محور امت واحده، اطاعت رسول خداست
تاریخ انتشار: ۲۵ مهر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۱۱۳۳۸۸
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما؛ به مناسبت فرارسیدن بیست و هشتمین سالروز تأسیس مجمع تقریب مذاهب اسلامی، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در یادداشت زیر به قلم حجتالاسلام و المسلمین دکتر محسن اراکی، دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، الزامات وحدت اسلامی در عصر حاضر را بررسی کرده است.
گفتنی است مجمع تقریب مذاهب اسلامی در تاریخ ۱۹ مهر ۱۳۶۹ به دستور رهبر معظم انقلاب اسلامی تأسیس شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
*مسئله وحدت، هویت اسلامی ماست
«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ»[۱]
مسئله وحدتِ جامعه اسلامی نه یک تاکتیک و نه حتی یک استراتژی بلکه بر اساس منابع دینی ما، هویت اسلامی امت رسول الله(صلّیاللهعلیهوآله) در گروی این مسئله است؛ یعنی اگر جامعه اسلامی دچار پراکندگی شود هویت خود را از دست داده است خداوند متعال میفرماید «إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کَانُوا شِیَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ»[۲] نیز میفرماید «وَ لَا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کَانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ»[۳] و این هویت است که همراه رحمت خاص الهی است آن چنانکه فرمود «وَ لَا یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ»[۴] اولین علامت و نشانهای که تفرقه امت دارد این است که امت از رحمت الهی دور شده و عذاب الهی شامل او خواهد شد. این مسئله بسیار مهمی است که در قرآن کریم به این مطلب اشاره شده است؛ خداوند متعال میفرماید: «قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ»[۵]. او خدایی است که میتواند بر شما عذابی از بالا و از پایین نازل کند.
خداوند متعال میفرماید: «أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ» و این را به عنوان یک عذاب الهی مطرح کرده است. امتی که دچار پراکندگی، تفرقه، کینه و دشمنی شود بهنحویکه بخشی از این امت بخواهد با بخش دیگر آن ستیز کنند، نشانه آن است که این امت از رحمت الهی دور شده و مشمول عذاب الهی است.
*نقطه شروع وحدت
انبیاء و رسول اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) از وحدت اعتباری شروع میکنند و در نهایت جامعه اسلامی و جامعه تابع را به وحدت حقیقی میرسانند. وحدت حقیقی به معنای وحدت شخصیت و هویت جمعی از مردم است خدای متعال در قرآن کریم میفرماید «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ»[۶] روز قیامت هر جمعی را به نام امامشان فرامیخوانیم در روز قیامت نسبها و نامهای اعتباری دنیوی از بین میرود؛ «فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ»[۷] و افراد به نام عامل وحدت خود شناخته میشوند. «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ» در روایت آمده که اسم همه مؤمنین در روز قیامت، محمد است و در یک روایت دیگر هم وارد شده که اسم همه مؤمنین، علی است؛ زیرا در آنجا دیگر اسم اعتباری در کار نیست بلکه نام همه بازگوکننده صورت نوعیه حقیقی آنها است نام امام هر جمعی بازگوکننده هویت آن جمع است زیرا نشاندهنده صورت نوعیه حقیقی آن جمع است.
*معنای تقریب
بنا بر آنچه بیان شد واژه وحدت از نظر مفهوم اخص از واژه تقریب است. تقریب به معنی نزدیک کردن جمعی به جمع دیگر یا فردی به فرد دیگر است. تقریب دارای پنج مرحله است.
*مراحل تقریب
مرحله اول عدم تخاصم فرد با فرد و جمع با جمع است؛ نخستین گام تقریب این است که در درون جامعه اسلامی ترک تخاصم ایجاد شود. نتیجه ترک تخاصم، همزیستی است. این مرحله مقبول عُقلا و مورد تأکید شارع مقدس است، خداوند متعال فرمود: «وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرینَ»[۸]. این مرحله، مرحله همزیستی مشترک و تفاهم و تعایش است.
مرحله دوم مرحله تعاون است؛ یعنی نهتنها عیش مشترک، بلکه افزون بر آن در امور خیر و انجام وظیفه شرعیِ مورد اتفاق همکاری داشته باشند، خداوند متعال «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ»[۹].
مرحله سوم مرحله اتحاد در برابر دشمن است؛ یعنی جبهه واحدی علیه دشمن تشکیل دادن و به دفاع مشترک از مرزهای جغرافیایی و سیاسی و عقیدتی اسلامی پرداختن است.
مرحله چهارم مرحله همکاری مبتنی بر محبت و الفت است؛ الفتی که به اتحاد عملی در اموری که به نفع و مصلحت جمع است منجر شود؛ خداوند متعال میفرماید: «هُوَ الَّذی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنینَ، وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ»[۱۰].
مرحله پنجم مرحله وحدت جامعه اسلامی است؛ این وحدت بهنوبۀ خود به سه نوع تقسیم میشود:
۱) وحدت در عمل؛ یعنی وحدت در مواضع عملی مشترک.
وحدت در مواضع سیاسی، اقتصادی و حتی فکری. اتحاد در مواضع به معنای اتحاد در عمل و موضعگیری عملی است. این اتحادِ رفتار مرحله اول وحدت است اما ضرورتاً اتحاد امت نیست بلکه میتواند زمینه اتحاد امت را فراهم کند، لذا از مراحل تقریب به شمار میرود و از نقاط مشترک تقریب با وحدت است.
۲) وحدت سیاسی (وحدت اعتباری)؛ اتحاد در این مرحله اتحاد در نظام سیاسی است که یک نوع وحدت اعتباری را به وجود میآورد که این نیز از مراحل تقریب است و از نقاط اشتراک وحدت با تقریب است. این وحدت به این شکل که بیان شد وحدت اعتباری و قراردادی است. این نوع از وحدت اساس شکلگیری امت واحد به وحدت اعتباری است که با اظهار شهادتین حاصل میگردد.
