رپورتاژ آگهیهای یواشکی!
تاریخ انتشار: ۴ مهر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۷۹۳۲۵۱
فاطمه امینالرعایا در ابتکار نوشت: روزنامه در دنیای امروز تنها یک بنگاه خبری نیست. روزنامهداری به جز جنبه فرهنگی، وجهی تجاری و اقتصادی هم دارد. «رپورتاژ آگهی» هم به عنوان یک فعالیت اقتصادی در این بنگاهها مرسوم است. اما گاهی رسانهها از درج این عنوان برای گزارش و خبرهای سفارشی خودداری میکنند. چنین حرکتی چه عواقب و پیامدهایی را به دنبال دارد؟ چند روزی است که ماجرای بیرون آمدن چند خبرنگار از یک خبرگزاری در میان اهالی رسانه سوال برانگیز شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کمی بعد از مطرح شدن این اتفاق در فضای مجازی خبرنگاری که خبرگزاری ایلنا بدون اطلاع قبلی با عنوان اتمام قرارداد قطع همکاری کرد، در افشاگری علیه مدیران این رسانه، ماجرا را تبعات ننوشتن یک گزارش رپورتاژی عنوان کرد. او در بخشی از متنی که منتشر کرده است، علت اصلی قطع همکاری بدون اطلاع قبلی را «زیر بار نرفتن» تهیه یک رپورتاژ خبری عنوان کرد.
به گفته این خبرنگار، رسانه از او خواسته بود فعالیتهای گروهی را پوشش خبری بدهد که علاوه بر بدهبستان با خبرگزاری، برخی اقداماتش با اصول انسانی مغایرت دارد. او در بخشی از متن خود نوشت: «فشارها و جنگ روانی در خبرگزاری ایلنا درست از گزارش مفصلم در رابطه با آتشسوزی قهوه خانهای در اهواز شروع شد؛ گزارشی که تا عمر دارم به اون افتخار میکنم.
بعد از اون، مصاحبه با بهزیستی و خبری کردن تجاوز به دخترک افغان در «خمینی شهر» فشارها رو بیشتر کرد. مساله بعدی و البته اصلی هم اعزام در جهت پوشش خبری (توزیع اقلام توسط یک گروه خیر در حاشیه شهر تهران) بود؛ اما در کمال تعجب دیدم که باید از گروه جهادالکفیل بنویسم که به گفته مسئولان خبرگزاری منتسب به یک قرارگاه نظامی بود و گویا با خبرگزاری بدهبستانهایی هم داشت، گروهی که به محض ورود به محلهای که در اون افغانستانیها زندگی میکردن صرفا به خاطر مهاجر بودنشون کمک و پخش اقلام رو دریغ کرد! اهل زدوبند و کار رپورتاژ اون هم برای این گروه نبودم و زیر بار نرفتم. اعلام کردم که این گزارش رو نمینویسم ...»
رفتار غیرحرفهای برخی رسانهها در مواجهه با خبرنگار
شاید رپورتاژنویسی به عنوان یک فعالیت اقتصادی در مطبوعات امری عادی باشد اما در تمام مراحل تهیه گزارش، باید عنوان سفارشیکاری برای همه عوامل دستاندرکار برای تهیه خبر یا گزارش مشخص باشد. اما گاهی مدیران رسانه به دلایل مختلف از جمله آنچه پشت پرده اتفاق میافتد از بیان این عنوان به خبرنگار خودداری میکنند. چنین رفتارهای دور از صداقتی، گاه پیامدهای بسیار ناخوشایندی برای خبرنگار و رسانه به دنبال خواهد داشت. حمید ضیائیپرور درباره چنین رفتارهایی توسط مدیران برخی رسانهها به «ابتکار» میگوید: اگر رسانه به خبرنگار نگوید که قرار است گزارش سفارشی یا همان رپورتاژ را بنویسد، قطعا رفتاری غیرحرفهای و خلاف استانداردها و اخلاق حرفهای روزنامهنگاری انجام داده است و البته بسیار کم اتفاق میافتد. اما چنین اتفاقاتی باعث بیاعتمادی مخاطب میشود. شاید بخشی از بیاعتمادی امروز مخاطب به رسانه در حال حاضر همین ویژگی و کارکرد باشد.
