Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایرنا»
2024-04-25@19:24:41 GMT

شاعر! تو را زین خیل بی دردان، کسی نشناخت

تاریخ انتشار: ۱ مهر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۷۳۷۵۲۵

شاعر! تو را زین خیل بی دردان، کسی نشناخت

تهران- ایرنا- نخستین روز مهرماه مصادف با زادروز مردی است که حضورش در عرصه شعر معاصر به دمیدن روحی دوباره در کالبد بی جان غزل معاصر در عصری بود که حکم به نسیان این گونه ادبی داده بودند. مردی از تبار عشق و تغزل؛ زنده‌یاد حسین منزوی.

به گزارش روز یکشنبه خبرنگار فرهنگی ایرنا، حسین منزوی که متولد اول مهرماه 1325 خورشیدی است در 25 سالگی با انتشار نخستین دفتر شعرش با عنوان «حنجره زخمی تغزل» توانست برنده جایزه اولین دوره شعر فروغ شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

درست در همین بزنگاه بود که نشان داد شعر معاصر ایران مزین به نام غزل‌سرایی شده است که قرار است نامش تا همیشه و ابد برآسمان ادبیات منظوم زنده و جاوید بماند.
منزوی در روزگاری بار دیگر، سنت غزل‌سرایی در شعر ایرانی را به قله رساند که گفتمان اغلب شعر در آن روزگار طلایه‌داری «شعر سپید» و «اندیشه مرگ غزل» بود؛ آن گونه که شاملو نیز اعلام کرده بود «غزل شعر زمان ما نیست، این حکم اول ماست و حکم آخر نیز!»
اما منزوی با توجه به اینکه خود را وام‌دار یکی از غزل‌سرایان بزرگ تاریخ فرهنگ و ادب ایران زمین یعنی حضرت حافظ می دانست به این نکته اشاره کرده بود که: «تا روزی که حافظ چنین سزاوارانه بر قله بلند شعرفارسی نشسته است، غزل نیز به زندگی سزاوارانه خود ادامه می دهد.». درست به پشتوانه همین تفکر بود که بر کالبد بی جان غزل دهه پنجاه شمسی بار دیگر روحی دمید که تا به امروز نیز جریان داشته است.
قدرت اثرگذاری منزوی بر جریانِ گونه غزل در شعر معاصر فارسی به حدی بود که محمدعلی بهمنی درباره او گفته: «اگر بخواهیم غزل بعد از نیما را بررسی کنیم باید بگوییم که هوشنگ ابتهاج در غزل پلی می‌زند و منوچهر نیستانی از این پل عبور می‌کند و ادامه‌دهندهٔ این راه حسین منزوی است که طیف وسیعی را به دنبال خود می‌کشد.»

** انزوا سهم زیست منزوی از زندگی
هرچند اهالی شعر منزوی را به عنوان «شاعرِ عشقِ همیشه» می‌شناسند و به او این لقب را داده‌اند؛ اما هیچگاه آنگونه که شایسته و بایسته جایگاه او بود به منزوی توجه نکردند! هرچند بخش مهمی از این بی‌اقبالی به «شاعرِ عشقِ همیشه» در جریان شعر معاصر فارسی، به زندگانی هم‌سو با کُنیه و نام فامیلی او یعنی «منزوی» ارتباط دارد.
منزوی زندگی بسیار آرامی داشت و همواره فارغ از هیاهو و جنجال‌های رسانه‌ای در کنج خانه‌اش چه در دوران حضور در تهران و چه در سال‌های طولانی زندگی در شهر و دیاری که در آن به دنیا آمده بود یعنی زنجان در آرامش و انزوای مطلق، تمام وقت خود را صرف سرایش شعر می‌کرد و به همین دلیل هیچ‌گاه چه در زمان حیات و چه بعد از آن به دلیل کمبود اطلاعات درباره زندگی او مانند بسیاری دیگر از شاعران و نویسندگان معاصر ایران مورد توجه و تمجید قرار نگرفت. اما هیچکدام از اینها باعث نشده است تا پیروان شعر معاصر ایران به ویژه «غزل فارسی» نام حسین منزوی را از یاد ببرند.

