Web Analytics Made Easy - Statcounter

خراسان نوشت: وسایل خانه مان که متعلق به زمان زندگی با زن اولش بود بیشتر به دست دوم شباهت داشت تا به یک زندگی کارمندی با درآمدی ایده آل. زمان روشن کردن شعله گاز و بخاری، حق نداشتم از چند چوب کبریت استفاده کنم و باید همزمان با یک چوب کبریت چند شعله را روشن می کردم و اگر در آخر کمی از ته چوب کبریت می ماند حق دور انداختن آن را نداشتم و دوباره نوبت بعدی باید از آن استفاده می کردم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

شوهرم به جای این که برایم لباس بخرد از من می خواست لباس های خواهرم را که قصد دور انداختن شان را داشت بپوشم و خودش با افتخار پیش همه می گفت به خاطر آینده نگری اش لباس های برادرش را می پوشد و این کار یک تصمیم عاقلانه است.
شوهرم فقط عید به عید مرغ می خرید و مدام نان خشک و ماست و گاهی تخم مرغ می خوردیم. زمانی که شوهرم به اصطلاح خودش ولخرجی می کرد یک گونی برنج با کیفیت پایین می خرید که اصلاً قابل خوردن نبود و بوی پلاستیک می داد و بابت همین هم سر من منت می گذاشت.
کارت حقوقم دست همسرم بود و به محض این که حقوق هر دوی مان واریز می شد بلافاصله شوهرم آن ها را در یک حساب بانکی پس انداز می کرد و حق خرج کردن نداشتم. وقتی فرزندان دو قلویم به دنیا آمدند لباس های شان مندرس بود و فقط زمان مدرسه رفتن آن هم به زور مدیران مدرسه حاضر می شد لباس و فرم نو بخرد و بابت این کارش بچه هایم مدام پیش معلم ها سرافکنده بودند.
حتی یک بار وقتی کارت بانکی حقوقم سوخت و برای دریافت مجدد اقدام کردم شوهرم متوجه قضیه شد و بابت این کار به شدت من را کتک زد. او بیشتر حقوق مان را خرج دادن قسط وام هایی که برداشته بود می کرد و از طریق همین وام ها چندین خانه بزرگ خریده و حتی تعدادی از آن ها را به اسم من کرده بود تا به نوعی من را به زندگی دلگرم کند اما چه فایده که ذره ای از آن مال و اموال به درد من نمی خورد و اختیار استفاده از آن ها را نداشتم.
با وجود این که چندین خانه بزرگ و مجلل داشتیم اما با خساست شوهرم در یک خانه کوچک و نمور زندگی می کردیم. هر بار که به شوهرم بابت خساست های جنون آمیزش اعتراض می کردم به من می گفت همه این کارها به خاطر زندگی و بچه های مان است تا در آینده راحت زندگی کنیم. اصلاً متوجه نمی شدم در کدام آینده قرار است ما از این همه دارایی و ثروت استفاده کنیم چون رو به سالخوردگی و پیری می رفتیم. اصلاً فامیل رنگ خانه ما را ندیده بودند چون هر بار که کسی تماس می گرفت به خانه ما بیاید شوهرم به بهانه این که ما در خانه نیستیم او را از سر خودش باز می کرد. گاهی که از من می خواست مهمان دعوت کنم قبول نمی کردم چون به خاطر این که برای پذیرایی چیزی در خانه نداشتیم آبروریزی می شد.
در این چند سال زندگی مشترک مان حسرت به دل ماندم که یک بار چای تازه دم و پررنگ بنوشم چون چای دم شده خیلی کمرنگ را باید چندین بار گرم می کردیم و می خوردیم و حق دور ریختن آن را نداشتیم آن هم چای درجه پایین و بدبو.

چندین بار به شوهرم گفتم فقط کارت حقوقم را در اختیارم بگذارد تا تمام مخارج زندگی مان را به تنهایی بدهم و اصلاً نیازی به حقوق او نیست و می تواند تمام حقوقش را برای خودش پس انداز کند اما هیچ وقت زیر بار نرفت. وقتی دیدم چندین سال از عمر و جوانی ام را پای زندگی با یک مرد خسیس که غیر از مال اندوزی به فکر چیز دیگری نیست گذاشته ام صبرم لبریز شد و عطای زندگی با مرد خسیس را به لقایش بخشیدم و درخواست طلاق دادم تا شاید بعد از آن بتوانم با گرفتن حقوقم یک زندگی ایده آل را برای خودم دست و پا کنم و از داشته هایم لذت کافی ببرم نه این که همه آن را پس انداز کنم.

منبع: آخرین نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت akharinnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آخرین نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۶۰۲۱۴۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اخاذی با مهریه سنگین!

فریب خوردم، باورم نمی شد این گونه مرا سرکیسه کند! روزی که به عنوان منشی مطب استخدامش کردم،هیچ گاه به ذهنم نمی رسید که او با ترفند خاصی به من نزدیک شود تا جایی که مهربانی ها و از خود گذشتگی های همسرم را از یاد بردم و ...

به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات پزشک متخصص امور درمانی است که از 3 سال قبل با منشی مطب خودش به طور پنهانی ازدواج کرده بود و اکنون با افشای این ازدواج پنهانی و درحالی که هووها با یکدیگر در کلانتری درگیر شده بودند،شکایتی را به اتهام اخاذی از همسر صیغه ای اش مطرح کرد. در همین حال «سوسن» همسر اول این پزشک که دستانش از شدت خشم می لرزید درباره قصه زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی احمد آباد مشهد گفت:24سال قبل، زمانی با«نعیم»ازدواج کردم که او دیپلم داشت و تازه خدمت سربازی را به پایان رسانده بود، اما من حمایتش کردم و با تحمل سختی های زندگی، نامزدم را به ادامه تحصیل تشویق کردم .بالاخره او در رشته پزشکی یکی از استان های کشور پذیرفته شد و من هم با خوشحالی همه تلخکامی های روزگار را تحمل کردم تا 8 سال تحصیل او به پایان رسید و به مشهد بازگشت. در این مدت همسرم اصرار می کرد تا من هم ادامه تحصیل بدهم ولی حالا 3فرزند قد و نیم قد داشتم و نمی توانستم درس بخوانم.

این درحالی بود که «نعیم»مدام مدرک پزشکی اش را برسرم می کوبید و مرا به خاطر داشتن مدرک دیپلم تحقیر می کرد. بالاخره تصمیم گرفتم پرستاری برای فرزندانم پیدا کنم تا بتوانم به تحصیل بپردازم ولی در همین زمان متوجه شدم که فرزند چهارم را نیز باردار هستم. این بود که درس و دانشگاه را از ذهنم بیرون کردم و به امور خانه داری و تربیت فرزندانم پرداختم.

اما روابط عاطفی بین من و «نعیم» هر روز سردتر می شد این درحالی بود که او در دوره تخصص نیز شرکت کرد و 2 سال بعد به عنوان پزشک متخصص مطب خودش را هم راه اندازی کرد. در این میان اما روابط او با منشی های مطبش مرا بسیار آزار می داد چرا که احساس می کردم این گونه رفتارها خارج از عرف و بسیار نامتعارف است. بارها به فکر طلاق افتادم اما خانواده ام مرا حمایت نکردند و من مجبور بودم این گونه تحقیرهای آشکار را تحمل کنم.

او با تماس های پنهانی و پیامک های زننده ای که برای خانم ها می فرستاد مرا زجر می داد. با وجود این اعتراض ها و ناراحتی هایم نیز فایده ای نداشت و اوضاع مدام بدتر می شد تا این که چند سال قبل متوجه شدم «نعیم»از 3سال قبل زنی را به عقد موقت خودش درآورده است و آن زن هم مهریه ای به اندازه یک خانه مجلل و یک خودروی خارجی از او گرفته و به دنبال سرنوشت خودش رفته بود اما همسرم برای جلوگیری از آبروریزی ،همه مهریه اش را به او داد و صدایش درنیامد!

از این موارد در زندگی 24 ساله ام با «نعیم»بازهم دیده بودم ولی کاری نمی توانستم انجام بدهم تا این که فهمیدم او برای منشی مطب نیز خانه ای در بهترین نقطه شهر اجاره کرده ویک خودروی خارجی گران قیمت نیز برایش خریده است. خلاصه با تعقیب همسرم،نشانی منزل آن زن را پیدا کردم و به درخانه اش رفتم. آن جا بود که باهم درگیر شدیم و پلیس 110 ما رابه کلانتری هدایت کرد.

دراین شرایط پزشک متخصص که خود را به کلانتری رسانده بود با بیان این که فریب خورده است و قدر زحمات و مهربانی های همسر اولش را ندانسته، به مشاور کلانتری گفت:5 سال قبل این زن جوان را به عنوان منشی استخدام کردم. او خیلی زود با چرب زبانی در جریان امور مالی من قرار گرفت به طوری که دیگر همه موضوعات اقتصادی و مالی را انجام می داد. پس از گذشت مدتی از این ماجرا،او به من ابراز علاقه کرد و با ترفند های خاص زنانه ،طوری رفتار کرد که من هم به او علاقه مند شدم.

آن زمان نمی دانستم «کبری» چه نقشه شومی در سر دارد به همین دلیل هم خانه ای در منطقه مرفه نشین شهر برایش اجاره کردم و همه امکانات زندگی را به همراه یک خودروی خارجی در اختیارش گذاشتم ولی او با مهریه سنگینی که داشت مدام مرا در تنگنا قرار می داد تا به خواسته هایش عمل کنم من هم که قادر به پرداخت مهریه او نبودم مجبور می شدم سرتسلیم فرود بیاورم. حالا می فهمم که چقدر به همسر اولم ظلم کرده ام ای کاش...

 باتوجه به اهمیت این ماجرا بررسی های قانونی و کارشناسی با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد سید علی سید گلستان(رئیس کلانتری احمد آباد مشهد)در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.

دیگر خبرها

  • ابتلا به یک بیماری عجیب، موراتا را خانه‌نشین کرد
  • اخاذی با مهریه سنگین!
  • درگیری شدید و عجیب زن رسمی و زن صیغه‌ای در کلانتری
  • درگیری شدید زن رسمی و زن صیغه‌ای در کلانتری | شوهرم دیپلمه بود، من او را آقای دکتر کردم!
  • ملت که نباید همیشه در شعب ابی طالب زندگی کنند
  • بازگشت حمید لولایی به محله خانه به دوش بعد از ۲۰ سال؛ خانه‌ای وجود ندارد + ویدئو
  • انهدام باند زن و شوهری توزیع شیشه و هروئین در جنوب تهران
  • «محل سگ بگذارید لطفا!»
  • شوهرم بوی سیگار و مشروب و عطر زنانه می‌دهد! | طلاق می‌خواهم چون شب‌ها دیر به خانه می‌آید
  • طلاق می‌خواهم، چون شوهرم شب‌ها دیر به خانه می‌آید