دولت پاکستان و مسئولیت در کنترل تروریستها
تاریخ انتشار: ۲۵ مهر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۱۰۳۱۹۳
به گزارش جهان نيوز به نقل از روزنامه آرمان، محسن روحی صفت مسئول سابق سرکنسولگری ایران در پیشاور در یادداشتی در این روزنامه نوشته است: 14نفر از نیروهای بسیجی طرح امنیت و هنگ مرزی میرجاوه بهدست اعضای گروهک تروریستی جیش العدل(جیش الظلم) ربوده شدند و یا در سالهایی که عبدالمالک ریگی و گروهک تروریستی وابسته به او(جندالشیطان) در مرزهای ایران و پاکستان دست به عملیات تروریستی میزدند و یا زمانی که او در منطقه مرزی بلوچستان رفت و آمد داشت، استدلال دولت پاکستان این بود که به علت وسعت منطقه بلوچستان تسلط کامل و قدرتمندی روی این ایالت ندارد و به لحاظ امنیتی و نظامی فقط به 11درصد منطقه تسلط دارد! ایالت بلوچستان تقریبا نیمی از خاک پاکستان را تشکیل میدهد و از جمعیت بسیار کمی برخوردار است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بنابراین ایجاد امنیت در چنین سرزمینی، ابزارهای خاص خود را میطلبد. از سویی در منطقه بلوچستان و بین مرز پاکستان، ایران و افغانستان یک منطقه مثلثی شکل وجود دارد که محل رفت و آمد و پاتوق قاچاقچیان مواد مخدر، تروریستها و نیروهای مسلح مخالف دولت پاکستان و ایران است. این نیروها مسلح به انواع و اقسام سلاحهای سبک و سنگین هستند که همین امر باعث ایجاد ناامنی در منطقه شده است.
از سویی اختلافات سیاسی ایران با برخی کشورهای عربی منطقه، باعث شده تروریستها باانگیزه بیشتر و بهرهمندی از امکانات مالی و تسلیحاتی این کشورها، به ایجاد ناامنی در ایران و استان سیستان و بلوچستان بپردازند. کمک مالی قدرتهای بزرگ و کشورهای عربی به این گروههای مسلح، مشوق آنها برای انجام انواع عملیات تروریستی است. چندی پیش هم این گروهکها که در مرزهای شرقی و غربی ایران همواره دست به تحرکاتی میزنند، در واشنگتن جلسهای داشتند که بعد شاهد انجام عملیات تروریستی در اهواز هم بودیم. همه این موارد باعث میشود که ایران بهطور جدی به این تحرکات توجه کند و مراقب رفتار تروریستی این گروهها باشد.
ایران باید در زمینه روابط اجتماعی، قومی، قبیلهای و فرهنگی در منطقه بلوچستان فعالیت کند تا بدین وسیله بتوان این گروهکها را کنترل کرد و یا حداقل اجازه نداد آنها در داخل مرزهای ایران دست به اعمال تروریستی و یا آدم ربایی بزنند. ایران باید تا زمانی که برخی از کشورهای منطقه و جهان با ایران دشمنی میکنند، آمادگی لازم برای برخورد با این گروهکها را داشته باشد. اما از نظر حقوقی و بینالمللی، باید دولت پاکستان پاسخگو و مسئولیت سامان دادن به اوضاع منطقه بلوچستان را بر عهده داشته باشد. جمهوری اسلامی ایران به دفعات توانسته است به لحاظ دیپلماتیک و با رایزنیهای سیاسی، بر مشکلات و مسائل تروریستی و آدمرباییها فائق آید و در مواردی هم موفق نبوده است.
ایجاد گشت مرزی مشترک یکی از مواردی است که میتواند بخشی مشکلات مرزی ایران و پاکستان را حل کند. جلسات مرزی هم که گاهی در زاهدان و یا کویته پاکستان برگزار شده و یا استفاده از ابزارهای مدرن کنترل مرز مانند دوربین دید در شب یا استفاده از پهپادها، تا حدودی میتواند دست ایران را در کنترل مرز بازتر کند تا بتوان نظارت و کنترل بیشتر بر آن منطقه داشت. از نظر سیاسی هم دولت جدید پاکستان علاقهمند گسترش روابط با ایران است و میخواهد مواضعش را با تهران همسو کرده و توسعه بخشد.
