نکات قابل تأمل در صحبتهای تحقیرآمیز ترامپ علیه عربستان
تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۹۹۸۱۴۳
به گزارش پارس نیوز، دونالد ترامپ رئیس جمهور میلیونر آمریکا، چندسال قبل در جریان تبلیغات انتخاباتیش طی سخنانی وقیحانه، رسماً و علناً اعلام کرد؛ عربستان برای ما گاوی شیردهای است که هر وقت بخواهیم از آن طلا و دلار می دوشیم و هر وقت شیرش تمام شود آن را سر میبریم.
به روایت برخی از خبرگزاریها، ترامپ در ادامه این سخنرانی، ضمن کم اهمیت جلوه دادن جایگاه عربستان در سیاست خارجی آمریکا، در تفسیر و تشریح اظهارات خود اضافه میکند که «هر وقت این گاو شیرده دیگر نتواند به ما دلار و طلا بدهد، آنگاه دستور ذبح آن را صادر میکنیم و یا از دیگران میخواهیم اینکار را بکنند یا به آنها در این کار کمک میکنیم» و این یک واقعیتی است که همه دوستان و دشمنان آمریکا به ویژه خود آل سعود از آن آگاهند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی اخیراً نیز در بخشی از یک سخنرانی دیگر در جمع هواداران خود در یکی از ایالاتهای آمریکا اظهار داشت؛ «به پادشاه عربستان سعودی گفته بدون پشتیبانی ایالات متحده احتمالا بیشتر از دو هفته دوام نخواهد آورد».
محمد بن سلمان، وزیر دفاع و ولیعهد سعودی در گفتگو با وبگاه شبکه خبری آمریکایی بلومبرگ، در واکنش به این سخن تحقیرکننده ترامپ، ضمن تحریف تاریخ فقط به این مقدار بسنده کرد که: «عربستان پیش از ایالات متحده وجود داشت. ما از سال ۱۷۴۴ میلادی وجود داریم و فکر کنم که این یعنی بیش از ۳۰ سال قبل از به وجود آمدن آمریکا» و البته این در حالی است که عربستان در سال 1932 موجودیت خود را تحت عنوان یک کشور مستقل اعلام کرده است.
رئیسجمهور آمریکا چند روز قبل از آن نیز در یک تجمع انتخاباتی در ویرجینیای غربی گفته بود؛ «مُفصل با ملک سلمان صحبت کرده و به وی گفته است شاید نتوانید هواپیماهایتان را نگاه دارید. میدانید چرا؟ چون به آنها حمله خواهد شد، ولی با ما که باشید، کاملا در امنیت هستید، ولی ما در مقابل، آن چیزی را که باید به دست آوریم، به دست نمیآوریم».
اگرچه او قبلاً در یکی از سخنرانیهایش مدعی سهم سه چهارمی از ثروت عربستان شده بود، اما معمولاً در لفافه از نیات خود برای دوشیدن آلسعود در قِبال حمایت مورد ادعایش سخن میگفت، اما این روزها با طرح آشکار اینگونه ادعاها، صریحاً و البته به شکل تدریجی، مبالغ چندین میلیارد دلاری را که در ازای حمایتش از عربستان میخواهد، علنی کرده است.
با اینحال بسیاری از کارشناسان مسائل سیاسی اعتقاد دارند؛ واقعیت امر این است که او نه تنها خواهان آزادی دخل و تصرف کامل در کل نفت و گاز سعودی است، بلکه انتظار دارد، دولت عربستان همچون سربازی گوش بهفرمان، بهطور کامل و با تمام وجود و تا زمانی که جان در بدن دارد، از سیاستهای آتشافروزانه آمریکا در منطقه حمایت و در اجرای طرحهایی مانند؛ «معامله قرن» و عادیسازی روابط کشورهای اسلامی با رژیم اشغالگر قدس یا پروژه ایران هراسی و همچنین طرح کنترل قیمت نفت، ایفای نقش نموده و پیشتاز باشد.
