Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران آنلاین»
2024-05-08@23:46:13 GMT

مددجویی که کارآفرین شد

تاریخ انتشار: ۱۹ مهر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۰۱۴۱۹۹

مددجویی که کارآفرین شد

برگشتن به خاطرات 17 سال پیش برای لیلا که از15 سالگی به اصرار پدرو مادرش به زور روانه خانه بخت می‌شود یعنی برگشتن به ته بدبختی. مریم جهان پناه خبرنگار

  آنقدر که حاضر نمی‌شود حتی یک کلمه هم از جزئیات آن روزهای سخت زندگیش را دوباره در ذهنش یادآوری کند، خیلی قبل تر‌ها سرنوشت او را به یکباره از میدان رسالت می‌برد به یکی از روستاهای دورافتاده اسلامشهر و اعتیاد همسر و ترک زن و سه بچه قد ونیم قدش او را می‌کند یکی از مددجویان کمیته امداد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

آنطور که خودش می‌گوید: «هنوز هم وجدان مادرش برای تصمیم عجولانه‌ای که برای بخت و آینده تاریک او گرفته در عذاب است.» اما حالا لیلا همان دخترک 21 ساله‌ای که مجبور می‌شود برای سیر کردن شکم بچه هایش سالها کارگری کند، زندگی متفاوتی از گذشته را که برای هر روزش تاوان سنگینی داده است تجربه می‌کند. با لیلا گفت‌و‌گویی انجام داده‌ایم که می‌خوانید:

