Web Analytics Made Easy - Statcounter

روزنامه جوان نوشت: قدیم‌تر هــا بازاری هــا و دستفروش‌ها برای بردن هوش از سر مشتری‌ها و کشاندن‌شان به فروشگاه خود فریاد می‌زدند «یکی بخر، دوتا ببر». حالا ظاهراً اوضاع تغییر کرده است. در اتفاقی نادر در جهان سایپا، این خودرو ساز محبوب (!)، نه از سر تبلیغ بلکه از سر زور (!) و نه برای جذب مشتری بلکه برای پوشاندن بی‌تدبیری‌ها و کم‌کاری‌های خود و انداختن خودروی با کیفیت (!) پراید و تیبا، به مشتری بخشنامه صادر کرده است که خریدار‌ها بایستی قید خودروی ساندرویی را که ۹ ماه پیش ثبت‌نام کرده‌اند بزنند و «پراید» و «تیبا» به خانه ببرند!
هرچند ماجرا‌های خودروسازان داخلی دیگر تکراری شده و خریداران این خودرو‌ها می‌دانند هر چه زمان ثبت‌نام به آن‌ها وعده داده می‌شود، هیچ حسابی پایش نیست، اما این بار بی‌وفایی سایپا در تحویل خودرو‌های ساندرو و تندر به حدی رسیده که موجب نارضایتی بیش از پیش مردم شده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بخشنامه جدید سایپا با زبان بی‌زبانی به مشتریان ساندرو و تندر اعلام می‌کند، ساندرو‌های پیش‌فروش شده را باید در خواب ببینید، اما تا دل‌تان بخواهد «پراید» موجود است!
بخشنامه سایپا به مشتریان: به‌جای ساندرو پراید و تیبا بگیرید
سایپا در بخشنامه‌ای عجیب خطاب به نمایندگی‌ها اعلام کرده: «مشتریانی که ساندرو و تندر۹۰ ثبت‌نام کرده‌اند، می‌توانند محصولات خانواده پراید یا تیبا را به‌جای خودروی ثبت‌نامی خود تحویل بگیرند.»
در این بخشنامه خطاب به نمایندگی‌های فروش آمده: «احتراماً ضمن پوزش از مشتریان به‌جهت تاخیر پیش‌آمده در ایفای تعهدات انواع محصولات رنو شرکت پارس خودرو به‌اطلاع می‌رساند مشتریان محترم می‌توانند در صورت تمایل نسبت به انتخاب یکی از دو روش پیشنهادی زیر اقدام کنند.   پیشنهاد اول برای مشتریانی که قصد تبدیل خودرو دارند: «جایگزینی تعهدات رنو با محصولات X. ۱۰۰ (سایپا ۱۳۱، سایپا ۱۵۱) و X. ۲۰۰ (تیبا، تیبا ۲، ساینا) با سود مشارکت و تاخیر به‌میزان ۲۷ درصد طبق قرارداد به یکی از روش‌های ذیل:   الف) تعهدات انواع ساندرو و استپ‌وی به دو دستگاه خودرو یک دستگاه X. ۱۰۰ و یک دستگاه X. ۲۰۰ که یک دستگاه با موعد تحویل بهمن ۹۷ به بعد با قیمت زمان تحویل محصول رنوی مشتری و یک دستگاه با زمان تحویل آذر ۹۸ به‌قیمت روز شرکت.   ب) تعهدات تندر به یک دستگاه خودرو X. ۱۰۰ (سایپا ۱۳۱، سایپا ۱۵۱) و X. ۲۰۰ (تیبا، تیبا ۲، ساینا) با موعد تحویل بهمن ۹۷ به بعد با قیمت زمان تحویل محصول رنوی مشتری.»
البته سایپا پیشنهاد دومی را نیز برای مشتریان مطرح کرده و آن هم انصراف از ثبت نام این خودرو است!
یکی از مشتریان ساندرو: اگر پراید می‌خواستم چند ماه پیش آن را می‌خریدم!
مشتری‌مداری و ارائه خدمات مناسب بدیهی‌ترین موضوعاتی است که باید یک واحد تولیدی آن را در نظر داشته باشد. تمام شرکت‌ها و کارخانجات دنیا در تلاشند با تقویت سیاست‌های خود توجه مشتریان بیشتری را به خود جلب کنند و سهم بیشتری از بازار را داشته باشند. متاسفانه صنعت خودرو در کشور ما کمابیش انحصاری است و شرکت‌های انگشت‌شماری در امر تولید و مونتاژ خودرو فعالیت دارند، بنابراین مردم باید همین شرکت‌ها را با تمام کم و کاستی‌های‌شان بپذیرند و شرکت‌های خودروساز نیز با سوءاستفاده از این مسئله در بازار جولان می‌دهند.
آقای روان‌بد که یکی از متقاضیان خرید ساندرواستپ‌وی اتوماتیک است با دیدن بخشنامه جدید سایپا شوکه شده و در این باره می‌گوید: «اسفندماه سال گذشته و قبل از گرانی‌های پیش آمده ۲۷ میلیون تومان به حساب سایپا واریز کردم و قرار شد که آبان ماه امسال برایمان دعوتنامه ارسال شود. حالا حدود ۹ ماه است که منتظر مانده‌ام و به جای دعوتنامه، بخشنامه‌ای از سایپا را در رسانه‌ها دیدم که بی‌تعهدی این خودروساز در قبال مشتریان را نشان می‌دهد.»
