Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-04-30@18:50:34 GMT

تأثیر جنگ بر سیاست‌‏های اقتصادی

تاریخ انتشار: ۴ مهر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۷۸۴۶۴۲

تأثیر جنگ بر سیاست‌‏های اقتصادی

طرفین جنگ ضمن پذیرش کلیه هزینه‏‌ها و خسارات جنگ، از کلیه منابع ممکن برای کسب پیروزی بهره می‏‌گیرند و کلیه طرح‏‌ها و برنامه‌‏های مربوط به رشد توسعه اقتصادی تحت‏‌الشعاع هدف پیروزی قرار می‏‌گیرند.

به گزارش ایسنا، جنگ فرصت‌های ناشی از پیروزی انقلاب اسلامی را که می‌توانست حرکت به‌سوی پیشرفت را در ایران ممکن سازد تحت تأثیر خود قرار داد و زیان‌های فراوانی به مردم وارد کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

جنگ‌ها همواره سیاست‌های اقتصادی را تحت تأثیر قرار می دهند به این شکل که هنگام جنگ، هدف اولیه و فوری دولت‏‌ها پیروزی است و در این راستا از کلیه منابع و امکانات موجود بهره می‏‌گیرند.

ممکن است جنگ بر سر مسایلی درگرفته باشد که اصولاً صرف هزینه‌‏های سنگین جنگ به لحاظ اقتصادی عقلانی نباشد، اما جنگ ادامه می‏‌یابد، چرا که در بسیاری از جنگ‏‌ها تصمیم‏‌گیران فراتر از دایره محاسبات اقتصادی عمل می‌‏کنند. ممکن است موضوع مورد اختلاف به لحاظ اقتصادی، اهمیت تحمل هزینه‌‏های جانی و مالی یک جنگ را نداشته باشد، اما حیثیتی شدن مسئله مانع از آن می‏‌شود که طرف‌‏های درگیر، عقب‏‌نشینی کرده یا پشت میز مذاکره بشینند. از این ‏رو، طرفین جنگ ضمن پذیرش کلیه هزینه‏‌ها و خسارات جنگ، از کلیه منابع ممکن برای کسب پیروزی بهره می‏‌گیرند و کلیه طرح‏‌ها و برنامه‌‏های مربوط به رشد توسعه اقتصادی تحت‏‌الشعاع هدف پیروزی قرار می‏‌گیرند.


در جنگ، ابزارها و امکانات اقتصادی نقش سلاح را بازی می‏‌کنند. اگر جنگ یک حکومت با یک گروه تجزیه طلب باشد، حکومت ممکن است از امکانات اقتصادی برای تنبیه و سرکوب تجزیه‏‌طلبان بهره گرفته یا از آنها به عنوان ابزارهای تشویقی جهت جلب رضایت آنها استفاده کند. تخصیص بودجه در جنگ، جهت‏‌گیری خاصی پیدا می‏‌کند و گرایش به تقویت صنایع خاصی چون فولاد و تسلیحات بیشتر می‏‌شود. سهم بودجه دفاعی افزایش می‏‌یابد که تأثیر منفی بر بخش‌‏های رفاهی باقی می‏‌گذارد.

تاثیر سیاست اقتصادی دولت‌ها بر رفاه اجتماعی در دوران جنگ

در حالی که در جنگ ممکن است نیاز به هزینه‌‏های بهداشت و سلامت افزایش یابد، اما افزایش هزینه‏‌های جنگ ممکن است تأثیر منفی بر آن بگذارد. حکومت‏‌هایی که برای تأمین بودجه به مالیا‏ت‏‌ها وابستگی شدیدی دارند، به افزایش مالیات‏‌ها تمایل پیدا می‏‌کنند. سیستم جمع‏‌آوری مالیات مستحکم‏‌تر می‏‌شود و فشارهای شدیدتری علیه مردم اعمال خواهد شد. اگر دولت در مالیات‏‌گیری مشکل داشته باشد به دنبال مسیرهایی می‌‏رود که آنها نیز بر رفاه اجتماعی اثر منفی می‏‌گذارند. ممکن است انتشار اوراق قرضه یا چاپ پول به عنوان گزینه‌‏های بعدی در دستور کار قرار گیرند. با چاپ پول تورم تشدید می‏‌شود یا افزایش بدهی داخلی، ریسک افزایش نرخ بهره داخلی و فرار سرمایه‏‏‌های بخش خصوصی را به دنبال دارد. به این ترتیب، سیاست اقتصادی دولت در طی جنگ بر رفاه اجتماعی اثر منفی می‏گذارد.


اگرچه دولت‏‌ها معمولاً در طول جنگ از ابزارهای مالی و پولی برای تأمین هزینه‏‌های جنگ استفاده می‏‌کنند، اما آنها با این واقعیت مواجه‌اند که تحمیل ریاضت اقتصادی بر مردم می‏‌تواند انگیزه آنها را در حمایت و پشتیبانی از جنگ تضعیف کند. بر این اساس ممکن است با اعمال یک سیاست توزیعی حساب شده تا حدی از فشارها علیه مردم بکاهند. چنین سیاست‏‌هایی با هر ترفندی که ترسیم و اعمال شوند، مانع صدمات اقتصادی جنگ نمی‏‌شوند. تنها ممکن است عوارض محسوس صدمات را به آینده منتقل کنند. از این‏رو، دولت پس از پایان جنگ با دشواری‏‌ها و معضلات مختلفی مواجه خواهد بود و همین مشکلات می‏‌تواند بر موقعیت و محبوبیت آن اثر منفی بگذارد.


در دوره جنگ، کنترل دولت‏‌ها بر سیاست‌‏های اقتصادی‏‌شان معمولاً ضعیف‌‏تر از شرایط عادی است و احتمال شکست طرح‏‌ها و انتظارات بالاست. در کل در زمان جنگ، سیاست‏‌ها و فعالیت‏‌های اقتصادی دولت بیشتر از اینکه در خدمت رفاه ملت باشد، در خدمت پیروزی در جنگ قرارمی‏‌گیرد، هرچند که کسب پیروزی ضرورتاً به افزایش رفاه مردم منجر نمی‏‌شود.

در طول جنگ، سیاست‏‌های اقتصادی دولت بیش از اینکه جهت‏‌گیری تولیدی داشته باشد، جهت‏گیری مصرفی دارد. راه‏های تجارت و سرمایه‌‏گذاری و ایجاد اشتغال با اختلال مواجه می‏‌شوند و منابع درآمد و ثروت کشور ممکن است به طرز لجام گسیخته‏‌ای در راستای برنامه‏‌های جنگ به کار گرفته شوند. اگر حکومت بتواند ضرورت و اهمیت جنگ را در نزد افکار عمومی توجیه کرده و جامعه را متقاعد کند که پیروزی در جنگ ارزش چنین هزینه‏‌های سنگینی را دارد، گرفتاری‏‌های اقتصادی بر موقعیت حکومت چندان تأثیری نمی‏‌گذارد. اما اگر مردم غالباً جنگ را غیرضروری تلقی کرده  یا تصمیم‏گیران را در اداره بهینه جنگ نالایق و ناموفق به حساب آورند، موقعیت و مقبولیت حکومت تنزل خواهد کرد.

۱- «اقتصاد و جنگ؛ ارتباط نظری»، عبدالله قنبرلو، نگین ایران، ۱۳۸۸.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: استخدام اقتصاد جنگ تحمیلی هفته دفاع مقدس

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۷۸۴۶۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رئالیسم سیاسی چیست؟

  عصر ایران - رئالیسم سیاسی (political realism) احتمالا قدیمی‌ترین نظریه دربارۀ سیاست بین‌الملل است. پیشینۀ این نظریه را می‌توان در شرح توکیدیدس (thuchydides) دربارۀ جنگ‌های پلوپونزی و نوشتۀ کلاسیک شون تسه (sun tzu) متفکر چین باستان مشاهده کرد.

  جنگ‌های پلوپونزی به مجموعه جنگ‌هایی گفته می‌شود که از 431 تا 403 پیش از میلاد بین اسپارت و آتن وجود داشت. نوشتۀ کلاسیک شون تسه نیز "هنر جنگ" نام دارد که دربارۀ راهبردها یا استراتژی‌های جنگی است. این کتاب تقریبا همزمان با شرح توکیدیدس دربارۀ جنگ‌های پلوپونزی (یا پلوپونز) نوشته شده است.

  از دیگر چهره‌های برجسته در سنت رئالیسم سیاسی می‌توان به ماکیاولی و توماس هابز اشاره کرد. با این حال رئالیسم فقط در قرن بیستم، با انگیزه‌های برآمده از دو جنگ جهانی، به صورت چشم‌انداز مسلط سیاست بین‌الملل درآمد.

