Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جام جم آنلاین»
2024-05-06@16:13:32 GMT

برای جگر گرُ گرفته مادر اسماعیل!

تاریخ انتشار: ۲ آبان ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۲۲۷۷۷۴

برای جگر گرُ گرفته مادر اسماعیل!

کافه چی اومد جلو لنگی روی میزم کشید و گفت: چایی یا بابونه؟ یواش تو سرم گفتم چایی که تهرانم گیر میاد بلند گفتم بابونه لطفا. لیوان بابونه با یه تیکه نبات قهوه‌ای گوشه نعلبکی جلوم ظاهر شد. از هر قشری که بخوای تو کافه آدم بود، پنکه سقفی بی‌رمقی از سقف آویزون بود و جیرجیر‌کنان به نظرم فقط هزینه برق رو اضافه می‌کرد چون نه هوا رو خنک می‌کرد و نه هوا را جابه‌جا.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

محو آدم‌ها بودم! یکی از ساعت مچی‌ای تعریف می‌کرد و قصد داشت به طرفش بفهماند لنگه‌ش تو دنیا پیدا نمیشه یکی دیگه با روبه‌روییش منچ بازی می‌کرد و یکی چایی‌اش را هورت می‌کشید! در همین حیث و بیس زنی سیه‌چرده وارد شد. چرخی پشتش می‌کشید که بارش لیف و کیسه و سفیداب بود. چندتایی از مردها کافه سلامش کردند، سلام بیب (بی‌بی) صدیقه، پنجاه ساله می‌زد، دمپایی لاانگشتی را با جوراب مشکی پوشیده بود و پر سمت راست چادرش را حمایل کرده برد روی شانه چپش،‌ صورت آفتاب خورده اما مهربانی داشت، نشست، قهوه‌چی چایی جلویش گذاشت و بیب صدیقه گفت نهارمو بیار بخورم اذانه ... قهوه چی گفت حاله چاییته بخور، نهارتم می‌دم.

به قهوه‌چی گفتم مگه نهار دارین گفت برا بیب صدیقه بله !گفتم: چیه؟ گفت: می‌گمت،‌ یه کاسه استیل، یه دوغ یه نفره و یه قاشق و نصف نون بربری!‌ بیب صدیقه نان را توی کاسه تلیت کرد و بطری دوغ را تکانی داد و روی نان‌ها ریخت و با قاشق مشغول شد.

به قهوه‌چی اشاره مردم آمد: نهارش اینه؟ گفت:‌ها ! گفتم: پول بهت میدم برو ناهار خوب بگیر براش گناه داره. بیب صدیقه شنید، صدا براق کرد: نادار ناچار نیستم...!

کافه ساکت شد، جز قناری کچل ستون کافه...

گفتم: قصد جسارت نداشتم...‌! گفت: این نون و دوغ خوردن من حکایت داره، گفتم: بگید... گفت: اسماعیلم هشت ماهش بود باباش راننده بیل مکانیکی بود ظهر تو منوجان زیر سایه چرخ بیل می‌خوابه که استخونی سبک کنه نمی‌دونم چه میشه چرخ بیل میاد روش و راهی سینه قبرستون میشه. گفت منو ایطوری نگاه مکن من خیاط لباس عید و عروسیم جدا بود وضعی داشتم همه دخترا فامیل آرزوشون بود جام بودن اما هییییی پدرت بسوزه روزگار ... ایرجم که رفت زیر چرخ بیل ما هم رفتیم زیر چرخ دنده‌های زندگی، اسماعیلم هیژده سالش بود اومد به خونه گفت می‌خوام برم به جنگ! گفتم مادِر بچه‌ای؛ ترش کرد و رفت. سپردمش به خدای ارحم‌الراحمین، اسماعیلم تو کربلای چهار رفت رفیقاش میگن آب بردتش سمت خلیج فارس،‌ یحتمل خوراک ماهیا شده و کوسه‌ها، گفت جگرم خال زده،‌ موهام گیس‌گیس سفید شده، ایکه می‌بینی نون دوغ می‌خورم از نادار ناچاری نی، دستم به قائده یه نیمرو و ساندویچ به دهنم می‌رسه. دوغ خنک زمستون و تابستون چاره جگرم گر گرتمه!

کافه را سکوت پر کرده بود. بیب صدیقه با اشک بقیه نون و دوغشو خورد و وقت که رفتن که شدگفت: غریبه‌ای ها؟ گفت: کارو زندگیت چیه؟ گفتم عکاسم، روزنامه‌نگارم‌. گفت عکس اسماعیلمو بدم میندازیش تو روزنامه‌تون شاید پیدا شد؟ گفتم بله با افتخار‌! گفت بریم در خونه بدمت... راه افتادیم تو راه صدای اذان بلند شد، بیب صدیقه گفت من برم دو رکعت نمازمو بخونم بیام. گفتم: منم میام. گفت خونه من که نیست خونه خدایه‌! خونه منم بود نه نمی‌گفتم برو، در مردونه اونجاست.

قرار شد نماز رو بخونیم و بیایم بریم دم خونه‌ش، نماز تموم شد، برگشتنا هرچی منتظرش شدم، نیومد. از حیاط مسجد زدم بیرون و چند قدمی دورنشده بودم که دیدمش، گفتم قرار بود بریم عکس‌ رو ور داریم. گفت: نه ولش کن! من از مادر وهب نصرانی که کمتر نیستم؛ پسرم تو راه دین خدا رفت خونشو داد تا من روزی سه بار صدا ازین گلدسته‌ها اذان بشنوم حالا از خدا چهارتا تیکه استخون بخوام نامردیه اینو گفت و از من فاصله گرفت و تو شلوغی بازار گم شد.

حامد عسگری

نویسنده و شاعر

منبع: جام جم آنلاین

کلیدواژه: جام جم آنلاین حامد عسکری

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۲۲۷۷۷۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

گشت و گذار خرس قهوه‌ای در پارک ملی گلستان (فیلم)

ویدئوهای دیدنی دیگر در کانال های آپارات و یوتیوب عصر ایران ???????????? کانال 1 aparat.com/asrirantv کانال 2 aparat.com/asriran کانال 3 youtube.com/@asriran_official/videos کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: صحبت کردن یک محیط‌بان با خرس قهوه‌ای با لهجه مازنی (فیلم) بازی‌ توله خرس با دوربین تله‌ای در ارتفاعات رامسر (فیلم) بز‌های کوهی در منطقه حفاظت شده البرز مرکزی (فیلم)

دیگر خبرها

  • حمامی که کافه کتاب شد
  • پذیرایی «شایسته» از عادل فردوسی پور
  • گشت و گذار خرس قهوه‌ای در پارک ملی گلستان (فیلم)
  • شانزدهمین جلسه کافه انجمن برگزار شد
  • گشت و گذار خرس قهوه‌ای در پارک ملی گلستان + فیلم
  • فیلم| تصاویری از خرس قهوه‌ای در پارک ملی گلستان
  • فیلم/ گشت و گذار خرس قهوه‌ای در پارک ملی گلستان
  • (ویدئو) گشت و گذار خرس قهوه‌ای در پارک ملی گلستان
  • تصاویری از خرس قهوه‌ای در پارک ملی گلستان + ویدئو
  • بنیاد ملی نخبگان درگذشت اسماعیل نصراللهی را تسلیت گفت