بازیگر «دلدادگان»: شیفته حاج احمد متوسلیان هستم
تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۳۴۲۶۹۳
به گزارش جهان نيوز، این که روزگاری تلویزیون جوان اول در عرصه بازیگری معرفی میکرد را اگر با امروز مقایسه کنیم متاسفانه درخواهیم یافت که حداقل در 20 سال اخیر هیچ جوان اول درجه یکی در سریالهای تلویزیون درخششی نداشته و یا اگر بوده، درخششی کوتاه و مقطعی داشته است. با همین علامت سوالها با مهدی صبایی به گفتوگو نشستیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او در سه فصل سریال دلدادگان حضور قابل اعتنایی داشته تا نشان دهد همچنان دود از کنده بلند میشود. و او چنان چه پیشنهاد خوبی داشته باشد، میتواند نقش هایی ماندگار بازی کند و باز در یادها بماند. صبایی در گفتوگو با جامجم، از بازی در این مجموعه تلویزیونی میگوید.
شما از آن دسته جوانهایی بودید که در ابتدای دهه 70 همزمان با بازتر شدن عرصه نمایش، وارد فضای سینما و تلویزیون شدید ولی چرا در سینما آن انتظاری که ما همیشه از شما داشتیم، برآورده نشد؟ به هرحال این موضوع کمی از یک بازیگر درجه یک که محبوبیت مردمی فوقالعادهای دارد انتظار کمی نیست. چه اتفاقی رخ میدهد که عدهای با وجود همه شایستگیها نمیتوانند در مصدر تولیدات نمایشی باشند؟
هنوز پس از 22 سال نفهمیدم چرا و چطور! یعنی ضابطه و رابطه سینما را هنوز نمیدانم. من در فیلم شیرهای جوان - سال 78 - بازی کردم، نقش اول فیلم را به عهده داشتم که نقش بسیار سختی هم بود. خیلی جالب است که فیلم توقیف شد و پس از دو سال توقیف، اکران شد و فروش خوبی هم داشت.
شاید من ضابطه و رابطه سینما را بلد نیستم. من بلد نیستم چطور باید رفتار کنم، نمیدانم واقعا این مناسبات چگونه است. ولی وقتی سال 78 فیلم «شیرهای جوان» را بازی کردم این فیلم پس از دوسال توقیف در سال 80 اکران شد و من مجبور شدم باز هم کار کنم چون «روزگار جوانی» خیلی سر و صدا کرده بود و پیشنهادات کاری زیادی به من میشد.
من هم بعد از اکران فیلم شیرهای جوان میخواستم در تلویزیون کمتر بازی کنم و به سمت سینما بروم، چون من با سینما شروع کردم و بعد به تلویزیون آمدم و مجددا به سینما رفتم. فیلم هم که پس از اکران با اقبال خوبی مواجه شد. خاطرتان هست که شیرهای جوان در زمان خودش فروش خوبی داشت، البته یک فیلم تجاری بود اما آنگونه فیلمها در آن زمان خیلی مد بود و مردم آنها را خیلی دوست داشتند.
وقتی این فیلم اکران میشد همزمان دو تا از سریالهایی که بازی کردم از تلویزیون پخش میشد. فکر میکنم اولین ضربه را همینجا خوردم چون آن زمان حرفهایی گفته میشد که سینماییها نباید در تلویزیون کار کنند و تلویزیونیها نباید در سینما کار کنند و این قبیل حرفها.
من فکر میکنم جزو اولین قربانیهایی بودم که این اتفاق برایم رخ داد. بعد از آن من چند کار دیگر هم انجام دادم، البته کار بد هم زیاد انجام دادم، از طرفی خودم هم فکر نمیکردم کار بدی بشود اما بههرحال شد! البته هربازیگر کار فالش هم دارد من الان قریب به 90کار انجام دادهام که حداقل میتوانم به 20مورد اشاره کنم که جزو خوبهاست. هربازیگری، هرهنرمندی بازیهای بد و خوب دارد و این قضیه شامل حال بازیگران بزرگ و کوچک میشود.
اگر همین الان از شما بپرسیم کدام مورد شما را خیلی راضی کرده است چه مواردی را انتخاب میکنید؟ چند نمونه را برایمان نام ببرید.
من بیشتر کارهایی را که انجام دادم و بازی کردم دوست داشتم غیر از چند نمونه که مجبور شدم برای مسائل اقتصادی و خیلی از مشکلات دیگر که گریبانگیر همه ماست، چند کار را بپذیرم. ولی به عنوان مثال من شیرهای جوان را خیلی دوست داشتم و هنوز هم میتوانم در موردش صحبت کنم.
نقشهای اکشن همیشه سختترین نقش است. بازیگران فعلی نقشهایی که ایفا میکنند، چالشیترین لحظات بازیشان خیانت به همسرشان یا عاشقپیشهبودن است و شاید درگیریهای اجتماعی مثل دعوا کردن را بتوان تنها چالش بازیگران فعلی دانست. نقشهای مرسوم در سینما برای آقایان از چند حالت خارج نیست.
شما تصور کنید من در آن فیلم، مسابقه رزمی انجام دادم، 13 کیلو وزن کم کردم در عرض دو هفته. واقعا چرا باید این کار را انجام میدادم؟ الان کدام بازیگری حاضر است، بخشهای اکشن یک اثر را خودش انجام بدهد. من 90 درصد اکشنهایی را که بازی کردهام خودم انجام دادهام. «شیرهای جوان» را خیلی دوست داشتم چون با خود من خیلی متفاوت بود. «بانکیها»، «روزگار جوانی» و «عشق سالهای جنگ» و خیلی از کارهای دیگر.
به نظرم سینما طوری شده که باید ادعا کنی. به جرأت میگویم در هر ژانری که بگویید کار کردهام. طنز بازی کردهام. کار جدی، تاریخی، ملودرام، اکشن و پلیسی بازی کردهام. در نقش شخصیتهایی از اقوام مختلف هم بازی کردهام.
روزگار جوانی را بازی کردم و خیلی هم مورد توجه مردم قرار گرفت اما هر نقش دیگری که به من پیشنهاد میشد میگفتند به دنبال اجرای لهجه کردی تو هستیم! من هم برای اینکه در یک مسیر کلیشه نشوم، خیلی از پیشنهادها را رد کردم. شاید یکی از دلایلی که عقب افتادم همین بود، یعنی زیربار هر نقش و کاری نرفتم.
تحلیل خودتان از شرایط امروز سینما در حوزه بازیگری چیست؟
نمیدانم اما احساسم این است که قدرت ریسکپذیری ما در ایران خیلی کم است، البته من در این مورد به تهیهکنندهها حق میدهم چون فیلمها با هزینه گزافی ساخته میشود و اگر فروش نکند، آن تهیهکننده و عوامل فیلم دیگر از چرخه سینما حذف میشوند، پس مجبورند کارهایی بکنند و آن چیزی را که خوراک مردم است و مردم دوست دارند ارائه کنند.
با این بازار مکاره کمدیهای شانه تخممرغی سوپرمبتذل، ارزشهای ملی، اجتماعی و فرهنگی ما چه میشود؟
سینما، فیلم ارزشی یا فیلمهایی را که حرفی برای گفتن داشته باشد بیخیال شده است. من احساس میکنم سینما دارد بازمیگردد به 50-40 سال گذشته، یعنی یک سینمای بسیار معمولی و سطحی و فقط فروش فیلمها ملاک شده آن هم فیلمهایی که میبینی و هیچ چیزی هم از آن نمیفهمی!
میتوانیم بگوییم مبتذل هم شده است؟
مبتذل کلمه خوبی نیست، چون بههرحال همه دوستان و همکاران من هستند ولی به نظرم کمی سطحی شده است من از کلمه مبتذل استفاده نمیکنم میگویم سطحی و خیلی کودکانه شده است. الان به گونه دیگری دارند به سینما میپردازند. البته میدانم روزنامه شما و حوزه رسانه این روزنامه مربوط به تلویزیون است اما میخواهم در مورد فیلم «ماهورا» حرف بزنم. نمیدانم این فیلم را در جشنواره دیدهاید یا نه.
بله، یکی از فیلمهای محبوب من است که روایتگر تاریخ است و شعر و شعار در آن نیست. یک مدل میهنپرستی خاص فراقومیتی در آن متجلی است.
