Web Analytics Made Easy - Statcounter

رکنا: پسر جوان وقتی دید پدر مو سفیدش به دختر 18 ساله ای دلباخته و به مادرش خیانت کرده است، خودکشی کرد.

از همان روزی که دایی ام حرف ازدواج پسرش با مرا به او زده بود، نگران بود و می گفت نمی دانم چرا ته دلم با این ازدواج راضی نیست. بااینکه خانواده بسیار خوبی دارد اما خود فرید زیاد قابل اعتماد نیست. آن زمان با شنیدن حرف پدر از او دلخور شدم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

نگاه زیرچشمی به مادرم انداختم.

مادرم هم به حمایت از پسر برادرش برخاست و گفت: این چه حرفیه آقا؟ فرید واقعاً پسر خوبی است. همه فامیل آرزوی داشتن چنین دامادی را دارند. او از خودمان است، مثل خودمان است.

این روزها نمی شود به غریبه ها اعتماد کرد. در این مدت بگومگوها، فرید مرتب به خانه ما رفت و آمد می کرد تا اینکه پدرم راضی شد و ما ازدواج کردیم. آن زمان فکر می کردم بهترین کار را انجام داده ام و من و فرید عاشق ترین زن و مرد دنیا هستیم. با وجود همه مشکلات مالی که داشتیم همه جوره پشت همدیگر را داشتیم. یادم هست شبی که حتی غذایی برای خوردن نداشتیم و من تمام طلاهایی را که شب عروسی از خانواده ام هدیه گرفته بودم خیلی راحت به او دادم که سرمایه دستش باشد. پدرم فرش زیرپایش را فروخت و به او داد و گفت می توانی یک کاری برای خودت شروع کنی. البته فرید هم مرد زرنگ و کاری بود.

با پولی که به دست آورد یک موتور خرید و مدتی کارش خرید و فروش موتور بود. وضعیت مالی ما کمی بهتر شده بود. او معامله موتور می کرد و من قالی بافی می کردم. با وجود آنکه باردار بودم اما قالی بافی می کردم تا بتوانم به همسرم کمک کنم. اولین فرزندمان عقب ماندگی ذهنی داشت و مشکلات زیادی از لحاظ مالی داشتیم. هرچه داشتیم و نداشتیم خرج دوا و درمان دخترمان شد که نتیجه ای هم نداشت. دوباره اوضاع مالی ما به صفر رسید ولی با وجود همه این مشکلات، من و همسرم رابطه بسیار خوبی داشتیم و هردو ما همه جوره برای زندگی تلاش می کردیم. تا اینکه پدرم هنگام فوتش، ارث قابل توجهی به من داد.

حتی از سهمیه برادرانم هم بیشتر بود. با وجود این پول در زندگی مان دوباره توانستیم از نو شروع کنیم. همسرم یک بنگاه معاملاتی باز کرد. از آن روز روند مالی زندگی ما عوض شد و همسرم درآمد قابل ملاحظه ای پیدا کرده بود. ما که به سختی گذران زندگی می کردیم با یک چشم به هم زدنی، همسرم چندین خانه در بهترین جای شهر داشت. حدود 20 سالی از این وضعیت گذشت و ما حالا 5 فرزند داشتیم ولی آنقدر وضع مالی خوبی داشتیم که هیچ مشکلی در زندگی ما نبود. به علاوه رابطه من و همسرم بسیار خوب بود.

او همیشه مرا باعث پیشرفت هایش می دانست و از من به خاطر فداکاری هایی که در زندگی کرده بودم تشکر می کرد. خوب یادم هست همیشه ماجرای زندگی مان را برای فرزندانمان تعریف می کرد و می گفت اینها را می گویم که همیشه قدر زحمت های مادرتان را بدانید و هیچ گونه بی احترامی به او نکنید. جالب این بود که همیشه می گفت قصد دارد تمام دارایی اش را به نام من کند که اگر روزی برایش مشکلی پیش آمد، فرزندانم مرا اذیت نکنند و از طرفی این کار را حق من می دانست. من که همیشه دلم قرص بود قبول نمی کردم و می گفتم چه فرقی دارد که به نام کداممان باشد. این روزگار خوش ادامه داشت تا اینکه رفتارهای همسرم به یکباره تغییر کرد، کمتر به خانه می آمد، دیگر از آن اخلاق خوب خبری نبود، مدام بهانه جویی می کرد و من این خلق و خو را به حساب خستگی کار می گذاشتم و نهایت سعی خود را می کردم تا زمانی که به خانه می آید آرامش لازم را برایش مهیا کنم ولی هرچه من بیشتر سعی می کردم کمتر می توانستم او را راضی کنم. انگار این کارها همه وظیفه من بود.

روزی که داشتم به خاطر این مساله با خواهرم درددل می کردم با شوخی گفت نکند او با فرد دیگری است. آن روز این حرف را به شوخی گرفتم و کلی خندیدم. تا اینکه متوجه شدم پسرم چند روزی است که آشفته و پریشان حال است. وقتی علتش را جویا شدم، گفت که پدرش را تعقیب کرده و متوجه شده که با زنی حدوداً 18 ساله در ارتباط است. باورکردنی نبود، یعنی فرید به من خیانت کرده بود.

اصلاً فرید و خیانت، نه این امکان ندارد. کلی پسرم را دلداری دادم و گفتم اشتباه می کنی. پدرت محال است چنین رفتاری بکند. سپس هراسان از خانه بیرون آمدم و به طرف مغازه رفتم. وقتی به در مغازه رسیدم همسرم را دیدم که در کنار زن جوانی مشغول گفت وگو بود. سبک رفتاری آنها حاکی از خیانت بود و به محض اینکه متوجه حضور من شدند همسرم شوکه شد و حرفی برای گفتن نداشت. آن روز اصلاً نتوانستم حرفی بزنم و فوراً به خانه برگشتم. وقتی به خانه رسیدم طوری وانمود کردم که پسرم باور کند که اشتباه کرده است.

به خودم گفتم نباید این مساله را بزرگ کنم، باید بتوانم حلش کنم. چند روز نمی توانستم با همسرم حرف بزنم حتی تحمل حضور او را نداشتم. بغض سنگینی در گلویم نشسته بود تا اینکه روزی بغضم ترکید و علت رفتار همسرم را با او مطرح کردم و او که نتوانست این مساله را توجیه کند قول داد دست از این رفتارش بردارد و من هم قبول کردم. یکی دوماه از این ماجرا گذشت که دوباره برایم خبر آمد که همسرم را با آن خانم جوان دیده اند. نتوانستم طاقت بیاورم و به نشانه قهر از خانه رفتم. همسرم با التماس به دنبالم آمد و دوباره قول داد که دیگر این رفتار را تکرار نخواهد کرد و من مجدداً او را بخشیدم اما انگار توبه گرگ مرگ است چرا که الان که حدوداً 10 سال از آن ماجرا می گذرد هنوز همسرم نتوانسته ارتباطش را با آن زن قطع کند و من و فرید تمام این سال ها را فقط به خاطر بچه ها با هم زندگی کردیم. دیگر تمام بچه ها و فامیل هم ماجرای زندگی ما را می دانستند.

البته در تمام این مدت پسر بزرگم با پدرش درگیر بود چون پسرم نمی توانست خیانت پدرش به زندگی را برای خودش هضم کند آن هم با وجود حرف هایی که او در گذشته درباره زندگی مان گفته بود. در این میان شاهین پسرم مشکل روحی پیدا کرده بود و حتی چندین بار اقدام به خودکشی کرد و همسرم که انگار چشمش کور شده بود حالا حتی حاضر نبود از لحاظ مالی به ما کمک کند.

من مجبور بودم کلی با او سروکله بزنم تا بتوانم خرجی خودم و بچه ها را بگیرم. او که حالا از لحاظ مالی خیلی عالی بود و واقعاً در پول غرق بود دیگر حاضر نبود آن پول را در خانه خودش خرج کند. از طرفی می شنیدم که چطور برای آن زن خرج می کند و حاضر است همه چیزش را بدهد تا بتواند یک روز را با او بگذراند.