۳) وحدت هویت (وحدت حقیقی)؛ مرحله نهایی از وحدت، وحدتی است که در نتیجه آن یک امت واحد حقیقی به وجود میآید که همه از یک هویت واحد برخوردارند و مصادیق نوع واحد هستند. خداوند با اشاره به این وحدت نوعیه میفرماید: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِیمَاهُمْ فی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظیماً»[۱۱].
این وحدت حقیقی ناشی از معیت رسول است؛ معیتی که حقیقتاً همان اطاعت و پیروی عملی است. لذا بر اساس این آیه وحدت همه امت، گرد طاعة الرسول در همه اعصار و ازمنه و امکنه واجب است. مقصود این است که از ادله قرآنی و روایی استفاده میشود که امت رسول اکرم (ص) باید امت واحدهای باشد که محور وحدتش اطاعة الرسول است. نتیجه این وجوب یک اثر وضعی است و آن اثر وضعی هم وحدت امت با هویت واحد محمدی و علوی است؛ یعنی در نتیجه عمل به فرمان رسول الله (ص) امت اسلامی از هویت محمدی برخوردار میشود یعنی استخوانبندی اصلی شخصیت و هویت هر فرد مؤمن با شخصیت رسول اکرم (ص) و ائمه هدی (ع) متطابق و مشابه خواهد شد و بر همین اساس در روایات و در تفسیر آیه «وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسیماهُم»[۱۲] آمده است که «لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَنَا وَ عَرَفْنَاه»[۱۳].
*نتیجه نهایی وحدت
نتیجه نهایی این وحدت، گسترش این امت به سراسر جهان و ایجاد جامعهی عدل جهانی است. مأموریت انبیاءِ قبل از رسول اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) همان مرحله اول بود، بعد اگر میتوانستند چنین امتی درست کنند آنوقت مأموریت دوم به آنها داده میشد. بسیاری از انبیاء نتوانستند مأموریت اول را به سرانجام برسانند لکن رسول اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) آن کار را انجام داد و این امت اسلامی شکل گرفت. لذا در قرآن کریم چنین آمده است: «کُنتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ»[۱۴] این آیه اشاره به آن امت صالحهای دارد که اطاعت از رسول اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) را مبنای کار خود قرار داد و این همان جامعه اسلامی است که رسول اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) پیریزی کرد.
*کارهایی که برای ایجاد وحدت در حال حاضر باید انجام داد
۱) باید تلاش کرد که جمع کلمه علی الدین یعنی همان «لا تَتَفَرّقُوا فِی الدِّین» درست شود. این کلمه واحده باید تا آنجا که ممکن است در همه عرصهها باشد و حتی در زمینه عقاید و فقه هم میتواند ما را به حداقل اختلاف برساند. لذا باید تلاش کرده و علمای مذاهب را جمع کنیم و حتی در عقاید و فقه به یک کلمه واحد برسیم. مسلمین میتوانند حداقل در کُبریات به هم برسند، هرچند ممکن است اختلافاتشان در صُغریات باقی بماند.
مثلاً در مسئله سیاست و امامت در مسئله اینکه چه کسی بعد از رسول الله(صلّیاللهعلیهوآله) باید اطاعت شود که مهمترین مسئله اختلافی مسلمین است میتوانیم به نقطه مشترک برسیم. مسلمین اختلافی بر این ندارند که باید از کسی که منصوب نبی اکرم (ص) است اطاعت کرد لکن برخی از مسلمین یعنی اهل تسنن در اینکه نصب عام است یا خاص با شیعیان اختلاف دارند؛ بنابراین همه مسلمین میتوانند در این مسئله که اگر کسی به نصب خاص از سوی خدا و رسول خدا برای امام بعد الرسول(صلّیاللهعلیهوآله) نصب شده باشد اطاعتش واجب است و او امام بر حق است، با هم به توافق و اتحاد کلمه برسند.
۲) باید برای تزاوُر و تلاقی تلاش کرد؛ یعنی اجتماعات و نشستهای مشترک برگزار شوند. این نشستها بیفایده نیست؛ خود این اجتماعات نوعی زمینهساز برداشتن فاصلهها و ایجاد وحدت است.
فاصلههای روانی هم نوعی فاصله است بلکه ریشه بسیاری از فاصلهها و جدائیهاست. خیلی از علمای ما و علمای اهل سنّت وقتی به هم میرسند متوجه میشوند میتوانند با هم کارهای زیادی انجام دهند. مثلاً میتوانند به این نتیجه برسند که یک حوزه واحد تشکیل دهند که در این حوزه واحدهای درسی سنّی و شیعه تدریس شود. در گذشته هم به این شکل بوده است برای مثال در حوزه بغداد شیخ طوسی در یک طرف درس میداد، علمای اهل سنت هم در طرف دیگر درس میدادند؛ معتزله و اشاعره و شیعه امامیه در یکجا تدریس میکردند. اما این سیاستمداران بودند که این دعواها را به وجود آوردند؛ سلاجقه که بر سر کار آمدند این دعواها به راه انداختند. آنها سنّیها را به جان شیعه و شیعهها را به جان سنیها انداختند.
۳) وجوب تقریب و حرمت تنفیر؛ دراینباره در روایات اهل سنت با تعابیری نظیر «قربّوا و لا تنفّروا» و «یسّروا و لا تعسّروا» فراوان وارد شده است که میتوان بر مضمون آنها ادعای تواتر کرد. در روایات اهل بیت (ع) هم بر این مطلب تأکیدات فراوانی وارد شده است، از جمله این روایت که امام صادق(علیهالسلام) میگوید: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اجْتَرَّ مَوَدَّةَ النَّاسِ إِلَینَا.»[۱۵] «خدای رحمت کند کسی را که مودّت مردم را به سوی ما جلب کند و هرچه میتواند برای ما دوست درست کند نه اینکه دشمن درست کند.»
