Web Analytics Made Easy - Statcounter

جامعه > خانواده - خراسان نوشت: آن روز که پدرم با چهره ای غمگین و بغضی در گلو مرا راهی خانه بخت کرد می دانستم هیچ گاه رنگ سعادت و خوشبختی را نخواهم دید اما چاره ای نداشتم چرا که در پی یک عشق خیابانی دلباخته «فیروز» شده بودم با این وجود مدام پلیس در تعقیب همسرم بود تا این که ...

زن 37 ساله که از رفتارهای گستاخانه پسر معتادش به ستوه آمده بود و مدعی بود دیگر توان مقابله با پسر 16 ساله اش را ندارد گریه کنان در تشریح سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد گفت: فرزند آخر خانواده بودم که با یک برادر و خواهر ناتنی ام زندگی می کردم همسر اول پدرم فوت کرده بود و او در حالی که سه دختر داشت با مادر من ازدواج کرد این درحالی بود که دو خواهر ناتنی ام ازدواج کرده بودند و یکی از آن ها در کنار ما زندگی می کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

پدرم کارگر شهرداری بود و حقوقش فقط برای امرار معاش کفایت می کرد با وجود این من به تحصیلاتم ادامه می دادم تا این که روزی متوجه شدم پسر همسایه مرا در مسیر مدرسه تعقیب می کند او اصرار داشت نامه ای به من بدهد ولی من با سرعت از آن جا دور می شدم. آن روزها در مقطع سوم راهنمایی درس می خواندم که آرام آرام احساس کردم مهر فیروز به دلم نشسته است به همین خاطر در میان ترس و دلهره نامه اش را گرفتم و این گونه رابطه ما آغاز شد.
این عشق خیابانی تا آن جا پیش رفت که شب ها بعد از خوابیدن اعضای خانواده به آرامی از منزل بیرون می آمدم و با فیروز به گشت و گذار شبانه می رفتم بدون آن که به عواقب چنین کاری فکر کنم بالاخره یک شب پلیس ما را دستگیر کرد و فیروز به ناچار به خواستگاری ام آمد.
او نیز بعد از جدایی پدر و مادرش از یکدیگر نزد مادرش زندگی می کرد و شغل مناسبی هم نداشت. پدرم بعد از تحقیق کوتاهی درباره فیروز که 9 سال از من بزرگ تر بود با این ازدواج مخالفت کرد و گفت این پسر به درد زندگی با تو نمی خورد ولی من فریاد زدم «یا او یا هیچ کس دیگر!» پدرم که آبرویش را در خطر می دید بدون دادن جهیزیه ای رضایت به این ازدواج داد و حتی در محضر ثبت ازدواج هم حاضر نشد.
او با چشمانی گریان و چهره ای غمگین درحالی مرا به خانه بخت فرستاد که من می دانستم خوشبخت نخواهم شد ولی باز هم به امید عشق فیروز همراه او راهی تهران شدم.به طور ناگهانی درآمد همسرم خیلی خوب شد و من فقط به صورت تلفنی از خواهرم حال پدر و مادرم را می پرسیدم فیروز مدام خانه مان را عوض می کرد که بعد فهمیدم از چنگ پلیس فرار می کند.
شش سال بعد درحالی که به تازگی صاحب پسری شده بودم مقداری مواد مخدر از جیب همسرم پیدا کردم اما او اعتراض مرا با کتک پاسخ داد و گفت: با زن دیگری ارتباط دارد و از زندگی با من خسته شده است از آن روز به بعد دیگر روزهای زیادی را به خانه نمی آمد تا این که فهمیدم با زن دیگری ازدواج کرده است روزگارم به سختی می گذشت ولی راه بازگشتی نداشتم خلاصه یک روز فیروز به همراه همسر دیگرش هراسان وارد خانه ام شد و در حالی که می گفت «به خاطر ارتکاب سرقت تحت تعقیب پلیس قرار دارد» آن زن را نزد من گذاشت و چند روز بعد به یکی از شهرهای شمالی کشور گریختیم.
او به من قول داد آن زن را طلاق می‌دهد و به همین خاطر مرا به خانه پدرم در مشهد فرستاد. پدرم نیز به خاطر پسرم از خطاهای من گذشت ولی هیچ گاه شادی را در چشمانش ندیدم. او فهمیده بود که دیگر خوشبخت نیستم یک هفته بعد با دلشوره عجیبی به خانه ام بازگشتم و با تعجب دیدم فیروز اسباب منزل را فروخته و قصد دارد با همسر دومش فرار کند.
از آن روز به بعد همواره کتک می خوردم چرا که مانع فرارشان شده بودم بالاخره برای گرفتن طلاق، مهریه و فرزندم را به او بخشیدم و با چشمانی اشکبار نزد خانواده ام بازگشتم. دیگر به زنی افسرده تبدیل شده بودم و برای دوری از فرزندم اشک می ریختم تا این که چند سال بعد به طور ناگهانی پسرم زنگ منزل ما را به صدا درآورد از خوشحالی پر کشیدم و پدرم نیز با آن که وضعیت مالی خوبی نداشت او را هم پذیرفت دو سال بعد از این ماجرا پدرم فوت کرد و همه رفتارهای مرا باعث سکته او می دانستند.
من درحالی که عذاب وجدان داشتم سرکار رفتم و از فرزندم غافل شدم ولی با آن که من به خاطر او ازدواج نکردم و از همه چیز در زندگی گذشتم حالا فهمیدم که او در دام اعتیاد گرفتار شده و شیوه پدرش را در پیش گرفته است و ...
شایان ذکر است به دستور سرهنگ حمید رضا علایی (رئیس کلانتری میرزا کوچک خان) این نوجوان 16 ساله برای بررسی ماجرا و انجام امور مشاوره‌ای به کلانتری احضار شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

