روح هم مانند جسم مذکر و مؤنث دارد
تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۴۸۴۵۴۰
به گزارشگروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، علامه طباطبایی به واسطه شخصیت جامع علمی و فلسفیای که دارد، در حاشیه آثارش درباره امور گوناگونی اظهارنظر کرده است. یکی از این موضوعات، «زن و خانواده» است. در گفتگو با حجتالاسلام محمدرضا زیبایینژاد، رییس مرکز تحقیقات زن و خانواده دیدگاه علامه طباطبایی درباره حقوق زن و جایگاه خانواده را به بحث گذاشتیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مسأله اصلی زن و خانواده را شما چطور طرح میکنید؟ علامه طباطبایی این مسأله را چگونه طرح کرده و عناصر اصلی این مسأله در نظر ایشان چگونه بوده و چطور به آن پاسخ داده است؟
بخش مهمی از پاسخ این سؤال منوط به این است که ببینیم بحثهای ایشان در چه زمینه تاریخی بوده است. تفسیر «المیزان» از حدود دهه۳۰ تا ۵۰ نگاشته شده است. بحثهای اصلی مربوط به زن و خانواده ذیل آیه۲۲۸ و ۲۴۲ سوره بقره آمده است.
وضعیت تاریخی زن و تحولات اسلام در این زمینه ذیل این آیات آمده، بخشی هم ذیل آیات اول سوره نساء و آیه۳۴ سوره نساء (الرجال قوامون علی النساء) مطرح شده است. بخشی هم ذیل آیات ارث آمده. اینها در دهه۱۳۳۰ نگاشته شده است که مصادف با اواخر دهه۱۹۵۰ میلادی است؛ زمانی که ما هنوز با موج دوم فمینیسم مواجه نشدیم.
مباحث علامه متأثر از شبهاتی است که در فضای موج اول فمینیسم مطرح شده است و از زمان مشروطه به بعد در ایران بر سر زبانها بوده است.
اینکه مثلاً چرا حقوق زن و مرد با هم نابرابر است، حقوق اجتماعی و خانوادگی زن و تکالیفش چطور است، علت نابسامانی و فرودستی زنان در طول تاریخ چه بوده است، قبل و بعد از اسلام این مسأله چگونه بوده است و ... از جمله پرسشهایی است که علامه با آن مواجه بوده است.
علامه طباطبایی شاید نخستین متفکر شیعی باشد که در تفسیرش، مسائل عینی را هم به بهانه آیه تبیین میکند و فقط به تفسیر آیات بسنده نمیکند. ایشان ما را وارد فضای فلسفه احکام کرده است.
مباحثی که بعد از موج دوم از دهه۶۰ میلادی به بعد مطرح شده است، علامه با آن درگیر نشده است.
در موج دوم فمینیسم به بعد است که ما با پرسشهای بنیادین مواجه میشویم: «آیا معرفت زنانه و مردانه دارد؟ آیا میشود از منظر زنان جهان را فهمید؟ آیا ماهیت علوم مردانه بوده است؟»
این قبیل بحثها از منظر پستمدرن مطرح شده است و بحثهای علامه ناظر به فضای مدرن است که از زمان مشروطه روشنفکرانی مثل آخوندزاده مطرح کردهاند، حتی بعضی از مسائل مدرن را هم مطرح نکردهاست؛ مثلاً روشنفکران مطرح کرده بودند که عدالت زمانمند است و اگر چیزی در صدر اسلام عادلانه بوده است الان لزوماً عادلانه نیست؛ بنابراین میگویند حکم تعدد زوجات درصورتیکه مرد عادلانه رفتار کند، در صدر اسلام خلاف عدالت نبوده است، اما الان اصل تعدد زوجات خلاف عدالت است و ربطی به رفتار مرد ندارد. چنین مسألهای برای علامه مطرح نبوده است.
علامه مثل بسیاری از متفکران درگیر بحث سنت و تجدد است. میخواهد به این پرسش پاسخ دهد که دین ثابت در شرایط متغیر میتواند دوام داشته باشد.
