خدامحوری؛ فلسفه اصلی زندگی مرحوم حجتالاسلام احمدی/ پدری که قامتش خم نشد
تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۵۳۲۲۳۹
به گزارش ایکنا؛ همایش بینالمللی بانوان قرآنپژوه که تاکنون چهارده دوره را پشت سر گذاشته است، همایشی که تا امروز خروجیها و دستاوردهای گوناگونی به همراه داشته و بانوان قرآنی بسیاری را به جامعه معرفی کرده است. این همایش امسال از حضور یکی از یاوران و همراهان همیشگی خود محروم شده است تا شاهد اولین دوره برگزاری آن پس از فقدان دبیر آن باشیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ــ لطفا در ابتدا خود را معرفی کنید.
معصومه احمدی، متولد سال 1347 و فرزند پنجم مرحوم حجتالاسلام والمسلمین دکتر احمدی هستم. در سالهایی که پدرم در قم بودند و در حوزه و دانشگاه فعالیت میکردند، در این شهر به دنیا آمدم. سال 1360 که فرمان امام(ع) برای همکاری با ستاد شورای عالی انقلاب فرهنگی صادر شد، یک یا دو سال بعد از آن به تهران آمدیم و از آن زمان به بعد در تهران ساکن هستیم.
تحصیلات دانشگاهی خود را ابتدا در حوزه بیولوژی آغاز کردم که بخشی از آن را در ایران و بخشی دیگر را در فرانسه گذراندم و مدرک کارشناسی ارشد این رشته را نیز در همان فرانسه أخذ کردم. پس از بازگشت به ایران، با توجه به علاقهای که نسبت به ترجمه پیدا کرده بودم، تغییر رشته دادم و در رشته زبان و ادبیات فرانسه وارد دانشگاه شهید بهشتی شدم. در همین دانشگاه بود که مدرک کارشاسی ارشد خود را در این رشته أخذ کردم و دوره دکترای این رشته را نیز در فرانسه و در حوزه ادبیات عرفانی معاصر فرانسه گذراندم و موفق به کسب مدرک دکترا در این رشته شدم.
نگاه مرحوم دکتر احمدی به زندگی و فلسفه زندگی چگونه بوده است؟
یکی از ویژگیهای بارزی که مرحوم پدر داشتند، این بود که انسانی دینمدار و تکلیفمدار بودند و شخصیت ایشان به گونهای بود که خدامحوری در زندگی وی نهادینه شده بود. به همین دلیل نسبت به انقلاب و تعهداتی که بزرگان انقلاب به مردم داده بودند، احساس وظیفه شدید میکردند و همواره این حس را داشتند که باید همه کمک کنیم که این تکلیف ادا شود. به همین دلیل بود که ما این حس تکلیفمداری را در تمام طول زندگی ایشان چه در زندگی خصوصی چه در محیط کاری ایشان مشاهده میکردیم. فلسفه زندگی ایشان فلسفهای بود که در آن خدامحوری در همه امر مشاهده میشد.
ــ این نگاه از چه برههای در زندگی ایشان نشئت میگرفت؟
با توجه به صحبتهایی که پدرم داشتند، این نگاه از همان دوران جوانی ایشان نشئت میگرفت. پدر اشاره میکردند که اولین کسی که این دیدگاه را از همان دوران نوجوانی در من نهادینه کرد، پدرشان بوده است. خانواده پدری مرحوم پدرم خانوادهای مؤمن و اهل قرآن بودهاند و رفتار و منش پدر ایشان یکی از دلایل اصلی ایجاد چنین دیدگاهی در مرحوم دکتر احمدی بود.
پدر بیان میکردند هنگامی که وارد حوزه علمیه بروجرد شده بودند، دو شخصیت یعنی یکی از همحجرهایهای ایشان به نام شیخ رحمتالله صاحبزمانی که بعدها امام جماعت مسجد امام سجاد(ع) بروجرد و نماینده آیتاللهالعظمی خویی در بروجرد شد و دیگری نیز یکی از اساتید وی به نام شیخ احمد فیضی، معلم مکاسب و رسائل ایشان تأثیر فراوانی در زندگی و نگاه وی داشتند که انسانهای وارسته و زاهدی بوده و ایشان را با اشخاص بزرگی همچون علامه طباطبایی(ره) آشنا کردند. شاید وجود همین شخصیتها در زندگی مرحوم پدر بود که باعث ایجاد چنین روحیهای در ایشان شده بود.
