تولیدات ارتباط بهتری برقرار کنند.
کارگردان فیلم «گپ» ادامه داد: من برای نگارش یک فیلمنامه دینی (سریال شیخ بهایی) نزدیک به ۳ سال زمان صرف کردم تا بتوانم مضمون را در دیالو‌گ‌ها پیاده کنم، اما سریال مطابق میل من پیش نرفت، زیرا یا من یا کارگردان نتوانسته بودیم شخصیت شیخ بهایی را به خوبی درک کنیم.
دامادی در پاسخ به این سوال که اگر به وی سفارشی برای نگارش یک کار عاشورایی داده شود وی چگونه این مضمون را در کارش لحاظ می‌کند؟ تصریح کرد: یک بخش از کار من بر می‌گردد به سفارشی که داده شده است، زیرا نویسنده باید بداند سفارش دهنده چه انتظاری از او دارد، اما درباره عاشورا باید بگویم فیلمنامه‌ای را با تکیه بر باورم در دهه ۷۰ نوشته‌ام که هنوز فرصت تولید آن فراهم نشده است.
وی پایان اظهار کرد: درباره فیلمنامه‌های عاشورایی ذکر یک نکته را ضروری می‌دانم. باید در این حوزه با حساسیت بسیار بالایی حرکت کرد، چون اگر قرار است در این عرصه کاری تولید شود آن فیلم یا سریال باید در خدمت مفهوم باشد، نه اینکه به دلیل ضعف پرداخت باعث کاهش علاقه مردم به این حوزه شود و اگر قرار است یک فیلم خوب دینی یا عاشورایی ساخته شود باید همان اندازه که برای نگارش فیلمنامه آن زمان صرف می‌شود، برای ساختش نیز وقت لحاظ شود.

منبع: تقریب

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.taghribnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تقریب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۶۱۶۸۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

(ویدئو) ماجرای خدمتی که عباس کیارستمی در دهه ۷۰ به سینمای ایران کرد چه بود؟

فریدون جیرانی در آخرین گفت‌وگوی ویدئویی خود در «اعتمادآنلاین» روبروی ابوالحسن داوودی، کارگردان و تهیه‌کننده و فرهاد توحیدی، فیلمنامه‌نویس نشست و درباره شرایط روز سینمای ایران سخن گفتند.

در بخشی از این گفتگو فریدون جیرانی به سینمای عباس کیارستمی و تاثیر آن در دهه ۷۰ شمسی پرداخته است و با مهمانان به بررسی آن شرایط و دوره‌های پس از آن پرداخته‌اند.

به گزارش اعتمادآنلاین، در ادامه این بخش صحبت‌های جیرانی و ابوالحسن داوودی را می‌خوانید و می‌بینید:

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

در تحلیل دولتمردان فرهنگی دهه ۷۰ خیلی از عناصر که ممکن است به تعبیر الان مزاحم به نظر بیایند، کارکردشان به نفع دولت و حاکمیت هم بود

*تفکر عباس کیارستمی با خانه دوست کجاست و کلوزآپ باعث شد روشنفکری تمام دنیا متوجه این‌جور سینما شوند و تاثیر جهانی گذاشت.

داوودی: و امر مهمی که داشت اینکه در تحلیل خیلی از دولتمردان فرهنگی آن زمان خیلی از این عناصر که ممکن است به تعبیر الان عناصر مزاحم به نظر بیایند، آن زمان کارکردشان به نفع دولت و حاکمیت هم بود. یعنی یک جوری چهره جمهوری اسلامی را در دنیا یک چهره جذاب‌تر و قابل قبول‌تری نشان می‌داد.

در عرصه فرهنگ معمولاً سیاست‌هایی که خیلی تند و تیز است، بیشتر از هر جایی تبدیل به شمشیر دولبه می‌شود

*چهره را خیلی عوض کرد.

داوودی: اشکال بزرگی که در روش و سیستمی که به نظر می‌آید حاکمیت بعد از این جریان در پیش گرفت، [این است که]به نظرم حاکمیت را بیشتر تبدیل کرد به یک حاکمیت ترسیده که برای اینکه از شرایط پیشگیری کند درخت را از بن برید. یعنی سعی کرد درخت را به‌نوعی از ریشه دربیاورد یا خشک کند، نفت بریزد که ریشه‌اش هم خشک شود؛ و این توجه را نداشت که همه این عناصر حتی منتقدترین‌شان، حتی کسانی که به نظر اوج اپوزیسیون جریان حاکمیت می‌آیند، نهایتاً در این سیستم پیچیده فرهنگی و ارتباطی که در دنیا هست می‌توانند منافعی را هم برای دولت بیاورند. به‌خصوص در حوزه فرهنگ. در حوزه سیاست اگر این را ببینید سیاست برخورد‌های خیلی سلبی و تند و تیز را ممکن است جواب بدهد، اما در عرصه فرهنگ معمولاً سیاست‌هایی که خیلی تند و تیز است، بیشتر از هر جایی تبدیل به شمشیر دولبه می‌شود. شمشیر دولبه‌ای که بعد از یک مدتی بیشترین خسارت را برای خود آن شمشیرزن به وجود می‌آورد. این چیزی بود که دوستان تحلیل نکرده بودند.