در روایت دیگر امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: «برخی در این مسجد رسول الله مینشینند و ما را در برابر مردم انگشتنما میکنند؛ حرفهایی میزنند که برای عامه مردم قابلپذیرش نیست. مردم هم میگویند: نگاه کنید؛ این شیعه است و این حرف اوست. خدا آبروی آنها را بریزد؛ به منِ امام صادق میگویند: امام! والله من فقط امام کسی هستم که مرا اطاعت کند. من امام کسی که من را اطاعت نکرده و برخلاف فرمان من عمل میکند، نیستم. چرا نام من را میبرند؟! به خدا سوگند خدا من را با اینگونه افراد جمع نخواهد کرد.»[۱۶]
لذا اگر کسی شبهه کند که چرا شما که مدام دم از وحدت میزنید چرا میان شیعه دنبال وحدت نیستید؟ (منظور برخی از افراد است که به نام شیعه به دنبال تفرقهاندازی هستند.) باید به آنها گفت: به دلیل همین روایات؛ زیرا ما اصلاً آنها را شیعه نمیدانیم! امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: «فَوَ اللَّهِ لَا یجْمَعُنِی اللَّهُ وَ إِیاهُمْ فِی دَارٍ» امام صادق(علیهالسلام) با اینان در یک جا جمع نمیشود معنایش این است که با اینها اصلاً نمیشود وحدت داشت.
*جریانی که جنگ مذهبی را بالاتر از جنگ با صهیونیستها میداند!
یک جریانی که در بین جهان تشیع راه افتاد و اساس آن هم دستگاههای اطلاعاتی انگلیس و آمریکایی است. جریانی بود که اینگونه شایع میکرد: «جنگ با اهل سنت از جنگ با صهیونیستها لازمتر است». «اصلاً جنگ شیعه با سنیهای سراسر اسلام است و همه سنیها ناصبیاند!» این مطالب همان نظری است که داعشیها و وهابیهای ناصبی شایع میکردند و میگفتند: جنگ با شیعهها از جنگ با صهیونیستها واجبتر است. این دو مقوله هر دو از یک ریشه برخاسته و از یک چشمه (یعنی دستگاههای جاسوسی انگلیس و آمریکا) آب میخورند. این مقولههایی است که جریان افراطی سنی و جریان تشیع افراطی در حال ترویج آن است و میگوید همه این سنیها ناصبیاند و همگی جایز القتل و از دین خارجاند. درحالیکه بیش از هشتاد درصد از سنیهای جهان اسلام، محبان اهلبیت(علیهمالسلام) هستند. نهتنها محب اهل بیت(علیهمالسلام) هستند، بلکه بسیاری از آنان معتقد به امامت معنوی ائمه دوازدهگانه حتی امام زمان(عجلاللهفرجه) هستند. برخی از علمای اهل سنت درباره امام زمان(عجلاللهفرجه) کتابهایی نوشتهاند؛ درباره اینکه او دوازدهمین امام است. برخی از آنها میگویند ما امامت آنها را قبول داریم اما دیگران خلیفه، حاکم و سیاستمدار بودند.
بنابراین نه آن ناصبیهای خونخوار و نه این مدعیان تشیع فتنهانگیز هیچکدام در دایره تقریب نمیتوانند قرار بگیرند زیرا اساس کار آنها ایجاد فتنه و تفرقه و خونریزی بین مسلمین است و تنها هنگامی میتوان دم از وحدت با آنها زد که از راه و رسمی که در پیش گرفتهاند توبه کنند و به دین خدا بازگردند.
پینوشتها:
[۱] سورهی آل عمران، آیهی ۱۰۳؛ «و همگى به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت علیهم السلام] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دلهاى شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالى از آتش بودید، ولى شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانههاى [قدرت، لطف و رحمت] خود را براى شما روشن مىسازد تا هدایت شوید.»
[۲] سورهی انعام، بخشی از آیهی ۱۵۹؛ «مسلماً کسانى که دینشان را بخش بخش کردند، وگروه گروه شدند، تو را هیچ پیوندى با آنان نیست...»
[۳] سورهی روم، بخشی از آیهی ۳۱ و آیهی ۳۲؛ «... و از مشرکانی نباشید که دینشان را بخش بخش کردند و [سرانجام] گروه گروه شدند، در حالى که هر گروهى به آنچه [از بخشى از دین] نزد آنان است [به تصور اینکه حق است] شادمانند.»
[۴] سورهی هود، بخشی از آیات ۱۱۸و۱۱۹؛ «... همواره [در امر دین] در اختلافاند. مگر کسانى که پروردگارت به آنان رحم کرده...»
[۵] سورهی انعام، آیهی ۶۵؛ «بگو: او تواناست که از بالاى سرتان یا از زیر پاهایتان عذابى بر شما برانگیزد، یا شما را گروه گروه و حزب حزب به جان هم اندازد، [تا وضعتان به اختلافات سنگین و کینههاى سخت بیانجامد،] و مزه تلخ جنگ و خونریزى را به هر گروه شما به وسیله گروه دیگر بچشاند؛ با تأمل بنگر چگونه آیات خود را به صورتهاى گوناگون بیان مىکنیم تا بفهمند.»
[۶]. سورهی اسراء، آیهی ۷۱.
[۷]. سورهی المؤمنون، آیهی ۱۰۱.
[۸]. سورهی الأنفال، آیهی ۴۶؛ «و از خدا و پیامبرش فرمان برید، و با یکدیگر نزاع و اختلاف مکنید، که سست و بد دل مىشوید، و قدرت و شوکتتان از میان مىرود؛ و شکیبایى ورزید؛ زیرا خدا با شکیبایان است.»
