نتیجه فیلتر شبکههای اجتماعی چه بوده؟
تاریخ انتشار: ۳۰ مهر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۱۸۲۱۷۳
«نتیجه فیلتر شبکههای اجتماعی چه بوده؟ اتلاف منابع زیاد برای این شبکههایی که دیر یا زود تعطیل میشوند. چون بر بستری واقعی شکل نگرفتهاند، منابع مالی اندک جامعه را برای آنها تلف میکنیم. میان مردم ایجاد بدبینی کردیم که سیاستگذاران را ضد خود و منافع خودشان میبینند.»
به گزارش ایسنا، عباس عبدی در روزنامه ایران نوشت: اگر یک کودک دستش را به بخاری بزند و بسوزد برای او دلسوزی کرده و خودمان را سرزنش میکنیم که چرا مانع از این رفتارش نشدیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اولین روزنامه در ایران حدود ۱۸۰ سال پیش و در زمان محمدشاه قاجار از سوی یکی از اولین افراد تحصیلکرده تأسیس شد. طبیعی بود که آن روزنامه جز در قالب حکومت نتواند بنویسد و اصولاً چندان گسترده هم نبود. ولی چند سال بعد و در زمان ناصرالدین شاه بهتر دیدند که روزنامه بهطور مستقیم دست دولت باشد و تبدیل شد به بولتن اعلیحضرت ناصرالدین شاه. شاید نزدیک به ۸۰ سال طول کشید تا سروصدای افراد برای داشتن روزنامه مستقل درآمد، ولی کار تا یک قرن بعد هم همچنان کش و قوس داشت و دارد. ورود رادیو نیز کمابیش دچار همین مشکل بود، ضمن اینکه رادیو به لحاظ زیرساختی هم وابسته به حکومت بود و حتی استفاده از دستگاه گیرندهاش نیازمند کسب مجوز. ولی در هر حال مدتها طول کشید تا معلوم شد با رادیوهای موج کوتاه میتوان رادیوهای مستقل از حکومت را هم گرفت و استفاده کرد. تلویزیون هم اگرچه زمانی آمد که یک نفر از بخش خصوصی آغازگر آن بود، ولی خیلی زود معلوم شد که تلویزیون خصوصی باید برچیده شود و همه در ید باکفایت حکومت قرار گیرد. با این حال چند دهه طول کشید تا این انحصار نیز به تاریخ پیوست.
از آن پس سرعت تحولات زیاد و ضمناً سرعت شکست سیاستهای مقابلهجویانه نیز بیشتر شد. با فکس هم همین تجربه را داشتیم. هنگامی که ویدئو آمد باز همچنین رفتاری را شاهد بودیم، ولی شکست در سیاست اعمال محدودیت و انحصار این رویههای محدود کننده، کمتر از چند سال طول کشید. ماهواره تجربه بعدی بود که عملاً قانون منع استفاده از آن بسرعت به تاریخ سپرده و منسوخ شد. اینترنت تجربه بعدی بود. خیلی سریعتر مجبور به همراهی با آن شدند. اول فقط اینترنت با سرعت ۱۲۸ را به افراد عادی میدادند، الآن با سرعت نامحدود را دو دستی تقدیم میکنند و کار بهجایی رسیده که نگران قطع شدن آن در اثر تحریمها هستیم!
آخرین تجربه شبکههای اجتماعی است که مثل همه تجربههای قبلی ابتدا به آن تن داده شد، ولی خیلی زود پشیمان شدند و دستور ممنوعیت و فیلترینگ صادر شد. هیچ کس هم نتوانست بپرسد که آیا این دستور قانونی است یا خیر؟ ولی نتیجه چه شد؟ شکست در عرض چند ماه اگر نگوییم چند روز. الآن برخلاف گذشته قادر به سنجش دقیق همه این ادعاها هستیم. میزان مصرف اینترنت در استفاده از تلگرام، تعداد اعضای آن، تعداد کانالها و پستهایی که مردم میبینند و... حتی برحسب نقاط مختلف کشور در دسترس است. همچنین تعداد کاربران شبکههای اجتماعی جایگزین نیز به دقت در دسترس است و هیچکس نمیتواند آن را انکار کند. مطالعات نشان داده که پیامرسانهای داخلی که هدف آنان جانشینی تلگرام بود طی چند ماه گذشته و فقط پس از یک رشد موقتی که هیچگاه به رقمهای بالا نیز نرسید، بشدت کاهش یافتهاند و در بیشتر موارد به یکچهارم قبل رسیدهاند و عموماً هم زیر یک درصد هستند!
