Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «تقریب»
2024-04-25@11:26:43 GMT

تأثیر فردگرایی بر گفتمان عدم حجاب اجباری

تاریخ انتشار: ۲ مهر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۷۶۲۹۹۰

تأثیر فردگرایی بر گفتمان عدم حجاب اجباری

به گزارش خبرگزاری تقریب، از یک سو بر اساس مبانی فقهی ـ به‌ویژه نصوص و ظهور آیات قرآنی از جمله آیات ۳۰ و ۳۱ سوره نور و آیات ۳۱، ۳۲ و ۵۹ سوره احزاب ـ وجوب حجاب، قطعی و مسلم است. وجوب در فقه یکی از احکام پنجگانه حکم تکلیفی است و یکی از ویژگی‌های مهم حکم تکلیفی غیرقابل اسقاط بودن آن است؛ به تعبیر دیگر اراده انسان‌ها و مکلفان در آن دخالتی ندارد؛ بلکه شارع مقدس با استفاده از اوامر و نواهی مستقیم آن را واجب و آثار حقوقی خاصی را بر آن مترتب کرده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

فقیه تیزبین مرحوم سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی در کتاب ارزشمند عروة الوثقی حقوق انسان‌ها را بر دو قسم حقوق شخصی و حقوق عمومی تقسیم می‌نمایند و درباره امکان ساقط‌کردن این حقوق می‌فرمایند حقوقی که به مصلحت شخص و فرد است غالباً قابل اسقاط است؛ اما حقوقی که به مصلحت دیگران و جامعه است غیرقابل اسقاط است. لذا با عنایت به آثار اجتماعی رعایت عفاف و حجاب می‌توان نتیجه گرفت که عفاف و حجاب حق شخصی نیست تا دستاویزی بشود بر عدم مراعات آن در جامعه؛ بلکه حقی است به مصلحت جامعه و دیگران؛ از این رو حق حجاب، غیرقابل اسقاط است و مسلمانان ملزم به اجرای آن در جامعه می‌باشند.
از سوی دیگر بر اساس جرم‌انگاری صورت گرفته در ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی، ادله وجوب امر به معروف و نهی از منکر، ادله وجوب دفع منکر، دولت و به‌ویژه پلیس و آمران به معروف و ناهیان از منکر، حق مداخله در این امر را دارند. اما امروز ‌نگرش یا گفتمانی در جامعه حاکم شده است که پلیس حق مداخله در الزام به قانون حجاب ندارد. یکی از دلایل مهم این نگرش، ایجاد و تشدید پدیده‌ای بنام فردگرایی در جامعه ایران است که انعکاس‌دهنده این جمله است که بگذارید هرکس کار خود را آزادانه انجام دهد. بر اساس شاخص‌های فردگرایی می‌شود گسترش تفکر فردگرایی را در جامعه کنونی ایران ردیابی کرد.
۱. آزادی در تدبیر بدن: طرز تفکر اشخاص فردگرا این است که هرگونه تدبیر و تصرّفی را می‌توانند نسبت به بدن و پوشش خود در جامعه داشته باشند. می‌گویند حجاب حق شخصی من است و کسی دراین‌باره حق مداخله ندارد. چنین اشخاصی بر این باورند که اجازه دهيد مردم آزادانه زندگی کنند و در امور زندگی ديگران مداخله نکنيد. چه بسا به آمر به معروف و ناهی از منکر تعریض و تعرض کنند که چرا در مورد پوشش شخصی او دخالت می‌کنید. متأسفانه امروز در جامعه ایران، آمر به معروف و ناهی از منکر سرکوب می‌شود.
۲. تقدم مصالح فردی به مصالح اجتماعی: بر این اساس برای اشخاص فردگرا، ارزش‌های اجتماعی، یا به تعبیر دیگر اعتبار اجتماعی اهمیت دارد؛ نه ارزش‌های دینی یا خانوادگی؛ لذا غالباً بدحجابی یا بی‌حجابی به‌خاطر پز اجتماعی است؛ نه بی‌مبالاتی جنسی.
۳. حاکمیت لذت‌گرایی یا کیف‌کردن در زمان حال: در این شاخص، فردگرایی به این تعریف می‌شود که همه چیز باید به لذت فرد منتهی شود. وقتی در اکثر عرصه‌های زندگی به خوشی و راحتی در لحظه حاضر فکر کردید دیگر نمی‌توان در عرصه عفاف و حجاب گفت به حال فکر نکن؛ به آینده و نسل آینده فکر کن. کل مناسبات زندگی، مثل جریان رودخانه به سمت دیگری می‌رود و ما به تنهایی نمی‌توانیم برخلاف جریان این رودخانه در بحث عفاف و حجاب حرکت کنیم.
جامعه‌شناسان معتقدند در جوامع فردگرا اجرای امر به معروف و نهی از منکر مخلّ نظم و امنیت اجتماعی تلقی می‌شود؛ لذا در عصر فردگرايی به معنای گسترده‌اش، امر به معروف و نهی از منکر مخل نظم اجتماعی است؛ زيرا همبستگی اجتماعی به اين معنا نخواهد بود که «چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضو‌ها را نماند قرار/ تو کز محنت ديگران بی‌غمی، نشايد که نامت نهند آدمی»؛ بلکه فردگرايی و پذيرش تکثرات فردی، خود، زمينه‌ساز تحقق همبستگی اجتماعی می‌شود؛ به اين معنا که بپذيريم هرکس کار خود را انجام دهد. امر به معروف و نهی از منکر در اين سيستم، به معنای اختلال ايجاد کردن در سيستم است؛ لذا احتمال تأثیر امر به معروف و نهی از منکر عملاً منتفی است. نمی‌توان امر به معروف و نهی از منکر کرد؛ نه‌تنها جواب نمی‌دهد، بلکه نتیجه عکس خواهد داد. به همین دلیل ـ همان‌طور که در ابتدای مطلب گفته شد ـ در طول این سال‌ها بدون تشخیص درد دست به درمان زده‌ایم. پیامبر اکرم(ص) وقتی جامعه آخر الزمان را آسیب‌شناسی می‌کند می‌فرماید: «و کَثُرَ الشُرَط»؛ شرطه در زبان عربی یعنی پلیس. اگر جامعه مریض بشود پلیس در جامعه زیاد می‌شود تا این آسیب‌ها را کاهش دهد. به نظر می‌رسد برای نهادینه‌سازی فرهنگ عفاف و حجاب باید زیرساخت‌های ذهنی و فکری افراد در ریشه‌کنی تفکر فردگرایی در بستر جامعه فراهم شود و نهادهای فرهنگی، اجتماعی و رسانه‌ای کشور باید با رعایت تمام جوانب در این زمینه پیشتاز باشند.
اباذر افشار