[۹]. سورهی المائدة، بخشی از آیهی ۲؛ «... یکدیگر را بر انجام کارهاى خیر و پرهیزکارى یارى نمایید، و یکدیگر را بر گناه و تجاوز یارى ندهید...»
[۱۰]. سورهی الانفال، بخشی از آیهی ۶۲ و آیهی ۶۳؛ «... اوست کسى که تو را با یارى خود و به وسیله مؤمنان نیرومند ساخت. و میان دلهایشان الفت و پیوند برقرار کرد که اگر همه آنچه را در روى زمین است، هزینه مىکردى نمىتوانستى میان دلهایشان الفت اندازى، ولى خدا میان آنان ایجاد الفت کرد؛ زیرا خدا تواناى شکستناپذیر و حکیم است.»
[۱۱]. سورهی الفتح، آیهی ۲۹؛ « محمّد، فرستاده خداست و کسانى که با او هستند بر کافران سرسخت و در میان خودشان با یکدیگر مهربانند، همواره آنان را در رکوع و سجود مىبینى که پیوسته فضل و خشنودى خدا را مىطلبند؛ نشانه آنان در چهرهشان از اثر سجود پیداست، این است توصیف آنان در تورات، و اما توصیفشان در انجیل این است که وجودشان چون زراعتى است که جوانههاى خود را رویانده پس تقویتش کرده تا ستبر و ضخیم شده، و در نتیجه بر ساقههایش [محکم و استوار] ایستاده است، به طورى که دهقانان را [از رشد و انبوهى خود] به تعجب مىآورد تا خدا به وسیله [انبوهى و نیرومندى] مؤمنان، کافران را به خشم آورد. [و] خدا به کسانى از آنان که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادهاند، آمرزش و پاداشى بزرگ وعده داده است.»
[۱۲]. الأعراف، بخشی از آیهی ۴۶؛ « ... و بر بلنداى آن [حائل بین بهشتیان و دوزخیان] مردانى هستند که هر کدام از دو گروه را به نشانههایشان مىشناسند...»
[۱۳]. بحار الأنوار ، ج۸، ص۳۳۸؛ «... نحنُ الأعْرافُ الّذینَ لا یَدخُلُ الجنّةَ إلاّ مَن عَرَفَنا و عَرَفْناهُ... » « ماییم اعراف؛ همانان که تا فردى ما را نشناسد و ما او را نشناسیم به بهشت نمى رود.»
[۱۴]. سورهی آل عمران، بخشی از آیهی ۱۱۰ ؛ « شما بهترین امتى هستید که [براى اصلاح جوامع انسانى] پدیدار شدهاید... »
.[۱۵] وسائل الشیعة، ج ۱۶، ص ۲۳۶.
[۱۶] الکافی، ج ۸، ص۳۷۴؛ «عَنِ الْقَاسِمِ شَرِیک الْمُفَضَّلِ وَ کانَ رَجُلَ صِدْقٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یقُولُ حَلَقٌ فِی الْمَسْجِدِ یشْهَرُونَّا وَ یشْهَرُونَ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِک لَیسُوا مِنَّا وَ لَا نَحْنُ مِنْهُمْ أَنْطَلِقُ فَأُوَارِی وَ أَسْتُرُ فَیهْتِکونَ سِتْرِی هَتَک اللَّهُ سُتُورَهُمْ یقُولُونَ إِمَامٌ أَمَا وَ اللَّهِ مَا أَنَا بِإِمَامٍ إِلَّا لِمَنْ أَطَاعَنِی فَأَمَّا مَنْ عَصَانِی فَلَسْتُ لَهُ بِإِمَامٍ لِمَ یتَعَلَّقُونَ بِاسْمِی أَ لَا یکفُّونَ اسْمِی مِنْ أَفْوَاهِهِمْ فَوَ اللَّهِ لَا یجْمَعُنِی اللَّهُ وَ إِیاهُمْ فِی دَارٍ.»
منبع: خبرگزاری صدا و سیما
کلیدواژه: امت اطاعت رسول خدا یادداشت مجمع تقریب مذاهب اسلامی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.iribnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری صدا و سیما» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۱۱۳۳۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایت سینمایی پروندههای قضـــایی
«براساس یک داستان واقعی»، این فقط نام یک فیلم فرانسوی به کارگردانی رومن پولانسکی لهستانی نیست، بلکه عنوانی است که گاهی پیش از شروع فیلم بر تیتراژ برخی از فیلمها میبینیم؛ فیلمهایی که قصهشان نه از تخیل نویسنده که از رخدادی واقعی میآید. از یک اتفاقی که نویسنده یا فیلمساز در کوچه و بازار شنیده یا در محیط پیرامونش دیده است یا از یک پرونده قضایی و جنایی آمده یا حوادت روزنامه و حتی تجربه روزانه خود فیلمساز. اینگونه فیلمها شکل خالصتری از سینمای رئالیستی را تعیّن میبخشد و هم میتوان آن را نوعی سینمای اقتباسی هم دانست؛ اقتباسی که از پروندههای قضایی و جنایی صورت میگیرد تا یک رخداد را در شمایلی دراماتیک صورتبندی کند.
به گزارش هممیهن، بااینحال برخی فیلمسازان تلاش میکنند تا از واقعیتی که فیلم را به آن منتسب میکنند دوری کنند و با تکیه بر تخیل و خلاقیت فردی، جهان سینمایی خود را بسازند، اما نمیتوان رد آن واقعه را در قصه فیلم انکار کرد. البته این نکته را هم باید لحاظ کرد که اتفاقات واقعی وقتی در شکل و قالب داستان و فیلم قرار میگیرند با تخیل، تحلیل و خوانش مؤلف هم تنیده شده و دچار قبض و بسط دراماتیک میشوند. در این گزارش به بهانه فیلم در حال اکران «بیبدن» که براساس پرونده غزاله و آرمان ساخته شده، به مرور فیلمهای ایرانی میپردازیم که پرونده جنایی را از واقعیت به فیلم تبدیل کردهاند.