به این ترتیب اینک این پرسش مطرح است؛ که راز ماجرای رابطه عشق سیاسی و البته تحقیرآمیز دولت آمریکا با آل سعود چیست و چگونه میشود که ترامپ از خوبی سعودیها دَم میزند و میگوید؛ «من عربستان را دوست دارم، آنها خوبند» و متقابلاً بنسلمان نیز از رابطه عاشقانه با ترامپ خبر میدهد و اظهار میکند که؛ «کار با دونالدترامپ را دوست دارم»؟
چرا در حالی که حکومت سعودی به خاطر انتقاد دولت کانادا از نقض علنی حقوق بشر در عربستان، روابط خود با این کشور را قطع میکند و دائماً برای کشوری مانند ایران اسلامی خط و نشان میکشد و حتی کشور همپیمان خود یعنی قطر را به دلیل عدم همراهی با زیادهخواهیها و سیاستهای جنگطلبانه آلسعود، مورد مؤاخذه و هجمه قرار داده، در برابر توهینها و تحقیرهای آمریکا سکوت اختیار کرده است؟
چه عاملی سبب میشود که وقتی خبرنگار بلومبرگ در مصاحبه چند روز پیش از بن سلمان میپرسد که؛ آیا اهمیت نمیدهید که ترامپ این چیزهای واقعاً گستاخانه را در باره پدر شما میگوید؟ بنسلمان حقیرانه پاسخ میدهد: «خُب، میدانید، باید قبول کرد که دوستان چیزهای خوب و بد درباره ما میگویند.
ما نمیتوانید دوستانی داشته باشید که ۱۰۰ درصد چیزهای خوبی درباره شما میگویند. این ماجرا حتی درون خانوادهها هم صادق است. همیشه سوءتفاهمهایی وجود دارد و ما این (سخنان ترامپ) را هم در همین دسته طبقهبندی میکنیم.»
علت سکوت عربستان در برابر تحقیرهای آمریکا:
سرمایه و ثروت آلسعود در آمریکا؛ شاید باور کردنی نباشد، اما رسانه آمریکایی «سی. ان. بی. سی» اخیراً در گزارشی جنجال برانگیز، میزان دارییهای خاندان آل سعود را بالغ بر یک تریلیون و چهارصد میلیارد دلار برآورد کرده است، علاوه براین؛ خبرگزاری «سی. ان. ان» آمریکا نیز، میزان ذخائر ارزی عربستان را در مجموع بیش از 584 میلیارد دلار اعلام نموده است.
اگرچه مشخص نیست چه مقدار از این داراییها به بانکهای آمریکایی سپرده شده و یا در خاک ایالات متحده سرمایهگذاری شده است، اما اکثر کارشناسان مسائل اقتصادی و سیاسی با استناد به واکنش چندی پیش عربستان مبنی بر تهدید دولت آمریکا به خروج دارائیهای خود از این کشور (در صورت تأیید و افشای نقش عربستان در واقعه 11 سپتامبر)، معتقدند بخش عمده این داراییها به آمریکا انتقال یافته است.
این مفهوم بدان معناست که؛ اکنون دولت عربستان به علت سپردهگذاری میلیاردها دلار از ذخائر ارزی و ثروت بادآورده ظاهراً شخصی حکام خود در بانکهای آمریکایی و سرمایهگذاری حجم عظیمی از این دارائیها در بخش زمین و مسکن و خرید سهام کارخانجات آمریکایی، به نوعی گروگان آمریکاست و اگر هم بخواهد، بهراحتی قادر به قطع رابطه با یانکیها نخواهد بود، چرا که قطعاً بخش عمده ثروت خود در این کشور را به بهانه واقعیاتی مانند؛ غرامت مشارکت در واقعه 11 سپتامبر یا نقض حقوقبشر و امثال آن، از دست خواهد داد.
به عبارت دیگر، علاوه بر ضعفهای متعددی که در ساختار حکومتی عربستان وجود دارد، وابستگی خاندان آلسعود به ثروت و سرمایهگذاریهایی که در آمریکا کردهاند، امکان واکنش متقابل را از آنها سلب نموده است.
ناتوانی عربستان در اداره امور خود: شکستهای پیدرپی عربستان در عرصههای مختلف بینالمللی از جمله؛ رقابت با ایران و تأثیرگذاری بر روند مبارزه این کشور و سایر کشورهای همسو با گروههای تروریستی و تکفیری و ناکامی آلسعود برای ایجاد تفرقه بین این کشورها یا شکست سعودیها برای اِعمال قدرت بر کشورهایی مانند قطر، حکایت از ضعف دستگاه دیپلماسی این کشور دارد و سعودیها بر این باورند که قطع ارتباط با آمریکا، این ناکامیها را تشدید خواهد نمود.
در بُعد داخلی نیز، دیکتاتوری، بیعدالتی و بیتفاوتی نسبت به آزادیهای مشروع اجتماعی و حقوق شهروندی و عدم موفقیت این کشور در رفع فقر از جامعه، بیانگر این واقعیت انکارناپذیر است که آلسعود، واقعاً از توان اداره حکومت و ساماندهی عادلانه اوضاع کشور و جامعه خود، ناتوان و عاجز است و لذا قاعدتاً چنین کشوری نمیتواند در تقابل سیاسی و اقتصادی، حتی با کشورهای ضعیفتر از خود قرار گیرد.
ناتوانی در حفظ امنیت ملی: به رغم در اختیار داشتن انبوه تسلیحات نظامی، نتایج جنگ چندساله عربستان با یمن نیز ثابت کرده است که یکی دیگر از عواملی که مانع از واکنش متقابل سعودیها در برابر توهین و تحقیر آمریکاییها شده، ناتوانی این کشور در ایجاد و حفظ امنیت خود است.
حفظ تاج و تخت؛ ترجیح منافع شخصی و تاج و تخت بر عزت کشور و مردم عربستان، موضوع دیگری است، که واکنش به تحقیر آمریکاییها را برای آلسعود ناممکن ساخته است، چرا که حکام عربستان مانند سایر همپالگیهایشان به خوبی میدانند که با عرض اندام و اقدامات مخربی که به یُمن ثروت بادآورده خود در سطح دنیا و منطقه مرتکب شدهاند، بدون حمایت آمریکا و اروپایی که اینگونه اقدامات قبلاً فقط در انحصار آنها بوده، نمیتوانند در درازمدت، مسند پادشاهی را حفظ نمایند.
تهدید و تحذیر از سوی آمریکا: رئیس جمهور آمریکا در حالی که در جریان رقابتهای انتخاباتی خود، رسماً ازداعش به عنوان محصول مشترک و دستپرورده دولت اوباما و خانم کلینتون با حمایت مالی عربستان نام برده است، همانزمان ضمن دامن زدن به سیاست ایران هراسی، تلویحاً به استفاده ابزاری از داعش برای تهدید عربستان نیز روی آورده و میگوید؛ «عربستان در آینده نزدیک با بحران جدی داعش روبرو خواهد شد که نیازمند کمک ما خواهد بود و اگر ما نبودیم عربستان نمیتوانست وجود خارجی داشته باشد.»
با این توصیف میتوان گفت که مهمترین علت ضعف و ذلتپذیری آلسعود، ناشی از خصلتهای مذموم فردی حکام عربستان و وابستگی محض این رژیم به غرب است و درست به همین دلیل است که مسئولین و رسانههای عربستان، در برخورد با رفتار حقارتآمیز ترامپ، حس ناسیونالیستی و غیرت عربی که مدعی آن هستند را به فراموشی سپرده و خفتِ سرسپردگی به غرب را پذیرفتهاند.
این شرایط سبب شده تا هماکنون حکام عربستان برای آمریکاییها به گاو شیرده و برای مسلمانان و همسایگان خود، به شاخ گاو تبدیل شوند.
سایر نکات قابل تأمل در روابط عربستان و آمریکا:
بیتردید حضور در منطقه و دوشیدن سعودیها و غارت ثروت مردم مسلمان منطقه و عربستان، مهمترین اهداف آمریکا برای ایجاد ارتباط با خاندان آلسعود بهشمار میروند، اما نکته قابل تأمل دیگر، به تلاش این کشور برای استفاده ابزاری از حکام جاهطلب سعودی در جهت فشار به همسایهها و دیگر کشورهای اسلامی بهمنظور تأمین منافع و خواستههای سرمایهداران آمریکایی مربوط میشود.
نکته دیگر این است که؛ برخلاف ژست بشردوستانه اروپاییها و آمریکاییها، رفتارهای ترامپ در حمایت از رژیم دیکتاتور و جنگافروز عربستان، ثابت کرده است که از نظر سردمداران غرب و بهویژه آمریکا، همه چیز حتی جان انسانهای بیگناه، با پول قابل معامله است و در هر شرایطی، این منافع غرب و آمریکاست که اولویت را نسبت به شعارهای مورد ادعای آنها مثل؛ دموکراسی، آزادی و حقوق بشر تعیین میکند.
علاوه بر این؛ وقتی ترامپ علناً و رسماً در ملاء عام میگوید؛ «اگر ما نبودیم عربستان نمیتوانست وجود خارجی داشته باشد» نمیتواند مفهومی بجز افشای چهره منافقانه آمریکا در حمایت از رژیمهای دیکتاتور و تناقض آشکار با ادعای حمایت از حقوقبشر و دفاع از آزادی داشته باشد.
مجموع این عوامل حکایت از دخالت صریح آمریکا در ساختار حکومتی عربستان داشته و در عینحال ثابت میکند که تمام جنایتها و اقدامات مخرب عربستان در سطح جهان با چراغ سبز و هماهنگی کامل آمریکا صورت میپذیرد.
با اینحال؛ آمریکاییها حمایت از این رژیم را تا زمانی ممکن میدانند که گاو آنها، شیری برای دوشیدن داشته باشد، بنابراین؛ این رابطه نهتنها یک رابطه مرید و مرادی و بر اساس منافع متقابل نیست، بلکه از رابطه ارباب و رعیتی هم ذلیلانهتر و بدتر است.
ذکر این نکته نیز ضروری است که؛ طمعورزی آمریکا فقط به ثروت مردم فقرزده عربستان محدود نمیشود، بلکه سایر کشورهای جهان حتی کشورهایی مانند؛ کره و ژاپن که پس از جنگ جهانی تا کنون در حال پرداخت غرامت به آمریکاست، نیز همواره در معرض غارتگری آمریکاییها قرار داشته و از این زیاده خواهیها در امان نبودهاند.
در این رابطه، ترامپ در یکی از همین سخنرانیهای مورد اشاره، از اینکه کشورش از ارتشهای کشورهای ثروتمندی همچون عربستان، ژاپن و کره جنوبی حمایت میکند، گلایه نموده و تاکید کرده است که این کشورها باید در آینده هزینه این حمایتها را بپردازند. ما از ارتشهای آنها حمایت میکنیم، بگذاریم بپرسم چرا از ارتشهای این کشورهای پولدار حمایت میکنیم.
منبع: پارس نیوز
کلیدواژه: تبلیغات عربستان دلار سیاست خارجی عربستان سعودی ایالات متحده وزیر دفاع ثروت نفت و گاز دولت سربازی کشورهای اسلامی ایران عشق دولت آمریکا کانادا حقوق بشر ایران اسلامی قطر مصاحبه پدر رسانه خاک اقتصادی و سیاسی زمین مسکن سهام رقابت حقوق فقر جامعه جنگ یمن رئیس جمهور آمریکا اوباما کلینتون مسلمانان مسلمان پول جهان کشورهای جهان ژاپن جنگ جهانی کره جنوبی عربستان پارس نکات ترامپ پارس نیوز صحبت های قابل تامل تحقیر امیز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.parsnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارس نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۹۹۸۱۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خیزش دانشگاههای آمریکا علیه محور شرارت آمریکایی-اسرائیلی
خیزش سراسری در دانشگاههای مختلف آمریکا و دیگر نقاط جهان بخصوص در کشورهای غربی علاوه بر محور اصلی آن یعنی اعتراض به جنایات اسرائیل در غزه و مخالفت با همراهی غرب در جنایات صهیونیستها، ابعاد گستردهتری یعنی حاکمیت آمریکا را شامل میشود. - اخبار بین الملل -
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، اعتراضات و خیزش سراسری دانشگاهیان و نخبگان آمریکایی در دانشگاههای مختلف آمریکا و دیگر نقاط جهان بخصوص در کشورهای غربی علاوه بر محور اصلی آن یعنی اعتراض به جنایات اسرائیل در و مخالفت با همراهی غرب در جنایات صهیونیستها، ابعاد گستردهتری را شامل میشود که مهمترین آن ظهور جنبههای جدیدی از ناکارآمدی نظام حاکمیتی غرب است.
اعتراضات و خیزش دانشگاهی از دانشگاه کلمبیا در نیویورک و 17 آوریل آغاز شد و دانشجویان معترض خواستار قطع رابطه این دانشگاه با نهادهای اسرائیل که در جنگ غزه نقش دارند شدند. معترضان در دانشگاه های دیگر نیز خواستههای مشابهی دارند.
با وجود سرکوب شدید پلیس در داخل دانشگاهها که دانشجو و استاد نمیشناسد، فهرست دانشگاههای آمریکایی که شاهد تحصن و تظاهرات دانشجویی در حمایت از مردم فلسطین و مخالفت با ادامه نسلکشی صهیونیستها در غزه بودهاند، همچنان رو به فزونی است.نزدیک به 40 دانشگاه آمریکا اکنون در این تقابل با سیاستها فعال هستند.
اکنون با تشدید اوضاع و انتشار وسیع برخورد حاکمان آمریکا با این جنبش امواج این حرکت اکنون به دیگر کشورهای دنیا مانند فرانسه، آلمان، یونان، ژاپن، استرالیا و ... رسیدهاست.
.
از فریاد علیه ظلم تا مخالفت با سیاست حاکمیت
بعد از عملیات موسوم به «طوفانالاقصی» در روز 7 اکتبر و آغاز جنگ غزه که به بروز فاجعههای انسانی مختلف علیه فلسطینیها منجر شده است، حمایت از آرمان فلسطین در بسیاری از دانشگاههای آمریکا بالا گرفته است. بروز این اتفاق در کشوری که دولت او اصلیترین حامی جنایتهای اسرائیل در غزه بوده است، مسئلهای بهشدت قابل توجه و نیازمند تحلیل است. از منظر مختلف میتوان به این پدیده نگاه کرد.
از یک منظر، این تظاهراتها را میتوان نشانهای از این دانست که مقاومت در برابر ظلم یک امر فطری است و نداهای فطری حتی در جوامعی که در معرض پروپاگانداهای گسترده برای «ابتذال شر» (کوچک شمردن بدی) قرار گرفتهاند بهطور کامل خاموش نمیشود و حتی اگر در برههای کمرنگ شود سرانجام زمانی فرا میرسد که این مقاومت خود را به منصه ظهور خواهد رساند.
هنگامی که حساسیت به ظلم به خود از بین رفت، حساسیت در برابر ظلم در برابر دیگری نیز ناگزیر از میان خواهد رفت، این برنامهای است که دولتهای متمادی آمریکا سالها با سیاستهای مختلف از جمله در قالب برنامههای مختلف دیپلماسی عمومی در تلاش بودند در قبال مسئله اسرائیل ـ فلسطین در ذهن جامعه نهادینه کنند.
اما جنگ غزه و جنایات آشکار صهیونیستها بهاندازهای این مظالم را در معرض چشم همگان قرار داده است که تمامی آن تلاشها برای «ابتذال شر» و «درونیسازی ظلم» را نقشبرآب کرده است.
علاوه بر این، منظر دیگری که میتوان در ریشهیابی این اعتراضات نگریست این است که مسئله تنها به اسرائیل و جنایات در غزه ختم نمیشود بلکه این اعتراضات همگی به همان اندازه که بر مخالفت با جنایات رژیم صهیونیستی متمرکز هستند، سیاستهای حاکمیتی آمریکا و رویکرد نظامهای مختلف این کشور را در قبال مسئله فلسطین به چالش میکشند.
دیگر مسئله حزب یا فرد خاصی در میان نیست بلکه مردم این وادادگی به اسرائیل و حمایت بیچون و چرا از جنایات آن را حاصل حمایت هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه میدانند. این امر بخصوص در دولت دموکرات بیشتر صدق میکند چرا که این حزب دفاع از آنچه که حقوق بشر توصیف میکند را در اولویت کار خود عنوان کرده است. اما جنایات غزه و همراهی واشنگتن در جلوگیری از قطعنامههای سازمان ملل برای اتمام جنگ در کنار فرماندهی و کمک نظامی، تسلیحاتی و اطلاعاتی از صهیونیستها خط بطلانی بر ادعای اولویت دموکراتها در دفاع از حقوق بشر بود.
«امان عبدالهادی»، جامعهشناس در دانشگاه شیکاگو در این باره میگوید: جوانان بهطور فزایندهای از وضعیت موجود در مسائل سیاست داخلی و خارجی ناامید میشوند.
این جامعهشناس اعتقاد دارد که این فعالیتها در محوطه دانشگاه میتواند سرآغاز تغییرات سیاسی باشد.
بار دیگر ناکارآمدی نظام لیبرال دموکراسی
پراتاپ بهانو مهتا، نایب رئیس دانشگاه آشوکا و رئیس مرکز تحقیق سیاستی هند، در این باره اعتقاد دارد که این اعتراضات و سرکوب شدید آنها نشان دهنده سه بحران در نظام لیبرال دموکراسی است.
