کشف اسلام از درون کلیسا
تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۶۰۶۴۶۴
یاسوج - ایرنا- نام اصلی او 'لوئیز خاویر داگیلار پلاسیوس' از کشور کلمبیاست ، اکنون 32سال سن دارد و چندسالی است که در حوزه علمیه قم مشغول فراگیری علوم دینی و زبان فارسی است. وی در سن 21سالگی مسلمان و نام خود را عبدالحکیم گذاشت.
به گزارش ایرنا، لوئیز خاویر دیروز و عبدالحکیم امروز سه شنبه با دعوت دانشگاه آزاد اسلامی واحد یاسوج در جمع استادان و کارکنان این دانشگاه شرح مختصری از چگونگی گرویدنش به دین اسلام را بیان کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
عبدالحکیم بی ریا و صادقانه از چکونگی گرایشش که با چاشنی عقل، منطق و حس درونش به اسلام ، قرآن و پیامبر اعظم (ص) و همچنین به مذهب تشیع روی آورده ، سخن می گوید.
وی تاکید می کند که به یکباره و احساسی تغییر دین نداده است . او با کنکاش، مطالعه و تورق عمیق در سیر تاریخی اسلام به وجوه اشتراکات فراوانی از انجیل و حتی تورات و تطبیق آنان بر پایه استدلال به موازین دین مبین اسلام رسیده و انگاه به اسلام گرایش یافته است.
نکته قابل تامل آنکه لوئیز اسلام و پیام آور وحدت یعنی احمد (حضرت محمد مصطفی ص) را از دل مسیحیت ، کتاب انجیل و کلیسا کشف کرده است.
او به صراحت اذعان می کند که در کتاب مقدس مسیحیت، حضرت عیسی (ع) نوید آمدن دینی را داده که کامل ترین و جامع ترین دین است.
لوئیز خاویر در سخرانی امروز سه شنبه خود در جمع دانشگاهیان گفت که موضوع تثلیث(خدای سه گانه) تفکری منحرف و تحریف شده از کتاب انجیل است اما در اصل و اساس دین مسیح همواره اعتقاد به خدای یکتا و وحدانیت وجود داشته است.
او معتقد است که رهبران جدید مسیحیت و کاتولیک با تحریف کتاب انجیل و تعبیر وارونه از واژه احمد در کتاب مقدس مسیحیان او را به جبرئیل و استغفرالله به روح مقدس تغییر و تفسیر کرده اند.
لوئیز می گوید خداوند متعال حتی در کتاب تورات با واژه بداهه که به انگلیسی 'genesis' خوانده می شود قوم بنی اسرائیل را به خدای یکتا و یگانه دعوت کرده است.
وی با تشریح بخشی از شرح و حال چکونگی گرایشش به دین اسلام می گوید هنگامی که به گذشته خود و شرایط آن دوران و سالهای نخست مطالعه و تحقیقش درباره اسلام و احکام مسلمانان می اندیشد، تصور موقعیت امروز برایش کاملا ناممکن بوده است.
وی تعصب شدید خود و خانواده مذهبی اش را نسبت به دین مسیحیت و مخالفت ها و شرایط سخت آن دوران را یادآور می شود و اذعان می کند که تا مدتها مطالعه و تحقیق درباره اسلام را به صورت پنهانی دنبال می کرد.
لوئیز می گوید نخستین جرقه مسلمان شدنش از سن 14سالگی و از یک مرکز اسلامی در شهر «بوئناونتورا» محل زندگی اجدادی اش آغاز شد.
وی بیان می کند که تاثیر اخلاق و رفتار مسلمانان این مرکز اسلامی تا حدود زیادی بر وی تاثیر گذاشت و همین رفتارهای مهربانانه و انسانی سبب شد که به مطالعه دین اسلام و مقایسه اش با مسیحیت و کاتولیک بپردازد.
لوئیز می گوید در حالی که از سن 14 سالگی نخستین بار با مسلمانان و دین اسلام آشنا شدم اما تا سن 18 سالگی و در دوران تحقیق و مطالعه ام همچنان احکام و عقاید دین مسیحیت را به جا می آوردم و از 18 سالگی نیز احکام و عقاید اسلامی را انجام دادم.
وی تصریح کرد که پس از مطالعه و تحقیق فراوان و مقایسه عقاید، احکام، مفاهیم و مبانی دین اسلام با مسیحیت سرانجام به حقانیت ، کامل بودن و هدفمند بودن این دین پی بردم و در سن 21سالگی شهادتین را به زبان آوردم.
لوئیز ابراز داشت: نوع رفتار و اخلاق مسلمانان در این مرکز اسلامی آنچنان بر من تاثیر می گذاشت که از خودم می پرسیدم این اخلاق ، مهربانی و اخلاص این افراد چگونه بدست آمده است.
لوئیز خاویر اذعان می کند که این نخستین جرقه روی آوری به دین اسلام بود که در وجودش احساس کرد و از آنجا که بسیاری از همسایگان وی نیز کاتولیک بودند و ارتباط تنگاتنگ با آنها نیز سبب شد که خانواده (پدرو مادرش) وی را در یک دبیرستان مذهبی ثبت نام کنند.
وی با بیان اینکه پس از پایان تحصیلات در این دبیرستان فارغ التحصیلان نیز ملبس به لباس کشیش می شوند و به حوزه وارد می شوند، گفت: در طول سالها تحصیل نیز همچنان به مطالعه و تحقیق و رسیدن به حس درونم از اسلام ادامه می دادم.
به گفته لوئیز خاویر، وی در طول این سالهای تحقیق با فشارها، سختی ها و محدودیت های فراوانی مواجه بود.
وی گفت در طول سالهای تحقیقم تنها یکی از استادان ماجرای تحقیق و مطالعه ام را درباره دین اسلام فهمیده بود که البته او هم این راز را به هیچ وجه به مدیران مدرسه گوشزد نکرد و حتی در پنهان از من می خواست که این مطالعه را رها نکنم.
لوئیز می گوید: در این مدرسه به خاطر تفسیر انجیل ، تورات و مسیحیت روزهای یکشنبه نماز مسیحیان خوانده می شد و مدرسه ای بود که فراگیران آن به طور مطلق مسیحی و کاتولیک بودند.
این جوان مسلمان شده کلمبیایی همچنین اذعان می کند که سرانجام با سیر مطالعات فراوان و تحقیقات گسترده به یقین رسیدم که عقیده، مبانی دین اسلام و تفسیر این دین از وحدانیت خداوند و نبوت الهی یک حقیقت وجودی است و این دین اساس و بنیانش بر یکتاپرستی بوده و همان هدفی را دنبال می کند که حضرت مسیح (ع) و کتاب مقدس مسیحیان به دنبال آن بوده است.
وی می گوید که انقلاب اسلامی ایران و اندیشه های امام خمینی (ره) همچون موجی تمامی کشورهای جهان به ویژه قاره آمریکا را درنوردیده و گرایش روزافزون بسیاری از افراد و حتی چهره های مشهور جهانی به اسلام با قوت ادامه دارد.
او در این سالها در مناسبت ها و فعالیت های دینی و مذهبی در ایران شرکت کرده و به پیاده روی اربعین حسین (ع) نیز مشرف شده اکنوی آرزوی تشرف به خانه خدا را دارد.
وی ابراز داشت: در کشور کلمبیا از جمعیت حدود 46 میلیون نفر حدود یک درصد مسلمان هستند که بیش از نیمی از انها که بیشتر مردمان بومی منطقه هستند شیعه و مابقی که مهاجرانی از مصر، فلسطین، سوریه و یا لبنان هستند سنی مذهبند.
لوئیز می گوید که بر اساس قانون، کشور کلمبیا گرایش به ادیان مختلف را ازاد و به رسمیت می شناسد و مردم می توانند هر دین و مذهبی داشته باشند.
3016/1662
منبع: ایرنا
کلیدواژه: سياسي دانشگاه آزاد ياسوج كهگيلويه و بويراحمد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۶۰۶۴۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تداوم فرهنگی ایران از دیدگاه اسلامی ندوشن
علی اکبر جعفری ، عضو هیات علمی دانشگاه یزد به مناسبت ۵ اردیبهشت سالروز درگذشت دکتر اسلامی ندوشن ، در مطلبی نوشت: اسلامی ندوشن کتاب رباعیاتش- بهار در پاییز-که فشرده دریافتهای عمر خود میداند با این رباعی آغاز میکند: «آن دخت پریوار که ایران من است پیدا و نهان بر سر پیمان من است هم نیست ولی نهفته در جان من است هم هست ولی دور ز دامان من است» او عشق پیدا و پنهان خود به ایران را که جان در گرو آن دارد در این رباعی بیان میکند و البته که بیش از دهها جلد از آثار ش نیز اعم از کتاب و مقاله، عنوان «ایران» بر تارک خود دارد. حتی نابجا نیست اگر بگوییم کمتر نوشتهای از او میتوان یافت که در آن سخنی از ایران نرفته باشد . اما با وجود این عشق پرشور به ایران، هرگز از تلخیها و ناکامیابی های این سرزمین نیز دور نمانده و همواره اعتقاد و ارادت به ایران را با نقد و نقب معایبش بازخوانده است. در مقدمه همین کتاب بهار در پاییز مینویسد: «این را موهبتی میدانم که در کشوری به دنیا آمدهام که پر از حکمت و عبرت و رمز و راز است، کشوری چون ایران که مانند معشوقهای غزل فارسی هم دلفروز است و هم رنجدهنده.» و شبیه به همین مضمون را در پایان جلد چهارم کتاب روزها و در بخش حسابرسی از خود نیز میآورد: «کشوری را نمیشناسم که آنچه ایران به من داد، توانسته باشد بدهد. با همه آنکه افتاد مشکلها... ، از این که در این خاک به دنیا آمدهام، از بخت خود شکرگزارم. ایران مانند معشوق غزل فارسی است که هم همۀ عوامل ستمگری را با خود دارد و هم نمیتوان از او دل برگرفت.» اسلامی ندوشن در اولین مقالۀ کتاب «ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟» سیمای ایران باستان را در چهار محور ترسیم میکند؛ کشور آفتاب رخشان و آسمان پاک؛ واقع در ناف کره زمین، کم باران... از اینکه آفتاب رخشان داشته، خورشید فرمانروا و مهر در نظر مردمش پایگاه خاص یافتند و آسمان صافضمیر مردمش را به عمق لایتناهی متوجه کرد و کمبارانی سر مردمش را در انتظار دهش آسمان به بالا نگاه داشت و واقع بودن در مرکز جهان او را کشوری حادثهخیز کرد و سپس دین اشراقیاندیش زرتشتی را در خور توجه مییافت که در آن، اندیشۀ اشراقی ملهم از احساس و قلب مانع آن نیست که اهورامزدا خدای خرد نیز باشد در مقالۀ «ایران لوک پیر» از کتاب ایران و یونان در بستر باستان که در سال 1378 منتشر شد نیز به سیادت بیهمتای سیاسی ایران در جهان باستان میپردازد و در تمدن امپراتوری هخامنشی، این اقتدار سیاسی را متکی بر برتری ایرانیان در کشاورزی و جنگاوری میشناسد. «ایران و یونان» مقالۀ دیگری از این کتاب است که در کمال بیطرفی به مقایسه این دو کشور باستانی پرداخته شده است؛ هر یک زائیده اوضاعواحوال خاص سرزمین خود؛ ایران گرایش به فرهنگ عملی داشته است و یونان گرایش به فکر و چون وچرا... ایران ادارۀ دنیای شرقی را بر