Web Analytics Made Easy - Statcounter

گروه سیاسی جهان نيوز: علیرضا زاکانی چند روز قبل در جمع دانشجویان اظهار داشت: در سال ۸۴ هم وقتی که آقای احمدی نژاد انتخاب شد آقای هاشمی دنبال ابطال انتخابات بود، ولی رهبر انقلاب جلوی او ایستاد.

به گزارش جهان نيوز، این نماینده سابق مجلس قبل از اکران مستند «راه طی شده» در جمع دانشجویان دانشگاه امیرکبیر گفت: مرحوم هاشمی دو بار در سال ۸۱ و ۸۰ گفت: من یک فرقی با رهبری انقلاب دارم فرق من این است که می‌گویم حداقل مردم در انتخابات شرکت کنند تا آن کسی که ما می‌خواهیم از صندوق رای دربیاید با این وجود وقتی که بنده این را گفتم دفتر ایشان این موضوع را تکذیب کرد، ولی آن دوگروهی که هاشمی نزد آن‌ها این حرف را زده بود بیانیه دادند و گفتند ما اسناد صحبت‌های آقای هاشمی را داریم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



وی تصریح کرد: به گفته مرحوم هاشمی نظر رهبر معظم انقلاب این است که اکثریت مردم در انتخابات شرکت کنند و هر کسی از صندوق درآمد ما با او کار می‌کنیم با این وجود می‌توان گفت: نگاه آقای هاشمی یک نگاه قیم مآبانه نسبت به مردم، یک نگاه از بالا به پایین و نگاه تعیین تکلیف کننده برای مردم بوده است و این با مردم سالاری دینی هم خوانی ندارد.

زاکانی تصریح کرد: نگاه مردم سالاری دینی همان نگاهی است که رهبری انقلاب دارند معظم له می‌گویند مردم حق دارند همه در انتخابات شرکت کنند و رای بدهند و آن کسی هم که انتخاب می‌شود ما با او کار می‌کنیم بنابراین وقتی که در سال ۷۶ ناطق نوری در انتخابات ناکام ماند و خاتمی پیروز شد عده‌ای خدمت رهبری رفتند تا انتخابات را ابطال کنند، اما ایشان جلوی آن‌ها ایستاد و گفت: این حق مردم است.

نماینده سابق مردم تهران اظهار کرد: وقتی که آقای خاتمی انتخاب شد با اینکه شرایط و پیشینه و تفکر او معلوم بود، ولی رهبر معظم انقلاب گفتند که من برای حضور گسترده مردم سجده شکر کردم.

وی تصریح کرد: در سال ۸۴ هم وقتی که آقای احمدی نژاد انتخاب شد آقای هاشمی دنبال ابطال انتخابات بود، ولی رهبر انقلاب جلوی او ایستاد و سال ۸۸ نیز موسوی برای ابطال انتخابات گام برداشت، ولی باز هم رهبر انقلاب مقابل این جریان ایستادند و این مسیر ادامه داشته و ادامه هم خواهد داشت، چون یک عده‌ای هستند که به مردم قیم مآبانه نگاه می‌کنند، اما از نگاه انقلاب اسلامی اراده ملت قیمت دارد.

اما در پاسخ به این اظهارات دکتر زاکانی، برخی چهره ها مانند محسن هاشمی، محسن غرویان و علی مطهری پاسخ های داده اند که قابل تامل است.

سند محسن هاشمی برای رد اظهارات دکتر زاکانی: پدرم برای احمدی نژاد آروزی موفقیت کرد
محسن هاشمی در متن پاسخ خود خطاب به زاکانی نوشته است: در مورد یک ادعای جناب‌ عالی لازم می‌بینم به اسناد تاریخی اشاره کنم: مکررا ادعا کرده‌اید آیت‌الله هاشمی‌ رفسنجانی در پی ابطال انتخاب ریاست‌جمهوری سال ١٣٨٤ بود؛ در حالی‌ که ایشان در چهارم تیر سال ١٣٨٤، یعنی همان روز اعلام نتایج انتخابات در پیام خود تصریح کردند: «امیدوارم رئیس‌جمهور منتخب جناب آقای دکتر احمدی‌نژاد به‌خوبی از عهده این مسئولیت عظیم برآید و بتواند به وعده‌ها عمل کند. بی‌شک همه باید ایشان را در راه خدمت به مردم یاری دهند. همان‌گونه که بارها گفته‌ام، این‌جانب صرفا برای انجام وظیفه و جلب رضایت خداوند و خدمت به انقلاب، اسلام، ایران و مردم وارد رقابت‌های انتخاباتی شدم... . بنا ندارم که در مورد انتخابات، شکایت به داورانی که نشان داده‌اند نمی‌خواهند یا نمی‌توانند کاری کنند، ببرم و شکایت خود را فقط همانند مورد قبل در دادگاه عدل الهی مطرح می‌کنم. خدایی که با توکل بر او و برای جلب رضایتش به صحنه آمدم و با او معامله کردم... .»

او در ادامه از حجم انبوه تخلفات در آن انتخابات هم یاد کرده و نوشته: «برادر زاکانی، جناب‌ عالی را فردی متدین و معتقد به مسائل شرعی می‌شناسم. آیا با این صراحتی که در بیانیه آیت‌الله هاشمی‌ رفسنجانی هست و ایشان همان‌گونه که در بیانیه تصریح کردند حتی از شکایت از تخلفات انبوه این انتخابات که قاعدتا جناب‌ عالی حتی بر فرض این که نقش فعالی در آن نداشته‌اید، از آن به‌خوبی مطلع‌اید، انصراف داده‌اند، پس چگونه به‌ دنبال ابطال انتخابات بوده‌اند؟

هاشمی در بیانیه خود چه گفته بود؟
هاشمی‌رفسنجانی همان سال در بیانیه‌ای درباره انتخابات 84 از آنچه رویه ناصواب خوانده بود، گلایه کرده و خواسته بود تا به شکایت مهدی کروبی دیگر نامزد انتخابات رسیدگی شود. در بخشی از آن بیانیه آمده بود: «آنچه ضرورت داشت که همپای این مشارکت همگانی در نظر گرفته شود، رعایت حسن سلوک انتخاباتی و ادب تبلیغاتی بود که متأسفانه به دلیل پاره‌ای اقدامات و البته دخالت‌های سازمان‌یافته، منظره باشکوه و امیدبخش انتخابات را آلوده کرد... در همین‌جا بنا به ضرورت حفظ حرمت آرای مردم، از مسئولان ذی‌ربط می‌خواهم که در اسرع وقت نسبت به احقاق حق و بررسی به اعتراضات و شکایات، اقدام قاطعانه و عادلانه نمایند و به شکایات برادرم جناب آقای کروبی در مورد انتخابات بعضی از شهرستان‌ها رسیدگی شود».

