ناگفتههایی تکاندهنده از «فاجعه منا» از زبان یک شاهد عینی
تاریخ انتشار: ۲ مهر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۷۵۴۰۹۸
ساعت24-امروز، سومین سالگرد شمسی فاجعه مناست و یکی از شاهدان عینی آن واقعه دردناک با اشاره به نحوه رخ دادن این فاجعه، از سختیهای شناسایی پیکرهای شهدای منا و کارشکنیهای سعودیها در این مسیر سخن گفت.
صبح دوم مهر ماه سال 1394 همزمان با عید قربان رسانه ملی از جان باختن شمار زیادی از لالههای سفیدی که غریبانه در لباس احرام، در سرزمین آرزوها به لقاءالله شتافتند، خبر داد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فاجعه منا به دلیل بیکفایتی شجره ملعونه آلسعود رخ داد و در این فاجعه حدود 8 هزار حاجی از جمله 464 حاجی ایرانی به شهادت رسیدند که با وجود گذشت سه سال از آن زمان دلیل این فاجعه مشخص نیست و مسؤولان سعودی نیز درباره این فاجعه اسفناک سکوت کرده و پاسخی برای آن ندارند.
در ادامه گفتوگویی با «محمد کاکوئی» یکی از شاهدان عینی و نجاتیافتگان فاجعه منا را که به تعدادی از حجاج در این فاجعه امدادرسانی کرده است، میخوانید:
چه شد که به حج اعزام شدید؟
من به همراه پدر و مادرم پس از سالها انتظار در سال 1394 از استان گیلان به حج مشرف شدم. وقتی میخواستم به حج مشرف شوم حال و هوای خاصی داشتم و بسیار خوشحال بودم که میتوانم به این سفر معنوی بروم.
شما در فاجعه منا حضور داشتید. از روزی که این فاجعه رخ داد، بگویید.
یک روز قبل از فاجعه منا ما در مشعر بودیم و صبح همان روز پیاده برای انجام رمی جمرات به سمت منا حرکت کردیم. حدود 500 متر پیاده همراه با سایر کاروانها حرکت کردیم و متوجه شدیم که مسیر اصلی که در آموزشهای حجاج میدهند، بسته شده است، یعنی مسیر حجاج ایرانی بسته شده بود بر همین اساس مأموران سعودی ما را به اجبار به خیابان 202 هدایت کردند که مسیر حجاج اعراب و کشورهای افریقایی بود.
بعد از حرکت در این خیابان کم کم مسیر فشرده شد و به جایی رسیدیم که حجاج به هم چسبیده بودند. به دلیل اینکه تابلوی کاروان در دست من بود، من عقبتر از سایر اعضای کاروان بودم تا افراد به ویژه زائران که سنی و سالی از آنها گذشته است، گم نشوند.
وقتی جلوتر حرکت کردم چند لحظهای فشار آنقدر زیاد شد که به سختی میتوانستم نفس بکشم و میدیدم که افراد جلوی من یکی یکی میافتند و بیهوش میشوند، من هم همان لحظات بود که از حال رفتم. وقتی چشمانم را باز کردم فضای سیاهی میدیدم تا اینکه به خودم آمدم کمکم تعداد زیادی از حجاج را دیدم که روی هم افتادهاند.
پیکرهای شمار زیادی از حجاج بر روی هم امدادرسانی را سختتر میکرد
شما یکی از افرادی بودید که در فاجعه منا به امدادرسانی پرداختید، با ضعف بدنی و حال و هوای آن لحظه از چه طریقی به حجاج کمک کردید؟
در دمای بالای 50 درجه خودم را روی جمعیت کشیدم و در کناری تکیه دادم و بعد از چند دقیقه که متوجه شدم در کجا قرار دارم، یادم افتاد که اعضای کاروان و خانوادهام هم در میان جمعیت هستند. با توان کمی که داشتم آب آوردم و روی جمعیت ریختم و به امدادرسانی پرداختم اما آنقدر حاجی روی هم افتاده بودند که دیدن این صحنه حالم را بدتر میکرد و امدادرسانی هم به سختی امکانپذیر بود. با این وجود من به سختی توانستم چند بطری آب و نوشابه تهیه کنم و در اختیار حجاج قرار دهم.