او ادامه می‌دهد: «اگر من و دیگر متقاضیان ساندرو به پراید احتیاج داشتیم، همان اسفند سال گذشته با پول‌مان و به‌صورت نقدی پراید می‌خریدیم و این چند ماه را منتظر خودروی ساندرو نمی‌ماندیم. نمی‌دانم که مسئولان سایپا چه فکری با خودشان کرده‌اند که چنین بخشنامه‌ای را در نظر گرفته‌اند و اسم آن را هم گذاشته‌اند پیشنهاد برای مشتریان!»
در دنیا چیزی به اسم پیش‌فروش خودرو وجود ندارد!
علی خاکساری، کارشناس صنعت خودرو درباره بخشنامه جدید ساپیا می‌گوید: «نمایندگان سایپا می‌گویند که مردم را مجبور نمی‌کنیم تا به جای ساندرو، پراید ببرند و ما فقط به آن‌ها پیشنهاد داده‌ایم! اما مگر مردم راه دیگری دارند؟ وقتی این شرکت خودروسازی اعلام می‌کند که ساندرو برای تحویل ندارد و بعد از آن دو پیشنهاد انصراف یا تحویل پراید را برای مشتریان بخشنامه می‌کند، در واقع آن‌ها را مجبور به انتخاب خودرویی غیر از خودروی انتخابی‌شان کرده است.»
او اظهار می‌دارد: «تا زمانی که ما از این انحصار ایران خودرو و سایپا بیرون نرویم مسائل این‌چنینی تکرار و حتی بدتر هم خواهد شد. راهکار این است که دولت و مجلس مبنای کارشان را حمایت از مصرف‌کننده قرار دهند و از خودروسازان حمایت نکنند. اگر حمایت دولت از مصرف‌کننده باشد در نتیجه از تولید‌کننده هم حمایت می‌شود. اما برعکس این اتفاق منجر به له شدن مصرف‌کننده می‌شود.»
خاکساری با انتقاد از پیش فروش اینترنتی خودرو در کشور می‌گوید: «در دنیا چیزی به اسم پیش‌فروش خودرو وجود ندارد و در هیچ جای دنیا از مردم پول نمی‌گیرند تا چندین ماه بعد خودرویی به دلخواه تولیدکننده را به مصرف‌کننده تحمیل کنند. در واقع «پیش‌فروش اینترنتی خودرو» سیستمی است که ایران خودرو و سایپا با حمایت سازمان حمایت از مصرف‌کننده، وزارت صنایع و دیگر افراد خاص پیاده و حق مردم را تضییع می‌کنند. در حالی که دیگر خودروسازان سراسر دنیا ابتدا خودرو را تحویل می‌دهند و سپس پول آن را اقساطی می‌گیرند.»
خودروسازان تحریم را بهانه می‌کنند
این کارشناس صنعت خودرو با بیان این موضوع که تا زمانی که حمایت از مصرف‌کننده اساس برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری قرار نگیرد، کشورمان در هیچ صنعتی از جمله خودرو به حد مطلوبی نخواهد رسید، می‌گوید: «اجحاف همه‌جانبه هم به لحاظ اقتصادی و شخصیتی در حق مردم ایران است که بابت خودرویی که هنوز ساخته نشده و هیچ چیز آن مشخص نیست پول می‌گیرند و در هر زمانی و با هر قیمتی که دوست داشتند آن را می‌فروشند! البته اگر هم نتوانستند خودروی پیش فروش شده را تحویل دهند با پیشنهادات عجیب و غریب، خودرو‌های موجود در انبارهایشان را می‌فروشند.»
علی خاکساری اظهار می‌دارد: «سایپا با این ترفند‌ها پراید را به مردم تحمیل می‌کند. بعد با افتخار می‌گویند که پراید همچنان پرفروش است و مردم آن را می‌خرند! در صورتی که با انحصار به وجود آمده مردم چاره‌ای به جز خرید پراید ندارند.»
این کارشناس خودرو می‌گوید: «ما در زمینه خودرو هیچ زمانی تحریم نبودیم، نیستیم و نخواهیم بود. چون خودرو یک کالای استراتژیک نیست، اما خودروسازان و قطعه‌سازان کشور اصرار دارند که به سیاسیون بگویند که تحریم هستیم و با این بهانه‌ها امتیازاتی را از آن‌ها بگیرند. این در حالی است که با این رفتار خودروسازان، مردم تحت فشار قرار می‌گیرند، محیط زیست از بین می‌رود و اقتصاد کشور نابود می‌شود.»