زحمت زیادی برای این فیلم کشیده شده است. یک فیلم فوقالعاده سخت بود. نقشی که من بازی کردم، برایش خیلی زحمت کشیدم. مدعی نیستم اما خیلیها به من گفتند مستحق نامزد شدن در جشنواره فیلم فجر را دارد، اما هیچ اتفاقی برایش نیفتاد دلیلش را هم نمیدانم، ولی مردم هم الان چندان تمایلی به این گونه فیلمها ندارند.
در آن فیلم همه خوبند. یوسف مرادیان، ساعد سهیلی، شما و... .
همه به حد توانشان زحمت کشیدهاند. آیا نباید این فیلم مورد توجه قرار بگیرد؟ هیچ توجهی نشد، الان هم اکران شده و من حس میکنم چندان فروش خوبی ندارد. ولی من فکر میکنم شاید یکی از دلایلش این باشد که حال مردم ما خوب نیست.
بتوان گفت حال خودِ سینما خوب نیست! یک زمانی در سینمای همین مملکت «عقابها» در صدر فروش سینماها بود.
آفرین! اینکه چرا الان آن اتفاق رخ نمیدهد، گاهی به شرایط سینما و مناسبات تولید بستگی دارد. منوط به ذائقه سازی توسط تهیهکنندگان و کارگردانان است. چرا آن اتفاق دیگر تکرار نمیشود و ماهورا فروش ندارد؟
ذائقه مردم را داریم میبریم به سمت پایین، به جای اینکه ذائقه آنها را پیشرفت بدهیم. درواقع رسالت هنرمند این است که ارزشهای جامعهاش را به روز نگه دارد، اما داریم پسرفت میکنیم. البته من یکی از دلایلش را هم شرایط اقتصادی میدانم مثلا شما حساب کن یک خانواده چهار نفری اگر بخواهند این فیلم را ببینند حداقل 200 هزار تومان هزینهشان میشود. هزینه بلیت و هزینه رفت و برگشت و خوراکی و...، مردم هم دوست دارند این مدت را حداقل بروند و کمی بخندند و خوش بگذرانند و زمانی که از سینما بیرون آمدند حالشان خوب باشد. دیگر حوصله اینکه بروند و فیلم ماهورا را ببینند و عصیانگری و مقاومت مردم ایران را در زمان گذشته ببیند و اینکه چه اتفاقاتی در آن زمان رخ داده و چه مشکلاتی به وجود آمده را ببینند، برایشان خوشایند نیست.
البته در این زمینه، مقصر سینماگران هستند نه مردم، یعنی ما کاری کردهایم مردم بروند فلان فیلم را ببینند و فقط بخندند، مثلا فیلمهای دیالوگمحوری ببینند که شاید حتی چندان شایسته خانوادهها نیست. میدانید منظورم چیست؟ من فیلمی دیدم (اسم نمیبرم)، به اکران خصوصی آن فیلم دعوت شده بودم، ولی وسط فیلم بلند شدم. دختربچهای کنار من نشسته بود و فیلم را تماشا میکرد من درحقیقت از او خجالت کشیدم و بلند شدم رفتم بیرون.
بازی کردن در چنین فیلمهایی به خودتان هم پیشنهاد میشود؟
بله، خیلی زیاد، من قبول نمیکنم. من اصلا چنین سبکهایی را دوست ندارم.
پس یک دلیل دیگر کمکاری شما این است که در برخی فیلمها نمیخواهید بازی کنید.
البته من با قبول نکردن چنین آثاری، هیچوقت هم کمکار نبودهام. من اشتباهاتی داشتم و آنها را میپذیرم.
در تلویزیون هزار ماشاءا... کارهای زیادی داشتهاید، منظورم در سینما بود.
من هرگز کمکار نبودهام. الان در این دو سه سال گذشته سعی کردهام به نوعی دوباره جایگاه خودم را پیدا کنم و به جای خودم بازگردم. اشتباه بزرگی هم که کردم. نمیخواهم همه چیز را گردن سینما بیندازم و بگویم فقط یک سری ضابطهها و رابطهها وجود دارد! نه، من هم اشتباهاتی داشتهام مثلا طی دو الی سه سال، حدود 28 تلهفیلم بازی کردم و اشتباه کردم، چون تلهفیلم یکبار پخش میشود و دیده هم نمیشود. مگر اینکه خیلی چیز عجیب و غریبی باشد که معمولا تلهفیلمها کمتر عجیب و غریب میشوند!