البته تمایل آقای عمرانخان نخست وزیر جدید پاکستان به گسترش روابط با تهران، ممکن است چندان به مذاق کشورهای عربی که با ایران رابطه خوبی ندارند، خوش نیاید و برعکس دنبال این باشند که زمینه همکاریهای دوستانه و دوجانبه قوی بین اسلامآباد و تهران را کمرنگ کرده و یا حتی از بین ببرند. مدتی است که ارتباطات و مناسبات سیاسی، نظامی و امنیتی ایران و پاکستان ارتقا پیدا کرده است و سطح اعتماد بین دو کشور افزایش یافته است که همین امر موجب شده مخالفان ایران تلاش مضاعفی برای ناامن کردن منطقه داشته باشند. درواقع سرریز دعواهای سیاسی اعراب منطقه با ایران، در بلوچستان پاکستان و مناطق مرزی ایران و پاکستان بروز پیدا میکند. همواره کشورهای عربی تامین کننده مالی و تسلیحاتی گروهکهای تروریستی پاکستانی و یا مخالف ایران بودند.
باید به یاد آورد که اولین بیانیه گروهکهای تروریستی مثل جندا... یا جیشالعدل(الظلم) برپایه افزایش و گسترش افراطگرایی اسلامی بود و بر طبل بنیادگرایی میکوبیدند. اینها پیامدهای حوادث 11 سپتامبر بود که آثار خود را در منطقه بدین شکل نشان میداد. درواقع این گروهها افراطگرایانی هستند که از برخی شیوخ حاشیه خلیج فارس تامین مالی و تسلیحاتی شده و میشوند.
اما ایران در کنترل این تروریستها باید 2 کار مهم انجام دهد؛ نخست اینکه قاطعانه از دولت پاکستان بخواهد تدابیر مشترکی را با ایران در منطقه بلوچستان به اجرا درآورد و اجازه برخی تحرکات نظامی و تعقیب تروریستها را به ایران بدهد و دوم اینکه باید روی توانایی داخلی حساب کرد. تجربه ثابت کرده که زیاد نمیتوان روی طرف پاکستانی حساب کرد. ایران خود باید نقاط مرزیاش را امن کند. یکی از زاویه مسائل قومی و قبیلهای و ایجاد پیوندهای مستحکم با هموطنان بلوچ که خود آنها در برابر تروریستها عمل کنند و دوم اینکه باید از لحاظ تجهیرات امنیتی و نظامی در منطقه قوی حاضر شود تا بتوان با قدرت بیشتری با تروریستها مقابله کرد.
منبع: جهان نيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۱۰۳۱۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ریشههای تروریستپروری در سیاستهای غرب؛ ترور برای بقا!
این روزها نام فلسطین بیش از هر زمان دیگری بر سر زبانها افتاده و از اقصینقاط جهان به گوش میرسد و یک جنبش عمومی برای احقاق حقوق مردم غزه آغاز شده است. البته جنایت صهیونیستها که در ماههای اخیر به اوج خود رسیده، محدود به وقایع بعد از عملیات طوفانالاقصی و ماههای اخیر نمیشود و قدمتی ۷۵ساله دارد و مهاجرت اجباری و پاکسازی قومیتی سوغات شوم صهیونیستها در این تهاجم است.
رسانهایشدن بخشی از جنایتهای ارتش صهیونیستی در غزه و مخابره تصاویر بیمارستانها و مراکز درمانی که تاکنون سانسور میشد همبستگی عمیقی را بین ملتهای مختلف علیه رژیم کودککش اسرائیل رقم زد و این کینه به اقدام بزرگ و ارزشمندی نظیر تظاهرات مردم و تجمع دانشجویان جهان علیه صهیونیستها منجر شد.
گزارشهای ارسالی از دانشگاههای آمریکا یکی از شگفتانگیزترین اخبار این روزها بود و باعث شد تا نقاب از چهره سران آمریکا کنار رفته و افکارعمومی جهان با ماهیت تروریستپرور این دولت استعماری آشنا شوند چراکه اگر حمایتهای بیدریغ کاخسفید از این رژیم تداوم نداشت، کار اسرائیل پیش از اینها یکسره شده بود و ملت مظلوم غزه قربانی زیادهخواهی صهیونیستهای غاصب نمیشدند.
مروری بر تاریخ پرفرازونشیب منطقه غرب آسیا حکایت از این دارد که کشورهای غربی ازجمله آمریکا برای بهرهمندی از مواهب و امکانات استراتژیک این منطقه، رژیمی با عنوان اسرائیل را علم کردند تا با اقدامات ایذایی و تروریستی علیه ملتهای منطقه غرب آسیا، اهداف استعماری آنها را محقق کند، اما رویدادهای اخیر نشان میدهد که بومرنگ این بدخواهیها به سمت کشورهای غربی برگشته است و افکارعمومی این کشورها با محاکمه آنها خواستار بازنگری این سیاستهای نژادپرستانه هستند؛ مسألهای که به زعم کارشناسان توجه و عدم توجه به آن، حاکمیت آمریکا و دولت بایدن را با چالشی جدی مواجه کرده و به افول هژمونی آن میانجامد.
