Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «رکنا»
2024-05-07@12:34:03 GMT

دختر جوان هووی مادرش شد !+عکس

تاریخ انتشار: ۱ آذر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۶۲۷۶۱۱

دختر جوان هووی مادرش شد !+عکس

رکنا: دخترجوان بعد از ابراز علاقه به ناپدری اش باعث طلاق او با مادرش شد.

به گزارش گروه ترجمه رکنا، زن جوانی در بریتانیا در مصاحبه ای که از او شد اعلام کرد که از سن 14 سالگی که اولین بار ناپدری اش را دید عاشق او شد و پس از این که به او ابراز علاقه کرد و باعث جدایی وی با مادرش شد، با ناپدری اش ازدواج کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سارا 28 ساله در ادامه گفت: 14 یا 15 سال داشتم که اولین بار دیوید را در عروسی مادرم دیدم، از آن زمان علاقه خاصی به او پیدا کردم اما به دلیل این که با پدرم زندگی می کردم و رفت و آمدی با مادرم نداشتم نتوانستم به او ابراز علاقه کنم.

وی در ادامه افزود: اما شدت عشق و علاقه من به دیوید به اندازه بود که بدون در نظر گرفتن اختلاف سنی‌مان پس از چند ماه سکوت به او ابراز علاقه کردم و در کمال تعجب دیوید هم که در آن زمان 41 سال داشت پیشنهادم را پذیرفت و پس از جدایی با مادرم با من ازدواج کرد و اکنون پس از چند سال از زمان ازدواجمان به تازگی روز های اول به یکدیگر علاقه داریم و با وجود این که دیوید در حال حاضر 69 سالش است قصد بارداری و تشکیل خانواده ای بزرگتر را داریم.اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید

 

حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید:

قتل‌های زنجیره‌ای تهران چگونه افشا شد؟ / تجاوز وحشیانه اسمال تیغ زن به دختر 16 ساله فیلم لحظه ربودن 12 مرزبانان ایرانی به دست گروهک تروریستی جیش العدل+ تصاویر توضیح دفتر آیت الله مکارم درباره فتوای ترمیم بکارت دختران دعانویس اصرار داشت در نبود شوهرم به خانه ما بیاید / آبرویم در خطر بود که ... سود سهام عدالت فردا واریز می شود حمید مرا برای همخوابی به خانه پدری اش می برد ولی با دختر همسایه ازدواج کرد عروس یک شبه پرویز بودم ! / حجله ای که در خانه پدرم بود اولین فیلم از لحظه اعدام 3 سارق مسلح در شیراز / آنها یک پلیس را شهید کرده بودند +عکس این مرد کثیف به 90 زن تجاوز کرد و با سیگار روی جسد آنها علامت گذاشت+عکس مهم ترین اخبار 24 ساعت گذشته رکنا فروش نخ به جای زعفران در آبادان ! انقلاب زنانه در سازمان مردانه / 5 زن ایرانی چه کردند؟ + عکس ارتباط پنهانی من با کاوه با جاهای باریک کشید / حالا به روز سیاه کشانده شدم ! مادرم عروس نمی گذاشت داماد با دخترش خلوت کند ! / داستان یک طلاق عجیب فیلم و عکس تکان دهنده از حادثه کودک آزاری در مهاباد/ والدین معتاد؛ متهمان اصلی

منبع: رکنا

کلیدواژه: جوان عکس ناپدری علاقه مادرش عکس ایران اعدام فیلم تصاویر تهران دستگیر شد زن زندگی کودک

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۶۲۷۶۱۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش

 

به گزارش تابناک، زن ۳۲ ساله‌ای است که برای پیگیری پرونده طلاقش وارد مرکز انتظامی شده بود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: در دوران کودکی پدرم را به خاطر ابتلا به بیماری صعب‌العلاج از دست دادم و مادرم سرپرستی من و برادر کوچکترم را به عهده گرفت اما به خاطر اینکه پدرم حسابدار یک اداره دولتی بود، بعد از مرگ او بیمه حقوق پدرم را پرداخت می‌کرد و ما مشکل مالی نداشتیم.

مادرم نیز مدام از اخلاق خوب پدرم در دوران کوتاه زندگی مشترک خودشان سخن می‌گفت و با حسرت از گذشته‌اش یاد می‌کرد که دیگر تکرار نخواهد شد. به همین دلیل هم هیچ‌گاه ازدواج نکرد و تنها با یاد و خاطرات پدرم به زندگی ادامه داد. در این شرایط من هم با خانواده خاله‌ام ارتباط بسیار صمیمانه‌ای داشتم تا اینکه عاشق پسرخاله‌ام شدم ولی هیچ وقت به کسی چیزی نگفتم. البته آرمین هم توجه خاصی به من نشان می‌داد و رابطه‌اش با من بسیار طبیعی و خانوادگی بود. از سوی دیگر مادرم اصرار می‌کرد درس بخوانم و به دانشگاه بروم.

هنوز آخرین سال دبیرستان را می‌گذراندم که روزی مادر و خاله‌ام از من خواستند دوستم وحیده را برای آرمین خواستگاری کنم. انگار قلبم از جا کنده شد. من خودم عاشق آرمین بودم و حالا باید از دوستم خواستگاری می‌کردم. بالاخره مجبور شدم و آرمین و وحیده در حالی باهم ازدواج کردند که من از شدت افسردگی گوشه‌گیر شده بودم. آنها بعد از ازدواج به یکی از شهرهای اطراف مشهد رفتند و من هم در آزمون سراسری در رشته پرستاری پذیرفته شدم.

پیدا شدن دختر فراری در کلانتری | عکس‌های زننده دختر جوان در فضای مجازی | دخترم آبرویم را برده است
جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمی‌دهم مگر به شرط...
با آنکه علاقه زیادی به این رشته نداشتم، به ناچار به شهر دیگری رفتم و به تحصیل ادامه دادم. هنوز تحصیلاتم به پایان نرسیده بود که روزی یکی از همکارانم در بیمارستان از من خواستگاری کرد و من با وجود مخالفت‌های مادرم با هوشیار ازدواج کردم. چند ماه بعد که تحصیلاتم به پایان رسید، قرار شد مجلس عروسی در باغ یکی از بستگانم برگزار شود. اما آن شب هرچه مهمانان در انتظار داماد ماندند، خبری از او نشد تا اینکه یکی از دوستان هوشیار وحشتزده تماس گرفت و گفت: هوشیار بعد از خروج از آرایشگاه با خودرو تصادف کرده و الان در بیمارستان است.

هراسان و نگران به بیمارستان رفتم ولی همسرم در کما بود و ۳ روز بعد هم جان سپرد. این‌گونه بود که من در ۲۳ سالگی بیوه شدم. تا یک سال هر روز به مزار هوشیار می‌رفتم و به بخت سیاه خودم می‌گریستم. حالا دیگر حتی به بیمارستان نمی‌رفتم و در خانه خودم را حبس کرده بودم تا اینکه بالاخره با اصرار و نصیحت‌های اطرافیانم دوباره به بیمارستان بازگشتم.

در همین روزها پسرعموی یکی از همکارانم که چند بار مرا در بیمارستان دیده بود با وساطت همکارم به خواستگاریم آمد و بدین ترتیب من با کوروش ازدواج کردم تا گذشته را از یاد ببرم. ولی چند ماه بعد متوجه شدم کوروش با زن غریبه‌ای ارتباط دارد و به من خیانت می‌کند. به همین دلیل به خانه مادرم رفتم و او را تنها گذاشتم ولی کوروش به سراغم آمد و با عذرخواهی تعهد داد که دیگر چنین اشتباهی نمی‌کند. اما او باز هم این رفتار زشت خود را تکرار کرد.

با آنکه صاحب دختری زیبا شده بودم، دیگر آن رابطه عاطفی و عاشقانه را با کوروش نداشتم چراکه او را مردی خیانتکار می‌دانستم به گونه‌ای که شاید ۲۰ بار مچ او را گرفتم و هر بار فقط عذرخواهی می‌کرد. من هم اهمیتی نمی‌دادم و دیگر برایم رفتارهایش بی‌معنی بود.

روزی وقتی سرگرم کارم بودم ناگهان روی تخت اورژانس جوانی را به بیمارستان آوردند که تصادف شدیدی کرده بود. یک لحظه درجا خشکم زد. او آرمین پسرخاله‌ام بود که مدت زیادی خبری از او نداشتم. بلافاصله اقدامات درمانی را شروع کردم و در مدت یک ماه که آرمین بستری بود، خودم امور مربوط به پرستاری را انجام می‌دادم. در یکی از این روزها آرمین با شرمندگی گفت از همان روزهای کودکی علاقه خاصی به من داشته و به مادرم نیز گفته بود اما مادرم مخالفت کرده و از او خواسته بود در این باره چیزی به من نگوید تا من بتوانم درسم را بخوانم.

با وجود این، من باز هم عشقم را پنهان کردم و به آرمین نگفتم که من هم روزی عاشق او بودم چراکه نمی‌خواستم دوستم وحیده زجرهایی را تحمل کند که من به خاطر خیانت‌های همسرم تحمل کردم. در واقع اگر من به دوستم خیانت می‌کردم پس دیگران حق داشتند که با شوهر من ارتباط داشته باشند. این بود که به او گفتم من هیچ علاقه‌ای به تو نداشتم و تنها تو را پسرخاله‌ام می‌دانستم.

حالا هم حدود ۲ ماه است که کوروش من و فرزندم را رها کرده و با یک زن غریبه به مسافرت رفته است و من هم برای پیگیری پرونده طلاق آمده‌ام.

با دستور سرگرد آبکه (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) بررسی‌های قانونی و مشاوره‌ای درباره این پرونده به گروه مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.

 منبع: خراسان

دیگر خبرها

  • فرار زن جوان از دست مرد شیطان‌صفت | مرا به بیابان‌های اطراف شهر کشاند و...
  • پسر روانی مادر پیرش را کشت و آتش زد / «صدایی از من می‌خواست از مادرم انتقام بگیرم»
  • پسر روانی مادر پیرش را کشت و در خانه آتش زد
  • پسر جوان مادرش را در خانه آتش زد
  • بیمار روانی مادرش را در خانه آتش زد
  • بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش
  • قتل زن میانسال در دعوای مادر و دختری | دختر جوان تا یک‌قدمی چوبه دار رفت
  • مجازات دختر‌ی که باعث مرگ مادر معتادش شد
  • اعلام حکم دختری که باعث مرگ مادرش شد
  • کامنت دیوید بکام زیر پست قهرمانی جود بلینگام: آفرین رفیق / عکس