میخواهم زنده بمانم/ ایرج قادرییکی از پروندههای پرهیاهوی جنائی در دهه ۶۰، ماجرای مرگ مرموز پدرام تجریشی بود. او که به همراه پدر و نامادریاش زندگی میکرد ظاهراً خودکشی کرده بود، ولی نامادریاش در مظان اتهام به قتل قرار داشت؛ پروندهای مبهم که هم دلایل قانعکنندهای برای قتل پدرام داشت، هم اثبات اینکه قاتل او نامادریاش بود کار سادهای نبود. روزنامههای آن زمان خیلی به این پرونده پرداخته بودند و این میتوانست برای پردازش دراماتیک و تبدیل شدن به یک فیلم سینمایی، مورد جذابی باشد. مجله زنروز گزارشهای دنبالهدار و مفصلی درباره این پرونده جنجالی منتشر کرد و درنهایت نامادری از قتل پدرام تجریشی تبرئه شد.
رسول صدرعاملی که سابقه کار روزنامهنگاری داشت، موضوع قتل پدرام تجریشی را دنبال کرد. صدرعاملی تصمیم گرفت مستندی درباره این موضوع بسازد و با دوربین ۱۶ میلیمتری از جلسات دادگاه فیلمبرداری کرد؛ مستندی که درنهایت هرگز از تلویزیون پخش نشد، اما صدرعاملی براساس این ماجرا فیلمنامهای با نام «اما من شما را دوست داشتم» نوشت و سالها بعد ایرج قادری آن را کارگردانی کرد و نامش را گذاشت: «میخواهم زنده بمانم».
صدرعاملی، اصغر عبداللهی و فریدون جیرانی این فیلمنامه را بارها بازنویسی کردند و درنهایت رگههای واقعی پرونده پدرام تجریشی کمرنگتر شد و درنهایت با بازنویسی نهایی تنها خط اصلی داستان در سناریو باقی ماند. «میخواهم زنده بمانم»، پرفروشترین فیلم سال ۷۴ شد. منتقدان آنرا بهترین فیلم قادری خواندند و مجله فیلم نوشت، این خوشساختترین فیلمفارسی تاریخ سینمای ایران است؛ فیلمی که از سوی مخاطب هم مورد توجه قرار گرفت و با استقبال خوبی همراه شد. در سال ۹۹ سریالی با عنوان «میخواهم زنده بمانم»، توسط شهرام شاهحسینی ساخته شد که ربطی به این پرونده و ماجرایش نداشت.
قرمز/ فریدون جیرانیفریدون جیرانی که در نگارش فیلمنامه «میخواهم زنده بمانم» دستی بر آتش داشت، اینبار خود دست به ساخت فیلمی براساس یک پرونده جنائی زد و فیلم «قرمز» را ساخت که هنوز هم خیلیها این کارگردان را با این فیلمش به یاد میآورند. فیلمی جسورانه که در دوره خودش یک نوع ساختارشکنی بود و توانست خشونت خانگی علیه زنان را بهخوبی به تصویر بکشد و البته بازیهای درخشان محمدرضا فروتن و هدیه تهرانی در ماندگار شدن فیلم نقش مهمی داشت.
ابتدای سال ۷۶ بود که خبر شکنجهی زنی به نام «امالبنین» در صفحهی حوادث روزنامه ایران چاپ شد، زنی که بر اثرِ شکنجههای همسر و مادرِ همسرش در بیمارستان جان باخت؛ اما قبل از آن توانست برای پرستاران تعریف کند که شوهرش، مدتها او را در زیرزمین خانه شان حبس کرده و تا سرحد مرگ، کتکش زده است. فریدون جیرانی که از روزنامهنگاری به سینما و کارگردانی آمده بود، این پرونده را خواند و قصهی روایتِ آزار زنان را فیلم کرد، اما با نگاهِ و خوانش خودش. او داستانِ هستی مشرقی را به تصویر کشید؛ زنی مطلقه که دوباره ازدواج کرده و همسری عاشق، اما روانپریش دارد که مُدام او را موردِ سوءظن قرار میدهد و ضرب و شتم.
اما هستی مشرقی شخصیتی متفاوت از امالبنین داشت و کنشی متفاوت از او از خود بروز داد و همین پایان فیلم را نسبت به سرنوشتِ امالبنین متفاوت کرد. پروندههای قضایی از داستان واقعی درباره خشونت علیه زنان، کم نیست که میتواند دستمایه ساخت فیلم شود، اما هنوز فیلمی در اندازه قرمز ساخته نشده است که به این موضوع پرداخته باشد.
رنگ شب/ محمدعلی سجادییکی از کارگردانهای جناییساز سینمای ایران که کمتر مورد توجه قرار گرفت، محمدعلی سجادی است. او در فیلم «رنگ شب» که در سال ۷۹ ساخته شد، سراغ یک پرونده جنایی رفت که نگاهی به ماجرای پرونده جنجالی خفاش شب دارد. گرچه نویسنده اشاره چندانی به این موضوع و پرونده غلامرضا خسرو که به خفاش شب معروف شده بود نمیکند و تنها وجه تشابه آن را میتوان در به قتل رساندن تعداد زیادی زن و دختر در شبهای تهران دانست.
قصه با اساس این الگوی روایی بنا میشود که ورود یک زنِ غریبه، عاملی است برای اینکه یک زندگی آرام و ظاهراً روبهراه را دچار تنشی عمیق و همهچیز را از مسیرِ عادی خود دور کند. رسول بهعنوان کارمند بانک یک زندگی معمولی دارد که با زنی تصادف میکند و متوجه میشود که زن دچار فراموشی شده است. همسرِ رسول، زن را به خانه میآورد، این زن در ادامهی داستان مدعی میشود همسر رسول است و وقتی رسول برای مأموریتی به شمال رفته بوده، با هم آشنا شدهاند و این پسر هم فرزند رسول است.