نتیجه چه شده است؟ اتلاف منابع زیاد برای این شبکههایی که دیر یا زود تعطیل میشوند. چون بر بستری واقعی شکل نگرفتهاند، منابع مالی اندک جامعه را برای آنها تلف میکنیم. میان مردم ایجاد بدبینی کردیم که سیاستگذاران را ضد خود و منافع خودشان میبینند. اینکه مردم به این نتیجه برسند که تعدادی اندک در اتاقهای در بسته برخلاف نظرات و خواست میلیونها نفر تصمیم میگیرند و شکست هم میخورند و نتیجهای جز ایجاد شکاف میان مردم و حکومت ندارد و مصداق آش نخورده و دهان سوخته خواهد بود.
از همه بدتر این که نوعی خودتحریمی بیدلیل را بر خودشان و طرفدارانشان تحمیل کردند. آنان که این همه علیه تصویب FATF مینویسند و آن را مصداق خودتحریمی میدانند، بهتر است ابتدا به خودتحریمی خودشان بپردازند که عملاً همه کانالهای رسمی و حکومتی را از تلگرام بیرون بردند، در حالی که عموم افراد آن بهصورت فردی یا غیررسمی در تلگرام فعال هستند و چون همه مردم در اینجا هستند، در عمل آنان خود را از نظر مردم دور کردهاند و تحریم نمودهاند. در حالی که همه خبرگزاریهای رسمی حکومتی پیش از این در تلگرام حضور داشتند و استفاده میشدند. برای نمونه همین الآن که ایسنا در تلگرام فعال نیست ۸۵۱۱۸ نفر عضو دارد، یا تسنیم ۱۶۵۴۵۹ نفر عضو دارد. در حالی که آن زمان که در تلگرام فعال بودند خیلی بیش از این عضو داشتند.پستهای آنها را دهها هزار نفر میدیدند. ولی همینها در پیامرسانهای سروش، بله، ایتا، ویسپی، آیگپ، گپ که اسمشان را هم باید از روی متن نوشت چون در حافظه نیست، مجموعاً کسر کوچکی از این اعضا را ندارند. اگر این خودتحریمی نیست، پس چیست؟ من معتقدم که مشکل ایران کمبود دانش نیست، مسأله کمبود بینش و شدت وابستگی به قدرت و منافع گذرا است. این گزارهای است که از این پس با ارائه شواهدی در برخی یادداشتهایم به آن اشاره خواهم کرد.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: استخدام شبکه های اجتماعی عباس عبدی فیلترینگ شبکه های اجتماعی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۱۸۲۱۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شاهزاده سرین کیست و در ایران چه میکند؟
سایت فراز نوشت: کسی دقیقا نمیداند نامش چیست. مشهور به «سرین کرتیس» است و میگویند که نام خانوادگیاش سرین بدیعی است. از نزدیک به ۱۰ سال پیش ویدیوهای او در فضای مجازی دستبهدست میشد. به گزارش فراز؛ در روزگاری که هنوز شبکههای اجتماعی سلطه امروز را بر جامعه نداشت. طرز رفتار و حرفزدن او، واکنشهای عجیبوغریبش و البته سبک زندگی لوکس و تجملاتی او سبب شد که خیلی زود به چهرهای سلبریتی در فضای مجازی تبدیل شود. از همان زمان هم مشخص بود که سرین چندان تعادل روانی ندارد. کسی که خودش را شاهزاده خطاب میکند و اعتقاد دارد که باید بر تخت شاهی بنشیند. حالا سوال اینجاست که «شاهزاده سرین» با چنین گذشتهای چرا ناگهان به ایران آمده است؟ برای پاسخ به این سوال باید ببینم او کیست و چگونه معروف شد و با دستگیری شهرتش به اوج خود رسید. شاهزاده از کجا آمد؟ مشخص نیست که دقیقا پیشینه خانوادگی سرین کرتیس چیست. آنچه در طول این سالها مشخص بوده سبک زندگی تجملاتی اوست که همواره ویدیوهایی با ماشینهای گرانقیمت منتشر کرده است. البته اینکه او واقعا صاحب ثروت است یا توانسته مقابل دوربین ثروتمند بهنظر برسد سوالی است که بیپاسخ مانده است. هرچند که خود او در جایی گفته که در صنهت جواهر فعالیت میکند. از سوی دیگر گفته میشود که او فرزند سرهنگ جلال بدیعی از نظامیان بلندپایه رژیم پهلوی است که گویا رییس ساواک قم نیز بوده است. اما بر اساس اطلاعات موجود سرین در تهران و در سال ۱۹۷۱ به دنیا آمده. خودش نیز گفته که حدود ۵۰ سال دارد. سنی که البته با چهره جوان او همخوان نیست. سرین به این دلیل که نسلش به شاهان ایرانی باز میگردد از سالهای قبل خود را شاهزاده خوانده است. او حتی گفته که همسر رضاشاه در خانه آنها کار میکرده و برعلیه خاندان پهلوی نیز صحبتهای بسیاری کرده است. در واقع میتوان گفت که تنها کسی که مورد تایید سرین بوده خودش است. هتاک به مقدسات یا مجنون؟ نخستین ویدیوهایی که از شاهزاده سرین دست به دست میشد به دلیل لحن منحصر به فرد بیشتر جنبه خندهدار داشت. او در برخی از این ویدیوها نیز صحبتهایی کرده که بیشتر شبیه بیماران جنسی است. البته او واقعا در فیلمهای پورنوگرافی نیز حضور داشته و گویا در این صنعت فعال بوده است. بخش دیگر صحبتهای او درباره مقدمات دین اسلام و و مسلمانان است که بیشتر مورد توجه رسانههای داخلی قرار گرفته است. تا جایی که خبرگزاری میزان وابسته به قوه قضاییه در خبر دستگیری، او را فرد «هتاک به مقدسات» معرفی کرده است. شاهزاده سرین البته در طول سالها ویدیوهای بسیاری از خود منتشر کرده که در آنها به مقدمات و قرآن توهین میکند. اما به نظر میرسد که او به راستی تعادل روانی و ثبات شخصیت نداشته و جنون او با مروری بر ویدیوها و رفتارهای او بیشتر مشخص میشود. از سوی دیگر بر اساس ماده ۲۶۳ قانون مجازات اسلامی «هرگاه متهم به سب، ادعا نماید که اظهارات وی از روی اکراه، غفلت، سهو یا در حالت مستی یا غضب یا سبق لسان یا بدون توجه به معانی کلمات یا به نقل قول از دیگری بوده است سابّالنبی محسوب نمیشود». بنابراین به نظر میرسد با توجه وضعیت روانی و شخصیتی سرین نمیتوان به سادگی اتهام سب النبی را متوجه او دانست. چرا سرین به ایران آمد؟ شاهزاده سرین سالها در آمریکا زندگی کرده است. به نظر میرسد که او پیش از انقلاب یا کمی بعد از آن ایران را ترک کرده. اینکه او در طول این سالها با صنعت جواهر، پورنوگرافی یا میراث خانوادگی زندگی میکرده مشخص نیست. اما کمتر کسی تصور میکرد که شاهزاده سرین در فروردین ۱۴۰۳ ناگهان در ایران ظاهر شود و با میدان آزادی فیلمی منتشر کند. اینکه او با چه پاسپورتی وارد ایران شده نیز همچنان مبهم است، اما در آخرین حضور اینستاگرامی خود در پاسخ به این سوال که ایران چه شرایطی دارد، گفته که به شکل فراری زندگی میکند. هرچند که در همان برنامه میگوید که در شهرک اکباتان حضور دارد و ویدیو دیگری نیز اعلام میکند که در گوهردشت کرج است. جایی که در آن دستگیر و تفهیم اتهام شده. سرین کرتیس مدعی بود که از آمریکا خسته شده و به همین دلیل به ایران آمده و میخواهد مردم را دعوت به «قیام» کند. این حضور ناگهانی در ایران و انتشار ویدیوهایی که در آن مکان خود را افشا میکند، گواه دیگری بر جنون سرین است. موضوعی که نشان میدهد او به هیچ وجه نسبت به شرایطی که در آن قرار دارد آگاه و هوشیار نیست. ظهور و سقوط سرینها در شبکههای اجتماعی پدیدههای فضای مجازی مثل سرین با ظهور شبکههای اجتماعی و گسترش ارتباطات تبدیل به چهرههای معروفی شدهاند. چهرههای که ابتدا شناخته میشوند و سپس گاهی میتوانند در بین عدهای از مردم مرجعیت نیز پیدا کنند. آنها عموما با رفتارها یا گفتارهای خارج از عرف یا ناهنجار پا به میدان میگذارند. رفتارهایی که گاهی تا مرز دیوانگی نیز میرود و شاید اگر بستر شبکههای اجتماعی نبود، این چهرهها در حد دیوانههای محلی باقی میماندند. گسترش ارتباطات، اما فضا را برای جهانی شدن مجنونهای محلی به وجود آورده تا آگاهانه یا ناآگاهانه تبدیل به چهرههای مطرح شوند و البته پول و اعتباری هم برای خود دستوپا کنند. این پدیدهها معمولا بهیکباره نیز ظهور میکنند و پس از چندی ستاره اقبال آنها در شبکههای اجتماعی خاموش میشود. چهرههای مثل سهیل سنگرزاده یا «جون دل» یا برخی اراذل و اوباش با تکیه کلامهای معروف از این دسته هستند. شاهزاده سرین هم که پیش از ظهور شبکههای اجتماعی سلبریتی شده بود، دوباره در چنین فضایی به عرصه بازگشت و با ورود ناگهانی به ایران سرنوشت مبهمی در این انتظار اوست. هرچند که به نظر میرسد او و بسیاری از این پدیدههای مجنون مجازی از بیماری و مشکلات روان رنج میبرند و نیاز به درمان دارند. کانال عصر ایران در تلگرام