Web Analytics Made Easy - Statcounter

تهران- ایرنا- قدرت به عنوان هدف ، تنها مولفه ای است که بنا به نظریه ماکیاولی وسیله را توجیه می کند اما آیا عمل به این تئوری در نظام مبتنی بر آموزه های شریعت اسلامی ازسوی جریان سیاسی معتقد به اصول و مبانی ارزش های دینی و انقلابی با آنچه که دیگران را به آن می خواند، سازگاری دارد؟

قدرت به قصد خدمت و برای پیاده کردن آموزه های دینی ، زمانی پذیرفتنی است که در ذات این باور ، تضادی با روش یا روش های دستیابی به قدرت نباشد یعنی در درون خود حامل زوال باوری که برایش تلاش می شود، نباشد و به بیانی ساده تر در معروفی که ، منکر تولید و یا باز تولید نشود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


اقدام موهن مطرب زیر زمینی به باور میلیون‌ها باورمند فلسفه عاشورا و ائمه اطهار، همان متحد سیاسی دیروز کاندیدای جناح اصولگرا ، مصداق عینی نقض غرض رفتار با گفتار طیف رادیکال این جناح است که چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من .
امیر حسین مقصودلو مشهور به تتلو که دو روز قبل از انتخابات 96 ، فارغ از همه باورهای ایمانی و ارزشی اصولگرایان رادیکال به یکباره دستاویز تبلیغات انتخاباتی بر مبنای تئوری ماکیاولی قرار می گیرد تا از این نمد کلاهی برای کاندیدای مورد حمایت اصول گرایان تندرو با آرای خاکستری ساخته شود ، این روزها باور درونی خویش را بر خلاف یکی از شاخص ترین باورهای ایمانی آنان بروز داده است.
جریانی که رهبران سیاسی – مذهبی آن پیدا بودن دو تار موی نامحرم را بر نمی تابیدند ، آواز خوانان پر آوازه سنتی را خنیانگران و مطربان می خواندند و شنیدن ربنای استاد آواز ایران از رسانه ملی را ممنوع کرده بودند ، نماینده شان در آن دیدار نه تنها از دیدار تتلو با شمایل خاص و سراسر تتو شده اندامش متعجب و متحیر نشده بلکه براین باور بود که امثال او 'با نیت پاک در قلب بلاد کفرهم می توانند مردم را نسبت به ارزش های واقعی دین آشنا کنند و این ارزشمند است'
همان جریانی که موسیقی را نماد ابتذال می داند و برپایی برنامه های موسیقی فاخر با حضور بزرگان موسیقی سنتی در شهر مشهد و حتی شهرهای اطراف همانند چناران و طرقبه را مجاز نمی داند در تضادی آشکار با آنچه که می نمایاند و با شیوه مشوه بد اخلاقی سیاسی مبتنی بر ماکیاولیستی فقط و فقط برای رسیدن به کرسی قدرت ، تولیت آستان قدس رضوی را مجاب به همنشینی مطربی با هدف بهره جستن از محبوبیت او و آرای هواداران آن می کند.
اکنون همان جوان خواننده رپ و زیرزمینی که روزی بنا به مصالح دنیوی اصولگرایان افراطی بر موسیقی دانان اصیل و مفاخر هنری که هنرشان ریشه در فرهنگ ملی و مذهبی داشته، رجحان یافته بود ماهیت حقیقی خویش را نمایاند و علیه باور مذهبی همه از جمله کاندیدای این طیف از اصولگرایان هجویاتی را به زبان راند که تلخ تر از زهر بود در این ایام مقدس .
شخصیت های نسبتا شهیری از همین طیف رادیکال نیز مدت اندکی پس از انتخابات 96 در جشن یکسالگی فارس پلاس از او به عنوان یک نماد و معیاری برای تشخیص حق و باطل یاد کردند و ستودند که این دو اقدام اصول گرایان افراطی حتی از سوی هم مشربان جریان اصول گرایی سخت مذمت شده و از آن بحران هویت ، خود باختگی ، هویت زدگی ، سقوط اخلاق سیاست و .. تعبیر شده است.
درست در سوی دیگر این جریان رادیکالی برخی مداحان رادیکالتر از آنان قرار دارند که دقیقا نقطه مقابل تتلو و شغل مطربی این خواننده رپ است که به لحاظ مبانی اعتقادی و باورهای ارزشی هم در صورت و هم در ماهیت متضادند اما جمع این نقیضین توسط این طیف اصول گرایی خیلی محال نبوده است ، چرا که براساس نظریه ماکیاولی هدف وسیله را توجیه می کند و از منظر این طیف آنچه مهم خواهد بود رسیدن به قدرت است.
بر مبنای همین مشی رادیکالیسم اصولگرایی ، تریبون مداحی مداحان تندرو در مناسبت های مختلف حال ایام ماه محرم باشد یا مناسبت نماز عید سعید فطر ، تریبون نماز جمعه باشد و یا هر مناسبت مذهبی دیگر فرصتی است که می توان از آن بهره سیاسی و جناحی جست.
شعاردهی شبه مداحی دو نماز عید فطر امسال و سال گذشته مداح جوان علیه برخی شخصیت های سیاسی و اجرایی کشور و درشت گویی دیگر مداحان تند رو به بعضی از بزرگان حوزه سیاست که در همین طیف اصول گرایی رادیکالی دسته بندی می شوند شاید در صورت با مشی مطرب زیرزمینی همگن و همسان نباشد اما در معنی و سیرت چندان تفاوتی بین این دو نیست، چون هر دو روش مروج بداخلاقی است.
بداخلاقی که می تواند محصول افراط باشد در یک روز به واسطه حمایت غیرواقع بینانه اصول گرایان تندرو و حتی رهبران معنوی شان رییس جمهوری سابق را تا نماینده خدا در زمین بر کشد و روزی دیگر برائت از او تنها چاره گریز از این خود کرده را تدبیر نیست، باشد.
دوئیت رفتار سیاسی با هدف کسب قدرت به سیاق ماکیاولی ممکن است در جامعه ای که ارزش های دینی و اخلاقی ، محور فعالیت مدعیان خدمت نباشد اما در جامعه ای که حفظ ارزش ها و باورهای مذهبی از اصول بیّن حکمرانان و حامیان آنان خاصه مروجان مذهبی است جلب حمایت از خواننده زیرزمینی که چندان ماهیت اش هم برای شما آشکار نیست ، آیا تفسیری جز تدلیس عوام و خلق الناس خواهد بود؟

منبع: ایرنا

کلیدواژه: سياسي افراط گرايي حجت الاسلام رئيسي

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۷۵۰۷۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رئالیسم سیاسی چیست؟

  عصر ایران - رئالیسم سیاسی (political realism) احتمالا قدیمی‌ترین نظریه دربارۀ سیاست بین‌الملل است. پیشینۀ این نظریه را می‌توان در شرح توکیدیدس (thuchydides) دربارۀ جنگ‌های پلوپونزی و نوشتۀ کلاسیک شون تسه (sun tzu) متفکر چین باستان مشاهده کرد.

  جنگ‌های پلوپونزی به مجموعه جنگ‌هایی گفته می‌شود که از 431 تا 403 پیش از میلاد بین اسپارت و آتن وجود داشت. نوشتۀ کلاسیک شون تسه نیز "هنر جنگ" نام دارد که دربارۀ راهبردها یا استراتژی‌های جنگی است. این کتاب تقریبا همزمان با شرح توکیدیدس دربارۀ جنگ‌های پلوپونزی (یا پلوپونز) نوشته شده است.

  از دیگر چهره‌های برجسته در سنت رئالیسم سیاسی می‌توان به ماکیاولی و توماس هابز اشاره کرد. با این حال رئالیسم فقط در قرن بیستم، با انگیزه‌های برآمده از دو جنگ جهانی، به صورت چشم‌انداز مسلط سیاست بین‌الملل درآمد.

  در حالی که ایده‌آلیسم تاکید دارد که "اخلاق" باید راهنمای روابط بین‌الملل باشد، رئالیسم بر پایۀ تاکید بر "سیاست قدرت" و پیگیری "منافع ملی" بنا نهاده شده است. فرض بنیادی رئالیسم این است که "دولت" بازیگر اصلی صحنۀ بین‌المللی یا جهانی است، و چون حکمران است، می‌تواند به صورت واحدی خودمختار عمل کند.

  افزون بر این، پیدایش ناسیونالیسم و ظهور دولت-ملت جدید، دولت را به اجتماع سیاسی همبسته‌ای تبدیل می‌کند که در آن سایر وفاداری‌ها و بستگی‌ها تابع وفاداری به ملت است.

  اندیشمندان رئالیست، مانند تی.اچ.کار و هانس مورگنتا، دربارۀ باور ایده‌آلیستی به "اینترناسیونالیسم" و هماهنگی طبیعی به "جامعۀ جهانی"، موضعی انتقادی داشته‌اند. تی.اچ.کار معتقد بود که ایمان ساده‌لوحانه به "حقوق بین‌الملل" و "امنیت جمعی" در دورۀ میان دو جنگ جهانی، سیاستمداران اروپایی و آمریکایی را از شناخت توسعه‌طلبی آلمان و اقدام برای جلوگیری از آن بازداشت.

  در مقابل، رئالیست‌ها بر این موضوع تاکید دارند که چون اقتداری بالاتر از دولت حکمران وجود ندارد، سیاست بین‌الملل در شرایط "وضع طبیعی" عمل می‌کند و به همین علت دستخوش آنارشی است نه هماهنگی.

  از این منظر، دولت‌ها در جهان مثل "افراد" هستند در جامعه‌ای فاقد دولت. در چنین جامعه‌ای، هیچ منبع اقتدار مشروعی وجود ندارد که بتواند افراد را از تعرض احتمالی به حقوق یکدیگر بازدارد. در جهان واقع نیز عملا چنین منبع اقتداری وجود ندارد.

 اگرچه تشکیل سازمان ملل اقدامی در راستای نقض این توصیف رئالیستی از سیاست بین‌الملل بوده، ولی ناکارآمدی این سازمان در جلوگیری از نقض حقوق بین‌الملل از سوی یک دولت، دال بر این است که توصیف رئالیست‌ها از وجود نوعی آنارشیسم در عرصۀ روابط بین‌الملل کاملا هم بیراه نیست.

  با این حال می‌توان مواردی را هم مثال زد که شورای امنیت سازمان ملل موفق شده به عنوان یک منبع مشروع اقتدار، مانع نقض حقوق یک دولت از سوی دولتی دیگر شود؛ و یا دولتی را از نقض حقوق ملت تحت حکمرانی‌اش بازدارد. بیرون راندن ارتش عراق از کویت در جنگ اول خلیج فارس و نیز ساقط کردن حکومت معمر قذافی برای ممانعت از کشتار مردم لیبی، هر دو با مجوز شورای امنیت سازمان ملل صورت گرفت.

  بنابراین در چنین مواردی، شورای امنیت سازمان ملل مظهر "اقتداری بالاتر از دولت حکمران" است و مانع از پیدایش تام و تمام "وضع طبیعی" در عرصۀ روابط بین‌الملل می‌شود.

  در مجموع به نظر می‌رسد سازمان ملل متحد، وضعیتی مابین توصیفات و انتظارات رئالیست‌ها و ایده‌آلیست‌ها از روابط بین‌الملل ایجاد کرده است. یعنی مانع تحقق کامل توصیفات رئالیست‌ها بوده، ولی انتظارات رئالیست‌ها را چنانکه باید برآورده نکرده است.

  به هر حال مطابق نگرش رئالیسم سیاسی، نظام بین‌المللیِ آنارشیک، نظامی است که در آن هر دولتی مجبور است به خود کمک کند و به منافع ملی خود، که اساسا موجب بقای دولت و دفاع از سرزمین تعریف می‌شود، ارجحیت دهد.

  به همین دلیل است که رئالیست‌ها بر نقش قدرت در مسائل بین‌المللی چنین تاکید شدیدی دارند و می‌خواهند قدرت را بر اساس آمادگی نظامی یا نیروی نظامی‌اش بشناسند.

  البته آنارشی بین‌المللی به معنای درگیری بی‌امان و جنگ بی‌پایان نیست. رئالیست‌ها تاکید دارند که الگوی "درگیری و همکاری" عمدتا با نیازمندی‌های "توازن قوا" هماهنگ است.

این دیدگاه که در پی ایجاد امنیت ملی است، اذعان می‌کند که دولت‌ها وارد اتحادهایی می‌شوند که اگر در برابر یکدیگر به حالت توازن درآیند، ممکن است در بلندمدت صلح و ثبات بین‌المللی را تضمین کنند. اما اگر توازن قدرت به هم ریزد، نتیجۀ احتمالی جنگ است.  

