ماجرای دیدار جامعه وعاظ تهران با امام بعد از پیروزی انقلاب
تاریخ انتشار: ۲۲ مهر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۰۵۷۳۶۲
به گزارش «نماینده»، حجتالاسلام سید قاسم سیدشجاع مشهور به سید ابوالقاسم شجاعی از وعاظ و خطیبان نامدار و از شاگردان مرحوم فلسفی در فن بیان، دار فانی را وداع گفت. پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی ضمن تسلیت به مناسبت درگذشت این خطیب توانا، مختصری از زندگی و مبارزات وی را به انضمام خاطرات او که در گنجینه تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شده است برای نخستین بار منتشر میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
زندگینامه حجتالاسلام شجاعی
سید ابوالقاسم شجاعی در اول مهر ماه سال 1312 در خانوادهای روحانی و مذهبی در تهران به دنیا آمد. پدرش سید حسن از وعاظ و سخنوران مشهور تهران در آن روزگار بود که به خاطر صدای رسا و گیرایش به "گل و بلبل" معروف شده بود.
سید ابوالقاسم دوران تحصیل را در دبستان فرهنگ، دبستان سعادت و بعد هم دوران متوسطه را در آموزشگاه خزائلی گذراند. وی به دلیل سبقه مذهبی و علاقه به منبر و خطابه، در 18 سالگی وارد حوزه علمیه حاج ابوالفتح شد. تحصیلات حوزوی را در تهران ادامه داد و بیشتر علوم دینی را از محضر حاج شیخ جعفر خندقآبادی فرا گرفت که در سخنوری خطیب متبحری بود. همچنین در دروس دانشمندی همچون امام اهوازی و آیتالله سید احمد خوانساری نیز شرکت داشت. حجتالاسلام شجاعی در سلوک منبر و خطابه از خطیب توانای دوران شیخ محمدتقی فلسفی نیز استفادههای شایانی برد.
در دوران نهضت ملی نفت و پس از آن، منبرهای او در منزل آیتالله کاشانی، نشان از جهتگیریهای سیاسی او داشت به طوری در دوران بعد از کودتای 28 مرداد 1332 نیز از معدود اطرافیان وفادار به آیتالله کاشانی بود. همچنین علاقه او به نواب صفوی موجب ارتباطات تنگاتنگ بین آنها شد.
این خطیب معروف که منبرهای بهیادماندنی او در یادها مانده است با شروع نهضت امام خمینی با تشکیل جامعه وعاظ تهران به جمع حامیان امام میپیوندد و با اینکه در میان خطبا سن و سال آنچنانی نداشت اولین اعلامیه را در حمایت از امام در ماجرای انقلاب سفید امضا میکند.
حجتالاسلام شجاعی قبل از سال 1342 به دلیل مخالفت با انقلاب سفید و بار دیگر در سال 1343 به علت حمایت از امام خمینی دستگیر میشود. در دهه 50 به عنوان منبری مطرح تهران در کنار بزرگانی همچون مرحوم فلسفی به پشتیبانی از نهضت امام خمینی ادامه داده و در سنگر هیئتهای بزرگی همچون هیئت بنیفاطمه (فاطمیون) و هیئت اتفاقیون میدان خراسان نقش خود را در مبارزه علیه رژیم پهلوی تداوم بخشید.
آنچه در ادامه میخوانید بخشی از خاطرات مرحوم حجتالاسلام شجاعی است که در زمان حیات خود در گنجینه تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی به ثبت و ضبط رسانده است.
روایتی از غربت و مظلومیت آیتالله کاشانی
حجتالاسلام شجاعی که از وعاظ نزدیک به آیتالله کاشانی و از شاهدان عینی کودتای 28 مرداد و پس از آن بود در مورد غربت و مظلومیت آیتالله کاشانی میگوید: « یک روز به خدمت آیتالله کاشانی رفتم. در اندرون خانه از آن پلهها رفتم بالا، کاری داشتم. وقت ناهار بود و چون به من علاقمند بودند پذیرفتند. من رفتم دیدم تمام صورت ایشان غرق در اشک و دور سینه ایشان خیس بود، من پرسیدم چی شده آقا؟ گفت این را بخوان. یک نامهای بود که کسی هم که آن را امضاء کرده بود آدم معروفی بود. آن مرد به قدری تحتتأثیر جوّ سیاسی قرار گرفته بود که در مخالفت با این عالم در آن شرایط حساس نوشته بود که شما محراب را به باد دادید، لباس روحانیت را چنین کردید و ...