 

17231

 

کلید واژه‌ها : ترک اعتیاد - مواد مخدر - معتاد - اعتیاد -

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: ترک اعتیاد مواد مخدر معتاد اعتیاد

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۰۵۰۳۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

عروس فراری، پدرشوهر را ویلچرنشین کرد

  به گزارش خبرنگار جام‌جم، رسیدگی به این پرونده از پانزدهم بهمن سال گذشته با شکایت مردی در دادسرای تهران آغاز شد. مرد ۴۲ساله در شکایت خود گفت: من و همسرم به‌تازگی ازدواج کردیم اما از دوران عقد با هم اختلاف داشتیم. همسرم چند روز قبل قهر‌ کرد و به خانه پدرش رفت. تلفنی صحبت کردیم که دوباره دعوای‌مان شد و گوشی را قطع کردم. چند ساعت بعد همسرم همراه برادرش و دو نفر از دوستان آنها به خانه پدری‌ام حمله‌ور شده و پدر و مادرم را کتک زدند. وقتی مادرم زنگ زد، سریع خود را به خانه رساندم اما آنها فرار کرده بودند. با چاقو به سر پدرم ضربه زده بودند که او را به بیمارستان رساندم. پدرم در بخش مراقبت‌های ویژه بستری است و از همسرم و سه نفری که همراهش بودند، شکایت‌دارم .
پس از این شکایت ماموران تحقیقات خود را آغاز کرده و دریافتند تازه‌عروس بعد از این حمله گریخته است‌. به این ترتیب برادر ۳۹ساله او به نام ساسان و دو همدستش، منصور‌ و ‌شایان را دستگیر کردند. متهمان در تحقیقات به کتک‌زدن پیرمرد اعتراف کرده اما منکر ضربه چاقو به او شدند.با شکایت مرد مصدوم به نام مرتضی، پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد و متهم در شعبه دوم دادگاه کیفری یک پای میز محاکمه قرار گرفت.در نخستین جلسه دادگاه که بدون حضور عروس فراری تشکیل شد، مرتضی روی ویلچر به جلسه محاکمه منتقل شد اما قادر به صحبت نبود. پسر شاکی در جریان تحقیقات گفت: همسرم به خاطر اختلافاتش با من، برادرش و دو دوست او را با خود همراه کرد. ساسان و دو ‌دوستش پدرم را به‌شدت کتک زدند و پدرم قادر به حرکت و تکلم نیست. به همین خاطر برای همسرم به اتهام معاونت در جرح عمدی و ورود به عنف به خانه پدرم شکایت دارم. برای برادرش و دو دوستش به خاطر ورود به عنف و ضرب و جرح پدرم تقاضای اشد مجازات دارم.
رئیس دادگاه با تفهیم اتهام به ساسان از او خواست از خود دفاع کند که او اظهار کرد: خواهرم بعد از عروسی مدام با همسرش درگیری داشت و یک روز خوش هم ندید. دخالت‌های خانواده شوهرش این درگیری را شدیدتر کرده بود. به خواست خواهرم و همراه دو نفر از دوستانم به خانه پدر و مادر دامادمان رفتیم تا با میانجی‌گری به مشکلات آنها پایان دهیم. آنها شروع به داد و فریاد کرده و ما آنجا را ترک کردیم. نمی‌دانم چطور این اتفاق رخ داد و از آن بی‌خبرم. خواهرم هم همان شب خانه را ترک کرد و از محل آن اطلاعی‌ندارم.
جلسه دادگاه برای رسیدگی به اتهامات منصور و شایان تجدید شد و در جلسه دوم دادگاه، مرتضی که به‌سختی حرف می‌زد، به قاضی گفت: سه متهم پرونده بر سرم ریخته و مرا کتک زدند. یکی از آنها با چاقو به سرم زد که باعث شد مغزم آسیب ببیند. 
ساسان هم در این جلسه گفت: من برای ترساندن دامادمان به آن خانه رفتم و قرار نبود کسی را با چاقو بزنیم. نمی‌دانم کدام‌یک از دوستان با چاقو او را زدند.
سپس منصور در دفاع از خود گفت: به خاطر ساسان با او همراه شدم اما در این درگیری چاقو نداشتم. شایان هم منکر حضور در محل درگیری شد که ساسان در واکنش به دفاعیات او گفت: شایان در آن محل بود و حالا برای فرار از مجازات دروغ می‌گوید.
با توجه به تناقض‌گویی‌های متهمان رسیدگی به این پرونده به ایستگاه سوم رسید. در این جلسه شکات دوباره درخواست اشد مجازات برای متهمان را مطرح کردند. ساسان این بار ادعای جدیدی را مطرح کرد و گفت: وقتی ما به مقابل خانه شاکی رسیدیم، دامادمان در ماشین نشسته و شاهد ماجرا بود. او به خاطر اعتیادش از ماشین پیاده نشد. او می‌داند که ضربه چاقو را من نزدم و فقط برای حل‌وفصل ماجرا به آنجا رفته بودم. 
منصور هم در این جلسه با تکرار دفاعیات قبلی خود گفت: من چاقویی همراه نداشتم.
با توجه به طرح ادعای جدید از سوی ساسان، قضات پرونده را به دادسرا فرستادند تا با ردزنی موبایل، حضور پسر شاکی در محل درگیری را بررسی کنند.  پس از بررسی این موضوع، رسیدگی به پرونده ادامه پیدا می‌کند.

دیگر خبرها

  • قتل هولناک پدر به دست دختر جوان | همکاری ۲ پسر در اجرای نقشه قتل | متهم: پدرم با زندگی من در خانه مجردی مخالف بود!
  • آرتتا: پوچ جای پدرم است، از او درس زندگی می‌گیرم
  • سبک زندگی دکتر مرندی به روایت دخترش | ساده‌زیستی را از پدر و مادر یاد گرفتیم
  • سخت‌نگیر! بیا وسط
  • شوهرم بوی سیگار و مشروب و عطر زنانه می‌دهد! | طلاق می‌خواهم چون شب‌ها دیر به خانه می‌آید
  • طلاق می‌خواهم، چون شوهرم شب‌ها دیر به خانه می‌آید
  • عروس فراری، پدرشوهر را ویلچرنشین کرد
  • ماجرای عجیب کتک زدن پدر شوهر و فلج کردن او
  • ۴ هزار جوان ۱۸ ساله در آرزوی مستقل شدن هستند
  • دادگاه رسیدگی به اتهامات عروس فراری که پدرشوهرش را کتک زد