منبع: الف

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۴۷۹۵۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مهاجران افغانستانی می‌توانند گواهینامه رانندگی بگیرند؟

‌خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: «سال ۹۸ برادرم را از دست دادیم؛ در درگیری با نیروهای طالبان در یکی از نقاط مرزی. دقیق نمی‌دانم کدام مرز. من هرگز افغانستان را ندیدم و نمی‌شناسمش.» خدیجه، متولد سال ۶۹ در شیراز است. بردارش، «محمدجواد» هم سال ۶۴ در شیراز به دنیا آمده بود. محمدجواد اواخر دهه هشتاد با دختری افغانستانی ازدواج می‌کند و صاحب فرزند می‌شود. سال ۹۱ برای آن که برای فرزندش گذرنامه بگیرد به افغانستان می‌رود اما با توجه به اینکه خودش گذرنامه نداشته، قانون وقت افغانستان به فرزندشان گذرنامه نمی‌دهد.

زوج جوان برای اینکه فرزندشان در ایران از تحصیل باز نماند از بازگشت به ایران منصرف می‌شوند. محمدجواد بعد از اینکه تمام عمر خود را در شیراز گذرانده بود، به افغانستان مهاجرت می‌کند. برای او که وطنی غیر از ایران را ندیده و نشناخته است، رفتن به افغانستان کم از مهاجرت ندارد. در افغانستان خدمت سربازی را شروع می‌کند و جذب ارتش ملی می‌شود؛ اما در یکی از درگیری‌های سال ۹۸ با نیروهای طالبان، محاصره می‌شود و جانش را از دست می‌دهد.

«آذر ماه سال ۹۹ چند ماه بعد از اینکه برادرم را از دست دادیم، مادرم سکته مغزی کرد و نیمه راست بدنش فلج شد.» خدیجه بعد از داغ برادر، حالا چهار سالی است که باید علیرغم همه محدودیت‌هایی که زندگی به عنوان مهاجران افغانستانی برای آنها رقم زده از مادرش نیز مراقبت کند. پدر و مادرش اواخر دهه پنجاه به ایران مهاجرت کرده و ساکن شیراز شده بودند. در تمام این چهل و چند سال به اینکه یک نفر از این خانواده پشت فرمان بنشیند و خانواده را جایی ببرد، از ذهن‌شان هم نگذشته بود. می‌دانستند قانون به آنها اجازه رانندگی و حتی یک خودرو را نمی‌دهد.

شرایط مادر خدیجه بعد از سکته مغزی اما آنها را به شرایط ناچاری می‌اندازد: «وقتی مادرم مرخص شد باید مدام به بیمارستان می‌رفتیم و برمی‌گشتیم. هیچ وسیله‌ای نداشتیم. هزینه رفت و آمد با تاکسی اینترنتی یا دربست روی همه هزینه‌هایمان تلنبار شده بود. خیلی وقت‌ها تاکسی اینترنتی می‌آمد اما به بهانه ویلچر مادرم، قبول نمی‌کرد ما را برساند. خودم پای پیاده ویلچر مادرم را هل می‌دادم و او را به بیمارستان می‌بردم. حدود یک ساعت و نیم راه بود؛ روزی سه ساعت ویلچر را هل می‌دادم و به این فکر می‌کردم چه می‌شد ما هم می‌توانستیم رانندگی کنیم…»

از وقتی بدن مادر، نیمه فلج می‌شود خدیجه به این فکر می‌افتد که هر جور شده گواهینامه بگیرد. شنیده بودند اگر خانواده‌ای از مهاجران یک عضو معلول داشته باشد با شرط و شروط‌های زیادی می‌تواند گواهینامه بگیرد. خدیجه از اواخر سال ۹۹ پیگیری‌ها را شروع می‌کند. می‌گویند باید از بهزیستی، کارت یا گواهی معلولیت بگیرید. چند بار از شیراز به تهران می‌آید و با صرف زمان و هزینه و طی کردن مراحل اداری و پزشکی بالاخره گواهی معلولیت را می‌گیرد.

خدیجه بعد از چند هفته بالاخره با کاغذی که گواهی می‌داد مادرش معلول شده است به اداره گذرنامه می‌رود؛ اما آنجا با شرط و شروط‌های سخت‌تری مواجه می‌شود: «باید اجازه اداره اتباع و پاسپورت سفید هم داشته باشید!»

گذرنامه سفید درست زمانی برای خدیجه به یک نیاز فوری و ضروری تبدیل می‌شود که طالبان در افغانستان امور را به دست گرفته و صدور گذرنامه تقریباً غیرممکن به نظر می‌رسد. بعد از چند ماه پیگیری، کاری از پیش نمی‌برد و دست خالی به شیراز برمی‌گردد تا دوباره با ویلچر مادر سرو کله بزند. حدود چهار سال از ناامید شدن خدیجه می‌گذرد و حالا اخبار، حرف‌های جدیدی برای گفتن به او دارد.

گواهینامه؛ به شرط معلولیت خانواده!

«طبق قانون همه اتباع خارجی مجاز که از سوی جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته می‌شوند، می‌توانند برای دریافت گواهی نامه اقدام کنند.» این متن خبری است که چند روز پیش از سوی رئیس پلیس راهور فراجا اعلام شد و آوازه‌اش در رسانه‌ها پیچید؛ اما لابه‌لای سر و صدای اخبار مربوط به عملیات «وعده صادق» و وارد کردن ضربه کاری ایران به رژیم اسرائیل تقریباً مفقود شد و کسی به جزئیات این قانون جدید و چند و چون آن نپرداخت، هرچند امکان دریافت گواهینامه رانندگی برای مهاجران که با دغدغه تردد، دست و پنجه نرم می‌کنند اهمیت زیادی داشته و دارد.

این خبر بیش از آن که در رسانه‌های رسمی بازتاب داشته باشد و ابعاد آن شفاف شود، در شبکه‌های اجتماعی مورد بحث قرار گرفت و تعدادی از حساب‌های کاربری که مستمر سعی بر ایجاد مهاجرستیزی دارند، آن را به سوژه جدید خود تبدیل کردند.

این در حالی است که بررسی‌های مهر نشان می‌دهد خبر اخیر تا حدی گمراه‌کننده و غیرشفاف بوده است. بر اساس پیگیری‌های صورت گرفته، این خبر مشمولیت ندارد و همه جامعه مهاجر قانونی را در برنمی‌گیرد. در میان مهاجران افغانستانی فقط آنها که «گذرنامه» داشته باشند می‌توانند گواهینامه یک ساله رانندگی بگیرند البته باید به صورت محضری تعهد بدهند که مسافرکشی نمی‌کنند.

همچنین در میان کسانی که «کارت آمایش» دارند فقط کسانی که عضوی معلول در خانواده‌شان باشد می‌توانند گواهینامه رانندگی بگیرند، البته فقط یک نفر از خانواده‌شان چنین امکانی دارد و این فرد باید تعهد محضری بدهد بعد از اخذ گواهینامه، مسافر سوار نمی‌کند. بنابراین این موضوع منوط به شرط و شروط‌های بسیاری شده است.

در کنار همه محدودیت‌های اجتماعی و اقتصادی که برای مهاجران در نظر گرفته شده و موضوعاتی مانند خرید و فروش، تملک اموال، درمان، انتخاب شغل و امکان تحصیل آنها را به شدت تحت تأثیر قرار داده است، ممنوعیت رانندگی یکی از مواردی است که این گروه از سال‌ها پیش با آن مواجه هستند.

نکته آن است که در این باره نباید صرفاً به نسل جدید مهاجران نگاه کرد؛ بلکه باید گروهی را در نظر گرفت که سال‌های سال است در ایران زندگی می‌کنند، خانواده تشکیل داده‌اند و مثل هر شهروند دیگری، برای رفت و آمد به وسیله نقلیه و امکان رانندگی نیاز دارند؛ فارغ از اینکه از نظر مالی و اقتصادی توانایی پرداخت هزینه‌هایش را داشته باشند یا نه.

شکاف اجتماعی یا نژادپرستی؟

گرچه چند سالی است که بحث‌ها بر سر موج گسترده مهاجرت از کشور همسایه به ایران بالا گرفته و دوگانه‌هایی را شکل داده؛ اما سوال این است چرا و تا چه حد باید عرصه را برای گروهی که به صورت قانونی در کشور زندگی می‌کنند تنگ کرد؟ پژوهش‌های زیادی درباره «فاصله اجتماعی» میان جامعه میزبان ایرانی و مهاجران افغانستانی صورت گرفته است که نشان می‌دهد مصداق‌های زیادی در کشور وجود دارد که باعث می‌شود جامعه خواه یا ناخواه به گروهی از شهروندان، به عنوان شهروند درجه دو با حق و حقوق ناچیز نگاه کند؛ حق و حقوقی که می‌شود آن را زیر پا گذاشت و حتی زیر سوال بود!

«چرا باید اینجا درس بخوانند؟ چرا باید اینجا کار کنند؟ چرا باید اینجا درمان شوند؟ چرا باید اینجا ازدواج کنند؟ چرا باید اینجا رانندگی کنند؟» فاصله اجتماعی یعنی طرح این سوال‌ها توسط جامعه میزبان و دور بودن گروه‌های اجتماعی نسبت به یکدیگر. این اصطلاح که اولین بار توسط «بوگاردوس» جامعه شناس آمریکایی برای توصیف احساسات و نگرش افراد یک گروه در جامعه نسبت به گروه دیگر ابداع شد، حالا بروز و ظهورهای مختلفی در حوزه‌های مادی و معنوی پیدا کرده است.

نکته قابل توجه آن است که ایران، به عنوان یکی از کشورهای مهاجرفرست شناخته می‌شود و برای جامعه ایرانی جذاب و قابل تحسین است که هموطن او در کشوری پیشرفته، جایگاه اجتماعی و اقتصادی خوبی داشته باشد؛ پزشک یا کارشناس زبده باشد؛ پشت فرمان ماشین‌های مدل بالا بنشیند و موفقیت‌های زیادی کسب کند، اما پذیرش اینکه فرد توانمندی از کشور دیگری در ایران جایگاه اجتماعی و اقتصادی خوبی به دست بیاورد، ممکن است برای برخی غیر قابل تحمل و حتی خشم‌آور باشد. کسانی که از خوشحال می‌شوند ایرانی مهاجرت کرده پشت فرمان فراری و تسلا بنشیند ممکن است از تصور اینکه یک مهاجر در کشور آنها پشت فرمان پراید یا پژو بنشیند عصبانی شوند.

