کتابی که خاطراتش تکرار نمیشود/مستندی روایی از زندگی قهرمان جنگ دریایی ایران
تاریخ انتشار: ۸ مهر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۸۴۰۷۲۶
همزمان با هفته دفاع مقدس جلسه نقد و بررسی کتاب «سلحشور چهل و یکم» » با حضور جمعی از دوستداران کتاب برگزار شد. به گزارش بلاغ، همزمان با هفته دفاع مقدس به همت اداره کتابخانههای عمومی سیمرغ و با همکاری اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی سیمرغ و کانون بسیج هنرمندان شهرستان سیمرغ جلسه نقد و بررسی کتاب «سلحشور چهل و یکم» با حضورهمسر سردار شهید حاج صمصام طور، خانواده معظم شهدا، جمعی از نویسندگان و شاعران سیمرغی و جمعی از دوستداران کتاب، ابراهیم باقری حمیدآبادی بهعنوان منتقد و مسعود آبآذری بهعنوان نویسنده کتاب در کتابخانه عمومی شهید کشوری سیمرغ برگزار شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در ابتدای جلسه نقد و بررسی رئیس اداره کتابخانههای عمومی شهرستان سیمرغ ضمن گرامی داشت هفته دفاع مقدس، اظهار کرد: باید در برابر عزت جوانان این مرزوبوم که در هشت سال دفاع مقدس غیرت انقلابی را به منصه ظهور گذاشتند سر تعظیم فرود آورد.
مصطفی فضلیقادیکلایی بابیان اینکه در دوران دفاع مقدس حتی برای تهیه سیمخاردار دچار مشکل بودیم اما امروز به لطف داشتن جوانان انقلابی توانستیم علاوه بر پر کردن خلأ موجود به یکی از قدرتهای علمی جهان تبدیل شویم، تصریح کرد: دشمن برای ضربه زدن به توان علمی کشورمان از هیچ کوششی دریغ نمیکند.
وی افزود: «ما توانستیم» شعار هفته دفاع مقدس در سال جاری بوده که تبیین دستاوردها و آرمانهای این هفته مقدس بین آحاد مختلف جامعه بهویژه نوجوانان و جوانان الزامی است.
رئیس اداره کتابخانههای عمومی سیمرغ با اشاره به اینکه دشمن در جنگ نرم از طریق رسانههای مجازی و تصویری اعتقادات دینی ما را هدف قرار داده است و ما هم باید با الگوپذیری از ائمه اطهار (ع) و الگوپذیری از راه شهدای عزیز در برابر این هجمهها ایستادگی کنیم، اظهار کرد: جوانان و نوجوانان افسران جنگ نرم امروز هستند.
وی ادامه داد: برای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت باید فعالیتهای فرهنگی مختلفی انجام شود و رمز موفقیت در مواجه با جنگ نرم دشمنان بصیرت افزایی و رشد آگاهی در جوانان است.
فضلیقادیکلایی بابیان اینکه برگزاری این نشستهای تخصصی و برنامههای اینچنینی در چنین مکانهایی باعث حضور عموم مردم و سبب علاقهمندی آنها به حوزه کتاب و کتابخوانی میشود، تصریح کرد: برگزاری این برنامهها در درازمدت تأثیر زیادی در افزایش سطح فرهنگ جامعه خواهد داشت.
چرا «سلحشور چهل و یکم»؟
وی افزود: هدف ما استمرار برگزاری اینگونه جلسات با دعوت از طیف وسیعی از نویسندگان و صاحبنظران در نشستهای تخصصی است تا فرهنگ کتابخوانی را در جامعه به شکل قابل توجهای گسترش دهیم.
رئیس اداره کتابخانههای عمومی سیمرغ با اشاره به اینکه برگزاری نشست کتابخوانی ویژه دفاع مقدس، برگزاری نمایشگاه کتاب، عکس و پوستر دفاع مقدس، معرفی کتب مرتبط حوزه جنگ، ایثار و دفاع مقدس با دعوت از نویسندگان بومی، برگزاری مسابقات حرفهای دلتنگی و روایت جاویدان با همکاری کانون بسیج هنرمندان شهرستان سیمرغ، برگزاری ایستگاه نقاشی و قصهگویی برای کودکان و عضویت رایگان در کتابخانه از برنامههای اجرایی در هفته دفاع مقدس است، اظهار کرد: جلسه امروز نقد و بررسی کتاب «سلحشور چهل و یکم» است که به همت اداره کتابخانههای عمومی و با مشارکت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و کانون بسیج هنرمندان شهرستان سیمرغ برگزار میشود.
وی ادامه داد: کتاب «سلحشور چهل و یکم» روایتهای داستانی زندگی شهید خلبان حسین خلعتبری است که دارای ۳۲ اپیزود است، نویسنده در این کتاب تلاش کرده ضمن تلفیق و در کنار هم قرار دادن خاطراتی که از شهید حسین خلعتبری نقلشده فضای هیجان را در طول این روایتهای داستانی حفظ کند.
وی در پایان گفت: نویسنده برای نگارش این داستان هم به فایل مصاحبه شهید خلعتبری در سال ۶۰، اسناد مکتوب و تصویری دراینباره مراجعه کرده است.فضلیقادیکلایی بابیان اینکه یکی از نکات جالب این کتاب برای خود من دلیل نامگذاری این کتاب بوده است، تصریح کرد: در شهر رامسر گلزاری بوده به نام چهل سلحشوران که شهید خلعتبری چهل و یکمین سلحشوری بوده که در این گلزار به خاک سپردهشده است.
روایتهای کتاب «سلحشور چهل و یکم» تکرار نمیشود
ابراهیم باقریحمیدآبادی در ادامه جلسه نقد کتاب «سلحشور چهل و یکم»، ضمن گرامیداشت هفته دفاع مقدس، اظهار کرد: شهدا پایههای تفکرات و باورهای ما هستند که باید به نسل جوان منتقل شود.
وی افزود: شهید خلعتبری مثل همه شهدا ویژگیهای خاصی دارد که ایشان را منحصربهفرد میکند.
این منتقد بابیان اینکه شهید خلعتبری از یک خانواده متمول بود که قبل از انقلاب هم از وضعیت خوبی برخوردار بودند اما باورهایشان در جای خود قرار داشت و مردم برای رفع مشکلات خود به این خانواده مراجعه میکردند، تصریح کرد: یکی از خاطرات زیبایی که از مادر شهید خلعتبری داشتیم به زمان قبل از تولد شهید بازمیگردد که مادر شهید تعریف میکند: «من یک روز در خانه بودم و دیدم که در خانه را میزنند، دیدم یک خانم کولی آمده و میگوید: خانم من آمدهام فال شمارا بگیرم. که گفتم من این چیزها را قبول ندارم اما این شخص اصرار کرد و گفت که من برای طالع بینی آمدم و من برای اینکه او را از سرخود واکنم قبول کردم، او به من گفت تو یک فرزند پسر درراه داری که یکچیز آبی او را از تو میگیرد.»
نویسنده چندین عنوان کتاب با اشاره به اینکه حسین بزرگ شد و دیدند دریا و رودخانه او را نگرفت گفتند اینها سرنوشت بوده و ربطی به حرفهای آن زن ندارد اما نمیدانستند آن چیز آبی آسمان است و حسین در آسمان به شهادت میرسد، اظهار کرد: حسین خلعتبری شخص منحصربهفردی بوده و در این کتاب سعی شده یکی روایت متفاوت ارائه کند.وی ادامه داد: مادر شهید در ادامه گفت: «یک ماه بعد متوجه شدم باردار هستم و بعد از زایمان هم فرزندم پسر شد و اسمش را حسین گذاشتیم، از آن روزبه بعد نگران شدم آن چیز آبی چیست که میخواهد پسرم را بگیرد برای همین هیچوقت اجازه نمیدادند حسین در رودخانه یا دریا شنا کند چراکه آبی هستند.»
وی افزود: در خصوص شهید خلعتبری کارهای متفاوتی ارائه شد که آقای رضاییشرفدارکلایی هم مجموعه خاطراتی چاپ کردهاند اما روایتی که در کتاب «سلحشور چهل و یکم» داریم تکرار نمیشوند.
باقریحمیدآبادی بابیان اینکه آقای آبآذری و آقای فلاح تلاششان در این کتاب این بود که از روایتها الهام بگیرند و درعینحال مستندات رو حفظ کنند و یک پرداخت داستانی به آن داشته باشند، تصریح کرد: هر یک از این پازلها بهصورت داستان کوتاه یک چراغ از زندگی شهید حسین خلعتبری را روشن میکند و جالب اینجاست که یک خاطره قطع و در جای دیگر ادامه آن خاطره را میخوانیم که پازل بندی قشنگی صورت گرفته است.
وی ادامه داد: این موضوع زیرکی و چالاکی نویسنده را نشان میدهد که بهجای اینکه یک خاطره را یکجا تعریف کند تکهتکه کرده و با پازل بندی این لذت را در کل کتاب تقسیم کرده است.
این منتقد با اشاره به اینکه هر خاطره به زبان راوی تعریف میشود و با من راوی وارد خاطره میشویم که یک حس ملموس و نزدیکی را به مخاطب و آن واقعه میدهد، اظهار کرد: پرداخت و توصیفهایی را در این کتاب میبینیم که زیرکی نویسنده بوده که در مسیر روایت ایجاد کردند که جزو طرحهای نو و ایدههای تازه در روایت خاطره هست و در کشور تقریباً این موضوع را نداریم که یک شخص جسارت چنین کاری را کند چراکه خاطرهها مستند هستند و دست زدن به مستند کار سختی است و جسارت میخواهد.
وی افزود: نویسنده برای اینکه خود را مبرا کند از دست زدن به مستند دو کار را انجام میدهد ابتدا درروی جلد کتاب مینویسد مجموعه روایت داستانی و بعد در بالای هر خاطره مینویسد با الهام از روایت که با این دو کار دست خود را برای سروشکل دادن به خاطرات باز میگذارد.
نویسنده چندین عنوان کتاب بابیان اینکه اگر بخواهیم ایرادی از این کتاب بگیریم میتوانیم به این موضوع اشارهکنیم که پازلهای این کتاب میتوانست بیشتر باشد، تصریح کرد: این کتاب با این نوع روایت بسیار پرکششی که داشت بخشی از شیطنتهای کودکی حسین را کم داشت که اگر این خاطرات بخش کودکی را داشتیم حسین شفافتر و شیرینتر برای ما معرفی میشد.
وی ادامه داد: اگر این خاطرات بیشتر تفحص میشد این بخشها هم زنده میشد که در چاپهای بعدی با همان پازلبندی این خاطرات را پیدا و قرار دهند این کتاب جز کتابهای کمیاب و بسیار خوب این حوزه میشود.
باقریحمیدآبادی با اشاره به اینکه اگر بخواهیم بررسی ایرادی بکنیم شاید در چند نقطه دچار ایراداتی باشد که از دست نویسنده و ویراستار دررفته است اما غیرازاین ما مشکلی در روایت نمیبینیم و پرداختهای خوبی صورت گرفته است، اظهار کرد: پازل چینیها سیال ذهن است انگار که یک اجتماع باهم بهصورت رفتوبرگشت، فلاشبک به گذاشته و فلاش فروارد به آینده را میبینیم.
وی افزود: نگاهم این است که شما این کتاب را میخوانید به مطالعه زندگینامه مستقیم و روایی شهید خلعتبری را هم بپردازید.
این منتقد به بیان خاطرهای دیگر از شهید حسین خلعتبری پرداخت و گفت: سرتیپ ضرابی فرمانده حسین در زمان جنگ خاطرهای تعریف میکند و میگوید: «من یکشب ساعت ۳ بامداد برایم کاری پیش آمد و به نگهبان گفتم برو حسین را صدا کن، حسین دو دقیقه بعد با پوتین و آنکارد شده پیش من حاضر شد، نگاهش کردم و گفتم مگر تو از هواپیما پیاده شدی که آنکارد هستی؟ مگر در خوابگاه خوابیده نبودی؟ حسین گفت چرا خوابیده بودم، گفتم پس چطور در دو دقیقه لباس پوشیدی و گت کردی و به اینجا آمدی؟ حسین گفت تا زمانی که جنگ هست و ممکنه هر وقت بخواهید من آمادهباشم بدون پوتین و لباس نمیخوابم.»
وی در پایان به جمله معروف شهید خلعتبری اشاره کرد و گفت: «اگر ذرهای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خونم در خاک وطن میشویم و نمیگذارم حتی ذرهای از خاک پاک ایران را این وحشیهای بیسروپا (بعثی) با خود ببرند و اگر ارزشمندتر از جانم هدیهای داشتم، حتماً به این مردم خوب تقدیم میکردم.»
«سلحشور چهل و یکم»؛ یک اثر متفاوت
مسعود آبآذری نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس در ادامه جلسه نقد کتاب «سلحشور چهل و یکم»، اظهار کرد: این شهید مظلوم واقعشده و فراموششده بود تا اینکه یکی از مجلات دانشکده شپارد آمریکا از شهید حسین خلعتبری بهعنوان یکی از قهرمانان جنگ دریایی ایران و نابغه جنگی یادکرد.
وی افزود: این مجله وارد ارتش جمهوری اسلامی ایران شد و در سال ۸۴ بسترساز و جرقه یکی سری اتفاقات بود.
نویسنده کتاب «سلحشور چهل و یکم» بابیان اینکه تا امروز تقریباً پنج اثر از شهید خلعتبری چاپشده است، تصریح کرد: هر زمان که با خانواده شهید خلعتبری تماس میگیریم میگویند کتاب «سلحشور چهل و یکم» اثر متفاوت و دوستداشتنیتری است.
وی ادامه داد: روایات این کتاب بهصورت ساختار غیرخطی و مستند داستانی است که در ۳۲ خاطره جداگانه بهصورت فلاشبک و فلاش فروارد اثر را معرفی میکند همچنین چفتوبستهایی که از طریق خاطرات اتفاق افتاده مثل سکانسهای یک فیلم سینمایی است.
نویسنده و کارگردان دفاع مقدس با اشاره به اینکه احساس میکنم این اثر بعد از خواندن تمام نمیشود و مخاطب را وادار به تفکر میکند، چطور شد حسین خلعتبری از یک روستا در بصل کوه بهعنوان یک دانشآموزی که سر پرشور و شیدایی داشت و زیاد درسخوان هم نبود و تا مقطع دبیرستان شاگرد زرنگی نبود به خلبانی جذب شد، اظهار کرد: پدربزرگ مادری حسین یکی از مبارزانی بود که در جنگلهای گیلان در کنار میرزا کوچکخان برعلیه بلشویکها میجنگد و مادربزرگ همیشه از رشادتهای پدرش تعریف میکرده و این فضا از کودکی اتفاق افتاد و حسین خلعتبری را به سمت رشادتها برد.
وی افزود: حسین همیشه اوج را دوست داشت و این در اوج بودن زمان کودکی او را به خلبانی با همه مخالفتهای خانواده کشاند، حسین رضایت را از خانواده گرفت و به سمت خلبانی رفت، دورههای حرفهای را در ایالتهای شپارد و تگزاس آمریکا سپری کرد و با تخصص هواپیمای F4 وارد ایران شد.
آبآذری بابیان اینکه خلبانان ما با اعتقادات خاصی میجنگیدند و نظامی با نظامی میجنگید اما عراق این کار را نمیکرد، تصریح کرد: خود حسین خلعتبری میگوید: «اینها را میگویم تا تاریخ بنگارد که اگر یکمیلیون از ما شهید شود بازهم ایرانی باغیرت و ایرانی عزتمند سکوت نمیکنند و نمیگذارند وجبی از خاک وطن به تصرف دشمن درآید.»
وی ادامه داد: این مجموعه پنجمین اثر دفاع مقدسی من بود که طرح جلد بسیار زیبای آن توسط مرحوم رضا جمشیدی شهمیرزادی طراحی شد.
