Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش جهان نيوز، مصادف با هفدهم ربیع الاول سالروز ولادت پیامبر اکرم (ص) و امام صادق (ع) شاعران کشورمان ابیاتی را در مدح این روز عزیز سروده‌اند که در زیر به برگزیده‌ترین آنها اشاره می‌شود.


رسانده‌ام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
دلی که پر زده تا آستان احسانت
که غرق نور اجابت کنی دقایق را
نگاه کن به دلی خسته از تحیر و جهل
ببار جرعه‌ای از کوثر حقایق را
نگاه و مرحمت تو به دل بها داده
و با رضای تو دارم رضای خالق را
مرید صبح نگاه تو می‌برد از یاد
مگر ترنم «قال الامامُ صادق» را؟
تویی تو ضامن صبح سعادت شیعه
تویی تو روشنی هر عبادت شیعه
تو آمدی و جهان غرق در خِرَد می‌شد
دلیل‌ها همه با عشق مستند می‌شد
تو آمدی پر و بالی دهی به این دل‌ها
به پای درس تو هفت آسمان رصد می‌شد
خوشا به حال دلی که عروج را فهمید
مسیر روشن تو از بهشت رد می‌شد
میان آن همه شاگرد شد سعادتمند
کسی که مذهب عشق تو را بَلَد می‌شد
نفس زدی و جهان را حیات بخشیدی
تجلیات الهی، الی الابد می‌شد
شده‌ست جلوه‌گر از هر کرانه آیاتت
جهان نشسته سر سفرۀ روایاتت
سر ارادت ما و غبار صحن بقیع
همان حریم بهشتی، همان بهشت بدیع
همان دیار الهی که از نسیم خوشش
شده‌ست شهر مدینه پر از شمیم ربیع
«و یطعمون علی حبّه…» نمایان است
کرانه‌های کرامت چه بی‌کران و وسیع
گدایی حرمش اعتبار هر عاشق
امید ماست توسل در این سرای رفیع
کلید معرفت اینجا ارادت و عشق است
سر ارادت ما و غبار صحن بقیع
مگیر از دل من یا رب این سعادت را
گدایی حرم اهل‌بیت عصمت را
غبار مقدم تو عطر آشنا دارد
برای دیده‌ام اعجاز کیمیا دارد
گدای خانه به دوش توام، قبولم کن
گدای تو به جز این آستان کجا دارد؟
دگر چه جای گلایه ز فقر می‌ماند
کسی که در دو جهان، مهربان! تو را دارد
دل شکستۀ من حرف‌های ناگفته
دل شکستۀ من شوق التجا دارد
کسی که بوده تمام وجودش از جودت
در آستانه‌ات امشب دو خط دعا دارد
همیشه آرزوی پر زدن به سوی بقیع
همیشه حسرت دیدار کربلا دارد
چه می شود همۀ عمر با شما باشم
غبار صحن تو و صحن کربلا باشم
یوسف رحیمی

منبرت کرسی فقه همه عالم شد
فاصله تا به خدا با سخنانت کم شد
خوار جهل از تو و فیض تو گل مریم شد
هر که پامنبری ات شد به خدا ادم شد
هر که علامه ی دهر است غلامت بوده
پیرو مکتب علمی هشامت بوده
زلف صد پنجره را رو به خدا واکردی
با غلامان خودت کار مسیحا کردی
درس تاریخ شد و حل معما کردی
شیعه را ناب ترین مکتب دنیا کردی
پرچم شیعه بلند است به احکام شما
علم عالم شده تسلیم به اسلام شما
یک ورق درس تو توحید مفضل می شد
عشق در مسأله ی جابرتان حل می شد
ذره پای تو به خورشید مبدل می شد
بی حدیث تو کلام همه مهمل می شد
با تو قران خدا کاغذ خاموش نشد
راه سر منزل مقصود فراموش نشد
تازه شد حرف خداوند به قال الصادق ع
علما شرح نوشتند به قال الصادق ع
حنفی ها همه گفتند به قال الصادق ع
راست گویی شده پیوند به قال الصادق ع
تا ابد مرجع توضیح مسائل هایی
قبله ی جامع علمی همه دل هایی
نور در مسجد چشمان تو معنا گردید
نار بر یار تو بردأ و سلاما گردید
هر که از چشم تو افتاد یهودا گردید
خانه ات مدسه ی حضرت زهرا س گردید
به موازات علی راه نشان می دادی
راه را با ولی الله نشان می دادی
حسن کردی

هرکس گرفته غیر تو ماوای دیگر
خیری ندیده از گداییهای دیگر
من روزی ام را از تو بی منت گرفتم
منت فراوان است درهرجای دیگر
یک پای من رفته ست امشب سمت مکه
سمت نجف رفته است اما پای دیگر
تو با علی یعنی دوتن در بین یک روح
شیعه ندارد جز شما بابای دیگر
وقت ولادت نیست هنگام ظهور است
دنیا می آیی تو ز یک دنیای دیگر
حالا که رفتم تا علی و تا محمد
باید بگویم یاعلی و یا محمد
نور تو خیلی قبل از آدم معتبر بود
از تو چه در انجیل و چه تورات اثر بود
دنبال تو بودند احبار بهودی
قلب کشیشان از ظهورت باخبر بود
هرروز عبدالله را تهدید کردند
هرروز عبدالمطلب تحت نظر بود
تو آمدی ایوان کسری هم ترک خورد
آثار ربانیت هرجا جلوه گر بود
آتشکده یکباره اصلا ریخت برهم
خاموش شد هر مشعلی که شعله ور بود
شب کافی است ای مکه دیگر ماه آمد
الله اکبر که رسول الله آمد
امی شدی ام القرا شد زادگاهت
پیغمبران را زنده کرده روی ماهت
خیلی دعا کردی برایش جای نفرین
حتی همانکه خار میریزد به راهت
این امت تو تا قیامت روسفید است
از برکت صوت اذان گوی سیاهت
بوی علی را میدهی آقای مکه
وقتی شده دیگر ابوطالب پناهت
دلخوش به اصحابت نشو که در خطرها
تنها علی میماند آقا درسپاهت
لعنت بر آنکه با جسارت حرف میزد
هرکس ز کفر والدینت حرف میزد
شکوه نکن ازغربتت لشگر که داری
در غزوه هایت ضربه آخر که داری
اصلا بیاید چندتا مرحب به میدان
فرقی ندارد فاتح خیبر که داری
گیرم که اصلا عبدود رد شد ز خندق
آسوده باش آقای من حیدر که داری
به طعنه های این و آن بی اعتنا باش
بگذر ازین بدبخت ها! کوثر که داری
آنکس که خیر و برکت دنیاست زهرا
سر وجود این جهان زهراست زهراست
ای صادق ال علی در بیکرانها
یادی بکن قدری هم از ما ناتوان ها
بار سفر برداشتی از دوش مردم
ای ناشناس مهربان کاروان ها
جارو کشت اعجاز ابراهیم دارد
در دستهای توست این کون و مکانها
درک مقامت کار امثال زراره ست
کی راه دارد در حریمت این گمان ها
پرچم سیاه روضه بر دیوار داری
تو روضه خوانی بر تمام روضه خوانها
روضه بخوان از آفتاب بین گودال
از حجت اللهی که افتادست بی حال
سید پوریا هاشمی

نگاه کن جَلواتِ کتاب ناطق را
به کوه طور ببین سجده‌ی شقایق را
امام پنجم شیعه پدر شد و حالا
گرفته در بغل خویش امام صادق را
ز گوشه‌ی لبش، از خنده‌اش عسل ریزد
به جای نقل، خدا بر سرش زُهَل ریزد
مدینه بود و شبی مثل ماه، نورانی
شبی که گشت زمان غرقِ نور افشانی
شبی که حضرت باقر لبش شکوفا شد
نداشت مثل همان شب مدینه دورانی
خبر رسید ملائک به شور آمده‌اند
ز عرش روی زمین سمت نور آمده‌اند
مدینه شاهد مولود بی‌نظیر شده
عروس حضرت زهرا به او اسیر شد
به کف گرفته علوم تمام عالم را
مرید جاذبه‌هایش ابابصیر شده
کرامت و حسناتش شبیه حیدر شد
بلاغتِ نفسش هم، زُراره پرور شد
تولدش خبر از نورگستری دارد
شرافت قدمش ذره پروری دارد
ملائکه همه در عرش یک صدا گفتند
عروس حضرت زهرا چه گوهری دارد
چه گوهری، که ربوده‌است قلب عاشق را
به صولتش زده حق مُهر و مومِ حاذق را
کرشمه‌های نگاهش بهشت می‌سازد
برای دلشده‌ها، سرنوشت می‌سازد
خودش حرم که ندارد، ولی دل ما را
شبیه صحن و سرا خشت خشت می‌سازد
شمیم عطر تنش بوی یاس را دارد
تمام زندگیش بوی ربنا دارد
به یمن مقدم صادق، خزان تمام شد و
رسیده موسم شادی و، غم حرام شد و
رسیده‌اند همه بهر تهنیت از عرش
مسیر خانه‌اش امروز ازدحام شد و
همینکه بوسه ز پایش فرشته می‌چیند
ترانه روی لب جبرئیل می‌شیند
رسید و جامعه را شیعه کرد و انسان کرد
مطیعِ امر خدا را شبیه ِ سلمان کرد
لطافت از نفحاتش چکید و، عالم را
به خلصت نبوی یک شبِ مسلمان کرد
رسید و داد خدا دست او شفاعت را
نوشته‌اند به خاک رهش هدایت را
نوشته‌اند به وصفش شفاعتش حتمی است
گدا که داشته باشد کرامتش حتمی است
به ما که شیعه‌ی اثنی‌عشر شدیم، حتماً
به حشر و محشر کبری عنایتش حتمی است
مسیر خانه‌اش از آسمان گذر دارد
بدیهی‌است که از عرش هم خبر دارد
رضا باقریان

کارِ ما نیست از شما گفتن
ما کـجا وُ خـدا خـدا گفتن
گفتن از این قبیله کارِ خداست
این عشیره عشیره یِ زهراست
اهلِ منبر به رویِ این منبر
تکیه داده سـُلاله یِ حـیدر
هر که از عشق گفت عاشق نیست
راستی این امامِ صادق کیست؟!
او امامِ زمـین وُ اَفـلاک است
فطرتش آسمانی وُ پاک است
معنی فَـضل وُ دانش وُ تقـوا
چشمه یِ بندگی وُ عشقِ خدا
شرحی از آیه هایِ قرآن است
وَجهی از جلوه هایِ رحمان است
اَبری از نور وُ رحمت وُ برکات
بَر جـمال وُ جـلالِ او صلوات
خرجِ حق می شود نَفَس به نَفَس
دین ما قـالَ صـادق است وُ بَس
هر دو عالم در اختیار اوست
وَ احـادیث ذوالفـقارِ اوست
سیرتش سِیْری از مسلمانی
نُطـقِ او حیدری وُ طوفانی
در کلاسَش نشسته جبـرائیل
کشته یِ یک نِگاهش عِذرائیل
قیمتِ هر کـلامِ این آقا
سَر تَر از کـُلِّ جنه الاعلی
من که چیزی از او نمی دانم
در حَریمَـش ستاره بارانم
اشکـهایم به رویِ گـونه نشست
هِق هِقَم بُغضِ صحنِ یار شکست
دستِ من رویِ سینه جا دارد
دل هـوایِ مـدینه را دارد
در حریمِ شما غبـار منم
بی قـرارِ وصالِ یار منم
حسین ایمانی

خبرت هست که آن طاق معلا اُفتاد
ناگهان کُنگره یِ سنگیِ کسریٰ اُفتاد
خبرت هست ستون های یهودا اُفتاد
خبرت هست هُبَل خورد شد عُزیٰ اُفتاد
خبر این است زمین پُر شده از آب حیات
آی بر احمد و بر آل محمد صلوات
یک نفر آمده تا بارِ جهان بردارد
پرده از منظره ی باغ جنان بردارد
تا که از گرده ی ما یوق گران بردارد
از کران تا به کران بانگ اذان بردارد
آخر از سمتِ خدا آنکه نیامد آمد
چهارده تن همه با نام محمد آمد
شب شکست و به زمین بارشِ مهتاب آمد
عشق برقی زد و بر هر دل بی تاب آمد
جبروت و ملکوتیست که در قاب آمد
فالِ حافظ زدم و این غزل ناب آمد
.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


“گل عُزاری زِ گلستان جهان ما را بس
زین چمن سایه ی آن سرو روان ما را بس”
حق بده دیدن این معجزه حیرت دارد
فقط این ابر به باریدنش عادت دارد
نفسش گرم خدایا چه حرارت دارد
سایه اش نیست و در سایه قیامت دارد
انبیا را بنویسید پیمبر این است
قبله ی روز و شبِ حضرت حیدر این است
کیستی ای نفست پاک تر از پاکی ها
غرقِ تسبیح بزرگی تو افلاکی ها
اشهد ان که حیران تو بی باکی ها
نوری و نور پراکنده بر این خاکی ها
ای نفس های علی ای همه هست زهرا
عالمی دست تو بوسید و تو دست زهرا
تو درخشیدی و انوار حیات آوردی
سیزده رشته غنات از عرفات آوردی
سیزده چشمه ی جوشان نجات آوردی
سیزده مرتبه بانگ صلوات آوردی
آخرین باده ات از این همه خُم می آید
با دعایت عَلَم چهاردهم می آید

ششمین آینه ات آمد و پروانه شدیم
سر زلفیم که با مرحمتش شانه شدیم
مرد این راه نبودیم که مردانه شدیم
شیعه جعفری خادم این خانه شدیم
آسمان را کلماتش سخنش پر کرده
و خداوند بر این جلوه تفاخر کرده
گرچه از عطر تو این دشت شقایق دارد
چقدر دور و برت شهر منافق دارد
چه غریبی که فقط چند تن عاشق دارد
دلِ زهرایی تو صحبت صادق دارد
تو بشیری و به شور ازلی می آیی
سر هر صبح به دیدارِ علی می آی

باز پیچیده در این شهر پیامت آقا
پشت یک خانه تو هستی و قیامت آقا
عادت صبح تو شد عرض سلامت آقا
و سلام است فقط تکه کلامت آقا
از تو داریم سلامی پر عطر و برکات
باز بر احمد و بر آل محمد صلوات
حسن لطفی

ابراهیم لآلی سه شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۶
۰ 148
گُلِ لبخندِ رویت میزند طعنه به هر سُمبل
به نام نامیِ تو میشود آقا شکوفا گل
و ای بالا نشین مدح شما را میکند بلبل
فدای ایل و اجدادت تمام ایل و اجدادم
من آن صیدم که خوش دارم شما باشید صیّادم
کرم هم در کنار تو، به قربانت کم آورده
به همراهت خدا زهرا و حیدر را هم آورده
برای خیر مقدم هستی اش را آدم آورده
به یُمن مقدمت خورشید نورانی شده امشب
ببین عرش خدا را که چراغانی شده امشب
ندیدم با مسماتر من از نامت رسول الله
دل من کفتر جلدیست بر بامت رسول الله
به من هم میدهی یک جرعه از جامت رسول الله؟؟؟
که دائم بر زبان آرم علی عالی علی اعلا
قسیم النار و الجنه جز او کی میشود فردا
خوشا بر حال آن کس که گرفتار شما گشته
و با جان و دلش آقا خریدار شما گشته
منم کلب علیآنکه علمدار شما گشته
تو را جان امیر المومنین آقا نگاهم کن
بیا و با نجف بردن دوباره رو به راهم کن
دَمی هم بی وضو نام علی را تو نمی بُردی
چقد از لٰات و عُزی و هُبل آقا تو آزوردی
تو از زهر جفا نه بلکه از داغ علی مُردی
چرا که خوب میدانی امیرالمومنین مَرد است
و میدانی غم ناموس هم بالاترین درد است
ابراهیم لآلی

اگر شفیع تویی اضطراب لازم نیست
هراس از غم روز حساب لازم نیست
همیشه با تو فقط سود کرده ام، هرچند
در عاشقی که حساب و کتاب لازم نیست
برای کشتن عشاق، یا رسول الله
بس است زلف سیاهت، طناب لازم نیست
چنان ز عطر تو جان ها به مستی افتادند
که در دیار تو دیگر شراب لازم نیست
تو خَیر خلق خدایی و علت خلقت
برای مدحت تو آب و تاب لازم نیست
دلیل رحلت ظلمت، پس از طلوع رخت!
در آسمان جهان آفتاب لازم نیست
برای حفظ حیات مراجعین درت
عزیز آمنه آیا نقاب لازم نیست؟
بهشتِ بی تو خودش یک جهنم محض است
فراق یار که باشد، عذاب لازم نیست
برای هر که درِ خانه ی تو خادم شد
محبت اسدالله شرط لازم شد
علی اکبر نازک کار

سایه یِ رحمتِ ایزد به رویِ سَر دارم
شـکرُلِلَّـه به دلـم مـِهرِ پیمبـر دارم
توصیه هایش اگر حلقه یِ گوشم باشد
می شوم عرش نشین ساقی کوثر دارم
رحمتِ واسعه یِ هر دوجهان است نبی
پادشاهی کـنم وُ مَـنصبِ نوکـر دارم
هر کسی زخم زبان زَد که رسولی تنهاست…
به گمانم به خودش گفته که حیدر دارم
دِژِ فـرماندهی اَش محکم وُ پا بر جا بود
کم کسی نیست کسی که سِپَرش مولا بود
سِپَرش بود عـلی پشتِ سَرَش بود عـلی
شـمسِ دین بود نبی وُ قَمَـرش بود علی
آمد وُ بنـدگی نابِ خـدا معـنا شد
وقت تکبیر که شد بال وُ پَرَش بود علی
نه در آن لحظه که در بینِ هواخواهان بود
در اُحُـد شد اَحَـد وُ دور وُ برش بود علی
همه یِ عـرشِ خـداوند تماشا کـردند
شبِ معـراج نوایِ سَحـَرش بود علی
هر کسی در دو جهان بوده غلامش برده
سنـدِ خـلقتِ افـلاک به نامـش خورده
آخرین مرحله از عشق وُ صفا یعنی او
مَهـدِ توحید وُ وفا روحِ خـدا یعنی او
وقتِ قد قامتِ او می زده دَم جبرائیل
که قیامت شده بر پا وُ جزاء یعنی او
سینه اش شد سِپر وُ مدحِ علی را می گفت
اولین چشمه یِ پر فـیضِ وِلا یعنی او
او اَمین بوده وُ صِـدّیق وُ عدالت گستر
قبله وُ قـبله گـَه وُ قـبله نما یعنی او
دینِ حق با زحماتِ نبوی پا برجـاست
دستمزدِ همه یِ زحمتِ احمد زهراست
او با اَباالفاطمه شد صاحبِ کوثر باشد
یاعلی گفت وُ خدا خواست پیمبر باشد
باید از نسلِ نبی ایل وُ تـباری باشد
بایَدَم دشمـنِ این سلسـله أَبـتر باشد
سَرسِپـهدار اگر خـتمِ رسولان بوده
عَلَمی نیست مگر در کفِ حیدر باشد
حاجتِ گنـبدِ سبزِ نبـوی وُ کعـبه
ندبه یِ جمعه پس از دیدنِ دلبر باشد
وارثِ نُطقِ نبـی تیغِ عـلی را بردار
گردنِ توطئه ها را تو بِزن اِی سردار
حسین ایمانی

من هرچه دارم از کرام اهل بیت است
گنج دو دنیا زیر گام اهل بیت است
زیبا ترین جا کنج بام اهل بیت است
صبح و مساء ذکرم سلام اهل بیت است
شد هرکسی مجنون اینان جاودان شد
از افتخارات زمین و آسمان شد
یا شد اباذر یا که شخصی چون کیان شد
دارد شرف هرکس غلام اهل بیت است
از هر لحاظی بنگری تو برترین اند
دارای اعجازی عظیم و بی قرین اند
تاج سر خلق و عباد الصالحین اند
این یک نم از شان مقام اهل بیت است
غافل شود عاقل ترین بایک نگاهی
باعشق و جود و معرفت گردیده راهی
اینجا گدا دارد مقام پادشاهی
این چشمه ای از خیر عام اهل بیت است
اینجا به اوج خود رسد هر شور و حالی
اهل کرم هستند و این مولی الموالی
سائل نرفت از نزدشان با دست خالی!!
از بس پر آوازه کرام اهل بیت است
هردرد درمان میشود بی شک دراینجا
دل غرق ایمان میشود بی شک در اینجا
محبوب یزدان میشود بی شک در اینجا
اوج شفا در بطن نام اهل بیت است
آری اجابت میشود قطعا حوائج
باید بر آورده شود شرعا حوائج
اینجا نماند بر زمین اصلا حوائج
این دور از لطف و مرام اهل بیت است
ما از روایتهای اینان جان گرفتیم
در پیش راه حضرت یزدان گرفتیم
درس زیاد از هر خط قرآن گرفتیم
غرق حلاوت بس کلام اهل بیت است
اینجا گره در کار معنایی ندارد
این خانواده مثل و همتایی ندارد
کس مثل اینان فضل و اعطایی ندارد
جود و کرم کارمدام اهل بیت است
دارد دلی آذین زالماس و عقیقی
باشد بنی آدم به معنای حقیقی
با آل احمد هست او در هر طریقی
هرکس که منعم از طعام اهل بیت است
دیدم که روزی عارفی فرزانه میگفت
در شان چهارده گل جانانه میگفت
از مخزن الاسرار این کاشانه میگفت
میگفت سعادت نزد جام اهل بیت است
رضا آهی
منبع:باشگاه خبرنگاران

منبع: جهان نيوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۶۵۱۵۵۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

زیباترین شعر‌ها از شاعران بزرگ و معاصر درباره معلم به مناسبت روز معلم

شعر درباره معلم در ادبیات فارسی بسیار است. ما ایرانی‌ها از دیرباز تا امروز قدردان معلمان و مربیان‌مان بودیم. این قدردانی به خوبی در ادبیات نشسته است. بیایید زیباترین اشعار روز معلم را با هم بخوانیم با زی‌سان همراه باشید.

زیباترین شعر‌ها درباره معلم

سعی نابرده در این راه به جایی نرسی
مزد اگر می‌طلبی طاعت استاد ببر
روز مرگم نفسی وعده دیدار بده
وان گهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر
-حافظ-

***
گر کسی را رغبت دانش بود گو دم مزن
زانکه من دم درکشیدم تا به دانایی زدم
-سعدی-

***
همه شوخی و دلبری
جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت
غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم
که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت
تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین
به چین زلف تو آید به بتگری آموخت
هزار بلبل دستان سرای عاشق را
بباید از تو سخن گفتن دری آموخت
برفت رونق بازار آفتاب و قمر
از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت
همه قبیله من عالمان دین بودند
مرا معلم عشق تو شاعری آموخت
مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه
که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
-سعدی-

***
ز بوسیدنی‌های
این روزگار
یکیشان بود
دست آموزگار
-شهریار-

***
پادشاهی پسر به مکتب داد
لوح سیمینش بر کنار نهاد
بر سر لوح او نبشته به زر
جور استاد به ز مهر پدر
-سعدی-

بیشتر بخوانید تبریک روز معلم به همکار با ۴۰ متن ادبی، زیبا و رسمی پیام تبریک روز معلم ۱۴۰۳ | زیباترین و بااحساس‌ترین جملات روز معلم، مربی و استاد + عکس تبریک روز معلم

***

گفت استاد: مبر درس از یاد
یاد باد آن چه مرا گفت استاد
یاد باد آن که مرا یاد آموخت
آدمی نان خورد از دولت یاد
هیچ یادم نرود این معنی
که مرا مادر من، نادان زاد
پدرم نیز چو استادم دید
گشت از تربیت من آزاد
پس مرا منت از استاد بود
که به تعلیم من اُستاد اِستاد
هر چه می‌دانست آموخت مرا
غیر یک اصل که نا گفته نهاد:
قدر استاد نکو دانستن
حیف استاد به من یاد نداد
-ایرج میرزا-

***

حروف درس الفبا‌ی ما معلم بود
تمام صحبت ما یک صدا معلم بود
به روی تخته‌ی چوبی همیشه بی پایان
شروع نام خدابود، تا معلم بود
نگاه روشن دنیای کودکی هایم
به خشم و بوسه‌ی مادر ؤ یامعلم بود
خدا به وسعت ایمان به شکل هر واژه
ؤ جمله جمله‌ی ایثار، با معلم بود
قسم به نام پیام آوران آگاهی
تمام درد بشر را دوا معلم بود
شکوه صبر وصلابت چو کوه می‌بارید
سه تیغ مهر ؤ سنگ بلا معلم بود
به دشت‌های پر ازغنچه‌های پراحساس
گلی شکفته به نام وفا، معلم بود
به هیچ زندگی و پوچ مرگ، معنا داد
تمام بود و نبود شما معلم بود
به وقت گوش نهادن نشسته شاگردیم
در اوج خستگیش هم به پا معلم بود
هنوز پرسش بی پاسخی که می‌خواند
معلم عشق خدا یا خدا معلم بود؟

***
از تو گفتن کار یک دلداده است
قلب تو قلبی سفید و ساده است
هر چه می‌دانم تو یادم داده‌ای
پند هایت پاک و فوق العاده است
از معلم شعر گفتن ساده نیست.
چون معلم آدمی آزاده است
دست پاکش معنی مردانگیست
سر به مهر و بر سر سجاده است
گفته بودم پیش از این یکبار من
قلب تو قلبی سفید و ساده است
محمد شکری فرد

***
صدایت نغمه‌ای ازباغ فردوس معلم‌ای طنین هستی من
تویی سرچشمه‌ی ارامش وعلم معلم‌ای فروغ دیده‌ی من
وجودت شمع سوزان زمانه معلم اسوه‌ی ازادی من
ببوسم دست‌های مهربانت معلم خاک پایت سرمه‌ی من
گرفتی دستهایم صادقانه مرابردی به اوج عاشقانه معلم روشنای تاری من
دعایم تاابد بدرقه‌ی توست معلم رهنمای اکی من
تلاشت رانخواهم برد ازیادمعلم یادتوهمراست بامن
مریم شکیبا

***
دوباره آمده روز معلم
گلی در حیطه‌ی تعلیم خادم
معلم وارث پیغمبران است
مقامش خارج از وصف وبیان است
به امر تربیت کوشا‌ترین است
تعلم خاتم و او، چون نگین است
به از مهر پدر جور معلم
بباید گشت بر دور معلم
بود همچون پدر بر دانش آموز
به فکر اوست همواره شب و روز
معلم، چون ستاره در زمین است
چراغ رهنما، حبل المتین است
معلم، روز تو بر تو مبارک
نگهدارت بود رب تبارک
اسماعیل تقوایی

***
سپاسگزار معلمی هستم که
اندیشیدن را به من آموخت
نه اندیشه‌ها را …

***
آموزش عشقم از همین مکتب توست
اندوخته‌ی سوادم از این لب توست
گفتم که مریضم و بیا بستر من.
چون عامل دردم این غم و این تب توست

***

تبریک روز معلم به همکار را نیز ببینید

tags # شعر سایر اخبار اسرار تکامل آلت‌ جنسی؛ رابطه جنسی انسان‌های اولیه مثل گوریل‌ها بود؟ (تصاویر) «زو»؛ گاو عقیم و غول‌پیکری که توسط انسان‌ها به وجود آمد! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی می‌شوند (تصاویر) کشف پرنده‌ عجیبی که سمت راست بدنش نر است و سمت چپش ماده!

دیگر خبرها

  • واریز دو میلیون تومان به حساب معلمان به مناسبت روز معلم
  • اکران «اقیانوس پشت پنجره» به مناسبت روز ملی خلیج فارس
  • زیباترین شعر‌ها از شاعران بزرگ و معاصر درباره معلم به مناسبت روز معلم
  • به مناسبت روز جهانی کار و کارگر
  • برگزاری کنگره روز ملی خلیج فارس در بوئین میاندشت + فیلم
  • فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (11 اردیبهشت)
  • تبریک عاشقانه به مناسبت تولد بهرام رادان + عکس
  • خرید ۱۵ هزار میلیاردی اصفهانی‌ها در طرح فجرانه
  • ◄ کاربرد کلمات و عبارات حمل و نقلی در متون و اشعار فارسی
  • فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (9 اردیبهشت)