آن ویروس خطرناک سیاسی مغز افراد را گرفته بود. این مرد هم به غفلت چنین نامه تندی نوشته بود که اشک از دیدگان آقای کاشانی جاری بود. ایشان به من گفت ببین مردم تا چه اندازه غافلند.
روزگاری که ایشان میآمد وسط خیابان پامنار را فرش کرده بودند و من برای دیدن ایشان دنبال ماشینها میدویدم، اما یک دورانی هم از ایشان دیدم که آن الفاظ، آن مطالب بقدری اشمئزازآور بود که هرکس بشنود متأثر میشود.»
اعلامیه جامعه وعاظ در حمایت از امام خمینی
مرحوم سید ابوالقاسم شجاعی خاطرات جالبی درباره حوادث پس از رحلت آیتالله العظمی بروجردی و آغاز نهضت امام خمینی روایت میکند. او میگوید: «آن موقع که محمدرضا پهلوی تلگراف تسلیت آیتالله بروجردی را به علمای نجف زد، افرادی که در سیاست وارد بودند درک کردند که این یک شیطنت بود برای اینکه مرجعیت از قم و از ایران برود به نجف و [سردمداران رژیم پهلوی] بتوانند خیلی آزادتر و راحتتر مفاسد را پیاده کنند.
بلافاصله هم بحث انجمنهای ایالتی و ولایتی مطرح شد ولی خبر نداشتند که در بیشه قم چنین قدرتی را خدا قرار داده بود که شیروار جهید و با آن نیروی قلم و تفکر و آن هدف خاص الهی در این حقایق رهبری کرد تا این بار به منزل رسید. ما در آن دوران چون جوان بودیم و این قلم و بیان حضرت امام طوری بود که مثلاً وقتی اظهار میکرد "ما سینههای خود را در برابر شمشیرهای شما و نیزهها شما آماده کردیم"، یک طبع جوان پذیرای اینجور مطالب بود و در اعلامیههای امام این شدتها و این جهشهای خاص به نظر میرسید و نسل جوان معطوف به این حقیقت بودند.
اولین مجلسی که در آن ایام آقایان وعاظ تشکیل دادند در منزل مرحوم حجتالاسلام آقای سلطانالواعظین در خیابان لرزاده بود. آقایان گفتند ما چه کنیم؟ بعضی گفتند این یک سیاست است و چنین و چنان. هر کسی به آن ضمیری که داشت یک مطلبی را در این باب عنوان کرد.
فراموش نمیکنم مرحوم حجتالاسلام و المسلمین آقای حاج میرزا علی هستهای که در اصفهان قد خمیدهای داشتند از متبحرترین سخنگویان آن وقت بودند. ایشان و بعضی از آقایان گفتند که مسئله امر به معروف و نهی از منکر غیر از واجبات دیگر است. واجبات دیگر تابع زمان است و تابع مکان است، مثلا الان نماز مغرب که نیامده به من صورت وجوبی داشته باشد. الان صبح است، من نماز صبح را خواندم. وقت ظهر به من نماز ظهر واجب میشود. اما امر به معروف و نهی از منکر اینطوری نیست. باید ایجاد قدرت کرد و باید دست به دست هم گذاشت و اگر مسئلهای پیش آمد در کنار او این وظیفه عمیق شرعی را انجام داد.
این حرف در ما بین آقایان خیلی شدید اثر کرد و گفتم الان منبر وظیفه دارد دنبال حضرت امام برود و اطاعت کند و از همانجا بود که اولین اعلامیه جامعه وعاظ داده شد. اعلامیه آن هم در اسناد هست که در آنجا آخرین امضاء هم امضای من است؛ چون سنّم از دیگران کمتر بود.
مدیریت تظاهرات علیه رژیم پهلوی
حجتالاسلام شجاعی که خطیب هیأت فاطمیون بود، یکی از خاطراتش درباره تظاهرات ضد رژیم پهلوی را اینگونه روایت میکند: «امام وقتی نامه دادند که "اگر درها را بستند در خیابانها مشغول بشوید"، من جمعیت را در هیئت فاطمیون دعوت کردم آمدند. همه نشسته بودند. من بلند شدم، سخنرانی کردم و گفتم که امام یک چنین دستوری دادهاند. ما در هیئت فاطمیون، در کنار امام و به دنبال مردم قیام خواهیم کرد. از فردا هم مجلس برقرار است.
