Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جام جم آنلاین»
2024-04-27@05:11:10 GMT

باید آغاز امامت امام عصر (عج) را جشن گرفت

تاریخ انتشار: ۲۵ آبان ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۵۴۵۷۲۴

باید آغاز امامت امام عصر (عج) را جشن گرفت

به گزارش جام‌جم آنلاین- به علاوه انسان معاصر در دوره‌­ای بسر می­‌برد که علی‌رغم تمامی پیشرفت­‌های موجود در عرصه تکنولوژی و صنعت، همچنان از پریشانی روحی، افسردگی، آشوب­‌های جهانی، بحران محیط زیست، چالش­ میان دولت­‌ها و عدم امنیت خاطر رنج می­‌برد و نسبت به آینده احساس دلهره دارد. در این میان بسیاری از جامعه شناسان، فیلسوفان، آینده‌پژوهان درباره آینده جهان به داوری و قضاوت نشسته­‌اند و هر یک مدل خاصی را پیش‌بینی و پیش‌گویی می­‌کنند، پاره­‌ای از آنان بر این باورند که بشر به قله و اوج رشد و شکوفایی رسیده و در آینده وضعیتی بهتر از وضعیت موجود را مشاهده نخواهد نمود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

عده­‌ای درگیری و پیکار میان تمدن‌ها و فرهنگ­‌ها را پیش‌بینی می­‌کنند و عده­‌ای دیگر مثبت‌اندیشانه به گفتگو و تعامل میان فرهنگ‌ها توصیه می‌کنند. در این میان ادیان نیز با تکیه بر آموز‌ه‌­های وحیانی و بشارت‌های نبوی به گونه­‌ای دیگر به داوری می­پردازند، آنان بر این باورند که اصلاح میان انسان‌ها و جوامع بشری نیازمند حضور و ظهور یک انسان پاک سیرت و رها از نفس و ابلیس است، فردی که دارای سلامت روحی است و راه‌های اتصال میان زمین و آسمان را می­‌داند و می­‌تواند انسان‌ها را با یکدیگر و با خداوند پیوند دهد.

روزی در پاسخ به نوجوانی که از من پرسیده بود اسلام و تعالیم دینی چه فایده و بهره‌ای برای انسان معاصر به همراه دارد و چطور می‌توانیم با دینی که برای مردم قرن‌های گذشته آمده، ارتباط بر قرار کنیم؟ پاسخ دادم که به نظر من آموزه‌های دینی، پیامبر (ص) و فرزندانش بیشتر به خاطر ما فرستاده شده‌اند تا برای مردم گذشته و ما انسانهای عصر جدید بیشتر به آنان نیاز داریم تا مردم زمان عرب جاهلیت.

او با تعجب به من نگریست و فکر کرد که شوخی می‌کنم, با بهت‌زدگی از من پرسید، چرا شما می‌گویید پیامبر برای عصر ما بیش از گذشته مورد نیاز است؟ در پاسخ گفتم درست است که پیامبر به عنوان آخرین رسول آسمانی برای همه دوران‌های پس از خود آمده است و نمی‌توانیم او را اختصاص به زمان خاصی بدهیم اما به نظر می‌رسد انسانهای عصر جدید بیش از گذشتگان نیاز به انسانی ملکوتی و آسمانی و اندیشه‌های او داریم. زیرا امروزه انسان‌های قرن بیست و یکم از جهت عقلی و علمی بسیار پیشرفت کرده‌اند و توانسته‌اند به بسیاری از نیازها و پرسش‌های خود در عرصه زندگی پاسخ دهند، اما آنچه را که در آن بهت‌زده و دارای تردیدهای جدی معرفتی هستند و نتوانسته‌اند خط مشی صحیحی را در آن برگزینند، پرسش‌های حوزه فرهنگ و علوم انسانی است و این همان چیزی است که پیامبر (ص) چه در عصر جاهلیت عرب با آن مواجه بود و چه انسان امروز با آن مواجه هست.

در واقع می‌توانیم بگوییم، وضعیت انسان معاصر خیلی وخیم‌تر از انسان دوره جاهلیت است، زیرا مردم زمان پیامبران پیشین می‌توانند ادعا کنند که در گذشته به رشد فکری و علمی نرسیده بودند، اما انسان جدید به همه چیز غیر از زندگی اخلاقی و معنوی دست یافته است و شدیداً از این محرومیت و کاستی رنج می‌برد. به همین جهت بر این باورم که ما در عصر جدید به برای پاسخ به پرسش‌های نوین نیازمند گفتمان‌های الهیاتی هستیم و تمدن‌های شرقی توانایی بیشتری را برای پاسخ به این دسته پرسش‌ها دارا هستند.

