چند بند در باب توهم به سبک روشنفکر ایرانی/ولیفقیه ادبیات ایران؟
تاریخ انتشار: ۲ مهر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۷۵۱۰۵۰
خبرگزاری مهر؛ گروه فرهنگ- بهمنیار پورسینا
خداوند همهی رفتگان شما را بیامرزد. پدربزرگِ من چندین و چند حکایت از ملا نصرالدین در ذهن داشت که گاه به گاه به مناسبت آنها را بیان میکرد و البته که لطف خاصی داشت. یکی از آنان این بود که زمانی ملا به دروغ به بچههایی که در کوچه بازی میکردند گفت که دو کوچه بالاتر آش میدهند و وقتی نه فقط بچهها، که چند نفری از بزرگترهایی هم که آن اطراف بودند دویدند تا به آش برسند، ملا با خودش فکر کرد نکند واقعاً آش میدهند و برای همین خودش هم به دنبالِ آنها شروع به دویدن کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
*
بهانهی نوشتنِ این چند خط یادداشت نیمچه پروندهای است که شمارهی جدید مجلهی فخیمهی «اندیشهی پویا» دربارهی «پدرخواندگان ادبی» دارد. پرونده البته بیشتر شبیه اقتراحی است از چند نفر از حضار همیشه در صحنهی مجلات روشنفکری دربارهی چهار شخصیت، صادق هدایت، جلال آل احمد، هوشنگ گلشیری و رضا براهنی. ادعا این است هر کدام از این حضرات، خواسته یا ناخواسته، به نوعی برای خود نقشِ پدرخواندهی ادبیات ایران، یا حتی بدتر ادبیات فارسی زبان، قائل شده اند و بعد از آن شروع کرده اند به حکم صادر کردن – در باب این که چنین حرفی صادق است یا نه در ادامه چند کلمهای خواهم گفت. از همه جالب تر اما هوشنگ گلشیری است که خود در مصاحبهای، چندین بار، خود را خیلی جدی «ولی فقیه» ادبیات ایران خوانده است. سایه اقتصادی نیا ماجرا را کامل شرح داده است و نیازی به تکرار آن در اینجا نیست. اما به گمانم همین ادعا، نشانه برای شناخت جامعهی روشنفکریِ ایران هم هست. بگذارید کمی ماجرا را بیشتر بشکافیم.
وقتی کسی خود را، به تصریح و تکرار، ولی فقیهِ ادبیاتِ ایران میخواند، یعنی خود را در این مقام میبیند که حرفش در همهی شئونِ ادبی حرفِ نهایی است و کسی حق ندارد حرفی جز آن بزند. این مسئله وقتی بیشتر معنادار خواهد بود که بدانیم ادیب در زبانِ آن مردمان بیشتر به معنای روشنفکر است و در ذهنِ آنان روشنفکر کسی است مانند سارتر و کامو و اگر مثلِ آن روزنامهنگارِ ورزشکارِ رماننویس تمایلات راستگرایانه داشته باشد، رمون آرون. ویژگیِ بارزِ این روشنفکران، خصوصاً سارتر و کامو در آن فضای چپگرایانه، این بود که تاثیرگذاری اجتماعیِ بیبدیلی داشتند و کافی بود مثلاً سارتر مطلبی در روزنامهای بنویسد یا سخنرانیای بکند و مردم را به کاری دعوت کند تا خیلِ عظیمِ طرفدارانِ او همان کار را انجام دهند. اما این تاثیرگذاری چندان ربطی به شخصیتِ سارتر یا کامو نداشت. فضای آن روزگار، خصوصاً فضای دههی ۱۹۶۰ میلادی، فضایی بود که به اصطلاح کشش این کارها را داشت و اگر سارتری نبود، قاعدتاً یکی دیگر همان تاثیرگذاری را پیدا میکرد. همین مسئله دربارهی جلال آل احمد هم صادق است که فضای اجتماعی ایران، بعد از مشروطه و البته در اوج فعالیتهای حزب توده، انگار که جامعه نیاز به چنین روشنفکرانی داشت و برای همین هم جلال آل احمد در چنین موقعیتی قرار گرفت. اتفاقاً این تنها جلال بود که در چنین موقعیتی قرار گرفت و مثلاً صادق هدایت هیچ گاه، حتی در بین اهل ادب، چنین جایگاهی پیدا نکرد و اگر تنها یک نفر دیگر را بتوان در این نوع تاثیر گذاری، البته در ابعاد کوچکتر پیدا کرد، احمد شاملو است. اما هوشنگ گلشیری از بخت بد در زمانهای ظهور کرد که دیگر آن سبو بشکسته و آن پیمانه ریخته بود و دیگر کسی برای چنین نوع روشنفکری تره هم خرد نمیکرد. شهرتِ او بیش از هر چیز مدیونِ «شازده احتجاب» است که در سال ۱۳۴۸ چاپ شد و در واقع شهرتِ اصلیِ گلشیری در دههی ۱۳۵۰ آغاز شد، زمانی که هنوز سایهی جلال بسیار بر ادبیات و فضای روشنفکری سنگین بود تازه وقتی این تاثیرِگذاریِ جلال افول کرد، زمانهی انقلاب بود و بعد هم جنگ و دیگر کسی به دنبالِ روشنفکرانِ «سارتری مسلکی» از جنسِ گلشیری نبود. در انتهایِ دههی ۱۳۵۰ و در سرتاسرِ دههی ۱۳۶۰، مرجعیتِ فکری از روشنفکران به روحانیون یا کسانی از جنس شریعتی و سروش منتقل شده بود و اساساً روشنفکرانِ ادبی نقشی در فضای فکریِ ایران بازی نمیکردند. بعد از این دو دهه هم اتفاقاً در ایران همان اتفاقی افتاد که در اروپا و امریکا افتاد، یعنی روشنفکرانی نظیرِ سارتر و کامو با «نویسندگانی» مانند مارکز و یوسا جایگزین شدند. این نویسندگان البته هم فعالیت سیاسی داشتند و هم نظراتِ سیاسی و هم یادداشتها و مقالات سیاسی اجتماعی بسیاری مینوشتند، اما مسئله این بود که هویتشان با نوشتن شکل میگرفت، نه مانند سارتر و کامو با «کار روشنفکری». این نویسندگان به لحاظ توان نویسندگی کهکشانها از امثال سارتر و کامو جلوتر بودند – فقط کیفیتِ رمانهای مارکز را با داستانهای نیمبند امثال سارتر مقایسه کنید – و تنها هرازگهی اظهار نظر یا فعالیت سیاسی هم میکردند. در فضای اواخر دههی ۱۳۶۰ و دههی ۱۳۷۰ که آخرین دههی زندگیِ گلشیری است، فضای ادبی ایران هم به مدد آثار ترجمهای که در آن حضور دارد بسیار با ادبیاتِ جهان آشنا است و دیگر نه به دنبالِ روشنفکرانی مثلِ سارتر، که به دنبالِ کیفیت در آثار ادبی است و همین جا پاشنهی آشیلِ امثال گلشیری است، که از نظرِ کیفیتِ و استعدادِ داستان نویسی، هیچ در چنته ندارند.
*
اما هنوز یک سوال باقی است. چه میشود که با این اوصاف، آن هم در زمانی که اتفاقاً آثارِ بزرگِ آن نویسندگانِ مانند مارکز و یوسا هم کم کم به فارسی ترجمه و منتشر میشد، گلشیری در دام چنین توهمی میافتد؟ در چنین یادداشتی قاعدتاً نمیشود به چنین سوالی پاسخ داد. اما میتوان حدسهایی زد. گلشیری در سالهای ابتداییِ دههی ۱۳۶۰ جلساتِ ادبیِ خود را برگزار میکند و خود نقشی اساسی در آنها بازی میکند و به تعبیری، هرچند کسانی که دیگر موقعیتی نسبتاً تثبیتشده هم در آن زمان دارند گاه به آن جلسات میروند، بیشترِ افراد «شاگردانِ» حضرتِ استاد به حساب میآیند و این گلشیری است که حرف نهایی را در آنجا میزند. به هر حال، وقتی کسی سالها جلساتی داشته باشد و در آن شاگردانی داشته باشد که همه به نوعی چشم به دهانِ او دارند تا او «مهر استاندارد» را بر اثرشان بزند و بعد هم همین افراد با اعتماد به نفسی که از این جلسات گرفتهاند خود تبدیل به نیمه ژنرالهایی در عرصهی ادبیات میشوند و برای استاد تبلیغ میکنند، قاعدتاً این اعتماد به نفس در فرد به وجود میآید و گاه تا مرز توهم هم پیش میرود که همه چیز را به ریش خود بگیرد و چنان جایگاهی برای خود قائل شود.
کد خبر 4410752 علیرضا جباری دارستانیمنبع: مهر
کلیدواژه: ادبیات روشنفکری هوشنگ گلشیری کتاب و کتابخوانی ادبیات ترجمه هفته دفاع مقدس گردشگری عاشورا سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ماه محرم دفاع مقدس دفاع مقدس جنگ تحمیلی بازار نشر شعر آئینی خانه کتاب جایزه ادبی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۷۵۱۰۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
از روز جهانی کتاب و حق مولف تا نقش کتاب در سبد خانوادهها
زهره صارمی، استاد زبان و ادبیات پارسی و مدرس دانشگاه درمورد روز جهانی کتاب و حق مولف بیان کرد: کتاب همواره همچون بارقهای از نور در تاریکی دورههای مختلف تاریخی نجاتبخش نوع بشر بوده است. زیرا کتاب با ایجاد نگرش مثبت در افراد جامعه باعث توسعه و بهبود شرایط جامعه شده است؛ بهطوری که سطح دانش و تجربه زیستهی افراد را بالا برده و پنجرهای گشوده است به جهان بینیهای مختلف و زندگیهایی که امکان زیستن آنها وجود ندارد. زیرا تنها با خواندن کتاب میتوان آن زندگیها را تجربه کرد.
