Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری میزان- در باب صلح امام حسن (علیه‌السّلام)، این مسأله را بار‌ها گفته‌ایم و در کتاب‌ها نوشته‌اند که هر کس - حتّی خود امیرالمؤمنین (ع) - هم اگر به جای امام حسن مجتبی (ع) بود و در آن شرایط قرار می‌گرفت، ممکن نبود کاری بکند، غیر از آن کاری که امام حسن کرد. هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که امام حسن، فلان گوشه‌ی کارش سؤال‌برانگیز است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

نه، کار آن بزرگوار، صددرصد بر استدلال منطقىِ غیر قابل تخلف منطبق بود.

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری میزان، به نقل از KHAMENEI.IR، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، در تاریخ ۲۲ فروردین ۱۳۶۹ در دیدار اقشار مختلف مردم، بیانات مهمی را ایراد فرمودند.

مشروح بیانات مقام معظم رهبری در این دیدار به شرح زیر است:

سم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
الحمدللَّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم محمّد و علی اله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیةاللَّه فی الارضین‌

اگر کسی در روز ماه رمضان، عمداً بخورد و بیاشامد، هم روزه‌ی او باطل است و باید قضای آن را بعد از ماه رمضان بجا آورد و هم باید کفاره بدهد. کفاره، عبارت از شصت روز روزه است که سیویک روز آن باید پیدرپی باشد. اگر نتواند این مقدار روزه بگیرد، شصت مسکین - یعنی بشدت فقیر، یا فقیر از کار افتاده - را باید اطعام بکند. این، در صورتی است که عمداً بخورد و بیاشامد؛ اما اگر فراموش کرد که روزه است و از روی نسیان چیزی خورد، روزه‌ی او باطل نیست و چیزی هم به گردن او نمیباشد.

در روز ماه رمضان، اگر پیش از ظهر از وطن یا محل اقامت سفر کردید، روزه‌ی آن روز شما باطل خواهد شد. اگر پیش از ظهر سفر کردید، اما همان پیش از ظهر هم به وطن یا به محل اقامت برگشتید، چنانچه در حال سفر چیزی نخورده باشید، بعد از برگشتن میتوانید نیت روزه کنید و آن روز را روزه باشید. مثل این‌که شما فرضاً پیش از ظهر، از تهران حرکت کنید و به کرج بروید و بعد به تهران برگردید؛ درحالیکه هنوز پیش از ظهر است. اگر چیزی در این خلال نخورده و نیاشامیده باشید و دیگر مفطرات را انجام نداده باشید، بعد از برگشتن به تهران، چنانچه نیت روزه کردید، روزه‌تان درست است.

البته در حال سفر، نیت روزه نمیشود کرد. در حالی که میروید و برمیگردید، شما روزه نیستید. روزه در سفر، حرام است. اگر چیزی هم خواستید بخورید، میتوانید؛ در سفر اشکالی هم ندارد. لیکن اگر برگشتید و چیزی نخورده بودید، میتوانید روزه‌تان را تا شب بگیرید.

کسانی که روز ماه رمضان، به خاطر بیماری یا سفر و یا هر دلیل دیگر، روزه نیستند، مناسب و مقتضی و شاید مستحب است که سیر غذا نخورند و شکمشان را از غذا پُر نکنند؛ مگر این‌که از لحاظ بیماری، احتیاج به این معنا باشد. بهتر این است که روز ماه رمضان، حتّی کسانی هم که روزه نیستند، به قدر ضرورت بخورند و بیاشامند و نه بیشتر، تا حیثیت ماه رمضان، از این جهت هم حفظ بشود.

امروز، روز پانزدهم ماه مبارک رمضان و روز ولادت امام مجتبی (علیه‌الصّلاة والسّلام) است. در مجلس ما، هر سال عادت بر این جاری شده که مثل امروزی، من راجع به امام مجتبی (علیه‌السّلام) و غالباً راجع به مسأله‌ی صلح، صحبت کنم. من هم مکرر درباره‌ی این مسأله، از جمله در همین جلسات، صحبت کرده‌ام و از ابعاد گوناگونی، این حادثه‌ی عجیب و عظیم را مورد بررسی قرار داده‌ام. اگر ما بخواهیم امسال حرف‌های گذشته را تکرار نکنیم، خوب است که به قدر گنجایش وقت، بُعد جدیدی از این مسأله را بررسی کنیم.

دوران امام مجتبی (علیه‌الصّلاةوالسّلام) و حادثه‌ی صلح آن بزرگوار با معاویه، یا آن چیزی که به نام صلح نامیده شد، حادثه‌ی سرنوشت‌ساز و بی‌نظیری در کل روند انقلاب اسلامىِ صدر اول بود. دیگر ما نظیر این حادثه را نداشتیم. توضیح کوتاهی راجع به این جمله عرض کنم و بعد وارد اصل مطلب بشوم. انقلاب اسلام، یعنی تفکر اسلام و امانتی که خدای متعال به نام اسلام برای مردم فرستاد، در دوره‌ی اول، یک نهضت و یک حرکت بود و در قالب یک مبارزه و یک نهضت عظیم انقلابی، خودش را نشان داد و آن در هنگامی بود که رسول خدا (صلّیاللَّه‌علیه‌واله‌وسلّم)، این فکر را در مکه اعلام کردند و دشمنان تفکر توحید و اسلام، در مقابل آن صف‌آرایی نمودند؛ برای این‌که نگذارند این فکر پیش برود. پیامبر، با نیرو گرفتن از عناصر مؤمن، این نهضت را سازماندهی کرد و یک مبارزه‌ی بسیار هوشمندانه و قوی و پیشرو را در مکه به وجود آورد. این نهضت و مبارزه، سیزده سال طول کشید. این، دوره‌ی اول بود.

بعد از سیزده سال، با تعلیمات پیامبر، با شعار‌هایی که داد، با سازماندهییی که کرد، با فداکارییی که شد، با مجموع عواملی که وجود داشت، این تفکر، یک حکومت و یک نظام شد و به یک نظام سیاسی و نظام زندگی یک امت تبدیل گردید و آن هنگامی بود که رسول خدا (ص) به مدینه تشریف آوردند و آن‌جا را پایگاه خودشان قرار دادند و حکومت اسلامی را در آن‌جا گستراندند و اسلام از شکل یک نهضت، به شکل یک حکومت تبدیل شد. این، دوره‌ی دوم بود.

این روند، در ده سالی که نبىّ‌اکرم (ص) حیات داشتند و بعد از ایشان، در دوران خلفای چهارگانه و سپس تا زمان امام مجتبی (علیه‌الصّلاةوالسّلام) و خلافت آن بزرگوار - که تقریباً شش ماه طول کشید - ادامه پیدا کرد و اسلام به شکل حکومت، ظاهر شد. همه چیز، شکل یک نظام اجتماعی را هم داشت؛ یعنی حکومت و ارتش و کار سیاسی و کار فرهنگی و کار قضایی و تنظیم روابط اقتصادی مردم را هم داشت و قابل بود که گسترش پیدا کند و اگر به همان شکل پیش میرفت، تمام روی زمین را هم میگرفت؛ یعنی اسلام نشان داد که این قابلیت را هم دارد.

در دوران امام حسن (ع)، جریان مخالفی آن‌چنان رشد کرد که توانست به صورت یک مانع ظاهر بشود. البته این جریان مخالف، در زمان امام مجتبی (ع) به وجود نیامده بود؛ سال‌ها قبل به وجود آمده بود. اگر کسی بخواهد قدری دور از ملاحظات اعتقادی و صرفاً متکی به شواهد تاریخی حرف بزند، شاید بتواند ادعا کند که این جریان، حتّی در دوران اسلام به وجود نیامده بود؛ بلکه ادامه‌یی بود از آنچه که در دوران نهضت پیامبر - یعنی دوران مکه - وجود داشت.