  در حالی که ایده‌آلیسم تاکید دارد که "اخلاق" باید راهنمای روابط بین‌الملل باشد، رئالیسم بر پایۀ تاکید بر "سیاست قدرت" و پیگیری "منافع ملی" بنا نهاده شده است. فرض بنیادی رئالیسم این است که "دولت" بازیگر اصلی صحنۀ بین‌المللی یا جهانی است، و چون حکمران است، می‌تواند به صورت واحدی خودمختار عمل کند.

  افزون بر این، پیدایش ناسیونالیسم و ظهور دولت-ملت جدید، دولت را به اجتماع سیاسی همبسته‌ای تبدیل می‌کند که در آن سایر وفاداری‌ها و بستگی‌ها تابع وفاداری به ملت است.

  اندیشمندان رئالیست، مانند تی.اچ.کار و هانس مورگنتا، دربارۀ باور ایده‌آلیستی به "اینترناسیونالیسم" و هماهنگی طبیعی به "جامعۀ جهانی"، موضعی انتقادی داشته‌اند. تی.اچ.کار معتقد بود که ایمان ساده‌لوحانه به "حقوق بین‌الملل" و "امنیت جمعی" در دورۀ میان دو جنگ جهانی، سیاستمداران اروپایی و آمریکایی را از شناخت توسعه‌طلبی آلمان و اقدام برای جلوگیری از آن بازداشت.

  در مقابل، رئالیست‌ها بر این موضوع تاکید دارند که چون اقتداری بالاتر از دولت حکمران وجود ندارد، سیاست بین‌الملل در شرایط "وضع طبیعی" عمل می‌کند و به همین علت دستخوش آنارشی است نه هماهنگی.

  از این منظر، دولت‌ها در جهان مثل "افراد" هستند در جامعه‌ای فاقد دولت. در چنین جامعه‌ای، هیچ منبع اقتدار مشروعی وجود ندارد که بتواند افراد را از تعرض احتمالی به حقوق یکدیگر بازدارد. در جهان واقع نیز عملا چنین منبع اقتداری وجود ندارد.

 اگرچه تشکیل سازمان ملل اقدامی در راستای نقض این توصیف رئالیستی از سیاست بین‌الملل بوده، ولی ناکارآمدی این سازمان در جلوگیری از نقض حقوق بین‌الملل از سوی یک دولت، دال بر این است که توصیف رئالیست‌ها از وجود نوعی آنارشیسم در عرصۀ روابط بین‌الملل کاملا هم بیراه نیست.

  با این حال می‌توان مواردی را هم مثال زد که شورای امنیت سازمان ملل موفق شده به عنوان یک منبع مشروع اقتدار، مانع نقض حقوق یک دولت از سوی دولتی دیگر شود؛ و یا دولتی را از نقض حقوق ملت تحت حکمرانی‌اش بازدارد. بیرون راندن ارتش عراق از کویت در جنگ اول خلیج فارس و نیز ساقط کردن حکومت معمر قذافی برای ممانعت از کشتار مردم لیبی، هر دو با مجوز شورای امنیت سازمان ملل صورت گرفت.

  بنابراین در چنین مواردی، شورای امنیت سازمان ملل مظهر "اقتداری بالاتر از دولت حکمران" است و مانع از پیدایش تام و تمام "وضع طبیعی" در عرصۀ روابط بین‌الملل می‌شود.

  در مجموع به نظر می‌رسد سازمان ملل متحد، وضعیتی مابین توصیفات و انتظارات رئالیست‌ها و ایده‌آلیست‌ها از روابط بین‌الملل ایجاد کرده است. یعنی مانع تحقق کامل توصیفات رئالیست‌ها بوده، ولی انتظارات رئالیست‌ها را چنانکه باید برآورده نکرده است.

  به هر حال مطابق نگرش رئالیسم سیاسی، نظام بین‌المللیِ آنارشیک، نظامی است که در آن هر دولتی مجبور است به خود کمک کند و به منافع ملی خود، که اساسا موجب بقای دولت و دفاع از سرزمین تعریف می‌شود، ارجحیت دهد.

  به همین دلیل است که رئالیست‌ها بر نقش قدرت در مسائل بین‌المللی چنین تاکید شدیدی دارند و می‌خواهند قدرت را بر اساس آمادگی نظامی یا نیروی نظامی‌اش بشناسند.

  البته آنارشی بین‌المللی به معنای درگیری بی‌امان و جنگ بی‌پایان نیست. رئالیست‌ها تاکید دارند که الگوی "درگیری و همکاری" عمدتا با نیازمندی‌های "توازن قوا" هماهنگ است.

این دیدگاه که در پی ایجاد امنیت ملی است، اذعان می‌کند که دولت‌ها وارد اتحادهایی می‌شوند که اگر در برابر یکدیگر به حالت توازن درآیند، ممکن است در بلندمدت صلح و ثبات بین‌المللی را تضمین کنند. اما اگر توازن قدرت به هم ریزد، نتیجۀ احتمالی جنگ است.  

دربارۀ نسبت رئالیسم با "وضع طبیعی" باید این نکتۀ را متذکر شد که رئالیست‌ها معتقدند "نظم بین‌المللی" همان "وضع طبیعی" کلاسیک نیست، زیرا قدرت و ثروت و سایر منابع در میان دولت‌ها به طور برابر توزیع نشده است.

  در واقع بازیگران اصلی به طور سنتی با موقعیت "قدرت‌های بزرگ" هماهنگ شده‌اند. سلسله‌مراتب برآمده از دولت‌ها، که حاصل این وضع است، تا حدی نظمی را به نظام بین‌المللی تحمیل می‌کند، و کنترلی را نشان می‌دهد که قدرت‌های بزرگ از راه بلوک‌های تجاری، "مناطق نفوذ" و مستعمره کردن، آشکارا بر "دولت‌های تابع" اعمال می‌کنند.

  این وضع در دورۀ جنگ سرد به ایجاد نظم جهانی دوقطبی‌ای انجامید که در آن رقابت بین بلوک قدرت ایالات متحدۀ آمریکا و بلوک قدرت شوروی به بیشتر بخش‌های جهان گسترش یافت.

  رئالیست‌ها معتقدند که دوقطبی بودن جهان به حفظ صلح کمک می‌کرد زیرا هزینه‌های نظامی فزاینده منجر به به ایجاد سیستم بازدارندۀ فعالیت هسته‌ای می‌شد؛ بویژه زمانی که در دهۀ 1960 احتمال نابودی حتمی متقابل تشخیص داده شده بود.

  از این رو سلسله‌مراتبی باثبات بر پایۀ مقررات پذیرفته شده و فرایندهای شناخته شده جلوی آنارشی را گرفت و رئالیست‌ها را تشویق کرد تا اندیشۀ تعدیل‌شده‌ای را بپذیرند که آن را "جامعۀ آنارشیستی" نامیدند.  

  رئالیسم سیاسی بر "جدایی سیاست از اخلاق" تاکید دارد. همین تفکیک، مبنای مهم‌ترین انتقادها به این نگرش سیاسی بوده است. منتقدان می‌گویند رئالیسم سیاسی مایۀ مشروعیت رقابت نظامی و جاه‌طلبی قدرت‌های بزرگ و کوچک است. از نظر منتقدان، "سیاست قدرت" جهان را در آستانۀ "فاجعۀ هسته‌ای" قرار داده و در تامین صلح هم چندان موفق نبوده.

  انتقاد دیگر را نظریه‌پردازان فمینیست مطرح کرده‌اند که معتقدند رفتار قدرت‌جویانه و پرداختن به امنیت ملی و قدرت نظامی، همگی بازتاب سلطۀ مردان بر عالم سیاست است که ترجیحاتشان اساسا تجاوزگرایانه و رقابت‌جویانه است.  

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: «ایده‌آلیسم» در سیاست جهانی یعنی چه؟ «وضع طبیعی» ؛ عرصۀ خشونت یا آزادی؟ «سیاست واقعی» چیست؟

دیگر خبرها

  • لاپید: اگر کابینه نتانیاهو برکنار نشود قیمت‌ها همچنان افزایش می‌یابد
  • لاپید: اگر کابینه نتانیاهو برکنار نشود قیمت‌ها همچنان افزایش می‌یابند
  • کابینه نتانیاهو هزینه زیادی را به ما تحمیل کرد/ طبقه متوسط در حال نابودی
  • آیا منجمد کردن نان آن را سالم‌تر می‌کند؟
  • رشد اقتصادی ایران در ۲۰۲۳ بر اثر دانش‌بنیان شدن صنعت نفت و گاز به دست آمد/ استفاده حداکثری از توان دانش بنیان‌ها جواب داد
  • کاهش ۶۵ درصدی شکایت تهرانی‌ها در حوزه پسماند/ تأثیر افزایش حقوق پاکبانان در نظافت پایتخت
  • رئالیسم سیاسی چیست؟
  • چگونه کودکانی قد بلند داشته باشیم؟
  • آیا خوردن جوش شیرین خطرناک است؟
  • تعرفه معاینه فنی تنها یک سوم از هزینه این خدمات را پوشش می‌دهد