همسرت را می‌شناختی؟ نه اون موقع سنم کم بود و معنی ازدواج را نمی‌دانستم ولی به زور مرا به عقد مردی درآوردند که از قبل معتاد بود. کی همسرت خانه را ترک کرد؟ والله همسرم اعتیاد شدید داشت یه روز از خونه رفت بیرون و دیگه برنگشت. هنوزم خبری از همسرت نداری؟ نه تا به امروز خبری ازش ندارم حتی از خانواده همسرم هم خبر ندارم البته نه خودم و نه بچه هایم که اون موقع 5، 6 و 9 ساله بودند علاقه‌ای نداریم که همسرم برگرده چون سختی‌های زیادی کشیدیم وهمسرم هیچ وقت کنار من و بچه‌ها نبود. چند تا بچه داری؟ سه تا، 21 سالم بود که بچه آخری بدنیا اومد. دو دختر دارم که الآن ازدواج کردند و یه پسر که اونم ازدواج کرده است. یعنی الآن تنها هستی؟ بله سه سالی میشه که تنها شدم. درس خوندی؟ تا راهنمایی خوندم خیلی علاقه داشتم درسم رو ادامه بدم ولی همسرم نگذاشت ومانع پیشرفت من شد الآن اگه درس خونده بودم حتماً موقعیت خوبی داشتم چون اگر بخوام کاری کنم حتماً انجام میدم. چطورتونستی زندگیتو بچرخونی؟ با بدبختی، خب همسرم، من و بچه‌ها رو تنها گذاشت و رفت و من تو یکی از روستاهای اسلامشهر که کل جمعیتش به 30 نفر نمی‌رسید یک سال تو یه خونه خیلی کوچیک بدون یخچال ، تلویزیون و... با حداقل امکانات زندگی کردم. وقتی همسرت معتاد بود چرا بچه دار شدی؟ خب فکر می‌کردم اگه بچه دار بشم دست از این کاراش برمی‌داره ولی نشد حتی بعد رفتنش منتظرش موندم بیاد ولی ازش خبری نشد. از کی کار کردی؟ ما 8 خواهرو برادر بودیم به همین خاطر پدرو مادرم نمی‌تونستن از من حمایت کنن حتی پدرم مخالف بود من بچه‌ها رو بزرگ کنم ولی من به هر قیمتی حاضر نبودم بچه‌ها رو از دست بدم به همین خاطر باید کار می‌کردم. من از بچگی خیاطی رو دوست داشتم و می‌تونستم با چند تکه پارچه خیاطی کنم. اولش رفتم یه کارگاه و به‌عنوان یه کارگر با چرخ‌های صنعتی که اصلاً کار کردن با اون رو بلد نبودم مشغول به کار شدم. حدود یک سال ونیم من از 6 صبح تا 12 شب پا به پای 15 مرد کارگری می‌کردم، چون محله ما کوچک بود و من دیروقت به خونه می‌اومدم پسرم رو هم با خودم سر کار می‌بردم. اذیت نمی‌شدی این همه کار می‌کردی؟ چرا ولی ناچار بودم کار کنم خیلی برای کرایه خونه و خرج زندگی بدهکار بودم. پدرم هم کمکم نمی‌کرد و تنها بودم. چطور مددجوی کمیته امداد شدی؟ فکر کنم سال 80 بود، هزینه تحصیل بچه‌ها، خونه و... خیلی زیاد بود حتی یه ماه جا نداشتیم بمونیم یه اتاق کرایه کرده بودم که فقط من و دو تا دخترم تو اون جا می‌شدیم و پسرم تو نمازخونه مدرسه می‌خوابید. بعد رفتم کمیته امداد تا کمک حالم بشه و شدم مددجوی کمیته امداد، اونجا تسهیلات خوبی به من می‌دادند اگر چه کم بود ولی خیلی کمکم می‌کرد.سال 81 از کمیته وام گرفتم و این وام انگیزه و جرقه خوبی برای من شد تا پیشرفت کنم و زن توانمندی بشم و این شد که سال 83 شدم جوان ترین و موفق‌ترین کارآفرین. تا کی تحت حمایت کمیته امداد بودی؟ حدود سال 85 بود که از چرخه حمایتی کمیته امداد خارج شدم البته خودم گفتم نمی‌خوام دیگه تحت پوشش باشم چون هم توانمند شده بودم هم مستقل و لازم نبود تا از اونها کمک بگیرم. چطوری تونستی با این همه بدهی رو پای خودت بایستی ومستقل بشی؟ وقتی مددجو بودم یه خیری به من زمین 160 متری تو یکی از شهرک های نزدیک چهاردانگه وقف کرد که اون زمین را با کمک پسرم با بدبختی ساختم، حتی پسرم که تو مدرسه تیزهوشان درس می‌خوند درسش رو به خاطر این قضیه رها کرد تا کمک حال من باشه. وقتی می‌خواستم بسازم شهرداری  جواز ساخت نداد و مجبور شدم غیرقانونی و غیراصولی دور زمین رو دیوار بکشم و یه سر پناهی برای خودم بسازم تا زندگی کنم حتی حاضر بودم چادر بزنم و زندگی کنم. تنها تفریح من و بچه‌هام رفتن به خونه مادرم بود؛ یه روز که رفتیم خونه مادرم یادم نبود که فیتیله چراغ نفتی رو تمیز کنم و اون باعث شد تا خونه‌ای که بسختی ساخته بودم از 5 غروب تا 4 صبح تو آتیش بسوزه. وقتی صبح اومدم خونه و دیدیم همه داراییم سوخته جفت زانوهام رو زمین میخ شد. باورتون نمیشه انگار رسیده بودم ته دنیا. از مادرم خواستم 10 روز بچه‌ها رو نگه داره تا بتونم خودم رو جمع و جور کنم، دوست نداشتم بچه‌ها خونه سوخته رو ببینن. تو این 10روز سعی کردم وسایل خونه رو قسطی بخرم و ببرم خونه‌ای که تا کچ هایش سوخته بود بذارم. سر 10 روز وسایل رو با بدبختی تهیه کردم و دوباره رفتم سر زندگیم. بعد با کلی دوندگی مسئولان اومدن و وقتی وضعیت زندگی منو دیدند با درخواست مجوز ساخت من موافقت کردند. آخه بهشون گفتم که من می‌تونم علاوه بر اینکه خودم را از ته بدبختی بکشم بالا سفره‌ای هم پهن کنم تا چند نفر از اون سفره نون بخورن. بالاخره به من جواز ساخت دو طبقه  دادند و بعد از 6 ماه با هزینه 138 میلیون تومن تونستم دو طبقه بسازم که الآن تو یه طبقه دارم زندگی می‌کنم و فضای پارکینگ رو هم کردم کارگاه. چه کاری؟ کارم تولید لباس کار مردانه است. چند تا کارگر داری؟ 22 کارگر دارم پسرم هم کنار من کار می‌کنه. مثلاً چقدر لباس تولید می‌کنی؟ هفته‌ای حداقل هزار و 500 دست لباس تحویل می دم. گفتی دخترات ازدواج کردن چطور تونستی هزینه جهیزیه اونها رو تأمین کنی؟  وقتی من کارگری می‌کردم یه مقدار پس‌انداز کردم بعد از اینکه شریک صاحبکارم جدا شد و رفت من پیشنهاد شراکت دادم اولش صاحبکارم باورش نمی‌شد بتونم ولی بهش اطمینان دادم که می‌تونم از عهده کارا بربیام و همین طور هم شد، شبانه روز کار کردم و قرض هامو دادم. چون خودم خیلی سختی کشیدم سعی کردم بهترین جهیزیه رو برای دو دخترم آماده کنم. برای ازدواج اونها به مشکل برنخوردی؟ چرا برای ازدواج دخترام نیاز به اجازه پدرشون بود ولی اونها پدر نداشتند و نمی‌دونستیم کجاست به خاطر این مجبور شدم کلی هزینه کنم تا بتونم از طریق دادگاه اجازه بگیرم. خیلی دوست دارم یه روزی ما زن ها به قانونی که وجود داره اعتراض کنیم که این همه زحمت بچه‌ها رو می‌کشیم ولی قانون برای ازدواج اونها فقط اجازه پدر رو می‌خواد. مثلاً من چقدر برای بزرگ کردن دخترام زحمت کشیدم اونم بدون پدر ولی وقتی پای ازدواج و اجازه گرفتن میشه دادگاه و قانون فقط پدر رو می‌شناسه و نقش مادر نادیده گرفته میشه. باور کنید من شب های زیادی رو گرسنه سرم رو گذاشتم زمین تا بچه هام سیر بخوابن. همه دغدغه من درس، جای خواب و سیر کردن شکم بچه هام بوده و جز اینها به چیز دیگه‌ای فکر نمی‌کردم.  برنامه‌ای برای آینده ات داری؟ بله اگه خدا کمک کنه دوست دارم کارم رو توسعه بدم الآن یه سری مشکلات دارم. خب قیمت ها بالا رفته و درآمدم مثل قبل نیست. به کسی هم کمک می‌کنی؟ بله. البته من به صدقه دادن اعتقادی ندارم ولی کمک‌های زیادی به مردم می‌کنم. ببینید این گذشته من بود که باعث شد من به اینجا برسم. زندگی سالم و آبرومندی داشتم و اجازه ندادم کسی وارد حریم خصوصی من بشه حتی به ازدواج هم فکر نمی‌کنم چون احساس می‌کنم مثل یه مرد شدم و روزگار باعث شده تا خلق وخوی مردونه پیدا کنم.  سؤال آخر اینکه الآن از زندگیت راضی هستی؟ خدا رو شکر الآن یه خونه، یه کارگاه و یه ماشین خوب دارم و اینکه با همه سختی‌هایی که در زندگی است بازهم راضی‌ام.

منبع: ایران آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۰۱۴۱۹۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«چشم و چراغ خونه» روی دیوارنگاره میدان ولیعصر (عج)

به گزارش خبرنگار مهر، با آغاز دهه کرامت و به مناسبت ولادت با سعادت حضرت معصومه سلام‌الله علیها، بامداد سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ماه جدیدترین دیوارنگاره میدان ولیعصر (عج) با طرحی از «دختر ایرانی» نصب و رونمایی شد.

در توضیح این دیوارنگاره آمده است: «هر خانه ای که در آن دختر باشد، هر روز دوازده برکت و رحمت از آسمان ارزانی‌اش می‌شود و زیارت فرشتگان از آن خانه قطع نمی‌گردد. پیامبر اکرم (ص)»

طراح گرافیک این دیوارنگاره، دانیال فرخ، طراح نوشتار آن مجتبی حسن‌زاده و عکاسش، حسین ایروانی هستند.

کد خبر 6099559

دیگر خبرها

  • «چشم و چراغ خونه» روی دیوارنگاره میدان ولیعصر (عج)