بعد از آن‌که خلافت در زمان عثمان - که از بنی امیه بود - به دست این قوم رسید، ابوسفیان - که در آن‌وقت، نابینا هم شده بود - با دوستانش دور هم نشسته بودند. پرسید: چه کسانی در جلسه هستند؟ پاسخ شنید که فلانی و فلانی و فلانی. وقتی که خاطر جمع شد همه خودی هستند و آدم بیگانه‌یی در جلسه نیست، به آن‌ها خطاب کرد و گفت: «تلقّفنّها تلقّف الکرة» (۱). یعنی مثل توپ، حکومت را به هم پاس بدهید و نگذارید از دست شما خارج بشود! این قضیه را تواریخ سنی و شیعه نقل کرده‌اند. این‌ها مسایل اعتقادی نیست و ما اصلاً از دیدگاه اعتقادی بحث نمیکنیم؛ یعنی من خوش ندارم که مسایل را از آن دیدگاه بررسی کنم؛ بلکه فقط جنبه‌ی تاریخی آن را مطرح میکنم. البته ابوسفیان در آن‌وقت، مسلمان بود و اسلام آورده بود؛ منتها اسلامِ بعد از فتح یا مشرف به فتح. اسلامِ دوران غربت و ضعف نبود، اسلامِ بعد از قدرتِ اسلام بود. این جریان، در زمان امام حسن مجتبی (علیه‌الصّلاةوالسّلام) به اوج قدرت خودش رسید و همان جریانی بود که به شکل معاویةبن‌ابیسفیان، در مقابل امام حسن مجتبی (ع) ظاهر شد. این جریان، معارضه را شروع کرد؛ راه را بر حکومت اسلامی - یعنی اسلام به شکل حکومت - برید و قطع کرد و مشکلاتی فراهم نمود؛ تا آن‌جایی که عملاً مانع از پیشروی آن جریان حکومت اسلامی شد.

در باب صلح امام حسن (علیه‌السّلام)، این مسأله را بار‌ها گفته‌ایم و در کتاب‌ها نوشته‌اند که هر کس - حتّی خود امیرالمؤمنین (ع) - هم اگر به جای امام حسن مجتبی (ع) بود و در آن شرایط قرار میگرفت، ممکن نبود کاری بکند، غیر از آن کاری که امام حسن کرد. هیچ‌کس نمیتواند بگوید که امام حسن، فلان گوشه‌ی کارش سؤال‌برانگیز است. نه، کار آن بزرگوار، صددرصد بر استدلال منطقىِ غیر قابل تخلف منطبق بود.

در بین آل رسول خدا (صلّیاللَّه‌علیه‌واله‌وسلّم)، پُرشورتر از همه کیست؟ شهادت‌آمیزترین زندگی را چه کسی داشته است؟ غیرتمندترین آن‌ها برای حفظ دین در مقابل دشمن، برای حفظ دین چه کسی بوده است؟ حسین‌بن علی (علیه‌السّلام) بوده است. آن حضرت در این صلح، با امام حسن (ع) شریک بودند. صلح را تنها امام حسن نکرد؛ امام حسن و امام حسین این کار را کردند؛ منتها امام حسن (ع) جلو بود و امام حسین (ع) پشت سر او بود.

امام حسین (علیه‌السّلام)، جزو مدافعان ایده‌ی صلح امام حسن (ع) بود. وقتی که در یک مجلس خصوصی، یکی از یاران نزدیک - از این پُرشور‌ها و پُرحماسه‌ها - به امام مجتبی (علیه‌الصّلاةوالسّلام) اعتراضی کرد، امام حسین با او برخورد کردند: «فغمز الحسین فی وجه حجر» (۲). هیچ‌کس نمیتواند بگوید که اگر امام حسین به جای امام حسن بود، این صلح انجام نمیگرفت. نخیر، امام حسین با امام حسن بود و این صلح انجام گرفت و اگر امام حسن (علیه‌السّلام) هم نبود و امام حسین (علیه‌السّلام) تنها بود، در آن شرایط، باز هم همین کار انجام میگرفت و صلح میشد.

صلح، عوامل خودش را داشت و هیچ تخلف و گزیری از آن نبود. آن روز، شهادت ممکن نبود. مرحوم «شیخ راضی آل یاسین» (رضوان‌اللَّه‌تعالیعلیه)، در این کتاب «صلح الحسن» - که من بیست سال پیش، آن را ترجمه کردم و چاپ شده است - ثابت میکند که اصلاً جا برای شهادت نبود. هر کشته شدنی که شهادت نیست؛ کشته شدنِ با شرایطی، شهادت است. آن شرایط، در آن‌جا نبود و اگر امام حسن (علیه السّلام)، در آن روز کشته میشدند، شهید نشده بودند. امکان نداشت که آن روز کسی بتواند در آن شرایط، حرکت مصلحت‌آمیزی انجام بدهد که کشته بشود و اسمش شهادت باشد و انتحار نکرده باشد.

راجع به صلح، از ابعاد مختلف صحبت کرده‌ایم؛ اما حالا مسأله این است که بعد از صلح امام حسن مجتبی (علیه‌الصّلاةوالسّلام)، کار به شکلی هوشمندانه و زیرکانه تنظیم شد که اسلام و جریان اسلامی، وارد کانال آلوده‌یی که به نام خلافت - و در معنا سلطنت - به وجود آمده بود، نشود. این، هنر امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) بود. امام حسن مجتبی کاری کرد که جریان اصیل اسلام - که از مکه شروع شده بود و به حکومت اسلامی و به زمان امیرالمؤمنین و زمان خود او رسیده بود - در مجرای دیگری، جریان پیدا بکند؛ منتها اگر نه به شکل حکومت -، زیرا ممکن نبود - لااقل دوباره به شکل نهضت جریان پیدا کند. این، دوره‌ی سوم اسلام است.

اسلام، دوباره نهضت شد. اسلام ناب، اسلام اصیل، اسلام ظلم‌ستیز، اسلام سازش‌ناپذیر، اسلام دور از تحریف و مبرّا از این‌که بازیچه‌ی دست هوا‌ها و هوس‌ها بشود، باقی ماند؛ اما در شکل نهضت باقی ماند. یعنی در زمان امام حسن (علیه الصّلاةوالسّلام)، تفکر انقلابىِ اسلامی - که دوره‌یی را طی کرده بود و به قدرت و حکومت رسیده بود - دوباره برگشت و یک نهضت شد. البته در این دوره، کار این نهضت، به مراتب مشکلتر از دوره‌ی خود پیامبر بود؛ زیرا شعار‌ها در دست کسانی بود که لباس مذهب را بر تن کرده بودند؛ درحالیکه از مذهب نبودند. مشکلىِ کار ائمه‌ی هدی (علیهم‌السّلام)، این‌جا بود.

البته من از مجموعه‌ی روایات و زندگی ائمه (علیهم‌السّلام) این‌طور استنباط کرده‌ام که این بزرگواران، از روز صلح امام مجتبی (علیه‌الصّلاةوالسّلام) تا اواخر، دایماً درصدد بوده‌اند که این نهضت را مجدداً به شکل حکومت علوی و اسلامی در بیاورند و سر پا کنند. در این زمینه، روایاتی هم داریم. البته ممکن است بعضی دیگر، این نکته را این‌طور نبینند و طور دیگری ملاحظه بکنند؛ اما تشخیص من این است. ائمه میخواستند که نهضت، مجدداً به حکومت و جریان اصیل اسلامی تبدیل بشود و آن جریان اسلامی که از آغشته شدن و آمیخته شدن و آلوده شدن به آلودگی‌های هوا‌های نفسانی دور است، روی کار بیاید؛ ولی این کار، کار مشکلی است.

در دوران دوم نهضت - یعنی دوران خلافت خلفای سفیانی و مروانی و عباسی - مهمترین چیزی که مردم احتیاج داشتند، این بود که اصالت‌های اسلام و جرقه‌های اسلام اصیل و قرآنی را در لابلای حرف‌های گوناگون و پراکنده ببینند و بشناسند و اشتباه نکنند. بیخود نیست که ادیان، این‌همه روی تعقل و تدبر تکیه کرده‌اند. بیخود نیست که در قرآن کریم، این‌همه روی تفکر و تعقل و تدبر انسان‌ها تکیه شده است؛ آن هم درباره‌ی اصلیترین موضوعات دین، یعنی توحید.

توحید، فقط این نیست که بگوییم خدایی هست، آن هم یکی است و دو نیست. این، صورت توحید است. باطن توحید، اقیانوس بیکرانه‌یی است که اولیای خدا در آن غرق میشوند. توحید، وادی بسیار با عظمتی است؛ اما در چنین وادی با عظمتی، باز از مؤمنین و مسلمین و موحدین خواسته‌اند که با تکیه به تفکر و تدبر و تعقل، پیش بروند. واقعاً هم عقل و تفکر میتواند انسان را پیش ببرد. البته در مراحل مختلف، عقل به نور وحی و نور معرفت و آموزش‌های اولیای خدا، تجهیز و تغذیه میشود؛ لیکن بالاخره آنچه که پیش میرود، عقل است. بدون عقل، نمیشود هیچ جا رفت.