عهده داشت، اما شهر-کشورهای یونان بیشتر از این باری بر دوش نداشتند که خود را بپایند. ازاینرو میتوانستند در دو خط فلسفه و سوداگری کار کنند. و سرانجام بر این نکته تأکید دارد که؛ هیچکس نمیگوید که مردم ایران در دوران امپراتوری عیبهایی نمیداشتهاند، ولی در میان عیبها و حسنها این نیز مهم است که یک حکومت ملت خود را سربلند و کارساز و ایمن نگاه دارد. اما او در باره تاریخ ایران بعد از اسلام در کتاب «ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟» سقوط ساسانیان و گرویدن ایرانیان به دین اسلام را مهمترین رویداد در تاریخ سههزارسالۀ ایران میداند که موجب میشود تا با فروپاشی نظام طبقاتی ساسانی بسیاری از استعدادها مجال رشد بیابند و مرزهای کشوری که بر سر چهارراه شرق و غرب و شمال و جنوب بود بهتدریج به روی اقوام و ملل گوناگون گشوده شود و آمیزشی در نژادها و فرهنگهای آن به وجود آید؛ و سپس بنا به شواهد تاریخی میگوید؛ بنیامیه که خلافت را به فساد آلودهاند سرزمینهای فتحشدهای چون ایران را به دیده تحقیر مینگریستند. همین رفتارها تبعیضآمیز بهتدریج واکنش قوم ایرانی را برمیانگیخت و در غیاب قدرت فائقه سیاسی پیشین، برای مهار این اجحافها و برتریطلبیها، نوعی سیادت فرهنگی را جانشین سیادت سیاسی سابق خود کرد. اسلامی ندوشن، نخستین پیشگامان این جریان را ابن مقفع، طبری و حلاج میداند که در پیوند ذخایر فرهنگی ایران پیش و پس از اسلام جانفشانی کردند؛ اما او قرن سوم هجری را بهواسطه احیاء زبان فارسی دری و سرایش شاهنامه فردوسی مهمترین قرن تاریخ ایران پس از اسلام میشناسد و معتقد است اگر کشور اسیر دست تورانینژادانی نظیر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان نشده بود بهویژه با ظهور تفکر علمگرای کسانی چون رازی، فارابی، ابنسینا و بیرونی، ایران سرنوشت گشاینده و روشنتری مییافت ولی در برابر همدستی این کارگزاران تورانی با خلفای بغداد ناگزیر به اتخاذ روشهای دفاعی نرم گردید و از نظر او ادبیات عرفانی، پناهگاه قوم ایرانی گشت: «ورود عرفان به ادب فارسی با این آبوتاب و عرض و طول بسیار معنیدار است. ایرانیان از نبرد متعارف چه با بازو و چه با قلم خسته شدند. دیدند که کار پیش نمیرود؛ بنابراین در عالم معنا پناه جستند.» در نظر اسلامی ندوشن، هرچند گرایش ایرانیان به عرفان و تصوف از سر ناگزیری و در واکنش به قشریگری و ایرانستیزی بود که با سقوط سلسلههای ایرانیگرای چون سامانی و صفاری و آلبویه، و ورود ترکهای غزنوی و سلجوقیِ تحتالحمایۀ خلافت بغداد پدید آمده بود اما از جهتی هم اسباب ظهور سخنگویان ممتازی چون مولانا، حافظ، سعدی، خیام و عطار و... شاهکارهای بزرگی در ادب فارسی فراهم کرد که جز با رشد و نضج در مکتب عرفانی ایران قابل ظهور نبودند. بنابراین به اعتقاد اسلامی ندوشن ایران در دوره میانه تاریخ خود که به دوران پس از اسلام شناخته میشود از امپراتوری سیاسی دوره باستان بهنوعی امپراتوری فرهنگی کوچ کرده و با بهرهگیری از آموزههای اسلام راستین و میراث اشراقی ایران باستان، سنت فکری ژرفنگر و گشایندهای به نام عرفان بنیان نهاد که توازن بخش ایرانیت و اسلامیت بود و عیارهای انسانی و اسلامی را در هم میآمیخت تا خود را از کوران تعصب و تزاید، برهاند و راه تعقل و توازن را به مردم بنماید، حاصل چنین رویکردی بزرگترین شاهکارهای فرهنگ و ادب فارسی است که در این دوران به وجود آمد. بنابراین از دیدگاه وی، ورود اسلام به ایران مهمترین حادثه در تاریخ دراز آهنگ ایران است. چون در کتاب ایران و تنهائیاش نیز آورده است؛ در میان افتادنهای تاریخ، افتادن ساسانیها از همه عجیبتر است براثر آن سرنوشت ایران دگرگون گشت و ورق تازهای در تاریخش باز شد. چه میبایست کرد؟ اسلام، با پیام توحید، عدالت، و... به ایران آمده و ایرانی آن را با آغوش باز پذیرا گشت؛ اما دیری نپایید که بنیامیه، سیاست تبعیض نژادی در پیش گرفت و مردمی را که بیش از هزار سال، پیشینه مدنیت و جهانداری داشت، «عجم» و «موالی» خواند. او دراینباره می گوید؛ هر چند پیام اسلام، شیرین و گوارا بود وحتی پارهای قیدهای زندگی اجتماعی ایرانیان همچون نظام طبقاتی را از میان برداشت و سبب شکفتگی استعدادها گشت؛ ولی عملکرد بنی امیه وبنی عباس که به نام اسلام حکم میراندند، ایرانی را بار دیگر در تاریخ خویش، بر سر دوراهی قرار داد. این جنبوجوش تازه و درعینحال تنگناهایی که ایرانی احساس میکرد، او را چند گاهی در ابهام و گیجی فروبرد، ولی سرانجام تصمیمی تاریخی گرفت. تصمیم نهایی آن شد که دین جدید پذیرفته شود، بیآنکه ایران از دست برود. ایران به صورتی که در گذشته بود دیگر نمیبود اما جوهره آن را میشد در شکل دیگری نگاه داشت. او در ادامه می گوید؛ من گمان میکنم که تاریخ این هزار و چهارصد ساله ایران بر روی این تصمیم حرکت کرده است. این امر، از یک سو به آفرینشِ گونهای پویش و پویایی انجامید که سرچشمه آثار مهمی شده است؛ و لذا ازاینپس وزنه زندگی بر فرهنگ افتاد. در پی این تحول دورانساز، فرهنگ ایران اسلامی با فرهنگ کهن ایرانی پیوند یافت. سپس با تأکید فراوان ادامه می دهد؛ در این میان جایگاه شاهنامه، ممتاز است. زبان فارسی و شاهنامه سرنوشت ایران را تغییر دادند؛ و به تولای آنان، باز ایرانی شد قومی متفاوت با دیگران، این کتاب، ایران گذشته را به ایران بعد پیوند داد. ایران، تغییر مذهب داده بود، ولی زبان فرهنگ، زبان جاویدان و عام است ازاینرو، فرهنگ ایران باستان، همچون آب قنات که از ژرفای خاک و پنهان حرکت میکند، به دوران اسلامی نفوذ کرد؛ و رد پای خود را بر همه چیزاز آداب و آیینها، آتشافروزی نوروز، موسیقی، نقشهای قلمکار، قالی، کاشی، اندرزها، نامها، یادها، داستانها و...گذاشت. اسلامی ندوشن در کتاب مرزهای ناپیدا از این انباشت فرهنگی که تهنشین وجدان آگاه و ناآگاه قوم ایرانی است بهعنوان مرزهای ناپیدا یاد می کند و آن را بایگانی ذهنی و حافظه تاریخی حبس شدۀ گذشتگان میداند که بقول خیام؛ گفتند فسانهای و در خواب شدند، او معتقد است؛ همین افسانۀ بزرگ، در اتصال رودوار خود، زندگی انسان را پهناور کرده است تا انسان از مرحله خور و خواب درگذرد و پشت دیوار سربیرنگ پوچی و ملالت متوقف نماند و امروز خود را بر پایه آموختههای دیروز، سامان آگاهانهتری دهد.
کانال عصر ایران در تلگرام