مرحوم غلامحسین صدیقی توانست سیاست را با اخلاق جمع کند
تاریخ انتشار: ۲ آبان ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۲۱۸۵۴۳
به گزارش خبرگزاری مهر، مراسم بزرگداشت مرحوم غلامحسین صدیقی، استاد دانشگاه و جامعهشناس برجسته کشورمان عصر امروز سهشنبه اول آبان با حضور جمع کثیری از شاگردان و علاقهمندان او در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد.
مهدی محقق، رئیس هیئت مدیره انجمن آثار و مفاخر فرهنگی نیز طی سخنانی با اشاره به اینکه استاد صدیقی روزهای جمعه در منزل خود مجلسی برپا و شاگردان و استادان در این مجلس کنار هم جمع میشدند، گفت: باعث تأسف است که اکنون دیگر شاهد برپایی اینگونه جلسات توسط استادان نیستیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
*صدیقی مظهر نظم و قانونمداری بود
باقر ساروخانی، استاد دانشگاه تهران نیز در این مراسم بزرگداشت، استاد صدیقی را استاد، مدیر و بالاتر از آن پدری برای خود معرفی و اظهار کرد: تشکیل انجمن مطالعات اجتماعی، انجمن جامعهشناسی ایران و انجمن لغاط و اصطلاحات علوم اجتماعی از ابداعات و ایدههای ایشان بود که شاید کمتر کسی درباره آن اطلاع دارد.
وی ادامه داد: استاد صدیقی در مباحث خود به فرهنگ علاقهمند و معتقد به جامعهشناسی افتراقی بود و معتقد بود جز با فرهنگ هر جامعهای نمیتوان آن جامعه را تبیین کرد. اولین نکتهای که در ایشان میدیدیم، وسواس علمی و دقت ایشان بود و تا چیزی را کاملاً مطمئن نمیشدند، آن را نمینوشتند.
ساروخانی به سلوک و سیره استاد صدیقی اشاره و اظهار کرد: استاد مظهر نظم و قانونمداری بود و تلاش میکرد دانش و دانایی را در خدمت جامعه قرار دهد. شاید حرکت ایشان به سمت سیاست هم در همین راستا صورت گرفته است.
وی تصریح کرد: صدیقی هرگز نمیخواست چیزهایی را وارد ذهن دانشجویان کند، بلکه میخواست اندیشیدن را به ما بیاموزد تا برویم و خودمان دانش را کسب کنیم. ایشان الهامبخش ما بودند و راه را برای من باز کردند.
احمد رضا خضری، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران نیز طی سخنانی خود را شاگرد باواسطه استاد صدیقی معرفی و اظهار کرد: به نمایندگی از طرف دانشگاه تهران، در این مراسم حضور دارم. استاد صدیقی چهار سال بعد از تأسیس دانشگاه تهران به عنوان استادیار این دانشگاه انتخاب شدند. ایشان عاشق وطن بودند و حتی بر اساس اسنادی که داریم، به مدارس رفته و با دانشآموزان مجالس مناظره برگزار میکردند. در جایی ایشان نوشتهاند: گوشت، پوست، رگ و استخوان من با عشق و علاقه به این کشور سرشته شده است.
تقی آزاد ارمکی نیز استاد صدیقی را جزء جامعهشناسانی برشمرد که تلاش کرد نوعی جامعهشناسی با عنوان جامعهشناسی ایران بنا نهد و اضافه کرد: صدیقی مؤسس جامعهشناسی ایران است و اگر تلاشهای ایشان استمرار پیدا میکرد، اکنون دستمایههای بیشتری در این حوزه داشتیم. صدیقی کسی است که با همکاران خود به تولید انبوه منوگرافی اقدام میکند؛ کاری که فقط در جامعهشناسی شیکاگو آمریکا و در ایران شاهد آن هستیم تا با این منوگرافیها در نهایت بگوید جامعه ایرانی چیست و چگونه تشکیل شده است و توصیفی همهجانبهگرایانه از ایران، فرهنگ، تاریخ، سازمانهای ایران و ... ارائه دهد.
وی در پایان سخنانش اظهار امیدواری کرد که کارهای ناتمام استاد صدیقی پیگرفته شود تا در نهایت به جامعهشناسی ایران برسیم.
*عنوان جامعهشناسی را صدیقی برای این علم پیشنهاد کرد
در ادامه رضا داوری اردکانی به عنوان آخرین سخنران این مراسم طی سخنانی با تأکید بر اینکه استاد صدیقی استادی بود که هم آموزش میداد و هم تأثیر میگذاشت، گفت: برای من دکتر صدیقی یک نمونه و مثال است. وی در حوزه جامعهشناسی به دورکهایم تعلق خاطر داشت. ما خیلی ساده میتوانیم برچسب پوزیتویسم را به دورکهایم بزنیم، اما این لفظ بر همه یکسان اطلاق نمیشود و این برچسبها نباید مایه تخفیف افراد شود.
وی با اشاره به اینکه عنوان جامعهشناسی را ایشان برای این علم پیشنهاد کردند، گفت: ایشان کم و گزیده مینوشت و نمونه نثر فارسی بود. در خطابت کمنظیر بود و وقتی که تدریس میکرد، کل کلاس محو و مات سخنان ایشان میشد.
اردکانی افزود: صدیقی شدن آسان نیست. وی فردی مؤدب و در عین حال صریح بود و توانسته بود سیاست را با اخلاق جمع کند، ایران را دوست داشت و میشناخت، مورخ و ادیب بود و با فلسفه آشنایی بسیار خوب داشت.
در انتهای این مراسم اعلام شد دو لوح سپاس از طرف انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و دانشگاه تهران به خانواده آن مرحوم اهدا شده است. همچنین مطرح شد که پیشنهاد شده است سالروز تولد استاد صدیقی به عنوان روز جامعهشناسی در کشور نامگذاری شود که هنوز به این درخواست از طرف وزارت ارشاد پاسخ داده نشده است و از همه افرادی که میتوانند در این زمینه اقدامی انجام دهند، خواسته شد در راستای تحقق این مسئله تلاش کنند.
کد خبر 4440070 مهرنوش محمدزادهمنبع: مهر
کلیدواژه: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی جامعه شناسی رضا داوری اردکانی مراسم بزرگداشت مهدی محقق اربعین ۹۷ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی اربعین 97 معرفی کتاب فعالیت های قرآنی سازمان اوقاف و امور خیریه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی قرآن اربعین حسینی نشست هم اندیشی بیژن عبدالکریمی معرفی نشریات علوم انسانی قرآن کریم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۲۱۸۵۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مسجدجامعی: در گذشته اهل منبر، پلهپله، چون خود منبر بالا میآمدند/ جامعه وعاظ را در مرتبه بالایی میدانستند/ وعاظ میدانستند که خطای آنها به پای اهل بیت(ع) نوشته میشود؛ خود را مهمان سفره اهل بیت(ع) میدانستند و میگفتند باید حرمت صاحب سفره را نگه داشت
به گزارش جماران؛ احمد مسجدجامعی، وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد و اسلامی و قائم مقام دایره المعارف بزرگ اسلامی در یادداشتی که در اختیار ایکنا قرار داده است، به بازخوانی «آداب و ادب اهل منبر» پرداخته است. مشروح این یادداشت را با هم میخوانیم:
از نقشهای به یاد ماندنی استاد علی نصیریان حضور او در سریال سربداران است که در آنجا در جایگاه قاضیالقضات ایفای نقش میکند. این سریال در فضای انقلابی دهه ۶۰ ساخته شد و قرار بود شیخ حسن جوری، رهبر معنوی سربداران، چهره برجسته و سیمای ممتاز این مجموعه باشد. اما چنین نشد و آقای نصیریان چنان نقش قاضی شارح را خوب ایفا کرد که هم نگاهها را به سمت خود جلب کرد و هم تکهکلامهای او بر سر زبانها افتاد. حتی میشود گفت که در تمامی سریال، شخصیت مسلط، قاضی شارح بود.
آقای نصیریان جایی میگفت برای ایفای این نقش مدتها در پی یافتن الگویی بودم. یادم آمد که سالیان پیش پای منبر کسی مینشستم و به قدری خوب مضامین و مطالب را با مثالهای زیبا بیان میکرد که مجذوب گفتارش بودم. ایشان فوقالعاده پرانرژی و زیبا صحبت میکرد. حسهای خیلی قوی پشت بیان و حرفش بود و صحبتهایش یک حالت نمایشی و «پرفورمنس» داشت. او آقای فلسفی واعظ بود. به همین خاطر سعی کردم در نوع کلام و گفتوگو وی را الگو بگیرم. در واقع آن طرز بیان برای مردم هم آشنا بود. اگر این نقش توفیقی یافت چنین پیشینهای داشت.
وقتی آقای نصیریان از واعظی الگوبرداری میکند، نشاندهنده اوج هنرمندی در اجرای فن خطابه است و بدیهی است که عموم مردم و حتی دیگر وعاظ تا چه حد تحت تأثیر این الگو و شخصیت قرار داشتهاند.
دلیل این امر چه بوده است؟ در گذشته اهل منبر، پلهپله، چون خود منبر بالا میآمدند. از روضهخوانی خانگی گرفته تا منبر در روستاها و پیرامون شهرها. اما همانها پایهای میشد که هم مردم را بهتر بشناسند و هم خود اشکالاتشان را برطرف کنند و آماده منبرهای سنجیدهتری شوند. در شهرها هم با منبرهای محلی و محلهای آغاز میکردند تا بیشتر بیاموزند و کمکم شناخته شوند و اگر میتوانستند در سطح ملی رشد کنند.
از جمله مجالس خانگی، در منزل پدری ما بود که مرحوم آقای نقوی، صاحب شرح نهجالبلاغه و تفسیر قرآن در چندین مجلد، نیمقرن در آنجا منبر میرفت و با آنکه درس خارج میگفت اما «توفیق منبر» را از دست نمیداد و تا پایان عمر با همین اتوبوسهای معمولی رفتوآمد میکرد. در این مجلس پرسش و پاسخ هم ردوبدل میشد. از جمله یک بار، خود، شاهد بودم که آقای شیخ محمدتقی شریعتمداری، عالم بزرگ پایتخت، در حین سخنرانی آقای نقوی به او اشکال کرد و آقای نقوی هم توضیح داد. این موارد دقت نظر منبریها را بالا میبرد و به تواضع آنها میافزود و اخلاصشان را دوچندان میکرد و همه اینها موجب میشد به چنان توانی میرسیدند که میتوانستند الگوی کسانی باشند که خود الگوی فرهنگ ملی ایران هستند. این تنها یک وجه از موضوع بود و نه همه آن. آموختن دانش زمان و دانش دین بخش دیگری از کار اهل منبر بود که پیوسته بر آن میافزودند.
آن سالها جلسات اهل منبر هر هفته در منزل یکی از وعاظ صاحبنام تشکیل میشد و درباره کلان آنچه بایست بگویند و نگویند، گفتوگو و همفکری میکردند. یعنی خودشان در جمع خود به نتیجه میرسیدند نه آنکه به آنها دیکته کنند. البته گاهی هم بزرگانی همچون مراجع عظام توصیههایی میکردند که شأن و شخصیت آنها اقتضای این کار را داشت و این هم به مناسبتهایی پیش میآمد نه آنکه دائمی باشد. علاوه بر آنکه گاهی قضایا برعکس بود و اینها به آن بزرگان توصیههایی میکردند. به واقع روابط، رفت و برگشتی بود؛ زیرا جامعه وعاظ خودشان را در مرتبه بالایی میدانستند و مرجع و ملجا و عملاً زبان گویای اسلام و زبان مردم نیز بودند.
در آن سالها هنوز از تلویزیون خبری نبود اما در رادیو هم سخنرانان مذهبی در شبهای جمعه و ایام مناسبتی همچون ماههای رمضان و محرم حضور داشتند که در رأس آنها مرحوم حسینعلی راشد تربتی از فضلای به نام اهل منبر و استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران بود. او فرزند عالم بزرگوار ملا عباس تربتی و در ادبیات شاگرد ادیب نیشابوری و در فقه و اصول شاگرد سیدابوالحسن اصفهانی بود. صدای گرمی داشت و شمرده و عالمانه سخن میگفت. ایشان گاهی از دیگر اهل منبر هم دعوت میکرد همچون دکتر محمدابراهیم آیتی بیرجندی که سخنرانیهای وی درباره واقعه کربلا در رادیو تهران، به کوشش حدیثشناس و خادم قرآن در حوزه پژوهش، مرحوم استاد علیاکبر غفاری، چاپ و منتشر شده است.
همچنین آقای آیتی یادداشتهای فراوان و ارزشمندی درباره زندگی پیامبر(ص) جمعآوری کرده بود که به همت و با حواشی و اضافات و مقدمه مرحوم دکتر ابوالقاسم گرجی، استاد برجسته دانشکده حقوق دانشگاه تهران و دارنده نشان درجه یک علمی از رئیسجمهور وقت که خود در حد مراجع بود و بعدها ریاست دانشگاه تهران را عهدهدار شد، به طبع رسید و برگزیده کتاب سال شد. مجموعهای از سخنرانیهای آقای مطهری در رادیو نیز در دست است که توسط مرکز نشر آثار ایشان عرضه شده اما معلوم نیست چرا محل ایراد سخنرانیها را حذف کردهاند.
در یادداشتی از نیما یوشیج، پدر شعر نو به تاریخ ۱۳۳۷ خورشیدی، با عنوان «شب اول احیا» آمده که امشب در رادیو آقای مطهری به جای آقای راشد در مورد پیامبر(ص) و عدالت علی(ع) صحبت کرده و او آنچنان مجذوب این سخنرانی جامع شده که همان شب برداشتش از این سخنرانی را نوشته است.
همچون اینها سخنرانیهای گروهی از اهل منبر در آن سالها چاپ شده و نشان میدهد تا چه اندازه به روایت و علم و عقل و حتی عرف اهمیت میدادند. از جمله سخنرانیهای راشد در رادیو تهران که به همت شیخ مهدی حائری تهرانی، امام جماعت پیشین مسجد ارگ و رئیس دانشکده الهیات دانشگاه آزاد تهران، در چندین مجلد چاپ شده و منبع و ماخذ مهمی برای وعاظ و اهل مطالعه است.
جز اینها اخلاص و اعتقاد و باور و وقار اهل منبر در پیشرفت کار آنها تأثیری فراوان داشت. از جمله وعاظ مشهور که خود را روضهخوان و ذاکر اهل بیت(ع) میخواندند، مرحوم سیدابوالقاسم شجاعی بود که کتابخانه جامعی به ویژه از گنجینههای ادبی و شعری داشت و در حفظ شعر، حافظه او شگفتانگیز بود. زمانی با ایشان برای تصدی شغل مهمی صحبت کردند. ایشان در حضور امام(ره) گفت اجازه بدهید من همچنان نوکر جد شما حسین سیدالشهدا(ع) باشم و از پذیرش آن سمت خودداری کرد. وقتی هم در بستر مرگ بود وصیت کرد پیکرش کنار، به قول خودش ارباب، در کربلا دفن شود.
یادشان گرامی باد که چقدر در کار خود دانش و دانایی و اخلاق و اخلاص را توأمان داشتند. آنها خود را مهمان سفره اهل بیت(ع) میدانستند و به لوازم آن پایبند بودند و میگفتند باید حرمت صاحب سفره را نگه داشت و میدانستند خطای آنها خواسته و ناخواسته به پای اهل بیت(ع) نوشته میشود. از این رو به یاد ندارم هر کدام از اینها که بیش از نیمقرن سابقه منبر و موعظه در سطح ملی داشتند حساسیتی برانگیخته باشند.
به قول اهل منبر رحم الله معشر الماضین