جشنواره فجر به جشنواره عمار و یک جشنواره شهرستانی بیشتر شباهت دارد/ قبل از اینکه بگوییم جیرانی چه چیزی بسازد، می‌گوییم جیرانی چرا بسازد؟

در واقع شاید مهم‌ترین مساله‌ای که وجود داشت این بود که در این دوره دوستان کاملاً بدون هرگونه تحلیلی بر اساس شرایط مدرن امروز سینما و جامعه رفتاری را پیشه کردند که از همین الان می‌بینیم خسارت‌هایش چگونه اتفاق افتاد. مثلاً جشنواره فجر تقریباً جزو دولتی‌ترین جشنواره‌های دنیا محسوب می‌شود. به خاطر مناسبتش، ویترینش، به خاطر اینکه سال‌های سال همه درگیرش بوده‌ایم. اینکه جشنواره فجر همواره زیر سایه سالگرد انقلاب حرکت کرده و تبدیل به ویترینش شده، با همه لطمه‌هایی که زده، اما باعث شده خود این جامعه در دورانی تبدیل به یک چهره ملی و سبب ارتباط بین این دو هم بشود؛

یعنی بین حاکمیت و مردم و به‌خصوص بخش فرهنگی و سینمایی. الان تصویر جشنواره فجر را نگاه کنید. جشنواره فجر واقعاً به جشنواره عمار و یک جشنواره شهرستانی بیشتر شباهت دارد که یک نهاد و جریان حکومتی برگزار می‌کند تا چهره‌ای که هم اهالی سینما و هم مردم آن را پذیرفته بودند که این شرایط به دلیل وضعیتی که داریم بهترین شکلی است که می‌تواند الان برگزار شود. اشکالاتش را هم پذیرفته بودند، اما الان اتفاقی که از سال گذشته به شکل عمده و آشکار شروع شد، تاثیرش را همین امسال چقدر در سطحی شدن و از دست دادن کیفیت گذاشته است. از دست دادن هویت به‌خصوص حتی بخشی که مربوط به حاکمیت بود.

یعنی این به نظرم خسارتش بسیار عمده‌تر از چیزی است که جشنواره فجر برای مردم داشت و دوستان این را در تحلیل خودشان متوجه نشدند که هر کدام از این اتفاقات، از این شمشیر از رو بستن‌هایی که در واقع نفی کردن یک طیفی که فکر کنند چرا برویم دنبال اینکه آقای جیرانی چه چیزی می‌خواهد بسازد. اصلاً آقای جیرانی چرا باید فیلم بسازد. وقتی این تفکر غالب می‌شود و این می‌شود که قبل از اینکه بگوییم جیرانی چه چیزی بسازد، می‌گوییم جیرانی چرا بسازد؟

سینمای ایدئولوژیک و سینمای پروپاگاندا از یک جایی به بعد خودش را مثل خوره می‌خورد به این دلیل که نمی‌تواند با مخاطب ارتباط برقرار کند

این تفکر خسارتش قبل از هر چیز به خودشان برمی‌گردد. به این دلیل که سیستمی که در تحلیل شما و فرهاد هم بود، رشد کردن سینمایی ایدئولوژیک و سینمای پروپاگاندا از یک جایی به بعد خودش را مثل خوره می‌خورد. چون سینمای پروپاگاندا به دلیل اینکه نمی‌تواند با مخاطب ارتباط برقرار کند و پل‌هایی را که مخاطب خودش نیاز دارد با درک و سلیقه خودش کشف کند و واردش شود، نمی‌تواند آن‌ها را بسازد؛ بنابراین روزبه‌روز چه دولت بخواهد چه نخواهد، گران‌تر و غیرقابل ساخت‌تر می‌شود و به جایی می‌رسد که دیگر سینما، حتی سینمای پروپاگاندا، امکانش از دست دولت و نهاد‌های سازنده هم خارج می‌شود. چون این‌ها مخاطب ندارند.

در تولیدات سال قبل، تعداد محدود محصولاتی که بنیاد فارابی به عنوان مهم‌ترین بنیاد تقویت‌کننده سینما که به این دلیل شکل گرفته بود... به این دلیل که حمایت کند یکسری محصولات ساخته شود تا رابط بین فرهنگ ایدئولوژیک و حاکمیتی و مردم باشد...، اما عملاً به چه سرنوشتی دچار شده؟

محصولات امسال هیچ شانسی در ارتباط با مخاطب ندارند/ کوتوله کردن و سر بریدن کسی که سرش از میان جمع بیرون می‌آید جواب نمی‌دهد

سال گذشته و امسال تقریباً ۲۰ محصول داشتیم که از این تعداد تماماً در اختیار نهاد‌های مختلف بوده و سرمایه‌هایی که بیشتر سرمایه‌های دولتی بوده‌اند و شاید به جز یکی دوتا- که احتمال دارد بر اساس آن چیزی که دیده‌اند باشد، من هیچ کدام از محصولات امسال را ندیده‌ام-، اما کسانی که دیده‌اند به جز یکی دو مورد بقیه‌شان هیچ‌گونه شانسی برای اینکه کمترین اقبالی را بتوانند در ارتباط با مخاطب و مخاطب عام به وجود بیاورند [نداشتند]نه یک گروه خاص، گروه انتخاب‌شده که پول بدهند.

کسانی که تصمیمات فرهنگی می‌گیرند با شرایط و کسانی روبه‌رو می‌شویم که همان مثال معروف را به یادمان می‌آورند که بر سر شاخ نشسته‌اند و بن می‌برند و متوجه نیستند که این رفتار خشن، سلبی و تحریک‌کننده که پیش گرفته‌اند، فرار به جلویی که می‌بینیم که روزبه‌روز بیشتر می‌شود، این لجبازی از طرف تمام تصمیم‌گیران نسبت به اینکه همین است که هست، این سیاست حتی وقتی به جایی می‌رسد که دیدیم بعد از جشنواره فجر وقتی این میزان مهجوریت را مشاهده کردند، به جای اینکه این را تحلیل کنند، روزنامه معروفی که بیشتر از همه نسبت به این داستان واکنش دارد، عنوان می‌کند چه خوب شد که پای همه این عناصر را از سینما قطع کردید و ما همین را می‌خواستیم.

این کوتوله کردن و سر بریدن کسی که سرش از میان جمع بیرون می‌آید، به نظر می‌آید اولین چیزی است که ممکن است به ذهن هر آدم عامی بیاید که برای اینکه با یک مساله و بحران حاد روبه‌رو شود، چیزی که فکر می‌کند می‌تواند عامل بحران باشد از اول سرش را قطع کند. این فرهنگ جواب نمی‌دهد. این در سینما جواب نمی‌دهد. اتفاقی که شاید افتاده و دوستان کاملاً ندیده گرفته‌اند تغییر ماهیت جریانات و نوع ارتباطات فرهنگی است که سینما جزو عمده‌ترین‌شان است.

در بین محصولاتی که تولید می‌شود که حتی مربوط به سینمای زیرزمینی هم نیست؛ همین فیلم آقای صناعی‌ها فیلمی است که خیلی مشخص و قانونی پروانه ساخت گرفته و با همه اصول و نظارت‌های دوستان ساخته شده، اما چرا تبدیل می‌شود به یک جریانی که مثل لیف خرما نمی‌دانند چه‌کارش کنند. فیلمی که همه مراحل قانونی را طی کرده و بر آن اساس ساخته شده.

اگر بخواهیم به تعبیر همان اواسط دهه‌های ۶۰ و ۷۰ نگاه کنیم، این فیلم باید از جانب مردم و حاکمیت افتخار سینمای ایران باشد. ممکن است حاکمیت نسبت به آن نقد هم داشته باشد هیچ ایرادی ندارد می‌تواند نقدش را داشته باشد، اما از یک طرف به عنوان یک تصویری [که جامعه آزاد را نشان می‌دهد]، جامعه‌ای که در آن امکان حرف زدن و ابراز سلیقه‌های مختلف وجود دارد، بیش از هر چیزی آن فیلم می‌تواند به حاکمیت و جریان بین‌المللی کمک کند. ۴۰ سال است که با پوست و گوشت و استخوان و تورم این را تجربه می‌کنیم که هیچ جور از این شرایط جهانی جدا نیست.

دیگر خبرها

  • سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران؛ صدیقه سامی نژاد که بود؟ (+عکس)
  • کانون «نگاره و سینمای» دانشگاه آزاد بروجرد گشایش یافت
  • سینما بدون چهره کارگر ایرانی
  • «مست عشق» ، زمانی برای مستی سالن های سینما / روایت مولانا و شمس ، پدیده ای فراتر از اکران
  • سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران
  • اولین هنرپیشه زن سینما و یک سرگذشت تلخ پرتکرار
  • (ویدئو) ماجرای خدمتی که عباس کیارستمی در دهه ۷۰ به سینمای ایران کرد چه بود؟
  • اعضای هیئت انتخاب رویداد استارت‌آپی فیلمنامه نویسی منصوب شدند
  • هیئت انتخاب رویداد استارت‌آپی فیلمنامه‌نویسی مشخص شدند
  • از آمار فروش هفته گذشته چه می‌دانید؟/ پرفروش‌ترین اثر غیرکمدی