این استاد زبان و ادبیات پارسی اظهار کرد: کتاب همواره به انسان کمک کرده است تا اهداف زندگی را برای خود مشخص و پیدا کند و به همین دلیل، انسان با خواندن کتاب میتواند درمورد اهدافی که تعیین و پیدا کرده است راه حل مناسب و دانش و اطلاعات کافی بدست آورد و علاوه بر این، کتاب توانسته است انسان را در راستای اهداف و راه حلهایی که میخواهد در پیش بگیرد راهنمایی کند و برای او روشنگر باشد. زیرا کتاب خواندن همواره باعث احساس آرامش و لذت بیپایان میشود و همین لذت بیپایان، مفهومی به نام کتاب را ماندگار کرده است.
صارمی گفت: هر ساله در ۲۳ آوریل که همزمان با درگذشت نویسندهی بزرگ «ویلیام شکسپیر» است روز جهانی «کتاب و حق مولف» گرامی داشته میشود و ایده اولیهی این مناسبت از برنامهای بوده است که در کاتالونیای اسپانیا برگزار میشده که همواره در این روز به خرید و فروش و اهدای کتاب پرداخته میشده است و هر کسی که کتابی خریداری میکرده یک شاخه گل رز هم، هدیه میگرفته است و پس از آن، این موضوع مورد توجه قرار گرفت و سازمان یونسکو این روز را به نام «روز جهانی کتاب» و حق مولف پایهگذاری کرد که اهمیت و توجه بیشتری به دست اندرکاران چاپ یک کتاب اعم از نویسندگان، مولفان، ناشران و معلمان و... شود.
این استاد زبان و ادبیات پارسی ادامه داد: در طول تاریخ مشاهده کردیم افراد برای کسب دانش و بینش بیشتر و گستردهتر، همواره با هر زحمتی که بوده است به منابع و کتابهای مختلف دسترسی پیدا میکردند. اما در سالهای اخیر شاهد تحولی در این زمینه هستیم و آن هم، انتشار کتابهای دیجیتالی و صوتی در فضاهای مجازی و گروهها و اپلیکیشنهای مختلف است و این اقدام مثبتی است که میتوان آن را به فال نیک گرفت. اما نکتهای که نباید فراموش شود حق مالکیت معنوی و حق مولف و تألیف و حق ناشر است؛ بهطوری که وقتی قصد داریم کتابی را خریداری کرده و مطالعه کنیم نباید با دانلود کردن کتابهای دیجیتالی به صورت رایگان حق مولف و مالکیت معنوی و انتشارات را نادیده بگیریم و در مقابل، باید با خریداری از اپلیکیشنهای معتبر و گروههایی که با ناشر یا مولف ارتباط دارند کتابهای صوتی و دیجیتالی را در فضای مجازی از راه درست و دقیق تهیه کنیم و این کار خوبی است چراکه میتوانیم با مبلغ بسیار کمتر.
او افزود: کتابی را در کتابخانه مجازی خودمان؛ آن هم در محیط تلفن همراه، تبلت و رایانه برای همیشه داشته باشیم و حتی این کتابها در حساب کاربری اپلیکیشنهای کتابفروشیها ماندگار خواهند شد. بنابراین، بهتر است که این کتابها را با مبلغ بسیار ناچیز تهیه کنیم و برای همیشه داشته باشیم و با پرداخت هزینه، دِین خود را به مولف و ناشر ادا کنیم.
صارمی با اشاره به سرانه مطالعه کشور گفت: سرانه مطالعه در کشور ما در مقایسه با کشورهای دیگر بسیار پایین است و باید به این نکته اشاره کرد که تا قبل از این، شاید بعضی از افراد، دسترسی فیزیکی نداشتن برای خرید کتاب در همه نقاط کشور و هزینه خرید را مطرح میکردند که البته به نظر بنده، این مسئله خیلی منطقی و دقیق به نظر نمیآید. چون در تناسب با هزینههای دیگر زندگی میتوان کتاب را در سبد خرید خانوادهها قرار داد. از طرفی، با وجود کتابهای مجازی، هزینههای خرید این نوع کتابها کمتر و دسترسی به آنها بسیار راحتتر و گستردهتر شده است.
این استاد زبان و ادبیات پارسی یادآور شد: از همه عزیزان و دست اندرکاران درخواست میکنم برای ترویج و فرهنگسازی مطالعه تلاش بیشتری انجام دهند و هر کسی در هر جایی که فعالیت میکند مطالعهاش را به منظور افزایش دانش، بیشتر کرده و در آیندهی نه چندان دور اثر مطالعه را در زندگی خود مشاهده کند و این یک امر بدیهی است که بارها به تجربه اثرش دیده شده است. همچنین، توصیه میکنم در زمینهی کتابخوانی کودکان تبلیغات بیشتر و گستردهتری صورت بگیرد.
باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری ادبیات