اما اتفاق جالبی که رخ داده این است شما گفتید اوایلی که وارد این حرفه شدید، بازیگر تلویزیون بودید، چندان کلاس نداشت، اما الان مثل اینکه کلاس بازیگر تلویزیون بودن بیشتر از کلاس سینماست.
ما مردمان خیلی خوبی داریم. خیلی حقشناس هستند. کاملا متوجه میشوند تو داری زحمت میکشی تا آنها لذت ببرند. باورتان نمیشود با اینکه 20 سال از روزگار جوانی گذشته است اما مردم که من را میبینند میگویند وای عجب سریالی بود. پس مردم حقشناسند، یعنی کار خوب به آنها بدهی خوراک خوب به آنها بدهی دوست دارند و خوششان هم میآید.
در مورد همین دلدادگان کسی باور نمیکرد با چنین استقبالی مواجه شود و در سطح همان سریالهای خیابان خلوت کن در دوران مدیریت استثنایی آقای بهروز مفید (دهه 70 در شبکه 5) سیماست .
دقیقا. منوچهر هادی یکی از فیلمسازان باهوش و با شعور کشور است.
فکر میکنی دلیل این همه اقبال به این سریال چیست؟
منوچهر هادی، کارگردان باشعور و باهوشی است و از بازیگران خوبی استفاده کرد. شاید الان عده زیادی دوست نداشته باشند درمورد گذشته چیزی بدانند اما آقای هادی چنان هوشمندانه این کار را انجام دادکه مردم نشستند و دیدند و لذت هم بردند. تکنیک خوبی هم که در این سریال استفاده شد این بود که سریال با زمان حال شروع شد و رفت به زمان گذشته (نه اینکه برود و بیاید.) و دوباره برگشت به زمان حال دارد و یک به یک گرههای داستان باز میشود. این روش ممتاز در قصهگویی تا حالا استفاده نشده بود. خود من هم که نقش قاسم را در این سریال بازی کردم حساب کنید سه سن متفاوت را بازی کردم. فقط دو بازیگر در این کار بودند که سه سن مختلف را خودشان بازی کردند.
سیروس همتی و شما.
دقیقا. این نشاندهنده توانایی بازیگر است. حساب کنید گریمهای سه ساعته چقدر برای ما سخت بود.
به نظرم در انتخاب نقشهای شما هم رمز و رازی وجود دارد مثلا همین دلدادگان! کسی حاضر نمیشد لباس کمیته را تن کند. خیلی از بازیگرها ممکن است نپذیرند، اما شما پذیرفتید. چه تحلیلی در این خصوص دارید؟
چیز مهمی نبود! لباس کمیته، سپاه حتی ارتش که من در ماهورا آن را تن کردم، یادآور بخش مهمی از تاریخ این مملکت است. این لباسها جزو تاریخ ما هستند. الان فیلمهایی درباره جنگ جهانی میسازند و بازیگران خارجی هر فیلمی را در مورد جنگ جهانی دوم باشد با افتخار بازی میکنند. من نقش قاسم را در دلدادگان بازی کردم که نشانگر واقعیت یک آدم است.
برای بازی کردن نقش قاسم از کدام مابهازای واقعی الگو گرفتهاید؟
احمد متوسلیان. من حتی در نقش قاسم در دلدادگان بازهم از احمد متوسلیان الگو گرفتم. من شیفته شخصیت او هستم و خیلی دوستش دارم. فیلم «ایستاده در غبار» باعث آشنایی من با این شخصیت شد. متأسفانه قبل از دیدن آن فیلم اصلا نمیدانستم چنین شخصیتی وجود داشته. من نقش قاسم را بازی کردم، هرچند به قول شما شاید خیلیها قبول نمیکردند آنرا بازی کنند، اما من قبول کردم و دوست داشتم چون قاسم کلا عوض میشود و میخواستم نشان بدهم آدمها در هر سطح و مرتبه و شخصیتی ممکن است نظر و دیدگاههایشان تغییر کند.
ممکن است افرادی خرده بگیرند کهای بابا ! چرا این نقش را بازی کردی؟! این حرفها را اصلا متوجه نمیشوم. اولا که من یک هنرپیشهام و هر نقشی را که دوست داشته باشم بازی میکنم هیچ فرقی هم برایم نمیکند و من این نقش را دوست داشتم که بازی کردم و در سریال هیچ دروغی نگفتیم. گاهی ممکن است در برخی قصهها دروغ بگویند که اصلا قشنگ نیست، اما ممکن است در مورد شخصیتی غلو کنند ولی قاسم اصلا دروغ ندارد. اگر ما چشمانمان را ببندیم و باز کنیم شاید پنج شش نمونه از این آدم را بتوانیم در ذهنمان مجسم کنیم. اما احمد متوسلیان خیلی بزرگتر از این حرفها و این نقشها بود. او به حافظه جمعی مردم تبدیل شده و متفاوتترین قهرمان زندگی من است.
منبع: جام جم آنلاین
منبع: جهان نيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۳۴۲۶۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ستارههایی که سینمای ایران امسال از دست داد؛ از داریوش مهرجویی تا پروانه معصومی
در واپسین روزهای سال در کنار مرور بخشهای مختلف سینما میتوان، یک قسمت دیگر را مرور کرد، بخشی که البته یادآوری آن همراه با اندوه است و آن درگذشت چهرههای مختلف سینمایی است، سینمای ایران وام دار نقشآفرینان و نقشسازان بیتکراری است که در رشد و بالندگی آن سهم بسزایی داشتهاند و جای خالیشان هرگز پرشدنی نیست.
به سنت سالهای قبل گرامی میداریم یاد همه آنهایی که حالا در میان ما نیستند:
کیومرث پوراحمد/ ۱۶ فروردین
هنوز هم یادآوری نوع درگذشتش بهتآور است، کارگردانی که گرچه در فیلمهایش بهنوعی از امید و زندگی میگفت اما خود گویی به پایان راه رسید. کیومرث پوراحمد سینماگر خاطرهساز دهه ۷۰ و ۸۰ است که هنوز هم گاهی «قصههای مجید» او از تلویزیون پخش میشود، که هنوز هم میشود پای آن نشست و از ماجراهایی که مجید رقم میزند، لذت برد.
یا هنوز این «خواهران غریب» اوست که هر ساله همزمان با روز مادر از سیما پخش می شود تا خاطره روزهای اوج کارگردان کهنهکار سینما زنده شود.
با آنکه ساخته های متاخر کیومرث پوراحمد عمدتا با نقدهایی جدی مواجه شده بود اما او در سال های اخر زندگی، سویه دیگر دنیای هنر را هم آزمود و پا به عرصه بازیگری گذاشت و به همین واسطه نقش های کوتاهی از خود به یادگار گذاشت به طوری که همین حالا «ویلای ساحلی» با بازی افتخاری او روی پرده است.
کیومرث پوراحمد ۱۶ فروردین ۱۴۰۲ در بندر انزلی درگذشت.
حسام محمودی/ ۱۲ اردیبهشت
همین امسال بود که حضورش در «شکار حلزون» در ویترین جشنواره فیلم فجر و نقش بستن او بر پرده سینما، افسوس مخاطبان را برانگیخت، حسام محمودی که بیشتر به واسطه سریالهای تلوزیونیاش چون «لحظه گرگ و میش»، «دلدار» و ... شناخته میشد در سینما هم با فیلمهایی مثل «رمانتیسم عماد و طوبا» و «غریب» شناخته شد.
او البته آثاری همچون «شب بیرون»، «خسته نباشید!»، «امروز»، «حق سکوت»، «مردن به وقت شهریور»، «آستیگمات»، «مرگ ماهی» را هم در کارنامه داشت اما درگذشت زودهنگامش در حالی که فقط ۳۷ سال داشت، باعث شد از آن به عنوان یک شوک بزرگ یاد کنند.
حسام محمودی ۱۲ اردیبهشت ماه دار فانی را وداع گفت.
فخری خوروش/ ۲۰ خرداد
میشود کارنامهاش را مرور کرد و به فهرست بلندبالایی از فیلمهای سینمایی، آثار تلویزیونی و تئاتری رسید، بازیگر باسابقهای که هر دوره از زندگیاش یادآور اثری ماندگار است و تجربه همکاری با بزرگانی همچون عزتالله انتظامی، علی نصیریان، جمشید مشایخی، محمدعلی کشاورز، جمشید لایق، پرویز فنیزاده، جعفر والی، عباس جوانمرد و ... را داشت.
فخری خوروش اما از دهه ۸۰ از بازیگری کنارهگیری و در همان دهه ایران را به مقصد آمریکا ترک کرد.
او را میتوان با آثاری همچون «تاراج»، «صاعقه»، «قرنطینه» و... یاد کرد که در ۲۰ خردادماه درحالی که ۹۴ سال داشت، در لسآنجلس درگذشت.
فریماه فرجامی/ ۹ تیرماه
بیش از آنکه آثارش برای مخاطبان شناخته شده باشد، نامش آشناست. فریماه فرجامی کارش را در عرصه هنر ابتدا با گویندگی نمایشهای رادیویی آغاز کرد و بعدش راهش برای ورود به سینما در سال ۵۹ با «گفت هر سه نفرشان» هموار شد. او گرچه آثار شاخصی همچون «اجارهنشینها»، «مادر»، «نرگس» و...را در کارنامه خود دارد اما دوری خودخواستهاش از سینما باعث شد تا حضورش کمرنگ و کمرنگتر شود و هرچند همین اواخر «لامینور» را روی پرده داشت اما بعید است نسل تازه سینمادوستان ایرانی با آثار او آشنایی داشته باشند.
فریماه فرجامی اما بازیگر توانمندی بود که حتماً کیفیت نقشآفرینیاش در خاطره مخاطبان آن روزها باقی مانده است.
این بازیگر در ۹ تیرماه و درحالیکه تنها چند روز از رسانهای شدن خبر به کما رفتنش بر اثر سکته مغزی میگذشت، در سن ۷۱ سالگی از دنیا رفت.
ایرج تقیپور/ ۲۹ تیرماه
ایرج تقیپور نه فقط یک تهیهکننده که تجربه سالها فعالیت در امور تبلیغاتی و داوری بخش مواد تبلیغی جشنواره فیلم فجر را هم داشت. او در عرصه تهیهکنندگی اما آثار ماندگاری را از خود به جای گذاشت. ایرج تقیپور یک بار با همکاری اصغر فرهادی «شهر زیبا» را تولید کرد «رقص در غبار»، «صندلی خالی» هم از دیگر تولیدات او بود.
او را گرچه میتوان از تهیهکنندگان استخوانخوردکرده سینمای ایران دانست اما آخرین فیلمش با عنوان «عموزادگان» را به دلیل فراهم نبودن شرایط ساخت نتوانست بسازد و همین تبدیل به حسرتی برای بازماندگان و دوستدارانش شد.
ایرج تقیپور ۲۹ تیرماه به دلیل ابتلا به بیماری درگذشت.
ابراهیم گلستان/ ۳۱ مردادماه
هم عکاس بود هم فیلمساز، هم نویسنده بود و هم روزنامه نگار، او البته مترجم هم بود. تلفیقی از هنرهای مختلف را در وجودش داشت و از پیشگامان موج نو در سینمای ایران بود. ابراهیم گلستان به واسطه زندگی پر فراز و نشیبش چهرهای آشنا برای اهالی فرهنگ و هنر و البته هنردوستان است. اما فیلمسازی او در همان دهه ۵۰ متوقف ماند و دیگر فیلمی نساخت.
ابراهیم گلستان البته خانوادهای هنردوست را هم پرورش داد، فرزندش لیلی گلستان از هنرمندان هنرهای تجسمی است و مانی حقیقی به عنوان نوه او کارگردان و بازیگر سینماست.
ابراهیم گلستان ۳۱ مردادماه در سن ۱۰۱ سالگی در انگلیس درگذشت.
امرالله صابری/ ۶ مهرماه
هامونبازان او را با نقش سیدمرتضی در این فیلم به یاد میآورند همانجا که نقش یک روحانی روشنفکر را بازی میکرد و با شخصیت اصلی فیلم یعنی خسرو شکیبایی دوستی نزدیکی داشت. امرالله صابری هم از جمع بازیگران فیلمهای داریوش مهرجویی بود که گویی امسال سالشان بود و هر کدام در برههای رخت از این دنیا بستند.
امرالله صابری در رشته بازیگری و کارگردانی در دانشگاه آلمان تحصیل و کار در عرصه هنر را با تئاتر آغاز کرده بود تا اینکه با داریوش مهرجویی و با نقش کوتاهی در فیلم «پستچی» پا به عرصه سینما گذاشت. بازیگری اما تنها پیشه او نبود، با مروری بر کارنامه امرالله صابری میتوان دریافت سابقه ترجمه برخی از کتابها را هم داشته است.
این بازیگر ۶ مهرماه و درحالی که ۸۲ سال داشت بر اثر کهولت سن درگذشت.
آتیلا پسیانی/ ۱۴ مهرماه
۱۰ اردیبهشت ماه بود که مراسم نکوداشتش در خانه هنرمندان برگزار شد، تنها ساعتی پس از برگزاری این مراسم، تصاویرش به سرعت در فضای مجازی دست به دست شد تا یک واقعیت را عیان کند؛ اینکه حال آقای بازیگر خوب نیست. آتیلا پسیانی راه هنر را از کودکی در پیش گرفت، او فرزند جمیله شیخی بازیگر باسابقه سینما و تئاتر بود و همین امر باعث شده بود از سنین کم در فضای هنر تنفس کند.
سرتاسر زندگی ۶۶ ساله او بویی از هنر داشت، گاه بازیگری سینما را میآزمود، گاه در آثار تلویزونی حضور پیدا میکرد و گاه خودش نمایشی را کارگردانی میکرد. بازیگری که در آثار ماندگاری همچون «کشتی آنجلیکا»، «دو فیلم با یک بلیت»، «مسافران»، «خاکستر سبز»، «هیوا»، «گاوخونی» و... ایفای نقش کرد.
او ۱۴ مهرماه به دلیل عوارض ناشی از بیماری سرطان در فرانسه درگذشت.
داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر/ ۲۲ مهرماه
بامداد ۲۲ مهرماه بود که ناگهان خبر درگذشت داریوش مهرجویی به همراه همسرش وحیده محمدیفر فضای مجازی و رسانههای رسمی را فراگرفت تا از آن بهعنوان یک قتل فجیع یاد کنند. کارگردان صاحبسبک سینمای ایران و وحیده محمدیفر درحالیکه در ویلای شخصی خود به سر میبردند توسط چند تن از اتباع افغانستانی به قتل رسیدند تا خبر درگذشت بهتآورشان در صدر اخبار قرار بگیرد.
داریوش مهرجویی از کارگردانان موج نوی سینمای ایران بود که تلفیق هنر، فلسفه، سینما و اقتباس در کارش باعث شده بود به یکی از نامآورترین سینماگران ایرانی تبدیل شود.
حتی اگر دیگر آثار او را هم ندیده باشید حتماً «مهمان مامان» یا «گاو» را دیدهاید اما او خالق «سارا»، «لیلا»، «پری» و... هم بود.
وحیده محمدیفر هم از فیلمنامهنویسان و طراحان لباس سینما بود.
بیتا فرهی/ ۴ آذرماه
او را در قامت زنی سرکش در «هامون» میشناسید، با همان بگومگوها با خسرو شکیبایی. بیتا فرهی را میتوان از زنان تاثیرگذار سینمای ایران دانست بازیگری که خیلی زود پذیرای نقشهای مادری شد و احتمالاً پررنگترین خاطره از او در این نقش به «خونبازی» گره بخورد، مادری که سعی داشت فرزند گرفتار در اعتیادش را نجات دهد.
احتمالاً او را با «بانو» و «اعتراض» هم به یاد بیاورید اما آخرین حضور او روی پرده سینما به فیلم سینمایی «لامینور» بازمیگردد.
بیتا فرهی مدتی را نزد دخترش در پاریس زندگی میکرد اما در پی عوارض بیماری ریوی به ایران بازگشت و در نهایت ۴ آذرماه درگذشت.
پروانه معصومی/ ۶ آذرماه
همزمان با روزهای پخش چندین و چندباره سریال «یوسف پیامبر» از تلویزیون بود که خبر درگذشتش رسانهای شد، بازیگری که البته سالها بود که تهران را به مقصد رشت ترک کرده و بهواسطه همین موضوع، حضورش در آثار سینمایی و تلویزیونی کمرنگ شده بود.
او را علاوه بر «یوسف پیامبر» در سینما احتمالاً بیشتر بهخاطر بازی در فیلمهای «گلهای داوودی»، «جهیزیهای برای رباب»، «شکوه زندگی» و...بشناسید. پروانه معصومی بازیگری است که بهرام بیضایی او را به سینمای ایران معرفی کرد و بعدها در نقشهای مادرانه در سینما و تلویزیون ماندگار شد.
او که به دلیل ابتلا به بیماری ترجیح داده بود از تهران خارج شود ۶ آذرماه در رشت درگذشت.
رضا صفاییپور/ ۲۶ آذرماه
از بازیگران نسل اول انقلاب بود که حضورش در نقشهای منفی هنوز هم در خاطرات باقی مانده، او به «طوفان» سینمای ایران شهرت داشت که فعالیتش در عرصه ورزشهای رزمی او را به بیماری پارکینسون مبتلا کرد. رضا صفاییپور را بدمن سینمای ایران توصیف میکنند که اتفاقاً در آثار پرمخاطبی همچون «قهرمانان»، «مردی در آتش»، «انفجار»، «شکار در شب»، «کانی مانگا»، «چشم عقاب» و... حضور داشت که در کنار جمشید هاشمپور و حسن رضایی بهعنوان سه ستاره اصلی سینما معرفی میشدند.
رضا صفاییپور در سال ۱۳۲۸ به دنیا آمد و برای اولینبار در سال ۴۲ کارش را با بدلکاری در سینما آغاز کرد و بعدها با آنکه به شهرتی رسیده بود اما از پیمودن این مسیر نادم بود بهطوری که یک بار در مصاحبهای گفته بود: «اگر به گذشته برگردم ادامه تحصیل میدادم و یک پزشک خوب میشدم چرا که این گونه احساس میکردم از تواناییهای ما استفاده میشود. درحالیکه بهخاطر فعالیت بیش از ۴۰ سالهام آن چیزی که انتظار داشتم نشده است و این تفکرم نسبت به گذشته خیلی فرق کرده است، من آنقدر کار در پرونده کاریام دارم که از نسل جدید متوقع کارهای خوب باشم.»
آخرین نقشآفرینی رضا صفاییپور در سینما به سال ۹۹ در فیلم «گیجگاه» ساخته عادل تبریزی باز میگشت. او سرانجام در ۲۶ آذرماه دار فانی را وداع گفت.
خانواده بزرگ سینمای ایران در کنار چهرههای مطرحی که درگذشت آنها بازتاب رسانهای پررنگتری داشت، در سالی که گذشت شاهد فقدان هنرمندان دیگری هم بود که شاید چهرههایی کمترآشنا برای مخاطبان بودند اما بیشک در بالیدن سینمای ایران و تولیدات آن سهم داشتهاند.
در پایان این گزارش یاد هنرمندانی چون سعید بخشعلیان فیلمبردار و مستندساز، حمیدرضا مرادی بازیگر نوجوان فیلمهای دهه ۷۰ سینمای ایران، ابراهیم بصیرت بازیگر سینما، بیژن سراجی بازیگر «سیزده»، اسفندیار ابراهیمی بازیگر «پری»، مازیار شیخ محبوبی صدابردار «مهمان مامان»، خسرو امیرصادقی تهیهکننده «پسر تهرانی»، بهاره حسینی منشی صحنه «رحمان ۱۴۰۰»، نورمحمد ذوالفقاری بازیگر «غلامرضا تختی»، مهدی امامی کارگردان سینمای مستند، رضا نوروزی مدیر تدارکات و مدیر تولید «سن پترزبورگ»، فریدون فرشباف مستندساز و پژوهشگر حوزه انیمیشن را هم گرامی میداریم.
منبع: خبرگزاری ایرنا