وی در مقالهای تاکید میکند که این بحران لیبرال دموکراسی از سه منظر قابل تحلیل است: بحران اول این که آمریکا که بیشترین نفوذ و اهرم فشار را بر اسرائیل دارد در کنار جامعه بینالملل نسبت به مسئولیتها اخلافی ناشی از مسایل وحشتناکی که در غزه رخ داد، عدول کرده و شانه خالی کردند. این اعتراضات محصول ناکامی نظام لیبرال دموکراسی است که اجازه داد خصومتها در غزه به این شکل در معرض دید افکار عمومی قرار گیرد. این اقدام دانشجویان تلاشی برای رفع این نقیصه اخلاقی بوده است.
به عقیده مهتا، دومین بحران لیبرال دموکراسی در این بود که همه دنیا به این واقعیت پیبردند که حتی در کشور مدعی آزادی بیان و به رغم داشتن قانون موسوم به متمم اول قانون اساسی حمایت از آزادی بیان، مقوله آزادی به سادگی در آن جامعه در معرض ملاحظات سیاسی و حزبی قرار میگیرد. تحقیر دانشگاهیان بخصوص روسای دانشگاه و دستگیری استادید پیام ناامید کنندهای حتی نسبت به آینده این آزادی بیان ارسال کرده است.
سومین ناکارآمدی لیبرال دموکراسی از نظر این کارشناس، عمیقتر شدن فضای دوقطبی در جامعه آمریکا است و نوع واکنشها به این اعتراضات و استفاده سیاسی از آنها به این فضای دوقطبی بیشتر کمک خواهد کرد.
نوع برخورد سیاستمداران به این خیزش نیز تاییدی است بر چرایی اعتراضات به نظام حاکمیتی آمریکا. جالب این که هر دو حزب اصلی ایالات متحده و همچنین کاخ سفید و گروههای طرفدار رژیم اسرائیل در کنار سران رژیم صهیونیستی از جمله بنیامین نتانیاهو، دانشجویان معترض را به دامن زدن به یهودستیزی متهم کردهاند؛ اتهاماتی که معترضان بهشدت آن را رد میکنند.
.
در کنار این اتهامات، استفاده از خشنترین برخوردها علیه دانشجویان و اساتید، ورود قوای امنیتی در کلاس درس و یا محوطه دانشگاهها برای دستگیری معترضین و فاش شدن تصاویر حضور تکتیراندازها بر بام دانشگاهها برای مقابله با خیزش دانشجویی نشان از اصرار این حاکمان بر ادامه رویکرد ناکارآمد خود است.
دانشمندان زیادی در سالهای گذشته البته با توجه به تناقضهای درونی ارزشهای لیبرالیسم چنین شرایطی را پیشبینی کرده و استدلالهایی را درباره اینکه چرا نظم جهانی لیبرال به رهبری آمریکا ناگزیر به چنین نقطهای خواهد رسید مطرح کردهاند.
«پاتریک دنین» نظریهپرداز علوم سیاسی در دانشگاه نوتر دام، یکی از نظریهپردازانی است که با توجه به شکستهای لیبرالیسم نظریاتی را درباره افول این ایدئولوژی مطرح کرده است.
او در کتاب «چرا لیبرالیسم شکست خورد؟» استدلال میکند که نابرابری، بی اعتمادی مردم به مقامات دولتی، ضعف خانواده، بحران محیط زیست و … در جامعه آمریکا نشانه این هستند که لیبرالیسم امروز وارد بحران مشروعیت شده است، اما برخلاف تصور مدافعان آن، این بحران یک امر عارضی بیرونی نیست بلکه توسط خود لیبرالیسم ایجاد شده است.
دنین در سراسر کتاب درباره این بحث میکند که نظریه لیبرالیسم از ابتدا دارای تناقضات درونی است که لاجرم به وضع امروزین منتهی میشود. «چرا لیبرالیسم شکست خورد؟» شورشی نظری در برابر این ادعاست که هر مشکلی در نظام لیبرالیسم ناشی از دور شدن از اصل نظریه لیبرالیسم است و با اصلاحاتی «لیبرالتر» قابل جبران است.
چرا خیزش دانشجویی آمریکا صهیونیستها را به وحشت انداخت؟خیزش دانشگاههای آمریکا؛ حرف حساب دانشجویان چیست؟
انتهای پیام/