ملت اسلامی، در تمام دوران چندصدساله‌یی که چیزی به نام خلافت، بر او حکومت میکرد، یعنی تا قرن هفتم که خلافت عباسی ادامه داشت (البته بعد از انقراض خلافت عباسی، باز در گوشه و کنار، چیز‌هایی به نام خلافت وجود داشت؛ مثل زمان ممالیک در مصر و تا مدت‌ها بعد هم در بلاد عثمانی و جا‌های دیگر) آن چیزی که مردم احتیاج داشتند بفهمند، این بوده که عقل را قاضی کنند، تا بدانند آیا نظر اسلام و قرآن و کتاب الهی و احادیث مسلّمه راجع به اولیای امور، با واقعیت موجود تطبیق میکند، یا نه. این، چیز خیلی مهمی است.

به نظر من، امروز هم مسلمانان همین را کم دارند. امروز، جوامع اسلامی و کسانی که گمان میکنند در نظام‌هایی که امروز در دنیا به نام اسلام وجود دارد، تعهدی دارند؛ مثل بسیاری از علما و متدینان، بسیاری از توده‌های مردم، مقدسان و غیرمقدسان - به آن‌هایی که لاابالیند و به فکر حاکمیت دین نیستند و تعهدی برای خودشان قایل نمیباشند، کاری نداریم و فعلاً در این بحث، وارد نیستند - اگر این‌ها فقط فکر کنند ببینند، آیا آن نظامی که اسلام خواسته، آن مدیریتی که اسلام برای نظام اسلامی خواسته - که این دومی آسانتر است - با آنچه که آن‌ها با آن روبه‌رو هستند، تطبیق میکند یا نه، برایشان مسأله روشن خواهد شد.

دوران خلافت مروانی و سفیانی و عباسی، دورانی بود که ارزش‌های اسلامی از محتوای واقعی خودشان خالی شدند. صورت‌هایی باقی ماند؛ ولی محتواها، به محتوا‌های جاهلی و شیطانی تبدیل شد. آن دستگاهی که میخواست انسان‌ها را عاقل، متعبد، مؤمن، آزاد، دور از آلایشها، خاضعِ عنداللَّه و متکبر در مقابل متکبران تربیت کند و بسازد - که بهترینش، همان دستگاه مدیریت اسلامی در زمان پیامبر (ص) بود - به دستگاهی تبدیل شد که انسان‌ها را با تدابیر گوناگون، اهل دنیا و هوی و شهوات و تملق و دوری از معنویات و انسان‌های بیشخصیت و فاسق و فاسدی میساخت و رشد میداد. متأسفانه، در تمام دوران خلافت اموی و عباسی، این‌طور بود.

در کتاب‌های تاریخ، چیز‌هایی نوشتند که اگر بخواهیم آن‌ها را بگوییم، خیلی طول میکشد. از زمان خود معاویه هم شروع شد. معاویه را معروفش کردند؛ یعنی مورخان نوشتند که او آدمی حلیم و باظرفیت بوده و به مخالفانش اجازه میداده که در مقابلش حرف بزنند و هرچه میخواهند، بگویند. البته در برهه‌یی از زمان و در اوایل کارش، شاید همین‌طور هم بوده است؛ لیکن در کنار این بُعد، ابعاد دیگر شخصیت او را کمتر نوشته‌اند: این‌که او چه‌طور اشخاص و رؤسا و وجوه و رجال را وادار میکرد که از عقاید و ایمان خودشان دست بکشند و حتّی در راه مقابله‌ی با حق، تجهیز بشوند. این‌ها را خیلی‌ها ننوشته‌اند. البته باز هم در تاریخ ثبت است و همین‌هایی را هم که ما الان میدانیم، باز یک عده نوشته‌اند.

مردمانی که در آن دستگاه‌ها پرورش پیدا میکردند، عادت داده میشدند که هیچ‌چیزی را برخلاف میل و هوای خلیفه، بر زبان نیاورند. این، چه جامعه‌یی است؟! این، چه‌طور انسانی است؟! این، چه‌طور اراده‌ی الهی و اسلامی در انسانهاست که بخواهند مفاسد را اصلاح کنند و از بین ببرند و جامعه را جامعه‌یی الهی درست کنند؟ آیا چنین چیزی، ممکن است؟

«جاحظ» و یا شاید «ابوالفرج اصفهانی» نقل میکند که معاویه در دوران خلافتش، با اسب به مکه میرفت. یکی از رجالِ آن روز هم در کنار او بود. معاویه سرگرم صحبت با آن شخص بود. پشت سر این‌ها هم عده‌یی میآمدند. معاویه مفاخر اموی جاهلی خودش را نقل میکرد که در جاهلیت، این‌جا این‌طوری بود، آن‌طوری بود، پدر من - ابوسفیان - چنین کرد، چنان کرد. بچه‌ها هم در مسیر، بازی میکردند و ظاهراً سنگ میانداختند. در این بین، سنگی به پیشانی کسی که کنار معاویه اسب میراند و حرکت میکرد، خورد و خون جاری شد. او چیزی نگفت و حرف معاویه را قطع نکرد و تحمل کرد. خون، روی صورت و محاسنش ریخت. معاویه همین‌طور که سرگرم صحبت بود، ناگهان به طرف این مرد برگشت و دید خون روی صورت اوست. گفت: از پیشانی تو خون میریزد. آن فرد، در جواب معاویه گفت: خون؟! از صورت من؟! کو؟ کجا؟ وانمود کرد که از بس مجذوب معاویه بوده، خوردن این سنگ و مجروح شدن پیشانی و ریختن خون را نفهمیده است! معاویه گفت: عجب، سنگ به پیشانیت خورده، ولی تو نفهمیدی؟! گفت: نه، من نفهمیدم. دست زد و گفت: عجب، خون؟! بعد به جان معاویه و یا به مقدسات قسم خورد که تا وقتی تو نگفتی، شیرینىِ کلام تو نگذاشت که بفهمم خون جاری شده است! معاویه پرسید: سهم عطیه‌ات در بیت‌المال، چه‌قدر است؟ مثلاً گفت: فلان قدر. معاویه گفت: به تو ظلم کرده‌اند، این را باید سه برابر کنند! این، فرهنگ حاکم بر دستگاه حکومت معاویه بود.

کسانی که در این دوران، تملق رؤسا و خلفا را میگفتند، کار‌ها در دست آن‌ها بود. کار‌ها بر اساس صلاحیت و شایستگیشان واگذار نمیشد. اصولاً عرب، به اصل و نسب خیلی اهمیت میدهد. فلان کس، از کدام خانواده است؟ پدرانش، چه کسانی بودند؟ این‌ها حتّی رعایت اصل و نسب را هم نمیکردند. «خالدبن عبداللَّه قصری» که در زمان عبدالملک، مدتی حاکم عراق و کوفه بود و خیلی هم ظلم و سوء استفاده کرد، در کتاب‌ها نوشته‌اند که آدمِ بیسروپایی بود و کسی نبود که او را به خاطر اصل و نسبش به این کار گماشته باشند؛ اما صرفاً، چون نزدیک بود، به این سمت رسیده بود.

درباره‌ی «خالدبن عبداللَّه قصری» نوشته‌اند که کسی بود که میگفت، خلافت از نبوت بالاتر است: «کان یفضل الخلافة علی النّبوّة»! استدلال هم میکرد و میگفت: وقتی شما به مسافرت بروید، کسی را به عنوان خلیفه و جانشین خودتان میگمارید که به کار‌های خانه و دکانتان رسیدگی کند؛ این خلیفه است. بعد که به مسافرت رفتید، مثلاً کاغذی هم میفرستید و پیغامی هم به یک نفر میدهید که میآورد؛ آن رسول است. حالا کدام بالاتر است؟! کدام به شما نزدیکتر است؟! آن کس که شما در رأس خانواده‌تان گذاشتید، یا آن کس که یک کاغذ دادید، تا برای شما بیاورد؟! با این استدلال عوامانه‌ی ابلهانه، میخواست ثابت بکند که خلیفه از پیامبر بالاتر است! به چنین آدمی که چنین ایده‌یی را تبلیغ میکرد، پاداش میداد.