در برخی موارد رسانهها گزارشهای سفارشی را بدون درج در بخش آگهی یا بدون ذکر عنوان آگهی و رپورتاژ منتشر میکنند. این موضوع، بیحاشیه نبوده است. انتشار گزارشهایی درباره یک مجتمع تجاری پرحاشیه پایتخت در حد عکس یک و تیتر یک در صفحه اول بسیار مورد انتقاد واقع شد. پس از اعلام ورشکستگی و وقوع فساد در «سکه ثامن» هم بسیاری افراد، برخی رسانهها را به خاطر درج رپورتاژآگهی به شکل اخبار عادی مقصر دانستند و در واقع، اعتماد به اخبار منتشر شده در خبرگزاریهای به اصطلاح معتبر باعث جلب اعتماد بسیاری برای سپردن سرمایه خود به این سایت دانسته شد. نظر افکار عمومی نسبت به چنین رسانههایی چیست؟
ضیائیپرور میگوید: چنین کاری خیانت به مخاطب است. در مجموع قبولاندن یک آگهی یا یک رپورتاژ به عنوان خبر یا گزارش واقعی ژورنالیستی به مخاطب ممکن است در کوتاهمدت اهداف رسانه را برآورده کند اما در درازمدت باعث کاهش اعتبار رسانه و بیاعتمادی مخاطب خواهد شد. بنابراین چنین اتفاقی به ضرر آنها خواهد بود. بعضی از رسانهها در ایران خیلی به این قضیه مشهور هستند. حتی میتوانم بگویم بعضی از روزنامهها حتی تیتر یک خودشان را هم میفروشند؛ یعنی برای آن نرخ دارند، البته نه به صورت رسمی و اعلام شده بلکه به صورت غیررسمی و در محافل تجاری و سیاسی. فساد در حوزه نهادهای مدنی و صنفی چنین رفتارهایی است.
او ادامه میدهد: افرادی دست به این اقدامات میزنند که خیلی ریشه در این صنف ندارند و به صورت کوتاهمدت در یک پستی مشغول به کار هستند و میخواهند چندصباحی بهرهبرداریهای مالی و صنفی خودشان را داشته باشند و یکشبه راه صدساله را بروند و در نهایت هم این کار را رها میکنند. روزنامهنگار واقعی هرگز چنین کاری انجام نمیدهد.
ضیائیپرور با تاکید بر اینکه «روزنامهنگاری یعنی برای مردم کار کردن»، میگوید: روزنامهنگاری یعنی به نفع مردم فعالیت کردن اما رفتارهایی مانند رپورتاژ کار کردن بدون بیان آگهی بودن آنها یعنی به دنبال منفعت شخصی بودن. این دو رفتار اصلا با هم جور درنمیآیند. کسی که به دنبال منافع شخصی است در روزنامه و رسانه جایی ندارد. جای او در بیزینس و صنوف دیگر است. روزنامهنگاری در همه جای دنیا در حوزه مصارف اجتماعی مشخص میشود. رسانهنگار برای خودش قلم نمیزند، بلکه برای مردم مینویسد. برخی حقوق و امتیازهایی که برای رسانهها هم قائل میشوند، ناشی از کار کردن برای مردم است. روزنامهنگار تنها صنفی است که برای شخص خودش فعالیت نمیکند بلکه دستاورد و پیامد اقدامات او برای همه جامعه است.