** بازتاب عشق به سنت و شیوه مقتدایش
زنده‌یاد حسین منزوی مانند استاد و مقتدایش - حضرت حافظ - در غزل‌سرایی به ویژه با محتوای عشق، رویکردی دوگانه داشت؛ آن‌چنان که حافظ در بازتاب مفاهیم عشق، هم نگاه زمینی داشت و هم توجهی به عشق عظیم معنوی و آسمانی! آن‌چنان که بسیاری از اشعار او در وصف ائمه معصومین (ع) و بزرگان دین اسلام شاهدی بر این مدعای قلم است.
منزوی در روایت غزل‌های عاشقانه‌اش با نگاهی آسمانی و زمینی، مخاطب را در مواجهه تام و تمام از مفهوم گرانسنگ غزل نگاه می‌داشت که گویی «غزل» در سیر تحول تاریخی طی هشت قرن، به عنوان امانتی در دستان او قرار گرفته بود، و به حق او نیز به نیکویی از این میراث عظیم پاسداری کرد و به بهترین وجه ممکن آن را به آیندگان و دوستدارانش انتقال داد.

** منزوی در صحبت بزرگان
هرچند ذات این قلم شاید نتواند آن‌چنان که شایسته و بایسته رسا و ثنای حسین منزوی است حق کلام را ایفا کند اما در روایت جایگاه منزوی در غزل معاصر بد نیست نگاهی داشته باشیم بر مدعا و گفته‌های برخی از دوستان، همراهان، هم نسلان و هم‌عصران حسین منزوی درباره جایگاه او در شعر ایرانی:
** آتشی: منزوی برای شاعر شدن به دنیا آمده بود
زنده یاد منوچهر آتشی شاعر نام آشنا و خالق مجموعه‌های ماندگاری چون «حادثه در بامداد» و «دیدار در فلق» درباره منزوی گفته است: «من با حسین منزوی در جوانی آشنا شدم. او در آن زمان جوانی لاغر و حساس بود که غزل‌‌هایی درخشان می‌‌سرود. وقتی غزل‌های او را خواندم احساس کردم که فضای تازه‌‌ای در غزل‌‌سرایی ایران به وجود آمده. من حشر و نشر زیادی با منزوی داشتم و او را کسی می‌ دانم که برای شاعر شدن آفریده شده بود. درگذشت او غافلگیر‌کننده بود. من رفتنش را باور ندارم...»
** مشرف آزاد: منزوی پیرو نظم فاخر در غزل
زنده‌یاد محمود مشرف آزاد تهرانی (م.آزاد) دیگر شاعر کشورمان او را با مجموعه شعرهای مانایی چون «گل باغ آشنایی» و «آیینه ها تهی‌ست» می‌شناسیم درباره شیوه غزل‌سرایی منزوی معتقد بود: «حسین منزوی غزل را به شیوه‌‌ای شبیه به شعر نو می‌‌سرود و نظم فاخری را دنبال می‌کرد.»
** گرمارودی: عشق، راز ماندگاری غزل منزوی است
علی موسوی گرمارودی دیگر شاعر شناخته شده معاصر که او را نیز با مجموعه دفاتر شعر «در فصل مردن سرخ» و «ما کجا، آن خوب، آن زیبا کجا» می‌شناسیم نیز درباره دوست قدیمی خود که از سال 1344 و شروع دوران تحصیلش در دانشگاه با حسین منزوی دوستی داشته می‌گوید: «چاپ اولین کتاب شعر منزوی در غزل نو حادثه‌ای بود و آن چه منزوی را به پایه بالایی در شعر امروز رساند، از غزل‌‌های این کتاب شروع شد... یکی دیگر از رازهای ماندگاری غزل منزوی عشق است که موضوع تمام غزل‌‌های اوست و البته موضوع عشق وقتی در غزل ریخته می‌‌شود، نمی‌‌تواند به‌ تنهایی معاصر بودن را تضمین کند، بلکه مستلزم نگاه معاصر شاعر نیز هست... آنچه غزل منزوی را معاصر می‌کند، زبان و بیان ویژه، صور خیال، نگاه متفاوت و مضامین معاصر اوست.»
** قزوه: منزوی مرد غزل روزگار ماست
علیرضا قزوه دیگر شاعر معاصر و سراینده دفترهای شاعر موفق چون «این همه یوسف» و «سوره انگور»، درباره اشعار منزوی می‌گوید: « حسین منزوی مرد غزل روزگار ماست، گرچه شعر آزاد و سپید هم بسیار سروده و این قالب‏‌ها را هم جدی گرفته است؛ اما این اشعار در سایه غزل‏‌های با شکوه او نتوانستند عرض‏ اندامی کنند. شاعران بزرگ روزگار،‌ افرادی هستند که اشعارشان به سرعت رواج می‌یابد. منزوی این خصوصیت را داشت و شعرهایش در زبان مردم جاری شد. حال آن که یکی از مشکلات غزل امروز ما این است که نمی‏تواند به صورت ضرب‌المثل در حافظه‌ مردم جای بگیرد. در روزگاری که غزل مهجور بود، کار منزوی و امثال او،‌ کاری کارستان به شمار می‏رفت. امروز غزل گفتن شاید چندان دشوار نباشد، اما در آن دوره،‌ زنده کردن غزل، کاری سترگ به شمار می‏رفت. حسین منزوی در شاخه‌ غزل عاشقانه موفق بود و غزل عاشقانه نیز تنومندترین شاخه غزل ماست و از آنجا که جامعه‌ ایرانی، جامعه عشق است، ذات ما نیز به غزل نزدیک‏تر است.»
** شمس لنگرودی: بازتاب تمهیدات شاعرانه حافظ در غزل منزوی
همچنین محمدشمس لنگرودی دیگر شاعر شهیر و سراینده دفترهای شعرماندگاری چون «می‌میرم به جرم آنکه هنوز زنده بودم» و «حکایت دریاست زندگی» از راهگشا بودن منزوی در غزل‌سرایی سخن می‌گوید. وی معتقد است: «اگرچه پیش از منزوی قدم‌های اولیه را فروغ برداشته است اما راه‌گشای جدی غزل نو منزوی است. غزل منزوی ترکیبی است از زیبایی‌شناسی سینمایی و تمهیدات شاعرانه حافظ است.»