ــ طبق صحبتهای خودشان میزان زمانی که برای مطالعه و نوشتن صرف میکردند، بسیار زیاد بوده است. بیشتر موضوعاتی که مطالعه میکردند و یا مطالبی که به نگارش درمیآوردند، حول چه موضوعاتی بوده است؟
با توجه به اینکه رشته اصلی ایشان فلسفه بود و فلسفه را نیز در همان دورانی که شاگرد علامه طباطبایی(ره) بودند و با اجازه ایشان و آیتاللهالعظمی بروجردی(ره) و بعدها نیز با اجازه امام(ره) وارد فلسفه تطبیقی اسلام و غرب میشوند، بیشتر مطالعات ایشان نیز بیشتر در همین حوزه فلسفه غرب و فلسفه اسلامی بود، منتهی دست ایشان بهویژه در حوزه علوم انسانی باز بود و مطالعات وسیعی در این رابطه و در زمینه مطالعات فرهنگی، علوم اجتماعی و ... داشتند. به واسطه مسئولیتی نیز که بعدها در شورای عالی انقلاب فرهنگی به ایشان واگذار شده بود و باید در دانشگاهها تغییراتی را ایجاد میکردند، مطالعات فراوانی در زمینههای گوناگون جامعهشناسی، قرآنی و ... داشتند. پدر پیش از پرداختن به حوزه فلسفه، دروس حوزوی را گذرانده بودند و با تمام مسائل فقهی و حوزوی آشنا بودند ولی به سمت دستیابی به اجتهاد پیش نمی روند و از یک زمانی به بعد به سمت فلسفه روی آوردند و بنابراین مطالعات ایشان نیز بیشتر در این حوزه یعنی علوم انسانی، علوم دینی، علوم قرآنی و به طور ویژه فلسفه تطبیقی غرب و اسلام بود.
ــ از نحوه مؤانست ایشان با قرآن کریم طی سالهای زندگی و ارتباط روزانهشان با کلامالله مجید بفرمائید.
بنا به نقل پدرم، ایشان عربی را از کودکی با قرآن فرا گرفته بودند. در همان دوران کودکی عمه جزء را از پدرشان آموخته بودند و در دوران نوجوانی نیز کاملاً با قرآن آشنا شده و بسیاری از اجزاء قرآن را حفظ کرده بودند. ایشان زمانی که قصد آموختن زبان عربی را داشتند، از همان دورانی که وارد حوزه شده بودند، قواعد و دستور زبان عربی را بر روی قرآن پیاده میکردند. به خاطر همین عشق به یادگیری زبان عربی بود که پدرم به قرآن متصل شدند و با آن انس گرفتند به طوریکه بنا به گفته خود ایشان از همان دوران روزی هفت یا هشت صفحه از قرآن را میخواندند.
این اواخر نیز بنده مشاهده میکردم که پدر به ویژه در ماه مبارک رمضان چندین بار قرآن را میخواندند و خودشان نقل میکردند که خواندن قرآن از عادات ایشان شده و هر روز صبح هفت یا هشت صفحه تا یک جزء از قرآن را میخواندند. ایشان در این چند سال اخیر به طور ویژه اجازه فتوایی از آیتاللهالعظمی مکارم شیرازی داشتند که قسمتهایی از قرآن را به جای سوره مبارکه توحید در نماز بخوانند که بارها نیز به تأثیر فراوان این برنامه قرآنی اشاره میکردند. مؤانست ایشان با قرآن خیلی ملموس بود به طوریکه پیش از اینکه وارد مسئولیتهای اجرایی در دانشگاه شوند، در دوران جوانی خود ترجمهای از قرآن به زبان انگلیسی را آغاز کرده بودند و در حدود 15 جزء از قرآن را نیز به انگلیسی ترجمه کردند و یکی از آرزوهای پدرم در این اواخر این بود که ترجمهای از قرآن کریم داشته باشند. انس مرحوم پدر با قرآن بسیار زیاد و قرآن دغدغه همیشگی ایشان بود و به خاطر همین بود که همت فراوانی در برگزاری همایش بانوان قرآنپژوه داشتند. در منزل نیز ایشان همواره فرزندان و همسر خود را به فراگیری قرآن تشویق میکردند و ما قرآن را از ایشان آموختیم.
ــ مرحوم دکتر احمدی به شاگردی علامه طباطبایی(ره) افتخار میکردند؛ آیا از این همنشینی خاطراتی برای شما نقل کردهاند.
مرحوم پدر چنان به علامه طباطبایی(ره) ارادت داشتند که مانند فرزند ایشان بودند. به یاد دارم که در دوران کودکی بنده، مرحوم علامه طباطبایی(ره) به منزل ما رفت و آمد داشتند و پدر خیلی نسبت به ایشان اظهار محبت میکردند. پدرم هرگاه که از مرحوم علامه(ره) تعریف میکردند و به جلسات درس ایشان اشاره داشتند، از راحت بودن همه شاگردان در پرسیدن سؤالات مختلف و حتی بیان احساساتشان نزد استاد سخن میگفتند. یکی از خاطرات مرحوم پدر با علامه(ره)، مربوط به سفر ایشان به لندن بود که مرحوم پدر نیز به عنوان مترجم در کنار ایشان حضور داشتند. ایشان از تواضع علامه(ره) به اینکه ایرادات و نقدهای به خود را به راحتی میپذیرفت، بارها برای ما سخن گفتند. پدر از علامه(ره) سؤال کرده بودند که چطور میتوان ارتباط فرهنگی و تبلیغی با غرب را ایجاد کنیم؟ که علامه(ره) در پاسخ ایشان فرموده بودند که بهترین راه برای اثرگذاری بیشتر فرهنگی و تبلیغی پرداختن به عرفان اسلامی است.
خاطره دیگری که مرحوم پدر از علامه طباطبایی(ره) نقل میکردند این بود که علامه(ره) در فوت همسر خود به شدت میگریستند یعنی همانطور که در مراسم عزاداری اهل بیت(ع) گریه میکردند، برای از دست دادن همسر خود نیز اشک میریختند و نکتهای که اینجا وجود دارد این است که انسانهایی که عشق الهی در وجودشان میدمد، این عشق را به همان صورت در عشق به همسر و فرزندان نیز نشان میدهند.
ــ علاقهمند به همنشینی با چه افرادی بودند؟
بخشی از علاقه ایشان در این زمینه به خاطر حرفه و رشتهای که داشتند، همنشینی با افراد حوزوی و بزرگان دینی و عالمان بود. ایشان به طور ویژه بعد از امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی(ره) با رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز از سالهای دور ارتباط و دوستی صمیمی داشتند و گذشته از مسائل و امور سیاسی، علاقه ویژهای به ایشان داشتند.
افراد دلسوخته و عارف حوزوی مانند علامه حسنزاده آملی، آیتالله جوادی آملی، علامه امینی(ره) و ... نیز با مرحوم پدر ارتباط فراوانی داشته و دارند. پدر در سالهای گذشته نیز با شهیدان انقلاب اسلامی همچون شهید مطهری، شهید بهشتی و ... نیز ارتباط فراوانی داشته و همدوره بودند. ایشان با حوزویان و اصحاب دانشگاه ارتباط و همنشینی فراوانی داشتند و از مصاحبت با این افراد لذت میبردند. پدرم در میان حوزویان برای افرادی که عرفان واقعی را درک کرده بودند و در میان دانشگاهیان نیز برای کسانی که به کشور خدمت کرده و برای آن مایه میگذاشتند، احترام ویژهای قائل بود و به این مسئله نگاه سیاسی نداشت.
