مدرسه طبیعت به روایت شیر مازندران
تاریخ انتشار: ۶ آذر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۷۰۰۰۹۴
علیرضا حدود دوسال است که هر روز به جز تعطیلات رسمی به مدرسه طبیعت «کاویکنج» مشهد میرفته و حالا از وقتی که این مدرسه پلمب شده به گفته مادرش گویی که عزیزی را از دست داده است: «بچههای کاویکنج انگار در غم از دست دادن عزیزی هستند و ما والدین فقط نظارهگریم.»
به گزارش ایسنا، حدود سه سال پیش و همزمان با به دنیا آمدن خواهر علیرضا، رفتارهای او تغییر میکند و علیرضا تبدیل به بچهای پرخاشگر، بهانهگیر و افسرده میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اینها را خانم اقلیما، مادر علیرضا در گفتوگو با ایسنا عنوان میکند و ادامه میدهد: با وجود اینکه خانم دکتر مدرسه طبیعت را معرفی کرد، اما ما حدود سه ماه علیرضا را به مهدکودک خصوصی فرستادیم ولی دیدیم اخلاقهای علیرضا بدتر شد. وقتی از او پرسیدم چرا مهد را دوست ندارد، میگفت «تو مهد ما رو میکنن تو اتاق و مثلاً اگه من الان دوست دارم چاشت بخورم، نمیذارن یا دوست دارم بازی کنم، اجازه نمیدن».
خانم اقلیما که خودش حدود 10 سال مربی مهدکودک بوده، خاطرنشان میکند: من خودم در محیط مهد بودم و میدانم که بچهها در آنجا محدودیت دارند؛ چون مثل محیط مدرسه است. من نمیگویم مهدکودکها بد هستند. کار آنها درست است، اما مدرسه طبیعت یک چیز نابتر است. چیزی است که تا حالا آن را جایی ندیدیم.
مدرسه طبیعت اصلا مکان آموزشی نیست
وی در مورد ویژگیهای مدرسه طبیعت اظهار میکند: مدرسه طبیعت اصلاً مکان آموزشی نیست. بچهها در حین بازی خیلی چیزها را یاد میگیرند. محیط آنجا بزرگ است و آموزش مستقیم انجام نمیشود. بچهها همهچیز را آزادانه تجربه میکنند. الان بچه من میداند که مثلا گوجه، بوته داشته و دانه آن کاشته شده. میداند تخممرغ چه جوری به وجود آمده. بهخاطر رابطهای که بچهها در مدرسه طبیعت با حیوانات دارند پسرم الان هیچ ترسی از هیچ حیوانی ندارد. همچنین میداند مرغ تخم میگذارد، گوسفند بچهزاست و... . آموزشی که فرزند من دیده غیرمستقیم بوده. کسی چیزی به او یاد نداده. همهچیز را عملی دیده و الان در حد یک دانشآموز سوم چهارم دبستان علوم را میداند.
اقلیما با بیان اینکه «در مدرسه طبیعت هر پنج بچه یک تسهیلگر دارند»، یادآور میشود: تسهیلگرها هیچ کاری نمیکنند، فقط مواظب بچهها هستند. آنها سوال بچهها را با سوال جواب میدهند .یعنی هیچوقت دخالت نمیکنند که به بچهها کمک کنند. کاری میکنند بچهها خودشان دنبال جواب باشند. مثلاً اگر قرار است بچهها املت درست کنند، خود بچه ها میروند ببینند مرغها کجا تخم گذاشتند، آنها را جمع میکنند، گوجهها را هم از بوتهها میچینند و... .
وی در خصوص تغییرات علیرضا بعد از رفتن به مدرسه طبیعت عنوان میکند: خیلی خواهرش رو قبول کرد. تعاملش با ما بهتر شد. حرفهایمان را گوش میداد در صورتی که قبلاً که با او حرف میزدیم خشم داشت. روحیهاش باز، منطقیتر و اعتماد به نفسش زیاد شد.
مدیون مدرسه طبیعتیم
مادر علیرضا بیان میکند: فرزند من نسبت به همسنوسالهای خودش توانایی بیشتری دارد. خیلیها به من میگویند تو چه کار میکنی که بچهات میتواند این کارها را انجام دهد. من در جواب آنها میگویم من فقط مدیون جاییام که بچهام آنجا بازی میکند. شاید اگر خانم دکتر مدرسه طبیعت را به ما معرفی نمیکرد، در آینده باید ساعتها خرج مشاوره میکردم تا با علیرضا صحبت کنند که او یک بچه متعادل شود، اما مدرسه طبیعت در همان چند روز اول جواب کل خلأهای علیرضا را داد.
وی اضافه میکند: روزهایی که علیرضا مهدکودک میرفت، صبح با گریه میرفت اما وقتی میرفت مدرسه طبیعت شبها اصرار داشت زود بخوابد که فردا صبح زود بیدار شود. همیشه با ذوقوشوق میرفت مدرسه طبیعت. در این چند وقت که مدرسه تعطیل شده و دیدم واقعا دارد ضربه میخورد صدایش را ضبط کردم و با هرکسی از مسئولان مدرسه طبیعت که دوست داشته، صحبت کرده است. این صداهای ضبطشده از ته دل علیرضاست. تو یکی از این فایلهای صوتی میگوید: «اِنقدر تو خونه میمونم تا مدرسهم باز بشه، اما مهدکودک نمیرم».
مدرسه طبیعت به روایت شیر مازندران
مادر علیرضا فایلهای صوتی او را برایم میفرستد. یکی از این فایلها ر ا پخش میکنم. صدای مادر علیرضاست: «علیرضا جان پدرو مادرها میخوان برای اداره آموزش و پرورش یک نامه بنویسن، شما اگه صحبتی داری بگو صحبتت رو».
علیرضا میگوید: «مامانجون من دلم میخواد آموزشپَلوَلِش، طبیعت رو باز کنه. این اصلاً کار خوبی نیست. کار خیلی بدی هم هست. خُب اونا پول میخواستن ما پولشونو میدادیم. ما اونجا سفالگری میکردیم. شنبازی میکردیم. خاکبازی میکردیم. میرفتیم جای حیوونامون. جای گوسفندامون، بوقلموها، مثلاً میرفتیم جای خرگوشامون، جای مرغا، جوجههامون. قبلاً فقط به مهدکودک میرفتیم. اونم که چیزی نیست. بشینی، بشینی. خاکبازی نمیتونستی بکنی. ولی اونجا خیلی عالی بود. خیلی هم خوب بود، ولی حیف شد که اماکن اومد پلمب کرد. عموهای اونجا خیلی خوب بودن. خالههاش هم همینطور. عمو مجتبی، عمو مهرداد، عمو محسن، عمو احسانمون، خاله هانیه، خاله شیما، خاله ندا، خاله مرضیه، خاله بیتا، همه خالهها.
مادر علیرضا میپرسد: «وقتی اومدن مدرسه طبیعت رو پلمب کردن، تو چه احساسی داشتی؟»
- « احساس بد. احساس ناجور. احساس خیلی بد. دلم میخواس برم با اماکن دعوا کنم، برم با رئیس اماکن دعوا کنم. یکی بزنم ولی واقعا اماکن خیلی قدرتمنده. خیلیم حیف شد واقعا که اماکن اومد پلمب کرد. خیلی خوب بود. ما بازی میکردیم. میرفتیم کدو میچیدیم. بادمجون میچیدیم. همه کارای دنیا رو میکردیم. خیلی خوش میگذشت ولی حیف شد واقعا. املت درست میکردیم. سیبزمینی آتیشی درست میکردیم. بچهها باید آزادی کنیم نه که اینجوری. اینجوری خیلی بده. آقای رییس آموزشپَلوَلِش نگاه کنین شما بگین پلمبو باز کنن. بخاطر اینکه این کار خیلی بده. اصلاً ناجوانی نیست. اصلا این شغل، کار خوبی نیست. مثلاً باید برین جاهای دیگه رو پلمب کنین که اذیت باشه. مثلا کارای دیگه میکنن، اونجا رو پلمب کنین. خیلی بده این کار. ما که کاری نکردیم اونجا که شما پلمب کردین. من از مدرسه طبیعتم عین شیر مازندران دفاع میکنم. اصلا نمیذارم کسی به مدرسم آسیب بزنه. فداکارم من. خواهش میکنم. من التماس میکنم. تو رو خدا کاویکنح باز بشه. واقعاً این کار ناجوانی و بدیه. خوبه ما هم بیایم مغازه شما رو پلمب کنیم؟ اونجا رو بگیریم. پلیس بیاد اونجا رو پلمب کنه. خوبه؟».
وقتی از علیرضا میپرسم «آیا در مدرسه طبیعت به بچهها آموزش و درس میدادند یا خیر»، جواب میدهد: درس نه. اونجا مدرسه نیست. اونجا میگفتن آسیب نزنین. عموها و خالهها کنارمون بودن و مواظبمون بودن.
بهجای مدرسه طبیعت مهدکودکها و مدارس مشکلدار را ببندید
یگانهزهرا که چهار سال پیش در انگلستان متولد شده، یکی دیگر از کودکانی است که به مدرسه طبیعت کاویکنج میرفته.
خانم فلاح، مادر یگانهزهرا در گفتوگو با ایسنا عنوان میکند: 6 سال برای تحصیل انگلیس بودیم. دختر من آنجا به دنیا آمد. آنجا با توجه به فضای طبیعی که داشت یگانهزهرا را پارک و مزرعه زیاد میبردم و او خیلی با حیوانها آشنا بود، اما در ایران شرایطش نبود. ترسی توی دلش ایجاد شده بود. اینجا دنبال مهدکودکی بودم که فضای بزرگی داشته باشد و بچهام بتواند بازی کند، ولی متاسفانه تمام مهدکودکها به یک خانه کوچک خلاصه شده بودند؛ یا حیاط نداشتند یا خیلی کوچک بودند و بعد هم بچهها را اجبار به کارهای مختلف میکردند؛ در صورتی که در سن دختر من که چهار سالش هست، بچهها اجبار را نمیپذیرند.
وی با اشاره به اینکه «من آدم مذهبیای هستم و روی تربیت بچهام حساسیتهای خاصی دارم»، ادامه میدهد: یگانهزهرا با اشتیاق به مدرسه طبیعت میرفت و وقتی مدرسه بسته شد، ضربه سنگینی خورد.
فلاح عنوان میکند: بعد از اینکه دخترم به مدرسه طبیعت رفت، خیلی شاداب شد و به طبیعت خودش برگشت. در مدرسه طبیعت بچهها از فراغت بال خیلی خوبی برخوردار بودند. آنجا آموزش رسمی نداشت. بچهها آزادی مطلق داشتند. مزرعه داشتند، سبزی میکاشتند، خونه درختی داشتند، آشپزی میکردند و... .
مادر یگانهزهرا اضافه میکند: خیلی برایم عجیب است که بهخاطر یکسری مسائل و دلایل به نظر من بیهوده، مدرسه طبیعت را بستند. با این کار به بچهها خیلی آسیب زدند. اگر قرار به بستن جایی باشد، آنقدر مدارس و مکانهای مشکلدار هست که اول باید آنها بسته میشدند، نه جایی که بچهها علاقه زیادی به آن دارند. از وقتی مدرسه پلمب شده، دخترم خیلی مدرسهاش را یاد میکند. منتظریم ببینیم تکلیف مدرسه طبیعت چه میشود.
فلاح در مورد فضای طبیعی برای کودکان در انگلیس میگوید: آنجا فضای پارک، بازی و حیوانات مختلف در شهر وجود دارد. در کنار پارکها مزرعه است که گوسفند و گاو و... داشت. بچهها بهراحتی با حیوانات ارتباط برقرار میکردند در حالی که الان در شهرهای ما پیداکردن این حیوانها راحت نیست. تعداد پارکهای مشهد کم است و باید یک مسافت طولانی با ماشین برویم تا به یک پارک برسیم.
ما ماندیم و خانه و تلویزیون و تبلت
مریم کریم، مادر باران، یکیدیگر از والدینی است که تعطیلی مدرسه طبیعت او را با چالشهایی مواجه کرده است. وی در گفتوگو با ایسنا اظهار میکند: دخترم یکسالونیم بود که به مدرسه طبیعت میرفت. آن فضا را خیلی دوست داشت. اعتماد به نفسش خیلی خوب شده بود. در مدرسه طبیعت آموزشی به بچهها نمیدادند. بچهها تو فضای باز، بازی خودانگیخته داشتند. اصلاً اینطوری نبود که برنامه داشته باشند که هر ساعت چه کاری انجام دهند. بچهها آببازی، گلبازی و... انجام میدادند. یک کتابخانه داشتند که اگر بچهها دوست داشتند کتابی را یکی از تسهیلگرها برای آنها میخواند.
وی ادامه میدهد: از روزی که مدرسه طبیعت تعطیل شده دخترم اغلب در خانه پای تلویزیون یا تبلت است. من هم که نمیتوانم مدام زمان او را پُر کنم؛ چون باید بستر غنی داشته باشد. قبلاً از صبح تا ظهر مدرسه طبیعت میرفت، انرژیاش تخلیه میشد. خوردوخوراکش خیلی بهتر شده بود، نهارش را مفصل میخورد. نمیگویم آن موقعها تلویزیون اصلاً نگاه نمیکرد، اما به نسبت الان که همیشه پای تلویزیون است خیلی کمتر تلویزیون نگاه میکرد. تعطیلی مدرسه طبیعت برای من دغدغه بزرگی است و دچار چالش شدهام.
کریم خاطرنشان میکند: چون فلسفه و ایده مدرسه طبیعت را دوست دارم و احساس میکنم مبانی نظری آن خیلی محکم است، نمیتوانم قبول کنم باران را به جای دیگری بفرستم. مدرسه طبیعت که میرفت، در کل زمستان فقط یکبار سرما خورد، با اینکه فضای باز بود و انتظار میرفت بیشتر از قبل مریض شود اما اینگونه نبود.
وی با اشاره به اینکه «دختر من از چهارسالگی میرفت مدرسه طبیعت و الان پنج سالش هست»، میگوید: یکی از تغییراتی که در باران، بعد از رفتن به مدرسه طبیعت دیدم، این است که هر وقت در بیرون باغچهای میبیند سریع میرود گل را بو میکند. قبلاً دوست داشت گلها را بِکَند، ولی الان رفتارش با گلها عوض شده. از گلدانهایی که در خانه داریم هم مواظبت میکند. تعاملش با حیوانات بهتر شده و... .
اسم آنجا مدرسه طبیعت است، بهخاطر اینکه بزرگترین معلم ما طبیعت است
مادر باران در پاسخ به این پرسش که آیا در مدرسه طبیعت به بچهها آموزش داده میشود یا خیر، خاطرنشان میکند: در آنجا آموزشی داده نمیشود. فلسفه مدارس طبیعت، آموزشدادن نیست. اسم آنجا مدرسه طبیعت است، بخاطر اینکه بزرگترین معلم ما طبیعت است. مدرسه محلی است که در آن درس یاد میگیریم، چه مدرسهای بزرگتر از طبیعت که آدم این همه درس از آن یاد میگیرد. بچهها در مدرسه طبیعت بهدنیا آمدن و بزرگشدن حیوانات را میبینند، فصلهای مختلف را لمس میکنند و... . این چیزها در کتابها هم وجود دارد، اما اینکه بچهها مستقیم ببیند و لمس کنند، چیز دیگری است. من خیلی دلم میخواهد مدرسه طبیعت زودتر باز شود. تعطیلی مدرسه برای ما یک چالش شده است. الان ما ماندهایم و خانه و تلویزیون و تبلت.
حتی آموزش محیطزیستی در مدرسه طبیعت انجام نمیشود
هر دو فرزند دختر و پسر آقای مهدی ندایی که به ترتیب در کلاسهای اول و چهارم دبستان مشغول به تحصیل هستند و به مدرسه طبیعت هم میرفتهاند. پس از اینکه ارتباط آقای ندایی با مدرسه طبیعت بیشتر میشود او حتی دورههای تسهیلگری هم میگذراند. مدرسه طبیعت را از زاویه دید آقای ندایی به تماشا مینشینیم.
وی در گفتوگو با ایسنا درخصوص نکات مثبت مدرسه طبیعت عنوان میکند: روابط اجتماعی فرزندانم قویتر شده بود و با هم بهعنوان یک خواهر و برادر خیلی بهتر گفتوگو و مشکلات را حل میکردند. در بازیهای یکدیگر بیشتر شرکت میکردند و... . قبل از اینکه بچهها به مدرسه طبیعت بروند، این اتفاقات کمتر رخ میداد.
وی ادامه میدهد: من خودم کار تربیتی کردم. برایم جالب بود که چه اتفاقی در مدرسه طبیعت میافتد که بچهها اینگونه میشوند. وقتی ارتباطم با مدرسه بیشتر شد و حتی دوره تسهیلگری گذراندم، متوجه شدم آن نکته مهم مدرسه طبیعت، آزادی بچهها و عدم دخالت بزرگترها در کارهایشان است که سبب میشود بچهها یک جامعه کوچکی برای خودشان ایجاد کنند؛ آنها در این جامعه یاد میگیرند چگونه با هم تعامل کنند، مشکلاتشان را حل کنند، گاهی به یکدیگر امتیازهایی بدهند، برای اینکه همراهی همدیگر را بگیرند و روند شادی خودشان را در بازیهایشان داشته باشند.
وی یادآور میشود: کلیت مدرسه طبیعت آزادی است که بچهها در طبیعت دارند. محدودیتها برای بچهها در مدرسه طبیعت کم است و آنها کلاً با چهار قانون زندگی میکنند. در عین اینکه قانونها کم است بچهها سعی میکنند به قوانین پایبند باشند؛ مثلا اگر ممنوع است جایی بروند و آنجا فقط میتوانند با تسهیلگر بروند، بدون اجازه نمیروند و اگر تسهیلگر مشغول به کاری باشد و نتواند بچهها را همراهی کند، آنها زمین بازی خود را تغییر میدهند، نه اینکه قوانین را زیر پا بگذارند.
ندایی بیان میکند: در مدرسه طبیعت هیچ آموزشی صورت نمیگیرد، مگر اینکه خود بچهها درخواست داشته باشند و بخواهند موضوعی را بدانند که مثلا فلان اتفاق چگونه میافتد. در این مواقع تسهیلگر توضیحات لازم را به بچهها میدهد. حتی آموزش محیطزیستی هم انجام نمیشود، اما اینکه بچهها آزادانه با محیطزیست ارتباط برقرار میکنند، خودش بچهها را پرورش میدهد. هر روز صبح که بچهها وارد مدرسه طبیعت میشوند برای خود پروژههای مختلف بازیگونه تعریف میکنند. ممکن است یک روز کلاً بگردند وکفشدوزک جمع کنند، یک روز آشپزی کنند، خانه گِلی ایجاد کنند، یک روز کتاب بخوانند و... . وظیفه تسهیلگر این است که وقتی کاری برای بچهها دشوار باشد یا نیاز به مراقبت داشته باشند، دشواری را برطرف و از بچهها مراقبت کند. مثلا گاز روشن کند و... .
ندایی در خصوص حوادث احتمالیای که ممکن است مثل هرجای دیگری در مدرسه طبیعت برای بچهها رخ دهد، میگوید: اولاً خانوادهها نسبتبه این مسئله توجیه هستند که ممکن است اتفاقاتی رخ بدهد و حساسیتهایشان نسبت به سایر خانوادهها کمتر است و مسئولیت بخشی از این موضوع را بر عهده دارند؛ ثانیاً تسهیلگرها مراقب هستند که حوادث جدی رخ ندهد. همچنین بچهها در مدرسه طبیعت بیمه حوادث دارند.
گزارش از زهرا انصاری، خبرنگار ایسنا- منطقه خراسان
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: مدرسه طبیعت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۷۰۰۰۹۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طبیعتگردی خطرناک در کنار ببرهای درنده | ویدئو
دریافت 918 KB
به گزارش همشهری آنلاین، در این ویدئو گردشگران با خودروهای محافظت شده ببرهای درنده را از نزدیک تماشا میکنند!
کد خبر 848616 منبع: باشگاه خبرنگاران جوان برچسبها حیوانات - حیات وحش سفر - گردشگری خبر مهم حیوانات - باغ وحش