Web Analytics Made Easy - Statcounter

علی موذنی با بیان اینکه هیچ وقت تصور نمی‌کرده درباره بانو زینب رمان بنویسد، از ماجرای حذف بخش زیادی از رمان احضاریه پیش از انتشار آن روایت کرد.

به گزارش گروه دیگر رسانه‌های خبرگزاری دانشجو، علی موذنی به تازگی با رمان «احضاریه» که از سوی نشر اسم منتشر شده است، نام خود را در بازار کتاب بلند کرده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

رمانی متفاوت و البته مستحکم که با تمی مذهبی نوشته شده است. داستانی که شرح سفر یک روزنامه‌نگار به کربلا را شرح می‌دهد و مکاشفه ذهنی او و خواهرش برای این سفر؛ سفری که با یک دیدار فراواقعی با حضرت زینب (س) در عالم رویا شروع می‌شود و پایانش نیز به راهپیمایی اربعین ختم می‌شود.

موذنی در سال‌های گذشته تجربیات متعددی در زمینه خلق رمان دینی، اجتماعی و خلق آثار نمایشی و تلویزیونی داشته است و برپایه همین نیز آثار جذاب و قابل اعتنایی را نیز خلق کرده است. با این همه رمان احضاریه در ادامه آثار او اثری است که می‌توان با آن شناسنامه و سبک نوشتاری ویژه این نویسنده را تثبیت شده نامید. احضاریه رمانی است که می‌توان از آن به عنوان شناسنامه ادبی و کاری نویسنده‌اش یاد کرد؛ رمانی که بدون نام نویسنده نیز نشان او را به روشنی بر خود دارد. در ادامه گفتگوی مهر با نویسنده این رمان می‌خوانیم:

* خاطرم هست که آخرین اثر داستانی از شما که تمی مذهبی داشت و من موفق به خواندنش شدم، رمان دوازدهم بود. دوازدهم را شاید باید داستانی با تم اجتماعی و با مضمون و دغدغه‌ای دینی بدانیم، اما احضاریه به معنای کامل رمانی است که دغدغه‌اش یک موضوع دینی است. از اولین سطر تا آخرین سطر سرشار از نشانه‌هایی اینچنینی است...

برای روشن شدن بحث باید به تفاوت‌های دین و مذهب توجه داشته باشیم. دین توسط پیامبر عرضه میشود، اما مذهب حاصل برداشت‌های یک فرد یا یک گروه از مفاهیم خاصی از همان دین است. طبق این تعریف، من در رمان‌های دوازدهم و احضاریه به دو مفهوم شیعی پرداخته‌ام که هر دو در این تفکر بسیار مهم و تعیین کننده اند. سعی کرده ام این مفاهیم را از زاویۀ دید داستان نویس، مورد بحث قرار بدهم بی این که در اصل اعتقادات شیعی، چون و چرایی داشته باشم. رویکرد داستانی من در هر دو رمان جهت اثباتی دارد.

* شما چگونه مضمونی دینی را مناسب داستان‌نویسی تشخیص داده و کشف می‌کنید و هسته اولیه مهندسی‌تان را برای نگارش داستان قرار می‌دهید؟ این مضمون باید ویژگی خاصی داشته باشد؟

نمی‌توانم قاطع بگویم که این فرایند چطور اتفاق می‌افتد. تاثیر حسی اولیه خیلی مهم است. بعد هم بررسی قابلیت‌های دراماتیک موضوع. لطف موضوع‌های دینی و مذهبی، قرار گرفتن غیب و شهادت (به تعبیر قرآن) در کنار هم است که به نظرم سطح معرفتی داستان را عمیق و چند لایه می‌کنند.

* آقای موذنی داستان بلند و رمان دینی و نگارش آن در ایران همیشه محل مناقشه بوده است به ویژه به سبک داستان شما که بخش زیادی از کار امتزاج باور دینی و زندگی روزمره است و قرار نیست صرفا بازنویسی از یک واقعیت باشد. شما از راه رفتن بر لبه تیغ خلق داستان دینی در ایران هراسی ندارید؟ از لبه تیغی که می‌شود به فرجام کج‌فهمی‌ها از رمان دوازدهم منجر شود؟

