Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-04-23@11:46:14 GMT

مستندهای پرتره بر پرده سینماهای هنر و تجربه

تاریخ انتشار: ۳۰ مهر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۱۸۳۸۳۹

مستندهای پرتره بر پرده سینماهای هنر و تجربه

مستندهای درباره چهره‌هایی چون عبدالرحیم جعفری،حمید نفیسی،علی دهباشی،توران میرهادی،عباس یمینی شریف،همایون صنعتی‌زاده،پرویز تناولی،اسماعیل خلج و علی اکبر صنعتی در گروه سینمایی «هنر و تجربه» از دوم آبان به نمایش درمی‌آید.

به گزارش ایسنا، مجموعه مستندهای «چهره‌های ایرانی»، رونمایی از پوستر جمعی این مستندها با حضور مستندسازان روز چهارشنبه دوم آبان در موزه سینما ساعت ۱۸ برگزار خواهد شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مستندهای «او مثل هیچکس نیست»؛ به کارگردانی سید هادی موسوی، «در جستجوی صبح»؛ مهرداد شیخان، «زنبورک در گام مینور»؛ مریم سپهری، «سلطان بی تاج و تخت بخارا»؛مسعود جعفری منجیلی، «گلدونه،مش رحیم،صغرا و دیگران»؛ همایون امامی، «مکتب سقاخانه به روایت پرویز تناولی»؛ امیرحسین بهبهانی، «همایون»؛ پیروز کلانتری، «یکی بود،یکی نبود»؛غلامرضا کتال و «یمینی شریف؛ نغمه سرای کودکان»؛ هومن ظریف به مدت یک ماه روی پرده سینماهای گروه سینمایی «هنرو تجربه» در سراسر ایران خواهند رفت.

در ادامه ایسنا مروری دارد بر مستندهای که قرار است به نمایش درآیند.

«او مثل هیچکس نیست» به کارگردانی سید هادی موسوی درباره زندگی علی اکبر صنعتی است.

صنعتی یکی از نقاشان و مجسمه‌سازان قدیمی ایران است و شاگرد ابوالحسن‌خان صدیقی بود. او تا پایان عمر عضو پیوسته فرهنگستان هنر ایران باقی ماند و در سال ۸۵ درگذشت.

مستند «در جستجوی صبح» به کارگردانی مهرداد شیخان به زندگی و فعالیت‌های حرفه‌ای عبدالرحیم جعفری، پدر نشر نوین ایران و بنیانگذار موسسه انتشارات امیرکبیر در طول سه دهه فعالیتش می‌پردازد.

این مستند حاصل حدود سه سال پژوهش و تولید در عرصه ساخت آن است که سیمین بهبهانی، پوری سلطانی، بهمن فرزانه، پرویز شهریاری، احسان نراقی، رضا یکرنگیان، لیلی گلستان، بهاءالدین خرمشاهی، ابراهیم حقیقی از جمله صاحب‌نظرهایی هستند که در این فیلم با آنها گفتگو شده است.

مستند بلند "زنبورک در گام مینور" ساخته (مریم سپهری) پرتره‌ای درباره‌ی استاد حمید نفیسی نویسنده و پژوهشگر سینما است.پژوهشگری که تاکنون کتاب‌های زیادی در زمینه رسانه، تلویزیون و سینمای مستند تالیف کرده‌ است‌.

عوامل تولید مستند ۶۰ دقیقه‌ای «زنبورک در گام مینور» عبارتند از: پژوهشگر و کارگردان: مریم سپهری؛ فیلمبردار: مجید آزادمنش؛ صدابردار: یاسر آقاامینی‌ها؛ صداگذار: شاهین پورداداشی؛ تدوینگر: آرش زاهدی‌اصل؛ نویسنده و گوینده گفتار متن: حمید نفیسی؛ آهنگساز: کیاوش صاحب‌نسق؛ تهیه‌کنندگان: مریم سپهری و پیمان فتوت‌احمدی.

مستند پرتره «سلطان بی‌تاج و تخت بخارا» ساخته مسعود جعفری منجیلی درباره زندگی علی دهباشی است.

علی دهباشی در سال ۱۳۳۷ در  تهران به دنیا آمد. او روزنامه‌نگار، ادب پژوه، نویسنده و سردبیر مجلهٔ بخارا است و تا کنون تلاش فراوانی در معرفی آثار و زندگی بزرگان فرهنگ و ادب و هنر ایران و جهان داشته‌ است.

«گلدونه، مش رحیم، صغرا و دیگران» به کارگردانی به کارگردانی همایون امامی درباره فعالیت‌های تئاتری اسماعیل خلج است که در فاصله سال‌های ۴۷ تا ۵۷ به مدت ده سال در کارگاه نمایش، به نویسندگی و کارگردانی تئاتر پرداخته است.