همه اینها باعث شده این سوال مهم در ذهن کارشناسان و جامعه شناسان مطرح شود که آیا ماجرا در حد «شکاف اجتماعی» است یا وخامت، اوضاع را تا سطح نوعی «نژاد پرستی» کشانده است؟

شاید آنچه به جایی نرسد فریاد است

بد نیست بار دیگر مرور کنیم که مهاجران برای رفتن به مکان‌های تفریحی و حتی زیارتی با محدودیت مواجه‌اند. اجازه ورود به هر شغلی را ندارند و تنها می‌توانند در زمینه‌های مثل کارگری ساختمانی، کار در در معدن و ضایعاتی مشغول به کار شوند. به گفته یکی از این مهاجران آنها هرچند سابقه سال‌ها کار داشته باشند اما حتی مجاز به استادبنا شدن یا سرکارگر شدن هم نیستند و فقط می‌توانند در پایین‌ترین سطح شغلی فعالیت کنند.

پدری افغانستانی که از ۲۸ سال پیش در ایران اقامت دارد، می‌گوید: «کلی تلاش می‌کنیم تا بچه‌ها را به دوازدهم برسانیم؛ اما نمی‌توانند وارد دانشگاه شوند. هدف این است که بچه‌ها به یک جایی برسند، مثل ما خاک نخورند، بدبختی نکشند، ولی از همین حالا پیش بینی می‌کنیم که نمی‌رسند. نمی‌توانند به دانشگاه بروند. همین باعث می‌شود در هر صورت ما شکست بخوریم و فرزندمان هم کارگری کند.»

مهاجران افغانستانی حتی در صورتی که در دانشگاه‌های داخلی تحصیل کنند اجازه کار در ایران را ندارند و برای اشتغال باید به کشور دیگری بروند. انواع و اقسام فاصله‌هایی که میان جامعه میزبان و مهاجران گذاشته شده، زندگی را برای آنها به مجموعه‌ای از بن‌بست‌ها شبیه کرده است و راه رسیدن به هر هدفی برای‌شان تقریباً غیرممکن به نظر می‌رسد. این شرایط، ناخودآگاه مکانیسم زیربنایی فاصله گذاری اجتماعی را شکل می‌دهد و مرزبندی میان گروه‌های جامعه را پررنگ‌تر می‌کند.

حتی مهاجران «قانونی» یا آنها که نسل دوم و سوم مهاجرت هستند و جز ایران، خاک دیگری را ندیده و نمی‌شناسند، در برابر این شرایط احساس بی‌پناهی دارند و معتقدند صدایشان به جایی نمی‌رسد. آنها خودشان را وسط آن غزل «یغمای جندقی» پیدا می‌کنند که می‌گفت: «گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من، آنچه البته به جایی نرسد فریاد است.»

کد خبر 6084918

دیگر خبرها

  • طرح فروش سایپا با خودروی ۱۵۱ آغاز شد
  • آغاز فروش سایپا با خودروی ۱۵۱ آغاز شد
  • آغاز فروش سایپا ۱۵۱ با قیمت جدید؛ افزایش قریب به ۵۰ میلیون تومانی وانت سایپا
  • آغاز فروش سایپا ۱۵۱ با نرخ جدید/ افزایش ۵۰ میلیون تومانی قیمت وانت پراید!
  • آغاز فروش سایپا ۱۵۱ با قیمت جدید/ افزایش ۵۰ میلیون تومانی وانت پراید!
  • آغاز اولین طرح فروش فوق‌العاده سایپا؛ نام خودرو، قیمت و زمان تحویل
  • به‌جای خودروهای ثبت‌نامی این خودروها را بخرید
  • برلین به کی‌یف وعده ۴۰۰ خودروی زرهی داده بود، اما تحویل مختل شد
  • مهاجران افغانستانی می‌توانند گواهینامه رانندگی بگیرند؟
  • خودروی رانا پلاس طرح مادران چه زمانی تحویل داده می‌شود؟