دادگاه برای روشن شدن قضیه، رسول و پسر بتول را به آزمایشگاه میفرستد. در آنجا مشخص میشود رسول اساساً نمیتواند بچهدار شود و همین سبب میشود تا او به همسرِ خود شک کند و در خیابانها به کشتنِ تعداد زیادی زن و دختر بپردازد. در انتهای فیلم، بازجو به رسول میگوید زود قضاوت کرده، چون جواب آزمایشاش اشتباه بوده و زهره هیچوقت به او خیانت نکرده و مجازات رسول، اعدام است. در این فیلم قصه از خانواده رسول آغاز شد و درواقع فیلمساز تلاش کرده تا داستانش را از جزء به کل روایت کند. درواقع نگاه سجادی در پردازش این قصه بیشتر سویههای روانشناسی دارد، یعنی از فرد و انگیزههای او آغاز کرده و به آسیبهای اجتماعی رسیده است.
شبهای تهران/ داریوش فرهنگپرونده خفاش شب آنقدر پرسروصدا شد و ابعاد وسیعی داشت که در همان سال ۷۹، داریوش فرهنگ هم سراغ آن رفت و فیلم «شبهای تهران» را ساخت. فیلم دربارهی دو دختر به نام شیرین و میناست که در حال تحقیق روی پروندهای از قتلهای زنجیرهای هستند که شباهت زیادی به قتلهای خفاش شب دارد؛ البته داریوش فرهنگ از دلِ این پرونده جنجالی، داستان خودش را روایت کرد که اگرچه تفاوتهایی با اصل ماجرا داشت؛ اما اشاره و ارجاعات زیادی به این پرونده در آن قابل تشخیص است.
فرهنگ، این فیلم را براساسِ فیلمنامه «خیابان عشق ممنوع» نوشته تهمینه میلانی ساخت، هرچند آنچه روی پرده آمد، تفاوتِ بسیاری با فیلمنامه داشت؛ اما درعینحال کارگردان (برخلافِ فیلم خفاش) تلاش کرده بود تا آسیبشناسیهایی نیز درباره عوامل وقوع جرم انجام دهد. این فیلم همچنین به روزنامهنگاران حوادث که با وجود مشقتهای فراوان، در زمینهی انعکاس اخبار تلاش میکنند نیز ادایدین کرده است. درواقع برخلاف محمدعلی سجادی، داریوش فرهنگ سعی کرد تا نگرشی جامعهشناختی به این ماجرا داشته باشد و با رویکردی پاتولوژیستی به ماجرا نگاه کند.
خشم و هیاهو/ هومن سیدیگرچه هومن سیدی «خشم و هیاهو» را متأثر از پرونده جنجالی شهلا جاهد و ماجراهای قتل زن ناصر محمدخانی نمیداند و زمان اکران فیلم، مدعی شد «خشم و هیاهو» ارتباطی به ماجرای شهلا ندارد و اقتباسی از آن ماجرا نیست، اما لحن فیلم بسیار به آثار مستند و زندگینامهای نزدیک میشود. پروندهای که هنوز هم درباره آن حرف و حدیثها بسیار است که مهناز افضلی در مستند «کارت قرمز» بهشکل دقیقتری به آن پرداخته است.
نام و شیوه روایت این فیلم، برگرفته از رمان خشم و هیاهو، نوشته ویلیام فاکنر است. «خشم و هیاهو» داستان زندگی خوانندهای مشهور به نام خسرو را روایت میکند که عاشق همسرش است، اما بهدلیل ارتباط زیاد با طرفداران و مخاطبان خود با دختری به نام حنا آشنا میشود. خسرو، عاشق حنا شده و میخواهد که زن اول خود را طلاق دهد، اما همسر اولش به قتل میرسد.
درواقع سیدی ساختاری را برای فرم روایی قصه برمیگزیند که در آن تمثیلی از یک واقعه خیالی که در ذهن حنا شکل گرفته و بدون پر و بال دادنهای اضافی، نحوه ارتکاب به جرمی که مرتکب نشده را تعریف میکند. واقعیت این است که این پرونده بهدلیل پیچیدگی خاصی که دارد همچنان از ظرفیت دراماتیک بالایی برای ساخت فیلم برخوردار است و میتوان از زاویههای مختلفی به آن پرداخت. برخی از پروندههای جنایی واجد سطوحی از واقعیت هستند که در پس آن میتوان به تحلیل بسیاری از آسیبهای فردی و اجتماعی پرداخت و قصه شهلا جاهد، یکی از بهترین نمونههای آن است.
لانتوری/ رضا درمیشیانازجمله موضوعاتی که پروندههای جنجالی جنایی و قضایی پیرامون آن شکل گرفت، اسیدپاشی بود. اتفاق بغرنجی که بارها وجدان جمعی را آزرد و حتی موجب افزایش رعب و وحشت در جامعه شد. پرونده «آمنه بهرامی» یکی از مهمترین آنها بود به این دلیل که مرد اسیدپاش در آن پرونده، به قصاص محکوم شده بود، اما آمنه او را بخشید. همین مسئله دستمایه قصه فیلمی شد که رضا درمیشیان در «لانتوری» در سال ۹۵ به تصویر کشید.
