چه کسی در میرجاوه خیانت کرد؟/ جزئیات فعالیت جیشالعدل در ایران +نقشه منطقه علمیات
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۱۳۹۱۲۶
رویداد۲۴ مردم ایران صبح روز گذشته را با خبری شوکهکننده آغاز کردند؛ ۱۱ نفر از نیروهای مرزبانی ایران بین ساعات ۴ تا ۵ صبح در حوالی برجک ۱۰۴ در دهنه تنگوک در منطقه صفر مرزی لولکدان نزدیک شهر میرجاوه ربوده شدند.
در اولین واکنش نیروی قدس سپاه، از عناصر نفوذی گفت و در بخشی از یک بیانیه با تایید خبر ربوده شدن مرزبانان ایرانی نوشت که «در این حادثه خیانت رخ داده است» با توجه به اینکه واژه خیانت برای نیروهای غیرخودی کاربرد ندارد، این بخش از بیانیه نیروی قدس سپاه نشان میداد که افرادی از داخل به نیروهای خودی ضربه زدهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اسامی تمامی افرادی که در این هنگ مرزی فعالیت داشتهاند هنوز اعلام نشده است، اما احتمالا کسانی که در این خیانت دست داشتهاند، بعید است در ایران باقی مانده باشند و احتمالا آنها نیز به همراه دیگر اعضای گروه جیشالعدل فرار کردهاند.
نیروی قدس سپاه در بخش دیگری از بیانیه خود از دولت پاکستان خواسته با اشرار و تروریستهایی که پاکستان حضور دارند، برخورد جدی داشته باشد و در تحویل مرزبانان با ایران همکاری کند. سردار پاکپور فرمانده نیروی زمینی سپاه درباره نحوه همکاری نیروهای نظامی ایران و پاکستان گفته است: آماده عملیات مشترک با پاکستان هستیم و تماسهای مختلفی با ارتش پاکستان گرفتیم و از آنها خواسته شد نسبت به تحویل اشرار و سلامتی ربوده شدگان تضمین دهند و بایستی مسئولیتپذیرتر باشند. تعداد بازدید : 484 کد ویدیو دانلود فیلم اصلی
نزدیکترین شهر پاکستان به منطقه لولکدان، شهرهای پنجگور و پلنتاک است (فاصله پنجگور تا لولکدان حدود ۴۰ کیلومتر است) که احتمالا به علت کوهستانی بودن این منطقه، نیروهای جیش العدل از مناطق نزدیک به این شهرها عبور کردهاند و خود را به منطقه دیگر رساندهاند.
مرزبانان کجا مستقر بودند؟
منطقه صفر مرزی لولکدان مربوط به بخش ریگ ملک شهرستان میرجاوه است که در ۵۰ کیلومتری شهر میرجاوه و در نزدیکی شهرستانهای تلهاب (تلخاب) و میل۷۲ قرار دارد که درست نقطه صفری مرزی ایران و پاکستان محسوب میشود. پیش از این گروه جندالله در این منطقه فعال بوده است، اما با دستگیری عبدالمالک ریگی، گروه جیش العدل در این منطقه فعالیت بیشتری انجام داد و صلاحالدین فاروقی که اهل راسک شهرستان سرباز بود، رهبری جیش العدل را بر عهده گرفت و مبارزه مسلحانه علیه ایران را ادامه داد. این گروه اعلام کرد حامی معارضین دولت بشار اسد است و یکی از دلایلی که با ایران مبارزه میکند، دخالت ایران در سوریه است.
از جیشالعدل چه میدانیم؟
رهبری جیش العدل با فردی به نام صلاح الدین فاروقی است. برادر فاروقی در سالهای گذشته به اتهام دخالت و مشارکت در ترور مولوی مصطفی جنگی زهی رییس پایگاه بسیج شهرستان سرباز اعدام شد. از آن زمان فاروقی به پاکستان گریخت و جیشالعدل را از همانجا تشکیل داد.
فاروقی، جیش العدل را با تاسیس سه شاخه نظامی گسترش داد؛ این سه گروه تحت رهبری «عبدالملک ملازاده»، «شیخ ضیایی» و «مولوی نعمتالله توحیدی» فعالیت میکنند. شاخه نظامی شیخ ضیائی سال ۹۲ گفته بود حمله به هلی کوپتر ایرانی در سراوان برعهده آنها و در پاسخ به حمله ایران به خانهٔ ملا عمر شاهوزهی بوده است. این در حالی بود علت این حادثه از سوی ایران، نقص فنی عنوان شده است.
همان سال جیش العدل به یک گشت مرزبانی در سراوان حمله کرد که این حمله باعث شد ۱۴ نیروی مرزبانی ایران شهید شوند و ۷ نفر نیز مجروح شوند.
پس از حمله جیش العدل به یکی از گشتهای مرزبانی در شهرستان سراوان، قوه قضائیه تعدادی از اعضای این گروه را اعدام کرد. آن زمان سردار حسین ذوالفقاری معاون کنونی وزیر کشور، رئیس پلیس مرزبانی ناجا بود که در توضیح اعدامها گفته بود: «این احکام پیش از حادثه تروریستی سراوان به تایید دستگاه قضا رسیده بود، اما اجرای آن را متوقف شده بود تا در صورت بروز آثار ندامت و دست برداشتن اشرار از اقدامات خود، مشمول رأفت اسلامی قرار بگیرند. اما بعد از حمله تروریستها مشخص شد که بنای کوتاه آمدن از کارشان را ندارند بنابراین مسئولان حکم را اجرا کردند.»
یکی از اتفاقهایی که نام جیش العدل را مطرح کرد، ماجرای ربوده شدن ۵ مرزبان ایرانی در مرز ایران و پاکستان در بهمن ۱۳۹۲ بود که عکس آن نیز بسیار خبرساز شده بود. گزارش بریدن سر جمشید دانایی فر یکی از نیروهای کادر مرزبانی یکی از اقدامهای این گروه بود. پس از آن، گروه جیش العدل با تهدید قتل چهار گروگان دیگر، درخواست آزادی اعضای خود را داشتند که در بازداشت سپاه بودند. مولوی عبدالحمید دوباره میانجیگری میکند؟ پیش از این گروگانهای این حادثه با میانجیگری مولوی عبدالحمید امام جمعه اهل سنت زاهدان آزاد شده بودند. اکنون نیز مولوی عبدالحمید در بیانیهای ضمن محکوم کردن این حمله گفته است امیدوارم نیروهای ربوده شده هرچه زودتر با عافیت و سلامتی از قید اسارت نجات یابند. بیانیه مولوی عبدالحمید هرچند کوتاه، این امیدواری را ایجاد کرده که بار دیگر بتواند با نفوذ منطقهای خود اقدامی در راستای آزادی گروگانهای ایرانی انجام بدهد.منبع: رویداد24
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rouydad24.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رویداد24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۱۳۹۱۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
امثال خاتمی و خوئینیها به ۱۰۰درصد ملت ایران خیانت کردند
دبیر مجمع روحانیون میگوید: کسانی که میوه انتخابات را چیده و از کشته خویش ناخرسندند، گریبان کسانی را گرفتهاند که با اکثریت همراهی و همدلی کردهاند.
به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: سید محمد موسوی خوئینیها درباره انتخابات مجلس نوشت: «آمارها و تحلیلها میزان مشارکت را ۳۰ تا ۴۱درصدِ واجدین شرایط رأی تخمین زدند. پس از انتخابات، عدهای با ابراز خوشحالی از همین میزان مشارکت، آن را نشانه شکست دشمن و مُشتی محکم بر دهان بدخواهانی دانستند که مشارکتی کمتر از این را پیشبینی میکردند. بسیاری هم پیش از انتخابات برای مشارکت حداکثری تلاش کردند و تمام امکانات و ابزار تبلیغاتی را به کار بستند و البته خیلی زود متوجه ناکامی خود شدند.
این گروه تبلیغات دشمنان خارجی را یکی از علل عدم مشارکتِ حداکثری معرفی میکنند و به اکثریت مردم این سرزمین که در انتخابات شرکت نکردند، تهمت همراهی با بدخواهانِ مُلک و ملّت و دین میزنند، و گویی توجه ندارند که با این کار به دهها میلیون شهروندی توهین میکنند.
از نظر کسانیکه همواره سخن از انقلاب و ضدانقلاب میگویند، گویا مردمی که پای صندوق آمدند و رأی دادند (ولو رأی باطله)، طرفدار انقلاب و بلکه انقلابیاند و از این منظر لابد آن ۶۰درصد که پای صندوق نیامدند، ضدانقلاباند.
از قدیم گفتهاند انصاف چیز خوبی است، حتی اندکی از آن؛ اکنون بفرمایند چه کسانی بیشترین خسارتها را به ارزشهای متعالی ملی و دینی وارد کردهاند، کسانیکه با عملکردشان بیش از ۶۰درصد مردم را از دست دادهاند و برای به دست آوردن کمتر از ۴۰درصد تمام مقدسات و ارزشهای ملی و معنوی را هزینه میکنند یا دیگران؟
کسانی که میوه درخت رنجور انتخابات را چیدهاند و از کشته خویش ناخرسندند و نمیخواهند بدانند که چه کردهاند و چه میکنند که کار انتخابات به اینجا کشیده شده است، گریبان کسانی را گرفتهاند که با اکثریت همراهی و همدلی کردهاند.
یکی از این کارها رفتاری است که نسبت به شخصیتی مانند جناب آقای خاتمی در پیش گرفتند، شخصیتی که در انتخابات سال ۱۳۷۶ ابر و باد و مه و خورشید و فلک را به کار گرفتند تا مردم به او رأی ندهند، ولی اکثریت قاطع رأیدهندگان او را انتخاب کردند. در دوران ریاستجمهوری او به جای آنکه حرمت انتخاب مردم را نگه دارند، هر از چندی مانعی بر سر راهش ایجاد کردند، و البته با همه آن کارشکنیها، طبق آمار، موفقیتهای او از آن پس تکرار نشده است.
آنها باز هم بر شخصیتی که اگر امروز محبوبترین نباشد دستکم یکی از محبوبترینها است میتازند و نکتهای که از آن غافلاند این است که از این رفتار دور از انصاف و آدابِ انسانی با خاتمی، چه کسی زیان میکند. آنکه زیان میبیند نه خاتمی که کسانیاند که بر شیوه نادرست مدیریتشان بر کشور اصرار میورزند و خودشان و مردم را گرفتار مشکلات روزافزون کردهاند و بدینترتیب از همان سیواندی درصد هوادار خود نیز میکاهند. ایکاش بدانند که در امر حکمرانی، پیروزی سرانجام با اکثریت است».
درباره سفسطهبازی موسویخوئینیها چند نکته شایان تذکر است.
اولاً؛ ادعای احترام به اکثریت و تلاش برای مصادره به مطلوب با این واژه، به هیچ وجه با سابقه عملکرد امثال خاتمی و موسویخوئینیها سازگار نیست. آنها در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ در حالی رای ۲۴/۵ میلیون نفر را زیر پا گذاشتند که در پستو اذعان میکردند تقلبی آن هم به میزان ۱۱میلیون رای امکان ندارد و اتفاق نیفتاده است. کسانی که یکبار توانستند با چنان دروغی به مردم خیانت کنند، نوبتهای بعدی وجدان درد کمتری خواهند داشت؛ البته اگر وجدانی برایشان باقی مانده باشد.
نکته دوم؛ فارغ از میزان شرکتکنندگان و رایندادگان و انگیزههای مختلف کسانی که رای ندادند، این ننگ در تاریخ به نام خاتمی و موسویخوئینیها و برخی اعضای مرکزیت مجمع روحانیون ثبت شد که با وجود همه ادعاهای همراهی با امام و انقلاب، کنار گروهکهای ورشکستهای مانند سلطنتطلبان و بهائیت و سازمان تروریستی منافقین ایستاده و نقش پادو و پیادهنظام را در نقشه آمریکا و اسرائیل برای تخریب انتخابات بازی کردند. ننگ تخریب و تحریم این انتخابات را به ننگ شورش علیه جمهوریت و اسلامیت در سال ۸۸ اضافه کردند.
سوم؛ پدرخواندههای افراطیون مدعی اصلاحات عمداً کتمان میکنند اما روزنامههای اصلاحطلب متعددی مانند شرق و سازندگی و دیگران بارها نوشتند که در اغلب کشورهای دنیا و در بسیاری از انتخاباتها حداکثر مشارکت ۷۰درصد است و ۳۰درصد غالباً میل به مشارکت ندارند.
روزنامه شرق: «مثل اکثر جوامعی که در آنها انتخابات وجود دارد، حدود ۳۰درصد جامعه، تقریباً در هیچ انتخاباتی شرکت نمیکنند؛ چون چندان برایشان فرق نمیکند که چه کسانی و چگونه حکومت کنند. درباره ۳۰درصد باقیمانده، آیا با قطعیت میتوانیم بگوییم که در سبد معترضان هستند و در شمار تحریمکنندگان به حساب آورد؟ از این ۳۰درصد، چه تعداد به دلیل رقابتینبودن انتخابات رأی ندادند و چه درصدی به دلیل نیافتن کاندیدای مطلوب، و چه درصدی واقعا به دلیل اعتراض؟ آیا میتوان درصد هرکدام را، نه حتی دقیق، بلکه خیلی سردستی محاسبه کرد؟ با توجه به این محاسبهناپذیری، چگونه میتوان از ۶۰درصد رأی اعتراضی سخن گفت؛ آنهم وقتی آرای ۳۰درصد اول را قطعاً نمیتوان به حساب معترضان ریخت. علاوه بر آن، سه دسته اخیر هم قابل شمارش نیستند.»
روزنامه سازندگی: «آنها که در انتخابات شرکت نمیکنند را میتوان به سه دسته تقسیم کرد. دسته اول و بزرگتر که معمولاً در همه کشورها یافت میشوند؛ نسبت به انتخابات بیتفاوتند و برایشان فرقی نمیکند چه کسی سکان هدایت کشور را به دست دارد. معمولاً از مسائل دورند. اگر دقیق شویم، تقریباً ۳۰درصد هر جامعه را تشکیل میدهند. گروه دوم که آنها هم گروه بزرگی هستند، انگیزه و دلیلی برای حضور در انتخابات نمیبینند... اگر دقت کنیم، نه دسته اول، صحبتی از تحریم میکنند و نه گروه دوم، هدفشان تحریم است. اما دسته سومی هستند که اتفاقاً صدای بسیار بلندی دارند. آنها در همه این ۴۵ سال پس از انقلاب، وجود داشتهاند و بدون آنکه بشود آرای تحریم را شمرد، مدعی آن ۳۰درصد همیشه خاموش و آن گروه بیانگیزه دوم شده و همه عدم مشارکت را به حساب پروژه خود زدهاند».
نکته چهارم؛ خاتمی دو سال قبل در انتخابات شورای شهر تهران از فهرست «لیست جمهور» حمایت کرد اما نفر اول آن فهرست نتوانست حتی ۳۹هزار رای کسب کند. همچنین طی چهار سال فاصله میان انتخابات مجلس یازدهم و دوازدهم، مشارکت یک درصد در کاهش داشته و حال آن که خاتمی چهار سال قبل در انتخابات شرکت کرد. خاتمی فاقد کمترین پایگاه اجتماعی انگیزشی (مثبت) است اما برای این که (به هر قیمت) دیده و سوی بیگانگان به بازی گرفته شود، اینبار سعی کرد خود را در دسته تحریمیهایی جانمایی کند که به اذعان نشریات اصلاحطلب پایگاهی میان مردم ندارند.
پنجم؛ خاتمی و پدرخواندههای جبهه اصلاحات سهامدار هشتساله دولتی بودند که رحم اجاره اصلاحطلبان خوانده میشد و بدترین رکوردها و میراث اقتصادی را برجا گذاشت. طبعاً این میراث منفی (معدل هشت سال رشد اقتصادی نزدیک به صفر، افتخار به نساختن مسکن، کثافتکاری نامیدن پالایشگاهسازی، مافیایی خواندن ساخت نیروگاه جدید، تعطیلی کارخانهها و تورم ۶۰درصد) که برطرف کردن آن مجالی دستکم نصف عمر دو دولت روحانی را میطلبد، در دلزدگی بخشی از مردم مؤثر بوده است. در واقع میتوان گفت سهامداران آن مدیریت اشرافی غربگرا، به صددرصد ملت ایران خیانت کرده و به زندگی آنها آسیبهای جدی وارد کردهاند و بنابراین، با قایم شدن پشت آمار مشارکت و اقلیت و اکثریت نمیتوانند آن خیانتهای برگ را به فراموشی بسپارند.