دیپلماسی چندجانبه برای تداوم برجام
تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۵۶۱۵۷۰
تهران - ایرنا - درحالی که دولت ترامپ تلاش دارد تا دایره تقابل ضدبرجامی خود را درقالب دیپلماسی تهدید به حوزه همسایگان ایران برساند، دیپلماسی چندجانبه جمهوری اسلامی ایران درچارچوب تعامل سازنده می تواند پاسخی قاطع به روندهای محدودیت ساز باشد.
به گزارش ایرنا، تحولات مرتبط با برجام پس از بازگشت دور دوم تحریم ها واعلام ایجاد ساز و کار ویژه مالی (SPV) ازسوی اتحادیه اروپا برای تسهیل خدمات مالی و تجاری میان ایران و اروپا در روند متفاوتی پیش می رود،گویی به مبارزه ای بی امان از تقابل دیپلماسی چندجانبه در برابر دیپلماسی تهدید دولت ترامپ تبدیل شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
درک چنین فضایی نشان می دهد که اکنون دیپلماسی و دیپلمات ها به ابزارهای قدرتمندی تبدیل شده اند که می توانند منافع راهبردی سیاسی –اقتصادی و دفاعی کشور را حفظ و حراست کنند.
در این زمینه، مذاکرات جامع جمهوری اسلامی ایران و اسپانیا درقالب دور دوم مکانیسم مشورت های سیاسی معاونان وزرای خارجه با سفر «سید عباس عراقچی» معاون سیاسی وزیر امورخارجه به مادرید برگزار شد.
در مذاکرات روز جمعه میان معاون سیاسی وزیر امورخارجه کشورمان با «فرناندو والنسوئلا» قائم مقام وزارت امور خارجه مجموعه موضوعات مورد علاقه طرفین شامل مباحث سیاسی، اقتصادی و محورهای منطقهای و بینالمللی مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت.
والنسوئلا با اشاره به اراده سیاسی اروپا برای مقابله باسیاست یکجانبه گرایانه آمریکا برحمایت از برجام تاکید کرد و گفت: اتحادیه اروپا به دنبال تدوین ساز وکاری است که مستقل از بانک مرکزی و سایر نهادهای پولی و مالی بتواند روابط ایران و اروپا را پوشش دهد.
وی تاکید کرد:تا زمانی که ایران و اتحادیه اروپا برجام را حفظ کنند فرصت برای یافتن راه کارهای همکاری برای رفع موانع تجاری وجود خواهد داشت.
همچنین پیش از این، سید عباس عراقچی به فاصله کوتاهی از بازگشت دومین بخش تحریمهای نفت و انرژی امریکا روز پنجشنبه راهی ایتالیا شد تا درباره جدیدترین تحولات پیرامون یافتن راهکارهای عملیاتی حفظ برجام با مقامهای این کشور دیدار و گفتوگو کند. دیدارهایی که او در خلال آنها خواستار سرعت بخشیدن به روند اجرایی کانالهای طراحی شده مناسبات مالی ایران و اروپا شد.
به نظر می رسد که نقطه مشترک و تمرکز این سفرها، چانه زنی بر سر چگونگی کارکرد و عملیاتی سازی ساز وکار ویزه مالی است.
این درحالی است که مقام های آمریکایی نیز درتلاش بوده اند تا فشارهای خود را برکشورهای همسایه ایران افزایش دهند.پس از سفر 'جان بولتون' مشاور امنیت ملی آمریکا به دو کشور منطقه قفقاز یعنی گرجستان و ارمنستان و رایزنی با مقام های بلندپایه این دو کشور ازجمله 'نیکول پاشینیان' نخست وزیر موقت ارمنستان با محوریت خروج آمریکا از برجام، خبرگزاری 'ترند ' جمهوری آذربایجان روز جمعه به نقل از سفارت آمریکا در باکو، گزارش داد که کارشناسان وزارت خارجه و خزانه داری امریکا با هدف تشریح سیاست های امریکا در زمینه تحریم ایران به باکو، ایروان و تفلیس سفر کردند.
براساس اطلاعاتی که سفارت امریکا در اختیار خبرگزاری ترند قرار داده است؛ امریکا برنامه ریزی کرده است که دولت های جهان را درباره اهداف تحریم های این کشور علیه ایران توجیه و با مذاکرات حضوری پرسش های آنها را پاسخ دهد.
فلسفه چنین اقداماتی از سوی دولت ترامپ، تشدید دیپلماسی تهدید و اجبار در سطح گسترده و به ویژه در میان دایره همسایگان ایران است تا بتواند ناکامی در محدودسازی برجام را کاهش دهد.
اما جمهوری اسلامی ایران نیزاقدامات خود را درچارچوب دیپلماسی چندجانبه پیگیری می کند،دیپلماسی چندجانبه یکی از ابزارهای دستگاه دیپلماسی ایران جهت پیگیری منافع ملی حاصل از برجام است. دیپلماسی چندجانبه دولت روحانی طیف متنوعی از دیپلماسی رسمی، اقتصادی و تجاری با گستره جغرافیایی مختلفی را در برمی گیرد. دیپلماسی چندجانبه ایران که پیش از این دولت ترامپ را مجبور بر کاهش فشار بر خریداران نفتی ایران کرد، اکنون در چارچوب دیپلماسی منطقه ای نیز قادر است مسیرهای تنفس اقتصادی را در حوزه منطقه ای باز نگهدارد.
بنابراین اکنون تقابل دیپلماتیک ایران و آمریکا به نقطه حساس خود رسیده است، نقطه ای میان دیپلماسی چندجانبه و دیپلماسی تهدید و آنچه در چنین فضایی می تواند فرجام چنین تقابلی را رقم بزند، دوری از تنش و حرکت در چارچوب چراغ راهنمای سیاست خارجی یعنی «عزت»، «حکمت» و «مصلحت» برای پیشبرد تعامل سازنده با جهان خواهد بود.
اروپام**2040**1590
منبع: ایرنا
کلیدواژه: سياسي ايران برجام آمريكا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۵۶۱۵۷۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ناسیونالیسم ضد استعماری؛ از سوسیالیسم تا اسلام
عصر ایران - ناسیونالیسم ضد استعماری، در واقع ناسیونالیسم رایج در جهان سوم است که به بیرون راندن دولتهای استعمارگر از سرزمینهای آسیایی و آفریقایی منتهی شد.
این نوع ناسیونالیسم، در واقع همان اصول ناسیونالیسم اروپایی را که در برابر کلیسای کاتولیک و امپراتوریهای بزرگ اروپایی به کار گرفته شد تا دولتهای مستقل و کوچکتر اروپایی شکل بگیرند، متوجه همین دولتها کرد.
بدینترتیب، دولتهای استعمارگر اروپایی، که برخی از آنها زادۀ ناسیونالیسم بودند، با شکلگیری ناسیونالیسم ضد استعماری، مجبور شدند استقلال سیاسی سرزمینهای غیراروپایی را به رسمیت بشناسند.
در واقع استعمارگرایی در تبدیل ناسیونالیسم به یک آیین سیاسی دارای اهمیت جهانی موفق شد، و در آفریقا و آسیا کمک کرد تا حسی از ملتمداریِ شکلگرفته از آرزوی "آزادی ملی" پدید آید.
در قرن بیستم ضدیت با استعمارگرایی موجب شد که جغرافیای سیاسی بخش اعظم جهان تغییر کند. جنبشهای استقلالخواهی که بین دو جنگ جهانی پدید آمدند، پس از پایان جنگ جهانی دوم انگیزۀ مضاعفی پیدا کردند و امپراتوریهای بسیار گستردۀ بریتانیا، فرانسه، هلند و پرتغال در برابر ناسیونالیسمِ در حال پیدایش خرد شدند.
در جریان جنگ جهانی دوم به هند قول استقلال داده شده بود و این کشور سرانجام در سال 1947 به استقلال دست یافت. چین پس از انقلاب کمونیستی 1949، پس از هشت سال جنگ با اشغالگری ژاپنیها، وحدت واقعی و استقلالش را به دست آورد.
اندونزی پس از سه سال جنگ با هلند در سال 1949 اعلام استقلال کرد. شورشی نظامی فرانسه را مجبور کرد در سال 1954 از ویتنام عقبنشینی کند؛ گرچه استقلال و یکپارچگی نهایی آن، پس از جنگ 14 سالۀ دیگری با ایالات متحدۀ آمریکا، در سال 1975 بدست آمد.
مبارزات ناسیونالیستی در آسیای جنوب شرقی به اینگونه جنبشها در آفریقا الهام بخشید و جنبشهای آزادیبخش تحت رهبری کسانی مانند نکرومه در غنا، دکتر آزیکیوه در نیجریه، جولیوس نایرره در تانگانیکا (تانزانیای بعدی)، و هستینگز باندا در نیاسالند (مالاوی بعدی) آغاز شدند.
گامهای استعمارزدایی در آفریقا از اواخر دهۀ 1950 به بعد شتابانتر شد. نیجریه در سال 1960 از بریتانیا استقلال یافت، الجزایر پس از جنگی دراز با فرانسه در سال 1962 به استقلال رسید، کنیا در سال 1963 مستقل شد، و تانزانیا و مالاوی نیز یکسال بعد به استقلال رسیدند. آخرین مستعمرۀ بازمانده، آفریقای جنوب غربی، سرانجام در سال 1990 با نام نامیبیا مستقل شد.
نخستین شکلهای اقدام ضد استعمارگرایی، بسیار متکی به ناسیونالیسم کلاسیک اروپا بود و از اندیشۀ حق تعیین سرنوشت ملی الهام میگرفت. اما ملتهای آفریقایی و آسیاییِ در حال پیدایش، در موقعیت بسیار متفاوتی از دولتهای اروپاییِ تازه ایجاد شده در سدۀ نوزدهم قرار داشتند.
از نظر ملتهای آفریقایی و آسیایی، خواست استقلال سیاسی با آرزوی توسعۀ اجتماعی و پایان تابعیت آنها نسبت به دولتهای سنعتی شدۀ اروپا و ایالات متحدۀ آمریکا پیوند جداییناپذیری داشت. بنابراین هدف "آزادی ملی" ساحتی اقتصادی و سیاسی نیز بود.
به این ترتیب میتوان توضیح داد چرا جنبشهای ضد استعماری نوعا به لیبرالیسم نظری نداشتند، بلکه به سوسیالیسم بویژه مارکسیسملنینیسم به عنوان ابزار بیان روشنتر آرزوها و بلندپروازی ناسیونالیستی گرویدند.
به ظاهر، ناسیونالیسم و سوسیالیسم آیینهای سیاسی ناسازگاری به نظر میرسیدند. سیوسیالیستها به طور سنتی از اینترناسیونالیسم جانبداری کردهاند، زیرا بشریت را واحد یگانهای میدانند و میگویند تقسیم نوع بشر به ملتهای جداگانه فقط بدگمانی و دشمنی میپرورد. به ویژه مارکسیستها اصرار داشتهاند که "پیوندهای طبقاتی" قویتر واقعیتر از "پیوندهای ملی" است؛ یا به گفتۀ خود مارکس در مانیفست کمونیست، "زحمتکشان کشور ندارند."
گیرایی سوسیالیسم برای کشورهای در حال توسعه بر این اساس بود که ارزشهای اجتماعی و همکاریای که سوسیالیسم عملی میکند، به طور ژرف در فرهنگهای جوامع سنتی پیشاصنعتی استقرار یافتهاند.
در این معنا، ناسیونالیسم و سوسیالیسم تا آنجا پیوند دارند که هر دو بر همبستگی اجتماعی و اقدام جمعی تاکید میورزند. با این معیار، ناسیونالیسم ممکن است از سوسیالیسم ضعیفتر باشد و اصل "اجتماعی" را دربارۀ ملت به کار ببرد؛ در حالی که سوسیالیسم این اصل را برای پوشش دادن به کل بشریت گسترش میدهد. به طور خاصتر، سوسیالیسم و بویژه مارکسیسم، تحلیلی از نابرابری و استثمار میدهد که با آن تجربۀ استعماری را میتوان فهمید و با فرمانروایی استعماری میتوان مبارزه کرد.
به همان صورتی که پرولتاریای سرکوب شده و استثمار شده به این رای رسید که میتواند از راه براندازی انقلابی سرمایهداری به آزادی دست یابد، ناسیونالیستهای جهان سوم نیز "مبارزۀ مسلحانه" را به منزلۀ وسیلۀ دستیابی به رهایی سیاسی و اقتصادی شناختند، و از این رو دو هدف "استقلال سیاسی" و "انقلاب اجتماعی" را ترکیب کردند.
کشورهایی مانند چین، کرۀ شمالی، ویتنام و کامبوج، با جنبشهای ضد استعماری، آشکارا از مارکسیسملنینیسم جانبداری کردند و با دستیابی به قدرت، به گرفتن داراییهای خارجی و ملی کردن منابع اقتصادی اقدام نمودند، و اقتصاد برنامهریزی شده به سبک شوروی را برپا کردند.
دولتهای آفریقا و خاورمیانه شکل کمتر ایدئولوژیک سوسیالیسم ناسیونالیستی را بوجود آوردند که در الجزایر، لیبی، زامبیا، عراق، یمن جنوبی و چند جای دیگر عملی شد. سوسیالیسم مورد نظر این کشورها، به طور معمول با توسل به جنبش یا منافع ملی وحدتبخش، که نوعا رهبر کاریزماتیک قدرتمندی آن را اعلام میکرد، پیش رفت.
اما ناسیونالیستهای کشورهای در حال توسعه، همیشه نخواستهاند ناسیونالیسم خود را به زبان سوسیالیسم یا مارکسیسمِ برگرفته از غرب بیان کنند. مارکسیسملنینیسم، بویژه از دهۀ 1970 جای خود را به شکلهای بنیادگرایی دینی، و بویژه بنیادگرایی اسلامی داد.
این جابجایی سبب شد که کشورهای در حال توسعه، گرایشی غیرغربی و در واقع ضدغربی پیدا کنند. دست کم در عالم نظر، اسلام میکوشد هویت سیاسی فراملیای را تقویت کند که موجب اتحاد تمام کسانی میشود که "راه اسلام" را در قالب "ملت اسلام (امت)" پذیرفتهاند.
انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، توان بنیادگرایی اسلامی را به مثابه مرامی که موجب بازخیری ملی و معنوی است، به اثبات رساند. با برقراری "جمهوری اسلامی" راه بازگشت به ارزشها و اصول شریعت در پیش گرفته شد تا ایران به طور کلی از نفوذ "فسادآور" ماتریالیسم غربی و به طور خاص از نفوذ "شیطان بزرگ" دور بماند.
کانال عصر ایران در تلگرام