مردی با یک سبد غزل و ترانه آشنا با هر زبان،پیدا در هر مکان، جاری در هر زمان
تاریخ انتشار: ۲۱ مهر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۰۳۶۶۷۲
فرهنگ > ادبیات - همشهری آنلاین :
نوشتار زیر یادداشتی از دکتر محمد حسن مقیسه،پژوهشگر ادبیات و مدرس دانشگاه است که تاملی در راز مانای خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی است.
ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی/ تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد/ بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
حافظ، گل سرسبد شعر و ادبیات کهنسال جامعه ایرانی است و حافظِ آرمانهای بلند ملت ایران در طول تاریخ و حافظه تاریخی این کهن بوم و بر؛ رندی کهنهکار که دیوانش گنجینهای است از سنن و آداب و فرهنگ ایرانیان؛ شیرین زبانی نغز که هم دیوانش به دهها شعبده ادبی و ترفندهای کلامی آراسته است و هم شعرش سرشار از حکمت و معرفت و ادب، که از سویی چون خودِ او آکنده است از قرآن و آیات الهی و از سویی دیگرجانبخش دل و جاناست و ترکیبی از عقل و احساس، همانگونه که خود گفته:
روان را با خرد در هم سرشتم/ وزان تخمی که حاصل بود، گشتم
فرحبخشی در این ترکیب پیداست/ که نغزِ شعر و مغزِ جان اجزاست
روی دیگر معجزگی کلام حافظ، دلبریاش است در بین شاعران و فرهیختگان و دل رباییاش است از جان و جهان همه مردمان؛ از جوانان بخت ناگشوده که در آرزوی یار همسازند تا پیران کار دیده که امیدوار به بخشش خدای چاره سازند؛ از عارفان نامی که غرقه در شناخت خدایند تا عاشقان عامی که فارغ از این سخنان والایند؛هم سخنسرایان از کلامش بهره میگیرند، هم زن و مرد کوچه و خیابان از شعرش سود میجویند و ظرافتش بدین نکته است که هر یک نیز بر آنند که حقیقت همان است که آنها میگویند، نه آنچه دیگران یافتهاند و بر شعر حافظ بافتهاند! و باز آنکه این دلبری و دلربایی، داخلی و خارجی نیزنمیشناسد؛ از گوته آلمانی در قرن نوزدهم میلادی تا استاد مطهری ایرانی در دوره معاصر ذهن و زبان به سوی او دارند؛ همان طور که آن بیگانه شیفته رموز شعریاش بود و این آشنا شارح «تماشاگر راز»ش.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
روشن از پرتوی رویت نظری نیست که نیست / منّت خاک درت بر بصری نیست که نیست
و سخن آخر در رازناکی کلام اوست و معجزه بودن سخنش و سرشاری آن از ابهام تا ایهام، از سادگی تا پیچیدگی، از آشکارگی تا پوشیدگی، که هر یک به تناسب، رازی از فلسفه حیات تا علم اخلاق، جاودانگی معرفت تا عرفان و حقیقت، و پایداری عشق تا زوالپذیری غیر و رسوایی سالوسی و ریاکاری را به زبان استعاره و کنایه و تشبیه و تمثیل وتلمیح و تعریض به ما نمایانده است تا هرکس به فراخور خطی بخواند یا به تفاّل حظی ببرد؛ در هر زمان، در هر مکان، با هر نیت.
من این حروف نوشم چنان که غیر ندانست/ تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
در همین زمینه: تونس میزبان نشست علمی تجلیات حکمت در شعر حافظ شد که شعر حافظ شیرین سخن ترانهی توست مذهب عشق بهشت است شیراز در اردیبهشتمنبع: همشهری آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۰۳۶۶۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تفال به حافظ جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳؛ به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است..
فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است
بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است
گرت ز دست برآید مراد خاطر ما
به دست باش که خیری به جای خویشتن است
به جانتای بت شیرین دهن که همچون شمع
شبان تیره مرادم فنای خویشتن است
چو رای عشق زدی با تو گفتمای بلبل
مکن که آن گل خندان برای خویشتن است
به مشک چین و چگل نیست بوی گل محتاج
که نافههاش ز بند قبای خویشتن است
مرو به خانه ارباب بیمروت دهر
که گنج عافیتت در سرای خویشتن است
بسوخت حافظ و در شرط عشقبازی او
هنوز بر سر عهد و وفای خویشتن است
شرح لغت: گنج عافیت:گنج نگاهداشت و ایمنی از رنج و بلا،تشبیه صریح.
تفسیر عرفانی:۱- اصلاً و ابداً راز این فال را با کسی در میان نگذار و با افرادی که ادعای ثروتمندی و قدرت میکنند، نشست و برخاست نکن.
۲- چرا اینقدر مایلی با کسانیکه ثروت و مقام دارند، رفت و آمد کنی؟ بدان که آنها برای شما سودی غیر از فخر فروشی ندارند.
۳- به کسی علاقه داری و به او وعدهای دادهای و شما بر قول و قرار خویش پایبند هستی، اما واهمه داری که او وفای به عهد نداشته باشد. میتوان به راحتی او را امتحان کنی و هدیهای برای او بخری و عکس العمل او را مشاهده کنی. پس از آن نتیجه گیری کن. اگر او مقابله به مثل کرد، وفادار است وگرنه، بیهوده وقت خود را تلف میکنی و خود را کشته و مرده او ساخته ای. زیرا عشق باید عملاً از هر دو طرف ابراز گردد.
تعبیر غزل:به خود کرده گرفتار شدهای و اکنون در پی حل این مشکل به هر دری میزنی و از هر کسی کمک میخواهی، ولی این سعی تو بی فایده است. هیچ کس به جز خودت نمیتواند گره این مشکل را باز کند و بخاطر داشته باش که مشکلات کاری و اقتصادی تو نباید در سایر موارد زندگیت تولید اشکال نماید. در مورد عشقی که در سر داری میتوانی به وفاداری طرف مقابل خود اطمینان داشته باشی.