فردا که آمدم منبر بروم -هرگز فراموش نمیکنم- مردی بود دوچرخهساز به نام ماشاءالله. او در پای منبر بلند شد و گفت" برای سلامتی آیتاللهالعظمی آقای خمینی صلوات بفرستید. مردم صلوات فرستادند. سپس شروع کردیم. روز راهپیمایی هم من جمعیت را منزل آقای فلسفی آوردم از همین فاطمیون شاید قریب دو هزار جمعیت با کم و زیاد آوردم در عینالدوله، از عینالدوله آمدیم دم منزل آقا و باز هم حرکت کردیم.»
ماجرای دیدار جامعه وعاظ تهران با امام خمینی
سید ابواالقاسم شجاعی درباره دیدارهای جامعه وعاظ با امام خمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی میگوید: «دوبار من اهل منبر را به جماران بردم. البته با همراهی آقای فلسفی میرفتیم. یک سال میخواستیم آقا محمد کوثری روضه بخوانند، نگذاشتند. بزرگواری - که اسم او را نمیبرم- آمد و گفت: "حسن، حسین اینجا راه نینداز، جهانی نیست!" من رفتم خدمت امام. گفتم: آقا به ما میگویند روضهخواندن جهانی نیست! ولی ما میخواهیم خدمت شما روضه بخوانیم، ایام عاشوراست. امام فرمود: «چه کسی میگوید؟ شما باید [روضه] بخوانید.»
من آمدم و به جمعیت گفتم که تمرین کنیم؛ دم "شیعتی مهما شربتم ..." بگیریم. دم گرفتم. بعد من بلند شدم و همان زمزمه "شیعتی مهما شربتم" را شروع کردم. آقای کوثری هم روضه را خواند. اشکهای امام جاری شد و پرچمها بالا رفت. خدا به حق مادرم زهرا نور به قبر امام خمینی بتاباند که دستههای [عزاداری] سیدالشهداء(ع) را زنده کرد، داشت از بین میرفت. اصلاً روضهها تعطیل شده بود. یکی از آقایان از یزد به من زنگ زد گفت [بعد از پیروزی انقلاب] در تمام دهاتها پرچم عزا بالا رفت.
این عزا را امام راه انداخت و الّا میخواستند عاشورا را مثل زمان رضاخان که یک ساعت سکوت کنند، یک راهپیمایی کنند و آن وقت در راهپیمایی سینهزنی هم برداشته شود، که امام فرمودند سینهزنی و عزاداری کنید.
منبع: نماینده
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت namayande.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «نماینده» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۰۵۷۳۶۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
وعده صادق اخلاقیترین عملیات تاریخ نظامی جهان بود
مدیر حوزه های علمیه کشور، علمیات «وعده صادق» را علمیاتی بی نظیر و اخلاقی ترین اقدام نظامی تمام دوران تاریخ نظامی جهان توصیف کرد. - اخبار استانها -
به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، آیت الله علیرضا اعرافی، مدیرحوزه های علمیه در سومین همایش خاطره گویی کارمندان ایثارگر مرکز مدیریت حوزه های علمیه که در مدرسه امام کاظم(ع) قم برگزار شد، ضمن گرامیداشت حرکت شجاعانه و مدبرانه سپاهیان اسلام در علمیات «وعده صادق» این اقدام را علمیاتی بی نظیر و اخلاقی ترین اقدام نظام تمام دوران تاریخ نظامی جهان توصیف کرد.
مدیر حوزه های علمیه با بیان اینکه من کوچکترین و کمترین سرباز این نظام و انقلاب در قبل از انقلاب و حتی دوران جنگ تحمیلی هستم و بر حسب وظیفه خدمتتان حضور پیدا کردهام، به سیر تاریخی انقلاب اسلامی پرداخت و افزود: انقلاب اسلامی پدیده ای بی نظیر است که امام راحل بنیانگذار آن شد و در مسیر با شجاعت ایستادگی و رهبری کرد.