«لانتوری» داستان یک اسیدپاشی را روایت میکند که توسط پسر جوانی به نام «پاشا»، سردسته باند تبهکارانهای به نام لانتوری انجام میشود. اعضای لانتوری بر اثر آنچه بهواسطه بیعدالتیهای اجتماعی تجربه کردهاند، گردهم آمدهاند. لانتوری بنمایهاش افرادی آسیبدیده است که از بطن اجتماع سربرآوردهاند. فیلم درباره پسری به نام پاشاست که سردستهی یک باند خلافکار است و عاشق مریم. مریم، اما روی خوشی به او نشان نمیدهد و پاشا بعد از تلاشهای بسیار برای به دستآوردنِ دلِ او و ناکام ماندن در این جریان، تصمیم میگیرد روی صورت مریم اسید بپاشد.
زن که حال زندگی خود را باخته، تقاضای قصاص چشم در برابر چشم میکند. اسیدپاشی در ایران همواره قصهای پر از غصه بوده و درمیشیان، تنها کارگردانی است که این ماجرا را فضایی مستندگونه به تصویر کشیده و درامی پرهیجان خلق کرده است. فیلم اگرچه صحنههای خشونتآمیزِ بسیار دارد، اما درعینحال به موضوع بخشش و عفو نیز میپردازد. بعد از این هم باز پروندههایی از اسیدپاشی تشکیل شد، اما سینمای ایران سراغ این سوژه ملتهب نرفته است؛ سوژهای که ساخت فیلم درباره آن یک ضرورت اجتماعی و اخلاقی است.
عنکبوت/ ابراهیم ایرجزادیکی دیگر از پروندههای جنجالی که میتوان آن را هموزن پرونده خفاش شب دانست، قتلهای زنجیرهای زنان خیابانی در مشهد، توسط سعید حنایی بود که به مرد عنکبوتی مشهور شد. بههمیندلیل ابراهیم ایرجراد وقتی سراغ ساخت فیلمی درباره این موضوع رفت، نام فیلم را «عنکبوت» گذاشت. البته فیلم دیگری هم بیرون از ایران با همین موضوع به نام «عنکبوت مقدس» ساخته شد که حاشیههای حضور آن در جشنواره کن، جنجالهایی ایجاد کرد. فیلم «عنکبوت» با برشی از زندگی سعید آغاز میشود، نقاش ساختمانی با تعصبات اعتقادی سفت و سخت که بهتدریج به یک قاتلِ سریالی تبدیل میشود و تعداد زیادی زن خیابانی را میکشد.
یکروز، رانندهای قصدِ تعرض به همسرش را دارد و سعید گمان میکند ریشهی این اتفاق، فسادی است که در شهر وجود دارد و عاملش زنانِ خیابانی هستند. او بیهیچ عذاب وجدانی و با ایمان به این باور که دارد فساد را از زمین پاک میکند، آن همه قتل انجام میدهد؛ فیلمساز روش قتلها را به تصویر میکشد و جنون و ترس قاتل را به مخاطب نشان میدهد.
کارگردان همچنین نشان میدهد، روسپیهایی که توسط سعید کشته میشوند، تنها زنان بیبضاعتی هستند که مجبورند بدن خود را بفروشند تا فرزندانشان از گرسنگی نمیرند. نویسنده و کارگردانِ «عنکبوت» اگرچه داستانِ فیلم را از ماجرای سعید حنایی وام گرفته، اما اقتباسِ وفادارانهای به آن پرونده ندارد، برای مثال شخصیتِ اصلی فیلم برخلافِ حنایی از هیچ بیماری روحیای رنج نمیبرد. همچنین حنایی یک مرتبه به دام پلیس افتاده بود که توانست قسر در برود و این ماجرا در فیلم نیست؛ کارگردان همچنین اصراری به نمایش جنبههای شخصیتی قاتل ندارد و همهچیز را به مخاطب واگذار میکند. بااینحال محسن تنابنده در نقش سعید حنایی بازی میکند که توانمندی او در بازیگری کمک میکند تا بخشی از روانشناسی شخصیت این قاتل بازنمایی شود. فیلمی که در پس قصه خود به نقد تعصب و باورهای غلط دینی دست میزند که میتواند زمینهساز جنایت در جامعه شود.
علفزار/ کاظم دانشیتجاوز، یکی دیگر از سوژههای داغ پروندههای جنجالی قضایی است که اتفاقاً سوژه پربسامدی در سینماست و فیلمهای زیادی درباره این موضوع در سینمای جهان ساخته شده است. در سینمای ایران البته بهدلیل برخی ملاحظات فرهنگی و اخلاقی یا کمتر به آن پرداخته شده یا پرداختن به آن با چالشهای زیادی همراه است.
کاظم دانشی در نخستین فیلم بلند خود سراغ این موضوع رفته تا «علفزار» هم به جمع فیلمهای ایرانی که براساس یک اتفاق واقعی رخ داده است، بپوندد. تجاوز به مهمانان یک باغ در برابر شوهرانشان که وجدان جمعی را خیلی آزرد، قصه این فیلم است. بازپرسی به نام «امیرحسین»، درگیر پروندهای میشود که در آن عدهای شبانه، به باغی در خمینیشهر اصفحان حمله کرده و به زنانِ مهمانی تعرض کردهاند؛ فیلم خردهروایتهایی، چون شناسنامه نداشتنِ یک بچهی نامشروع یا کشتهشدنِ یک کودکِ خردسال توسط پلیس را نیز روایت میکند. بهطور کلی روایت فیلمساز صرفاً به مسئله تجاوز محدود نمیشود و بهواسطه آن، فیلمساز آسیبهای اجتماعی دیگری مثل فحاشی، استعمال موادمخدر، مشروبات الکلی و روابط جنسی خارج از ازدواج را هم به خط اصلی قصهاش میتند تا تصویری کاملتر از بحرانهای جامعه را به نمایش بگذارد.