یکی ازموضوعاتی که ریاکاری و استانداردهای دوگانه دولتهای غربی را بهصورت واضح آشکار کرده و موجب رسوایی آنها میشود استفاده دوپهلو از پدیده تروریسم است. سیاستمداران غربی از یکسو در سخنرانیها و موضعگیریهایشان مکررا از لزوم مقابله با تروریسم میگویند و از طرف دیگر با حمایت از گروههای تروریستی و تقسیم آن به دو بخش خوب و بد، رویه دروغین خود در فریب افکارعمومی را آشکار میکنند. سناتورهای آمریکایی و دیپلماتهای اروپایی پشت تریبونهای رسمی، خودشان را دشمن نخست گروههای تروریستی معرفی میکنند، اما تاکنون عملیات قابلتوجهی از سوی آنها علیه اهداف غربی صورت نگرفته است و همواره در راستای تحقق اهداف آمریکا که جنگافروزی و دستاندازی به ثروتهای ملتهاست حرکت کردهاند و بیدلیل نیست که از حمایت آنها نیز برخوردار هستند و تروریسم در خدمت آمریکاست؛ مسألهای که با نگاهی به عملکرد دولتهای غربی قابل رویت است و میتوان رد پای آنها را در روابط متقابل دید. تشکیل دولت غاصب صهیونیست که مصداق کاملی از تروریسم است بخشی از این تعامل است که صدمات زیادی را بر پیکره جهان اسلام و جامعه بشری وارد کرد. شواهد و مستندات بسیاری وجود دارد که نشان میدهد مقامات اروپایی با همراهی صهیونیستها، از حمایت مردم بیدفاع غزه خودداری کرده و ناقض حقوقبشری شدهاند که داعیه پاسداری از آن را دارند و عجیبتر آنکه در برخی موارد از اقدامات بشردوستانهای که در حمایت از حقوق مردم فلسطین انجام گرفته است نیز جرمانگاری کرده و مانع ارسال کمکهای بشردوستانه شدهاند.
نقش آمریکا در تثبیت جریانهای تروریستی
میسال ۱۹۴۸بودکه اعلامیه دولت آمریکا مبنی بر شناسایی دولت اسرائیل صادر شد. درحالیکه این طرح هنوز در مجمع عمومی سازمان ملل در جریان بود و کارشناسان مشغول بررسی و گفتگو درباره طرح قیمومیت بودند، اما تصمیمگیرندگان کاخسفید مثل همین حالا که چشم و گوش خود را نسبت به جنایات صهیونیستها بستهاند، بدون توجه به نتایج بررسی سازمان ملل، دولت اسرائیل را به رسمیت شناخته و مسئولان اسرائیلی نیز استقلال خود را اعلام کردند و این آغاز راه آمریکا برای حمایت از اسرائیل بود. موضوعی که در این هفتهها بهدلیل آن به مصاف شهروندان کشورش رفته و حتی برای حفاظت از منافع اسرائیل تمام اصول قانونی را زیر پا گذاشته است.
رئیسجمهور آمریکا در ادامه تصمیمهای متعددی را در راستای پاسداری از موجودیت نحس اسرائیل اتخاذ کرده و در نخستین ملاقات رسمی با مقامات صهیونیستی، مبلغ صدمیلیون دلار در اختیار آنها قرار داد و با تأسیس دفتر سیاسی در تلآویو به روابط دیپلماتیک میان آمریکا و اسرائیل رسمیت بخشید تا سایر کشورها نیز از این قاعده پیروی کنند. خوابی که برای منطقه غربآسیا دیده بودند و با جهاد رزمندگان محور مقاومت کابوسی شد که علاوه بر اضمحلال صهیونیستها برای آمریکاییها نیز پرمخاطره شده است. اما آمریکا به همین هم بسنده نکرده و تلاشهای زیادی را برای پذیرش اسرائیل در سازمان ملل متحدانجام داد واین خوشخدمتیها بالغو تحریم نظامی وارسال اسلحه به اسرائیل از طرف آمریکا تکمیل شد و مجموعه این کارها اراده آمریکا در تشکیل این رژیم تروریستی را نشان میدهد که علنا اعلام جنگی علیه اعراب و ساکنان فلسطین بود.