اگر از مسیر اصلی حجاج ایرانی در منا میرفتیم گروههای امداد و نجات سازمان حج و زیارت در آنجا مستقر بودند، اما به خاطر اینکه نیروهای سعودی ما را به سمت دیگری هدایت کردند و نیروهای سازمان هم اطلاعی نداشتند، طبیعتا امداد و نجات در مسیر دیگر وجود نداشت.
سعودیها حتی از دادن یک قطره آب هم دریغ کردند
واکنش نیروهای سعودی مستقر در مسیر چگونه بود؟
در آن لحظات بسیاری از حجاج تقاضای آب داشتند، اما نیروهای سعودی با وجود اینکه درخواست آنها را میشنیدند و امکان کمک داشتند از جای خود تکان نمیخوردند و توجهی به حجاج نمیکردند.
در مجموع باید بگویم که سعودیها اصلا کمک نکردند حتی ماشینهایی آورده بودند که مثلا بر روی حجاج آب بریزد، اما این ماشینها نمادین بودند و نه تنها با وجود اصرار ما آبی بر روی مجروحان و حجاج نریخت، بلکه دود گازوئیل آنها حجاج را بدتر خفه میکرد. خودم به ماشین زدم که آب بپاش تا حجاج که زندهاند دوام بیاوردند، اما اصلا طوری رفتار میکرد که صدای مرا نمیشنود.
در آن موقعیت شما چگونه آب تهیه کردید؟
در مسیر منا مسؤولان کشورهای مالزی و فیلیپین دکههایی ایجاد کرده بودند که در آنجا آب به فروش میرسید. وقتی به سمت آنها رفتم آنها میگفتند که هر چه میخواهید رایگان برای حجاج ببرید. من هم به همین شکل این آب را تهیه کردم. آنها واقعا کمک کردند و در آن منطقه آب رسانی داشتند.
البته قبل از آنکه توان رفتن برای تهیه آب داشته باشم چون چند نوشابه دستم بود، با همانها سعی کردم جان حجاج را نجات دهم. چند تن از اعضای کاروان تا کمر در اجساد دفن شده بودند و در حال جان دادن بودند که چند قطره آب آنها را نجات میداد.
حجاج حدود هشت ردیف روی هم بودند، من روی سکو رفتم و نوشابهها را پرتاب کردم تا به حجاج کمکی کرده باشم. چند تن از اعضای کاروانمان را دیدم، شهید فخری کارمند بنیاد شهید لنگرود کنار من نشسته بود. حاج آقا کشمیری نیز روی جنازهها افتاده بود. حاج آقای فخری سه بار گفت آب که یک دفعه جان داد. سعودیهای خبیث حتی از دادن یک قطره آب به حجاج دریغ کردند.
من چند روز بدنم سوخته بود و پوستم کنده شده بود. یکی از حجاج را که بیهوش بود، بر روی ویلچری شکسته سوار کردیم و دنبال آمبولانسها میرفتیم که بتوانیم نجاتش دهیم، اما مأموران سعودی ما را سوار نمیکردند تازه فهمیدیم چون پرچم ایران بر گردن ماست کمک نمیکنند. برای نجات حال او پرچم را در آوردیم و با زبان لالی گفتیم حال این حاجی خراب است و کمک کنید که با این وضع او را سوار آمبولانس کردند و اکنون این حاجی در سلامت است.
وقتی نیروهای تازهکار سعودی وارد منطقه شدند، بعد از ساعت 14 امکان امدادرسانی را به کسی نمی دادند و گفتند اگر اینجا بمانید شما را بازداشت میکنیم.
شما در این فاجعه پدرتان را از دست دادید. لحظات آخر حضورتان با پدر چگونه گذشت؟
آخرین دیدار من با پدرم این بود که در چادرهای منا سنگهای رمی جمرات را در کیسه کفش قرمزرنگی گذاشتیم که این کیسه در دست من بود. پدرم آمد کنارم گفت تابلو دستت است سنگ را به من بده تا به مقصد رسیدیم کیسه را به تو میدهم. اما دیگر پدرم را ندیدم و این آخرین مکالمات من و پدرم بود.
روز فاجعه منا پیکر هفت تن از اعضای کاروانمان را دیدم که چشمانشان باز بود و احرامشان نیز باز شده بود. من چشمانشان را بستم و روی آنها را پوشاندم. اما پدر خودم را در بین جمعیت ندیدم.