آنان که مهر و محبت امام مهدی عج را به دل دارند، هر چه را که آب و رنگ او را داشته باشد، ارج می‌گذارند و تمامی نمادها و رمزهای متکی بر شخصیت ایشان، برای آنان معنادار است. چطور می‌توان به کسی عشق ورزید، و روز تولدت یا روز منزلت دینی وی را دوست نداشت، روز نهم ربیع، روز آغاز ولایت و سرپرستی ایشان بر خلق است، به همین جهت، از طرفی شادیم که مقام امامت به ایشان تفویض شده است و از طرف دیگر خوشحالیم چون زیر لوای محبت، امامت و توجه ایشان قرار داریم. شیعیان در این روز مفتخرند که منتسب به امامی می‌شوند که در آن روزی که ندا ‌داده می‌شود، هرکسی با امام خویش جلو آید (کل أناس بامام)، شیعیان با امام عصر ع وارد محشر خواهند شد و افتخار خواهند نمود که در تحت اشراف و ولایت ایشان زیسته‌اند.

ترویج مراسم‌های مذهبی، به‌ویژه در خصوص امام مهدی عج، رغبت و توجه مردم را به ایشان افزایش خواهد داد و موجب الفت و مهر بیشتر خواهد گردید، خصوصاً که مراسم و اعیادی که بر محوریت پیشوایان دینی فراهم می‌گردد و موجب افزودن شادی در جامعه می‌شود، دارای کارکرد مثبت است و گاه باید بتوان معرفت دینی مردم را نسبت به ائمه، در اعیاد و جشن‌ها افزود. به‌علاوه افزودن جشن‌ها و مناسبات مذهبی در نهادینه کردن الگو و شیوه زندگی مسلمانان مؤثر است و آنها را برای زیستن در جهانی با ادبیات و سلوکی دینی و معنوی آماده می‌سازد.

امروزه در بخشی از کار می‌توان با توجه به قابلیت رسانه‌ها و ابزارهای تبلیغاتی، ، به ترویج و نهادینه شدن این نوع مراسم با استفاده از وسایل ارتباط‌جمعی همت گمارد و از طرف دیگر با برنامه‌های فرهنگی ازجمله تشکیل جشنواره‌ها، سخنرانی‌ها، مسابقات، کتاب‌خوانی و ... به نهادین کردن و تثبیت آن در میان مردم اقدام ورزید.

سید رضی موسوی گیلانی

عضو هیئت‌علمی دانشگاه ادیان و مذاهب

منبع: جام جم آنلاین

کلیدواژه: امام زمان عج

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۵۴۵۷۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آیا انسان واقعا «اختیار» دارد؟ اسپینوزا پاسخ می‌دهد

باروخ اسپینوزای فیلسوف، مفهومی قابل‌تامل از آزادی و اختیار را ارائه کرده که فهم شهودی ما از این موضوع را به چالش می‌کشد. به عقیده او، در حالی که فقط خداوند دارای آزادی و اختیار مطلق است، انسان‌ها تنها به طور نسبی مختار هستند.

به گزارش فرادید، اسپینوزا می‌گوید آزادی واقعی با تصدیقِ ضروری بودن رویدادها و موقعیت ما در زنجیرۀ علّی طبیعت به دست می‌آید. او ادعا می‌کند با پذیرش این دیدگاه ما می‌توانیم بر احساسات خود کنترل داشته باشیم. به عبارت خیلی ساده‌تر اسپینوزا می‌گوید اختیار انسان به این معناست که بپذیرد مجبور است.

اسپینوزا: کمک به دیگران برای دیدن

پرتره باروخ اسپینوزا، ۱۶۶۵

باروخ اسپینوزا روز ۲۴ نوامبر ۱۶۳۲ در آمستردام به دنیا آمد. او در یک جامعه یهودی بزرگ شد اما در جوانی تحت تأثیر طیف وسیعی از سنت‌های فلسفی از جمله آثار دکارت قرار گرفت. سرانجام، رشد ایده‌های خود او، منبعی برای بحث و جدل در جامعۀ یهودی و نهایتا منجر به تکفیر او توسط کنیسه آمستردام در سال ۱۶۵۶ شد. 