منبع: تقریب

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.taghribnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تقریب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۷۶۲۹۹۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

درمورد زنان چند بار دست در حفره حجاب کردند و گزیده شدند، اما باز هم تکرار می‌کنند!

عباس عبدی در اعتماد نوشت: چرا عده‌ای با علوم اجتماعی و انسانی به شدت دشمن هستند؟ گروهی که در مرحله بعد نیز به شیوه‌های گوناگون با دانش پزشکی مخالفت می‌کنند. ریشه این مخالفت را باید در الزامات عقلانیت جدید و ترس سنت‌گرایان و به طور مشخص مستبدان و یا بنیادگرایان با این عقلانیت جست‌وجو کرد. ریاضیات و فیزیک کمتر دچار این وضعیت بوده‌اند. بشر از روزی که به مفهوم عدد پی برده دو به علاوه دو را چهار می‌داند و مخالفت با این گزاره ممکن نیست، یا آن اندازه به دور از عقل سلیم است که محلی برای مخالفت باقی نمی‌گذارد. ولی ماجرای جامعه‌شناسی و علوم اجتماعی و انسانی و تا حدی پزشکی متفاوت است.

جامعه‌شناسی یکی از جدیدترین علوم است و اگر بخواهیم خیلی ساده و فشرده تعریف کنیم، بر این فرض استوار است که ریشه پدیده‌های اجتماعی در دنیای انسانی ما قرار دارد و به جای آنکه پدیده‌های اجتماعی را به چیزهایی مثل خشم خدایان اسطوره‌ای یا طبیعت نسبت بدهد، ریشه‌ها و علل را در مناسبات میان انسان‌ها جست‌وجو می‌کند. بر این اساس، جامعه‌شناسان معتقدند که جامعه در طول زمان و به تدریج و بر اثر کنش‌های متقابل انسانی شکل می‌گیرد یا به عبارت ساده‌تر، مجموعه انسان‌ها با هم جامعه را می‌سازند.

