مسعود مقتدر: ميخواستم بگويم ما آدم آهني نيستيم
تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۳۹۰۳۷۵
خبرگزاري آريا - قدر اين 59 ثانيه طلايي را بدانيد؛ ويدئوي معروف اين روزها را ميگوييم. دابسمش جوان مراغهاي در لباس مدافع حرم با صداي بهنام باني. به ظاهر، ويدئويي معمولي و ساده است اما گفتماني که اين ويدئو به ترويجش برخاسته، آنقدر در سپهر افکار عمومي اين روزهاي ايران مهم و حساس است که بايد برايش تيتر زد 59 ثانيه طلايي با بهنام باني و جوان مدافع حرم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سر ساختمان است که جواب ميدهد. کارگر ساختمان است؛ اسکلتبندي و جوشکاري ميکند و براي نصابهاي آسانسور هم کار ميکند. لهجه شيرين آذرياش صميميترش ميکند. هنوز 24سالش نشده. ديپلم تجربي را گرفته و رفته خدمت. از نوجواني عضو بسيج بوده و ورزش رزمي کار ميکرده و همينها و باورهاي شخصياش کاري کرده تا سر از سوريه و جبهه مقاومت دربياورد. ميگويد کمکمربي نينجوتسو هم هست چون مربيشان نميرسد به همه استان سرکشي کند و مجبور است گاهي جاي او را در شهر پر کند. اما حالا يک ويدئو او باعث شده دنبالکنندههاي اينستاگرامش هر لحظه اضافه شوند؛ ويدئويي که تا حالا در صفحه خودش که صفحه هنوز خلوتي است، هفدههزاربار ديده شده.
*وقتي اين ويدئو را پر ميکرديد، ميدانستيد اينقدر ديده ميشود؟ ما فکر ميکنيم ميدانستيد ويدئويي که در آن مدافع حرم در حال خواندن قطعهاي عاشقانه و شاد از بهنام باني ديده شود، ميترکاند...نه واقعا، فکرش را نميکردم. غافلگير شدم. اما ميدانستم اگر ديده شود ميتواند اين تصور اشتباه را که ما بسيجيها آدمهاي دگم و خشک و خشني هستيم کمي عوض کند. ميخواستم بگويم ما جزو مردميم، آدم آهني نيستيم.
*اما حالا به نظر ميرسد با آگاهي از اين کارکرد، اين کار را داريد تکرار ميکنيد؛ حالا ويدئويي مشابه در صفحه اينستاگرامتان منتشر کردهايد اين بار با صداي احسان خواجهاميري.
کامنتهاي زير اين پستها را ببينيد که بيشتر کساني نوشتهاند که با باور من مخالفند اما چقدر خوب است که شما مثل ما هستيد.
*ديگر همرزمهاي شما هم از اين کارها ميکنند؟نه. آنها ميگويند محدوديتهاي حفاظتي دستمان را ميبندد. ولي من نه جاي نظامي خاصي را با اين ويدئو لو دادهام نه آرم ارگان خاصي را. اين فيلم جنبه امنيتي و حفاظتي ندارد.
*اما يکي از دنبالکنندههايتان نوشته بود حفاظتيها حتما حالتان را ميگيرند...[ميخندد.] تا حالا که تماس نگرفتهاند.
*ويدئو را کجا ضبط کرديد؟ويدئو خلاف آنچه نوشتهاند در سوريه نيست، ايران است. در تمرينات آمادگي براي رفتن به سوريه. اين ويدئو را گرفتيم که اگر شهيد شديم خاطره شود و خانواده و دوستان ما را ببينند و خوش باشند. خيلي از اين ويدئوها گرفتهايم.
*راستي اين ويدئو که دستبهدست ميشد؛ جاهايي نوشتند که ويدئوي شهيد مدافع حرم را ببينيد. شايعه شد که شهيد شدهايد؟بله. البته هر جا ديدم کامنت گذاشتم که توفيق نداشتيم هنوز.
*ماجراي ازدواج عجيب جوان مدافع حرم چه بود؟عاشق منشي صحنه تئاتر شدم
ويديوي مراسم عقدشان بر سر مزار شهداي گمنام هم يکي از ويديوهاي پربازديد اينستاگرام مسعود مقتدر است. اما ماجراي عشق و عاشقيشان هم جذاب است؛ کاملا تئاتري و دراماتيک.
*گفتي اين رفقايت در ويديوي دابسمش بهنام باني تئاترياند؛ از کارهايشان هم پيداست که هنرهاي نمايشي را ميفهمند. خودت هم بهتئاتر علاقه داري؟اول بگذاريد اين را بگويم که من خانمم را در تئاتر پيدا کردم! ايشان منشي صحنه يک نمايش بودند و آنجا عاشق شدم.