عوامل تولید این مستند شامل پژوهشگر: همایون امامی، تصویربردار: علی لقمانی، صدابردار: احمدرضا طائی، صداگذار: آرش اسحاقی، تدوینگر: آرش زاهدی اصل، تهیه کننده: مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی هستند.

این مستند ساز پیش از این مستندهایی از جمله «حکایت همچونان باقیست»، «چشم»، «هزار چشمه»، «بچه‌های چای بویی» را نیز تولید کرده است.

«مکتب سقاخانه به روایت پرویز تناولی» ساخته امیرحسین بهبهانی به زندگی و آثار پرویز تناولی مجسمه‌ساز معاصر ایران ‌پرداخته است.

برخی عوامل این مستند – پرتره ۵۲ دقیقه‌ای عبارتند از: نویسنده و پژوهشگر: سیامک دل زنده، تصویربردار: محمد مجلل، تدوین: امیرحسین بهبهانی – شیث مشکات، صداگذار: علی ترابی تهرانی، موسیقی: سحر سخائی، عکاس: امیررضا نسیمی و تهیه کننده: پیمان جعفری - امیرحسین بهبهانی.

«همایون» ساخته پیروز کلانتری درباره زندگی همایون صنعتی زاده موسس و مدیر انتشارات فرانکلین است.

همایون صنعتی زاده در سال ۱۳۰۴ در تهران به دنیا آمد و پدرش عبدالحسین صنعتی زاده، از اولین رمان نویسان ایرانی بود. او که به عنوان یک کارآفرین، نویسنده، مترجم و ناشر ایرانی شناخته می‌شود در سال ۸۸ درگذشت.

«یکی بود،یکی نبود» به کارگردانی غلامرضا کتال درباره زندگی توران میرهادی از پایه گذاران اصلی ادبیات کودک و تعلیم و تربیت نوین در ایران است. این مستند پرتره نگاهی دارد به زندگی پر فراز نشیب «توران خانم» و فعالیت‌های او در حوزه تعلیم و تربیت، فرهنگ کودکی و ادبیات کودک.

تصویربرداری این مستند ۷۸ دقیقه ای در سالهای ۱۳۸۳ و ۱۳۸۴ انجام شده است. تدوین آن با فرید دغاغله و کار آهنگسازی و صدا گذاری آن نیز با محمدعلی رفیع بوده است و تصحیح رنگ و نور آن توسط حمیدرضا فطوره چیان و سیندخت رحیمیان انجام شده است.

فیلم مستند ۷۵ دقیقه‌ای «یمینی شریف، نغمه‌سرای کودکان» به تهیه‌کنندگی هومن یمینی شریف و کارگردانی هومن ظریف، زندگی عباس یمینی شریف و فعالیت‌های فرهنگی و ادبی او را به نمایش می‌گذارد.

نقش تاریخی این شاعر، به گونه‌ای است که سرگذشتش در واقع مروری است بر تاریخ ادبیات و آموزش و پرورش کودکان ایران از آغاز قرن اخیر که در این مستند، تجارب تلخ مدرسه و مکتب، دوران سخت کودکی، آشنایی‌اش با فرخی یزدی و تجارب معاشرت با آن شاعر شوریده آزادی‌خواه، شیفتگی او به آهنگ کلمات و سرودن شعر در دبستان و رشد علاقه‌اش به ادبیات کودک مورد پژوهش قرار می‌گیرد.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: استخدام اسماعیل خلج پرويز تناولي توران میرهادی عبدالرحیم جعفری علی دهباشی علی اکبر صنعتی گروه هنر و تجربه مستند موزه سینما همایون صنعتی زاده

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۱۸۳۸۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پشت پرده فروش سهام دیجیکالا؛ خستگی استارت‌آپی!

نیما نامداری در دنیای اقتصاد نوشت: خیلی‌ها تعجب کرده‌اند چرا صاحبان یکی از بزرگ‌ترین استارت‌آپ‌های ایران حاضر شده‌اند برای فروش اکثریت سهام خود با یک شرکت خصولتی پای میز معامله بنشینند. به گمان من برای درک این تصمیم باید خود را جای آن‌ها بگذاریم. بد نیست ابتدا سابقه ماجرا را ببینیم.

تقریبا همه استارت‌آپ‌های شناخته‌شده که به سوددهی رسیده‌اند در سال‌های اخیر علاقه‌مند به حضور در بازار سرمایه هستند و برای عرضه اولیه سهام درخواست رسمی داده‌اند. در بعضی موارد هیات پذیرش بورس هم با این درخواست‌ها موافقت کرده، اما به‌دلیل مخالفت نهاد‌های دیگر، تا امروز غیر از یک مورد (تپسی) این فرآیند به سرانجام نرسیده است. گفته می‌شود علت این مخالفت، ترکیب سهامداری این استارت‌آپ‌هاست. ظاهرا برخی دستگاه‌های ناظر ملاحظاتی درباره برخی از سهامداران خصوصی این شرکت‌ها دارند و تا زمانی که آن‌ها سهامدار باشند، موافق عرضه سهام در بورس نیستند. تپسی هم زمانی مجاز به عرضه سهام در بورس شد که ابتدا بخش قابل توجهی از سهام خود را به برخی شرکت‌های خصولتی واگذار کرد.

حق طبیعی صاحبان این استارت‌آپ‌هاست که نخواهند سهام خود را کمتر از ارزش واقعی بفروشند و جایی هم بهتر از بازار سرمایه برای کشف ارزش واقعی یک شرکت وجود ندارد؛ اما وقتی این راه بسته است چاره‌ای جز چانه‌زنی پشت در‌های بسته و در فضای غیرشفاف باقی نمی‌ماند. در چنین شرایطی آن طرف که توان فشار رسمی و غیررسمی دارد قدرت چانه‌زنی بیشتری هم دارد. نباید فراموش کرد که گزینه‌ها برای چنین معاملاتی هم زیاد نیستند.

برآورد می‌شود ارزش دیجی‌کالا بین ۳۰ تا ۴۰ هزار میلیارد تومان باشد و گفته می‌شود حدود ۷۰ درصد سهام این شرکت روی میز مذاکره است. واضح است که در شرایط امروز اقتصاد ایران، شرکت‌های بسیار معدودی توان پرداخت چنین اعدادی را دارند که آن‌ها هم عمدتا خصولتی هستند. همه این‌ها باعث می‌شود توان چانه‌زنی بنیان‌گذاران استارت‌آپ‌ها باز هم کمتر شود و عملا چاره‌ای جز چنین معاملاتی نداشته باشند. در همین مثال دیجی‌کالا، ظاهرا سهامداران فعلی پذیرفته‌اند تخفیف قابل توجهی به خریداران بالقوه بدهند. اگر سهام دیجی‌کالا در بورس عرضه شده بود و قیمت آن مشخص بود یا اینکه خریداران متنوعی (داخلی یا خارجی) امکان مذاکره با دیجی‌کالا را داشتند، چرا باید سهامداران فعلی تن به تخفیف می‌دادند؟

شاید بپرسید اساسا چرا صاحبان استارت‌آپ‌های بزرگ می‌خواهند سهامشان را بفروشند؟ چرا همین وضعیت فعلی را ادامه نمی‌دهند و از مدیریت کسب‌وکار بزرگ و موفقی که دارند لذت نمی‌برند؟ سوال درستی است که دو پاسخ اصلی دارد.

پاسخ اول به شرایط ایران برمی‌گردد. واقعیت آن است که استارت‌آپ‌ها میهمان ناخوانده اقتصاد کشور هستند و حاکمیت هنوز نتوانسته با این شرکت‌ها کنار بیاید و به آن‌ها اعتماد کند؛ ضمنا ابزار‌های متعارفی را که برای کنترل کسب‌وکار‌های دیگر دارد، خیلی نمی‌تواند در کنترل این کسب‌وکار‌ها به‌کار بگیرد؛ چون نه مجوز‌های انحصاری دارند که بشود به لغو مجوز تهدیدشان کرد و نه وام بانکی می‌گیرند که بتوان به‌عنوان بدهکار بانکی آن‌ها را محاکمه کرد و نه ساختمان و ماشین‌آلات زیادی دارند که بتوان با انواع مجوز‌های شهرداری، محیط زیست، گمرک و... مانع رشدشان شد. تنها راهی که می‌ماند خسته کردن آنهاست.

به دلایل مختلف اکثر بوروکرات‌های دولتی از این جوان‌هایی که غفلتا به جایی رسیده و کسب‌وکاری ساخته‌اند هیچ خوششان نمی‌آید. البته هستند مدیران و سیاستگذارانی که اراده حمایت و نیت همراهی دارند؛ ولی این‌ها در اقلیت محض قرار دارند و از پس آن اکثریت برنمی‌آیند. به‌ویژه در رده مدیران میانی به وضوح می‌شود این حس منفی را دریافت کرد. بی‌اغراق روزی نیست که از یک گوشه دولت کسی نامه‌ای نزند و چیزی نخواهد یا بابت چیزی تهدید نکند یا برای چیزی محدودیت نتراشد.