راستش، من هیچ وقت در تصورم هم نمی‌گنجید که روزگاری مثلا در بارۀ امام زمان یا بانو زینب رمان بنویسم. چه بسا اگر بحث نوشتن فیلمنامه در مورد این دو بزرگوار پیش نمی‌آمد و من مراحل تحقیق را طی نمیکردم، نوشتن این دو رمان هرگز اتفاق نمی‌افتاد. البته روایت قرآنی حضرت خضر و حضرت موسی معادلات دو دو تا چهار تا را در ذهن من کاملا به هم ریخته. احساس حقیقی من این است که جهانی مقتدر بر ساز و کار این دنیا نظارت و دخالت دارد که گاهی رشحه‌ای از آن را با همۀ وجود احساس میکنم... خیلی کار‌ها را اراده کرده ام انجام بدهم، نشده و خیلی کار‌ها هم جزء برنامه هام نبوده و شده. مثلا من برای نوشتن داستان پنج پیامبر اولالعزم برنام‌های مشخص داشتم. سال‌های هفتاد تا هفتاد و یک. چهار داستان بلند از چهار پیامبر را به ترتیب مبعوث شدن شان نوشتم، اما در نوشتن داستان پیامبر اسلام (ص) متوقف شدم.

* اشباع شده بودید؟

نه. چون بی وقفه که نمی‌نوشتم. بین‌شان فاصله می‌افتاد. تا آن چهار تا داستان بلند نوشته شوند، دو بار اسباب کشی کردم. حالا هم که بیست و پنج سال گذشته و من چند بار اراده کرده ام بنویسم و نشده. از این بحث که بگذریم، با شما موافقم. نوشتن داستان دینی راه رفتن روی لبۀ تیغ است. جامعۀ مذهبی ما اعم از خواص و عوامش انتظار دارند با مفاهیم دینی و مذهبی برخورد ایمانی شود. عوام در مسائل اعتقادی دنبال، چون و چرا نیستند و مفاهیم آن را کاملا پذیرفته اند و، چون و چرا را برای علما گذاشته اند. حالا شما به عنوان داستان نویس میخواهی این مفاهیم ایمانی را وارد حوزۀ داستان بکنی که دنبال، چون و چراست و حتی در عالم واقع نمای داستان سعی دارد جلو‌های از واقعیت به مفاهیم دینی و مذهبی ببخشد و آن‌ها را برای مخاطبِ داستان ملموس و قابل باور کند. به نظرم کار داستان نویس در بحث داستانی کردن این مفاهیم، مثل پرداختن به شأن نزول آیات قرآنی است. اولین بار که قرآن میخواندم، مدام در پی شأن نزول آیات بودم. درک شرایط سیاسی و اجتماعی آن دوران باعث می‌شد قرآن را بهتر بفهمم و بدانم علت نازل شدن بسیاری از آیات چه بوده. بنابراین، رفتن به سراغ موضوع‌ها و مضمون‌های دینی این خطر را دارد که در مواجهه با عده‌ای قرار بگیری که نمی‌گویم کج فهمی، اما قرائتی دیگر از مفاهیم دارند...

* یکی از تم‌های مهم رمان احضاریه روبروی هم قرار گرفتن شک و باور و اعتماد در مقابل هم است. شکاکی راوی و باور و ایمان خواهرش. رودرویی این دو باور و در نهایت غلبه تم باور قلبی و اعتماد بر تم شک، باور قلبی شماست و یا امری است که حاصل تدبر در حقایقی مکتوب و محتوم دارد؟

تقابلی از شک و ایمان میان راوی و خواهرش وجود ندارد. راوی هم مثل خواهرش ایمان دارد. تفاوت در اخلاق و رفتار آن هاست. این تفاوت بیشتر روی محور برونگرایی و درونگرایی دور میزند. اما در این نکته شکی نیست که یکی از وظایف داستان یا رمان باید این باشد که تجربه‌های قلبی ما را به کمک همین عقل جزئی (به تعبیر مولانا) کاملا تجزیه و تحلیل کند و عقیدۀ سطحی را با عمق بخشیدن ارتقا ببخشد. حضرت ابراهیم به برانگیخته شدن در روز رستاخیز اعتقاد قلبی داشت، اما میخواست به چگونگی کیفیت برانگیخته شدن آگاه شود، برای همین خدا به او فرمان داد که چهار تا پرندۀ متفاوت را بگیرد و بکشد و درهمشان کند، طوری که تشخیص شان غیر ممکن شود و بعد آن ترکیب را چهار قسمت کند و هر قسمت را روی یک کوه بگذارد و نتیجه را ببیند. آنچه ابراهیم از این فرآیند متوجه می‌شود، آگاهی نسبت به قدرتی است که بر این جهان سیطره دارد. برای همین با آگاهی کامل در آتش فرو می‌رود و اگر برای اطرافیانش عجیب است، برای او عجیب نیست که آتش گلستان شود. به نظرم وظیفۀ داستان نویس در مقابل مخاطب همین است که پرنده‌های کشتۀ در هم شدۀ حقیقت را دوباره به پرواز درآورد...

* بخش‌های قابل توجهی از رمان احضاریه به بازخوانی برش‌هایی از زندگی حضرت زینب (س) و خانواده وی در چند برهه مهم تاریخی دارد. به گواه امضای انتهای کتاب نگارش این اثر نیز سه سال زمان برده است. چقدر از این سه سال صرف جستجو و تحقیق در زندگی ایشان شد؟

تاریخ انتهای رمان مربوط میشود به زمان شروع نوشتن تا پایان. پژوهش از مهر ماه نود و چهار شروع شد که به دنبالش سفر دوهفته‌ای به عراق بود و بعد از آن یک سره مطالعه. شناخت از زندگی بانو میطلبید که به دوران زندگی پنج معصوم اشراف پیدا کنم، چون بانو علاوه بر پنج تن، امام سجاد و امام باقر (هرچند کودک) را درک کرده بود؛ بنابراین می‌طلبید که این دوره‌ها به صورت تحلیلی خوانده شوند، زیرا بانو زینب به عنوان شخصیتی موثر در خانواده حضور و در چند و، چون وقایع شرکت داشته.

* آنچه روایت شده، چقدر مستند و چقدر زاییده خیال شما است (از منظر رفتار‌های موردی حضرت در زندگی شخصی ایشان است)؟

نقش تاریخی بانو زینب در واقعۀ کربلا و پس از آن است که شکل میگیرد. پیش از این تاریخ مطلبی که تفصیل داشته باشد، در بارۀ ایشان گفته نشده. ایشان در آن جامعۀ مردانه، و با وجود چهار امامی که درکشان کرده، به طور علنی در مسائل اجتماعی یا سیاسی ورود نمیکرده. اما قطعا قرآن تدریس میکرده. مشاور پدر و برادر‌ها و برادرزاده‌ها و همسر و فرزندان و سایرین بوده. آنچه در رمان آمده، دریافت من از موقعیتی است که ایشان در خانواده و قبیله داشته. چرا عقیله نامیده می‌شده؟ تسلط ایشان بر قرآن و مفاهیم دینی در مواجهه اش با ابن زیاد و یزید آشکار است. این تسلط نشان از آن دارد که خوب می‌خوانده و خوب درک میکرده. وقتی ابن زیاد به فصاحت او در کلام اشاره می‌کند که همچون پدرش علی روان و آهنگین سخن می‌گوید، غیرمستقیم فرهیختگی بانو را افشا میکند. در عین حال با تاختن به جرات و جسارت بانو وجوه دیگری از شخصیت ایشان را بازگو میکند. وقتی بانو در پاسخ به ابن زیاد میگوید جز زیبایی ندیده ام، سطح معرفت خود را نسبت به آنچه در ظاهر و باطن این دنیا میگذرد، نشان میدهد. به نظرم همین‌ها کافی است تا بتوان مولفه‌های شخصیتی ایشان را شناسایی و پرداخت کرد... بعضی مستندات هم در رمان هستند که شاید وجه استنادی قوی‌ای نداشته باشند، اما از وجاهت داستانی خیلی خوبی برخوردارند. نمونه اش پیرهن امانتی بانو فاطمه به بانو زینب است. یا شرطی که برای ازدواج بانو زینب گذاشته میشود که ایشان در سفر با امام حسین (ع) به اذن همسر نیاز نداشته باشد، وجه استنادی قوی ندارد و بسیاری آن را جزء برساخته‌های متاخر شیعه میدانند، اما چه واقعیت داشته باشند چه نداشته باشند، جان می‌دهند برای آن که داستانی شوند...

* نکته‌ای که در این اثر مهم است، نوعی بازتاب آینه‌گونی است که از زندگی شخصی امروز ما ارائه می‌دهد؛ بازتابی که حاصل دست و پا زدن ما میان واقعیت زندگی و باور‌های دینی است که از قضا قرار بوده واقعیت زندگی ما شوند و نخواستیم که بشود و یا نشد که بشود. نظر شما در این زمینه چیست؟

من باور دینی و واقعیت زندگی را از هم تفکیک نمیکنم. جامعۀ ما سال هاست نسبت به دین و سیاست گرفتار افراط و تفریط شده و همین مسئله از جهات مختلف بحران ایجادکرده و ضربه زده. روش‌های نادرست بخشی از جامعه را دین زده کرده. نمیشود که در تعلیم و تربیت جامعه از بهشت فقط حرفش را بزنی، اما جهنم را خیلی خوب نشانش بدهی. عوام با همه چیز احساسی برخورد میکنند، حتی با دین و مذهب. اگر هم تحت فشار قرار بگیرند که همه چیز را از اساس منکر می‌شوند. داستان محمل خوبی است برای بیان عقاید و عمق بخشی به احساسات. برای ارزیابی و علت یابی وقایع، چه دینی چه تاریخی. به نظرم دین و مذهب در حیطۀ منبر و سخنرانی محصور مانده. یکی دو دهه هم هست که نوعی مداحی افراطی رواج پیدا کرده که داد حتی علمای دین را هم در آورده. همان قدر که منبر و سخنرانی حکم مونولوگ را دارد، داستان به مفهوم امروزینش با مخاطب دیالوگ برقرار میکند و ذهنش را درگیر انگیزه‌ها و رفتار شخصیت‌های مختلف میکند و به، چون و چرا وا میدارد. در سخنرانی ها، شنونده ممکن است بر اساس خواست سخنران احساساتی بشود و شعار هم بدهد، اما داستان محلی برای شعار دادن نیست. حضور قوی علت و معلول راه را بر شعار میبندد، پس جایگاه خوبی برای طرح مفاهیمی است که دین و مذهب را هم شامل می‌شود. در این صورت چه بسا ترجمه‌ای دیگر از دین عرضه شود و مخاطب به درک تازه‌ای از مفاهیم برسد و با شناخت عمیقی که داستان به او می‌تواند بدهد، بهتر بتواند زندگی اش را با دین همسو کند، هم در رفتار فردی و هم رفتار اجتماعی. دین باید نگه دارندۀ جامعه از پلشتی باشد. اگر برعکس شد، ماییم که راه را به خطا رفته ایم.

* علی موذنی در زمانه خلق داستان‌های بلند اجتماعی سیاسی تاریخی که باب طبع نویسندگان بسیاری در این روز‌های ادبیات ایران است، سبک تازه‌ای بر این شیوه از نگارش معرفی می‌کند و نوعی خاص از روایت را با امضای خود به ثبت می‌رساند. پس می‌خواهم سوال کنم که آیا احضاریه از منظر محتوا و فرم روایت پیامی برای داستان‌نویسی امروز ایران دارد؟

داستان نویسی برای من یک جور مکاشفۀ تکنیکی است. یعنی غور کردن در محتوا و برای بیان آن راهکار پیدا کردن، و این اختصاص به مضامین دینی ندارد. در مضامین غیر دینی هم این روش من است. اصلا لذت نوشتن در همین است. در حال حاضر برای نوشتن رمانی به نام فاوست که در سال‌های پنجاه و هشت و پنجاه و نه و شصت می‌گذرد، مشغول تحقیقم. عشق در یک بستر سیاسی. کلیشه شده، میدانم، اما آنچه به هیجانم می‌آورد، فرم روایت است. سر همین رمان احضاریه، سه چهار بار به این نتیجه رسیدم که به اتمام نمیرسد و اصرار بر ادامه بی فایده است. آنچه مجابم می‌کرد پس از مدتی توقف ادامه بدهم، فرم روایت بود.

برای نوشتن بخش پنجم سه ماه و نیم معطل ماندم، چون نمیدانستم با واقعۀ کربلا چطور برخورد کنم. اگر میخواستم از لحظۀ خروج امام از مدینه تا لحظۀ شهادتش را بنویسم، طبق تقسیم بندی موضوعی باید حداقل سیصد چهارصد صفحه می‌نوشتم؛ و همین کابوس من شده بود. آنچه نجاتم داد، کشف این نکته بود که، چون بانو زینب به علم لدنی مجهز بوده، پس خیلی از وقایع از پیش بر او آشکار بودهاند و همین کشف باعث نجات رمان از تعطیلی شد. یا بخش چهارم که الان حدود بیست و چهار صفحۀ رمان را تشکیل می‌دهد، صد و هشتاد و پنج صفحه بود، یک کتاب تاریخی مجمل، اما کامل از پیش از رحلت حضرت رسول تا پایان دورۀ امامت امام حسن. در مقام راوی ستون نویس همین جور نوشته بودم و رفته بودم جلو. البته موقع نوشتن میدانستم مسیر اصلی این نیست، اما ترجیح میدادم بنویسم تا متوقف شوم. نوشتن مرا به شخصیت‌ها نزدیک و درک وقایع تاریخی را ملموس می‌کرد. به دوران خلافت حضرت علی مفصل پرداخته بودم؛ و به دوران خلافت امام حسن و شرایط ناگواری که ایشان را ناچار به صلح اجباری میکند و ... حذف این بخش‌ها در مراحل مختلف بازنویسی دردناک بود. این‌ها را گفتم برای این که به بخش پایانی سوال شما جواب بدهم. مقولۀ نوشتن از ابتدا برای من چالش برانگیز بوده. از همان اولین داستانم که نامش زئوس بود و در سال پنجاه و هشت برای درس اساطیر مرحوم محمد مختاری نوشتم، جدی بودن بحث تکنیک داستان مطرح بوده تا همین امروز که اهمیت تکنیک برای من از موضوعی که داستانی میشود، اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست...

منبع: مهر

منبع: خبرگزاری دانشجو

کلیدواژه: علی موذنی جنگ سوریه سوریه رمان کتاب مدافعان حرم کتابخوانی کتاب احضاریه

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۷۱۱۵۹۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

انتشار کتابی از عدنان غُریفی در اولین سالگرد درگذشتش

در نخستین سالگرد درگذشت عدنان غُریفی، ترجمه‌ او از رمان «وقتی درخت‌ها آواز می‌خوانند» نوشته استراتیس هاویاراس منتشر شد.

 اعظم کیان‌افراز،  مدیر انتشارات افراز،  ناشر اختصاصی آثار عدنان غُریفی، به ایسنا گفت: در ادامه انتشار کتاب‌های این نویسنده، شاعر و مترجم، رمان «وقتی درخت‌ها آواز می‌خوانند» را با ترجمه او روانه بازار نشر می‌کنیم.


او سپس درباره این کتاب توضیح داد: این رمان یکی از رمان‌های مهم ادبیات انگلیسی زبان است که نویسنده‌اش یونانی است و تاکنون هیچ اثری از این نویسنده به فارسی ترجمه نشده است. «استراتیس هاویاراس» تنها دو رمان نوشته است. «رمان درخت‌ها آواز می‌خوانند» در فهرستِ نامزدهای نهایی جایزه‌ی ملی کتاب ALA قرار داشته و مورد تحسین منتقدانِ ادبی و مطبوعات آمریکا نیز قرار گرفته و به چند زبان ترجمه شده است.


کیان‌افراز درباره‌ اهمیتِ این رمان افزود: روزنامه‌ی «گاردین» رمانِ «وقتی درخت‌ها آواز می‌خوانند» را به‌عنوانِ یکی از ۱۰ رمانِ مهمِ سیاسیِ قرنِ بیستم انتخاب کرد و انتشارات افراز، این افتخار را دارد برای نخستین بار این نویسنده را در کشور معرفی می‌کند.


به گفته این ناشر، عدنان غُریفی که خود از نویسندگان مدرنیست جنوب و از آغازگران این جنبش در دهه‌ چهل و پنجاه بوده است، تاکنون چندین اثرِ داستانی مهم را نوشته است که می‌توان به مجموعه داستان «شنل‌پوش درم»، «مادرِ نخل»، «مرغِ عشق»، «چهار آپارتمان در تهرانپارس» و رمان «سکه‌ها» اشاره کرد.

همچنین چندین مجموعه شعر از او چاپ و منتشر شده است، ازجمله «این‌سوی عطر قبیله»، «نخل مشتعل»، «به موشک بستن فرشتگان» و...

غُریفی که توأمان در کنار شعر و داستان‌نویسی، مترجم برجسته‌ای بوده است، آثارِ متعددی از نویسندگان برجسته‌ای چون بوهمیل هرابال، جی. دی. سالینجر، غَسان کَنَفانی، ایتالو کالوینو و... ترجمه کرده است. او که از نخستین مترجمان ادبیات داستانی عرب به‌شمار می‌رود، در زمینه‌ نقد ادبی و گویندگی رادیو نیز فعالیت چمشگیری داشته است.


عدنان غُریفی اردیبهشت سال ۱۴۰۲ به‌علت بیماری در سن ۷۹ سالگی و در کشور هلند درگذشت.


 انتهای پیام 

دیگر خبرها

  • عرضه روایت ترس سربازرس مگره در بازار نشر
  • پیک موتوری برقی در راه بازار تهران
  • به نشر با ۷۸۲ عنوان در نمایشگاه کتاب حاضر می‌شود
  • تمرین پرسپولیس با حضور هوادار بانو
  • هجوم هواداران رودا کرکراد به زمین مسابقه با تصور صعود به لیگ برتر هلند! / فیلم
  • انتشار کتابی از عدنان غُریفی در اولین سالگرد درگذشتش
  • پیشنهاد عجیب به ستاره چلسی: به یونایتد برو!
  • اجرای طرح بانو توانا در رشته‌های آبی وشنا در کشور
  • اجرای طرح بانو توانا در رشته‌های آبی وشنا درکشور
  • انسان‌های غارنشین گیاهخوار بودند