همين دوستان من را دعوت کردند بروم و در يک نمايش بازي کنم. آن موقع من در يک فيلم هم بازي کرده بودم. من علاقه به تئاتر نداشتم و سينما و تلويزيون را دوست داشتم. ميگفتم تئاتر احساس ميخواهد که من نميتوانم؛ گفتم هر وقت پشتکزدن و اينها هست بگوييد بيايم! به هر حال رفتم، خانم منشي صحنه را ديدم و عاشق شدم. آنقدر خشک و جدي بودم دوستانم باورشان نشد من عاشق شدهام. خانمم من را دعوت کرد که در اين نمايش کار بدلکاري کنم. بعد که ازدواج کرديم انتخاب موسيقي نمايش هم با من بود.
بهسختي ازدواج کردم. کار ثابت نداشتم. قرار بود در سپاه استخدام شوم که هنوز هم نشدهام. سه ما طول کشيد تا راضيشان کنم. لطف خانم زينب بود.
*چطور راضيشان کرديد؟قصه جالبي دارد. پدرخانمم هم بازيگر اين نمايش بود. رفتيم خواستگاري و ايشان قبول نکرد. احساس گناه ميکردم و ميگفتم خدايا کاري کن ما به گناه نيفتيم. هر شب گريه ميکردم. نزديک محرم هم بود. به خدا ميگفتم خودت اين مساله را حل کن. رفتم مشهد حلقه گرفتم، آمدم زير پنجرهشان. گفتم نخ بينداز و حلقه را بکش بالا بکن دستت تا خواستگار نيايد و من پدرت را راضي کنم.
يک بار هم از تئاتر بيرونم کردند؛ ميرفتم آنجا خانمم بيايد بيرون ببينمش. شب عاشورا خيلي گريه کردم. فردايش رفتم جلوي سالن تئاتر، خواهرخانمم گفت از من نشنيده بگير اما پدرم گفت بيا خواستگاري. نميدانيد چطور با موتور خودم را به خانه رساندم؛ کل مسير را تکچرخ زدم از خوشحالي. بعدها پيگير شدم که چه شد پدرخانمم راضي شد. خانمم گفت شب عاشورا خواب ديده حضرت زينب با چادر خاکي آمده به خوابش و گفته ميخواهم تکليف تو و مسعود را روشن کنم. عجيب اينکه همان شب و همزمان پدرخانمم هم خواب ديده دستش را گرفتهاند بردهاند به يک ويرانه. گفتهاند خدا خواسته اينها به هم برسند و ميرسند. دستش را گذاشتند روي قله يک کوه و گفتهاند اما اينها بايد مصيبت زينب ببينند و تحمل کنند و تو بايد موافقت کني. از خواب بلند شده بود و گفته بود بگو بيايد خواستگاري.
*اسم نمايش چه بود؟«خونبهاي عاشقي».
*پس شما ميرفتيد تئاتر که پرداختش کنيد؟[ميخندد].
*چطور اينستاگرامش، صفحه اعلام موضع مخالفان و مدافعان نظام شد؟نمايش «گفتوگو» در اينستاگرام
حالا صفحه شخصياش در اينستاگرام، ميدان وسيعي براي نمايش گفتوگو شده است؛ همه جور آدمي به آن رفت و آمد دارد و اظهار نظر ميکند؛ شگفتانگيز اين است که بعد از انتشار پست ويدئوي معروف، هر پستش صدها کامنت ميگيرد و اغلب هم دخترها و پسرهايي که نه مثل خودش بچه حزباللهياند و نه مثل او فکر ميکنند. اما جالب اين است که اغلب ستايشش ميکنند. تک و توک کساني را هم که تندي ميکنند، آرام ميکند و ميگويد براي همه نظرات احترام قائل است.
*راستي چه حسي داريد وقتي اين همه دختر و پسر با ظاهرهاي امروزي و حتي بيحجاب ميآيند به صفحهتان و اغلب هم ستايشتان ميکنند؟ سر و کله آنها چطور به صفحه شما باز شد؟يک بار نوشتم که دل اينها از ما هم پاکتره، چون اين مسير را قبول دارند. از اينکه ميآيند به صفحه من هم خوشحالم و هم اميدوارم که به جمع ما بپوندند.
*اتفاقا در کامنتها چند دختر با ظاهر غيرمذهبي نوشتهاند چطور ميتوانند مدافع حرم بشوند...من هم نوشتم اگر شرايطش باشد همهتان ميتوانيد بياييد. خانمم هم بارها گفته. اتفاقا بگويم که عيد پارسال که براي بار دوم رفتم سوريه، شش ماه بود متاهل بودم و اولين سفره هفتسين را با بچههاي محمدرسولا... بودم نه کنار همسرم. اين را بنويسيد که خانمم را خيلي دوست دارم. همسنگر بسيار خوبي براي من بوده است. هر وقت رفتهام کاري کرده اذيت نشوم.