حتی در مقطعی، یک یهودی متعصب سعی کرد او را ترور کند. ژیل دلوز می‌گوید: «گاهی اوقات اتفاق می‌افتد که یک فیلسوف محاکمه شود، اما به ندرت با تکفیر و سوءقصد به جانش در ابتدای کار مواجه می‌شود» (۱۹۸۸، ص ۶). 

اسپینوزا برای ساخت ابزار نوری لنز می‌تراشید و این کار منبع اصلی درآمد او شد. او با وسایل کمی زندگی می‌کرد و تنها تجملِ زندگی او کتاب بود. او حتی کمک‌های مالی دوستان ثروتمند خود را رد می‌کرد. 

اسپینوزا از تراشیدن لنزها از نظر عملی و استعاری راضی بود. او علاقه داشت واقعیت را با دقت بیشتری ببیند و به دیگران کمک کند بهتر ببینند. او خواستار آزادانه اندیشیدن بود. او در مقطعی نپذیرفت در هایدلبرگ سخنرانی کند، چون می‌ترسید آزادی فکرش را محدود کند. همانطور که دلوز اشاره می‌کند، او نمی‌خواست به کسی فرمان دهد یا حتی او را متقاعد کند، بلکه فقط می‌خواست شیشه را شکل دهد یا عدسی را برای این دید آزاد الهام‌گرفته جلا دهد (۱۹۸۸، ص ۱۴). حالا می‌توانیم با یک ایده ساده اما جذاب شروع کنیم: مفهوم او از آزادی به «واضح دیدن» مربوط می‌شود. 

مبانی متافیزیکی اسپینوزا

پرتره رنه دکارت اثر فرانس هالس، ۱۶۴۹-۱۷۰۰

پیش از پرداختن به مفهوم آزادی یا اختیار، لازم است خیلی خلاصه تفسیر متافیزیکی اسپینوزا از جهان را که در کتاب «اخلاق» او بیان شده، ترسیم کنیم. سه مفهوم مورد نیاز است: جوهر، صفات و حالات. 

جوهر به یک موجود قائم به ذات و مستقل اشاره دارد که جز خود مستلزم چیز دیگری برای وجودش نیست. جوهر ذات زیربنایی هر چیزیست و بنابراین نامتناهی و ابدی است. اسپینوزا از این امر به عنوان خدا یا طبیعت یاد خواهد کرد و آن را به اصطلاح لاتین causa sui می‌نامد. 

صفات، کیفیات جوهر هستند. صفات در واقع حالات گوناگون جوهر هستند که تعدادشان هم نامتناهی است. اما از نظر اسپینوزا انسان‌ها تنها دو مورد از این صفات را می‌شناسند: فکر و امتداد. علاقه‌مندان به دکارت ممکن است Res cogitans (اندیشه) و Res extensa (امتداد) او را به یاد بیاورند.

اما برخلاف آنچه در فلسفۀ دکارت گفته می‌شد، برای اسپینوزا این دو صت از هم منفک نیستند بلکه در حقیقت حالات گوناگون یک جوهر (یعنی خدا) هستند؛ بنابراین، اسپینوزا نیازی به این نداشت که خودش را برای تعیین شیوۀ ارتباط نفس و بدن به زحمت بیاندازد. زیرا از نظر او نفس و بدن در واقع دو صفت یک جوهر یا دو روی یک سکه هستند.

در نهایت، حالات روش‌های خاص و متناهی هستند که در آن‌ها، جوهر خودش را بیان می‌کند. حالات مانند امواج بی‌شمار یک اقیانوس هستند. یک درخت، یک انسان، یک ساختمان و یک صندلی، همگی حالات جوهر هستند. 

به دنبال این ایده‌ها، حالات همیشه با حالات دیگر در ارتباط هستند، آن‌ها به هم وابسته هستند، به این دلیل که، طبق تعریف، جوهر به یک موجود قائم به ذات اشاره دارد. اما من و شما وجود را انتخاب نکردیم. ما پیامد علل خارج از خودمان هستیم. ما برای زیستن به دیگر چیزها وابسته هستیم. اسپینوزا استدلال می‌کند که بنابراین «آزادی اراده» یا همان اختیار در حقیقت یک توهم است.