گرچه نمیتوان به سفارش گرفتن رسانهها در خصوص رپورتاژ آگهیها ایراد گرفت اما نکته مهم در این میان، آگاهی خبرنگار و رضایت او در تهیه اینگونه گزارشها است و امنیت شغلی او نباید در گرو نوشتن یا ننوشتن چنین مطالبی باشد. آنچه که در خصوص خبرنگار رسانه مطرح شده اتفاق افتاده طبق گفتههای او خودش به نوعی رفتار فراقانونی است.
این خبرنگار در بخش دیگری از توضیحات خود درباره چگونگی قطع همکاریاش با رسانه نوشت: «به دستور مسعود حیدری (مدیرعامل) اخراج شدم اما دو روز بعد با وساطت فاطمه مهدیانی (سردبیر) به کار برگشتم چرا که خبرگزاری زیر بار اخراج به دلیل عواقب این کار نرفت (ما تا مردادماه قرارداد نداشتیم و این خلاف قانون بود. اگر هم قراردادی وجود داشت خبرگزاری نمیخواست زیر بار اخراج بره) خلاصه که این بازی کثیف شروع شد؛ بازگشت موقت که من از موقتی بودن اون «بیخبر» بودم. بعد از اون اخراج موقت و بازگشت به کار، درست دو هفته پیش صدامون زدن که بیاید قرارداد امضا کنید، بعد در نهایت تعجب فهمیدیم که قرارداد برای ۶ ماهه اول سال بوده!
این داستان تا انتشار گزارش آزار دخترک افغانستانی و حذف حضور پدر دخترک در جبهههای سوریه در متن گزارشم ادامه پیدا کرد تا اینکه قرارداد ۶ ماهه در تاریخ ۳۱ شهریور تمام شد و پرونده این همکاری بعد از چهار سال با یک تماس اون هم در خارج از ساعت اداری بسته شد. بعد از این تماس دو خبرنگار دیگه ایلنا در اعتراض به این برخورد و دیگر رفتارهای غیرحرفهای از کار استعفا دادند».
آنچه باعث دلگرمی است، رفتار صنفی دیگر خبرنگاران در اعتراض به بیقانونی مدیران یک رسانه است اما در چنین مواقعی جای خالی انجمن صنفی روزنامهنگاران بیش از هر زمان دیگر در میان اهالی مطبوعات احساس میشود.
منبع: تابناک
کلیدواژه: رپرتاژ آگهی نگاه صنفی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۷۹۳۲۵۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خودکشی پزشکان بهانه بیماران! /تیترخوانی به جای نگاه علمی! /نوبت «وعده صادق» اقتصادی
به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز سه شنبه ۱۱ اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شد که وضعیت نامناسب موجودی آب در سدهای ۳ استان صنعتی، تحرکات تازه در قاهره برای برقراری آتش بس در غزه، معطلی ۱۴ ماهه لایحه امنیت شغلی کارگران و انتقاد رئیس قوه قضائیه از صدور برخی احکام در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
تیترخوانی به جای نگاه علمی!
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان تیترخوانی به جای نگاه علمی! نوشت: یکی از عوارض منفی سرگرم شدن مسئولین دولتی و حکومتی به امور حاشیهای و فعالیتهای سیاسی جناحی و حزبی بدون تابلو اینست که به گزارشها، مقالات، مصاحبهها و حتی خبرهای مراکز تحقیقاتی، رسانهای و آماری توجه کافی نمیکنند و به تیترخوانی اکتفا و براساس همان چیزی که در تیترها میبینند قضاوت میکنند و تصمیم میگیرند و عکسالعمل نشان میدهند. نتیجه این میشود که هرگز هیچ مشکلی حل نمیشود و ابهامات و یا حتی سوءتفاهمها باقی میمانند.
نمونه روشنی که اخیراً اتفاق افتاد، موردی است که مرکز پژوهشهای مجلس تحت عنوان «باز هم تیترخوانی به جای نگاه علمی به یک گزارش» از آن خبر داده است. مرکز پژوهشهای مجلس، در توضیح مطلبی درخصوص اظهارنظرها نسبت به گزارش گردشگری این مرکز اعلام کرد این گزارش مربوط به فاصله زمانی سالهای ۱۳۹۱ تا ۱۴۰۰ و با لحاظ کردن شرایط کرونائی و مرتبط به عملکرد دولتهای قبل و غیرمرتبط با عملکرد دولت فعلی بوده است.
جالب است که مسئولین مرتبط با موضوع بدون اینکه به جزئیات گزارش توجه کنند تا بفهمند که این گزارش درصدد ایراد وارد کردن به عملکرد آنان و دولت فعلی نیست در برابر آن موضع گرفتند درحالی که اگر متوجه محتوای گزارش میشدند از آن استقبال میکردند. همین واکنش باعث شد مرکز پژوهشها در توضیح اقدام خود به مسئولین مربوطه گوشزد کند «حداقل انتظار میرفت مسئولان دولت قبل به این مساله واکنش نشان میدادند نه مسئولان دولت فعلی».
این واقعه نشان میدهد موضعگیری براساس تیترخوانی جای نگاه علمی را گرفته و در بالاترین سطوح کارگزاری و حکمرانی کشور توجهی به محتوای گزارشهای تحقیقی صورت نمیگیرد. این وضعیت در زمینههای دیگر به ویژه اخبار، مصاحبهها، اظهارنظرها و گزارشهای رسانهای نیز وجود دارد و افرادی که در بخشهای روابط عمومی و اطلاعرسانی دستگاههای دولتی و حکومتی فعالیت میکنند، موضعگیری منفی را بر بررسی علمی و تلاش برای تصحیح عملکردها و تبدیل کردن نقاط قوت به نقاط ضعف ترجیح میدهند. این نوع برخورد با تحقیقات، آمارها، گزارشها و اظهارنظرهای مراکز علمی، رسانهها و صاحبنظران قطعاً به زیان دولت و کشور است، زیرا به جای رفع نواقص به استمرار عملکردهای منفی دامن زده میشود و اوضاع هرگز به طرف بهبود یافتن به پیش نمیرود.
اوج این رفتار غیرعلمی را میتوان در پاسخ دادن دستگاههای دولتی به انتقادهای نمایندگان مجلس از عملکرد مسئولین اجرائی مشاهده کرد. طبق اصل ۸۴ قانون اساسی نمایندگان حق دارند در تمام امور کشور اظهارنظر کنند. علاوه بر این، حق تحقیق و تفحص هم دارند. اصل ۷۶ قانون اساسی میگوید: «مجلس شورای اسلامی حق تحقیق و تفحص در تمام امور کشور را دارد.» و اصل ۸۶ میگوید: «هر نماینده در برابر تمام ملت مسئول است و حق دارد در همه مسائل داخلی و خارجی کشور اظهارنظر نماید.» در تمام چهار دهه گذشته این دو اصل اجرا شدند و نمایندگان مجلس درباره مسائل مختلف اظهارنظر کردند و معمولاً به نظرات آنان توجه نیز شد هرچند در مواردی بعضی دستگاهها اِعمال این حق قانونی توسط نمایندگان را تاب نیاوردند و آنها را تعقیب و یا از حقوقشان محرومشان کردند. متاسفانه این برخورد غیرقانونی در سالهای اخیر تشدید و جوابیه دادنهای پیاپی به سخنان میان دستور نمایندگان مجلس به یک رویه تبدیل شده است بطوری که وقتی روزنامهها اقدام به انتشار اخبار مجلس میکنند در مواردی که خوشایند دولتمردان نیست بلافاصله جوابیه صادر میکنند و حتی روزنامههای منتشرکننده سخنان نمایندگان مجلس نیز به سیاهنمائی متهم میشوند!