دربارۀ نسبت رئالیسم با "وضع طبیعی" باید این نکتۀ را متذکر شد که رئالیست‌ها معتقدند "نظم بین‌المللی" همان "وضع طبیعی" کلاسیک نیست، زیرا قدرت و ثروت و سایر منابع در میان دولت‌ها به طور برابر توزیع نشده است.

  در واقع بازیگران اصلی به طور سنتی با موقعیت "قدرت‌های بزرگ" هماهنگ شده‌اند. سلسله‌مراتب برآمده از دولت‌ها، که حاصل این وضع است، تا حدی نظمی را به نظام بین‌المللی تحمیل می‌کند، و کنترلی را نشان می‌دهد که قدرت‌های بزرگ از راه بلوک‌های تجاری، "مناطق نفوذ" و مستعمره کردن، آشکارا بر "دولت‌های تابع" اعمال می‌کنند.

  این وضع در دورۀ جنگ سرد به ایجاد نظم جهانی دوقطبی‌ای انجامید که در آن رقابت بین بلوک قدرت ایالات متحدۀ آمریکا و بلوک قدرت شوروی به بیشتر بخش‌های جهان گسترش یافت.

  رئالیست‌ها معتقدند که دوقطبی بودن جهان به حفظ صلح کمک می‌کرد زیرا هزینه‌های نظامی فزاینده منجر به به ایجاد سیستم بازدارندۀ فعالیت هسته‌ای می‌شد؛ بویژه زمانی که در دهۀ 1960 احتمال نابودی حتمی متقابل تشخیص داده شده بود.

  از این رو سلسله‌مراتبی باثبات بر پایۀ مقررات پذیرفته شده و فرایندهای شناخته شده جلوی آنارشی را گرفت و رئالیست‌ها را تشویق کرد تا اندیشۀ تعدیل‌شده‌ای را بپذیرند که آن را "جامعۀ آنارشیستی" نامیدند.  

  رئالیسم سیاسی بر "جدایی سیاست از اخلاق" تاکید دارد. همین تفکیک، مبنای مهم‌ترین انتقادها به این نگرش سیاسی بوده است. منتقدان می‌گویند رئالیسم سیاسی مایۀ مشروعیت رقابت نظامی و جاه‌طلبی قدرت‌های بزرگ و کوچک است. از نظر منتقدان، "سیاست قدرت" جهان را در آستانۀ "فاجعۀ هسته‌ای" قرار داده و در تامین صلح هم چندان موفق نبوده.

  انتقاد دیگر را نظریه‌پردازان فمینیست مطرح کرده‌اند که معتقدند رفتار قدرت‌جویانه و پرداختن به امنیت ملی و قدرت نظامی، همگی بازتاب سلطۀ مردان بر عالم سیاست است که ترجیحاتشان اساسا تجاوزگرایانه و رقابت‌جویانه است.  

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: «ایده‌آلیسم» در سیاست جهانی یعنی چه؟ «وضع طبیعی» ؛ عرصۀ خشونت یا آزادی؟ «سیاست واقعی» چیست؟

دیگر خبرها

  • مشورت با آیت الله برای کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری /به محسن رضایی گفتم پیروز نمی شود و دو سه میلیون رأی خواهد داشت
  • چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری از ایران فردا | برخوردها از سال ۸۸ جامعه را پیچیده‌تر کرده | تنش‌های بزرگ در دل رخدادهای کوچک است!
  • چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری ایران فردا / قواعد بازی حکومت و جامعه پیچیده‌تر شده
  • چالش‌ها و راهکار‌های مشارکت سیاسی آگاهانه
  • توهمات یک ذهن افراطی
  • اصول فکری شهید مطهری برای جامعه دانشگاهی بسیار کارآمد است
  • بلیت‌ کنسرت محسن ابراهیم‌زاده را از «سینماتیکت» تهیه کنید
  • رجب‌زاده: حکم کمیته انضباطی را باور نمی‌کنم
  • دعوت گرایی به اردوی تیم ملی کشتی فرنگی
  • رئالیسم سیاسی چیست؟