در زمان عبدالملک و بعضی پسر‌های او، یک نفر به نام «یوسف‌بن عمر ثقفی» را مدت‌های مدید بر عراق گماشتند. او سال‌ها حاکم و والی عراق بود. این شخص، آدم عقده‌یىِ بدبختی بود که از عقده‌یی بودنش، چیز‌هایی نقل کرده‌اند. مرد کوچکجثه و کوچک اندامی بود که عقده‌ی کوچکىِ جثه‌ی خودش را داشت. وقتی که پارچه‌یی به خیاط میداد تا بدوزد، از خیاط سؤال میکرد که آیا این پارچه به اندازه‌ی تن من است؟ خیاط به این پارچه نگاه میکرد و اگر مثلاً میگفت این پارچه برای اندام شما اندازه است و بلکه زیاد هم می‌آید، فوراً پارچه را از این خیاط میگرفت و دستور میداد که او را مجازات هم بکنند! خیاط‌ها این قضیه را فهمیده بودند. به همین خاطر، وقتی پارچه‌یی را به خیاط عرضه میکرد و میگفت برای من بس است یا نه، خیاط نگاه میکرد و میگفت نه، این پارچه ظاهراً برای هیکل و جثه‌ی شما کم بیاید و باید خیلی زحمت بکشیم، تا آن را مناسب تن شما در بیاوریم! او هم با این‌که میدانست خیاط دروغ میگوید، ولی خوشش میآمد؛ این‌قدر احمق بود! او همان کسی است که زیدبن‌علی (علیه‌الصّلاةوالسّلام) را در کوفه به شهادت رساند. چنین کسی، سال‌ها بر جان و مال و عِرض مردم مسلط بود. نه یک اصل و نسب درستی، نه یک سواد درستی، نه یک فهم درستی داشت؛ ولی، چون به رأس قدرت وابسته بود، به این سمت گماشته شده بود. این‌ها آفت است. این‌ها برای یک نظام، بزرگترین آفتهاست.

این جریان، همین‌طور ادامه پیدا کرد. در کنار این، جریان مسلمانىِ اصیل، جریان اسلام ارزشی، جریان اسلام قرآنی - که هیچ‌وقت با آن جریان حاکم، اما ضد ارزش‌ها کنار نمیآمد - نیز ادامه پیدا کرد که مصداق بارز آن، ائمه‌ی هدی (علیهم‌الصّلاةو السّلام) و بسیاری از مسلمانانِ همراه آنان بودند. به برکت امام حسن مجتبی (علیه الصّلاةوالسّلام)، این جریان ارزشی نهضت اسلامی، اسلام را حفظ کرد. اگر امام مجتبی این صلح را انجام نمیداد، آن اسلام ارزشىِ نهضتی باقی نمی‌ماند و از بین میرفت؛ چون معاویه بالاخره غلبه پیدا میکرد.

وضعیت، وضعیتی نبود که امکان داشته باشد امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) غلبه پیدا کند. همه‌ی عوامل، در جهت عکس غلبه‌ی امام مجتبی (علیه‌السّلام) بود. معاویه غلبه پیدا میکرد؛ چون دستگاه تبلیغات در اختیار او بود. چهره‌ی او در اسلام، چهره‌یی نبود که نتوانند موجه کنند و نشان بدهند. اگر امام حسن (ع) صلح نمیکرد، تمام ارکان خاندان پیامبر (ص) را از بین می‌بردند و کسی را باقی نمیگذاشتند که حافظ نظام ارزشی اصیل اسلام باشد. همه چیز بکلی از بین میرفت و ذکر اسلام برمیافتاد و نوبت به جریان عاشورا هم نمیرسید.

اگر بنا بود امام مجتبی (علیه‌السّلام)، جنگ با معاویه را ادامه بدهد و به شهادت خاندان پیامبر منتهی بشود، امام حسین (ع) هم باید در همین ماجرا کشته میشد، اصحاب برجسته هم باید کشته میشدند، «حجربن‌عدی»‌ها هم باید کشته میشدند، همه باید از بین میرفتند و کسی که بماند و بتواند از فرصت‌ها استفاده بکند و اسلام را در شکل ارزشىِ خودش باز هم حفظ کند، دیگر باقی نمی‌ماند. این، حق عظیمی است که امام مجتبی (علیه‌الصّلاةوالسّلام) بر بقای اسلام دارد.

این هم یک بُعد دیگر از زندگی امام مجتبی (علیه‌الصّلاةوالسّلام) و صلح آن بزرگوار است که امیدواریم خداوند به همه‌ی ما بصیرتی عنایت کند، تا بتوانیم این بزرگوار را بشناسیم و نگذاریم پرده‌ی جهالت و غبار بدشناختییی که تا مدت‌ها بر چهره‌ی آن بزرگوار بوده، باقی بماند. یعنی حقیقت را باید همه بفهمند و بدانند که صلح امام مجتبی (علیه‌الصّلاةوالسّلام)، همان‌قدر ارزش داشت که شهادت برادر بزرگوارش، امام حسین (علیه‌الصّلاةوالسّلام) ارزش داشت؛ و همان‌قدر که آن شهادت به اسلام خدمت کرد، آن صلح هم همان‌قدر یا بیشتر به اسلام خدمت کرد.

نسئلک اللّهم و ندعوک باسمک العظیم الاعظم الاعزّ الاجلّ الاکرم‌

یااللَّه یااللَّه یااللَّه‌

پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، ما را در زمره‌ی تابعان و پیروان این خاندان قرار بده. ما را قدردان اسلام و قرآن قرار بده. پروردگارا! مروّجان و حامیان اسلام و قرآن، در هر نقطه‌یی از نقاط عالم که هستند، آن‌ها را پیروز و موفق بدار. پروردگارا! این نظام مقدس را که نظامی قرآنی و اسلامی است و آرزوی برآورده شده‌ی اولیای خدا در این زمان است، به ظهور ولىّ و حجتت (عجّل‌اللَّه‌تعالیفرجه) متصل بفرما. پروردگارا! روح مطهر بنیانگذار این نظام و این دستگاه را با ارواح مطهره‌ی انبیا و اولیا محشور بفرما. پروردگارا! این ملت را که سخت‌ترین امتحان‌ها را در راه تو و برای حفظ دین تو داده‌اند، همواره مؤید و منصور بدار. فضل و رحمت خودت را بر این مردم نازل کن. دشمنان آنان را سرکوب و منکوب بگردان. پروردگارا! مشکلات آن‌ها را یکیپس‌ازدیگری حل بفرما. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، دل‌های ما را با یکدیگر متصلتر و وابسته‌تر بگردان. پروردگارا! به حق محمّد و آل محمّد، دست‌ها و سر انگشت‌های دشمن را از میان ما قطع کن. پروردگارا! ما را در راه خودت، ثابت‌قدم بدار. قلب مقدس ولىّ‌عصر (ارواحنافداه) را از ما راضی و خشنود بگردان. پروردگارا! آنچه که گفتیم و شنیدم و کردیم و انجام خواهیم داد، در راه خودت، برای خودت و مقبول درگاهت قرار بده.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

۱) شرح نهج‌البلاغه، ابن‌ابیالحدید، ج. ۹، ص. ۵۳،

۲) شرح نهج‌البلاغه، ابن‌ابیالحدید، ج. ۱۶، ص. ۱۵

انتهای پیام/

منبع: خبرگزاری میزان

کلیدواژه: رهبر انقلاب شخصیت امام حسن مجتبی امام حسن

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۱۰۰۷۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رشد مشارکت مردم با افزایش سود تولید و مالیات از سودگری

یک کارشناس اقتصادی گفت: افزایش سود تولید و اجرای مالیات بر سوداگری سرمایه، انگیزه مردم برای سرمایه گذاری در بخش تولید را بالا می‌برد و از طرفی ایجاد مشوق، فشار کنونی بر تولید را به حداقل می‌رساند. - اخبار اقتصادی -

به گزارش خبرگزاری تسنیم، برنامه گفتگوی ویژه موضوع « راهکار‌های تحقق شعار سال با به‌کارگیری بازار سرمایه و مشارکت مردم » را با حضور حسین محمودی اصل، کارشناس اقتصادی و بازار‌های مالی ، اصغر بالسینی، کارشناس مسائل اقتصادی و حجت الاسلام علی نعمتی، اقتصاددان و عضو هیئت علمی گروه اقتصاد اسلامی دانشگاهی فردوسی مشهد بررسی کرده است.