این فرض یا ایده معنایش این است که جامعه چنان نرم و شکل‌پذیر نیست که کسی یا کسانی بتوانند مثل موم هر جور که می‌خواهند آن را شکل بدهند. جامعه‌شناسی نشان می‌دهد که بسیاری از خواست‌ها و ذهنیت‌های صاحبان قدرت تحقق‌پذیر نیست؛ و چه بسا نتایج مترتب بر اعمال و رفتار آنان چیزی مغایر با اهداف مورد نظرشان شود. از این منظر علوم اجتماعی برای آنان در نقش جام جهان‌بین است در حالی که آنان هیچ علاقه‌ای به دیدن واقعیات این جام ندارند و به صورت پیش‌فرض آن‌ها را انکار می‌کنند.

جامعه‌شناسی چه پیامی دارد که تا این اندازه مورد نفرت و خشم چنین افراد و گروه‌هایی است؟ به نظرم از میان همه پیام‌ها دو جنبه از همه مهم‌تر است. یکی نگرش تاریخی و دیگری قائل بودن اعتبار برای عینیت اجتماعی و استقلال نسبی آن از اراده‌های فردی و حتی اثرگذاری و جهت‌دهی آن بر اراده است.

نگرش تاریخی یعنی اینکه پدیده‌های اجتماعی در زمان شکل می‌گیرند، رفته‌رفته جا می‌افتند و در طول زمان تغییر می‌کنند و در نهایت هم در زمانی مقرر نیز کاملا دگرگون می‌شوند و از میان می‌روند. این نگرش می‌گوید پدیده‌های اجتماعی ازلی و ابدی نیستند. عقاید مردم، سبک زندگی آن‌ها، سلیقه‌ها و گرایش‌ها و بسیاری از چیزها همواره در حال تغییر است و کسی یا کسانی نمی‌توانند یک قاعده تعیین کرده و از همگان بخواهند که بر اساس آن عمل کنند.

مثل اینکه قاعده‌ای بگذارند که همه باید یک نوع غذا بخورند. در جهان قدیم علوم اجتماعی به معنایی که امروز می‌شناسیم، چندان اهمیت نداشت. زیرا برای تبیین پدیده‌های اجتماعی به تقدیر یا خواست خدایان و مانند آن متوسل می‌شدند. مثلا درباره فقر معتقد بودند که این سرشت خلقت و طبیعت است که برای گروهی از مردم فقر را رقم زده و برای گروهی دیگر موقعیت بالا را. به تعبیر حافظ «بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی/ خون خوری‌گر طلب روزی ننهاده کنی…»

در چنین جامعه‌هایی تحولات بسیار آهسته و بطئی بود. تحرک اجتماعی، روابط میان فرهنگ‌ها و ساکنان مناطق گوناگون خیلی کم بود. بنا بر این کمتر عاملی در جامعه بود که در کوتاه یا حتی میان‌مدت دچار تحولات ریشه‌ای شود و اساسا پرسشی هم درباره تغییر پیش نمی‌آمد و اگر هم بود به تقدیر و سرنوشت و اموری از این نوع نسبت داده می‌شد. در حالی که در چند سده اخیر در اروپا و در ۱۵۰ سال اخیر در ایران تغییرات بسیار گسترده و تند بوده است.

کافی است تصویری چند بعدی از ایران در ۱۵۰.۱۰۰ و حتی ۵۰ سال پیش داشته باشیم و با تصویر مشابه امروز مقایسه کنیم، خواهیم دید که در چهار جهان به نسبت متفاوت قرار داریم. این واقعیت حتی در طول یک نسل نیز مشهود است. ما از چند دهه پیش، از یک جامعه روستایی با اقتصاد کشاورزی و خانواده‌های گسترده، افرادی کم‌سواد و بی‌سواد در فضایی غیرارتباطی وارد عصر صنعتی، شهری با خانواده‌های هسته‌ای یا تک‌عضوی، فناوری دیجیتال، مردم تحصیلکرده و با ارتباطات گسترده شده‌ایم. طبیعی است که هضم این حد از تغییرات برای خیلی‌ها سخت است.