طلا خون/ ابراهیم شیبانیاگر «عنکبوت» و «خفاش شب» به نماد قاتلهای سریالی مرد تبدیل شدهاند، فیلم «طلا خون» به کارگردانی ابراهیم شیبانی سراغ یک قاتل زنجیرهای زن رفته است که قصه آن در قزوین اتفاق افتاده است. البته پیشازاین مستندی به اسم «مهین»، به کارگردانی محمدحسین حیدری ساخته شد که ماجرای «مهین قدیری» و قتلهایش را ثبت کرده بود.
«طلاخون» داستان زندگی ناهید (یک مادر فداکار و مهربان) است که در خارج از خانه یک قاتل سریالی است؛ فیلم به ما دربارهی انگیزههای روانی مهین چیزی نمیگوید و زوایای چندانی از زندگی گذشتهی او را روشن نمیکند، شاید به همین خاطر است که شخصیتِ «ناهید» آنطور که باید در ذهنِ بیننده باقی نمیمانَد. فیلم هیچ صحنه قتلی را نشان نمیدهد و بیشتر نگاهی آسیبشناسانه به جامعهای دارد که از یک زن مهربان، قاتلی زنجیرهای میسازد. زنی که حتی باورهای مذهبی هم داشته و نماز هم میخوانده است. ضمن اینکه فیلم بر تاثیر مخرب فقر بر سقوط اخلاقی انسانها، تاکید میکند. گرچه مستندی که دراینباره ساخته شده، بیش از فیلم تماشایی است.
بیبدن/ مرتضی علیزادهآخرین فیلمی که با ارجاع و الهام به یک پرونده واقعی ساخته شده و هماکنون در حال اکران است، «بیبدن» به کارگردانی مرتضی علیزاده است که پرونده جنایی غزاله و آرمان، یکی از پرسروصداترین پروندههای قتل در دههی ۹۰ که سرانجام با اعدامِ آرمان در سوم آذرماه ۱۴۰۰ به پایان رسید را دستمایه قصه خود قرار داده است. مفقودشدن جسدِ غزاله، یکی از ابهاماتِ این پرونده بود و این اتفاق در «بیبدن» یکی از نقاطِ عطفِ درام را شکل میدهد.
علیزاده، اما تاکید دارد که آنچه در این فیلم به نمایش درآمده، ساخته و پرداختهی ذهنِ نویسنده و او بهعنوان کارگردان است و نباید آن را نعلبهنعل با واقعیت منطبق دانست: «من فیلمی ساختهام و مخاطب هم میتواند روایت آن را به پروندههای واقعی منطبق بداند، اما آنچه میتوانم بهعنوان کارگردان «بیبدن» تأکید کنم این است که آن را براساس پرونده واقعی (آرمان و غزاله) نساختهام.»
کاظم دانشی (نویسندهی این اثر) که فیلم علفزار را بهعنوان کارگردان در پروندهی خود دارد، سالهاست در نگارش و پژوهش سوژههای قضایی فعالیت دارد. او فیلمنامهی این اثر را در بستر ماجرای غزاله و آرمان روایت کرده؛ اما تنها بر بستر آن و هماکنون آنچه نوشته، نعلبهنعل با واقعیت منطبق نیست. او و علیزاده در فرآیند تحقیق و پژوهش این پرونده، چندین پرونده قضایی واقعی را مطالعه کرده و به سوژههای متعددی رسیدهاند و داستان فیلم، تجمیعی از همه مشاهداتِ آنها از چند پرونده واقعی بوده است. یکی از سایتهای خبری نوشت که خانوادهی عبدالعالی از ساخت این فیلم راضی نیستند. این یکی از چالشهای ساخت فیلم براساس پروندههای واقعی جنائی است که در خیلی از مواقع به مذاق نزدیکان صاحبان این پروندهها، خوش نمیآید.
جاذبه و دافعه داستانهای واقعی در سینماهمانطور که در ابتدای این مطلب اشاره شد، شاید هیچ جملهای به اندازه این جمله که «این فیلم براساس واقعیت ساخته شده است!»، نتواند یک پیشتعلیق در ذهن مخاطب ایجاد و او را با التهاب و اضطراب این تعلیق همراه کند. تجربهی آنچه زمانی بر دیگری وارد شده، بستری است که قصهای رئال را در قالبی از روایات سینمایی بهحرکت درمیآورد و مستقیم روی روانیات مخاطباش مینشاند.
آثاری که داستانشان زمانی، جایی بیرون از ذهن نویسنده توسط کسی تجربه شده، قطعاً تماشاگر را هیجانزده میکند، چراکه آدمها ذاتاً بهدنبال چشیدن طعم تجربیات یکدیگرند. فیلمهای ساختهشده براساس این رویکرد، یا طبق تجربیات فردی شکل گرفتهاند یا تجربیات جمعی؛ اتفاقاتی که یا یک ملت یا گروهی خاص درگیرش بودهاند یا فردی تک و تنها به درک آن رسیده است.
هنگام تماشای این دسته از آثار، میتوانید مدام به خود یادآور شوید که آنچه روی صفحه در جریان است، واقعاً اتفاق افتاده و حال شما نیز نیازمند این هستید که داستان را با تمام وجود درک کنید. چه به دنبال یک درام تاریخی باشید یا داستانی تراژیک از یک زندگی، اصلاً فرقی نمیکند. تنها چیزی که اینجا اهمیت دارد، آن ارتباط یا حسی است که باید بین شما و این قصهها برقرار شود.
گاهی احساسی که مخاطب از خواندن یک حادثه و واقعه جنایی تجربه میکند، قویتر از حسی است که از تماشای آن واقعه بر پرده سینما تجربه میکند. گاهی فیلم، انتظار مخاطب از روایت جنایتی که نسبت به آن آگاهی دارد را برآورده نمیکند. بههمیندلیل ساخت فیلم براساس داستانها و پروندههای واقعی، حرکت کردن روی لبه جاذبه و دافعه دراماتیک است و ازاینحیث آنچه در این آثار اهمیت مضاعفی پیدا میکند، شیوه روایت آن است.