جزو هنرمندان نسل نویی محسوب میشود که به طور خاص سالها در حوزه هنرهای معاصر مشغول به فعالیت است. علی اتحاد هنرمندی بینارشتهای که علاوه بر فعالیت در حوزه هنرهای دیداری، مدرس، پژوهشگر، نویسنده و فعال حوزه تئاتر و موسیقی نیز است. صبا موسوی خبرنگار
او علاوه بر تهران، فعالیتهای هنری در شهرهای برلین، بلگراد، اودایپور، بروژ، ملبورن، کراکوف، قاهره و غیره را در کارنامه خود دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تاکنون بیش از صد یادداشت و مقاله به زبانهای انگلیسی و فارسی منتشر کرده است . نام اتحاد بیشتر در حوزه پرفورمنس آرت (هنر اجرا) در میان اهالی هنرهای دیداری مأنوستر است. تاکنون چهار کتاب منتشر کرده که «دیوآب» آخرین عنوان کتاب وی به تازگی روانه بازار شده است. با توجه به فعالیتهای گسترده او در شاخههای هنری در این گفتوگو، «ایران» دیدگاه
اتحاد را در خصوص هنرمعاصر و پرفورمنس آرت بررسی کرده که در ادامه به آن میپردازیم. با توجه به اجرای (پرفورم) شما در حوزه هنر، آیا آنها را در شاخه پرفورمنس آرت به حساب میآورید؟ اینکه اثری را که بهعنوان هنرمند کار میکنم، تحت چه مدیومی نامگذاری شود، اصلاً وظیفه خود نمیدانم. بهعنوان یک هنرمند، کار اجرایی که با تن اتفاق میافتد، مخاطب میتواند هر اسمی را که دوست دارد روی آن بگذارد، حال میتواند تئاتر، بادی آرت، پرفورمنس آرت و غیره باشد. اما این را میگویم که از امکانات فوق و از همه مهمتر از امکانات آیینها در اجراهایم استفاده میکنم. تمام دوره کاریام تحت تأثیر آیینها بوده، آیین در معنای کلان آنکه در هر جای دنیا مورد استفاده قرار میگیرد، اما بیشتر از همه تحت تأثیر آیینها، فرهنگها و متون کهن خاورمیانه چه در ادیانی که امروزه آنها را میشناسیم و چه در آنها که قرنهاست مرده، هستم. حتی در طراحی لباس، گریم و شکل زبانی مدام تأکید میکنم که با دستگاه آیینی طرف هستم. بنابراین میتوان شما را بهعنوان یک هنرمند بینارشتهای شناخت؟ اصلاً به این فکر نمیکنم که کارهایم تلفیق این مدیا با آن مدیا است، من یک هنرمندم که گاهی ایدههایم تبدیل به کتاب، گاهی تئاتر (به معنای تعریف خاص کلمه) زمانی به پرفورمنس آرت (هنر اجرا)، گاهی اینستالیشن (چیدمان)، ویدئو آرت و غیره میشود. برایم خیلی مهم نیست که اسم آن چه باشد، اما چون دارای این عنوانها هستند، من نیز خطابشان میکنم. در غیر این صورت باید میگفتم این اثر «از اینها» است و مخاطب بیاید و برایش نام بگذارد. در نتیجه واژهای که به طور کل برای فعالیتهای هنری خود به کار میبری، «اجرا» است؟ بله. خودم را هنرمند هنرهای اجرایی و دیداری مینامم. دیداری معنی visual arts است که در فارسی به غلط به هنرهای تجسمی ترجمه شده. البته این ترجمه از عبارت اصالتاً فرانسوی «پلاستیک آرت» در زبان فارسی مانده، اما هنرهای بصری یا دیداری ترجمه درستتری است. همچنین هنرهای اجرایی حوزه وسیعی است که شامل همه اشکال مختلف اجرا، از آیین، رقص، پرفورمنس آرت، مجسمه زنده، تئاتر، ضد تئاتر، ضد اجرا، ضد هنر اجرا و غیره، میشود. با توجه به فعالیت و تجربه شما در حوزه پژوهش و اجرا، هنرمعاصر را چگونه تعریف میکنید؟ تعابیر متفاوتی از اینکه هنر معاصر چیست وجود دارد. تاریخ نویسان، ادراک مختلفی از هنر معاصر دارند. برخی آن را مترادف با هنر پست مدرن و از سال ۱۹۸۰ میلادی به بعد تعریف میکنند؟ بعضی تاریخ نگاران هنر معاصر را قبلتر از این تاریخ میدانند، بعضی حتی جنبشهای مینیمالیستی دهه ۱۹۶۰ میلادی را نیز جزئی از هنر معاصر محسوب میکند. یعنی هنری را که متعلق به ۶۰ سال گذشته است معاصر میدانند؟ نه، عبارت «هنر معاصر» در اینجا بهعنوان عبارتی زمانی به کار نمیرود. بلکه بهعنوان یک عبارت تاریخ شناسانه مطرح میشود. همانطور که مدرن در لغت به معنای پیشرو، معاصر و جدید تعریف میشود، اما زمانی که میگوییم «هنر مدرن»، یعنی تاریخ هنر از سال ۱۸۷۰ تا ۱۹۴۵ میلادی و دیگر آنجا مدرن به معنای امروزی نیست بلکه عبارتی تاریخ شناسانه است. اینجا هم «هنر معاصر» عبارت تاریخ شناسانه محسوب میشود. بنابراین برخی تاریخ نگاران آن را از ۱۹۶۰ میلادی تا به امروز میدانند. بعضی از اواسط ۱۹۵۰ به بعد، بعضی بلافاصله پس از پایان مدرنیسم هنری و برخی دیگر اوج مدرنیسم هنری که در سال ۱۹۴۵ بوده، که تا به امروز نیز ادامه دارد، میدانند. اما در حوزه هنر معاصر تعاریف مختلفی هم وجود دارد. تا جایی که برخی از تاریخ نگاران، دادائیستهای دهه ۱۹۲۰ میلادی را بهعنوان پیشگامان هنر معاصر میدانند چرا که تعاریف ایشان به تعریف امروزی هنر نزدیکتر است تا تعریف هنر مدرنیستی. برای من، هنر معاصر در ارائه اثر هنری بینامتنی تعریف میشود. اثری که در عین حال تجربه زیستی فردی هنرمند در آن پر رنگتر از دوره مدرنیسم هنری است. در حالی که در دوره مدرنیسم هنری، ردپای تجربه زیستی هنرمند را در آثارش بسیار کم رنگتر میبینید و در عوض ایدههای کلان بشری پر رنگتر است. یعنی هنرمعاصر هم با اجتماع خود عجین و هم سیاسی است؟ بله و در عین حال شخصی هم هست. البته هنر مدرن هم بشدت سیاسی است. به طور مثال عمده دوره کاری پیکاسو سیاسی است اما ردپای زندگی فردی او را در آثارش نمیبینیم. یعنی اثر انگشت شهروندیاش را، مگر اینکه بگوید منزاده اسپانیا هستم و عبارتی به این اندازه کلی به کار ببرد. اما در هنر معاصر این محتوا دیده میشود. روابط بینامتنی بیشتری میبینیم. اثر هنری از بستر خود بسندهاش بیرون میآید. اما در هنر مدرن بیشتر هنرمندها اعتقاد داشتند اثر، خود بسنده است و حرفش را میزند. یعنی اثر خودش از خودش دفاع میکند و بدون هنرمند به حیات خود ادامه میدهد، در حالی که در هنر معاصر با چنین چیزی روبه رو نمیشویم. اینگونه وابستگی اثر به هنرمند در هنر معاصر، باعث میرا شدن اثر میشود یا مخاطب برای فهم یک اثر باید اول متنی را بخواند تا با آن ارتباط برقرار کند. آیا این برای یک اثر هنری ضعف نخواهد بود؟ زمانی که جنبشهای اولیه هنر معاصر علیه هنر مدرن شکل گرفتند، آثاری تولید میشد که اساساً بر پایه میرا بودن، ضد موزهای بودن و موقتی بودن استوار بود. و خیلی طبیعی است که در هنر معاصر این روح همچنان زنده باشد. با توجه به توضیحات فوق، غرب حدود ۶۰ سال است که این فضای هنری را تجربه میکند، در حالی که اولین تجربه هنرمعاصر ما در ایران به شکل نمایشگاهی آن، با نمایشگاه کانسپچوآل آرت (هنر مفهومی) در سال ۱۳۸۱ شمسی در موزه هنرهای معاصر تهران شکل گرفت، حتی در تجربه هنر مدرن نیز، هنر ایران بسیار جوان است و همچنان در حال جستوجو و تجربه، آیا میتوانیم بگوییم که ما در ایران با هنر معاصر بهعنوان یک جریان تاریخ شناسانه روبه رو هستیم؟ بهعنوان یک جریان عمومی، هنر مدرن در ایران همچنان قدرتمند است. خیلیها و حتی نهادهای رسمی هنر که عنوان معاصر بودن را یدک میکشند، همچنان هنر معاصر را به رسمیت نمیشناسند. یعنی چون این واژه به روز به نظر میآید، بیشتر ارزش تبلیغاتی پیدا کرده است. همچنین ماهیت آن چه که در گالریهای تهران بهعنوان هنر معاصر به نمایش گذاشته میشود، به جهان هنر مدرنیستی نزدیکتر است. البته باید بگویم که تجربه هنرمندان ما در دهه ۱۳۸۰ شمسی در حوزه هنر معاصر بسیار گستردهتر و دهها برابر بیشتر از آنچه امروز در سال ۱۳۹۷ به چشم میخورد، بود. چون هنر در آن سالهای ایران خیلی تجاری نبود؟ بله. فضای خرید و فروش نیز به شکل امروزی فراهم نبود. یادم میآید که در دهه ۱۳۸۰ شمسی اگر هنرمندی یک اثر را در نمایشگاهش میفروخت، میهمانی میداد، برای اینکه فروختن اثر، مقولهای عجیب به نظر میرسید. در ۱۰ سال اخیر است که نهادهایی به وجود آمده که خرید و فروش آثار هنری میکنند، آرت دیلر (واسطهگر) و مجموعهدار داریم. البته همچنان مجموعهدار حرفهای هنر نداریم. بیشتر خریداران هنوز برای دیوارهای خانهشان اثر هنری میخرند زیرا هنوز سلیقه عمومی در خرید آثار حاکم است. هنوز به آن شکل مجموعهدارانی که آموخته و تحصیلکرده هنر باشند، در این حوزه فعال نشدهاند. البته در تمام دنیا، سلیقه عمومی، عقبتر از سلیقه هنر معاصر است و به طور طبیعی به هنر مدرن نزدیکتر است. زیرا آن اثر را بهتر میفهمند و میپسندند. همچنین نیاز هنرمندان برای بقا، باعث میشود که هنر مدرن بیشتر و بیشتر تولید شود، زیرا به فروش نزدیکتر است. شاید این واژه فهم هنر مدرن، همچنان برای مخاطب غیرحرفهای هنر با توجه به شرایط زیست امروز ما، اشتباه و بیشتر شبیه یک پُز روشنفکری باشد؟ نه، واقعاً مخاطبان بیشتر هنر مدرن را میفهمند، زیرا به سطح دانش آنها نزدیکتر است. حتی اگر امروز به اروپا برویم، میبینیم که در موزههای هنر مدرن، جمعیت بازدیدکنندگان بیشتر از موزههای هنر معاصر است. زیرا منابع مکتوب و قابل دسترس برای مخاطبان هنر مدرن بیشتر از هنر معاصر وجود دارد، بنابراین میتوانند حتی در مورد آثار هنر مدرن صحبت کنند. اما چون اغلب از آثار هنر معاصر سر در نمیآورند؛ نمیتوانند در مورد آن گفتوگو کنند. پس کمتر و کمتر به سمت آن میروند. پس با توجه به بینامتنی بودن هنر معاصر، باید به مخاطبان، این هنر را معرفی کرد و چگونه فهمیدن آن را آموزش داد؟ این آگاهی را چه کسی باید به مخاطب بدهد؟ اول باید متوجه برگزاری و نمایش چنین رویدادها و خلق چنین آثاری بشود که کجا درحال اتفاق افتادن است. این امر از طریق اطلاعرسانی عمومی قابل اجرا است که متأسفانه در ایران از آن محروم هستیم. زیرا تلویزیون ما به طور مطلق با این ماجرا بیگانه است و ترجیح میدهد برگزاری یک نمایشگاه تذهیب را پوشش بدهد تا اجرای پرفورمنس آرت را. گالریها هم در معرض دید نیستند. در شهرهای بزرگ جهان، گالریهای هنری با ویترینها و تابلوهای بزرگ در خیابانهای اصلی قرار دارند، حال آنکه در تهران، گالریها در یک آپارتمان یا ساختمان قدیمی در دل یک کوچه یا خیابانی فرعی واقع شدهاند. حتی مخاطبان عام به شکل اتفاقی هم با گالری و اثر هنری روبه رو نمیشوند و آگاهی هم در این خصوص ندارند. بارها دیدهام که رهگذری جلوی یک گالری پرسیده که برای بازدید آثار باید بلیت تهیه کند؟ یعنی حتی هیچ گاه نشنیده که میتواند برود و از یک گالری هنری بازدید کند. تنها چیزی هم که طی این سالها بهعنوان خبر عمومی در فضای هنرهای دیداری منتشر شده، اخبار حراج تهران بوده است. آن هم که سازوکاری اقتصادی است که در شرایط فعلی اقتصاد ایران، بیشتر خشم به ارمغان میآورد تا همدلی برای هنر را. با توجه به صحبتهای فوق، هنر اجرا (پرفورمنس آرت) را در فضای هنری ایران چگونه تعریف میکنید؟ باید یادآوری کنم که حدود سال ۱۳۸۲ شمسی بود که موضوع پرفورمنس آرت برایم جذاب شد. شروع به جستوجو کردم که هیچ منبع فارسی در آن سال وجود نداشت. البته در آن زمان، افرادی چون محمد باقر ضیایی و آتیلا پسیانی و منصور براهیمی بودند که این شاخه هنری برایشان جذاب بود. براهیمی تعدادی کتاب انگلیسی در اختیارم گذاشت، پس از مطالعه در همان زمان متوجه شدم که هیچ تعریف کلی برای پرفورمنس آرت وجود ندارد. ریچارد شکنر میخوانید، ریشههای پرفورمنس آرت را به آیینهای باستان باز میگرداند، زمانی هم که گولدبرگ میخوانید، ریشههای هنر اجرا را از زمان دادائیستهای پس از جنگ جهانی اول میداند که به فلاکسوس و هپنینگ و جوزف بویس و الی آخر میرسد. همانند این است که بگویید هنر نقاشی را تعریف کنید. میتوان پرفورمنس آرت را به شکل منفی تعریف کرد، یعنی اثری که با بدن هنرمند یا اجراگر اتفاق میافتد اما تئاتر نیست، میتواند حتی طرح و تمرین هم داشته باشد. رقص به معنای خاص کلمه نیست. میتوانند با هم همپوشانی داشته باشند اما باز از تعریف عاجز میمانیم. ماجرا این است که کل مدیاهای هنری، دایرههای متداخلی هستند که جاهایی با یکدیگر فصل مشترک پیدا میکنند. در این فصلهای مشترک به سختی میتوان گفت این اجرا که فلان اجراگر کرده، آیا تئاتر است، پرفورمنس است، آیین است یا مثلاً رقص؟ یا هر شکل دیگری از اجرا که با بدن اتفاق میافتد است؟ بنابراین من از جایی به نتیجه رسیدم که بهدنبال تعریف آن نباشم. زیرا این تعاریف آنقدر ناقص، ناکافی و سردرگمکنندهاند که بیشتر از اینکه به ما کمک کنند تا آثار را در حوزهای مشخص طبقهبندی کنیم، ما را در هزارتویی بیپایان از اسامی گرفتار میکنند. در مقالهای میخواندم که از سال حدود ۱۹۸۵ تا ۲۰۱۰ میلادی، ۱۱۵ مدیوم تازه در هنر نامگذاری شده است. این روند روبه توسعه مدیومهای هنری و این نامها تا کجا قرار است توسعه پیدا کند. سادهتر نیست که بهعنوان اثر هنری از آنها یاد کنیم و بگوییم این اثر هنری از امکانات مثلاً دیجیتال آرت، ویدئو یا غیره استفاده کرده است و لازم نیست دیگر برای آن عنوانی بگذاریم. بسیاری از آثار هنری هستند که از قوانین بینارشتهای پیروی میکنند. پس چرا بهدنبال نامگذاری در هنر معاصر هستند زمانی که هنری بینارشتهای محسوب میشود؟ ما انسانها، یک باور باستانی داریم و آن، این است که نام گذاریها، ما را از هراس ناشناخته رها میکند. به طور مثال اگر یک موجود یا حشره ناشناخته را ببینیم، میترسیم. اما همین که به ما اسم آن را میگویند نیمی از هراسمان از بین میرود. دست کم نامگذاری نباید دغدغه هنرمند باشد. هنرمند ایدهای در سر دارد که میخواهد آن را به مخاطب منتقل کند. بنابراین دنبال بهترین ظرف برای ارائه آن میگردد. هنر اجرا هم همینطور خلق شد. آیا هنر معاصر در ایران، هنرمند محور است یا اثر محور؟ به نظرم بیشتر هنرمند محور است. خیلی جاها این طور است. مخاطبان اغلب به نامهای آشنا تمایل دارند و برای اضافه کردن نامهای تازه باید تلاش کرد و گاه باید جنگید. این اواخر چهارمین کتاب شما با عنوان دیوآب منتشر شده، کمی در مورد این کتاب توضیح بدهید؟ متن کتاب اجرایی و در قالب نمایشنامه است. به طور خلاصه دیوآب یک اسطوره ساختگی است. روایتی که در بیزمان، بیمکان میگذرد، در جهانی که خشکسالی آمده و همه جا را فراگرفته است. ۶ نفر، خوابی مشترک میبینند. پیش شمن قبیلهشان میروند و او خواب را برایشان تعبیر میکند. میگوید که من خواهم مُرد و شما باید جسد من را در فلان دریا بیندازید تا دیوآب خشکسالی را از این سرزمین بردارد. این سفر شروع میشود و باقی روایت. این روزها مشغول چه فعالیتهایی هستید؟ کمتر از یک سال است که تک گوییهای بلند و نیمه بلند مینویسم که کمتر از یک ساعت زمان برای اجرا میبرد، این نوشتهها بر اساس تجربههای فردی زندگیم است و هر بار به بهانهای به موضوعی خارج از زندگیام وصل میشود.
دغدغه این روزهای علی اتحاد چیست؟ تا چند سال پیش برای بهبود شرایط تلاش میکردم. اما این روزها ناامیدانه تنها به تماشا نشستهام. پیشتر دغدغهام فرهنگی بود، اینکه در کشوری که ۸۰ میلیون نفر جمعیت دارد، کتاب در ۳۰۰ جلد منتشر میشود و حتی تیراژ روزنامههای دولتی هم به نیم میلیون نمیرسد که این یک فاجعه بزرگ محسوب میشود. دایره واژگان ما، روزبه روز کمتر میشود، مدیریت کلانی برای این موضوع انجام نشده. سرانه مطالعهمان بسیار پایین است. زمانی که دایره واژگانمان کوچکتر شود، فهم انتزاعی آدمها هم از دست میرود که نتیجه آن مخدوش شدن روابط اجتماعی است که این روزها شاهدش هستیم. جز اینها امروز منابع طبیعی ما هم دارد از بین میرود، یعنی زیرساختهای امکان حیاتمان دارد از بین میرود، بنابراین مسأله فرهنگ در درجه چندم قرار میگیرد. بزودی آبی برای نوشیدن نخواهیم داشت، جنگلی برای باروری ابرها نخواهیم داشت. رودخانههای دائمی ما، که میراث طبیعی هزاران ساله این سرزمین بودند، طی چند دهه اخیر از بین رفته یا درحال نابودی است. اینکه ما با سرزمین خود چه کردهایم. دیوآب هم از این دغدغه نشأت گرفته است. و نمیدانم با این سرعت به کجا میرویم؟
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا
منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۸۹۱۵۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
افت بیش از ۵ هزار واحدی شاخص بورس +نقشه
شاخص کل بورس اوراق بهادار تهران در پایان معاملات امروز (یکشنبه) بازار سهام، با ۵ هزار و ۱۸۶ واحد کاهش معادل ۲۳ صدم درصد به دو میلیون و ۲۵۹ هزار و ۷۳۱ واحد رسید.
به گزارش مشرق، شاخص هم وزن نیز با ۱۹۲ واحد افزایش معادل ۳ صدم درصد در محدوده ۷۵۱ هزار و ۳۷ واحد قرار گرفت.
نمادهای فملی، فارس، فولاد، شبندر، کگل، تاصیکو و وبملت از نمادهای تاثیر گذار منفی بر شاخص کل بورس بودند. اما نمادهای وامید، سدشت، کویر، غبشهر، ثفارس، وکغدیر و وبانک با تاثیر مثبت از کاهش بیشتر شاخص کل ممانعت کرد.
نمادهای شستا، ذوب، غبهشر، فملی، فولاد، خودرو، و توس و خساپا هم از نمادهای پرتراکنش بر بازار سهام بودند.
شاخص کل فرابورس نیز امروز با ۷ واحد افزایش به عدد ۲۵ هزار و ۲۰۱ واحد رسید.
نمادهای مادیرا، وهور، سپیدار، بپاس، آریان، فصبا و بساما از نمادهای با تاثیر منفی و نمادهای آریا، توسن، غصینو، کزغال، ثپردیس و حسینا از نمادهای با تاثیر مثبت بر بازار فرابورس امروز بودند.
بازار امروز سهام شاهد ۲۴۱ نماد مثبت برابر ۵۶۵ نماد منفی بود. ۵۳ صف خرید مقابل ۵۲ صف فروش تشکیل شد. خالص ورود و خرج پول حقیقی هم امروز به منفی ۸۴ میلیارد تومان رسید.
معامله گران امروز ۷ میلیارد و ۱۲۰ میلیون سهام را به ارزش ۲ هزار و ۹۵۶ میلیارد تومان دست به دست کردند.
ارزش دلاری امروز بازار سرمایه نیز ۲۳۴ میلیارد دلار بود.