یکی از نزدیکان از عذاب‌هایی که مادر پیرش می‌کشید تعریف می‌کند که با دیدن بی‌توجهی نوه‌ها به دین و نیز پوشیدن شلوارک و تاپ دختران در خانه جلوی برادران خودش چنان حرص و جوش می‌خورد که حد ندارد. یا از سفر رفتن آنان با دوستان‌شان، یا شادی‌ها و زندگی آنان را نمی‌تواند درک کند و تعابیری دیگر از آن‌ها در ذهن دارد. یا دیر ازدواج کردن یا اصلا ازدواج نکردن که مطلقا قابل فهم برای او نیست.

خوب این مادربزرگ دوست‌داشتنی کار چندانی نمی‌تواند انجام بدهد، ولی حکومت‌ها و صاحبان قدرت که نتوانند این تحولات را هضم و درک کنند و بخواهند مانع از تغییرات شوند یا حتی تغییراتی را برخلاف خواست عمومی ایجاد کنند، دچار شکست‌های فاحش می‌شوند، در حالی که دانش جامعه‌شناسی می‌تواند آنان را از این خبط‌های سیاستی دور دارد.

یکی از جالب‌ترین نمونه‌های آن اقدامات رضاشاه در مخالفت با حجاب و برداشتن آن از سر زنان بود. او به خیال یا ادعای خود می‌خواست جامعه را پیشرفته کند، لذا محصول تحولات جامعه مدرن که مشارکت زنان بود را با ریشه آن - که تحولات اقتصادی و اجتماعی است - اشتباه گرفت و جابه‌جا کرده و در سال ۱۳۱۴، اقدام به کشف حجاب اجباری کرد. در شرایطی که ایران هنوز در دوره ارباب‌رعیتی و خان‌خانی بود. غالب اقتصاد آن معیشتی و کشاورزی بود، طوایف هنوز یکه‌تاز بودند.

بی‌سوادی بالای ۸۰ درصد بود. بی‌سوادی زنان احتمالا بالای ۹۵ درصد بود، اشتغال صنعتی و اداری در حداقل‌های قابل تصور بود، شهرنشینی زیر ۲۵ درصد بود، نرخ‌زاد و ولد و نیز مرگ و میر بسیار بالا بود و هیچ نشانه‌ای از شاخص‌های جامعه مدرن در حد متعارف دیده نمی‌شد. او در چنین شرایطی مدعی آزاد کردن زنان بود!

در حالی که مردانش آزاد نبودند و در همان زمان نزدیک‌ترین همراهان سیاسی خود را یکی پس از دیگری در زندان می‌کشت یا بیرون از زندان مجبور به خودکشی می‌شدند. این سیاست به نحو دیگری نیز در حکومت محمدرضا پهلوی نیز ادامه یافت و نتیجه همه اینها را در جریان انقلاب دیدند و جالب اینکه در هر دو مورد سیاستمداران فهمیده‌ای بودند که آن‌ها را از این رفتارها منع می‌کردند.

اکنون نیز با مشکل مشابهی مواجه شده‌ایم؛ قانون فرزندآوری رویه دیگری از همین بی‌توجهی و دشمنی با علوم اجتماعی است. قانونی که با صرف هزینه‌های سرسام‌آور نه‌تنها به اهداف تعیین شده، نرسید که نتایج آن کاملا هم معکوس بوده که در یادداشت جداگانه‌ای با ریز جزییات اشاره کرده‌ام.

مورد مهم‌تر که هزینه‌های مادی، روانی، اجتماعی و سیاسی آن بسیار بیشتر است، نحوه مواجهه با مساله پوشش زنان است. تا حالا چند بار دست در این حفره کرده و گزیده شده‌اند و همچنان هم در حال تکرار آن هستند. توجه ندارند که نتایج منفی این سیاست‌ها بسیار زیان‌بار است. می‌خواهید بدانید که نتیجه چه خواهد شد؟

توماس پیکتی در کتاب «تاریخ کوتاه برابری» با تحلیلی دقیق از بی‌توجهی بلشویک‌ها در تقدیس روابط قدرت و یقین آنان به دانستن حقیقت؛ سرنوشت این حکومت را که مهد سوسیالیسم و منع مالکیت خصوصی و مظهر برابری بود را در پایان عمر ۷۳ ساله‌اش چنین ترسیم می‌کند: «روسیه در سده بیستم به کشوری بدل شد که مالکیت خصوصی را کاملا لغو کرده بود، [ولي] در آغاز سده بیست و یکم به پایتخت جهانی الیگارشی‌ها و نبود شفافیت مالی و بهشت‌های مالیاتی تبدیل شد.»