کار دولتیان به معنای اینست که اولاً نمایندگان مجلس از حق قانونی خود که قانون اساسی به آنها داده استفاده نکند و ثانیاً روزنامهها دچار خودسانسوری شوند و از چاپ انتقادها خودداری نمایند. روشن است که چنی توقعی با حقوق ملت و مصالح کشور در تضاد است و روزنامهنگار اگر این شغل را برای خدمت به مردم برگزیده باشد هرگز تسلیم چنین خواسته خلاف شرافت روزنامهنگاری نخواهد شد.
راه حل این مشکل، استمرار جدال نیست. دولتمردان باید کسانی را به مسئولیتهای مرتبط با مجلس و اطلاعرسانی دولتی بگمارند که به اخبار و گزارشها نگاه علمی داشته باشند. چنین افرادی میتوانند از طریق تعامل قانونی با رسانهها و انتقادکنندگان راه را برای تفاهم هموار کنند و با بهرهگیری از انتقادها به تبدیل شدن نقاط ضعف دولتها به نقاط قوت کمک نمایند.
خودکشی پزشکان بهانه بیماران!
غلامرضا صادقیان طی یادداشتی در شماره امروز جوان با عنوان خودکشی پزشکان بهانه بیماران! نوشت: «خودکشی پزشکان» گزارهای شده است که گاهی از آن برای هدفی غیرانسانی بهره میگیرند. در توضیح این ادعا میگویم که خودکشی پزشکان با خودکشی مهندسان یا با هر یک از مشاغل دیگر، یکسان است، هرچند همگی تلخ و نپذیرفتنی است، و خودکشی پزشکان لزوماً فاجعهبارتر از خودکشی دیگران نیست. ممکن است ادعا شود خودکشی در دو استان مشخص که بالاترین نرخ خودکشی را دارند، با خودکشی پزشک تحصیلکرده که کشور برای او هزینه میلیاردی کرده و به او بهشدت نیازمند است، قابلقیاس نیست. این حرف نیز اگرچه غیرانسانی است، اما بهشرط پذیرش فرض آن، پزشکان تنها صنف تحصیلکردهای نیستند که خودکشی میکنند، بسا موارد خودکشی دیگر در میان اقشار تحصیلکرده غیرپزشک دیده میشود. مضافاً این ادعا که «خودکشی پزشکان زیاد شده است» باید با عدد و رقم مشخص شود، نه با آنچه برخی فعالان اصلاحطلب هربار ادعا میکنند و نه با هیاهوی مشاور اجتماعی سازمان نظام پزشکی که صراحتاً با نتیجهگیری انتهای سخن خود نشان داده است از این هیاهو که هیچ مرجع رسمی آن را تأیید نکرده و آماری مقایسهای از آن در دست نیست، دنبال چیز دیگری است! این شخص به یک رسانه اصلاحطلب گفته است: «سرعت خودکشی در میان پزشکان و رزیدنتها صعودی شده و احتمال دارد که بهزودی نرخ خودکشی پزشکان در ایران از سایر کشورها پیشی بگیرد. مهمترین عوامل تأثیرگذار روی خودکشی پزشکان، سختیکار، برخوردهای خشن بیمار و خانواده بیمار و محیط پادگانی بیمارستانها است. رزیدنتها گاهی ۷۲ساعت نمیتوانند بخوابند. از رزیدنت بیگاری میکشند و او هم هیچ راه فراری ندارد. ارتباط میان مردم و پزشکان نامناسب شده، هزینههای درمان بالا رفته است و بیمهها هزینه را نمیپردازند و بیمار و پزشک رودرروی هم قرار میگیرند.»
این فاجعهای بدتر از خودکشی است که برخی جملات را ردیف کنیم تا نتیجه بگیریم که مسئله خودکشی، به سختیکار و بحث مالی و دستمزدها بازمیگردد؛ و سپس زمینهای فراهم کنیم برای افزایش تعرفهها و کاستن از آنچه «سختی کار» پزشکان مینامند. در این میان اتهام دیگری هم بزنیم که «مردم برخورد خشن با پزشک دارند»! واقعیتی که در جامعه شدیداً خلاف آن دیده میشود و هیچ صنفی محترمتر از پزشکان نیستند با آنکه برخورد برخی از آنان با بیمار، خشک و بیروح است. وارونهسازی واقعیت، کمکی به پزشکان نمیکند. باید یک نهاد نظارتی از چنین افرادی بخواهد آمار خود را در مقایسه با دیگر اقشار و مقایسه با کل و با بقیه کشورها دقیق و مستند عرضه کنند. چیزی در دست ندارند، جز هیاهو و تولید محتوا برای کسی که از خودکشی پزشکان میرسد به تقبیح عنبر نسا!
وضعیت جامعه پزشکی ما نشان میدهد آنان نیز مانند صنوف دیگر، یک کلیت و اکثریت خوب و بلکه به نسبت دیگر صنوف، اکثریت مطلق خوبتری دارند. ولی یک پزشک بد نسبت به یک کارگر بد، صدای بدبودنش همهجا را پر میکند. اگر جامعه پزشکی نیز در تهذیب اخلاق کوشا نباشد، مانند بقیه، همان سرنوشت شوم بیاخلاقی را پیدا میکند و اینجا فریاد واپزشکا! واپزشکا! شعاری بیش نیست.
در نیمه دوم دهه ۷۰، دو انترن جوان در بحبوحه گلدکوئست به کیهان آمدند، با وضعیتی پریشان و نگران! حرفشان دقیقاً این بود: «حالا که کسانی با گلدکوئست یکشبه میلیونر میشوند، چه انگیزهای برای درسخواندن ما باقی میماند»! مشخص است که این عبارات بینیاز از هرگونه توضیح اضافی است. در همان سالها یک شبکه مافیایی در وزارت بهداشت، ماجرای تقلب در آزمون دستیاری را بین سالهای ۷۷ تا ۸۲ رقم زد. من در کیهان افشاگر این فساد بودم. پزشکانی که ۶۰ میلیون تومان پول آن زمان معادل ۳۰ میلیاردتومان پول اکنون را برای خرید کلید تقلب پرداختند و هرگز از دستیاری و بعد تخصص حذف نشدند و پروانهای هم باطل نشد. این هم نمونهای از نفوذ بیاخلاقی و فساد در هر صنفی است و اینجا صنف پزشک. هرچند همان زمان در کیهان نوشتم که بحثهایی از نفوذ سیاسی برای هدایت عدهای خاص به دوره تخصص پزشکی مطرح است. باز در همان حدود دو موضوع ورود خونهای آلوده از فرانسه و خرید یک دستگاه پالایش خون آلوده را در کیهان افشا کردم که برای آن با شکایت وزارت بهداشت دولت اصلاحات ۱۱ بار به دادگاه رفتم، اما در نهایت بیماران هموفیلی و بازماندگان درگذشتگان، بر اثر آن افشاگری با پیروزی در دادگاه، دولت را مجبور به پرداخت بزرگترین خسارت تاریخ دولتهای قبل و بعد از انقلاب بهعنوان دیه بیماران کردند. میزان تکذیب و انکار وزارت بهداشت درباره این تخلفات نیز برگ زرین دیگری از وضعیت اقلیت فسادپذیر و فسادخوی هر جامعهای دارد- و اینجا پزشکان!
اکنون سوارشدن روی ادعایی دیگر را شاهدیم: افزایش خودکشی پزشکان! اما مسموع نیست. پزشکان هم مشکل و سختی دارند مثل بقیه جامعه. مگر بقیه در حال خور و خواب و خستگیدرکردن هستند؟! حتی خبر تازه که یک جمع ۲۵ نفری از پزشکان نیز مثل همه کسانی که مشروب تقلبی میخورند، مشروب تقلبی خوردند، نشان میدهد در شاخصهای اجتماعی همه مثل هم هستند، یعنی همهچیز علیالسویه است؛ و تعریف یک «تفاوت» با هدف خاص پذیرفتنی نیست.
مصطفی منتظر طی یادداشتی در شماره امروز خراسان نوشت: عملیات ترکیبی «وعده صادق» دارای ابعادی گسترده و چندلایهای برای ایران، منطقه و جهان بوده است که متاسفانه مسئولان بخشهای غیرنظامی به درستی از آن استفاده نمیکنند. طوفان الاقصی، اولین حمله به منطقی بود که کشورهای عربی را وارد جریان عادیسازی با اسرائیل میکرد و یک ائتلاف عربی-عبری را برای جایگزینی آمریکا در منطقه مینشاند. یعنی آمریکا قصد داشت تا برای کم کردن حضور در خاورمیانه و تمرکز در شرق آسیا، قواعدی از یک جریان امنیتی و اقتصادی را پایه بنهد تا ایران و محور مقاومت خودبهخود حذف شوند. این منطق با توافق آبراهام شروع و با کریدور آیمک تداوم یافته بود. اما حالا این توافق، بخش بزرگی از معنای امنیتی خود را از دست داده است. مجموعه کشورهای حاضر در آن با رهبری آمریکا با تمام توان نتوانستند در مقابل صرفا ۱۰۰ موشک بالستیک و ۴۰۰ پهپاد از منطقه کوچک سرزمینهای اشغالی حفاظت کنند، پس بخش امنیتی در وعده صادق فروریخته است. اما مسئله این است که بخش اقتصادی آن به قوت خود باقی است. آنچه ایران باید انجام دهد، شکلدهی به یک پیوست اقتصادی برای وعده صادق در عرصه ایجابی است. یعنی ایران میتواند حفظ امنیت کشورهای حاشیه خلیج فارس را تا حدی تضمین کند و در ازای آن، قراردادهای روی زمین و استراتژیکی با آنها ببندد که تحقق آن برای هر دو طرف سودمند و ترک آن هم به شدت مضر است. قراردادهایی که معنای همکاری استراتژیک را درون خود داشته باشد.
یعنی علاوه بر بازی دوطرفه، متضمن یک معنای بزرگتر در معامله با کشورهای بزرگ و قدرتمند باشد. نکته این است که اگر از این ظرفیت استفاده نشود، طرف مقابل با اهرم اقتصادی و فشار عمومی به ایران، عملا آورده آن را محو کرده و دوباره دست خود را بالاتر از دست ایران قرار میدهد. یعنی آثار امنیتی به وجود آمده هم با تکانههای اقتصادی جامعه ایران، نابود خواهد شد. این عملیات میتواند در پرونده ایران-آمریکا هم تغییر جدی ایجاد کند. آمریکاییها حالا میدانند که بدون خواست ایران، نمیتوانند حضور خود در خاورمیانه را به سلامت کاهش دهند. پس باید امتیازی در ازای آن بدهند.
این همان چیزی است که ایران باید آن را تعریف کند و نه اینکه آمریکاییها تعریف کنند و ایران آن را جرح و تعدیل دهد. توافقی که در آن مسئله اصلی «رفع تحریم» نیست بلکه «انتفاع اقتصادی ایران» است؛ و البته تمام مسائل سیاست خارجی ایران و پروندههای آن را شامل نمیشود بلکه به عنوان بخشی از مسئله اقتصاد ایران مورد توجه واقعبینانه قرار میگیرد. همان گونه که از تلاشهای حاج قاسم در بازکردن مسیر زمینی چابهار به سواحل مدیترانه به درستی استفاده نشد، این فرصت تاریخی هم در حال از دست رفتن است. راهحل، خروج از چارچوبهای ذهنی برجام، مذاکره حقوقی برای رفع تحریم، رفع تنش، توافقی برای فروش نفت، اعتماد به همسایه بدون توجه به شرایط جهانی و... است که چندین بار تجربه شده و همگی شکست خورده است.