رویت پذیریِ، پاسخ پایگی، بینامتنیت و اجتماع پذیریِ؛ چهارگام ترویج مطالعه
تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۵۵۹۰۴۵
به گزارش ایکنا به نقل از روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان، حجتالاسلام محمد قطبی اظهار کرد: کتاب با تعریف گستردهاش که شامل هر نوع نوشته قابل تبادل است به هر میزان در زندگی آحاد جامعه نقش و حضور بیشتری داشته باشد، حکایت از رشد و تعالی آن جامعه دارد.
وی ادامه داد: ایران اسلامی در سال پیروزی انقلاب در بسیاری از امورِ پیرامون کتاب از جمله چاپ، کاغذ، رنگ و حتی سبکها و روشهای تولید علم و محتوا به بیرون از مرزها وابستگی داشت و بدون کپی برداری از غربیها صنعت چاپ و نشر در ایران معنای کاملی نداشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حجت الاسلام قطبی افزود: امروز اما بسیاری از این فرآیندها با اندیشه و دانشِ درونی در حال انجام است. البته مهمتر از اقمار و امور حاشیهای، فرهنگ مطالعه است که باید بیشتر و بیشتر تقویت شود و نسل نوخاسته و مولود انقلاب اسلامی در متن زندگی خود با کتاب انس و ارتباط کاملی داشته باشند.
وی تصریح کرد: چهار مقوله است که هرگاه در کنار هم و مرتبط با هم قرار بگیرند میتوان به تقویت و توسعه فرهنگ مطالعه و رشد سواد و اندیشه و فکر در جامعه امیدوار بود و این چهار مقوله که به برکت جمهوری اسلامی ایران در نقطهای مناسب قرار گرفته است.
رییس دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان، اولین مقوله تقویت و توسعه فرهنگ مطالعه را رویت پذیریِ کتاب عنوان کرد و گفت: این مقوله امروزه با پیدایش رسانههای دیجیتال و فضای مجازی خیلی دور از شرایط مطلوب نیست و امکان رویت و دسترسی آحاد جامعه به کتاب فراهم است، گرچه صدا و سیما در امر رویت سازی کتاب هنوز هیچ الگوی مناسبی ندارد و از این زاویه کوتاهی کرده است.
کتاب پله ترقی انسان است
وی به دومین مقوله تقویت و توسعه فرهنگ مطالعه که پاسخ پایگی کتاب است اشاره کرد و تصرح کرد: کتاب باید نیازهای انسان را در هر زمینه با موضوع رده سنی، صنفی، جنسی و سطح معرفتی پاسخ بدهد، در واقع کتاب پله ترقی انسان است و اگر در جایی برای پرسش و ابهام و نیاز معرفتیِ انسان حرفی برای گفتن نداشته باشد همان جا نقطه کور کتاب است.
حجت الاسلام قطبی ادامه داد: در پاسخ پایگیِ کتاب، اکنون جمهوری اسلامی ایران در جایگاه مناسبی قرار گرفته است، دسته بندیهای کتابفروشیها و موضوع بندی کتابها در قفسههای کتابفروشیها از این توسعه و تنوع حکایت دارد. که البته تا رسیدن به جایگاه مطلوب فاصله زیادی داریم و لازم است نویسندگان، محققین، ناشران و متولیان امور فرهنگی در این خصوص نقش فعالتری ایفا کنند.
وی با بیان این که سومین مقوله تقویت و توسعه فرهنگ مطالعه، بینامتنیت کتاب است، گفت: کتاب باید حاوی محتوایی باشد که قابلیت تبدیل پذیری بالا و ارائه در همه انواع رسانهها را اشته باشد، کتاب باید محتوای سیالی باشد که در رفت و برگشت بین هنرها، مقولههای رسانهای، محصولات، سبک زندگی، فرهنگ و ادبیات، آیینها و سنتها و... باشد، این ویژگیِ بینامتنیتِ کتاب موجب خواهدشد کتاب هیچگاه از زندگی انسان حذف نشده و محور اصلی و نخ تسبیح همه حوزههای رسانهای و هنری در جامعه باشد.
رییس دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان اذعان کرد: نقش آفرینی نهادهایی از قبیل صدا و سیما، فرهنگ و ارشاداسلامی، آموزش و پرورش و... میتواند این فهم را در جامعه به وجود بیاورد که آنچه بین رسانهها، هنرها و سبک زندگی و فرهنگ جامعه پیوستگی و یکپارچگی به وجود میآورد، کتاب است.
وی آخرین و چهارمین مقوله تقویت و توسعه فرهنگ مطالعه را اجتماع پذیریِ کتاب عنوان کرد و گفت: کتاب باید نقطه اتّکا و تکیه گاه فعالیتهای مردمی و تشکلهای فرهنگی باشد، هر چه اجتماعها و تشکلهای فرهنگی و اجتماعی در جامعه بیشتر با محوریّت کتاب فعالیت نمایند، استحکام و قوت بیشتری به فرهنگ خواهند بخشید.
حجت الاسلام قطبی ادامه داد: روی آوردن به رسانههای نوین و فضای مجازی و هنرهای مدرن بدون بهره گیری از کتاب و محتوای بینامتنیِ آن موجب تهی شدن فعالیتها از مغز و محتوا خواهد شد. که البته از رسانههای فراگیری همچون صدا و سیما بیش از دیگران انتظار میرود به ویژه در برنامههای هنری خود از جمله سریالها، باید پیوستاریِ زندگی و فرهنگ با کتاب و علم و دانش را بیش از پیش مورد توجه قرار دهد.
وی در پایان افزود: گاهی یک سریال با بیش از سی قسمت را مشاهده میکنیم بدون اینکه حتی یکبار مستقیم یا غیر مستقیم دلادتهایی که حکایت از دانش، سواد و کتاب در آن باشد در سریال یافت نمیشود.
انتهای پیام
منبع: ایکنا
کلیدواژه: ایکنا اصفهان کتاب کتابخوانی مطالعه صدا و سیما حجت الاسلام قطبی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۵۵۹۰۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تداوم فرهنگی ایران از دیدگاه اسلامی ندوشن
علی اکبر جعفری ، عضو هیات علمی دانشگاه یزد به مناسبت ۵ اردیبهشت سالروز درگذشت دکتر اسلامی ندوشن ، در مطلبی نوشت: اسلامی ندوشن کتاب رباعیاتش- بهار در پاییز-که فشرده دریافتهای عمر خود میداند با این رباعی آغاز میکند: «آن دخت پریوار که ایران من است پیدا و نهان بر سر پیمان من است هم نیست ولی نهفته در جان من است هم هست ولی دور ز دامان من است» او عشق پیدا و پنهان خود به ایران را که جان در گرو آن دارد در این رباعی بیان میکند و البته که بیش از دهها جلد از آثار ش نیز اعم از کتاب و مقاله، عنوان «ایران» بر تارک خود دارد. حتی نابجا نیست اگر بگوییم کمتر نوشتهای از او میتوان یافت که در آن سخنی از ایران نرفته باشد . اما با وجود این عشق پرشور به ایران، هرگز از تلخیها و ناکامیابی های این سرزمین نیز دور نمانده و همواره اعتقاد و ارادت به ایران را با نقد و نقب معایبش بازخوانده است. در مقدمه همین کتاب بهار در پاییز مینویسد: «این را موهبتی میدانم که در کشوری به دنیا آمدهام که پر از حکمت و عبرت و رمز و راز است، کشوری چون ایران که مانند معشوقهای غزل فارسی هم دلفروز است و هم رنجدهنده.» و شبیه به همین مضمون را در پایان جلد چهارم کتاب روزها و در بخش حسابرسی از خود نیز میآورد: «کشوری را نمیشناسم که آنچه ایران به من داد، توانسته باشد بدهد. با همه آنکه افتاد مشکلها... ، از این که در این خاک به دنیا آمدهام، از بخت خود شکرگزارم. ایران مانند معشوق غزل فارسی است که هم همۀ عوامل ستمگری را با خود دارد و هم نمیتوان از او دل برگرفت.» اسلامی ندوشن در اولین مقالۀ کتاب «ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟» سیمای ایران باستان را در چهار محور ترسیم میکند؛ کشور آفتاب رخشان و آسمان پاک؛ واقع در ناف کره زمین، کم باران... از اینکه آفتاب رخشان داشته، خورشید فرمانروا و مهر در نظر مردمش پایگاه خاص یافتند و آسمان صافضمیر مردمش را به عمق لایتناهی متوجه کرد و کمبارانی سر مردمش را در انتظار دهش آسمان به بالا نگاه داشت و واقع بودن در مرکز جهان او را کشوری حادثهخیز کرد و سپس دین اشراقیاندیش زرتشتی را در خور توجه مییافت