سؤال: یکی از موضوعات مهم و دغدغه اصلی که در ذهن مردم است، حفظ ارزش سرمایه‌ها و دارایی‌هایی است که دراختیار دارند. مثل طلا، نقره، جواهرات، دلار و همان چیزی که به‌عنوان یک سرمایه اندوخته به آن نگاه می‌کنند. چه کار می‌شود کرد که این سرمایه‌های اندوخته مردم با حفظ ارزش آنها  به سمت تولید سوق داده شود؟
محمودی اصل: این یک روند طبیعی در اقتصاد است و در شرایطی که تورم دامنه اش بالا است و اعداد معناداری دارد، طبیعی است که افراد تمایل دارند ارزش دارایی هایشان را حفظ کنند و در کالا‌های مختلف سرمایه گذاری کنند. البته در بسیاری از کشور‌ها این مسائل حل شده است، در آنجا‌ حاشیه سود تولید بالاتر است، بنابراین منابع به سمت تولید حرکت می‌کند، یعنی به جای اینکه خودرو بخرند، سهام شرکت خودروساز را می‌خرند، به جای اینکه طلا یا ارز بخرند، سهام شرکت‌های صادرات محور را می‌خرند. یعنی در بازار بورسشان این منابع جذب می‌شود و هم ارزششان حفظ می‌شود و از طریق صندوق‌های مختلف حتی صندوق‌های طلا در کشور‌های مختلف، صندوق‌های رمز ارز هم وجود دارد به عنوان‌ای تی اف، این می‌تواند ارزش را حفظ کند.

سؤال: ریسک هم دارد؟
محمودی اصل: بله هر کاری در دنیای اقتصاد ریسک‌های خاص خودش را دارد، اما آنجا به دلیل اینکه به یک پایداری در بحث‌های مختلف رسیده اند و تورمشان محدود است و از طرفی ، حاشیه سود تولیدشان معقول است و دو سه برابر نرخ بهره است، در هر صورت در هر حوزه‌ای در تولید سرمایه گذاری کنند، این ارزش پولشان حفظ خواهد شد. البته ما می‌توانیم از طریق بازار‌های جایگزین با ایجاد اعتماد سرمایه‌هایی به سمت تولید هدایت کنیم.

سؤال: چه بازارهایی؟
محمودی اصل: یک بخش مهم آن بخش تولید است، حالا چه تولیدی که در بورس حضور دارد و چه تولیدی که در خارج از بورس، کسب و کار‌هایی که خود مردم می‌توانند ایجاد کنند. یک بخشی هم این است که سرمایه‌ها توسط سپرده‌ها جذب می‌شود و به بخش‌های مختلف تولیدی تسهیلات داده می‌شود. شما ببینید در کشور‌های مختلف مدل‌هایی اجرا شده ، از طریق نرخ بهره میزان تورم مدیریت شده است، اما آنجا حاشیه سود تولید دو سه برابر نرخ بهره است. اما در کشور ما متأسفانه الان حاشیه سود تولید یک سوم نرخ بهره است. خب طبیعی است که در این حالت تولید دوامی نخواهد داشت، طبیعی است مردم هم هوشمندانه ارزیابی می‌کنند، اگر وضع تولید خوب باشد مردم خودشان مستقیم می‌روند به تولید، هیچ توصیه‌ای لازم نیست ما کنیم، خودشان هوشمندانه می‌روند به سمت تولید. الان تولیدکننده با این حاشیه سود که بسیار پایین است و به زیر 20 درصد و تا 13 درصد رسیده ، تسهیلات 40 درصد و تورم 42 درصد، این خودش منابع را هدایت می‌کند به سمت دلالی و سوداگری و ما داریم به دلال و سوداگر پاداش می‌دهیم. یک نکته‌ای بگویم، الان تولیدکنندگان ما در صنعت پتروشیمی، فولاد و سیمان، ارز برای ما می‌آورند، ارزشان را 42 تومان می‌گیریم، به مسافر‌ها 20 میلیون پاداش می‌دهیم، اما خود بازنشسته و کارمندی که این پول‌ها از حقوق آنها کسر شده است و این شرکت‌ها ایجاد شده است، خودشان 3 میلیون پاداش گرفته اند؛ بنابراین سیاستگذاری‌ها می‌تواند منابع را به سمت‌های مختلف هدایت کند. ما با سیاست‌های مناسب قطعاً می‌توانیم منابع را به سمت تولید هدایت کنیم، می‌توانیم از این به بعد باعث شویم که منابع به سمت دلار و طلا نرود و هم اینکه می‌توانیم سیاستگذاری کنیم صادرات مان بیشتر شود، دلار بیشتری داشته باشیم، مدیریت بهتر باشد، خب آنجا هم بایستی به جای ارائه ارز 42 تومان، مشوق‌های مختلفی برای صادرات لحاظ کنیم هم اینکه همین دارایی‌های موجود را با مشوق‌های مختلف ازجمله اوراق سپرده در بورس کالا می‌شود به صورت بسیار فنی و حرفه‌ای که موجود هم بوده است هدایت و مدیریت کرد.

سؤال: مقایسه کردید با برخی از کشور‌های خارجی شکل سرمایه گذاری مردم، خب قدری این انگار رفت و برگشتش ملزوم همدیگر است. شما اشاره کردید که اگر سرمایه را در تولید بیاورند با توجه به این که نرخ سود بیشتری دارد مردم هوشمندانه سرمایه گذاری می‌کنند، از آن طرف فرمودید که در کشور ما، چون نرخ تولید ممکن است سود کمتری داشته باشد ریسک نمی‌کنند که سرمایه را به آن سمت ببرند. چطور باید مردم را مجاب کرد که سرمایه شان را بیاورند اینجا با حفظ ارزش سود هم می‌توانند ببرند و از آن طرف تولید کننده هم حمایت و پشتیبانی مالی بشود، سازوکار این چگونه باید باشد؟

محمودی اصل: ببینید در سال 1399 حاشیه سود تولید 36 درصد بوده ، طبیعی است انگیزه سرمایه گذاری در تولید بالا بود. باید سیاست‌ها به این سمت برود. حاشیه سود سهام عدالت 50 درصد امسال کاهش پیدا کرده است، یعنی سرمایه گذاری در تولید 50 درصد سود آن کاهش پیدا کرده است، این دیگر کار کارشناسی پیچیده‌ای نمی‌خواهد، این یعنی انگیزه‌های سرمایه گذاری در تولید کاهش پیدا کرده ، باید این را عوض کنیم. یعنی با ایجاد مشوق و با برنامه‌های کارشناسی، فشار بر تولید را حد اقل کنیم. الان هزینه‌های تولید بسیار بالا است، نرخ تسهیلات 40 درصد است و از سوی دیگر در حوزه نرخ خوراک و مواد اولیه عوارض و مالیات‌های مختلف بسیار تحت فشار هستند ما مالیات بر سوداگری را نداریم، بیش از صد کشور جهان این را دارند، بنابراین سوداگری تنبیه می‌شود، در کشور ما متأسفانه فعلاً تولید تنبیه می‌شود، سوداگر دلال و رانت خوار همه شان به هر حال مشوق دارند و هیچ مالیاتی و فشاری روی آنها نیست. با ابزار‌های مختلف، یکی از آنها مالیات بر سوداگری است. 

سؤال: تشخیص این چطور محقق می‌شود، چطور دولت یا نظام مالیاتی ما تشخیص بدهد که این سوداگر است دارد این خرید و فروش را انجام می‌دهد این دلالی می‌کند و به آن مالیات تعلق می‌گیرد؟
محمودی اصل: حدود دارد مثلاً عموم مردم بجز یکی دو ماشین توان ندارند، معمولا یک حدودی دارد، تعداد گذاشته می‌شود مثلا برای طلا گرم لحاظ می‌شود.