روایت علی مطهری: هاشمی معتقد بود که انتخابات ۸۴ مهندسی شده
علی مطهری در گفت‌وگویی با جماران درباره انتخابات ۸۴ گفته بود: «آقای هاشمی در اینجا معترض بود و چند بار هم اعلام کرد و در آخر گفت به خدا واگذار کردم. معتقد بود که انتخابات ۸۴ مهندسی شده و البته بعدا شکایت هم کرد و خود ایشان به من گفت که ۱۱۰ نفر در دادگاه به خاطر دخالت در انتخابات محکوم شدند و ما دیدیم اگر بخواهد حکم اجرا شود خیلی برای نظام بد می‌شود و گذشتیم. در هر حال همان موقع هم ایشان معتقد بود که انتخابات سالم نبوده و در واقع اختلاف نظر آقای هاشمی با رهبری از همان موقع یعنی از ورود آقای احمدی‌نژاد شروع شد. آقای هاشمی ایشان را یک خطر برای انقلاب می‌دانست و طبعا اینجا اختلاف‌ نظر شد و بعد هم که آقای احمدی‌نژاد انتخاب شد آقای هاشمی چندان حمایت نمی‌کرد.

غرویان: هاشمی معیار است!
در این میان محسن غرویان از مدافعان آیت الله هاشمی در روزنامه نزدیک به خانوده هاشمی رفسنجانی طی یادداشتی درپاسخ به اظهارات اخیر دکتر زاکانی ، هاشمی را معیار ارزیابی خوانده است!

در بخشی از این پاسخ آمده است: مرحوم آیت‌ا... هاشمی جایگاهی در انقلاب و نظام جمهوری اسلامی پیدا کردند که تبدیل به «معیار» شدند. هر فردی که علیه ایشان سخن گفت و درصدد تخریب شخصیت وی برآمد، منفور ملت شد. اکنون هم بدین منوال است. یعنی به محض آن که کسی علیه آیت‌ا... هاشمی سخنی می‌گوید، مطلبی می‌نگارد و یا اتهام‌افکنی می‌کند، در دل مردم جایگاهش بسیار تنزل پیدا می‌کند. این امر نشان می‌دهد که شخصیت مرحوم هاشمی، معیار ارزیابی افراد است.

در ادامه این یادداشت نیز تصریح شده است: اینکه امام بیش از هر کسی شخصیت هاشمی را می‌شناخت. جمله تاریخی حضرت امام در رابطه با مرحوم هاشمی، باید در ذهن همه افرادی قرار بگیرد که سخنی راجع به ایشان می‌گویند. امام فرمودند:«هاشمی زنده است چون نهضت زنده است». یعنی از دیدگاه امام، نهضت و هاشمی درهم ممذوج شده‌اند. افرادی که امروز سخنان ناروایی در رابطه با شخصیت ایشان بیان می‌کنند، آیا در حد و اندازه و یا در قواره‌ای هستند که راجع به آیت‌ا... هاشمی با توجه به فرمایش امام بتوانند نظر بدهند؟ لذا هر فردی پس از ارتحال ایشان و در جهت تخریب شخصیت و اتهام‌افکنی علیه مرحوم هاشمی عمل کند و مطالبی عنوان دارد، اساسا آن فرد در کلام امام در رابطه با شخصیت هاشمی، مستهلک خواهد شد.

منبع: جهان نيوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۸۷۵۹۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آیت الله علوی بروجردی: روحانیت در عصر آیت‌الله بروجردی، با سازمان‌دهی ایشان به اوج رسید/ ایشان معتقد بودند ما برای دنیا حرف داریم

پایگاه خبری جماران، سید مهدی حسینی دورود: به مناسبت شصت‌و‌پنجمین سالگرد درگذشت مرجع فقید جهان تشیع - آیت‌الله العظمی حاج‌آقا حسین طباطبایی بروجردی، با نوه ایشان  آیت‌الله سید محمد جواد علوی طباطبایی بروجردی که اکنون از چهره‌های شناحته شده حوزۀ علمیه به‌حساب می‌آید و اظهار نظرات او در حیطه امور اجتماعی معمولا بازتاب های رسانه ای قابل توجهی دارد، به گفت‌وگو نشستیم.

مشروح این گفت و گو در پی می آید:

برخی انتقاد می‌کنند که چرا پس از شصت سال از رحلت مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی (قدس سره)، برای ایشان مراسم سالگرد برگزار‌ می‌کنید؟ 

باید به این نکته توجه داشته باشید که هدف از برگزاری سالگردها صرفاً تجلیل یک شخصیت یا گرامیداشت سالگرد فوت آن مرجع نیست، بلکه این مراسم بهانه‌ای برای تجدید عهد با گذشتۀ خودمان و مرجعیت اصیل گذشته است. همچنین یادآوری این نکته است که حوزه چه بزرگانی را در عرصۀ مرجعیت داشته است و نگاه ما برای آینده نمی‌تواند بی‌نیاز از نگاه به گذشته باشد. در تاریخ هزاروچهارصدسالۀ شیعه و در دوران غیبت کبری و غیبت صغری، حداقل نقش فقهای بزرگ این بود که توانستند چهارچوب مکتب را حفظ کنند و به دست ما برسانند. امروزه جمعیتی بالغ بر چهارصد یا پانصد میلیون نفر، رهرو این مکتب هستند؛ لذا نمی‌توان نقش فقها را نادیده گرفت.  

بارها گفته‌ام که قیام امام خمینی از سال ۱۳۴۲ آغاز شد و در سال ۱۳۵۷ به اوج رسید. سرمایۀ ایشان عبارت بود از حیثیتی که علمای بزرگ شیعه و قبل از آن‌ها ائمۀ طاهرین(علیهم‌السلام) ایجاد کرده بودند و امام با این سرمایه قیام کرد و به محبوبیت عمومی دست یافت. این سرمایه فقط مخصوص امام نبود، بلکه همۀ گذشتگان، از تک‌تک ائمه (علیهم‌السلام) تا فقهایی که جان‌فشانی کردند و جانشان را در این مسیر گذاشتند، در این تاریخ ۱۴۰۰ساله نقش داشته‌اند.

گاهی برخی افراد از ما می‌پرسند که آیا مرحوم آیت‌الله بروجردی کرامتی داشتند؟ آیا ایشان خدمت امام زمان(عج) رسیدند؟ امروزه کرامت‌سازی باب شده است. برخی نزدیکان مرحوم آیت‌الله بروجردی نقل می‌کنند که وقتی این‌گونه صحبت‌ها دربارۀ گذشتگان نزد ایشان مطرح می‌شد، ایشان می‌فرمودند که بعد از مرگ ما، از این دست کرامت‌ها برای ما هم خواهند ساخت!

روزی نزد مرحوم آیت‌الله سید احمد خوانساری(رضوان‌الله‌علیه)، مرجع عظیم‌القدر، دربارۀ کرامت‌های مرحوم آیت‌الله بروجردی صحبت‌ شد. آیت‌الله خوانساری گفتند: «بزرگ‌ترین کرامت کسی مثل آیت‌الله بروجردی این است که به وظایف خودش خوب عمل کند. این بالاترین حد کرامت است.» اینکه کسی بر روی هوا یا روی آب راه برود، کرامت نیست، بلکه کرامت این است که شخص وظیفه‌اش را به‌خوبی تشخیص دهد، به‌خوبی به آن عمل کند و بتواند در حفظ شیعه تأثیرگذار باشد؛ این کرامت است. لذا هدف از برگزاری سالگرد، این است که یاد و نام همۀ بزرگان شیعه، و نه‌تنها مرحوم آیت‌الله بروجردی، گرامی داشته شود.

مرحوم آیت‌الله بروجردی امروزه به عنوان نماد مرجعیت گذشتۀ ما در جامعه است. هرگاه صحبت از مرجعیت ‌شود، نام و یاد ایشان یکی از شاخصه‌هایی است که در ذهن بسیاری از مردم وجود دارد. حتی مرحوم آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی و آخوند خراسانی چنین جایگاهی در اذهان مردم ندارند. مرحوم آیت‌الله بروجردی نماد مرجعیت شده‌اند؛ لذا تجلیل از این نماد، تجلیل از روحانیت و مرجعیت شیعه است. همچنین، تجلیل از پیوندی است که بین آینده و گذشته وجود دارد؛ لذا برای شناخت آینده، آشنایی با تجربه‌هایی که در زمان مرحوم آیت‌الله بروجردی رخ داده است، می‌تواند برای نسل ما کارساز و کارگشا باشد تا بدین وسیله، آیندۀ روحانیت را بسازیم. 

 

آیت‌الله العظمی بروجردی (قدس سره) در چه موقعیتی به قم آمدند و وضع روحانیت در آن دوره چگونه بود؟ 

مرحوم آیت‌الله بروجردی زمانی به قم آمدند که مشروطیت به اتمام رسیده بود. با وجود تلاش و خلوص بزرگانی که از افتخارات شیعه هستند مانند مرحوم آخوند خراسانی و ملا محمدکاظم خراسانی، اما در عمل و اجرا، کار مشروطه به‌درستی پیش نرفت، به‌طوری‌که مرحوم آخوند در آخر عمر تصمیم گرفت به ایران بیاید، اما در کاظمین ایشان را مسموم کردند. لذا حرکت مشروطه، آن‌طور که متولیان بزرگ مانند مرحوم آخوند می‌خواستند، به پیش نرفت و قضایایی که پس از آن پیش‌ آمد، از منزلت روحانیت نزد مردم کاست و روحانیت را ضعیف کرد. شاید یکی از علل آن به نحوۀ عملکرد ضعیف برخی از روحانیون برمی‌گردد که در آن زمان عهده‌دار برخی امور بودند.

به‌هرحال، علت هرچه بود، روحانیت از چشم مردم افتاد. امام خمینی نقل می‌کردند که پس از مشروطیت، وسایل نقلیۀ عمومی روحانیون را سوار نمی‌کردند و می‌گفتند ماشین ما پنجر می‌شود! این قضیه مربوط به آن ایام است.

مرحوم آیت‌الله بروجردی تمام این دوران را به‌دقت دیده بودند؛ چون ایشان در اوج مشروطه، ساکن نجف بودند. دورانی ده‌ساله‌ای که ایشان در نجف بودند، دقیقاً اوج مشروطیت است و در طول این مدت هم، آن‌طور که همه نوشته‌اند و گفته‌اند، در فقه و اصول ملتزم درس آخوند خراسانی بوده‌اند و از همۀ مسائل مشروطه باخبر بوده و همۀ حوادث را از نزدیک دیده‌اند. ایشان به درس آقا سید محمدکاظم یزدی یا اصلاً نرفتند یا شش ماه رفتند. مرحوم آقای عزیز طباطبایی می‌ فرمودند که پدران ما می‌گفتند مرحوم آیت‌الله بروجردی شش ماه به درس آقا سید محمد کاظم یزدی آمده‌اند. آیت‌الله بروجردی به دلیل کسالت پدر و به اصرار مرحوم آخوند خراسانی، به بروجرد بازمی‌گردند، و به فاصلۀ شش‌هفت ماه بعد از بازگشت ایشان، آخوند خراسانی به شهادت می‌رسد.