که در آن، اندیشۀ اشراقی ملهم از احساس و قلب مانع آن نیست که اهورامزدا خدای خرد نیز باشد در مقالۀ «ایران لوک پیر» از کتاب ایران و یونان در بستر باستان که در سال 1378 منتشر شد نیز به سیادت بیهمتای سیاسی ایران در جهان باستان میپردازد و در تمدن امپراتوری هخامنشی، این اقتدار سیاسی را متکی بر برتری ایرانیان در کشاورزی و جنگاوری میشناسد. «ایران و یونان» مقالۀ دیگری از این کتاب است که در کمال بیطرفی به مقایسه این دو کشور باستانی پرداخته شده است؛ هر یک زائیده اوضاعواحوال خاص سرزمین خود؛ ایران گرایش به فرهنگ عملی داشته است و یونان گرایش به فکر و چون وچرا... ایران ادارۀ دنیای شرقی را بر عهده داشت، اما شهر-کشورهای یونان بیشتر از این باری بر دوش نداشتند که خود را بپایند. ازاینرو میتوانستند در دو خط فلسفه و سوداگری کار کنند. و سرانجام بر این نکته تأکید دارد که؛ هیچکس نمیگوید که مردم ایران در دوران امپراتوری عیبهایی نمیداشتهاند، ولی در میان عیبها و حسنها این نیز مهم است که یک حکومت ملت خود را سربلند و کارساز و ایمن نگاه دارد. اما او در باره تاریخ ایران بعد از اسلام در کتاب «ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟» سقوط ساسانیان و گرویدن ایرانیان به دین اسلام را مهمترین رویداد در تاریخ سههزارسالۀ ایران میداند که موجب میشود تا با فروپاشی نظام طبقاتی ساسانی بسیاری از استعدادها مجال رشد بیابند و مرزهای کشوری که بر سر چهارراه شرق و غرب و شمال و جنوب بود بهتدریج به روی اقوام و ملل گوناگون گشوده شود و آمیزشی در نژادها و فرهنگهای آن به وجود آید؛ و سپس بنا به شواهد تاریخی میگوید؛ بنیامیه که خلافت را به فساد آلودهاند سرزمینهای فتحشدهای چون ایران را به دیده تحقیر مینگریستند. همین رفتارها تبعیضآمیز بهتدریج واکنش قوم ایرانی را برمیانگیخت و در غیاب قدرت فائقه سیاسی پیشین، برای مهار این اجحافها و برتریطلبیها، نوعی سیادت فرهنگی را جانشین سیادت سیاسی سابق خود کرد. اسلامی ندوشن، نخستین پیشگامان این جریان را ابن مقفع، طبری و حلاج میداند که در پیوند ذخایر فرهنگی ایران پیش و پس از اسلام جانفشانی کردند؛ اما او قرن سوم هجری را بهواسطه احیاء زبان فارسی دری و سرایش شاهنامه فردوسی مهمترین قرن تاریخ ایران پس از اسلام میشناسد و معتقد است اگر کشور اسیر دست تورانینژادانی نظیر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان نشده بود بهویژه با ظهور تفکر علمگرای کسانی چون رازی، فارابی، ابنسینا و بیرونی، ایران سرنوشت گشاینده و روشنتری مییافت ولی در برابر همدستی این کارگزاران تورانی با خلفای بغداد ناگزیر به اتخاذ روشهای دفاعی نرم گردید و از نظر او ادبیات عرفانی، پناهگاه قوم ایرانی گشت: «ورود عرفان به ادب فارسی با این آبوتاب و عرض و طول بسیار معنیدار است. ایرانیان از نبرد متعارف چه با بازو و چه با قلم خسته شدند. دیدند که کار پیش نمیرود؛ بنابراین در عالم معنا پناه جستند.» در نظر اسلامی ندوشن، هرچند گرایش ایرانیان به عرفان و تصوف از سر ناگزیری و در واکنش به قشریگری و ایرانستیزی بود که با سقوط سلسلههای ایرانیگرای چون سامانی و صفاری و آلبویه، و ورود ترکهای غزنوی و سلجوقیِ تحتالحمایۀ خلافت بغداد پدید آمده بود اما از جهتی هم اسباب ظهور سخنگویان ممتازی چون مولانا، حافظ، سعدی، خیام و عطار و... شاهکارهای بزرگی در ادب فارسی فراهم کرد که جز با رشد و نضج در مکتب عرفانی ایران قابل ظهور نبودند. بنابراین به اعتقاد اسلامی ندوشن ایران در دوره میانه تاریخ خود که به دوران پس از اسلام شناخته میشود از امپراتوری سیاسی دوره باستان بهنوعی امپراتوری فرهنگی کوچ کرده و با بهرهگیری از آموزههای اسلام راستین و میراث اشراقی ایران باستان، سنت فکری ژرفنگر و گشایندهای به نام عرفان بنیان نهاد که توازن بخش ایرانیت و اسلامیت بود و عیارهای انسانی و اسلامی را در هم میآمیخت تا خود را از کوران تعصب و تزاید، برهاند و راه تعقل و توازن را به مردم بنماید، حاصل چنین رویکردی بزرگترین شاهکارهای فرهنگ و ادب فارسی است که در این دوران به وجود آمد. بنابراین از دیدگاه وی، ورود اسلام به ایران مهمترین حادثه در تاریخ دراز آهنگ ایران است. چون در کتاب ایران و تنهائیاش نیز آورده است؛ در میان افتادنهای تاریخ، افتادن ساسانیها از همه عجیبتر است براثر آن سرنوشت ایران دگرگون گشت و ورق تازهای در تاریخش باز شد. چه میبایست کرد؟ اسلام، با پیام توحید، عدالت، و... به ایران آمده و ایرانی آن را با آغوش باز پذیرا گشت؛ اما دیری نپایید که بنیامیه، سیاست تبعیض نژادی در پیش گرفت و مردمی را که بیش از هزار سال، پیشینه مدنیت و جهانداری داشت، «عجم» و «موالی» خواند. او دراینباره می گوید؛ هر چند پیام اسلام، شیرین و گوارا بود وحتی پارهای قیدهای زندگی اجتماعی ایرانیان همچون نظام طبقاتی را از میان برداشت و سبب شکفتگی استعدادها گشت؛ ولی عملکرد بنی امیه وبنی عباس که به نام اسلام حکم میراندند، ایرانی را بار دیگر در تاریخ خویش، بر سر دوراهی قرار داد. این جنبوجوش تازه و درعینحال تنگناهایی که ایرانی احساس میکرد، او را چند گاهی در ابهام و گیجی فروبرد، ولی سرانجام تصمیمی تاریخی گرفت. تصمیم نهایی آن شد که دین جدید پذیرفته شود، بیآنکه ایران از دست برود. ایران به صورتی که در گذشته بود دیگر نمیبود اما جوهره آن را میشد در شکل دیگری نگاه داشت. او در ادامه می گوید؛ من گمان میکنم که تاریخ این هزار و چهارصد ساله ایران بر روی این تصمیم حرکت کرده است. این امر، از یک سو به آفرینشِ گونهای پویش و پویایی انجامید که سرچشمه آثار مهمی شده است؛ و لذا ازاینپس وزنه زندگی بر فرهنگ افتاد. در پی این تحول دورانساز، فرهنگ ایران اسلامی با فرهنگ کهن ایرانی پیوند یافت. سپس با تأکید فراوان ادامه می دهد؛ در این میان جایگاه شاهنامه، ممتاز است. زبان فارسی و شاهنامه سرنوشت ایران را تغییر دادند؛ و به تولای آنان، باز ایرانی شد قومی متفاوت با دیگران، این کتاب، ایران گذشته را به ایران بعد پیوند داد. ایران، تغییر مذهب داده بود، ولی زبان فرهنگ، زبان جاویدان و عام است ازاینرو، فرهنگ ایران باستان، همچون آب قنات که از ژرفای خاک و پنهان حرکت میکند، به دوران اسلامی نفوذ کرد؛ و رد پای خود را بر همه چیزاز آداب و آیینها، آتشافروزی نوروز، موسیقی، نقشهای قلمکار، قالی، کاشی، اندرزها، نامها، یادها، داستانها و...گذاشت. اسلامی ندوشن در کتاب مرزهای ناپیدا از این انباشت فرهنگی که تهنشین وجدان آگاه و ناآگاه قوم ایرانی است بهعنوان مرزهای ناپیدا یاد می کند و آن را بایگانی ذهنی و حافظه تاریخی حبس شدۀ گذشتگان میداند که بقول خیام؛ گفتند فسانهای و در خواب شدند، او معتقد است؛ همین افسانۀ بزرگ، در اتصال رودوار خود، زندگی انسان را پهناور کرده است تا انسان از مرحله خور و خواب درگذرد و پشت دیوار سربیرنگ پوچی و ملالت متوقف نماند و امروز خود را بر پایه آموختههای دیروز، سامان آگاهانهتری دهد.
کانال عصر ایران در تلگرام