سؤال: قبول دارید سوداگران قدری جلوتر از قوانین بعضی مواقع حرکت می‌کنند ما بار‌ها در خبر‌ها داشته ایم که تعدد کارت ملی‌هایی را که دریافت کردند خودرو گرفتند. یا حتی سفر‌های خارجی که شما به آن اشاره کردید دریافت آن ارز مسافرتی که شما می‌فرمایید حالا از آن بازنشسته گرفته شود و در جیب سوداگر می‌رود. شما راهکاری دارید برای اینکه جلوگیری شود از سوداگری؟
محمودی اصل: تجربه بیش از صد کشور جهان است کاملاً حل شده است. برای مثلاً محدودیت در معاملات است، برای هر کسی مثلاً طرف رسماً دلال است محدودیت بر تعداد معامله دارد همه چیز رصد می‌شود بنابراین انگیزه‌هایی ندارد و بیش از آن مالیات نجومی از آن اخذ می‌شود، بنابراین انگیزه‌های دلالی کاهش پیدا می‌کند زمانی که حاشیه سود تولید بالا و ریسک آن پایین باشد طبیعی است منابع خود به خود به سمت تولید حرکت می‌کنند. وقتی حاشیه سود تولید نصف شده و یک سوم شده طبیعی است منابع به جای این که در بورس بروند از بورس خارج می‌شوند در ماه‌های اخیر هم شاهد بودیم این منابع خود در بازار طلا و ارز فشار ایجاد می‌کند، سیاست‌های ما را تعیین می‌کند. تا به حال داشتیم خودرو را قرعه کشی می‌کردیم، ده میلیون نفر را می‌بردیم آنجا، فضا و صف خرید، مازاد خرید تقاضا، التهاب خودمان ایجاد می‌کردیم. الان چرا این وضعیت نیست، مدیریت شد. در همه بخش‌ها اینها بسیار ساده قابل اجرا است و پیشنهاد اولیه من این است که ما اول گام اول را برداریم گام اول این است که در سالی که به جهش تولید نامگذاری شده است، برای این که منابع به سمت تولید برود حتماً باید حاشیه سود آن بیشتر شود. مثلاً من طلا دارم، شما می‌خواهید طلای من را بگیرید، سؤال اول من این است که این پول را کجا می‌خواهید ببرید، می‌گویید تولید، من می‌گویم از این تولید پول در نمی‌آید، پس بنابراین اول بایستی توجیه داشته باشد، تولید وسرمایه گذاری در تولید بایستی توجیه داشته باشد که این حاشیه سود آن نشان می‌دهد که فعلاً توجیه مناسبی ندارد و ما باید در گام اول به این بپردازیم.

سؤال: همین الان به همین موضوع بپردازیم فرض کنیم به عنوان  مثال من یک شخص خانگی هستم که از این 200 تن طلا 100 یا 200 گرم در منزل من هست. در مباحث دینی ما بحث مطرح است که اندوختن و ذخیره مال اضافه بر آن چیزی که نیاز من است نکوهش شده  ما ارتباط هم خواهیم داشت با عزیزان و کارشناسان این حوزه  و توضیح خواهند داد، شما به عنوان یک کارشناس بفرمایید که چطور ریسک کنم این 100 و 200 گرم طلایی را که در خانه دارم که مازاد هم هست و نیازی هم به آن ندارم فقط برای حفظ ارزش سرمایه پیش خودم نگه داشته ام این را با چه سازگاری بیاورم در تولید، شما به عنوان کارشناس، هر دو شق ماجرا را ببینید هم تولیدی را که باید بتواند سود بدهد و سرمایه طرف حفظ بشود و هم آن صاحب سرمایه ریسک کند و سرمایه خودش را  به این بازار بیاورد.

محمودی اصل: بله هر دو بخش بسیار حیاتی است، بخش اول که گفتم باید حاشیه سود تولید معقول باشد.

سؤال: چطوری، یعنی باز فشار آن به خریدار بیاید از آن طرف، صادرات تقویت شود؟

محمودی اصل: قطعاً، ما 15 میلیارد دلار ترازمان منفی است، چرا، چون شما دارید مثلاً کالای کشاورزی صادر می‌کنید، سیمان و فولاد، ارز خودت را به بانک مرکزی می‌آورید و می‌گویید 42 تومان، این کار صرف نمی‌کند، بنابراین انگیزه صادرات شما پایین می‌آید، اما اگر با ارز 42 تومان کالا وارد کنید می‌توانید بروید با ارز بازار آزاد کالا را بفروشید. خب طبیعی است، واردات تشویق می‌شود، این سیکل معیوب باید اصلاح شود و برگردد. از سوی دیگر دولت ما کسر بودجه داشته است و بر شرکت‌ها زیاد فشار آورد برای تولید، مثلاً نرخ خوراک ما 2 و نیم برابر جهانی است، عوارض مختلف صادراتی لحاظ کرده ایم، درحالی که این بایستی در یک دوره زمانی این عوارض ایجاد شود، مقطعی باشد، خب همه اینها بر تولید و صادرات فشار می‌آورد. اما این بخش بحث اعتماد است، باید اعتماد ایجاد شود، مثلاً ما سرمایه‌هایی که در بورس آمده بود در دولت گذشته با بی اعتمادی خارج شد الان هم نیاز به ایجاد اعتماد به سرمایه گذاری وجود دارد، برای آنهایی هم که طلا دارند اگر احساس کنند یک سازوکار تعریف شده و دقیق و مطمئن، چون در مورد اوراق سپرده‌های ارزی در دهه‌های گذشته یک اشکالات و یک ترسی وجود دارد، بنابراین باید اطمینان ایجاد شود. ببینید ما الان اوراق تأمین مالی منتشر شده است برای یک شرکت دولتی، 3 هزار میلیارد، شده است، اوراق بدون ریسک و شرکت دولتی مربوطه بی خیال است، نباید این اتفاق بیفتد دیگر تأمین مالی چنین مجموعه‌هایی بسیار سخت می‌شود. الان برای ایجاد اطمینان باید یک سازوکار کاملاً معقول باشد. ما در دفعه‌های گذشته این بحث‌ها مطرح شد، دوستان خیلی سریع جستجو کردند، صف‌هایی دیدند، صف‌های ساندویچ و قهوه بود با طلا اشتباه گرفتند در امریکا و آمدند نسخه‌هایی دادند، باید کار کارشناسی باشد. ببینید ما در بورس کالا تجربه اش را داشته ایم، اوراق طلا برای شرکت‌های تولیدکننده طلا است، طلا از طریق بانک قبض انبار برای آن صادر می‌شد و این قبض انبار می‌آمد در بورس کالا به صورت اوراق معامله می‌شد یعنی همه چیز مطمئن بود و این کار ادامه داشت حالا به دلایلی ما دقیقاً نمی‌دانیم، بانک مرکزی جلوی آن را گرفت، خیلی خوب بود، شرکت تولیدکننده طلا در کشور کالای خودش را می‌آورد عرضه می‌کرد و پول‌ها می‌رفت طلا می‌خرید، یک کالای واقعی، از آن طرف هم پول آن  به سمت تولید می‌رفت. ما می‌توانیم کالا‌های همگن مثلاً سکه و شمش را، کار سختی هم نیست، می‌توانیم اینجا بیاوریم هم می‌تواند دارنده اش بفروشدو هم می‌توانیم به عنوان وثیقه قرار بگیرد به عنوان پشتوانه‌ای برای ارائه تسهیلات به تولیدکنندگان قرار بگیرد، سازو کار آن به راحتی در بورس کالا قابل احصاء است. از این جهت هم طرف می‌داند که طلا و دلارش مثلاً در جای امنی است، امنیت آن برقرار است هم بابت این می‌تواند به عنوان کارمزد یک درصدی هم بهش تعلق بگیرد.

سؤال: برخی از مردم احساس می‌کنند که اگر این سرمایه من بیاید و آنجا مشخص بشود که من آن مقدار مثلاً طلا دارم ممکن است از من مالیات بگیرد. این مشوق‌ها را بفرمایید چطور باید انجام شود؟
محمودی اصل: این تناقضات را باید برطرف کنیم، وقتی ما گفتیم آقا شما دارایی خودت را اعلام کن، بعد می‌آییم چنین پیشنهادی مطرح می‌کنیم، این یک ترس کاملاً واقعی است. ما اینجا بایستی مشوق بگذاریم، مثلاً بگوییم کسی که در این سپرده گذاری شرکت می‌کند، معاف از مالیات است. این می‌تواند به عنوان یک مشوق، معاف باشد و آنهایی را که اتفاقاً آمدند، دیده شدند معاف بشوند، و یک بازه‌های زمانی برای سررسید‌ها لحاظ کنیم، قطعاً می‌تواند مشوق خوبی ایجاد کند.