ریشههای تروریسم در غرب آسیا
این سلسلهاقدامات باعث شد تا کشورهای غربی به رهبری آمریکا، رژیم غاصب صهیونیستی و دلارهای نفتی برخی حکام دستنشانده در منطقه اضلاع مثلث تروریسم را در منطقه غربآسیا کامل کنند. برخورداری از منابع طبیعی فسیلی یکی از مواردی بود که باعث شد تا غربیها چشم طمع به این منطقه دوخته و این پهنه جغرافیایی را تبدیل به مأمن تروریستها کنند. از سوی دیگر وقوع جنگ در این منطقه سود کلانی را نصیب این دولتهای استعماری میکرد و آمریکا برای ادامه حیات خود محتاج میلیونها دلاری است که از طرف کارخانههای اسلحهسازی به خزانه آنها سرازیر میشود. پس پرواضح است که جنگافروزی از طریق حمایت از تروریسم در منطقه بهترین راه برای جوشدادن این معاملات پرسود است.
علاوه بر آمریکا، اسرائیل نیز به دلایل متعددی برای حمایت از گسترش تروریسم در منطقه اشتیاق دارد: از ابتدای تأسیس رژیم منحوس صهیونیستی در غربآسیا و در قلب سرزمینهای اسلامی حفظ امنیت مهمترین دغدغه این رژیم بوده و هست. از طرفی صهیونیستها بهدلیل نداشتن وسعت و جمعیت کافی بهمنظور جنگ مجبور است تا از درگیری بلندمدت با کشورهای منطقه و حتی جنبشهای اسلامی مانند حزبا... و حماس اجتناب کند؛ بنابراین بهترین راه برای درگیرنشدن مستقیم در منطقه حمایت از گروههای تروریستی است تا کشورهایی مانند سوریه، لبنان و ایران درگیر مبارزه با تروریسم شوند و از مبارزه با اسرائیل دست بردارند.
تولید و حمایت تروریسم از سوی آمریکا یکی از توطئههای پنتاگون است تا طی آن رقبای منطقهای این دولت استکباری مشغول حلوفصل این مسأله ویرانکننده در داخل مرزهایشان باشند و برای رهایی از آن دست به دامان آمریکا یا متحد صهیونیستها شوند و بهاینترتیب این کشورها علاوه بر اینکه مجری سیاست آمریکا باشند، منافع اقتصادی چشمگیری را نیز نصیب دولتهای غربی کنند. پس از بهار عربی و سقوط حکومتهای خودکامه در آفریقا و غربآسیا، حکومتهای وابسته که با دیدن عاقبت همکیشان خود دچار هراس شده بودند برای رهایی از خشم مردم به دولتهای تروریستپرور متوسل شدند و اعتراف مقامات آمریکایی در تاسیس داعش نشان از همراهی مستمر آنها با گروههای تروریستی دارد و عجیب آنکه بازهم دولتهای خودکامه وابسته به غرب از گزند داعش در امان بودند.
حمایت دولتهای اروپایی از گروهک تروریستی منافقین و پشتیبانی از گروههای مسلح تجزیهطلب مثالهای نغزی است که نشان میدهد دولتهای غربی با استانداردهای دوگانه خود گاهی برای مقابله با تروریسم به کشورهای دیگر لشکرکشی کرده و استقلال آنها را زیر سؤال میبرند و بعضا با پذیرش افرادی که نقش مستقیمی در کشتار ۱۷هزار نفر از شهروندان ایرانی داشتهاند، تمام قوانین مرتبط با این موضوع را زیر پا گذاشته و برای آنها فرشقرمز پهن میکنند.
به هر تقدیر وقایع این روزهای غزه وجنون نسلکشی توسط صهیونیستها و حمایت عریان مدعیان حقوقبشر از این رژیمنژادپرست نشان میدهد که باید مراقب آدرس غلط رسانههای غربی بود. موضوعی که در نامه رهبر معظم انقلاب که سالها پیش خطاب به جوانان اروپایی نوشته شده بود هم به آن اشاره شده بود و معظمله فلسطین را مرز حق و باطل عنوان و تاکید کرده بودند: «تا زمانی که معیارهای دوگانه بر سیاست غرب مسلط باشد و تا وقتی که تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود و تا روزی که منافع دولتها بر ارزشهای انسانی و اخلاقی ترجیح داده شود، نباید ریشههای خشونت را در جای دیگر جستوجو کرد.» بنابراین صحنههای غمانگیزی که این ماهها از غزه مخابره میشود ریشه در خشونت آمریکایی دارد و به فضل خدا با بیداری جهانی که در سطح جهان فراگیر شده است، به نابودی صهیونیسم و آزادی قدس منجر میشود.
منبع: رونامه جام جم
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی