Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-05-02@22:38:53 GMT

آثار پيانويي «فريد عمران» رونمايي شد

تاریخ انتشار: ۱۷ آذر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۸۵۷۴۸۵

آثار پيانويي «فريد عمران» رونمايي شد

خبرگزاري آريا - مجموعه‌اي از آثار پيانويي فريد عمران به نوازندگي ه«وشيار خيام» تحت عنوان آلبوم «دستچين آثار پيانو» در شهر کتاب مرکزي رونمايي شد. اين آلبوم دربرگيرنده دو سي‌دي از مجموعه آثار ضبط شده فريد عمران به نوازندگي هوشيار خيام در چند سال اخير است که به تازگي منتشر شده است. در اين برنامه محمد سرير، نادر مشايخي و کياوش صاحب‌نسق درمورد اين اثر صحبت کردند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


در اين برنامه «هوشيار خيام» (نوازنده اين آثار) که به دليلِ سفرِ لندن در جلسه حضور نداشت؛ پيامي را به اين شرح ارسال کرده بود:
«دوستان و دوستداران موسيقي، خوشحالم که پس از تمام سختي‌هايي که دوستانم در راه انتشار منتخب آثار استاد فريد عمران کشيدند اين مجموعه به چاپ رسيد. از يک‌سو خوشحالم و خوشبخت که افتخار اجراي اين مجموعه را داشتم و از سويي دلگير که به خاطر سفر نتوانستم در رونمايي آن حضور داشته باشم. آثار فريد عمران بخش مهمي از ادبيات موسيقي معاصر کشورمان را شکل داده است. اين آثار در طول سال‌ها کار و تفکر شکل گرفته است. مثل هر اثر مهم هنري، بارها دوباره نونويسي شده، صيقل خورده و شفاف شده است. هيچ چيز شگفت‌انگيزتر از لحظه‌هاي کشف يک اتفاق ساده نيست. جايي پنهان ميان نت‌هايي با عمر نيم قرن مکاشفه. موسيقي عمران را پيش از اين به عمارتي شبيه ديدم با سقفي بلند و پنجره‌هايي بي‌هراس، عمارتي سفيد و بلند در جايي پنهان ميان پيچک و ياس، کاش روزي هنرمند جوان ما، گمشده ميان انبوه اصوات ياد بگيرد که موسيقي را تنها از آن سوي مرزها نجويد، چراکه در همين ميان هنرمندي در کنار ما ايستاده که موسيقي خود را از فراز ابرها جسته و موسيقي‌اش مثل آب، مثل باران بر ما مي‌بارد.قرار نبوده که تنها نوازنده اين آثار من باشم، قرار بوده که شما هم باشيد. بشنويد، بنوازيد، با موسيقي او، با نگاه او به جهان آشنا شويد و با اين ترتيب جهان خودتان را پرنورتر کنيد. امروز با حضور فريد عمران در بين شما جاي مرا هم خالي کنيد.»
در ادامه‌ي اين جلسه فريد عمران، محمد سرير (آهنگساز، موسيقي‌دان، رئيس شوراي عالي خانه هنرمندان ايران و عضو هيئت مديره خانه موسيقي) و کياوش صاحب‌نسق (آهنگساز و نوازنده پيانو) و همچنين «نادر مشايخي» درباره‌ي اين آثار سخن گفتند.
«محمد سرير» به عنوان اولين سخن‌ران گفت: «خوشحالم که نزديک دو دهه است که ارادتي نزديک به ايشان دارم. ما با هم در دانشگاه بوديم و در اين 70 و خرده‌اي سال جزو معدود کساني است که برجستگي‌هاي اخلاقي و دانش و بينش‌شان راهي تازه بر من گشود. ناچارم که اين را جلوي خودشان هم بگويم، هر چند جاي ديگر هم گفته‌ام. چگونه انسان زيستن از اهميت بسيار زيادي برخوردار است و هنر بهانه‌اي است براي اين که هنرمند به آن انسانيت نزديک شود؛ ما، موسيقي‌دانان زيادي را در اين پنج، شش دهه ديده‌ايم و با هم زندگي کرده‌ايم و قاطعانه مي‌گويم نادرکساني را به مثال دکتر فريد عمران ديده‌ام. معاشرت با ايشان، فهم و ادراکي بسيار عميق به من داد که چراغ راهم براي آينده شد.»
او ادامه داد: «ايشان همچنين يکي از تاثيرگذارترين کساني بودند که تحولي در آثار و کار دانشجويان پديد آوردند و زندگي‌ تازه و افقي تازه را به آن‌ها معرفي کردند که تا قبل از آن نمي‌شناختند. در کنار اين‌ها، درسي از انسانيت و نگاه به هنر را به عنوان يک کانال يا راه براي ميل به انسانيت بيشتر و عميق‌تر نسبت به همه، دوست و دشمن، باز مي‌کردند و اين بسيار مهم بود. ما معمولا دسته‌بندي مي‌کنيم و مي‌گوييم با اين خوبيم و با آن يکي نه ولي من هيچ کسي را نديدم که دکتر عمران يک کلام در موردش بد گفته باشد، حتي منفي گفته باشد و حتي گفته باشد اين موضوع را خيلي خوب نمي‌داند، تمام انديشه‌هايي که عرض کردم در آثار ايشان متجلي است. چه در کارهاي کوتاه‌شان که در کلاس هم تدريس مي‌کردند و چه در کارهاي بلندشان و به نظرم بزرگ‌ترين خدمت هنرمند به آيندگان همين است که بتواند انسانيت را تبليغ و منتشر کند و به نسل بعد انتقال دهد. آن‌چه که ما آرام آرام در حال گم کردنش هستيم. »
«کياوش صاحب‌نسق» با بيانِ اينکه شناخت اندکي از «فريد عمران» دارد و تنها چند باري او را در راهروهاي تالار وحدت و شورا ديده است؛ گفت: «اگرچه من فريد عمران را نمي‌شناسم؛ اما شاگردانشان را و تاثيري را که آن‌ها در وهله اول بر من داشتند، به ياد آوردم. همه آن‌ها با يک ويژگي خاص و آرامشي که نتيجه‌ي درک حضور فريد عمران است با من روبه‌رو مي‌شدند. چيزي که ما از قديم به عنوان «درک حضور فلان بزرگوار» مي‌شناسيم و از آن با عنوان «آن بزرگوار را درک کرده‌ايم» ياد مي‌کنيم. چه چيزي بدون واسطه منتقل مي‌شود که در تن و بدن و اعمال شاگردان ايشان تبلور مي‌يابد؟! اين بي‌واسطه‌گي، به عقيده من مهمترين ويژگي‌اي است که يک هنرمند و مهم‌تر از آن يک آموزگار، آموزگاري که در حيطه موسيقي بسيار زحمت کشيده است، هنرمندي که امروز مجموعه دست‌چين پيانونوازي‌اش را پيش رو داريم مي‌تواند داشته باشد؛ اين جابه‌جايي ادراک بي‌واسطه و آن‌چه که در سکوت منتقل مي‌شود، ميان هنرجو و هنرآموز، اين بي‌واسطه‌گي خيلي مهم‌تر از آن چيزي است که بعدها به عنوان يک اثر متبلور مي‌شود. تک‌تک ما در حوزه آموزش تلاش مي‌کنيم که به نوعي از اين بي‌واسطه‌گي برسيم.»
اين نوازنده‌ي پيانو ادامه داد: « موسيقي فريد عمران را مي‌توان با دو واژه توصيف کرد؛ من بسيار ساده «تسليم زيبايي» به ذهنم مي‌رسد. چيزي که از شنيدن مجموعه اين دو سي‌دي به ذهن شنونده‌اي چون منِ نوعي که يک بار به صورت زنده با اجراي درخشان هوشيار خيام در تالار رودکي شاهدشان بوده‌ام و اين بار شاهد فرمي به مراتب پاکيزه‌تر و شسته‌رفته‌تر و مسلما با تعمق بيشتر هستم، متبادر مي‌شود تاثير يک دوره تفکري است و به صحبت خودشان اشاره مي‌کنم که مي‌گويند اين موسيقي نسل من است، اين موسيقي‌اي است که به نوعي براي مني که اين جا نسل واسطم ممکن است کهنه به نظر برسد. من اما اصلا بر اين باور نيستم و فکر مي‌کنم نمي‌توانيم نسبت به خلاءهاي زنجيره‌اي که ما در آن به شکلي زنجيروار تاريخ موسيقي را شکل داده‌ايم و بارها برش خط بطلان کشيده‌ايم، خط بطلاني روي موجوديت‌ هنرمنداني که به شکل مستقل و با تمرکزي ويژه مسير دلخواه و سليقه ايده‌آل خود را پي مي‌گيرند و در مورد فريد عمران مي‌دانم که يک هويت چند فرهنگي درش مستتر است، بي‌تفاوت بگذريم.»
به گفته‌ي صاحب نسق، نسل جواني که در تلاش براي درک مفاهيم موسيقي و آهنگسازي است نمي‌تواند بي‌تفاوت از اين مجموعه يا از اين قبيل مجموعه‌ها بگذرد:‌ «توليد چنين آلبوم‌هايي ضرورتي براي پويا نگه داشتن تفکر موسيقي است. اينکه الان سليقه و مد روز در خارج از اين مملکت چه نقشي را بازي مي‌کند به هيچ وجه مهم نيست و به نظر من هيچ وقت هم مهم نخواهد بود. چرا؟ چون هر کدام از اين زنجيره‌ها با کارکرد مستقل خودشان عمل مي‌کنند و در نهايت به يک هسته مي‌رسند. اگر ما بخواهيم در رابطه با يک مکتب صحبت کنيم، مکتب يک تفکر است متکي به يک هسته انرژي‌زا که مسير حرکتي را تامين مي‌کند که اين مسير حرکت نه فقط بايد در بدنه يک رفتار هنري جلوه کند بلکه پي‌آيند خود رفتار اجتماعي هم دارد. بي‌تفاوت نبودن نسبت به پستي و بلندي‌هاي اجتماع را هم دارد و جالب اين جاست که در اين ميان چيزي از اين موسيقي در لحظه، براي منِ موزيسين اتفاق مي‌افتد صلح، دعوت به صلح و دعوت به آرامش است. هوشيار متن کوچک و زيبايي نوشته بود و اتفاقا مي‌خواستم به متني قديمي‌تر از خودش اشاره کنم. او موسيقي فريد عمران را تشبيه کرده بود به عمارتي بلند و قديمي که هر رهگذرِ تنهايي را مجاب به آهسته کردن قدم‌هايش مي‌کند و او را متوجه خودش مي‌سازد. اگرچه راه‌هاي درون اين عمارت را نمي‌شناسد که چگونه است. اما معناي اين، منفعل بودن برخورد يک هنرمند نيست و من فکر مي‌کنم براي همه ما که به نوعي پروسه خلاقيت را طي مي‌کنيم در جاهايي نوعي از رجعت اتفاق مي‌افتد. نه الزاما رجعت تاريخي به اين مفهوم که حال من زبان کهنه‌تر يا قديمي‌تري را براي موسيقي خود انتخاب کنم. ما اين جا شاهد 50 سال کشف و شهودي هستيم و من قبل از اينکه امروز هم اجازه صحبت پيدا کنم از خودشان پرسيدم و گفتم خيلي دلم مي‌خواست که در اين سي‌دي مجموعه‌ها براساس زمان تصنيف‌شان ثبت مي‌شد چون اين از نظر من خيلي مهم است که کنار هم قرار دادن اين‌ها روند فکري و دوره‌هاي مختلف تفکر آهنگساز را به ما نشان دهد.»
او ادامه داد:‌«اين استادانه کار کردن نتيجه تمرکز است، تمرکزي که رها نشده و هر بار اگر که يک صورت مسئله جديد هست با استايل روز کار مي‌کند در نهايت به شکلي از آن زبان استفاده مي‌کند که يک بدنه عاريتي شوند که بعدا کنارش مي‌گذارد و زبان مستقل خود را مشخص مي‌کند. همه ما به عنوان کساني که با سازي مث پيانو عجين هستيم تاثير رپرتوار نواخته‌هاي خودمان را در آثار نوشته‌شده خودمان تجربه کرده‌ايم و اين بسيار طبيعي است اما نکته اين است که آيا ما در همان نقطه باقي بمانيم که چيزي معادل درجه دو يا درجه سه استادمان نواخته‌ايمش؟! يا اينکه آن پوسته بايد ور بيايد و به يک تعالي بالاتر برسد و به نظر من در اين مجموعه‌ها ما در حقيقت اين راه فرارها را مي‌شنويم. آن‌چه که از فريد عمران به عنوان يک گنجينه باقي مي‌ماند شاگردانش است. بچه‌هايي که هر کدام به استقلال ذهني خود رسيده‌اند و الان در کار خود متبحر شده‌اند و کماکان در آن آرامش خيال، در آن شاعرانگي تفکرشان، انسانيت را هنوز براي ما تجويز مي‌کنند. وقتي «تسليم زيبايي شدن» حرف اول را مي‌زند چه چيزي بيش از اين را بايد بازگو کنيم و چه چيزي مهم‌تر از اين است که در نهايت من از يک اثر موسيقي به خالق اثر برسم. به آن‌چه که انديشيده، به آن‌چه که زندگي کرده، به آن تعاملي که در هويت چند فرهنگي خود به واسطه شرايط ويژه زندگي‌اش داشته و انتخابي که کرده است و اين انتخاب تعاريف زيبايي‌شناسانه خود را دارد و کاملا قابل احترام است و بايد وجود داشته باشد. اگر اين پازل‌ها را و اين هزار تکه‌هاي مجموعه آهنگسازاني را که دارند به زبان خودشان بخشي از موسيقي را جلو مي‌برند نتوان با هم چفت کرد آن لحظات در حقيقت پنهان رخ مي‌دهد و گاهي اوقات برخوردي بسيار ناروا مي‌بينند که هنرمند را به گوشه‌اي سوق مي‌دهد، به گونه‌اي که ترجيح دهد اجتماع را ترک کند و در دخمه خود به کار بپردازد تا خلاقيتش در نهايت به نوعي برگردد. تک تک ما بايد دغدغه مشترک کنار هم بودن و به هم متصل بودن را حفظ کنيم.»
«نادر مشايخي» سخنران سوم اين مراسم بود و صحبتش را اين طور آغاز کرد: «خاطرم هست که در سال 1998 که براي اولين بار به ايران برگشتم قرار بود اجرايي داشته باشيم با ارکستر سمفونيک و خيلي خوشحال بودم که در ايران کار مي‌کنم و بسيار علاقه‌مند بودم که قرار است موسيقي مدرن اجرا شود. قرار بود از يک آهنگساز اتريشي اجرا داشته باشيم و من آنجا براي مسئول تالار تعريف کردم که ايشان با همسرشان تشريف مي‌آورند. اين گذشت و من گفتم بعد از تنفس قطعه‌اي مي‌زنيم از برليوز و بعد تصميم گرفتيم از جان کيج اجرا کنيم که مجوز نداند. من عادت کرده بودم به اينکه خب حالا کيج را مجوز نمي‌دهند وقتي اتفاقي با آقاي عمران آشنا شدم ايشان با يک شعفي از اين قضيه صحبت کرد و خيلي از اين جريان مشعوف بود که کيج در ايران اجرا شود، او اولين کسي بود که اين گونه برخورد کرد و مهرش به دلم نشست. از اين رو خيلي خوشحالم که امروز اجازه دارم در موردش صحبت کنم. موسيقي‌اي که ما از ايشان شنيديم يکي از مهم‌ترين مسائلي را که من به آن احتياج دارم و شايد همه ايراني‌ها به آن احتياج دارند تامين مي‌کند و آن اين که مي‌خواهم تنها باشم. مي‌خواهم تنها بنشينم و اين موسيقي به من اين امکان را مي‌دهد. اين امکان را مي‌دهد که بروم در افکار خودم و برخوردي که با من دارد برخوردي صميمي است و اين خيلي کم پيش مي‌آيد. چرا؟ چون در ايران بالاخره موسيقي به سمت شيرين‌کاري مي‌رود و به سمت چيزهايي که بر موسيقي سوار شده است و نوازنده را مي‌بينيم که مي‌رود روي سن مي‌نشيند و اصلا يادتان مي‌رود که موسيقي چه بود، آن قدر که او خودش را نشان مي‌دهد.»
مشايخي ادامه داد: «اين موسيقي چنين حالتي را در فرد به وجود نمي‌آورد و من را مي‌گذارد که بروم در افکار خودم، مي‌گذارد آسوده باشم و مي‌گذارد تمام اين دغدغه‌هايي را که از لحاظ اجتماعي و چيزهاي ديگر وجود دارد کمي فراموش کنم و اين خودش يک ارزش است. اين موسيقي اين امکان را به من مي‌دهد که بازنگري کنم و آن چيزهايي را که در اجتماع هست به شکل ديگري ببينم. کاري که اين موسيقي با من مي‌کند مثل کار کيج نيست ولي اين هم برايش مهم نيست و آن‌چه مهم است تجددي است که در اختيار مردم مي‌گذارد چون مردم احتياج ندارند که الگوهايي را که از قبل شناخته شده است دوباره بشناسند بلکه بايد خودشان الگويي درست کنند و اين يعني حمايت فردي و من براي همين ممنونم از ايشان که چنان برخوردي با کار من کرد و به من نيرو داد و کارهاي خودش را هم بسيار دوست دارم.»
آخرين سخنران اين مراسم فريد عمران بود که گفت: «تمام آن‌چه را که بايد درباره اين سي‌دي گفت به نوعي هر سه عزيز مطرح کردند. آقاي مشايخي به يک شکل، آقاي صاحب‌نسق به يک شکل و سرير عزيزِ من به گونه‌اي ديگر. من چيز اضافه‌تري ندارم جز اينکه دعوت کنم از هر کس که مي‌خواهد ببيند در اين 70 و چند سالي که از عمرم گذشته است و بيش از شصت و شش، هفت سالش در موسيقي طي شده است چه کرده‌ام به اين سي‌دي گوش کند. ولي من چرا فکر مي‌کنم که يک هنرمند اصلا بايد حرف بزند، چرا بايد حرفش را يا با شعر يا با رنگ يا موسيقي، اصوات و ابزار ديگري و هر وسيله‌اي که به آن مجهز است بيان کند؟! به نظرم مي‌آيد که انسان مجبور است و ناگزير است که به اين مقطع بي‌معنايي که نامش زندگي است معنا ببخشد. به نظر من کل کائنات و کل هستي فاقد معناست و انفجاري مثل بيگ‌بنگي که اين‌ها مي‌گويند رخ داده و يک بلبشويي در آسمان راه انداخته و هر کدام از اين منظومه‌ها و سيارات را و کهکشان‌ها را به يک طرف رانده و غوغايي به پا کرده است و ما هم در يک گوشه‌اي، در يک سياره ارزني به اسم زمين فرود آمده‌ايم و در اين ارزن ناچيز الان شش، هفت ميليارد از ما نشسته و دارد زمين را تهي مي‌کند ولي در ازاي چه؟! ما چرا اين کار را مي‌کنيم؟! ما مي‌دانيم که زندگي در نهايت آغاز و پاياني دارد و کلا معناي خاصي ندارد اما معجزه اصلي معنايي است که ما تک‌تک خودمان به اين لحظات مي‌بخشيم. انسان ملزم است به اينکه به زندگي بي‌معنا معنا ببخشد تا بتواند زيبايش کند و از آن فيض ببرد و لذت ببرد و بعد احساس کند که وجودش معنا دارد. ما نمي‌توانيم بدون معنا زندگي کنيم و به همين دليل است که مي‌شويم خلق‌کننده. خلق کردن يکي از وجوه بسيار عميق معنا بخشيدن به همين زندگي بي‌معناست. وقتي که بتهوون در انتهاي زندگي پنجاه و شش هفت ساله‌اش در بستر مرگ بود و مي‌دانيم که کر هم بود، اين طور روايت شده است که چشم‌هايش بسته بود و در آخرين لحظه رعد و برقي در آسمان ظاهر شد و او دستش را به هوا پرتاب کرد و گفت «کمدي به پايان رسيد» و چشم هايش را فرو بست و رفت. وقتي آدم فکر مي‌کند که يک موسيقي‌دان در شان بتهوون که به نظر من نه فقط موسيقي‌دان‌ها بلکه خيلي از افرادي که موسيقي‌دان هم نيستند اذعان دارند که چه شخصيت برجسته‌اي در موسيقي بوده است، مي‌گويد کمدي به پايان رسيد دارد حرفي را که من الان به شما زدم تکرار مي‌کند و مي‌گويد اين دوره يک کمدي بود، يک دوران بي‌معنا که من با اين آثار به آن معنا بخشيدم و دارم مي‌روم و اين معنا را هم به شما مي‌سپارم و او گفت آن کس که موسيقي مرا بفهمد و آن را درک کند از رنج و بدبختي که ديگران درش دست و پا مي‌زنند، نجات پيدا مي‌کند. اين ادعايي است که بتهوون کرده و اگر اين ادعا را کمي عميق در بحرش برويد و به آن نگاه کنيد و به آثارش گوش کنيد متوجه مي‌شويد که راست هم مي‌گويد و آدم را از ورطه بسيار مهلکي بيرون مي‌کشد و به آدم يک جور موجوديت، يک جور انرژي براي بقا مي‌دهد و آدم فکر مي‌کند که بودن ارزش دارد، اگرچه خودش کلا چيزي نيست اما هنرمند يکي از وظايفش اين است که به زندگي معنا ببخشد چه نقاش باشد، چه موسيقي‌دان باشد و چه در هر حرفه ديگري در اين راستا.«
او در پايان گفت: «بنابراين وقتي يک شعر مي‌خوانيم يک مجموعه کلمه است و چيزي نيست به جز واژه‌ها ولي اين واژه‌ها ما را زير و رو مي‌کند و گفته‌اند شعري، شعر است که بتواند براي ذهن ما موسيقي‌وار عمل کند يعني ذهن ما را بشکافد و وارد حوزه روان ما شود و ما را منقلب کند و آن موسيقي‌اي، موسيقي است که بتواند روان ما را بشکافد و وارد حوزه غرايز ما شود و ما را منقلب و تبديل به چيزي ديگر کند و اين کار موسيقي است، و شعر موسيقي‌اي است که مي‌تواند ذهن را هدف بگيرد. موسيقي با آگاهي کاري ندارد و اين چيزي بود که من در طول زندگي‌ام احساس مي‌کردم و اگر کار کرده‌ام به همين دليل بوده است و تا امروز که پس از دوران‌هاي طولاني بيماري به اين جا رسيده‌ام و جلوي شما نشسته‌ام هر روز صبح که از خواب بيدار مي‌شوم با يک لبخند عميق به هستي نگاه مي‌کنم و مي‌گويم دوباره زنده هستم، امروز هم زنده هستم و بايد زنده بود و لذت برد و با وجد چشم‌هايم را باز مي‌کنم و وارد حوزه زندگي مي‌شوم مي‌جهم در درون زندگي. به هر حال آن آرامشي را که عزيزان از موسيقي من حس کرده‌اند من خود ندارم. يکي از شيطان‌ترين آدم‌هاي دنيا هستم. طنز را عاشقانه دوست دارم و در دانشگاه که درس مي‌دهم و از اين کلاس به آن کلاس مي‌روم قبل از شروع درس مي‌گويم برايم يک جک بگوييد و هر کس جک تميزي گفت به يک نفر مي‌گفتم برايم بنويسش چون حافظه‌ام ياري نمي‌کند و اين جک را در بيرون هم تعريف مي‌کردم. من عاشق جکم و به نظرم زندگي را در حين اين که خيلي جدي است بايد کمدي‌اش را فهميد و حرف بتهوون را الان اين جا مي‌زنم زندگي در جوهر خودش يک کمدي است و اگر جدي بگيريدش بازنده‌ايد و اگر که نخواهيد ببازيد آن وقت بايد کمي آزاد زندگي کنيد و رها باشيد و سخت نگيريد نه به خودتان و نه به ديگران. ديگر عرضي ندارم و اين‌هايي که گفتم هيچ ربطي هم به سي‌دي‌ام نداشت.«

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۸۵۷۴۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایت زندگی قهرمانان در دستان دانش اموزان

سرهنگ فلاحی مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس گفت: از سال گذشته حوزه هنری و دفاتر حفظ آثار در شهرستان‌ها فعال شده و قرار است زندگینامه شهدای هر شهرستان توسط جوانان داوطلب در همان شهرستان به تحریر درآید.

وی افزود: سال گذشته ۲۰ عنوان کتابچه چاپ شد که هر کدام اختصاص به یک شهید دارد و به صورت جیبی قابل حمل است.

سرهنگ فلاحی بیان کرد: این کتابچه‌ها شامل زندگینامه، خاطرات و با وصیت نامه شهدا به همراه تعدادی عکس است تا دانش آموز با فضای دفاع مقدس آشنا شود.

مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس گفت: در مدارس هر شهرستان، کتابچه‌ها توزیع می‌شود تا دانش آموز قهرمانان خود را بشناسند.

سرهنگ فلاحی با بیان اینکه در حوزه تولید کتاب قلم و تجربه نویسندگان مهم اند، افزود: در خراسان جنوبی از نظر نویسنده توانمند مشکل داریم، به همین منظور با کمک دستگاه‌های هنری و برگزاری کارگاه در تقویت قلم نویسندگان تلاش خواهیم کرد.

مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس تصریح کرد: در حال حاضر ۱۵۶ نویسنده در حوزه دفاع مقدس داریم که ۲۳ نفرشان فعال اند و کتاب‌ها در حوزه‌های کودک، نوجوان، موسیقی، تئاتر، رمان، کتاب شعر، تاریخ شفاهی، خاطره، داستان و کتاب‌های اسنادی تالیف می‌شوند.

سرهنگ فلاحی گفت: در نمایشگاه کتاب که قرار است از ۱۹ تا ۲۹ اردیبهشت در تهران برگزار شود به صورت حضوری و میدانی شرکت خواهیم کرد.

باشگاه خبرنگاران جوان خراسان جنوبی بیرجند

دیگر خبرها

  • تصاویر جدید جاستین بیبر که طرفدارانش را نگران کرد + عکس
  • رونمایی از کتاب هزار و چهارصد و خیلی زود در شیراز
  • جزییات «شب نغمه‌های اذان ایرانی» اعلام شد/ تجلیل از ۲ موذن پیشگام
  • مستند «زندگی با فلسفه» در شبکه چهار سیما
  • «زندگی با فلسفه» مستند پرتره انشاءالله رحمتی استاد فلسفه
  • روایت زندگی قهرمانان در دستان دانش آموزان
  • روایت زندگی قهرمانان در دستان دانش اموزان
  • سریال نون خ ترادژی زندگی هنرمند سیستانی شد
  • چگونه به هنر نگاه کنیم و واقعا آن را ببینیم؟
  • بوشهر قلب تپنده موسیقی زندگی و حرکت است