ــ از نوع رفتارشان با خانواده به ویژه همسرشان بفرمائید.
پدر با والده ما خیلی خودمانی و راحت بودند و چون از قدیم با هم همسایه بوده و ازدواج کرده بودند، کاملاً با یکدیگر مأنوس و مهربان بودند. به دلیل اینکه پدرم مشغله فراوانی داشته و وقت زیادی را به مطالعه و تحقیق اختصاص داده بودند، قسمت زیادی از بار زندگی روی دوش مادر بود. به همین دلیل مرحوم پدر همیشه قدردان مادر بودند و بیان میکردند که اگر زحمات ایشان نبود، من به جایی نمیرسیدم و از ایشان تشکر میکردند. صمیمت پدرم بسیار زیاد بود به طوریکه از فرزندان کوچک خانواده تا افراد مسن و میانسال با ایشان احساس راحتی و صمیمیت داشتند.
ــ ایشان طی دهههای مختلف زندگی، برهههای مختلفی را گذراندهاند، کدام دهه یا برهه زمانی برای ایشان نقطه عطفی به حساب میآمده است و از آن بسیار یاد میکردند؟
دوره آشنایی ایشان با علامه طباطبایی(ره) که بین سالهای 36 تا 56 رقم خورده بود، یکی از برهههای مهم زندگی مرحوم پدر بود. قرار گرفتن در کنار مرحوم علامه طباطبایی(ره) که باعث میشود تا ایشان از مطالعات قرآنی و فقهی به سمت مطالعات فلسفی تطبیقی حرکت کنند، مسیر زندگی پدر را تغییر داده و ترسیم کرد.
دهه اول انقلاب یعنی اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه شصت که مرحوم پدر از پرداختن صرف به فلسفه تطبیقی چرخش کرده و عهدهدار مسئولیتهای اجرایی و شورای عالی انقلاب فرهنگی شدند نیز از برهههای مهم و حساس در زندگی ایشان بود که از این زمان به بعد تمام وقت و زندگی خود را برای انقلاب گذاشته و به دلیل همان تکلیفمداری که داشتند، احساس مسئولیت کرده و خود را وقف انقلاب و اسلام کردند. این دوره از مهمترین برهههای زندگی مرحوم پدرم بود که مانند یک رفیق شفیق در کنار امام خمینی(ره) و سپس، رهبر معظم انقلاب اسلامی ایستاده و به دور از سیاستزدگی، برنامههای فرهنگی و دانشگاهی کشور را اجرا کردند.
ــ توصیههای ایشان به فرزندان چه بود؟ و احیانا ًدر چه مواردی نسبت به فرزندان سختگیری میکردند؟
شخصیت پدرم اینگونه بود که انسان سختگیری نبود. ایشان خیلی اهل بحث کردن با فرزندان نبود که امر و نهی مستقیمی برای آنها داشته باشد، اما رفتار، انتظار و عمل ایشان در منزل به نحوی بود که فرزندان رفتار صحیحی و درست را از ایشان میآموختند و به آن عمل میکردند.
یکی از مسائلی که ایشان از فرزندان انتظار داشتند، مسئله تدین بود و به فرزندان توصیه میکردند که نسبت به مقوله حلال و حرام بسیار حساس باشند. ایشان بهویژه نسبت به مسئله حقالناس و حق مردم نیز بسیار تأکید داشتند و از ما به عنوان فرزندان خود نیز انتظار داشتند که این موضوع را رعایت کنیم.
پرداختن به علم نیز از دیگر موضوعاتی بود که مرحوم پدر از ما درخواست داشتند و زمانی که رتبهای علمی کسب میکردیم و یا نمرات خوبی را به دست میآوردیم، به طور ویژه از سوی ایشان تشویق میشدیم.
عشق به اهل بیت(ع) نیز یکی از موضوعاتی بود که مرحوم پدر خیلی به آن اهتمام داشتند و از فرزندان نیز میخواستند تا همواره محب اهل بیت(ع) باشند و عشق به معصومین(ع) را در دل خود افزایش دهند.
ــ با وجود امکان و دعوت برای زندگی در خارج از کشور، ایشان از این امر پرهیز میکردند، لطفاً در این باره توضیح دهید.
البته دعوت برای زندگی مطرح نبوده و از ایشان برای تدریس فلسفه در دانشگاه برخی از کشورها مانند دانشگاه جرج واشنگتن و ... دعوت شده بود که مرحوم پدر به دلیل دغدغهای که برای برنامهریزی دانشگاههای کشور و نیز احساس وظیفهای که برای پیشبرد امور فرهنگی و دانشگاهی کشور در زمینههای مختلف از جمله هدایت دانشجویان دکتری، کتابهای دانشگاهیان و ... داشتند، این دعوتها را نپذیرفتند.
ــ ایشان طبق صحبتهای خودشان، طی سالهای اخیر نهتنها از سیاست گریزان بودند، بلکه فرزندان را نیز از این وادی نهی میکردند. شما دلیل آن را چه میدانید؟
ایشان از سیاست گریزان نبودند بلکه از سیاستبازی و قرار گرفتن در جرگه خاص سیاسی دوری میکردند. به نظر بنده دلیل این امر نیز این بود که خدامحوری، علاقه به عرفان و زندگی عرفانی باعث شده بود که مرحوم پدر از باندبازی و سیاستبازی فاصله بگیرند. البته این خصلت انسانهای عارف و روحانی است که افرادی مانند علامه طباطبایی(ره) و ... علیرغم اینکه در قبال خلق خدا احساس مسئولیت میکنند، اما به دنبال مناصب سیاسی و مقام دنیوی نیستند. مرحوم پدر نیز همواره به ما توصیه داشتند که از بازیهای سیاسی دوری کنیم وارد اینگونه امور نشویم.
ــ چه ضعف یا ضعفهایی در کشور ایشان را به شدت اندوهگین میکرد و بهتر بگوئیم دغدغه اجتماعی ایشان چه بود؟
بنده به طور ویژه میتوانم اظهار کنم که بیشترین چیزی که ایشان را آزار میداد، مشکل بیکاری بود. مرحوم پدر گاهی که از بیرون منزل به خانه میآمدند، با بغض در گلو به ما میگفتند که از مشاهده کارگرانی که در کنار معابر و میدانها ایستاده و دنبال کار هستند، به شدت اندوهگین هستم. به همین دلیل برای همه تلاش میکردند و اگر کسی برای پیدا کردن کار به ایشان مراجعه میکرد، حتی خود را کوچک کرده و به هر کسی که توان پیدا کردن کار داشت، متوسل میشد تا بتواند نیاز مردم در این رابطه را برطرف کند. همین کمکهای ایشان به مردم بود که هنگام وفات ایشان عده کثیری از مردم در مراسم شرکت کرده و از خدماتشان تعریف میکردند.
موضوع دیگری که مرحوم پدر را نگران و ناراحت میکرد، حجم وسیع پروندههایی بود که در محاکم قضایی کشور وجود دارد. ایشان همواره از اینکه این حجم از پروندهها وجود دارد و مردم نیز منتظر رسیدگی به آنها هستند، اظهار ناراحتی داشتند و امیدوار بودند که مسئولان دلسوز قوه قضائیه به روشی دست پیدا کنند تا کار مردم خیلی سریعتر و در زمان کوتاهتری انجام شود.
ــ چه چیزی ایشان را خرسند و مسرور میساخت؟
پدر علیرغم اینکه برخی از نگرانیها را در بابت بیکاری جوانان و ... داشتند، بسیاری از کارهایی که انجام شده بود را نیز ارج مینهاد و قدردان کسانی که برای رفع نیازهای مردم تلاش میکنند، بود. ایشان هنگامی که به نقاط مختلف کشور میرفتند، از رشد و توسعه ای که در روستاها و شهرهای مختلف ایجاد شده بود، بسیار خرسند و خوشحال بودند. برنامههای مختلف راهسازی، شهرسازی و ... نیز از جمله مواردی بود که ایشان را مشعوف میکرد.
رشد علمی در کشور به ویژه توسعه علمی در میان قشر بانوان نیز از جمله مسائلی بود که باعث شادمانی ایشان میشد. اینکه نظام جمهوری اسلامی توانسته است زمینهای ایجاد کند تا بانوان جامعه بتوانند به این سطح از رشد و توسعه علمی دست پیدا کنند که در منطقه نیز حرف اول را بزنند، ایشان را خیلی خوشحال میکرد.
ــ بسیاری از اطرافیان مرحوم دکتر احمدی رفتار فراجناحی ایشان را نکته مهمی در زندگی ایشان میدانند. این رفتارشان از چه چیزی نشئت میگیرد؟
به نظر بنده این امر به خاطر علم وسیعی بود که ایشان داشت که هم در دانشگاه و هم در حوزه تحصیل کرده و با دو قطب علوم دینی و علوم مدرن کاملا آشنا بود. از طرفی آشنایی به زبانهای خارجی و در نتیجه آشنایی با نویسندگان بزرگ حوزه علوم انسانی و ترجمه آثار ایشان و ارتباط با بزرگان علمی و دینی از جمله علامه طباطبایی(ره)، امام خمینی(ره) و ... باعث ایجاد بینشی عمیق در وجود مرحوم پدر شده بود که با تکیه بر دیدگاههای مبتنی بر خدامحوری و علممحوری، به جناحبندیهای سیاسی و ... دل نبندند و حتی اعتقاد داشتند که ممکن است قرار گرفتن در جرگه یک جناح یا حزب خاص موجب شود تا برخی محدود شده و در راه درست و صحیح گام برندارند.
ــ در پایان این گفتوگو اگر بخواهید مرحوم پدر را در یک جمله تعریف کنید، چه میگوئید؟
مرحوم پدر بسیار باهوش بودند و این هوش سرشار ایشان باعث شده بود که سطح سواد و دانش و آگاهی بسیار بالایی داشته باشند. ایشان دانش خود را به صورت حفظی به دست نیاورده بودند بلکه این آگاهی و دانش را به طور عمیق آموخته و درک کرده بودند به نحوی که این دانش را همیشه در یاد و خاطر خود داشتند.
اگر بخواهم مرحوم پدرم را در یک جمله معرفی کنم، این جمله را بیان میکنم که ایشان انسانی متدین، دلسوز، جوانمرد، اهل خیر، مشکلگشا و عاشق علم بود. پدری که هرگز قامتش خم نشد.
گفتوگو از مجتبی افشار
انتهای پیام
منبع: ایکنا
کلیدواژه: خبرگزاری قرآن ایکنا فعالیت های قرآنی معصومه احمدی حجت الاسلام احمدی خدامحوری فلسفه اصلی قرآن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۵۳۲۲۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خون شریک ۲ + فیلم
دفتر دوم خون شریکی کتاب یادداشت های رسانه ای مرحوم محمد سرور رجایی نویسنده افغانستانی منتشر شد.
این کتاب توسط دوستان ایرانی مرحوم محمد سرور رجایی گردآوری شده است .
کتاب خون شریکی بازگویی شهدای افغانستانی ۸ سال دفاع مقدس است.
محمدسَروَر رجایی (۱۳۴۷-۱۴۰۰ش) شاعر، نویسنده و فعال فرهنگی شیعه افغانستانی است. وی در سال ۱۳۷۳ش، پس از حمله طالبان به ایران مهاجرت کرد و با نویسندگان و شاعران افغانستانی ارتباط گرفت که حاصل آن، تأسیس خانه ادبیات افغانستان در تهران بود. مسئولیت خانه ادبیات افغانستان و دفتر شعر و داستان افغانستان و همکاری در نشریات فرهنگی بهعنوان سردبیر، مدیرمسئول و عضو هیئت تحریریه از دیگر فعالیتهای فرهنگی او بوده است.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی باشگاه خبرنگاران جوان افغانستان افغانستان