سؤال: آقای بالسینی، در ابتدا برای ما بفرمایید معنای دقیق واژه کنز چیست و آیا فقط به طلا و نقره و زر و سیم اطلاق می‌شود یا سایر کالا‌هایی را که جنبه سرمایه گذاری هم دارد در برمی گیرد؟
بالسینی: ببینید واژه کنز علاوه بر یک مفهوم فقهی که از آن برداشت می‌شود به طور کلی هر آن چه که به معنای جمع کردن، انباشتن راکد گذاشتن و احتکار کردن  داشته باشد و به آن صدق کند، مفهوم کنز می‌گویند و مفهوم کنز را به آن می توان تسری داد. به طور عمومی دو دسته از کالا‌ها تحت شمول کنز قرار می‌گیرند اول همان کنز پول است و دومی آن مفهوم کنز سرمایه در اقتصاد. آنچه که بیشتر درمورد آن بحث می‌شود بحث کنز پول در اقتصاد است یعنی به معنای این که به‌عنوان یک ابزاری که می‌تواند بر فرآیند تولید مورد استفاده قرار بگیرد به هر دلیلی از چارچوب فعالیت‌های سرمایه گذاری خارج شود و دور شود از حوزه گردش و تداول به کمک به رشد سرمایه است.

سؤال: آقای دکتر محمودی اصل، ما یک واژه‌ای داریم به اسم بخش خصوصی، تعریف درست این واژه چیست، آیا مردم هستند، مردم عادی هستند، بخش خصوصی واقعی کجای بازار سرمایه است؟
محمودی اصل: الان در کشور ما بیش از 80 درصد از بخش‌های مختلف تولیدی، دولتی و شبه دولتی هستند و بخش خصوصی تضعیف شده و حتی در مورد سهام عدالت ما نتوانسته ایم مدیریت را به مردم انتقال بدهیم. خب طبیعی است همین بخش خصوصی به روایت جنابعالی 200 تن طلا دارد، خب این بخش خصوصی معمولاً هوشمندانه‌تر تصمیم می‌گیرد. جا‌های کم ریسک را برای خودش یعنی کلاً سرمایه‌ها جا‌های کم ریسک و پر سود را برای خودشان انتخاب می‌کنند. 

سؤال: سراغ تجربه‌های تلخ قبلی هم نمی‌رود، همان ذخیره ارزی که شما فرمودید این بحث حساب‌های دلاری که بود هم بحث مقطع بورس دچار آسیب شد. 
محمودی اصل: بله 90 هزار میلیارد تومان منابع از بورس خارج شده است، طبیعی است اینها می‌رود در بازار طلا و دلار نباید این اتفاق بیفتد. دلیل آن را هم عرض کردم، بخاطر اینکه حاشیه سود تولید به شدت افت کرد باید حاشیه سود تولید معقول شود، منابع به سمت تولید و سرمایه گذاری حتماً رهنمون شود. ما الان به مردم بگوییم طلا نخرید، اما خب یک تناقض در سیاست‌ها است این مردم را نگران می‌کند دیگه نمی‌توانیم به آنها اطمینان بدهیم اعتماد ایجاد کنیم که بیایید دارایی هایتان را به‌عنوان سپرده برای مولدسازی دراختیار مجموعه های مختلف قرار بدهید. طبیعاً در دوره‌های گذشته تجربیات تلخی بوده است و همچنین در بازار مثلاً شما ببینید حدوداً دو میلیارد دلار شمش وارد کشور شده است حدود سه درصد واردات را شامل شده است، ما که از خدایمان است که همه تولید کننده‌ها به قیمت واقعی صادرات انجام بدهند و مشوق بگیرند و خب بانک مرکزی علی رغم توصیه وزارت اقتصاد در اردیبهشت ماه به بانک‌ها تکلیف کرده است که طلا بخرند، در چنین شرایطی که خود بانک مرکزی می‌خرد، خود بانک مرکزی بنگاهداری می‌کند، خود بانک‌ها را تکلیف می‌کند که بخرند، مردم یک حس ششمی دارند، مثلاً احساس می‌کنند حتماً یک خبری هست چرا بانک‌ها می‌خواهند بخرند، نباید بانک‌ها بنگاهداری کنند یا بخرند. در این حالت ما می‌توانیم به مردم بگوییم شما مثلاً طلا و دلار نخرید، اما جایگزین کم ریسک و پرسود را حتماً برایشان مشخص و معین کنیم. 

سؤال: آقای بالسینی حدود 200 تن طلای خانگی در کشور ما وجود دارد حدود 400 هزار میلیارد تن ارزش این سرمایه است. شما به عنوان کارشناس اقتصادی بفرمایید راهکار چه است که این سرمایه سوق داده بشود به سمت تولید که هم سرمایه گذار اطمینان حاصل کند از امنیت سرمایه اش و حفظ ارزش آن و هم به چرخه‌های تولید در کشورمان  کمک کند؟ 
بالسینی: صرفاً بحث طلا نیست بخشی از طلا با توجه به طبیعت فلز گران بهاء که قابلیت ذخیره کردن دارد و مصارف آن هم مصارف قابل توجهی است، طبیعی است که بخشی از اینها را خانواده محترم نگهداری کنند ولی وقتی این به سمت نگهداری با هدف سفته داری سوق پیدا می‌کند این است که می‌تواند تا حدودی نگران کننده باشد و اقتصاد را از مسیر تعادلی خودش خارج کند. در چنین شرایطی هر آنچه که کمک کند که این طلا‌های موجود درمیان خانواده ها، با قابلیت پشتوانه در سیستم بانکی یا در سیستم بازار سرمایه مورد استفاده قرار بگیرد، این می‌تواند به این معنا باشد که این حجم از طلا‌ها وارد چرخه واقعی اقتصادی می‌شود. همین موضوع در مورد ارز هم وجود دارد، متأسفانه در کشور ما آنچه که بعنوان ارز خانگی از آن یاد می‌شود، حجم قابل توجهی دارد، برآورد‌های غیر رسمی این عدد را نزدیک به 20 میلیارد دلار تخمین می‌زند. شما این را درنظر داشته باشید که در اقتصادی مثل اقتصاد ایران در یازده ماهه 1402 ارزش تجارت خارجی ما نزدیک به 140 میلیارد دلار بوده است. اندازه 20 میلیارد دلار را وقتی با 140 میلیارد دلار مقایسه می‌کنید، یا مثلاً با صادرات غیرنفتی ما که سال گذشته 44 میلیارد دلار بوده است، مقایسه می‌کنید، عدد قابل توجهی است. آنچه که کمک خواهد کرد که این حجم از ارز یا سایر دارایی‌های باارزش وارد چرخه اقتصادی شود این است که ثبات اقتصادی قابل توجهی به وجود بیاید و چشم انداز مثبتی در حوزه اقتصاد به وجود بیاید. خوشبختانه الان در دو سال اخیر که رشد اقتصادی نرخ رشد مثبت است، تشکیل سرمایه دارد وضعیت خیلی خوبی پیدا می‌کند، اینها همه به این معنا است که چشم انداز‌های اقتصادی ما چشم انداز مثبتی است. اگر بتوان مقوله انتظارات را در فضای اقتصادی ایران کنترل کرد حتماً این مسئله مهم است که در بازار‌هایی مثل بازار ارز ما ثبات داشته باشیم. 

سؤال: آقای بالسینی، شما به عنوان یک کارشناس اقتصادی همه این مسائل را درک کرده اید، سازوکار و راهکار پیشنهادی شما چیست برای اینکه این سوق داده شود و ریسک مردم پایین بیاید و سرمایه هایشان را به سمت تولید بیاورند؟
بالسینی: اولاً که باید بتوان این حجم از ارز، مثلاً اگر در مورد ارز داریم صحبت می‌کنیم، این مقادیر کوچکی است که در میان خانواده‌ها قرار دارد، باید بتوان سازوکاری را طراحی کرد که از طریق این سازوکار این منابع خردی که وجود دارد بیاید در چرخه اقتصادی، در نظام بانکی و در بازار سرمایه وارد شود درحوزه‌های سرمایه گذاری، این اگر اتفاق بیفتد به معنای این است که ما توانسته ایم این حجم از ارز را وارد چرخه اقتصادی کنیم. همین مسئله در حوزه طلا هم وجود دارد یعنی اگر بتوان با کمک طلای موجود درخانواده‌ها و به پشتوانه آن، اوراقی را منتشر کرد که این اوراق در فرآیند‌های سرمایه گذاری مورد استفاده قرار بگیرد عملاً به این معنا است که این طلا‌هایی که حتی به صورت طلا‌های خانگی وجود دارد دیگر به صورت راکد نمانده و وارد چرخه اقتصادی کشور شده است. 

سؤال: آقای دکتر محمودی اصل، راجع به آن راهکار‌هایی که مشخصاً بنا شد بفرمایید.
محمودی اصل: در فاز و گام اول ما می‌گوییم بایستی حاشیه سود تولید معقول باشد و منابع مستقیماً به سمت تولید هدایت شود. بخش اعظم اینها می‌تواند در صندوق‌های مختلف، در حوزه‌های سرمایه گذاری، در بازار سرمایه، شرکت‌های مختلف اتفاق بیفتد، خارج از بورس اتفاق بیفتد، خود مردم در قالب کسب و کار‌ها داشته باشند که اینجا بایستی حاشیه سود تولید معقول باشد. الان ما در وضعیتی هستیم که متأسفانه خود برخی تولیدکنندگان گاهی به بازار ارز و طلا و مسکن ورود می‌کنند تا ارزش دارایی شان را حفظ کنند، چون حاشیه سود تولید به شدت پایین است، رفته رفته نه تنها نسبت به تورم متضرر می‌شوند بلکه نقدینگی لازم را ندارند. در ضمن در بخش بعدی هم با ابزار‌های مختلفی که تجربه موفق آن را در بورس کالا داریم، بالاخره بانک مرکزی همکاری کند و این ادامه پیدا کند، حداقل خود شرکت‌های تولیدکننده طلا دارایی هایشان را می‌آمدند و سپرده می‌کردند و خرید و فروش می‌شد بخش اعظمی از نقدینگی را جمع می‌کرد و دراختیار واحد‌های تولیدکننده طلا می‌گذاشت. این در مورد بخش‌های دیگر هم با ابزار‌های مختلفی در دسترس است، اما نکته اول ایجاد اطمینان و روند افزایش توجیه پذیری سرمایه گذاری در تولید است. 

سؤال: آقای دکتر نعمتی، بفرمایید که سازوکار و راهکاری که مردم سرمایه‌های خودشان را همین طلایی که امشب ذکر شد بیاورند به سمت تولید با امنیت و ریسک کم و حفظ ارزش آن سرمایه. راهکار و سازوکار این اتفاق چه می‌تواند باشد؟
نعمتی: من ابتدا اجازه می‌خواهم در مورد آیه شریفه‌ای که در مورد کنز تلاوت شد در گزارش برنامه نکته‌ای عرض کنم و یک اعاده حیثیتی از مردم عزیز و شهید پرورمان داشته باشم. عذابی که در این آیه شریفه برای کنز کنندگان برشمرده شده است، عذاب دردناکی است که من احساس می‌کنم برازنده مردم عزیز ما نیست. بخش زیادی از مردم ما برای حفظ قدرت خرید پول خودشان سراغ چه طلا و چه ارز و بعضی از دارایی‌های دیگر می‌روند و ما متوجه باشیم که اگر بخواهیم یک نظام سازی صحیحی انجام بدهیم، ابتدا این پول ذخیره که ارزش خود را متأسفانه به شدت زیادی از دست داده را بایداصلاح کنیم. اما اگر بخواهیم از این علاقمندی مردم به طلا ناگزیری مردم عزیزمان به روی آوردن به طلا در مسیر مثبت و همسو با تولید در سیستم اقتصادی استفاده کنیم، اگرچه ورود به صندوق‌های طلا هم در نوع خودش اقدامی است که می‌تواند به شرکت‌های تولیدکننده طلای کشور که به‌عنوان مثال معدن زرشوران و فکر می‌کنم یک یا دو شرکت دیگر بودند، با دشواری‌هایی مواجه بودند در سال‌های اخیر برای فروش طلای خودشان اگرچه به اینها کمک می‌کند و طلای دپو شده اینها را به فروش می‌رساند، اما اینکه این طلا وارد بازار مالی شود  به عنوان راهکار عرض می‌کنم که از منظر اقتصاد اسلامی بیش از اینکه ما طلا را وارد بازار مالی کنیم اگر بتوانیم آن را همانطور که دوستان ما در بورس کالا مطرح فرمودند طرح‌هایی دارند که این طلا را ببرند یه سمت یک نظام پرداخت‌های جدیدی که بشود بر اساس اینها مردم پرداخت‌های خودشان را انجام بدهند، به تعبیری ما کار ویژه پولی قدیمی را به طلا برگردانیم و از دارایی مالی آن را به دارایی پولی تبدیل کنیم، این قطعاً کمک بسیار بالایی به عدم کنز طلا خواهد کرد. چون کار ویژه مالی برای طلا و ورود آن به بازار مالی هم درجاتی از کنز کردن را دربر دارد. اما اگر وارد نظام پرداخت شد و ما بتوانیم به تعبیری کیف پول‌هایی و سامانه‌های پرداختی، نظام پرداختی براساس طلا تعریف کنیم، این یک اطمینان خاطری برای مردم به وجود خواهد آورد که احساس کنند این طلای آنها همیشه و در هر لحظه همراه آنها است و به این شکل به معنای واقعی کلمه در هر لحظه بتوانند این را وارد تولید و در گردش کنند. به نظر می‌رسد کار ویژه پولی طلا بهترین راه برای جلوگیری از کنز کردن طلا است. 

سؤال: آقای دکتر علی نعمتی، دقیقاً چه اتفاقی در این کارگروه باید بیفتد؟
نعمتی: در بورس کالا به دنبال این هستند وقتی این منابع طلا، صندوق‌های طلا طبیعتاً کارشان با سپرده‌های طلایی و گواهی‌های طلایی است که در بورس کالا به آنها داده می‌شود و روی آنها معامله انجام می‌دهند، اما اینجا طلا‌ها دپو شده است در بورس کالا و عملاً خود این طلا وارد تولید نمی‌شود، خود این طلا در یک انباری قبض انبار برای آن صادر شده است، تحت نظارت بورس کالای کشور، روی آن معاملات ثانویه و معاملات مشتقه مالی، شبیه آتی‌ها و اوراق اختیار معامله انجام می‌شود که بعضاً متدینین ما با این نوع معاملات بورس مشکل دارند و مشروع دانسته نمی‌شود. اما اگر ما این کار ویژه مالی را تبدیل کنیم به نظام پرداخت، براساس این شمش‌های طلا ما اینها را توکنایز کنیم و مردم بتوانند با پولی که براساس این شمش‌های طلا به وسیله توکن به وجود آمده است با این معاملات خودشان را داشته باشند هیچ نیازی نیست که صرفاً یک شرکت واحد به عنوان مثال سازمان بورس اوراق بهادار یا بورس کالا این کار را انجام بدهد و ما می‌توانیم از ظرفیت‌های خودجوش مردمی هم به جای کنز کردن شمش‌های طلا استفاده کنیم.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • برنامه «سلسله موی دوست» از رادیو ایران
  • رشد مشارکت مردم با افزایش سود تولید و مالیات از سودگری
  • امام حسن مجتبی (ع) الگوی کامل صبر و مهربانی است
  • خطر جنگ شناختی مهم‌ترین درس امام حسن(ع) برای امروز ما
  • خطر جنگ شناختی مهم‌ترین درس امام حسن (ع) برای امروز ما
  • نرمش قهرمانانه‌ تاریخ
  • امام حسن مجتبی (ع) الگوی تمام عیار صبر و بخشندگی است
  • توقف نسل کشی در غزه وحدت حاکمان جهان اسلام را می‌طلبد
  • بشنوید | تبلیغات منفی سنگین علیه امام حسن(ع) در طول تاریخ از کجا نشأت می گیرد؟
  • گرگیعان، جشن سالروز میلاد اولین نوه‌ی پیامبر اسلام