گاهی اوقات، ما تصور می‌کنیم میل مثلاً خوردن کیک شکلاتی، محصول اراده ماست. اما در واقع، این به سادگی به این معناست که ما عللی را نادیده می‌گیریم (که ما را به حالات دیگر مرتبط می‌کند) که منجر به آن میل می‌شود؛ عللی مانند انگیزه‌های بیولوژیکی یا تبلیغاتی؛ به گفته اسپینوزا «نوزاد بر این باور است که با اراده آزاد خودش شیر می‌خورد». توهم اراده آزاد به ناتوانی در این درک مربوط است که ما حالات جوهر خدایی هستیم. 

برخی تصور اسپینوزا از خدا را مرتبط با پانتئیسم (همه خدایی) تفسیر کرده‌اند. در فلسفۀ اسپینوزا خداوند فراتر از واقعیت (یک موجود متعالی) نیست بلکه همۀ واقعیت است؛ خدا جهان هستی است. 

آزادی مطلق خداوند

تعریف آزادی در بخش اول کتاب «اخلاق» بسیار جالب است. اسپینوزا می‌نویسد: «آن چیز آزاد نامیده می‌شود که صرفاً به اقتضای ماهیت خودش وجود داشته باشد، و کنش‌هایش به خودی خود تعیین شود» این تعریف در حال حاضر با توصیف مشترک و شهودی ما از آزادی در تضاد است. 

برای نمونه، فرد می‌تواند آزادی را قدرت انجام کاری بدون متوقف شدن یا زندانی و برده نبودن تعریف کند. در مقابل، آزادی برای اسپینوزا مربوط به «متکی بودن به خود» است. این تنها معنای آزادی از نظر اوست.

اگر این درست باشد، پس خدا تنها موجودی است که می‌تواند آزاد باشد زیرا او تنها موجودی است که برای وجود داشتن به هیچ چیز جز خودش متکی نیست. متیو کیسنِر فیلسوف این را «آزادی مطلق» می‌نامد. اگرچه انسان‌ها هرگز نمی‌توانند به آزادی مطلق دست یابند، اما می‌توانند آزادی نسبی یا «درجاتی از آزادی» را مدنظر قرار دهند. 

اما در اینجا نیز این ایده باز به خوداتکایی مرتبط است. کیسنر توضیح می‌دهد: «اگر به خاطر حرف‌های یک فروشنده انتخاب کنم که یک خودروی جدید را بخرم، میتوان گفت نسبت به زمانی که این انتخاب نتیجه ترجیحات و استدلال‌های خودم باشد، از خوداتکایی و بنابراین آزادی و اختیار کمتری برخوردارم». 

استدلال به سوی آزادی نسبی

استدلال می‌تواند به افزایش آزادی نسبی فرد کمک کند. درک خطوط علیت، (نحوه ارتباط و اثرگذاری حالات بر یکدیگر) می‌تواند به درک آنچه بر ما اثر می‌گذارد و نیروهای خارجی که پیوسته به ما شکل می‌دهند کمک کند. وضوح داشتن در مورد آن ارتباطات علّی به معنای داشتن ایده‌های کافی در مورد واقعیت است. 

بنابراین، اگرچه انسان‌ها از نظر متافیزیکی آزاد نیستند، اما می‌توانند با درک چرایی چیزها به آن شکل که هستند، به آزادی نسبی دست یابند. در این مفهوم دوم، ما می‌توانیم به گونه‌ای آزاد باشیم که قدرت ما را برای فعال بودن افزایش دهد. به گفته گیتنز: «هرقدر خدا را بیشتر درک کنیم (…) بیشتر درک می‌کنیم که بخشی از او هستیم و چنین درکی به ما کمک می‌کند از آسیب دوری کنیم و آنچه را دنبال کنیم که برای ما خوب است». 

از این دید، اسپینوزا شبیه رواقیون است. او متقاعد شده که پذیرش ضرورت راه آزادی و فضیلت است.

آزادی به عنوان تسلط بر احساسات

خودنگاره (مرد ناامید)، گوستاو کوربه، ۱۸۴۳–۱۸۴۵

اسپینوزا تعریف دیگری از آزادی و اختیار هم دارد: تسلط بر احساسات

ما از طریق آگاهی و عقل می‌توانیم علایق‌مان را درک کنیم. وقتی احساسات‌مان را درک کنیم، دیگر اسیر آن‌ها نمی‌شویم. برای نمونه، افراد مبتلا به اعتیاد آزاد نیستند چون اعتیاد آن‌ها سبب ایجاد احساسات و اعمالی می‌شود که مخالف عقل است. 