از زمان مشروطه به این طرف متفکران با این پرسش مواجه بودهاند. بعضی گفتهاند ما شرایط متحول را نمیخواهیم و باید به قبل برگردیم (سنتگراها).
بعضیها گفتهاند که دین قابل جمع با شرایط جدید نیست و ما دین را نمیخواهیم و شرایط متحول را میخواهیم (لاییکها).
عدهای گفتهاند ما دین را میخواهیم، اما دین باید پای خودش را از مناسبات اجتماعی بیرون بکشد (سکولارها).
بعضی هم گفتهاند ما با پیشفرضهای جامعه مدرن باید متون دینی را بازتفسیر کنیم (تجددگرایان متدین یا روشنفکران دینی) علامه، بهویژه میخواهد به روشنفکران دینی پاسخ دهد و الگوی دیگری را برای فهم دین ارائه دهد و بگوید ما شرایط متحول را میپذیریم، اما بهصورت مشروط. دین آمده است که بگوید شما در شرایط متحول بر اساس چه اصول ثابتی باید عمل کنید.
درباره این رویکرد علامه در مسأله زن و خانواده چه شواهدی موجود است؟
ایشان در مبانی تحلیلش بسیار فطرتگراست. فطرت را هم غیرمتحول میداند. تا قبل از ایشان هر کس میخواهد استناد کند به آیاتی مانند «فطرت الله آلتی فطر الناس علیها»، فطرت با «معرفتی» معنا میکند؛ فطرت یعنی تعلق الهی من.
اما علامه معتقد است که فطرت معنای وسیعتری دارد و آن ساخت تکوینی انسان است. مثلاً من یک ساخت نباتی دارم، یک طبیعت حیوانی دارم و یک طبیعت انسانی هم دارم. کمالطلبی و زیبایی طبیعت انسانی است. به این طبیعت «فطرت» میگوید.
بعضی وقتها ممکن است فطرت را اعم از غریزه هم معنا کند. بحث اصلی علامه این است که تشریع با تکوین انطباق دارد.
جنسیت هم جزو فطرت و تکوین است؟
بله. ایشان وقتی بحث میکند که انسان فطرتاً اجتماعی است یا نه، بعضی وقتها «مدنی بالطبع» را به کار میبرد، اما وقتی توضیح میدهد معلوم میشود که ایشان انسان را مدنی بالطبع نمیداند. بلکه مضطر به مدنیت میداند. چون انسان بارهای سنگینی دارد که بهتنهایی نمیتواند آن را حمل کند و مجبور است که دیگران را هم استخدام کند.
حس استخدام غریزی است، اما وقتی میخواهد این کار را انجام دهد میبیند که طرف مقابل هم چنین حسی دارد و اینطوری زندگی اجتماعی شکل میگیرد.
در عرصه خانواده ایشان به یک فطرت خانوادگی قائل است. به این معنا که مرد بدون اینکه بخواهد استدلال کند و بگوید من مضطر هستم یا نه، از درون وجودش به همزیستی با زن کشش دارد؛ هم کشش عاطفی و هم کشش جنسی. زن هم همینطور. یک طراحی خلقتی است که هدفمند بوده است که نسل بشر مستمر بماند.
ادعای علامه و استاد مطهری این است که ساختار خانواده هم که بر مبنای «الرجال قوامون علی النساء است»، مبتنی بر این ویژگی فطری است. مرد از درون وجودش برای راهبری خانواده توانمند است.
زن هم خلقتش بهگونهای است که بهدلیل لطافت مناسب مدیریت نیست؛ نه مدیریت خانواده و نه مدیریت اجتماع. اینجا علامه با آقای مطهری یک اختلاف دارد که به نظر میرسد حق با علامه است.
علامه طباطبایی معتقد است که تمایزات حقوقی زن و مرد هم در خانواده است و هم در اجتماع. آقای مطهری معتقد است که تمایزات حقوقی زن و مرد فقط منحصر به خانواده است و در اجتماع فرصتهای زن و مرد بهصورت برابر تقسیم شده است. چون طبیعت، زن و مرد را در حوزه خانوادگی در دو موقعیت متفاوت قرار داده است. مرد خواهان و اهل نیاز است و زن اهل ناز. اما در عرصه اجتماع زن و مرد متفاوت نیستند و موقعیتها متفاوت نیست.
اشکالی که به آقای مطهری وارد میشود این است که شما از کجا فهمیدید که طبیعت، مرد و زن را در عرصه اجتماع متفاوت طراحی نکرده است؟ اگر میخواست متفاوت طراحی کند مثلاً مرد دوکله میشد؟! زن هم در عرصه خانواده احساساتی است و هم در عرصه اجتماع.
مرد هم در خانواده و هم در اجتماع قدرت مدیریتش بالاتر است. اشکال دوم این است که فرض کنیم که همه تمایزات زن و مرد به غرض زندگی خانوادگی طراحی شده باشد، اما این نتیجه را نمیدهد که پیامد اجتماعی ندارد.
مثلاً زن میل به تبرج و خودنمایی دارد، برای اینکه شوهرش را به سمت خودش جلب کند. اما وقتی پایش را از خانه بیرون میگذارد آیا حس تبرج و خودنمایی به زندگی اجتماعی نمیآید؟ به غرض خانوادگی طراحی شده است، اما این حس را در اجتماع وارد میکند. یا مثلاً در زندگی خانوادگی عاطفیتر است برای اینکه بتواند فرزند را بهتر از آب دربیاورد و شوهر را تیمار کند.
موقعی که از خانه بیرون میآید این احساسات با او بیرون میآید. به همین دلیل علائمی میگذارند که زن در عرصههایی وارد نشود.
مثلاً در عرصه قضاوت و ولایت اجتماعی وارد نشود. یا مثلاً وقتی تبرج به جامعه میآید با «حجاب» آن را کنترل میکنند. جالب است که خود آقای مطهری کتاب حجاب را نوشته است و قبول دارد که در اجتماع قواعد تکلیفی داریم.
شاید منظورشان فرصتهای اجتماعی بوده است.
بله، اما باز هم استدلالشان برای این مسأله تکمیل نیست. علامه معتقد است که این تمایز هم در عرصه اجتماع است و هم در عرصه خانواده؛ لذا آیه «الرجال قوامون علی النساء» را که بسیاری از مفسران میگویند مربوط به زندگی خانوادگی است؛ علامه معتقد است برای تمامی اجتماعاتی است که در آن هم زن حضور دارد و هم مرد.
قوام بودن یعنی رهبری؟
بله همان سرپرستی است. قام با «با» که متعدی شود مانند «قام بالامر»، یعنی اهتمام به امری. با «علی» که متعدی شود، معنای استعلا میدهد؛ یعنی از موضع اقتدار. «قام علیه» بر او مسلط و مسیطر شد.
منبع: روزنامه صبح نو
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: خواندنی جذاب ترین ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۴۸۴۵۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
علامه جعفری از شایستگی تفکر به صورت بالفعل برخوردار بود
خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه-سمانه نوری زاده قصری: علامه محمدتقی جعفری فیلسوف بزرگ و شهیری بود که در دوره حیاتش همیشه از شهرت فرار میکرد با این همه خداوند به او شهرت عطاء کرد. اما پس از درگذشت وی آنچنان که باید و شاید به آثار ایشان توجه کافی و وافی نشد. کارنامه فکری علامه جعفری، کارنامه پرمحصول مردی است که وجودش وقف دین و دانش بود. تلاش کرد حیات برای انسان تصویری منطقیتر بیابد و در وادی حیات معقول گام بگذارد. علامه با بیش از ۱۴۰ دانشمند بزرگ دنیا مباحثه داشت که مکاتباتش با «برتراند راسل»، یکی از فلاسفه غرب، شهرت بیشتری یافت که او علامه را «فیلسوف شرق» نامیده بود.
در میان ۱۰۰ اثر علمی به جا مانده از علامه جعفری، مجلدات زیادی از آن درباره «تفسیری تفصیلی بر نهجالبلاغه» است که نشان از اهتمام و علاقه جدی ایشان به امام علی (ع) و نهجالبلاغه دارد. بسیاری این تفسیر را یکی از گنجینههای بزرگ جهان علم و دانش و معنویت به شمار میآورند و بسیاری جلسات سخنرانی و شرح نهجالبلاغه او را به یاد دارند.
در این زمینه با منوچهر صدوقی سها داماد و از شاگردان علامه جعفری و عضو مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه در رابطه با آرا و اندیشههای علامه جعفری به گفت وگو پرداخته ایم:
*در مورد کارنامه علمی استاد علامه جعفری مقداری برای مخاطبان جوان ما که شاید شناختی از استاد نداشته باشند توضیح دهید.
تحصیلات استاد علامه جعفری در رشتههای فقه و اصول است. اما آثار ایشان در این رشتهها کم و اغلب عرفانی و فلسفی بوده است. حوزهها در گذشته و حال بر فقه و اصول تکیه داشتهاند. ایشان در فقه به طور قطع مجتهد بودند. مرحوم بروجردی علامه جعفری را به عنوان حاکم شهر قرار داده بودند که حاکم شهر حتماً باید مجتهد مطلق باشد. مابقی آثارشان به غیر از عرفان، فلسفی است.
*چطور میتوان در تالیفات استاد علامه جعفری چندوجهی بودن ایشان را متوجه شویم؟
مقالهای برای بزرگداشت استاد علامهجعفری در روزهای پایانی عمرشان نوشته بودم که به گمانم ایشان را میتوان گفت که دنبال انسان شناسی بود و به عنوان انسانشناس معرفی کرد.
*تالیفات استاد علامه جعفری را چطور دسته بندی میکنید؟
در کتاب «حصال المجموع» بیشترین مسألهای که برای ایشان مطرح بود انسان و انسانیت است. ایشان تحصیلاتش را از تبریز شروع و ادبیات را به صورت موضوعی مطالعه کردند. در ادبیات عرب حجتی بودند زیرا از محضر مرحوم میرزا علی اکبر اهری در تبریز بهره برده بودند. ایشان میفرمودند از ابتدا که ادبیات و فقه و اصول میخواندم نظرم متوجه جهانشناسی بود. در حوزه سید عبدالحجت ایروانی در شهر تبریز شرح تجرید را خواندند و در ١٧سالگی به تهران میآمدند و در محضر آقا میرزا احمد آشتیانی منظومه و اسفار مطالعه میکنند.
در محضر شیخ محمدرضا تنکابنی فقه و اصول را فرا میگیرند و سپس به قم مشرف میشوند و در کنار فقه و اصول در محضر میرزا مهدی مازندرانی نیز حاضر میشوند. در سال ١٣٢١شمسی مشرف به نجف میشوند و در آنجا استاد فلسفه و مربی عرفانی ایشان شیخ مرتضی طالقانی است و در محضر شیخ صدرا بادکوبهای حاضر شدند و فیزیک جدید و ریاضی را نیز تحصیل کردند اما علامه هیچ گاه به این تحصیل اکتفا نکردند.
*در این کتب برای برون رفت مشکلات امروزی زاویه دیدشان چطور بوده است؟
در مملکت ما به برخی افراد، فیلسوف اطلاق میشود و نوعاً به اساتید فلسفه «فیلسوف» گفته میشود؛ در حالی که فیلسوف الزاماً خود فلسفه نیست و استاد فلسفه را نمیتوان فیلسوف نامید.«فیلسوف» فردی است که بالفعل تفکرمیکند و میاندیشد. در ایران معاصر استادانی که اهل فلسفه هستند، فیلسوف اطلاق میشوند اما خودم که در حوزه فلسفه فعالیت دارم حق دارم این حرف را بزنم فیلسوف با استاد فلسفه متفاوت است. اکثریت افراد اهل فلسفه در ایران متاخر اساتید فلسفه هستند. بنظرم استاد فلسفه با استاد تاریخ تفاوتی ندارد چون که استاد تاریخ این درس را نقد میکند و استاد فلسفه هم این رشته را نقد میکند. علامه جعفری از نوادر اهل فلسفه ایران معاصر ما بودند که خودشان میاندیشیدند، از این حیث میتوان فیلسوف اطلاق کرد که یقیناً علامهجعفری فیلسوف است.
*چطور به شناخت واقعی استاد علامه جعفری برسیم؟
علامهجعفری را در دو ساحت میتوان شناخت که شامل ساحت و مسائل تخصصی و جامعه و دانشگاه است. شخصیت فلسفی علامه جعفری آن نیست که در کنار دانشجویان و تلویزیون باشد. ایشان چند کتاب دارد که هیچ شهرتی ندارد و حتی یکی از کتابها اصلاً چاپ نشده و نسخه آن در اختیار من است. کتاب «نهایت الادراک» کتاب عربی است که اگر ایشان همین یک کتاب را بیشتر نداشت، اطلاق فیلسوف برای نام او لازم بود. کتاب معروف دیگر علامه جعفری کتاب «ارتباط انسان و جهان» است که حاوی مسائل فلسفه است که در حدود ۳۰ سالگی چاپ شده است. اما هیچکس از این کتاب تخصصی آگاه نیست. استاد و فیلسوف علامه جعفری از طریق کتابها و تفکر ایشان شناخته میشود.
*استاد و فیلسوف علامهجعفری در زمانی زندگی میکردند که علمای دیگری هم وجود داشتند. چه ویژگی ایشان را از سایرین اندیشمندان و علمای معاصر متمایز میکند؟
عمدهترین خصوصیت ایشان این بود که خودشان متفکر بودند. ایشان اگر یک متن فلسفی از منظومه و … بیان میکرد، در ابتدا در مورد موضوع نیز فکر میکرد.
*خاطرهای در این خصوص از استاد دارید؟
روزی علامه جعفری به مساله وجود آدم پرداخت که در این بین مشکلی پیش آمد و به بنده نگاهی کرد که حرفی نداری. من حرفی نزدم و فرمود که من استاد خوبی نیستم. اینکه من استاد خوبی نیستم به این معنی نیست که به خوبی درس نخواندهام بلکه آن متون ایشان را اقناع نمیکرد. فلسفه اگر صرفاً روایت و نقد پیدا کند از فلسفیت خارج و همچون تاریخ میشود. فلسفه باید زنده باشد و فیلسوف تفحص کند و بیندیشد. بنابراین این قبیل اشخاص در محدوده متون نمی گنجد.
من به این فلسفه انتقاد میکنم. ملاصدرا بزرگترین فیلسوف اسلام است و در الهیات بالاتر از ابنسینا است. این فلسفه نیست که ما بگوییم ملاصدرا فرموده که ما هیچ حق اظهارنظری نداریم و به گمانم این مساله مرگ فلسفه است. اما اگر گفتیم تفکر با اساتیدی همچون ارسطو، فارابی، ملاصدرا و… تمام شد، صحیح نیست. انسان باید خودش فکر فلسفی کند چرا که این محاسبات فراوانی دارد و هرکسی نمیتواند فکر کند. علامه جعفری مرحوم قطعاً یکی از متفکران ایرانی بود و از شایستگی تفکر به صورت بالفعل برخوردار بود.
*چه پیشنهادی برای توجه نسل جوان به آثار استاد علامهجعفری میدهید؟
ایشان در بخشی به بدیهیات و علوم پیشین و در بخشی دیگر به وحدت و کثرت توجه داشتند. مسائل تخصصی استاد فراتر از دانشگاه بود. اما در مسائل فرهنگی همچون فلسفه هنر و علم تفکرات جالبی داشتند. من ایشان را بهعنوان یک فیلسوف متفکر قبول دارم. اگر از لحاظ تخصصی نگاه کنیم حقی ایشان ادا نشده است.
کد خبر 5948972 سمانه نوری زاده قصری