** مهم‌ترین وجوه شعری آثار منزوی
در بررسی مهم‌ترین ویژگی‌های شعر و شاعرانگی منزوی می‌توان به موارد متعددی اشاره کرد که شاید مهم‌ترین آنها در این مسائل خلاصه شود:
1) زندگی شخصی و زندگی حرفه‌ای و شاعرانه حسین منزوی آمیختگی غریبی به رنگ زلال عشق داشت و در حقیقت عشق را به عنوان اکسیری برای جاودانگی انسان اسیری می‌دانست و به همین سبب بود که یکی از مهم‌ترین غزلیات خود را با این مطلع آغاز کرده است:
«که نام من عشق است آیا می‌شناسیدم؟»
2) منزوی با استناد به دانش نامحدودش در حوزه شاعرانگی و روح و قریحه کم‌نظیرش در مساله جوشش شعر و قلیان احساس، با استناد از میراث وام گرفته از پیشینیان ادبیات فارسی - چنانکه گفته شد شاعرانی چون حافظ، سعدی و مولوی- توانست برای نخستین بار در تاریخ پنج دهه اخیر غزل معاصر به تلفیق زبان سنتی (آرکاییک) با روایت‌های آشنا و ادبیات امروزه در زبان معیار بپردازد که این تلفیق یکی دیگر از ویژگی‌های شعر منزوی به شمار می‌رود.
3) بسیاری از منتقدان ادبی و کارشناسان خبره این فن، شعر منزوی را شعری موسیقایی می‌دانند و این در حقیقت به سرچشمه آشنایی او با موسیقی و تاثیری که این هنر چه در شکل درونی و چه نمود بیرونی در راستای سرایش شعر به شاعر داشته قلمداد باز می‌گردد. در حقیقت ایجاد ضرب‌آهنگ‌های جذاب و دلنشین در شعر منزوی وام‌دار اشراف و آشنایی او از مقام موسیقی است.
4)استفاده افسانه‌ها، حکایت‌ها، اساطیر و داستان‌های فولکلور ایرانی در کنار باورهای مذهبی، حسین منزوی را در نهایت قدرت و چیرگی شاعرانگی در بهره‌برداری از مفاهیم در اشعارش قرار داده است و در حقیقت به پشتوانه همان اندیشه است که او در استفاده از استعاره‌ها و تلمیحات در اشعارش به شکل مستقیم به فرهنگ ایرانی بازمی‌گردد و دست به نوآوری و خلاقیت‌های بسیاری زده است.
برای نمونه به مطلع غزل دیگری از منزوی با عنوان «شاید به جای آرشی دیگر باید کمانی دیگر اندیشید»، توجه کنید.
5) از دیگر ویژگی‌های شعر منزوی عبور از ردیف‌های تصنعی در شکل غزل‌سرایی و استفاده بی‌مانند، بدیع، بسیار جذاب و به قولی میخکوب کننده از قوافی در شکل غزل‌سرایی است. منزوی برای هرچه بیشتر موسیقایی کردن آثار و کلامش در شکل روایت آهنگین به سمت استفاده نوین از قافیه‌ها روی می‌آورد. به همین دلیل است بسیاری از اشعار و غزل‌های منزوی روح شاعرانگی آمیخته با موسیقی او را برای مخاطب رو می‌کند.
6) هرچند منزوی در سرایش اشعار نیمایی و اشعار به زبان آذری تسلط خود را به اثبات رسانده است؛ اما او را همواره می‌توان یکی از قافله‌سالاران غزل معاصر دانست. چرا که اعتقاد او و تاکید بی نهایتش بر استقلال غزل به عنوان یکی از واحدهای شناخته شده شعر ایرانی و همچنین تشخص بخشیدن به این قالب و گونه در حقیقت این اجازه را داد که گونه غزل در فضای شعر معاصر به شکلی کاملاً پیوسته از تصاویری بهره ببرد که پیش از آن در بین غزل‌سرایان معاصر مرسوم نبود.
7) اشراف منزوی بر زبان شاعرانگی به ویژه گونه‌های شعر معاصر - به ویژه شعر نیمایی- و همچنین استفاده و پذیرش از تمامی دستاوردهای شاعران معاصر که او آنها را بسیار قبول داشت (مانند نیما) او را به این مساله واداشت که مقام شعر را مقامی آزاد بداند و آن را در راستای بازتاب دغدغه‌های ذهنی خود در یک قالب به شکلی خاص محبوس نکند! به همین دلیل است که در قالب‌های نیمایی و شعر آزاد نیز می‌توان همان شوق، شور، واژه‌سرایی و تغزل شاعرانه منزوی را مشاهده کرد.
8) منزوی نیز مانند شاعران پرآوازه ایران زمین از زیرکی و بهره بردن هوشمندانه از لحن و همچنین روایت برای پویایی بخشیدن بر شعرهای خود هیچ‌گاه بی نصیب نبوده و در زمینه بهره بردن شاعرانه از چنین اقداماتی برای رسیدن به قدرت غزل ما شاهد هدایت بسیاری از واژه‌های روزمره زندگانی انسان ها در معانی خود و یا معانی زیر متن آن برای عمق بخشیدن به غزلی بود که نه تنها که برای مردم نیز مورد توجه قرار گرفته است.
واقعیت انکارناپذیر همین نگرش منزوی بود که نسل‌های بعدی و شاعران بعدی را بر آن داشت که برای در دست گرفتن پرچم غزل معاصر ایرانی از همین شیوه نگاه و نگرش منزوی استفاده کنند و کمتر روی به تقلید از شکل قدمایی با زبانی مطنطن و نثر فاخر شاعران قرن پنجم تا هشتم هجری قمری ایران بیاورند.

** اما تو را، ای عاشق انسان! کسی نشناخت
در ادامه این نوشتار برای تأکید بر ناشناخته بودن منزوی به نقل خاطره ای که به شکل مستقیم برای نویسنده این قلم هم‌زمان در روزهای برگزاری نمایشگاه بین‌المللی کتاب در اردیبهشت ماه امسال (1397) و هم‌زمان با سالروز مرگ این شاعر - 16 شانزدهم اردیبهشت ماه 1383 - اتفاق افتاد می‌پردازم.
در همان روز (16 اردیبهشت ماه) عکسی از حسین منزوی در دست گرفتم و میان مخاطبان کتاب‌دوست ایرانی در نمایشگاه بین‌المللی کتاب واقع در مصلی رفتم و با نشان کردن برخی از آنها و پرسیدن این پرسش که «آیا صاحب این عکس را می‌شناسید؟» در مقام پرسش جایگاه منزوی میان دوستداران یار مهربان قرار گرفتم.
همین اتفاق باعث شد به جایگاه ناشناخته زنده‌یاد حسین منزوی میان دوستداران کتاب و اهالی مطالعه بیشتر پی ببرم. از دامنه افراد مورد پرسش قرار گرفته در راهروهای مصلی، شاید به تعداد انگشتان یک دست با دیدن عکس نام او را می‌شناختند و یا ممکن بود بیتی و یا غزلی از اشعار منزوی را در خاطر داشته باشند. اما قاطبه اهل کتاب بعد از بعد از بازگو کردن نامش بر زبانم، او را به یاد می‌آوردند اما با چهره و شمایلش آشنایی نداشتند که این خود نیز باز گواهی بر زندگی در انزوای حسین منزوی است.
همین اتفاق بود که نگارنده این سطور را بر آن برداشت که گویی منزوی آن غزل مشهورش با این مطلع و مقطع:
«شاعر! تو را زین خیل بی‌دردان، کسی نشناخت
تو مشکلی و هرگزت آسان، کسی نشناخت
هرکس رسید از عشق ورزیدن به انسان گفت
اما تو را، ای عاشق انسان! کسی نشناخت»
را برای چنین روزهای زندگی بعد از خودش سروده است.
امید، بهانه‌هایی چنین در تقویم ادبی ایران مانند زادروز شاعران بزرگ ایران زمین مانند حسین منزوی، ما را بر آن دارد که هرچند شاید دیر اما بر اصل لازم و ستودنی بزرگداشت مقام پاسداران فرهنگ و هنر سرزمین‌مان همت خود را بیش از پیش افزون کنیم... به امید آن روز!
گزارش از امین خرمی
فراهنگ**ا.خ** 1055