اسپینوزا به عنوان یک خردگرا به تسلط بر احساسات از طریق درک عقلانی معتقد بود. با به دست آوردن بینش در مورد علل و مکانیسم‌های احساسات خود، می‌توانیم دلیل پدیدار شدن احساسات و اثرگذاری‌شان را بر اعمال‌مان را درک کنیم. در مورد این مفهوم آزادی به خودآگاهی مربوط میشود. در مورد اعتیاد، می‌تواند به شناسایی منابع اعتیاد کمک کند، مثلاً فقدان معنا، احساس تنهایی و یک بُعد فیزیولوژیکی مرتبط با پرهیز. 

در مجموع، فرد از راه عقل، میتواند ایده‌های مناسبی در مورد نیروهای علّی بیرونی شکل دهد که او را به کاهش انگیزه، قدرت و در نهایت یک زندگی غم‌انگیز سوق می‌دهد. در مقابل، آزادی راه برخورداری از یک زندگی شاد را محکم می‌کند. نبود آزادی اسارت است. اسپینوزا می‌نویسد: «وقتی انسان طعمه عواطف خود شود، ارباب خودش نیست، بلکه تحت سلطه بخت قرار می‌گیرد.» 

نکته ظریفی را باید افزود: تسلط بر احساسات شامل سرکوب یا حذف احساسات نمیشود، بلکه منظور هدایت آن‌ها از طریق عقل است. شاید به دلیل همین واقعیت است که این مفهوم آزادی درمانگر است و همانطور که کیسنر خاطرنشان میکند، به این معنا نیز هست که اسارت «فی نفسه اسارت عواطف نیست، بلکه اسارت هدایت شدن توسط احساسات غیرمنطقی است». 

نتیجه‌گیری نهایی

هنگام صحبت درباره زندگی اسپینوزا، بر اشتغال او به تراشیدن عدسی‌ها به‌عنوان روشی استعاری برای خلاصه کردن هدفش از دیدن واضح‌تر تأکید کردیم. اکنون، می‌توانیم این نکته را بیفزاییم که توانایی استدلال (بدست آوردن ایده‌های کافی در مورد پیوندهای علّی خود) می‌تواند نمایانگر لنزها باشد.

تنها در این صورت است که می‌توانیم ببینیم که آزادی انجام آنچه که می‌خواهیم (توهم آزادی اراده) نیست، بلکه درک جایگاه خود در خطوط و سطوح هستی است. فهمیدن یعنی آزاد بودن. 

البته، این ادعا که ما مفهوم اسپینوزا از اختیار و آزادی را در اینجا روشن کرده‌ایم، گستاخانه خواهد بود. غنا و پیچیدگی کار او همچنان افراد کنجکاو را مجذوب خود می‌کند. این مقاله بیش از این که یک مرور کلی باشد، تشویقی برای آشنایی با اسپینوزا است. شاید به همین دلیل، هگل در «سخنرانی‌های خود درباره تاریخ فلسفه» نوشت: «شما یا اسپینوزایی هستید یا اصلاً فیلسوف نیستید».

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • امام جمعه قم: از نیروی انتظامی و کسانی که زخم زبان‌ها را به جان خریدند تشکر می‌کنیم
  • شهادت هزاران نفر از مردم فلسطین، دستاورد غرب وحشی و مدعی دموکراسی است
  • عملیات وعده صادق از مصادیق امید به آینده بود
  • نقش ماموستا ملااحمد فخری در مبارزه با گروهک‌های معاند کم نظیر بود
  • اقامه نماز جمعه ارومیه به امامت حجت الاسلام والمسلمین سیدمهدی قریشی
  • داوطلبان هلال احمر ایثارگران واقعی هستند
  • آیا انسان واقعا «اختیار» دارد؟ اسپینوزا پاسخ می‌دهد
  • ولادت امام رضا ۱۴۰۳ چند شنبه است و آیا تعطیل است؟
  • رسیدن به سن تکلیف آغاز مرحله جدید زندگی است
  • دینِ انسانیت در حال فراگیر شدن است