 پس از فوت پدر آیت‌الله بروجردی، مرحوم آخوند طی چند نامه از ایشان می‌خواهند که به نجف برگردند. ایشان هم تصمیم به بازگشت به نجف می‌گیرند؛ اما خبر درگذشت مرحوم آخوند به ایشان می‌رسد؛ از این‌رو عزم رحیل، بدل به اقامت در بروجرد می‌شود. با اینکه آن زمان آقا سید محمدکاظم یزدی در نجف بود و آیت‌الله بروجردی جزو اولین کسانی بودند که بر «عروه» حاشیه نوشته بودند، به نجف برنمی‌گردند. ایشان ۳۴ سال در بروجرد بودند و اوضاع سیاسی‌اجتماعی کشور بعد از فوت آخوند خراسانی را دیدند، حمله به مجلس را دیدند و شاهد سایر حوادث بودند.  

زمانی که رضاخان عهده‌دار حکومت شد، ایشان در بروجرد بودند. در سفری که آیت‌الله بروجردی به حج رفته بودند، در مرز عراق دستگیر و به تهران منتقل شده و به مدت یازده ماه به مشهد تبعید می‌شوند. ایشان هفت ماه بعد، به قم می‌آیند؛ اما با لطایف‌الحیلی به بروجرد برگردانده می‌شوند. آیت‌الله بروجردی زمان حاج شیخ عبدالکریم حائری  به قم آمدند، یعنی دقیقاً زمانی که مرحوم حاج آقا نورالله اصفهانی از اصفهان به قم آمده بود. بنابراین ایشان کاملاً در جریان اوضاع و احوال کشور بودند. وقتی ایشان به شهر قم آمدند، روحانیت از ارج و منزلت افتاده بود و در چشم مردم جایی نداشت و تأثیرگذار نبود.  

حضرت آیت‌الله العظمی جوادی آملی می‌فرمودند در آن دورانی که روحانیت از اعتبار افتاده بود و رضاخان شاه بود، در شهر آمل دو نفر از شاگردان مرحوم آخوند حضور داشتند، اما نه جماعتی داشتند و نه درس و منبری و فعالیتی، بلکه خانه‌نشین شده بودند. این دو روحانی چون مجتهد بودند، مجوز لباس روحانیت داشتند؛ لذا با هم قرار گذاشته بودند که هرکدام صبح از خانه بیرون بیایند و با لباس روحانیت یک خیابان را تا آخر بروند و به خانۀ خود برگردند. یعنی تمام کارشان این بود که نشان بدهند ما روحانیت هنوز وجود داریم. در واقع روحانیت از نظر اعتبار در پایین‌ترین سطوح خود بود و بزرگانی بودند که این‌گونه در جامعه حضور پیدا می‌کردند تا مردم دست‌کم عبا و عمامه و روحانیت را فراموش نکنند. البته نقش مرحوم آیت‌الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی را نمی‌‌توان نادیده گرفت. ایشان در بازسازی روحانیت نقش چشمگیری در سطح جهانی داشتند.  

دربارۀ اقدامات مرحوم آیت‌الله بروجردی (قدس سره) پس از ورود به قم بفرمایید. 

مرحوم آیت‌الله بروجردی پس از ورود به قم، در اولین اقدام روحانیت را سازمان‌دهی کردند. معنای سازمان‌دهی این است که ایشان تا جایی که می‌توانستند، در هر شهر و بلادی، فرد موجّه و ملای موقّری را مستقر و از او حمایت می‌کردند. البته گاهی در یک شهر بیش از یک روحانی حضور داشت و آنان جواب‌گوی مردم در نیازهای روحانی بودند. به گفتۀ نزدیکان مرحوم آیت‌الله بروجردی، تعبیر ایشان این بود که «ما باید در هر جایی یک روحانی و ملا را پرورش دهیم.» علت به‌کاربردن این تعبیر از سوی ایشان این بود که روحانی به شهر برود، ریشه بزند، آنگاه که ریشه زد و درخت شد، در جامعه ثمرات و تربیت خواهد داشت و در بین اشخاص عادی و طلبه‌هایی که تربیت می‌کند، ثمرۀ خود را نشان می‌دهد.  

آیت‌الله بروجردی وقتی کسی را به شهری می‌فرستادند، از او حمایت می‌کردند. مهم است که آقایان طلبه‌ها و اساتید ما بدانند که آیت‌الله بروجردی هیچ وقت در عمر خود در هیچ مکانی، دفتر کاری نداشتند. وقتی مرجعی در شهری دفتر می‌زند، معنایش‌ این است که «آقایانی که مقلد فلان مرجع هستید، وجوهات خود را به این دفتر بدهید.» پرسشی که در اینجا مطرح می‌شود این است که تکلیف علمایی که در این شهر هستند و حوزه، مدرسه، مسجد و جماعت دارند، چه می‌شود؟ برای این‌ موضوعات چاره‌اندیشی نشده بود. آیت‌الله بروجردی دفتر نزدند و منطقشان این بود که خانه و مسجد هر عالم و عمامه‌به‌سر، دفتر من است. لذا مقلدان ایشان در محل خودشان، نزد هر عالمی که می‌شناختند می‌رفتند و وجوهات خود را به او پرداخت می‌کردند. گاهی اوقات، برخی افراد از سایر شهرها برای پرداخت وجوهات به آیت‌الله بروجردی، به قم می‌آمدند؛ اما ایشان نمی‌پذیرفتند و می‌فرمودند: «در آن شهر فلان آقایان نمایندۀ من هستند، لذا ما به طور مستقیم، از شما وجوهات را نمی‌پذیریم و باید به آن‌ها بدهید تا آن‌ها برای ما بفرستند.» 

آیت‌الله یثربی کاشانی می‌گفتند: «آیت‌الله بروجردی فوت کردند، اما قبل از فوتشان، راه خانۀ ما را به مردم یاد دادند. من ماندم و بین مردم اعتبار پیدا کردم.» لذا به دلیل سازمان‌دهی ایشان بود که در هر شهری شخصیت‌هایی حضور داشتند. ایشان شخصیت‌ها را تشویق می‌کردند که اگر می‌توانند، در بلاد مدرسه بسازند و حوزه‌ای تشکیل دهند. ایشان با اهتمام حیرت‌انگیزی که داشتند، آن‌ها را تشویق و کمک می‌کردند و پول می‌فرستادند و اجازه می‌دادند که در شهرها مدرسه تأسیس کرده و طلبه تربیت کنند، و بعد از اینکه طلبه به حد بالایی رسید، برای ادامۀ تحصیل به قم فرستاده شوند.

حتی در بعضی شهرها مثل کرمانشاه که علما نتوانستند مدرسه بسازند یا مردم رغبتی به طلبگی نداشتند، خودشان مدرسه ساختند و طلبه‌ها را از قم به کرمانشاه فرستادند؛ چون آن زمان، در کرمانشاه طلبه نبود. همچنین چند نفر از بزرگان و اساتید مثل حاج آقا عطاء(الله اشرفی اصفهانی) و مرحوم آقای میبدی را، بااینکه در قم از اساتید مطرح بودند، به کرمانشاه فرستادند تا حوزۀ آنجا دایر باشد.  

بنابراین، این‌گونه نبود که آیت‌الله بروجردی در قم بنشینند، وجوهات را بگیرند و مستقیم به بلاد و شهرستان‌ها شهریه بدهند. ایشان می‌فرمودند که علمای هر شهر نباید کاری به قم داشته باشند، بلکه باید خودشان وجوهات را به هر شهری که هستند، به دست طلبه‌ها و نیازمندان برسانند.

  در واقع ایشان کار شهریه و ادارۀ مدرسه را به عهدۀ عالم آن شهر گذاشته بودند تا فعالیت کنند و شهریه بدهند. وقتی مردم به عالم شهر وجوهات می‌دادند، دست آن عالم برای پرداخت شهریه باز بود. آنان مقلد آیت‌الله بروجردی بودند، اما وجوهات را به عالِم شهر می‌دادند، چون وکیل و نمایندۀ آیت‌الله بروجردی بود. عالم شهر هم با پرداخت شهریه به طلبه‌ها، آن‌ها را تربیت می‌کرد، و اگر وجوهات اضافه‌ای داشت، به قم می‌فرستاد. لذا ایشان این‌گونه سازمان‌دهی روحانیت را شکل دادند. 

من بارها عرض کرده‌ام که با اینکه کل حوزه‌ها در بلاد ایران زیرمجموعۀ قم باشد، مخالف بودم. اساساً با بودجه‌گیری دولت هم مخالف بودم و نمی‌خواهم حرف‌هایم را تکرار کنم؛ اما نوع سازمان‌دهی آیت‌الله بروجردی این‌گونه بود؛ نه اینکه به بلاد برویم، مدارس را از علما بگیریم و بگوییم خودمان آن را اداره می‌کنیم، و کسی را بر مسند بگذاریم که آن علاقه‌ای را که آن عالم محلی به این حوزه داشته، ندارد. لذا این سیاست موجود باعث ناکارآمد شدن بسیاری از حوزه‌ها و مدارس شده است. 

لطفا اهتمام مرحوم آیت‌الله بروجردی(قدس سره) به امر تبلیغ را تشریح بفرمایید. 

ایشان بر امر تبلیغ اهتمام اعجاب‌انگیزی داشتند، تا حدی که طلبه‌ای را که در ماه‌های رمضان و محرم تبلیغ‌ نرفته بود، بازخواست می‌کردند. همۀ اساتید و بزرگان آن زمان مقید به تبلیغ بودند. بارها گفته‌ام مرحوم آیت الله داماد در سطح مراجع بودند، اما برای تبلیغ به زرند ساوه می‌رفتند. همۀ بزرگانی که امروزه مرجع هستند، آن زمان تبلیغ می‌رفتند.

من در سال ۱۳۴۷ به قم آمدم، دو سال ماه رمضان در قم بودم و درس می‌خواندم. آن زمان ماه رمضان برای طلبه‌ها درس برقرار بود و ما درس می‌خواندیم، ولی تعدامان کم بود. آیت‌الله بروجردی آن‌قدر به امر تبلیغ اهتمام داشتند که وقتی مردم ما را در کوچه و خیابان می‌دیدند، از ما می‌پرسیدند: «شما برای تبلیغ نرفتید؟! شما روحانیِ معمم در ماه رمضان در قم چه می‌کنید؟!» این فضایی بود که آیت‌الله بروجردی ایجاد کرده بودند. یعنی همه مجبور بودند به تبلیغ بروند. این شیوه بعدها به وسیلۀ مرحوم آیت‌الله گلپایگانی(رضوان‌الله‌علیه) هم دنبال شد. مرحوم حاج آقا مهدی گلپایگانی گاهی شش هزار مبلّغ می‌فرستاد، درحالی‌که حوزۀ قم بیشتر از ده هزار نفر طلبه نداشت. مرحوم آیت‌الله شریعتمداری و مرحوم آیت‌الله میرزا هاشم آملی هم مبلغ می‌فرستاد. مرحوم آیت‌الله مرعشی نجفی هم به اطراف قم مبلغ می‌فرستاد. آن زمان از ده هزار نفر، ۹۵درصد به تبلیغ می‌رفتند.الان بالاترین آمارهایی که داریم، به ۱۰درصد نمی‌رسد. بر اساس آمارهای موجود، از حوزۀ صدهزار‌نفری، ده هزار نفر به تبلیغ می‌روند که رقم ناچیزی است.

مرحوم آیت‌الله بروجردی مبلغان را از دفتر خود در قم برای تبلیغ به منزل عالم آن شهر می‌فرستادند. آن عالم هم چون به اوضاع‌ و احوال آن منطقه آشنا بود، به تناسب نیاز مناطق، مبلغان را تقسیم و بررسی می‌کرد که چه کسی برای کدام منطقه مناسب است. مردم هم این مبلغان را برای مدتی به عنوان فرستادۀ آیت‌الله بروجردی می‌پذیرفتند. چون شرایط مانند اکنون نبود. مردم خانه در اختیار این مبلغان می‌گذاشتند و از آن‌ها پذیرایی می‌کردند. بسیاری از مبلغانی که برای تبلیغ می‌رفتند، همان ‌جا مستقر می‌شدند و می‌ماندند. مبلغانی هم که به قم برمی‌گشتند، وجوهات را به آیت‌الله بروجردی تقدیم می‌کردند و ایشان اصرار داشتند که اضافۀ آن وجوهات را به خود آن طلبه‌ها برگردانند؛ در واقع آیت‌الله بروجردی مبلغان را این‌گونه تشویق می‌کردند.  

بنابراین، سازمان‌دهی روحانیت به این صورت بود که در هر شهری شخصیت‌های نافذ و معتبری حضور داشتند و در ایام خاص، سیل مبلغان از حوزه به مناطق مختلف سرازیر می‌شد و همۀ اقشار در معرض تبلیغات بودند. لذا ارتباط با مردم را محکم‌تر می‌کردند. اینکه شنیده‌ایم در رحلت آیت‌الله بروجردی(قدس سره) تمام شهرها و حتی روستاهای ایران عزا به پا شد، به این سبب بود که ایشان در گوشۀ منزل خود بودند، اما به وسیلۀ روحانیت با دورترین نقاط کشور ارتباط داشتند و صدایشان به گوش مردم می‌رسید.

سخنرانی امام خمینی در عاشورای سال ۱۳۴۲ که منجر به دستگیری ایشان شد، صحبت‌های امام را همین مبلغان به بلاد بردند؛ چون رادیو و تلویزیون در اختیار ما نبود و رادیو و تلویزیون‌های خارجی هم سخنی از ما نقل نمی‌کردند، بلکه طلبه‌ها به تبلیغ رفتند و اعلامیه، پیام و صحبت‌های ایشان را بین مردم بردند. این ثمرۀ سازمان‌دهی روحانیت توسط آیت‌الله بروجردی با استقرار شخصیت‌ها در بلاد و اهتمام به تبلیغ توسط طلبه‌ها بود.  

گاهی مرحوم آیت‌الله بروجردی مطلع می‌شدند که در برخی بلاد ایران اعتقادات مردم ضعیف شده یا در جایی بین علما اختلاف پیش آمده است که باعث می‌شود در بین مردم اثر سوء بگذارد. لذا ایشان با هزینۀ خودشان، یک‌ سری از مبلغان و وعاظ تراز اول مثل آقایان فلسفی، حاجی انصاری، حاج محقق و تربتی را به آن بلاد می‌فرستادند تا در آنجا به منبر بروند. این‌ افراد وعاظ مشهوری بودند و وقتی به بلاد می‌رفتند، جمعیت‌ بسیار زیادی از منبر ایشان بهره می‌بردند و شرایط مانند الان نبود.

من بعضی استقبال‌هایی را که از این‌ وعاظ می‌شد، دیده بودم؛ به گونه‌ای بود که کوچه و خیابان لبریز جمعیت می‌شد. گاهی آقای فلسفی دو یا سه دهه در یک شهر می‌ماند و منبر می‌رفت. مرحوم آیت‌الله منتظری می‌گفتند در نجف‌آباد بین علما اختلاف پیش آمده بود. آیت‌الله بروجردی من را به آنجا فرستادند و مدت شش یا هفت ماه آنجا ماندم تا مشکل حل شد و برگشتم. حتی در اصفهان مشکلی پیش آمده بود که آیت‌الله بروجردی ایشان را فرستاده بودند. آیت‌الله بروجردی اوضاع شهرها را اداره می‌کردند و از اینکه در هر منطقه‌ای چه می‌گذرد، باخبر بودند. لذا پیوند مردم با ایشان حفظ شد. اینکه می‌گوییم در رحلت آیت‌الله بروجردی همۀ مردم ایران عزاداری کردند، حاصل این پیوند بود.  

بنابراین روحانیت در عصر آیت‌الله بروجردی، با سازمان‌دهی ایشان به اوج رسید و به داخل ایران محدود نشد. ایشان معتقد بودند ما شیعیان مانند اسماعیلی‌های باطنی و امثال این‌ها نیستیم که کسی نباید از سرّ ما باخبر شود، بلکه ما برای دنیا حرف داریم، باید معارف اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را عرضه کنیم و در شهرهای مطرح دنیا حضور داشته باشیم.

بر این اساس، به هامبورگ مبلغ فرستادند و در آنجا مسجد ساختند. به نیویورک مبلغ اعزام کردند. شخصیت‌هایی مثل مرحوم حاج آقا مهدی حائری یزدی را به واشنگتن فرستادند. همچنین آقای صدر بلاغی را به لندن اعزام کردند. آقای محمدی گلپایگانی، پدر آقای محمدی گلپایگانی مسئول دفتر رهبری، را به آلمان فرستادند. دائم افرادی را برای تبلیغ به کشورهای آفریقایی اعزام می‌کردند. مرحوم آقای شریعت را به پاکستان فرستادند. آقای پویا می‌گفتند که به دستور آیت‌الله بروجردی در پاکستان مستقر شدند. حتی افرادی را ‌به هند فرستادند. هر شخصیتی به هر کشوری اعزام می‌شد، آیت‌الله بروجردی  همین برنامه را داشتند که آن مبلغان در آنجا تقویت شوند، حوزه تشکیل دهند، برنامه داشته باشند، خودشان آن مراکز را اداره کنند و کسری‌شان را ما تأمین می‌کنیم. ما اسم این کار را سازمان‌دهی روحانیت می‌گذاریم. 

به علاوه، آیت‌الله بروجردی سازمان‌دهی امور مربوط به مردم در ارتباط با تبلیغ و دین را هم بر عهده داشتند. برای نمونه من از مرحوم آقای مهندس بازرگان شنیدم که فرمود: «من جزو بانیان مسجد دانشگاه بودم. مشوق ما برای ساختن مسجد در دانشگاه، آیت‌الله بروجردی بودند. ایشان اجازۀ وجوهات را به من دادند و گاهی که افراد پول نمی‌دادند یا کم می‌آوردیم، از خود آیت‌الله بروجردی پول می‌گرفتیم که مسجد در دانشگاه سرپا شود.» لذا آنجا محور شد و ما دیدیم در سال ۱۳۵۷ چه نقشی داشت.  

ما شاگرد مرحوم آقای علامه کرباسچیان در مدرسۀ علوی بودیم. ایشان به من گفتند: «مشوق من برای تأسیس مدرسۀ علوی آیت‌الله بروجردی بودند. ایشان قدم‌به‌قدم کمک کردند، اجازۀ وجوهی دادند و پول ‌دادند تا مدرسۀ علوی را برای تربیت بچه‌های شیعه بسازیم. تا نیروهای نخبه تربیت کنیم که فردا به کار بیایند.»

 از مرحوم آقای شیخ عباسعلی اسلامی شنیدم که می‌گفتند: «جامعۀ تعلیمات اسلامی بر اساس تشویق آیت‌الله بروجردی تأسیس شد. ما چند خانه در تهران تهیه کردیم. اگر افراد پیش آیت‌الله بروجردی می‌آمدند و به عنوان وجوه به ایشان خانه می‌دادند، ایشان به ما خبر می‌دادند که در فلان شهر خانه‌ای به ما دادند، بیایید و مدرسه کنید. ما هم می‌رفتیم و تابلوی جامعۀ تعلیمات اسلامی را می‌زدیم و مدرسۀ اسلامی درست می‌کردیم.»  

آیت‌الله بروجردی معتقد بودند که غیر از مسجد و تبلیغ و روضه و آنچه ما در مجالس عاشورا و غیرعاشورا داریم، باید در مدارس هم به فکر بچه‌ها باشیم و در مقام تربیت آن‌ها بربیاییم. لذا در تألیف کتاب‌های دینی نظر می‌دادند. ایشان آن زمان با وزارت فرهنگ ارتباط می‌گرفتند که چه چیزی اضافه شود و چه چیزی نه. همچنین در تدریس عربی اظهار نظر می‌کردند. اما مداخلۀ آیت‌الله بروجردی به نحوی نبود که کار کارشناسان را برهم بزند، بلکه کارشناسان را راهنمایی می‌کردند و آن‌ها هم می‌پذیرفتند.

پهلوی می‌گفت خط فارسی اشکالاتی دارد و اگر کتابت آن را لاتین کنیم بسیاری از اشکالات برطرف می‌شود؛ لذا می‌خواست خط فارسی را عوض کند. اما یکی از افرادی که در برابر این نظر محکم ایستاد و مخالفت کرد، آیت‌الله بروجردی بودند. من متوجه اهمیت این مخالفت نبودم، ولی در ترکیه و آذربایجان دیدم که تغییر رسم‌الخط چگونه ارتباط نسل‌های بعد را با نسل‌های قبل از بین برده است. یعنی تغییر رسم‌الخط، تمام کتاب‌ها و کتابخانه‌ها را از اعتبار انداخته است، به گونه‌ای که نسل جدید نمی‌توانند آثار قدیم را بخوانند. لذا آثار قدیم باید برای استفاده با رسم‌الخط جدید نگاشته شوند.

 

در پایان، دربارۀ سیاست‌ها و فعالیت‌های آیت‌الله بروجردی (قدس سره) در زمینۀ تقریب مذاهب بفرمایید. 

ایشان معتقد بودند شیعیان در بین مسلمان‌ها در اقلیت هستند. در کشور ما عده‌ای سنی وجود دارد و در کشورهای دیگر اساساً شیعه در اقلیت است، و اکثریت مسلمانان را سنی‌ها تشکیل می‌دهند. ما در دل اهل سنت زندگی می‌کنیم، لذا باید چگونگی ارتباطمان را با آن‌ها تعریف کنیم. به همین دلیل، ایشان تقریب را آغاز کردند. قبل از مرحوم آیت‌الله بروجردی، بزرگانی در این فکر بودند و شیخ محمدتقی قمی به مصر رفته بود. مرحوم آقای فاضل لنکرانی می‌گفتند که مرحوم آیت‌الله بروجردی پنج یا شش ماه به قم آمده بود که شیخ محمدتقی قمی از مصر نزد ایشان آمد. تا زمان آیت‌الله بروجردی، تقریب جانی نداشت. ایشان با تفکر تقریب وارد میدان شدند، لذا از آن زمان به بعد مجلس تقریب و شیخ محمدتقی قمی در مصر اوج گرفت. آقای طنطاوی، شیخ سابق الازهر، در بحرین در کنگره‌ای به من گفتند: «زمان آیت‌الله بروجردی من طلبۀ الازهر بودم و از نزدیک تقریب را می‌دیدم.»  

آن زمان جمال عبدالناصر سمت شوروی بود، و شاه ایران سمت آمریکا و لذا مصر و ایران رابطۀ خوبی با هم نداشتند و روابط دو کشور قطع بود. اما ارتباط آقای شیخ محمود شلتوت، به عنوان شیخ الازهر، با آیت‌الله بروجردی هیچ وقت قطع نشد. عبدالناصر با شاه مخالف بود، اما به آیت‌الله بروجردی نامه می‌نوشت که «شاه می‌خواهد اسرائیل را به رسمیت بشناسد؛ شما اجازه ندهید.» یا عبدالناصر به آیت‌الله بروجردی نامه نوشته است که «فلسطینی‌ها آواره شده‌اند و به کمک نیاز دارند، شما کاری کنید.» به گفتۀ آقای طنطاوی، مرجعیت آیت‌الله بروجردی و مرجعیت شیعه بر روابط سیاسی حاکم بود. به عبارت دیگر، این ارتباط فوقِ روابط سیاسی کشورها بود و این نشان‌دهندۀ عظمت شیعه است.  

وی گلایه می‌کرد که «سیدنا! چرا تقریب را تعطیل کردید؟» طنطاوی می‌گفت: «آیت‌الله بروجردی تقریب را برقرار کردند که شیعه در بین اهل سنت معرفی شود، لذا شیعه باید معرفی شود، چون شیعه مذهب اصیل است و لازم است عرضه شود و رسمیت پیدا کند. آیت‌الله بروجردی فقط به فکر شما شیعیان نبودند، بلکه به فکر ما سنی‌ها هم بودند. آیت‌الله بروجردی می‌دانستند جماعت سنی که بیشترشان مسلمان‌اند، به مرجعیت نیاز دارند و ایشان این مرجعیت را در الازهر قرار داده بودند. چون الازهر سابقۀ هزارساله داشت. ما محب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هستیم، ما غیر از وهابی‌ها هستیم، ما هم مثل شما ضریح می‌بوسیم و به اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ارادت داریم. آیت‌الله بروجردی مرجعیت سنی را در الازهر تقویت کردند، نه جای دیگر.»

طنطاوی ما را نقد می‌کرد که شما رابطه‌تان را  با مصر به هم زدید و مرجعیت از الازهر رفت و به دست وهابیان افتاد. او می‌گفت: «وهابیان همان طور که دشمن شما هستند، با ما هم دشمن‌اند و با مذاهب هم مسئله دارند. چرا شما این کار را کردید؟ چرا مصر و الازهر را کنار گذاشتید و سراغ آن‌ها رفتید؟ شما در ایران سنّی دارید. این‌ها روحانی و آخوند می‌خواهند. آخوندهای آن‌ها کجا باید تربیت شوند؟ به مدارس وهابی‌ها در عربستان یا پاکستان می‌روند. این‌ها را به الازهر بفرستید. مصری‌ها محب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هستند و علمیت در الازهر است. اما شما این کار را نکردید! تقریب آیت‌الله بروجردی، هم برای شیعه فایده داشت و هم برای سنی. مضافاً اینکه در نتیجۀ تقریب، آثاری مثل فتوای شیخ محمود شلتوت پدید آمد.»

 شیخ محمدتقی قمی از آیت‌الله بروجردی نقل می‌کرد که ایشان می‌فرمودند: «من دلم می‌خواست فتوای شیخ محمود شلتوت را در کفنم بگذارم تا فردا بگویم این کار را من برای شیعه کردم.» البته زمانی که فتوای شیخ محمود شلتوت آمد، آیت‌الله بروجردی دستور دادند که آن را در موزۀ آستان قدس بگذارند. آیت‌الله بروجردی شیخ محمدتقی قمی را همراه گروهی به مشهد فرستادند و مرحوم آیت‌الله‌العظمی محمدهادی میلانی (رضوان‌الله‌علیه) از این گروه استقبال و مجلس مجللی برگزار کردند و فتوا را به موزۀ آستان قدس اهدا کردند.

لذا آیت‌الله بروجردی به تقریب معتقد بودند. فتوا صادر شد و کتاب‌های شیعه را الازهر چاپ کرد. «مجمع البیان»، «مختصر النافع» علامه حلی و حتی کتاب «مراجعات» علامه شرف‌الدین در الازهر منتشر شد. آیت‌الله بروجردی بر تکیۀ بسیار بر حدیث ثقلین اصرار می‌ورزیدند. از نظر ما شیعیان، تواتر حدیث غدیر مسلّم است، اما بعضی از اهل سنت در تواتر آن (نه در اعتبار) شبهه می‌کنند. ولی در تواتر حدیث ثقلین هیچ کس، نه سنی و نه شیعه، شبهه ندارد. ایشان می‌گفتند حدیث ثقلین باید محور کار ما باشد. لذا اهل بیت(علیهم‌السلام) در «کتاب الله و عترتی ما ان تمسکتم بهما» محور است. اینجا دیگر قصه غدیر نیست که بگویند در «من کنت مولا»، «ولی» به چه معناست؟ در حدیث «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ما ان تمسکتم بهما»، «تمسک» استناد است. بنابراین در حدیث ثقلین، حجیت قول اهل‌بیت(علیهم‌السلام) در کار است. 

متأسفانه گاهی سخنان مرحوم آیت‌الله بروجردی(قدس سره) نادرست نقل می‌شود و عده‌‌ای به ایشان حمله می‌کنند. بنابراین باید با توجه به زمینه‌ای که در آن بیان شده، سخنان ایشان را دریابیم و بفهمیم.

 

دیگر خبرها

  • از احمدی‌نژاد تا رییسی/چه کسی پای رانت را به بازار خودرو باز کرد؟
  • دو ضربه مهم به بودجه‌نویسی کشور؛ یکی در دولت احمدی‌نژاد و یکی در دولت رئیسی
  • آیت الله علوی بروجردی: روحانیت در عصر آیت‌الله بروجردی، با سازمان‌دهی ایشان به اوج رسید/ ایشان معتقد بودند ما برای دنیا حرف داریم
  • پای کار آمدن مردم شرط موفقیت در عرصه‌های مختلف است
  • (تصاویر) برگزاری نماز جماعت پشت سر محمود احمدی‌نژاد!
  • ۲ وزیر احمدی نژاد رقیب قالیباف شدند /ذوالنوری هم وارد گود شد /اولین گزینه نایب رئیسی مجلس مشخص شد
  • روایت ده نمکی از پیشنهاد وزیر شدنش در دولت احمدی نژاد
  • محمود احمدی نژاد و مادر هوگو چاوز سوژه شدند
  • عکس| سرنوشت ترسناک احمدی نژاد از زبان رائفی‌پور
  • چرا دوباره مادر چاوز؟