نویسنده کتاب «سلحشور چهل و یکم» با اشاره به اینکه اسم کتاب برگرفته از گلزار چهل شهیدان رامسر است که شهید خلعتبری بهعنوان چهل و یکمین سلحشور در این گلزار به خاک سپرده شد، اظهار کرد: شهید خلعتبری به همراه عباس دوران دو رکن اصلی و محوری نیروی هوایی ارتش در عملیات مروارید بودند که در هفتم آذرماه ۵۹ علیه نیروی دریایی عراق انجام شد.
وی افزود: حسین قهرمان جنگ دریایی ایران بود که با از بین بردن ناوهای اوزا، P6، مین جمع کن، اژدرافکن خیال مسؤولین را از نیروی دریایی عراق راحت کرد و در میان افسران بعثی به حسین ماوریک معروف شد.
آبآذری در پایان گفت: هشدار گمان بینیازی نکنیم، بارنگ درنگ چهرهسازی نکنیم – حیثیت انقلاب خون شهدا است، با حرمت انقلاب بازی نکنیم.
انتهای پیام/
منبع: بلاغ مازندران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.bloghnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «بلاغ مازندران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۸۴۰۷۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سرقت های سریالی قهرمان کشتی در تهران| نیما می گوید شکست عشقی خورد و ...
همشهری آنلاین- حوادث: نیما میگوید یک زمانی برای خودش اسم و رسمی داشته. قهرمان کشتی بوده و در مسابقات کانادا و روسیه مدال گرفته. اما شکست عشقی باعث شد که زندگی دگرگون شود. او را به جرم سرقت خودرو و لوازم داخل دستگیر کردهاند.
چند سال داری؟
۳۴ ساله ام؛ حتما بنویسید تحصیلکردهام.
چقدر درس خواندی؟
فوق دیپلم تربیت بدنی دارم. من برای خودم برو بیایی داشتم و قهرمان کشتی بودم. اسمم را سرچ کنید، عکس هایم را می بینید. اما حالا اینجا هستم، دستبند به دستانم و ناتوانم. می دانم اشتباه کرده ام اما خب دیگر نمی توانم به عقب برگردم. زمان به سرعت می گذرد و من باید چشمم به آینده باشد تا این اشتباهم را جبران کنم. من در مسابقات کانادا مقام آوردهام. در مسابقات روسیه هم دوم شدم. اما شدم سارق لوازم خودرو. در ماشین ها را باز می کردم و لوازم داخلش را به سرقت می بردم. گاهی هم ماشین را می بردم و تحویل مالخر می دادم.
چه شد که قهرمان کشتی تبدیل شد به سارق؟
یک دختر زندگی مرا تباه کرد. من به خاطر او حتی مرگ را هم تجربه کردم. خیلی عاشقش بودم و قرار بود با هم ازدواج کنیم اما او مرا ترک کرد. نمی خواهم در مورد او حرف بزنم فقط همین را بدانید که بدجور شکست خوردم و باختم. درواقع خودم را بازنده می دیدیم. تصمیم گرفتم خودکشی کنم، حتی قرص خوردم و فکر کردم همه چیز تمام شد. ۴۰ روز در کما بود اما انگار قسمت نبود بمیرم. برگشتم به زندگی و وقتی دیدم زنده ام تصمیم گرفتم مواد مصرف کنم. فکر می کردم دارم از روزگار انتقام می گیرم اما حالا می بینم از خودم بیشتر انتقام گرفته ام. کم کم که معتاد شدم دیگر از خودم فاصله گرفتم. کشتی را کنار گذاشتم و شدم یک معتاد. دوستان ورزشکارم از من فاصله گرفتند و به جای آنها خلافکار و معتاد دورم جمع شدند. همین شد که فریبشان را خوردم و تصمیم به سرقت ماشین گرفتم. البته من بیشتر نقش راننده را داشتم. با همدست سارقم می رفتیم در خیابان ها پرسه می زدیم. همدستم پیاده می شد و ماشین ها را خالی می کرد. من هم نظاره گر بودم اما بعد از فروش لوازم مسروقه، سهمم را می گرفتم.