«کشورهای چاه فاضلاب»؛ ساخت آمریکا
تاریخ انتشار: ۱ آذر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۶۲۵۲۴۹
فارس نوشت: ظرف دو سال جهان به کلمات و اقدامات دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا خو کرده است. در ژانویه سال جاری او انحطاط و بی اطلاعی خود از دیپلماسی را زمانی بیش از همیشه به نمایش گذاشت که از کشورهای فقیر جهان تحت عنوان «کشورهای چاه فاضلاب» نام برد و پرسید «چرا ما باید بپذیریم که این همه آدم از کشورهای چاه فاضلاب به اینجا بیایند؟».
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اولین مقاله از این رشته مقالات به تشریح سیاست خارجی آمریکا و انگیزه های واقعی آن می پردازد. در مقاله «پایان جنگ های واشنگتن با ارزانی»، ساکر سیاست خارجی آمریکا را این چنین جمع بندی می کند: «برای رفتار امپریالیستی الگویی مشخص وجود دارد: یک کشور ضعیف را پیدا کنید، در آنجا خرابکاری کنید، آن را متهم به تخلفات از حقوق بشر کنید، تحریم های اقتصادی علیه آن وضع کنید و در «دفاع» از «دمکراسی»، «آزادی» و «حق حاکمیت» (یا مشتی مفاهیم به همین اندازه زهدمابانه و بی معنای دیگر) در آنجا دست به مداخله نظامی بزنید.» ریاکاری چنین سیاستی کاملا مشهود است. یک کشور ضعیف و آسیب پذیر توسط کشوری بسیار قدرتمندتر قربانی می شود. ایالات متحده این کار را به دفعات بی شمار در تاریخ زشت خود انجام داده و به نظر می رسد که در دولت هیچ تمایلی به ایجاد تغییری در این زمینه وجود ندارد.
این مقدمه و توضیح سیاست خارجی آمریکا با مقالاتی دنبال می شود که اگر نه همه آنها، تعدادی از کشورها را معمولا بر اساس «الگوی» مذکور قربانی آمریکا کرده اند. همانطور که مک کینی در مقاله اش«سومالی: آیا سومالی الگوی آمریکا برای تمام آفریقاست؟» می نویسد: «ایالات متحده در حالی که حرف از آزادی، دمکراسی و حریت می زند که تمام همین آرمان ها را از دیگران سلب می کند، به خصوص زمانی که اسباب زحمت آمریکا یا متحدانش می شوند. در موزامبیک و آنگولا آمریکا کنار پرتغال ایستاد، تا زمانی که خود مردم پرتغال دولتشان را سرنگون کردند و به یک دولت سوسیالیست رای دادند که وعده آزادی سازی تمام مستعمرات این کشور را می داد.»
در مقاله «چگونه ایالات متحده تراژدی فلسطین را مرتکب شد» سامی العفرین می نویسد: «رواج دادن مشخصه های دروغین تاریخ و افسانه ها برای حمایت از دستور کار سیاسی شان، برای اسرائیل و مدافعان صهیونیست آن اگر نگوییم نفرت انگیز باید قابل درک باشد. اما برای کسانی که ادعای حمایت از حاکمیت قانون را می کنند، باور به اصل خودمختاری و فراخوان برای آزادی و عدالت برای خوردن فریب تبلیغات آنها یا سازگار شدن با آن کاملا قابل درک است. با دنبال کردن اکثر شعارهای رهبران سیاسی آمریکا یا پوشش رسانه های آمریکایی از این کشمکش، انسان از مشاهده فقدان بستر تاریخی لازم، بی توجهی عامدانه نسبت به واقعیت های امپریالیستی و تلاش برای تثبیت ساختارها و رویه های قانونی شگفت زده می شود.»
هر بار که اسرائیل غزه را بمباران می کند، مقامات آمریکایی با گفتن اینکه «اسرائیل حق دفاع از خود را دارد» آمریکا را به سمت این انحرافات سوق می دهند. بی آنکه هیچگاه اشاره ای از طرف آنها به اشغال و محاصره بی رحمانه و غیرقانونی صورت گرفته از طرف اسرائیل شود؛ هیچگاه بحثی درباره این واقعیت صورت نمی گیرد که فلسطین هیچ نیروی زمینی، دریایی یا هوایی ندارد و ارتش اسرائیل به لطف آمریکا صاحب یکی از قدرتمندترین ارتش های جهان است. هیچگاه گفته نمی شود که قوانین بین المللی اجازه می دهد که یک قوم تحت اشغال دربرابر اشغال به هر شیوه ممکنی از جمله اقدام مسلحانه مقاومت کنند. مقامات آمریکایی حتی قطعنامه های بی شماری را که سازمان ملل درمحکومیت اقدامات اسرائیل در فلسطین صادر می کند، نادیده می گیرند.
یک بار دیگر ریاکاری آمریکا به طور عریان در منظر عمومی به نمایش گذاشته می شود.
سومین بخش این کتاب بسیار روشنگرانه، به اقدامات عمدتا موفقیت آمیز ایالات متحده در استتار نیات و جرایم بین المللی خود می پردازد. کریستوفر بلاک در مقاله اش «امپریالیسم غربی و استفاده از تبلیغات» به روشنی نشان می دهد که این کار چگونه انجام می شود: نگرانی اولیه ای که مقامات دولت آمریکا به منظور تداوم کنترل خود دارند، حفظ افسانه فئودالی جدیدی است که آنها خلق کرده اند: اینکه جهان جای خطرناکی است، اینکه آنها محافظان جهان هستند، اینکه خطر عن قریب، همیشگی و چند وجهی است و از درون می آید.
این افسانه از طریق تمام رسانه ها، نشریات، فیلم ها، تلویزیون، رادیو، موسیقی، تبلیغات تجاری، کتاب ها و اینترنت در تمام اشکال خود ایجاد شده و حفظ می شود. تمام سیستم های اطلاعاتی موجود برای خلق و حفظ سناریوها و داستان های لازم برای متقاعد کردن مردمی مورد استفاده قرار می گیرند که باید باور کنند آنها یعنی محافظان خوب و تمام طرف های دیگر بد هستند.
ما بی امان با این پیام مورد بمباران قرار می گیریم.
حافظه های ما به راستی کوتاه است، اگر ما هم پرزیدنت جرج دبلیو بوش و هم وزیر امور خارجه اش کالین پاول را از یاد برده باشیم، اما آنها از طریق سازمان ملل این دروغ فاحش را به دنیا گفته بودند که عراق «دارای سلاح های کشتار جمعی است» و تمدن بشری را تهدید می کند. بله، دولت ترس را تقویت می کند و با ظرافت و بدون ظرافت می گوید که خطر در همه جا در کمین است و نقش محافظت از دنیا بر عهده ایالات متحده قدر قدرت است، چه کسی خواهان این حفاظت باشد یا نباشد یا اصولا نیازی به آن باشد یا خیر.
دست آخر اینکه ایالات متحده به عنوان یک کشور چاه فاضلاب توصیف می شود و خلاصه ای از تخلفات عدیده آن از قوانین بین الملل و جنایات آن علیه بشریت ارائه می شود. ریچارد فالک در مقاله خود «پدیده چاه فاضلاب در داخل کشور و خارج از کشور» به درستی نخوت و تفرعن آمریکا را نشان می دهد: «با این نوع غرور ناسیونالیستی بوده که بزرگ ترین جنایات لاپوشانی شده یا چشم به روی آنها فروپوشانده شده، جنایاتی که آمریکا از زمان مستعمره نشین های اولیه مرتکب شده است: نسل کشی علیه آمریکاییان بومی، اتکا بر بربریت برده داری برای تسهیل تولید سودآور پنبه و سبک زندگی ظاهرا متشخص کشتزارهای جنوبی.
این تصویر ملی ناخوشایند را باید بزرگ کرد تا بهره کشی از منابع و حسن نیت مردم در سراسر آمریکای لاتین را نیز در بر بگیرد که وقتی از حاکمیت استعماری اسپانیایی ها رها شدند، به سرعت خود را قربانی دیپلماسی قایق توپدار آمریکایی ها یافتند که راه را برای سرمایه گذاران آمریکایی هموار کرد و به در هم شکستن کسانی انجامید که آنقدر متهور و دلیر بودند که در مقاومت ملی علیه سوء استفاده از میهنشان شرکت کنند.»
آخرین مقاله «گزارش یک گزارشگر ویژه از فقر مفرط و حقوق بشر در ماموریت خود به ایالات متحده آمریکا» به قلم فیلیپ آلستون است. در حالی که ترامپ «کشورهای چاه فاضلاب را تقبیح می کند، در خود ایالات متحده که این کشورها را گرفتار چنین وضعیتی کرده وضعیتی مشابه حاکم است که چندان کسی از آن اطلاعی ندارد.
برای شناخت بیشتر این وضعیت، اشاره به چند واقعیت از گزارش آلیسون کفایت می کند: «ثروت و تخصص عظیم ایالات متحده در تضادی تکان دهنده با وضعیتی قرار دارد که شمار زیادی از شهروندانش در آن زندگی می کنند. حدود 40 میلیون آمریکایی در فقر زندگی می کنند، 18 میلیون و 500 هزار تن در فقر مفرط و 5 میلیون و 300 هزار نفر در وضعیتی شبیه شرایط فقر مطلق کشورهای جهان سوم زندگی می کنند.
آمریکا بیشترین نرخ فقر جوانان و بیشترین نرخ مرگ و میر نوزدان را در میان تمام کشورهای سازمان همکاری و توسعه اقتصادی دارد. شهروندان آن در مقایسه با کسانی که در دیگر دمکراسی های ثروتمند زندگی می کنند، عمر کوتاه تری دارند و زندگی شان را همراه با بیماری های بیشتری سپری می کنند؛ امراض استوایی قابل ریشه کنی هر چه می گذرد شایع تر می شوند. این کشور بالاترین نرخ زندانی، یکی از پایین ترین سطوح ثبت نام برای رای دادن را در کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی و بالاترین سطوح چاقی را در میان کشورهای توسعه یافته دارد.»
«ایالات متحده بالاترین نرخ نابرابری درآمد را در میان کشورهای غربی داراست. از یک تریلیون و 500 هزار دلار تخفیف مالیاتی در دسامبر 2017 عمدتا ثروتمندان منتفع شدند و موجب تشدید بیشتر وضعیت نابرابری ثروت ها گردید.»
«تقریبا 5 دهه است که واکنش سیاستگذاری کلی در بهترین حالت می توان گفت غفلت آمیز بوده، اما سیاست هایی که در طول سال گذشته دنبال شده به نظر می رسد که عامدانه برای حذف حمایت های اساسی از فقیرترین ها و مجازات کسانی طراحی شده بوده که در وضعیت اشتغال قرار ندارند، تا جایی که حتی مراقبت های درمانی اساسی را به جای حقی در دسترس تمام شهروندان، به امتیازی تبدیل کرده که باید به آن دست پیدا کرد.»
اطلاعات ارائه شده در این مقالات همگی عمیقا مستند به پانوشت های فراوان است. نثر این کتاب ساده است و اطلاعات به شیوه ای ساده و روان ارائه شده اند که هم برای خواننده عادی و هم محقق دانشگاهی به سهولت قابل استفاده است.
برای کسانی که پرسش هایی درمورد سیاست های ایالات متحده در داخل و خارج از کشور دارند، می توانند با خواندن کتاب «چگونه آمریکا کشورهای چاه فاضلاب را می آفریند» آگاهی های بیشتر درمورد چنین مسائلی به خصوص از زمان انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری به دست آورند.
نویسنده: رابرت فانتینا (Robert Fantina) نویسنده که تازه ترین کتاب او «امپراتوری، نژادپرستی و نسل کشی: تاریخچه ای بر سیاست خارجی آمریکا» نام دارد.
منبع: yon.ir/s8j8k
منبع: الف
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۶۲۵۲۴۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ندای مواضع ضدونقیض از درون کاخسفید؛ اسرائیل میتواند آمریکا را وسط تنش با ایران بیاندازد؟
درحالیکه کابینه اسرائیل حمله نظامی به ایران را تصویب کرده، همراهی یا عدم همراهی امریکا با اسرائیل به مسئله سیاست خارجی این کشور و ائتلاف غربیها متشکل از کشورهای اروپایی تبدیل شده است. اما آیا امریکا مقابل عمل انجام شده قرار خواهد گرفت یا بایدن تنش را کنترل خواهد کرد؟
برای بررسی پاسخها گزارش خبرآنلاین را بخوانید.
وزیر خارجه آمریکا گفته واشنگتن به دنبال افزایش تنش با تهران نیست؛ اما از اسرائیل دفاع خواهد کرد. بریتانیا نیز هدف قراردادن پهپادهای ایرانی را توسط نیروهای این کشور تایید کرده؛ اما خواستار خویشتنداری طرفین شده است. در همین حال، کابینه جنگ اسرائیل برای دومین روز متوالی تشکیل جلسه داد. بر اساس گزارش شبکه ۱۲ اسرائیل، این کشور به دنبال آسیبزدن به ایران بدون به راهانداختن یک جنگ تمامعیار است. این شبکه خبری در گزارش خود بعد از جلسه کابینه جنگ، گفت اسرائیل به دنبال هماهنگی واکنش خود با آمریکا است که پیشازاین گفته بود در حمله مستقیم به ایران مشارکت نخواهد کرد.
پیشتر امانوئل مکرون، رئیسجمهوری فرانسه گفته بود که هر چه در توان دارد انجام خواهد داد تا اسرائیل را «متقاعد کند با پاسخ به حمله ایران، تنش را تشدید نکند.» کامرون در گفتگو با شبکه اسکای نیوز گفت: «اگر صبح امروز در اسرائیل نشسته باشید، بهدرستی فکر میکنید که ما محقیم پاسخ دهیم و این کار را هم میکنند. اما ما اصرار داریم که نباید تنش تشدید شود.» بریتانیا و فرانسه از جمله کشورهایی بودند که در کنار فرانسه تلاش کردند تا حمله ایران به اسرائیل را که شب شنبه آغاز شده بود خنثی کنند.
اما افزایش خشونت اسرائیل در جنگ غزه، دولت بایدن را با یکی از بزرگترین چالشهای خود در دورنگه داشتن ایالات متحده از جنگ جدید خاورمیانه مواجه میکند.
بمباران ساختمان دیپلماتیک ایران در دمشق توسط اسرائیل و شهادت یک فرمانده ارشد سپاه پاسداران و چندین مقام دیگر ایرانی تشدید تنشی بود که اسرائیل آن را آغاز کرد. از نظر برخی دیگر از کارشناسان، علاوه بر تجاوز اسرائیل به سوریه در این عملیات، هدف قراردادن سفارت، حمله مستقیم به ایران بود. در شرایط مشابه اگر ایران سفارت اسرائیل یا امریکا را بمباران کرده بود، پاسخ خشونتآمیز و مرگبار نهتنها انتظار میرفت، بلکه سیاستمداران و مردم دو کشور نیز به طور یکسان خواستار آن بودند.
در ایران نیز احساسات عمومی نقش مشابهی در چنین رویداد ایفا کرد و افکار عمومی خواهان پاسخ مناسب به اسرائیل بودند. شرایطی مشابه فوران احساسات عمومی هنگام حمله هواپیماهای بدون سرنشین امریکا به سردار سلیمانی که چهار سال قبل انجام شد و حمله ایران بهعین الاسد را به دنبال داشت. این به آن معنا بود که ایران نیاز دارد تا خطوط بازدارندگی خود را برای تقویت اعتبار بینالمللی و همچنین اعتبارافزایی قدرت نظامی در داخل کشور تغییر دهد. در چنین شرایطی اگرچه مقامات عالی کشورمان در استراتژی کلان به دنبال گسترش جنگ نبودند؛ اما ضرورتهای گفته شده، اجرای عملیات موشکی و پهپادی علیه اسرائیل را اجتنابناپذیر کرد.
از این زاویه، تشدید تنش بهعنوان یک راه در نظر گرفته شده برای اسرائیل برای خروج از بنبست جنگ غزه دارای دو نکته مهم است. نکته اصلی تحریک ایران برای ضربهزدن است که میتواند اسرائیل را قادر سازد تا خود را در مقام دفاع نشان دهد و افکار عمومی جهانی را از غزه دور نگه دارد. چنانچه نشانههای این تاکتیک را میتوان در توقف عملیات اسرائیل در شهر رفح مشاهده کرد. عنصر دیگر افزایش احتمال دخالت مستقیم امریکا در درگیری با ایران است. اگر این اتفاق بیفتد، جنگ در خاورمیانه نهتنها بهعنوان موضوعی برای حمله اسرائیل به فلسطینیها دیده میشود، بلکه شامل سایر کشورهای حامی فلسطین نیز خواهد شد.
ناظران سیاسی معتقدند ایالات متحده میتواند به هر دو روش به درگیری اسرائیل و ایران کشیده شود. یکی از آنها از طریق خواستههای سیاسی در داخل ایالات متحده برای واشنگتن است تا اقدامی مستقیمتر برای دفاع از " اسرائیل" بعد از حمله ایران ترتیب دهد. این گزینه فعلاً با مقاومت بایدن مواجه شده و دولت امریکا اگرچه به حمایت از اسرائیل اذعان کرده؛ اما بهشدت از گسترش درگیریها یا هرگونه پاسخ اسرائیل به عملیات نظامی ایران که شدت آن، ایران را تحریک به پاسخ کند اجتناب میکند.
این در حالی است که به طور همزمان بخشی از افکار عمومی در ایالات متحده که غالباً نزدیک به جمهوریخواهان هستند، ایران را بهخاطر عملیات نظامی در اسرائیل سرزنش میکنند و در صورت گسترش درگیریها بین دو کشور، این احتمال وجود دارد که همچون وضعیت بعد از حمله حماس به اسرائیل، شاهد افزایش انتظارات و توقعات ولو ساختگی و مهندسی شده در افکار عمومی امریکاییها برای حمایت نظامی بایدن از اسرائیل با وجود بیمیلی او در سال انتخابات امریکا باشیم. آنچنان که این واقعیت، اساس بیانیه نماینده ایران در شورای امنیت است که "ایالات متحده مسئول تمام جنایات اسرائیل است. " و این واقعیت که حمله اسرائیل به سفارت ایران در دمشق، مانند مسطح کردن محلههای غزه توسط اسرائیل، با هواپیماهای نظامی پیشرفته امریکا انجام شد، تجدید خطوط بازدارندگی از سوی ایران را اجتنابناپذیر کرده است.
کارشناسان روابط بینالملل معتقدند جنگ با ایران به دلایل بسیاری به منافع ایالات متحده آسیب میرساند، از جمله هزینههای مستقیم انسانی و مادی، اختلال در فعالیتهای اقتصادی که بر امریکاییها تأثیر میگذارد، خشم خارجی که منجر به انتقام خشونتآمیز بیشتر میشود. همه اینها تأثیر دیپلماسی را برای جلوگیری از هر گونه تنش معنادار میکند.
اجتناب از چنین جنگی نهتنها مستلزم سیاستگذاری ماهرانه در برخورد تاکتیکی با بحرانها است، بلکه روابط عجیبوغریب با اسرائیل است که ایالات متحده را به وضعیت دشوار و خطرناک فعلی خود کشانده است. ناظران سیاسی معتقدند ایالات متحده باید از تصورات قدیمی در مورد اینکه چه کسی متحد است و چه کسی دشمن است، دور شود و توجه کند که چه کسی متجاوز است و چه کسی نیست. موضوعی که بخش غالب توجهی از کارشناسان امریکایی به دولت بایدن گوشزد میکنند تا از هرگونه قرارگرفتن در تله اسرائیل برای مشارکت این کشور در جنگ تمام با ایران اجتناب کند.