جنگ و گریز بالگرد ایرانی با جنگنده عراقی در سوسنگرد
تاریخ انتشار: ۲۸ آبان ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۵۸۵۴۳۰
دو تا جنگنده عراقی سمت ما آمدند. سمت ماچپ کوه بود و سمت راست هم کابل فشار قوی قرار داشت. ما کابلها را رد کردیم و رفتیم توی شیارها نشستیم تا از خطر جنگندهها در امان بمانیم. داد میزدیم و خلبان ۲۱۴ را صدا میکردیم. عقب مانده بود. صدا میزدیم: «محمود بیا اینجا.»
به گزارش ایسنا، سرهنگ بازنشسته خلبان بالگرد فرائیل فرجی درباره روزهای عملیات آزادسازی سوسنگرد توضیح میدهد: اوضاع به هم ریخته بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
باید میرفتیم منطقه را شناسایی میکردیم و با دشمن درگیر میشدیم. تیپهای لشکر ۹۲ امکانات کاملی نداشتند. بعد از انقلاب، یک مقدار سازمان ارتش از نظم همیشگی خارج شده بود. ما کار دستههای شناسایی را هم انجام میدادیم. سرهنگ جلال اکبر که فرمانده گردان تک گروه مسجد سلیمان بود، آمد به آشیانه و اوضاع را دید. داد زد که چرا مهمات توی آشیانه است؟ چرا خلبانها توی آشیانه هستند؟ تا نیروهای لشکر آمدند مهمات را از آشیانه ببرند، عراق با خمپاره آشیانه را زد و خیلی از مهمات منفجر شدند.
یک روز، تمام اهواز از صدای انفجار مهمات میلرزید. سریع بالگرد را در جاهای مختلف پراکنده کردیم. آن شب، بالگردها را کنار نیروگاه «ویس» نشاندیم و شب همانجا کنار رودخانه خوابیدیم. فردا، دستور رسید که بالگردها را ببریم، آشیانه پادگان مسجد سلیمان. سرهنگ امیر سرخی، فرمانده پادگان مسجد سلیمان بود.
فرائیل فرجی و شهید خدادی (سمت راست تصویر)از پادگان مسجد سلیمان بلند میشدیم و میرفتیم بهسمت ارتفاعات اللهاکبر. عراق روی «رَمل»های بین ارتفاعات و سوسنگرد جاده آسفالت زده بود. ما میرفتیم، شناسایی میکردیم و بعد، آنها را هدف قرار میدادیم. وقتی عراق نتوانست اهواز را اشغال کند، برگشت بهسمت سوسنگرد تا آنجا را تصرف کند. چند روز بود با عراقیها در تپههای «اللهاکبر» درگیر بودیم.
در ۲۰ آبان، به ما خبر دادند که قرار است عملیات آغاز بشود. ما میرفتیم شناسایی میکردیم. درگیر میشدیم و بعد میآمدیم در رکن دوم لشکر ۹۲ روی نقشه علامتگذاری میکردیم. به هر مأموریتی که میرفتیم، با سه بالگرد کبرا و یک ۲۱۴ همراه رسکیو (نجات) که اگر سانحه دادیم، کمکمان کند. افسر عملیات که اسمها را میخواند، همه میرفتند عملیات میکردند و بر میگشتند. شهید خدادادی آنزمان کمک من بود که بالگردشان بعدها در عملیات «الی بیتالمقدس» با شهید حراف دچار سانحه شد و هردو شهید شدند.
پرواز بر سر عراقی ها و دوئل با تیربارچی عراقی
ما از سمت تپه اللهاکبر و کرخه، دور میزدیم و عراقیها را هدف قرار میدادیم باید از سمت کوههای میشداغ بین سوسنگرد و بستان می رفتیم بهسمت سوسنگرد. تا شب ۲۶ آبان، هر خلبان روزی دستکم چهار سورتی پرواز میکرد، هربار ۴۰ دقیقه در آسمان بودیم. در۲۵ آبان از تهران خبر رسید که امام خمینی(ره) دستور دادهاند که سوسنگرد باید تا فردا آزاد بشود. ما در مسجد سلیمان ۶ دسته بودیم. دستور ایشان را که شنیدیم، آماده عملیات شدیم. همه خواستند بروند فرمان امام را اجرا کنند. ساعت ۶:۳۰هوا که روشن شد، رفتیم بالای سر عراقیها. کوههای اللهاکبر تقریباً پاکسازی شده بود. از شرق غرب و جنوب سوسنگرد به عراقیها حمله کردیم.
به عراقیها که رسیدیم، یکی از کامیونهایشان داشت از منطقه فرار میکرد. یک تیربارچی هم روی آن نشسته بود و بهسمت بچهها شلیک کرد. به شهید خدادادی گفتم که قدرت! میبینی چه بیرحمانه میزند؟ گفت: «آره، الان حسابشو میرسم.» یک موشک شلیک کرد و دقیقاً خورد به تیربارچی. آتشش که خاموش شد، آنقدر خوشحال شدم که دستم بیحس شد. به خدادادی گفتم بقیهاش با تو! من دستم خواب رفته.
قدرت دور زد و توی بیسیم گفت که تا اون باشه دیگه از این غلطا نکنه! شهید حراف روی خط آمد و گفت: «چی میگی؟ داره صدا پخش میشه.» قدرت هم گفت: «تو بیسیم گفتم که بقیهشون بشنون و حساب کار خودشونو بکنن! » یکبار که برمیگشتیم، دو تا جنگنده عراقی سمت ما آمدند. سمت ماچپ کوه بود و سمت راست هم کابل فشار قوی قرار داشت. ما کابلها را رد کردیم و رفتیم توی شیارها نشستیم تا از خطر جنگندهها در امان بمانیم. داد میزدیم و خلبان ۲۱۴ را صدا میکردیم. عقب مانده بود. صدا میزدیم: «محمود بیا اینجا.» میگفت که شما رفتهاید و درمیان کوه پنهان شدهاید و به من میگویید بیا. اینجا دشت است. کجا قایم شوم؟ که خدا را شکر، هواپیماها ما را ندیدند و رفتند.
یادم میآید دو دسته بالایِ سر دشمن بودند و دو دسته هم در میانه راه؛ دو دسته دیگر هم در حال مهمات گیری بودند. طوری برنامهریزی کرده بودیم که حتی یک دقیقه آسمان برایشان امن نباشد. با هر موشک، یک تانک یا وسیلهشان را شکار میکردیم. نمیگذاشتیم مهماتمان هدر برود. آنقدر زدیمشان که از منطقه فرار کردند. قبل از ظهر عقبنشینی کردند. سمت کرخه رفتند. نیروهای زمینی و هوایی هم به سمت سوسنگرد آمدند و شهر را گرفتند. با تیپ ۲ و ۳ هماهنگ بودیم و بنا به درخواستشان پرواز میکردیم و هرجا را که میگفتند، هدف قرار میدادیم.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: دفاع مقدس شکست حصر سوسنگرد هوانیروز ارتش
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۵۸۵۴۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بالگرد اورژانس استان تهران جان دو نفر را در اتوبان تهران-قم نجات داد
حوالی ساعت ۸:۵۶ دقیقه امروز پنجشنبه (۳۰ فروردین ماه ۱۴۰۳)، تصادف شدید دو خودرو در اتوبان تهران-قم به مرکز ارتباطات ۱۱۵ اعلام شد.
پس از اعلام این گزارش با هماهنگی لازم با عوامل پلیس محل حادثه در اتوبان به صورت کامل بسته و موقعیت برای فرود بالگرد فراهم شد.
کارشناسان اورژانس استان تهران در کمترین زمان ممکن فقط در ۱۴ دقیقه خود را با بالگرد به محل حادثه رساندند.
در نهایت دو مصدوم با بالگرد جهت انتقال به بیمارستان امام خمینی (ره) به پد بوستان ولایت و سپس با آمبولانس به بیمارستان انتقال یافتند.
باشگاه خبرنگاران جوان علمی پزشکی بهداشت و درمان