منبع: ایرنا

کلیدواژه: فرهنگي شعر غزل حسين منزوي

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۷۳۷۵۲۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اجرای موسی عصمتی میلیونی شد+فیلم

غزلی از موسی عصمتی با اقبال عمومی همراه شده، این سروده که درباره کارگران معدن است، در یک‌ماه اخیر بیش از دو میلیون بازدید داشته است. - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شعر میراث ایرانیان است، همواره و همیشه با ما بوده و هست, از گهواره تا گور، در سفر و در حضر این شعر است که لحظه‌های زندگی ما را معنایی دیگر می‌بخشد و آنقدر این همراهی همیشگی و نزدیک است که گاه حضور آن را س نمی‌کنیم. 

با وجود این، شعر سهم ناچیزی از رسانه ملی را به خود اختصاص داده است. به جز معدود برنامه‌هایی که حاضران در آن خود اهل شعر و فرهنگ بوده‌اند، عموماً نگاه به شعر نگاهی تفننی بوده است؛ به‌طوری که می‌توان از آن به‌عنوان زینت‌المجالس یاد کرد. 

در چندماه گذشته پخش برنامه تلویزیونی "سرزمین شعر" که در آن شعر امروز و شاعران جوان در یک رقابتی ادبی، آثار خود را ارائه می‌کردند، توانست تا حدی این جای خالی را در قاب سیما پر کند. اجرای برخی از شاعران در این برنامه مقبولیت عام یافت و بارها در شبکه‌های اجتماعی بازنشر شد. از جمله این اجراها می‌توان به شعرخوانی موسی عصمتی، شاعر روشندل اهل سرخس، اشاره کرد با غزلی درباره پدرش: 

پدرم را خدا بیامرزد، مرد سنگ و زغال و آهن بود
سال‌های دراز عمرش را،کارکرد بود، اهل معدن بود...

اجرای این غزل عصمتی حاضران را تحت تاثیر قرار داد و در یک‌ماه گذشته بیش از دو میلیون بازدید در شبکه‌های مختلف اجتماعی به همراه داشت. خبرگزاری تسنیم با او درباره این غزل و دلیل استقبال مخاطبان به گفت‌وگو پرداخت که در ادامه می‌خوانید: 

آقای عصمتی غزل شما درباره زندگی و تجربه پدر بزرگوارتان، چند روزی است که در شبکه‌های اجتماعی مورد اقبال قرار گرفته است. این سروده در چه فضایی خلق شده است؟

روستایی که من در آن زندگی می‌کردم، یک روستای کارگری است که بیشتر ساکنان آن در معدن کار می‌کردند. روستای «معدن» حوالی سرخس قرار دارد. کوه‌های اطراف این روستا سرشار از زغال سنگ است و 99 درصد مردم آنجا، امرار معاششان را از طریق معدن انجام می‌دهند، کارگرند، زندگی کارگری دارند و حتی خانه‌های آنها مربوط به شرکتی است که معدن را اداره می‌کند. من فرزند یک کارگر هستم و زندگی کارگری را تجربه کرده‌ام.

کار کردن در معدن بسیار سخت است؛ چون نیروها با امکانات ابتدایی در داخل معدن تونل می‌زنند و افقی پیش می‌روند. گاه معدن ریزش می‌کند و برخی از نیروها زیر خاک و سنگ معدن می‌مانند و گاه تا بیمارستان برسند، جان خود را از دست می‌دهند.

«ما دو تن شاخه‌های یک بیدیم»

پدرم در بخش‌های مختلف معدن کار می‌کرد. مدتی داخل معدن کار می‌کرد و مدتی به قول خودش بیرون‌کار بود و خارج از معدن، در کنار کوره‌هایی با درجه حرارت بالا که زغال سنگ را به کُک تبدیل می‌کند، کار می‌کرد. من از نزدیک شاهد دغدغه‌ها و زحماتی بودم که او می‌کشید. بعد از اینکه پدرم درگذشت، تمام این سختی‌هایی را که او در این مدت کشید، پیش چشم من قرار گرفت. مثلاً گاه پیش می‌آمد که مهندس معدن به نفع شرکت، 10-12 روزی را که پدرم جلوی کوره داغ کار کرده بود، در نظر نمی‌گرفت و اضافه‌کاری او را خط می‌زد. شرکت‌ها هم عموماً خصوصی هستند و پاسخگوی درخواست‌های کارگران نیستند. کارگران معمولاً هشت یا 10 ماه حقوق عقب‌افتاده دارند، حقوقشان پرداخت نمی‌شود و عموماً با اعتراض و ... موفق به دریافت حق و حقوق خود می‌شوند.

 

.

از  این موارد برای اهالی روستا زیاد رخ می‌داد. همه این مشکلات و سختی‌ها پس از فوت پدر در من انباشته شده بود. من با این شعر خواستم روزگار سختی را که بر کارگران روستا گذشت، بیان کنم. این غزل را در برنامه سرزمین شعر خواندم و بازتاب خوبی داشت؛ چون درد دل جامعه و کارگران بود.

در این مدت چقدر بازدید داشته است؟

در اینستاگرام فقط یک میلیون و 300 هزار بازدید داشته است. در دیگر شبکه‌های اجتماعی نیز بازنشر شده، در مجموع بیش از دو میلیون تا امروز بازدید داشته است.

سال‌هاست در فضای شعر حضور دارید و فعالیت می‌کنید، به نظر شما چرا شعر اجتماعی با وجود داشتن مشکلات متعدد در جامعه، ضعیف عمل کرده است؟ فضای عمده شعر امروز فارغ از مسائل اجتماعی است و اگر هم بخواهد به این حوزه ورود کند، بیشتر از منظر سیاسی و جناحی به قضیه می‌پردازد. چرا با وجود گسترش اطلاع‌رسانی‌ها، شاعر امروز درد و دغدغه جامعه خود را ندارد؟

این بخش از سوی دوستان شاعر مورد غفلت قرار گرفته است. شعر شاعران جوان عمدتاً فضای عاشقانه دارد و اگر پا را فراتر بگذارند، وارد فضای سیاسی می‌شوند که کارهای گروه دوم، کمی دیده شده است. اما متأسفانه سطرهای نانوشته بسیاری از اتفاقات تلخی که در دل جامعه رخ می‌دهد و آنچه در زیر پوست جامعه می‌گذرد، در شعر امروز دیده می‌شود. حرف‌های ناگفته بسیاری در شعر امروز دیده می‌شود که اگر غیر از این بود، ارتباط مردم با شعر امروز بیشتر می‌شد. شاید یکی از دلایل بازخورد خوب این غزل در جامعه طی روزهای گذشته، همین موضوع باشد.

دغدغه کارگران، موضوعی است که در شعر امروز کمتر گفته شده است؛ وگرنه غزلی که از طرف من ارائه شد، از نظر تکنیک ویژگی خاصی نسبت به دیگر آثار نداشت. حرف صمیمانه‌ای که در شعر گفته شد، از جنس آن حرف‌هایی بود که کمتر در شعر امروز مجال بروز یافته است. شاعران جوان باید در این زمینه فعال‌تر باشند و راه‌های نرفته را بیازمایند.

درست است که مشکلات جامعه و دغدغه مرم در رسانه‌ها مطرح می‌شود، اما ما تنها نوک قله یخ را می‌بینیم. برای طرح بهتر این دغدغه‌ها، لازم است که شاعر خود تجربه و لحظات را کشف کند. در شهر پرسه بزند و با اقشار مختلف و آسیب‌پذیر جامعه زندگی کند.

با توجه به تجربه حضور در برنامه سرزمین شعر، در یک نقد منصفانه فکر می‌کنید چقدر این برنامه در ایجاد ارتباط میان مردم و شعر موفق بوده است. ما پس از برنامه مرحوم حسینی یا ساعد باقری و یا مشاعره، برنامه‌ای با محوریت شعر که بتواند در ایجاد این ارتباط موفق عمل کند، کمتر داشته‌ایم.

به نظرم این برنامه در سطح قابل قبولی موفق بوده و توانسته این ارتباط را ایجاد کند؛ چرا که این برنامه مستقیماً خود شاعر را مورد توجه قرار داده بود. برنامه مرحوم حسینی با تمرکز بر شعر کلاسیک بود، اما برنامه سرزمین شعر، شعر امروز را محور کار خود قرار داده است.

رقابت در کنار شاعران مطرح امروز، سبب شد اقبال مردم به برنامه بیشتر شود. از سوی دیگر، در این برنامه شعرهایی خوانده شد که از کیفیت بالایی برخوردار بودند. مردم نیز با شعر و جریان‌های شعر امروز بیشتر انس گرفتند و آشنا شدند. مطمئناً اگر این برنامه با جضور چهره‌های جدید ادامه پیدا کند، می‌تواند جریان‌ساز باشد.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • «وعده صادق» از بزرگ‌ترین موفقیت‌های نظامی تاریخ معاصر ایران بود/ ایران چگونه نتانیاهو را کیش‌ومات کرد/ چرا آمریکا پشت اسرائیل را خالی کرد؟
  • اجرای موسی عصمتی میلیونی شد+فیلم
  • به صورت گسترده در جهان پذیرفته شده ایم
  • تجلیل از پدر دو بیتی لکی لرستان
  • بازخوانی تحلیلی زمینه‌های سیاسی اجتماعی در تدبرگرایی معاصر
  • رونمایی از بزرگ‌ترین مسئله ایران و جهان که از فقر هم وحشتناک تر است
  • دومین حضور چهارمحال و بختیاری در نمایشگاه «اکسپو»
  • اضافه شدن پرواز جدید به فرودگاه شهرکرد
  • «امروزِ دیروز» به آرتیبشن رسید/ پرسش از نقاشی یا عکاسی؟
  • هوش مصنوعی دوربین‌ها را شاعر کرد!