آن زن 18 ساله که فقط قصد اخاذی از همسرم را داشت به هیچ وجه حاضر به ازدواج با همسرم نبود اما مدام او و خانواده اش از همسرم اخاذی می کردند و من حالا حاضرم از همسرم جدا شوم اما همسرم حاضر به جدایی نیست چرا که هویت خانوادگی و اجتماعی اش زیر سؤال می رود و از طرفی حاضر نیست رابطه اش را با آن دختر جوان که حالا 28 ساله است تمام کند. نمی دانم چندسال دیگر باید از عمرش بگذرد تا به اشتباهش پی ببرد و تاوان اعمالش را بدهد. این اتفاق می توانست نیفتد. بچه های من می توانستند دست نوازشگر پدر را بر سرشان احساس کنند و من می توانستم لذت همسری خوب داشتن را بچشم.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

نقشه مرد امریکایی برای کشتن پوتین + عکس

۴ هزار عقرب داخل اتوبوس قزوین به تهران / نیش زدن یک کودک ماجرا را لو داد !

مادری هنگام دنده عقب با پراید دختر 3 ساله را له کرد

بلایی شومی که داماد غیرتی بر سر عروس زیبا و بی حیایش آورد + عکس های دلخراش

تجاوز به شیر برای باریدن باران ! + عکس هولناک

درخواست وقیحانه آقای بازیگر برای همخوابی با ماساژور

تینا ترابی دختر 13 ماهه اش را کشت ! + عکس

تجاوز به زن باردار در خیابان خلوت / اعتراف عجیب مرد 31 ساله +عکس

لحظه حمله پلنگ به مردی که قصد نجاتش را داشت + فیلم

مچ زنم را با مرد غریبه در اتاق خواب گرفتم!

تجاوز معلم منحرف به دانش آموز 14 ساله در کلاس + فیلم و عکس

زن شوهر دار آنقدر مهرداد را تحریک کرد تا کاملا عاشق او شد / وقتی شوهر بی نوا فهمید... + عکس

منبع: رکنا

کلیدواژه: خودرو سلامت مسکن بازنشسته ها مهم ترین های 24 ساعت ارز و سکه حمله تروریستی اهواز پول خرید و فروش زن و مرد ملکه رفتار عکس فیلم ایران زندگی دختر مرد دوست قتل زندان خانواده

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۹۴۳۸۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ادعای دختر پوراحمد درباره مرگ پدرش: نرفته بود که خودکشی کند | می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید

دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه می‌گوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال می‌شناخت ویلا اجاره می‌کرد و به شمال می‌رفت، چون می‌خواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا می‌رفت؛ یعنی اولین‌بار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرار‌های مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبه‌رو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»

به گزارش اعتماد، همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت می‌خواهد به تهران برود تا بخشی از موزیک‌ها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرار‌های مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم می‌شد، اشاره کردم و از تلفن‌ها و پیام‌هایی که مربوط به همین قرار‌های کاری می‌شد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند. خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود.

کتاب‌هایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتاب‌های او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصت‌طلبی بود و ما نمی‌دانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران می‌شناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتاب‌ها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمی‌رسد، چون ایران نیست.

حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قرارداد‌ها را برای‌مان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتاب‌های دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتاب‌ها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت می‌خواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که می‌خواست آن‌ها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیه‌کننده برخی سکانس‌ها را حذف کرد و تغییر داد.»

دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز می‌گوید: «عمه‌ام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچ‌وجه درست نیست.»

دیگر خبرها

  • ماجرای مسلمان شدن مورایس؛ ازدواج با دختر ایرانی
  • ادعای دختر پوراحمد درباره مرگ پدرش: نرفته بود که خودکشی کند | می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرد
  • مرد نقاش، راز آتش زدن همسر و فرزندش را فاش کرد
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرده است
  • اظهارات جنجالی دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرد! / پرونده باز است
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودش را نکشت
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: «پدرم خودش را نکشت ، می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید»
  • ادعای جنجالی ایران‌اینترنشنال؛ سردار علیرضا عسگری کیست و کجا زندگی می‌کند؟