وی با بیان اینکه از سال 42 تا به امروز این درخت تناور انقلاب اسلامی مراحل و تطوری را طی کرده است، ابراز کرد: این تقسیمات رسالت حوزه و شما حوزویان را سنگین تر می کند. لذا در همین راستا باید بگویم، ریشه های انقلاب در صدر اسلام و عاشورا و عصر امام صادقین و عصر غیبت صغری و عصر علما است اما طلوع خورشید امام در قم یک مرحله نو و بی نظیر در تاریخ اسلام و حوزه های اسلام به شمار میآید هرچند تاریخ های بی نظیری همچون حرکت خواجه نصیرالدین در عصر مغول را شاهد هستیم اما تاریخ انقلاب اسلامی کاملا متمایز از تواریخ نهضت های اسلامی است.
عضو مجلس خبرگان رهبری با اشاره به اینکه امام راحل تطور عظیم تاریخی به شمار می آید، ادامه داد: شوری که امام(ه) در میان مردم افکند و شاگردانی که در مسیر ایشان تربیت شدند و ادبیات و گفتمان دو سال اول در سال 42 و 43 یک دوره آغازین نهضت است و در آن دوره افرادی که وارد میدان شدند بسیار ارزشمند هستند چرا که سینه تاریکی ها را شکافتند و پایه گذار نهضت اسلامی شدند و پس از آن چهادره سال دوران تبیعد امام است که با زندان های طولانی و فشارهای غیرقابل وصف همراه شده است.
آیت الله اعرافی بیان کرد: اولین روزی که سال 1350 وارد فیضیه شدم شاهد برخورد نیروهای ساواک و پهلوی با حجره نشینان فیضیه بودم، طلاب جمع می شدند و شعار می دادند و هرهفته در فیضیه برخورد ساواک با طلاب جوان وجود داشت. سال 54 سال بسیار مهمی بود که حرکت بزرگی در فیضیه رخ داد و به خیابان ها کشیده شد.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با بیان اینکه فیضیه به عنوان کانون و محور اعتراضات علیه شاه دو سال کامل تعطیل شد، تصریح کرد: در شب عید فطر سال 54 دستگیر ابتدا به اداره ساواک در خیابان ایستگاه فعلی بردند و سپس به شهربانی قم واقع در خیابان باجک بردند و مورد شکنجه و بازجویی قرار دادند که پس از چند روز با وساطت آیت الله حائری مرا آزاد کردند.
آیت الله اعرافی گفت: هر روز احتمال دستگیری و شکنجه بود ولی همه نسل جوان آن روز حوزه عشق به امام(ره) داشتند و عشق توصیف ناچیزی در مقابل عشق و جانفشانی نسبت به امام بود و عشق به آقا سید روح الله حاکم بر قلب ها بود و جانشان را برای آرمان های امام در کف دست گرفته بودند.
عضو مجلس خبرگان رهبری در بخش دیگری از سخنان خود به جزوه جهاد اکبر امام خمینی(ره) اشاره کرد و افزود: جزوه جهاد اکبر امام(ره) برای دستگاه شاهنشاهی سنگین بود، عزاداریهای عاشورای قم در این مقطع بسیار فوق العاده، شورانگیز و اثرگذار بود و زمام کار از دست ساواک و شهربانی آن وقت خارج می شد و نوحه ها و عزاداری ها فوق العاده حماسی و جذاب بود و ای کاش از آن دوران فیلم هایی به یادگار مانده بود.
مدیر حوزه های علمیه با اشاره به جریان تبلیغ حوزه در عصر انقلاب تاکید کرد: جمع زیادی از طلاب در فرصت های تبلیغی اندیشه و افکار امام(ره) را در سراسر نقاط کشور انتشار می دادند و زمینه انقلاب و آگاهی و بصیرت را فراهم می کردند. در همین زمینه سخنرانی چهلم آقا مصطفی را بارها بشنوید جرقه انقلاب را در این سخنرانی ها می دانم که انسان ساز و اخلاقی است، همچنین سخنرانی امام(ه) در فیضیه که دنیا را تکان داد و همه چیز را زیر و رو کرد.
مدیر حوزه ه های علمیه با بیان اینکه امام خمینی (ره) انقلاب را مردمی می دانستند، گفت: کسی فکر نمی کرد انقلاب به ثمر برسد اما امام(ره) با پشتوانه مردمی و توکل برخدا دستگاه ظلم را فرو ریخت.
انتهای پیام/