از سوی دیگر مدام کمپین‌های رسانه‌ای از داخل و خارج علیه این استارت‌آپ‌ها فعال می‌شود. کمپین‌هایی که عمدتا مبتنی بر اطلاعات اشتباه یا برداشت‌های ناصحیح است. دستگاه‌های دولتی هم معمولا یا بانی این کمپین‌ها هستند یا با آن‌ها همراهی می‌کنند. فقط این‌ها نیست. این جوان‌ها را مدام این طرف و آن طرف مورد بازخواست قرار می‌دهند.

اگر این محدودیت‌ها و فشار‌ها مانع رشد کسب‌وکار نمی‌شد باز حرفی نبود؛ اما انبوه مجوز‌ها و کنترل‌ها همراه با دخالت‌های قیمتی باعث شده است که بسیاری از اقدامات توسعه‌ای یا مجاز نباشد یا صرف نداشته باشد؛ ضمن اینکه خیلی از توسعه‌ها نیازمند جذب سرمایه است، ولی مسیر تامین مالی از بازار سرمایه یا وام گرفتن از بانک‌ها مسدود است، سرمایه‌گذار خارجی هم که در ایران وجود ندارد. کار به جایی رسیده که بسیاری از استارت‌آپ‌های بزرگ حتی برای تامین سرمایه در گردش هم دچار مشکل هستند. ادارات مالیاتی و تامین اجتماعی هم که معرف حضور هستند. البته حتما می‌شود استارت‌آپ‌های کوچک‌تری که عمدتا سهامدار خصولتی دارند، پیدا کرد که از برخی حمایت‌های دولتی بهره‌مند شده‌اند.

حالا به همه مشکلات بالا محدودیت‌های ناشی از تحریم و شرایط اجتماعی و فرهنگی را هم اضافه کنید که باعث از دست دادن نیرو‌های باکیفیت هم شده است. استارت‌آپ‌های موفق ایرانی به جای آنکه تلاش کنند بازار‌های منطقه را بگیرند و به اولین یونیکورن‌های خاورمیانه بدل شوند، شاهد مهاجرت نیرو‌های خود به استارت‌آپ‌های کوچک و متوسط منطقه یا اروپا هستند. به گمان من اگر تحریم‌ها رفع می‌شد و شرایط کشور مشابه سال‌های ۹۴ تا ۹۶ باقی می‌ماند، ما امروز در ایران حداقل ۸ یونیکورن داشتیم که همگی فراتر از ایران فعالیت می‌کردند. اما همه این امید‌ها هم برباد رفت.

وقتی همه این شرایط را کنار هم می‌گذاریم چیزی جز خستگی و ناامیدی برای بنیان‌گذاران استارت‌آپ‌ها باقی می‌ماند؟ توجه داشته باشید بسیاری از بنیان‌گذاران استارت‌آپ‌ها میلیاردر‌های بی‌پول هستند. یعنی روی کاغذ صاحب سهام شرکت‌های چند صد یا چند هزار میلیاردی هستند، ولی در عمل توان مالی محدودی دارند. به جز برخی استثنا‌ها اغلب این استارت‌آپ‌ها سود چندانی توزیع نمی‌کنند؛ چون ناچارند از محل سود فعالیت‌های توسعه‌ای خود را تامین کنند. جوانی را می‌بینیم که احتمالا الان در دهه چهارم عمرش است و در دهه سوم عمرش با هزار امید استارت‌آپی راه انداخته و حالا فشار‌ها مستاصلش کرده و به آنچه تصور می‌کرده هم نرسیده است و توان بزرگ‌تر کردن استارت‌آپش را هم ندارد. چنین کسی را جز «خسته» چه می‌توان نامید؟

اما این سوال که چرا صاحبان فعلی استارت‌آپ‌های بزرگ می‌خواهند سهامشان را بفروشند پاسخ دومی هم دارد که به شخصیت و روحیه بنیان‌گذاران استارت‌آپ‌ها برمی‌گردد. تقریبا همه استارت‌آپ‌های موفق دنیا توسط جوان‌هایی تاسیس شده‌اند که زمانی می‌خواسته‌اند تجربه‌های جدیدی داشته باشند و از این ماجراجویی و ریسک‌پذیری لذت می‌برده‌اند. آن‌ها عموما از تکرار و یکنواختی کار‌ها گریزان هستند و دوست ندارند گرفتار بوروکراسی سازمان‌های بزرگ و کند و لخت بشوند. اساسا همین روحیه آن‌ها را به سمت کارآفرینی نوآورانه سوق داده است.

طبیعی است این افراد وقتی استارت‌آپ خودشان بزرگ می‌شود و ویژگی‌هایی شبیه کسب‌وکار‌های بزرگ و جاافتاده پیدا می‌کند، دیگر آن انگیزه سابق را نداشته باشند. در دنیا معمولا دو راه پیش روی چنین افرادی است. راه اول این است که سهام خود را در استارت‌آپ موفقی که دارند بفروشند و با پولی که به دست آورده‌اند سراغ تجربه‌های جدید بروند. مثلا ایلان ماسک در سال۱۹۹۵ استارت‌آپی به اسم ZIP ۲ تاسیس کرد که ۵سال بعد آن را به قیمت ۳۰۰میلیون دلار به شرکت کامپک فروخت. او با پولی که به‌دست آورد همراه با چند نفر دیگر PayPal را تاسیس کردند و این را هم چند سال بعد به ارزش ۱.۵میلیارد دلار به ebay فروختند. ایلان ماسک با سهمش از این پول، تسلا و استارلینک و چند استارت‌آپ دیگر را تاسیس کرد. این کارآفرینی سریالی چیزی است که در استارت‌آپ‌ها زیاد دیده می‌شود.

مسیر دوم شبیه کاری است که بنیان‌گذاران گوگل انجام دادند. آن‌ها از شرکت خودشان خارج نشدند؛ اما تصمیم گرفتند مدیریت شرکت را به یک مدیرعامل حرفه‌ای واگذار کنند و خودشان از محل سودی که استارت‌آپ اول ایجاد کرده است به سرمایه‌گذاری و حمایت از استارت‌آپ‌های دیگر بپردازند. تاسیس شرکت سرمایه‌گذاری Google Venture که یکی از بزرگ‌ترین VC‌های جهان است، نتیجه همین تصمیم بود. بنیان‌گذاران آمازون و مایکروسافت و فیس‌بوک هم کم‌وبیش همین مسیر را رفته‌اند. در این الگو استارت‌آپ اول سود خوبی ایجاد می‌کند که به بنیان‌گذارانش امکان می‌دهد بدون درگیر شدن در مدیریت روزمره شرکت، وقت خود را صرف تجربه‌های جدید کنند. به همین دلیل نفس این ماجرا که بنیان‌گذاران استارت‌آپ‌ها از شرکت خود خارج شوند و استارت‌آپ‌های جدید راه بیندازند نه تنها عجیب نیست، بلکه یکی از عادی‌ترین اتفاقاتی است که در فضای استارت‌آپی جهان دیده می‌شود؛ اما در ایران که چنین تجربه‌هایی وجود ندارد و شرایط مساعد ایجاد کسب‌وکار‌های جدید نیست، چنین تصمیمی عجیب به نظر می‌رسد.

اگر شما جای بنیان‌گذاران یک استارت‌آپ موفق و بزرگ بودید، اما می‌دیدید موفقیت شما وبال گردنتان شده، محدودیت‌ها و فشار‌ها شما را خسته و ناامید کرده، گرفتار روزمرگی شرکت جاافتاده‌ای شده‌اید که در اندازه‌های فعلی خود گیر کرده، نه راهی برای تجربه‌های جدید دارید و نه مسیری برای ورود به بازار‌های نو، راه عرضه در بورس را هم بر شما بسته‌اند و سقف رشد برایتان گذاشته‌اند، چه می‌کردید؟ به اولین و شاید تنها پیشنهاد معقولی که روی میز گذاشته می‌شد، پاسخ مثبت نمی‌دادید؟

دیگر خبرها

  • روایت عشق و فلسفه؛ پرتره نادیا مفتونی استاد فلسفه دانشگاه تهران
  • پشت پرده قهرمانی‌های اینتر: این چهره!
  • ادعای عجیب مدیر ارشد نماوا علیه هنرمندان جنجال به پا کرد؛ قطع همکاری مازیار میری و همایون اسعدیان با نماوا
  • همایون اسعدیان نماوا را تحریم کرد / بیانیه نماوا
  • پاسخ همایون اسعدیان به توهین مدیر نماوا: دیگر با نماوا همکاری نمی‌کنم
  • ارائه الگوی صحیحِ مستندهای موفق رادیویی
  • پشت پرده کمک آمریکا به اسرائیل
  • (تصاویر) سال ۱۹۰۰؛ پرتره‌های صمیمی از بومیان آلاسکا
  • (تصاویر) پرتره‌های صمیمی از بومیان آلاسکا
  • پشت پرده فروش سهام دیجیکالا؛ خستگی استارت‌آپی!