پس از نگرانیهای زیاد از نبود پدرم، با خواهرم در تهران تماس گرفتم و به او اطلاع دادم بدون اینکه به مادرمان زنگ بزند و چیزی بگوید، به حرم عبدالعظیم حسنی (ع) برود و دعا کند پدر پیدا شود تا دوباره با او تماس برقرار کنم. خودم هر وقت دلتنگ میشدم به شهرری و حرم عبدالعظیم میرفتم برای همین هم از خواهرم چنین درخواستی داشتم تا کمی آرام شوم.
پیکر پدرتان را چگونه پیدا کردید؟
در سردخانهها عکس پیکرها را گذاشته بودند که روز چهارم فاجعه منا، مدیر کاروان پیکر پدرم را دیده بود و به من اطلاع داد. پدرم همچنان کیسه سنگها را محکم گرفته بود.
عکس پیکر پدرم را گرفتم و به داخل سردخانههای شهدای ایرانی فرستادم اما اعراب کارشکنی کردند و جنازه را در مکه دفن کردند؛ در صورتی که ما گفته بودیم میخواهیم پیکر را به ایران منتقل کنیم.
وقتی به مسؤولان کشورمان این موضوع را اطلاع رسانی کردم، آقای اوحدی گفتند حتما اشتباهی شده و پیکر ایشان پیدا نشده است اما زمانی که عکس پیکر پدرم را نشان دادم، قبول کردند و پیگیریها صورت گرفت.
بعد از 45 روز با آزمایش DNA پیکر متلاشی شده پدرم را تحویل گرفتیم. سعودیها حدود 60 تن از شهدای منا را بیاجازه دفن کرده بودند و با آزمایشات شناسایی شدند و برخی هم همچنان شناسایی و پیدا نشدهاند و خانوادههای آنها منتظر پیکر عزیزشان هستند.
نحوه شناسایی پیکر شهدا در عربستان به چه صورت بود؟
بعد از این فاجعه اجازه گرفتم و به بعثه مقام معظم رهبری رفتم از آقای اوحدی اجازه گرفتم تا با نیروهای تجسس سازمان حج و زیارت و بعثه به شناسایی ایرانیان بپردازم.
هوا خیلی گرم بود و همانجا شناسایی جنازهها سخت بود و پیکرها روی هم افتاده بودند و پوستها کنده شده بود و برخی جنازهها متلاشی شدند. تصاویر دلخراشی بود که حتی گفتن آن هم سخت است. در روزهای نخست با پرچمهایی که روی آنها بود شناسایی صورت میگرفت. روزهای بعد مجبور بودیم از سایز و اندازه بدن و رنگ پوست شناسایی کنیم.
حتی یک سری از پیکرها به ایران منتقل شد اما پس از انجام آزمایشات متوجه شدند که پیکرهای حجاج پاکستانی و ترکیهای بوده است و مجدد پیکر را به عربستان منتقل کردند.
در تهران هم شهید بهرامپرور در کهریزک هنوز متلاشی نشده بود و قابل شناسایی بود اما یک سری از جمله پیکر پدرم قابل شناسایی نبود و از طریق آزمایشات شناسایی اصلی صورت میگرفت چرا که یک قسمتهایی از صورت مثل چشم و لب و بینی به سرعت از بین میرود در آن دمای گرم توقع زیادی نمیتوان داشت.
از کاروان شما چند نفر شهید شدند؟
25 نفر شهید شدند که پیکر 20 نفر را به ایران آوردند و پیکر 5 نفر نیز در مکه دفن شده بود که با پیگیرهای صورت گرفته پیکر سه تن از شهدا به ایران منتقل شد و پیکر دو شهید دیگر در عربستان است.
عکس یکی از این شهدا را دیدیم که اکسیژن به او وصل بود اما چون رفتار خوبی با ایرانیان نداشتند متوجه شدیم، شهید شده ست البته خود شهید موسوی وصیت کرده بود که اگر اتفاقی افتاد، در مکه دفن شود. برای همین هم خانوادهاش پیگیری برای بازگشت پیکرش نداشتند، اما میخواستند بدانند که قبر عزیزشان کجاست و در کجا دفن شده است که این حق طبیعی آنها نیز بود اما اکنون با گذشت سه سال از این فاجعه هنوز مکان تدفین عزیزشان را نمیدانند.
سال گذشته که من به حج اعزام شدم پیگیری زیادی کردم اما با وجود تلاشهای مسؤولان به ویژه آقای قاضی عسکر پیدا شدن جای قبر او بی نتیجه بود.
پیکر یکی دیگر از شهدای منا که در عربستان بدون اجازه دفن شده، شهید مصطفی زاده است که با وجود تلاشها هنوز خانوادهاش نتوانستند پیکرش را به ایران منتقل کنند.
اینکه چگونه و به چه دلیل این فاجعه رخ داد، مشخص نیست. یک عده میگفتند گاز سیانور خفیف در هوا زدند تا مسؤولان سپاه را از جمعیت پیدا کنند و کار اسرائیل بود. برخی هم میگفتند که ماشینی جلوی عبور حجاج را بسته بود که البته خودم این صحنه را دیدم که ماشین وانت باری جلوی عبور و تردد زائران را گرفته بود و ویلچرها له شده بود و جانبازان بسیاری هم مجروح شده و به شهادت رسیدند.
زمانی که برای شناسایی میرفتم در گرما میماندم تا دیروقت به هتل بازگردم تا خانوادهها را نبینم اما آنها حتی تا دیروقت منتظر بودند تا خبری از عزیزانشان بشنوند. اصلا فضای آن زمان را نمیتوان توصیف کرد اما هنوز هم بسیاری از حجاج تحت درمان هستند و به حالت پیری زودرس رسیدهاند. دیدن آن لحظات و قرارگیری در آن موقعیت واقعا سخت و غیرقابل تحمل بود.
علاوه بر اینها، دولت بیمهها را کامل نکرده بود به همین دلیل دیه حجاج پرداخت نشده است. برخی از خانوادهها سرپرست خانواده را از دست دادند و الان وضعیت زندگی سخت و نگران کنندهای دارند و دولت اصلا پیگیر این موضوع نیست. امیدواریم رهبر معظم انقلاب همچون سال نخست که به داد خانوادههای شهدای منا رسیدند و سعودیها را مجبور به دادن پیکرهای شهدایمان کردند، اکنون نیز کاری کنند تا مسؤولان به فکر احقاق حقوق این خانوادهها بیافتند.
فارس
منبع: ساعت24
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۷۵۴۰۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جزئیات تکاندهنده از عملیات پلیس در زیرپوست شهر؛ از انهدام خانههای فساد تا مقابله باقاچاق زنان
سردار سعید منتظرالمهدی در تشریح برخی از دستاوردهای پلیس در مبارزه با انواع جرایم سازمان یافته و شبکهای گفت: پلیس به عنوان آخرین و مهمترین حلقه در لبه برخورد با ناهنجاریهای اجتماعی، از آخرین وضعیت زیر پوست شهر مطلع بوده و مطابق آن اقدام و عمل میکند.
سرویس اسکورت و قاچاق دختران به خارج از کشور برای خدمات جنسی
وی با تاکید بر این که اقدامات و ماموریتهای پلیس به ویژه پلیس امنیت عمومی فراجا در راستای حفظ سلامت جامعه و ارتقاء امنیت و آرامش در دو بخش جرایم آشکار و پنهان پیگیری میشود؛ افزود: در یکی از این جرایم بین بخشی که به شکل نیمه آشکار و نیمه پنهان بود و به پروژه «سرویسِ اسکورت» معروف بود، شاخه خارجی یک باند فساد و فحشاء که اقدام به شناسایی، جذب و انتقال دختران برای خدمات جنسی و قاچاق آنها به خارج از کشور کرده بودند، مورد شناسایی قرار گرفت و منهدم شد. در فاز اول رسیدگی به این پرونده ۲۴ نفر، در فاز دوم ۵۷ نفر دستگیر و در فاز سوم نیز تعداد زیادی شناسایی شده که پرونده آنها در دست اقدام و پیگیری است.
قاچاق دختران به ترکیه و گرجستان در پروژه کینگ
معاون فرهنگی و اجتماعی فراجا در ادامه به پروژه دیگری که به پروژه «کینگ» مشهور است، اشاره کرد و گفت: در این پروژه شبکهای سازمان یافته برای قاچاق زنان به کشورهای ترکیه و گرجستان فعال بود. ارتباطات اعضای این باند با باندهایِ تجارتِ مستهجن و غیراخلاقیِ خارج از کشور مشخص بود و در نهایت نیز اعضای اصلی آن در تهران، البرز، پایانه فرودگاهی و گذرگاه مرزی بازرگان دستگیر و تحویل مراجع قضائی شدند.