*انگار اينستاگرام شما حالا يکي از خروجيهاي ترويج راه مقاومت است؛ کاري را که با هزاران تبليغ از تريبونهاي رسمي انجامدادنش سخت است شما با صفحهتان انجام ميدهيد...خيلي از دوستان متدين من ميگويند گمنامي بهتر است، چرا اين مسير را در اينستاگرامت ميروي که مشهور بشوي. هدف من اما قرب الهي است و اميدوارم مغرور نشوم. هدف من اين بود که آدمهايي از طيفهاي گوناگون را زير اين پرچم بياورم. برخي اما مخالفند. گمنامي خوب است اما نه هميشه. خدا اجازه داده گاهي از گمنامي خارج شوي. امام حسين خلاف و ريا کرد جلوي شمر نماز خواند؟ ميخواست پيام بدهد.
*هيچوقت از اظهارنظرها در اينستاگرامتان عصباني نميشويد، اما يکبار شديد و در پاسخ به يکي از کامنتها ويدئوي بازيکردنتان با کودکان سوري را منتشر کرديد...عصباني نشدم. به خودم فحش بدهند کاري ندارم. چون به مدافعان ترکزبان توهين کرده بودند که شما آدمکشيد، اين ويدئو را گذاشتم که ببينيد ما اينها را نميکشيم ميرويم نجاتشان بدهيم. ببينيد اينها چقدر ماها را دوست دارند.
*چطور عاشق نينجوتسو و بازيگري شد؟از سرزمين نينجاها
اهل فيلم ديدن است؛ بازيگري هم کرده در يک فيلم کوتاه به نام «همچومن» درباره يک شهيد به کارگرداني علي حاتمي. مي گويد بهخاطر اين عاشق نينجوتسو شده که تاريخچه اين ورزش مربوط به نظاميهاست.
*شما که نينجوتسوکار هستيد، فيلمهاي نينجاها را هم ديدهايد؟انيميشن معروف «لاکپشتهاي نينجا» را که همه ديدهاند. فيلم معروف «نينجا»ي يک و 2 با بازي اسکات ادکينز را ديدهام که معروفترين فيلم در اين زمينه است. فيلم «مومون؛ سرزمين نينجاها» را هم ديدهام. اينها را روي VHSديدم.
*چطور عاشق فرهنگ سامورايي شد؟ستايشنامه کوروساوا و تامکروز
عاشق فرهنگ سامورايي است؛ در صفحهاش ستايشنامهاي براي مياموتو موساشي شمشيرزن افسانهاي ژاپنيها دارد.
*چرا اينقدر ساموراييها را دوست داريد؟در فرهنگ سامورايي، اقتدار و نظم آنها من را جذب ميکند. همنوع دوست هستند و ارادهاي عجيب دارند. فکرش را بکنيد وقتي کشوري بعد از برخورد دو بمب اتم به خاکش اينقدر پيشرفت کند؛ حيرتانگيز است اين اراده. از طرفي، مهمترين معيار براي سامورايي، جوانمردي است. به شمشيرشان که کاتاناست علاقه دارم. فقط چهار سازنده کاتانا در ژاپن باقي مانده. اگر از دستسازهاي آنها در ايران گيرتان بيايد بالاي 15 ميليون قيمت دارد. هيچ شمشيري اين قدرت را ندارد. شمشير 300 ساله کاتانا بدون اينکه رويش خط بيفتد ميلگرد را دو نيم ميکند. من يکي دارم البته ساخت ايران است؛ با فنر ماشين ساخته شده. ساموراييها روي کاتانا حساساند مثل ما که ميگوييم سلاح ناموسمان است. سامورايي با سلاحش زندگي ميکند. آنها چون جنگاوران مهمي بودند ميگفتند تا با سلاحت مانوس نباشي پيروز نميشوي. مياموتو هم هميشه دست روي غلافش ميخوابيد. با شمشير چوبي 60 بار مبارزه کرد و همه را برد.
*از فيلمهايي درباره فرهنگ سامورايي چيزي ديدهايد؟«آخرين سامورايي» با بازي تام کروز را خيلي دوست دارم. اين فيلم درباره اصالت ساموراييهاست. آنها را ميکشند اما به خاطر اين اصالت بر مردهشان سجده ميکنند. از آکيرا کوروساوا هم در اين باره فيلم ديدهام.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۳۹۰۳۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
(ویدئو) مسعود دهنمکی: پدرم میگفت بین من و خمینی یکی رو انتخاب کن
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی