انتقال قدرت از «ممالیک» به «خاصه»
تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۴۹۸۷۹۶
سکه مربوط به دوره شاه عباس
اگر دولت بتواند از قدرت خود برای برقراری نظم اجتماعی پایدار بهره گیرد، میتوان این قضیه فرعی را مفروض دانست که دولت در عین حال بتواند از قدرت خود برای تغییر نظم اجتماعی بهرهگیری کند و ما در مورد دولتصفوی به یک مثال بسیار روشن در این باره برخورد میکنیم. البته من به انتقال گسترده قدرت اقتصادی از «ممالیک» به «خاصه» اشاره دارم، انتقالی که با تغییرات شایان توجه در ساختار جامعه صفوی همراه بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تاجیکان فقط برای مراقبت از حسابها و کارهای دیوانی مناسب بودند. به باور قزلباشان آنها حق نداشتند محافظ شخصی داشته باشند یا نیروی نظامی را در میدان جنگ فرماندهی کنند. اگر از یک قزلباش خواسته میشد تحت فرماندهی یک ایرانی خدمت کند، آن را گونهای بیحرمتی تلقی میکرد. تاجیکها نیز متعاقبا دیدگاه معینی درباره قزلباشان داشتند: قزلباشان برای این ساخته شده بودند که بجنگند اما از آنها انتظار نمیرفت که از هوش و ذکاوت یا از دانش کشورداری برخوردار باشند. در نتیجه اگر افسران قزلباش به سمتهای سیاسی گمارده میشدند، ایرانیها از آنان رنجیده خاطر میشدند. در زمان حکومت اسماعیل اول حکومتهای ایالات بهگونه گستردهای از کنترل دولت مرکزی دور شدند؛ زیرا حکام ایالات که بیشتر بدون استثنا از افسران قزلباش بودند، اراضی زیر قلمرو خود را در اشکال گوناگون واگذاری زمین که با واژه کلی «تیول» شناخته میشدند، تحت اختیار خود درآوردند. به این ترتیب قزلباشان در اوایل دوره حکومت صفویان به نخبگان سیاسی و اجتماعی تبدیل شدند.
وقایع دوره میان مرگ شاهتهماسب در سال ۱۵۷۶/ ۹۸۴ و زمان جلوس شاهعباس اول ۱۵۸۸/ ۹۶۶، او را متقاعد ساخت که به منظور حاکمیت خود، باید بهگونه شدیدی از قدرت قزلباشان بکاهد. یکی از شیوههایی که توانست شاهعباس را به این هدف برساند که به نوبه خود تحولی در نظام اجتماعی تلقی شد، تشکیل یک «نیروی سوم» در حکومت بود که نه از عناصر ترک و فارس بلکه سازمانیافته از گرجیها، ارامنه و چرکسها بود. مبانی این تحول را شاه طهماسب بنیان گذاشت که طی چهار مرحله لشکرکشی بهگرجستان بین سالهای ۱۵۴۱-۱۵۴۰ / ۹۴۷ و ۱۵۵۴-۱۵۵۳/ ۹۷۱ در بازگشت شمار بسیاری اسیر که بیشتر زن و کودک بودند با خود به ایران آورد. در پایان دوره سلطنت شاه طهماسب از فرزندان این زنان گرجی و چرکس عنصر نوین و صاحب نفوذی در جامعه ایرانپدید آمد. علاوه بر این تعداد زیادی از نجیبزادگان گرجی به سمتهای دولتی برگزیده شدند که پیش از آن در اختیار قزلباشان بود. این امر نشان میدهد پیش از جلوس شاهعباس اول به سلطنت از برتری قزلباشان تا اندازهای کاسته شده بود.
اما به هر حال این شاهعباس اول بود که با تشکیل «غلامان خاصه شریفه» به این نیروی سوم شناسایی رسمی عطا کرد و بخش مهمی از تشکیلات اداری کشوری و لشکری را به آنها واگذاشت. این غلامان برپایه اینکه در کدام بخش از موسسات تازهبنیان غلامان ثبتنام میشدند و اینکه به خدمت خانواده سلطنتی در میآمدند یا در شعب گوناگون اداره خاصه به خدمت گرفته میشدند، آموزش و تربیت بایسته را فرا میگرفتند. بنیان مالی سازمان غلامان، بهگونهای کامل از نظام شبهفئودالی که قزلباشان مواجب خود را از آن دریافت میکردند، متفاوت بود. برای تهیه و تدارک پول برای پرداخت به غلامان شاهعباس اول شمار رو به افزایشی از ایالات را از ممالیک به خاصه تغییر داد و به آنها سپرد. غلامان مانند حکام ایالات خاصه گماشته میشدند و درآمد آن ایالات از سوی داروغهها یا مامورانی که مستقیما از سوی شاه برگزیده میشدند، گردآوری میشد. این مبالغ بیشتر بهجای انتقال به خزانه حکومتی مستقیما به خزانه شاهی واریز میشد. با افزایش تبدیل ایالات از ممالیک به خاصه اقتدار آنها نیز افزایش مییافت و مبالغ پولی که برای خزانه شاه گردآوری میشد، بالا میرفت و شاه با تقویت عنصر نیروی سوم، از اقتدار بیشتری برای تغییر جامعه ایران برخوردار میشد. بهطور خلاصه میتوان این سیاست را دگرگونی اجتماعی در نتیجه مسائل سیاسی و تاثیرگذار بر مسائل اقتصادی توصیف کرد.
منبع: راجر سیوری، تحقیقاتی در تاریخ ایران عصر صفوی، ترجمه عباسقلی غفاریفرد و محمدباقر آرام، امیرکبیر، ۱۳۸۲.منبع: اکوفارس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ecofars.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «اکوفارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۴۹۸۷۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عباس عبدی: شاخصهای ۳ سال اول دولت رئیسی عقبتر از ۳ سال اول دولت روحانی است
عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: امسال آخرین سال سند چشمانداز ایران است که در سال ۱۳۸۲ از سوی مقام معظم رهبری برای اجرا به نهادهای حکومت ابلاغ شد.
طبق چشمانداز بیستساله، ایران کشوری است توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه با هویت اسلامی و انقلابی، الهامبخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده و موثر در روابط بینالملل... متکی بر اصول اخلاقی و ارزشهای اسلامی، ملی و انقلابی، با تأکید بر مردمسالاری دینی، عدالت اجتماعی، آزادیهای مشروع، حفظ کرامت و حقوق انسانها و بهرهمندی از امنیت اجتماعی و قضایی. برخوردار از دانش پیشرفته، توانا در تولید علم و فناوری، متکی بر سهم برتر منابع انسانی و سرمایه اجتماعی در تولید ملی. امن، مستقل و مقتدر با سامان دفاعی مبتنی بر بازدارندگی همهجانبه و پیوستگی مردم و حکومت. برخوردار از سلامت، رفاه، امنیت غذایی، تأمین اجتماعی، فرصتهای برابر، توزیع مناسب درآمد، نهاد مستحکم خانواده، به دور از فقر، تبعیض و بهرهمند از محیطزیست مطلوب. فعال، مسوولیتپذیر، ایثارگر، مومن، رضایتمند، برخوردار از وجدان کاری، انضباط، روحیه تعاون و سازگاری اجتماعی، متعهد به انقلاب و نظام اسلامی و شکوفایی ایران و مفتخر به ایرانی بودن. دست یافته به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه) با تأکید بر جنبش نرمافزاری و تولید علم، رشد پرشتاب و مستمر اقتصادی، ارتقاء نسبی سطح درآمد سرانه و رسیدن به اشتغال کامل. دارای تعامل سازنده و موثر با جهان بر اساس اصول عزت، حکمت و مصلحت.»»
اکنون که در سال پایانی این سند مهم هستیم آیا میتوانیم تصویری از تحقق این اهداف ارایه دهیم؟
اگر بلی آیا موفق شدهایم یا شکست خوردهایم؟ یا وضعیتی بینابینی است؟ گمان نمیکنم که رسیدگی دو و چند باره به شاخصهای مندرج در این سند ما را به نتیجهای جز این برساند که نه تنها در اغلب موارد نسبت به ۲۰ سال پیش جایگاه بهتری پیدا نکردهایم بلکه و بدون تردید موقعیت ما در بیشتر جهات هم در مقایسه با گذشته خود و به ویژه در مقایسه با دیگران ضعیفتر هم شده است.
در واقع در مسیر معکوس حرکت کردهایم. کافی است چند شاخص مهم آن یعنی؛ «رشد پرشتاب و مستمر اقتصادی، ارتقای نسبی سطح درآمد سرانه و رسیدن به اشتغال کامل» را بررسی کنیم.
هیچگاه نه رشد پرشتابی داشتیم و مهمتر از آن اصلا هم مستمر نبود، در نتیجه ارتقای نسبی سطح درآمد سرانه را نیز شاهد نبودهایم. اشتغال کامل نیز امری شوخی است. با کاهش یا ثبات نرخ فعالیت اقتصادی و نیز افزایش مشاغل کمکیفیت و خویشفرما و خروج افراد از بازار کار، همچنان بیکاری بالا است و مهاجرت نیروی متخصص نیز به این روندهای منفی افزوده شده است.
تقریبا همه اهداف این سند به جز موارد معدودی فاصلهای ژرف با واقعیت دارد. جالب است برای مواردی هم که بهشدت هزینه و برنامهریزی کردند مثل فرزندآوری نیز شکست فاحشی خوردند.
این شکستها را نیز نمیتوان معلول این دولت و آن دولت دانست. هر چند تفاوتهای عملکردی میان دولتها وجود داشته است. این روند را باید در ذیل کلیت جریان حکمرانی کشور تحلیل کرد.
البته دوره اصلاحات از این داوری استثنا است؛ به قول یرواند آبراهامیان تاریخنگار برجسته ایرانی در آخرین کتاب خود: «بدون هیچگونه اغراقی خاتمی را باید موفقترین رییسجمهور ایران بعد از انقلاب سال ۵٧ دانست، زیرا ایران در سال (١٣٨١/٢٠٠١) در شرایطی پا به قرن بیست و یکم گذاشت که اگر نگوییم در غرب آسیا، اما در خاورمیانه به عنوان قدرت اول منطقه در تمام زمینهها شناخته میشد.»
اکنون میتوان پرسید که اگر این روند مطلوب و یا حداقل با موفقیتهای نسبی همراه بوده است، این نتیجه را بهطور رسمی اعلام نمایند، تا مردم تکلیف خود را با چنین اسنادی و اهدافی بدانند و آنها را توخالی و فاقد اعتبار بدانند. پس اگر در تحقق این اهداف شکست خوردهایم، پیش از هر چیز باید یک تحلیل جامع از علل شکست ارایه و سپس نتیجهگیری شود که براساس این تحلیل چه تغییرات سیاستی باید داده شود؟ میتوان تمام شاخصهای مذکور در سند را بررسی کرد و نشان داد که نه تنها مطابق هدف تعیین شده محقق نشدهاند، بلکه اغلب آنها فاصله بزرگی با هدف دارند و مهمتر از همه اینکه سرجمع نتیجه این اهداف که معادل جایگاه کلی کشور است، نشانگر پیشرفت رتبه ایران نیست، بلکه پسرفت هم هست. تحولاتی که در ۷ سال اخیر به ویژه در سه سال گذشته رخ داده، نه تنها به بهبود چشمانداز کشور کمک نکرده، بلکه امید را کمرنگتر از گذشته کرده است.
کافی است که سه سال اول دولت روحانی را مقایسه کنید با سه سال اخیر، تا ببینیم هر چه در آن دوره چشمانداز مثبت و امیدبخش بود و حتی به رشد اقتصادی بالای ۱۴درصد و تورم تکرقمی هم رسید، در این دولت ماجرا معکوس است.
دولت روحانی که با چنان وضع امیدبخشی آغاز کرد؛ پایانش چنان شد که همه میدانیم. پایان این دولت چه خواهد شد که آغازش از پایان روحانی ناامیدکنندهتر است.
آنچه که ناامیدی را دامن میزند، فقدان چشمانداز نسبت به آینده است. از این رو امسال را باید سال ضرورت تغییر ریل سیاست به سوی عقلانیت و به سود مردم برای ایجاد امید تلقی کرد. امید محصول نقد گذشته و برنامهریزی علمی و منطقی و قابل قبول برای آینده است و ربطی به تلقینات و تبلیغات توخالی و پوچ رسانههای رسمی ندارد که همگی ناامید کننده هستند.
آینده کشور در صورت ادامه سیاستهای موجود قابل پیشبینی است، همین مسیری است که از سال ۹۶ تاکنون آمده است و حتی ممکن است این روند تشدید هم بشود. به قول امام علی فرصتها، چون ابر میگذرند، امسال را باید سال فرصت دانست. فرصتی که استفاده نشود، تبدیل به تهدید میشود.
tags # سید ابراهیم رئیسی ، حسن روحانی سایر اخبار (تصاویر) عجیبترین موجودات دریایی جهان؛ از شیطان دریایی تا ماهی خونآشام! حقایقی عجیب درباره اژدهای کومودو؛ از بچهداری بدون جفتگیری تا شنیدن بوی خون از ۴ کیلومتری! چه کسی لباس را اختراع کرد؛ آیا انسانهای اولیه همیشه لخت بودند؟ اولین قتل در جهان چگونه اتفاق افتاد؟!