اگر در سال ۱۹۲۰ و یا حتی ۱۹۴۵ پس از تبدیل شدن اتحاد جماهیر شوروی به یکی از دو قطب جهان، کسی می‌گفت که فقط ۴۵ سال دیگر لازم است تا جامعه‌ای به نسبت مذهبی، همراه با سرمایه‌داری لجام‌گسیخته را در مناطق شوروی شاهد باشیم، اصحاب قدرت مسخره می‌کردند؛ ولی بودند کسانی که ادامه آن روند رسمی حکومت کمونیستی را غیرممکن می‌دانستند. امروز نه فقط یک الیگارشی فاسد سرمایه‌داری در آنجا هست، بلکه افراطی‌ترین مذهبی‌های جهان نیز در گوشه و کنار آن امپراتوری عجیب ریشه دوانده و حتی خودشان را هم از تبعات فاجعه‌بار این افراط‌گری بی‌نصیب نگذاشته‌اند.

کشورهای کمونیستی می‌خواستند جامعه‌ای بسازند که همه انسان‌ها مطابق با قاعده‌ای که حکومت می‌گوید فکر و تحلیل کنند، غذا بخورند، لباس بپوشند، یکسان ببینند و… حتی برای اینکه چه کسی با چه کسی ازدواج کند از حزب کمونیست مجوز بگیرند. اسلاونکا دراکولیچ نویسنده و متفکر کروات در کتاب «کمونیسم رفت و ما ماندیم و حتی خندیدیم» می‌نویسد: «اگر زنی لباس زیبا می‌پوشید عنصر مشکوکی به حساب می‌آمد که گاهی حتی لازم بود درباره‌اش تحقیق شود.

اعضای حزب کمونیست در یوگسلاوی تا سال‌ها بعد از جنگ هم اگر می‌خواستند با زنی ازدواج کنند که ظاهر مشکوکش به وضوح بر اصل و نسب «بورژوایی» او دلالت می‌کرد، می‌بایست رسما از حزب درخواست مجوز می‌کردند». (ص ۴۹)

امروز نه از یوگسلاوی نشانی مانده و نه از آن حزب کمونیست صادرکننده مجوز ازدواج؛ چنان که از شوروی و حزب کمونیستش هم نشانی نمانده، اما جامعه‌ای بسیار متفاوت به جا مانده است. البته یک چیز دیگر هم به جا مانده و آن قضاوتی است که درباره آن سیاست‌ها ابراز می‌شود. قضاوتی همراه با خوارشماری و نفرتی که در مورد این رفتارها و آن ایده‌ها وجود دارد.

بی‌توجهی به رویکردهای جامعه‌شناسانه هزینه سنگینی است که پرداخت خواهد شد. فریب کلاه‌برداران گندم‌نمای جو فروش را نخورید.

دیگر خبرها

  • نقش موثر اصناف و بازاریان در تبیین فرهنگ حجاب
  • امربه معروف ونهی از منکر وظیفه همه آحاد جامعه
  • درمورد زنان چند بار دست در حفره حجاب کردند و گزیده شدند، اما باز هم تکرار می‌کنند!
  • چه کسانی نهی از منکر را از حریم «منطق و عقل» دور کردند؟!
  • وجود ۱۴۸ هزار و ۷۴۲ کارگر دارای بیمه اجباری در استان
  • گشت ارشاد تنها راه مقابله با بی‌حجابی عامدانه/ امر به معروف با نگاه از بالا به پایین منجر به بی‌نظمی اجتماعی می‌شود
  • بیماری فردگرایی و افول جنبش دانشجویی
  • ستاد حجاب در سال ۱۴۰۲ به ریاست وزیر کشور تشکیل شد
  • یک زن، دبیر ستاد امر به معروف قدس شد
  • لزوم حمایت مقامات قضایی از اهداف مجمع امر به معروف و نهی از منکر