پخش زنده فیلمهای مستهجن از دختران کم سن در پروژه چتربیت
سخنگوی پلیس با اشاره به پرونده دیگری موسوم به «چَتِر بِیت» نیز گفت: اعضای این باند اقدام به تهیه فیلمهای مستهجن و مروج فساد به صورت برنامه زنده برای شبکهها و سایتهای منتشر کننده محتوای غیر اخلاقی کرده بودند. متاسفانه برخی از دخترانِ کم سن و سال و جوان که عمدتا بین ۱۵ تا ۲۶ سال سن داشتند در دام سرکرده شبکه چَتِربِیت که در قالب کارآفرینی برای جوانان در رشتههای کامپیوتر، زبان انگلیسی، طراحی سایت و شبکه و ... تبلیغ کرده بود، گرفتار شده و پس از شناسایی، ساماندهی و آموزش، اقدام به تولید فیلمهای جنسی زنده برای مردان با ملیتهای مختلف آلمانی، فرانسوی، آمریکایی، اوکراینی، روسی، انگلیسی و ... کرده بودند.
بازداشت ۵۰ مدل مستهجن در پرونده رافائل
معاون فرهنگی و اجتماعی فراجا در ادامه با اشاره به پرونده بزرگ و چندوجهی «رافائل» نیز گفت: اعضای این شبکه با هدف تغییر ذائقه فرهنگی مردم به سوی ابتذال و حیا زدایی از جامعه عفیف دختران و زنان ایرانی دست به کار شده بودند. پلیس توانست با انواع اقدامات فنی دو سر شبکه اصلی، پنج پل ارتباط داخل و خارج، هشت عکاس و فیلمبردار فیلمهای مستهجن و ۵۰ مدل را شناسایی و دستگیر و سکوهای تبلیغاتیِ آنان را مسدود کند.
وی خاطر نشان کرد: البته کار بر روی این پرونده به اتمام نرسیده است؛ رافائل از سرشاخههای اصلی خارج از کشور است که تبعه یکی از کشورهای آمریکای جنوبی و ساکنِ کشورهای همسایه است و تعاملات وسیعی با انواع باندهای فساد، فحشا و سایتهای شرط بندی با گردش مالی بالا در خارج کشور دارد و در این سو نیز ارتباط گستردهای با تولیدکنندگان محتواهایِ مبتذلِ ایرانی و سطحِ یک این پرونده که به خارجِ کشور تردد داشتند، دارد؛ پلیس در این پرونده و بطور خاص از مسیر سازمان جهانی اینترپل و سایرِ راههای قانونی و بینالمللی در حال پیگیری است.
قاچاق دختران به خارج از کشور به بهانه مسابقه دنس
سخنگوی پلیس در ادامه به پرونده دیگری به نام «لِوِل آپ دنس» اشاره کرد و گفت: در این پرونده گردانندگان به بهانه اجرای مسابقه رقص در کشورهای همسایه اقدام به شناساییِ دختران برای اهداف غیر اخلاقی، فیلمهای مستهجن، قاچاقِ انسان و تشکیل شبکههای فحشا و ... کرده بودند. پشت پرده برخی از تبلیغات به ظاهر مفرح و کم خطر، اقدامات غیرقانونی و غیراخلاقی گستردهای است که مستقیما خانوادهها را تهدید میکند.
انهدام خانههای فساد سایه در شمال تهران
وی تصریح کرد: پلیس امنیت عمومی به پرونده سایه یا همان خانه فسادِ واقع در یکی از مناطق مرفه تهران که زیر شاخههای متعددی داشت نیز ورود کرد که پس از رصد و پایشِ اطلاعاتی دقیقِ صورت گرفته در فاز یکِ این پرونده هشت زن و دو مرد از سرشبکههای اصلی و دایرکنندگان فحشا شناسایی، دستگیر و به دستگاه قضا تحویل داده شدند و در فاز دوم که گستردگی جغرافیایی یافته، اما تمرکز و عمده فعالیتها در تهران بود نیز پنج زن و یک مرد در تور اطلاعاتی گرفتار و دستگیر شدند.
منبع: ایسنا
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی