حرف های یک مهندس برق مملکت
تاریخ انتشار: ۱۷ آذر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۸۵۴۰۴۳
هدف این نوشتار سیاهنمایی و یا خدای نخواسته، نادیده گرفتن زحمات مدیران و زحمتکشان خدوم این نظام و انقلاب نیست؛ بلکه صرفاً بیانِ به اصطلاح "مشت نمونه خروار" از وضعیت عمده جوانان در جامعه امروز ما است؛ لطفاً صدا و درد جوانان را فقط نشنویم، بلکه اقدامی عملی کنیم؛
با مهندس برق که یکی از دوستان است، به نمایشگاهی میرفتیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از عشق به وطن و کشور گفتم، اما ادامه داد:
من مهندس برق که تحصیل کرده دانشگاه هستم و آن هم دانشگاهی که مورد تایید همین وزارت علوم و مجلس شورای اسلامی ماست، باید برای کارم مشکل داشته باشم؟ دولت میگوید از جوانان حمایت میکنیم؛ از ایدهها پشتیبانی میکنیم؛ کجاست این حمایتها و پشتیبانیها که نمیبینیم؟ بخواهم برای بخش خصوصی کار کنم، هیچ فرقی با یک کارگر بیسواد و ساده ندارم؛ حقوق یک میلیون و خردهای هم شد درآمد و زندگی؟ پس من که عمری درس خواندم، چه فرقی با آن فردی دارم که تحصیلات ندارد؟ انقدر مهارت و کلاس هم رفتم؛ نهایتش گیر شرکتهای خصوصی در ایران میافتیم و افتادیم که همانند یک کارگر ساده به ما حقوق میدهند؛ آن هم بدون امنیت شغلی و آرامش.
انگار دل پردردی داشت، پس صبورانه گوش دادم:
خارج از ایران 8 ساعت کار؛ 8 ساعت استراحت؛ 8 ساعت هم زندگی میکنند. اگر سخت و جدی کار میکنند، در عوض تفریح خوب هم دارند. ایرانیها 8 ساعت کار میکنند و 16 ساعت دیگر ذهنشان درگیر مسائل زندگی و گرانیهایی است که انگار هیچ وقت تمامی ندارد. هنوز از گرانی گوجهفرنگی و فشار اقتصادی به مردم صحبت میکنند؛ خب تا کی؟ چه تدبیری و چه اقدامی برای شغل و ازدواج این همه جوان کردهاند؟ من آرزو ندارم؟ من نمیخواهم ازدواج کنم و شب را با آرامش سر بر بالین بگذارم؟ دیگر برای مردم و به خصوص جوانان، اعتقادی هم مانده؟ زندگی در ایران فقط استرس شده است؛ سوال من اینجاست که آیا زمان جنگ هم انقدر احساس فاصله طبقاتی و بیعدالتی و دزدی و فشار به عموم مردم بود؟ من یک مهندس برق هستم، اما نه دولت مرا استخدام میکند و نه چارهای برایم. بخواهم برای خودم هم کار کنم، حداقل 300-400میلیون سرمایه میخواهد؛ از کجا بیاورم؟ کارمند بخش خصوصی شوم: تا کی مرا نگه میدارد؟ اصلاً آرامش شغلی دارم؟ همیشه باید استرس حقوقهای پایین و یا دیرحقوقدادن داشته باشم و آخرش هم نه پشتوانه درستی و نه آینده روشنی. با همه این حرفها، آیا نباید به مهاجرت فکر کنم؟
صحبتهایش را کرد و من چارهای نداشتم جز تایید و سکوت و اینکه گوش شنوایی برای حرفهایش باشم و قلمی برای نوشتن دردِ دلش. آقایان مدیر و مسئول! کی میخواهید از حرف و حرفدرمانی برای این جوان و سایر جوانان مملکت دست بردارید و اقدامی عملی نمایید؟ به خدا صبر هم حدی دارد! به خدا قسم زندگی جوان تکرار نمیشود. به خدا قسم جوانان زیادی دلهایشان شکسته و زندگیشان تباه شده. به ولله قسم خیلی از جوانان هنوز حسرت داشتن منزل و ماشین و تشکیل خانواده را دارند. آقایان مسئول! کی به غیرتتان برمیخورد تا کاری کنید؟ وقتی جوانی و عمر بهترین سرمایههای این مملکت تباه شد و رفت؟ آیا معنای مدیریت و مسئولیت این است؟
منبع: الف
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۸۵۴۰۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نگرانیهای یک جامعهشناس از افزایش مهاجرت و طلاق در ایران
سعید معیدفر جامعهشناس میگوید: «من صحبتهایی با کارشناسان اقتصادی داشتم که خبر از فرار سرمایههای کلان میدادند؛ مدیران بنگاهها و شرکتهای اقتصادی دیگر نمیتوانند به همین شیوه ادامه دهند و فرار سرمایه بیشتر میشود و همین امر فشارهای اقتصادی بر مردم را هم افزایش میدهد. این فشارها به درون خانوادهها نفوذ کرده و طلاق، خشونت خانگی و قتلهای فامیلی را افزایش میدهد.»
به گزارش دنیای اقتصاد، معیدفر همچنین درباره گسترش مشکلات مردم با افغانستانیهای مقیم ایران بر این اعتقاد است که این بستگی به سیاستهای دولت در ارتباط با افغانها دارد. تا مدتها حرف این بود که باید حضورشان کنترلشده باشد و، چون این اتفاق نیفتاد مردم نتوانستد تحمل کنند؛ بنابراین مسئله میان مردم و افغانها بسیار به تصمیمات دولت در سال آینده برمیگردد. اینکه چقدر بخواهند با حکومت طالبان ارتباط بیشتری بگیرند یا نوع برخوردشان در مرز با افغانستانیها چگونه است. به هر حال من فکر میکنم که پیچ این مساله در دست حکومت است.
در بزنگاهها به همگرایی میرسندمعیدفر همچنین از نگرانیها و امیدهایش میگوید: «به نظر من به دلیل مسائل اقتصادی و سیاسی که عنوان شد، در جامعه تنشهایی به وجود میآید؛ از سوی دیگر، فکر میکنم که مردم در بزنگاههایی به همگرایی و همدلیهایی میرسند. اینکه این اتفاقات چه آیندهای برای ما رقم میزند مشخص نیست. این میتواند امیدهایی را زنده کند و از سوی دیگر، چون در چنین مواردی کنترل امکانپذیر نیست، ممکن است که نگرانیهای بزرگی ایجاد کند.»