بیوگرافی افشین سنگ چاپ +عکس همسر و فرزندش
تاریخ انتشار: ۱۸ آذر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۸۸۴۵۵۹
افشین سنگچاپ Afshin Sang Chap متولد ۱۳۴۷ در تهران است.
گفتگوی صمیمی با افشین سنگ چاپبیش از بیست سال است که افشین سنگ چاپ در عرصه های مختلف هنری از جمله دستیاری کارگردانی، بازیگردانی، بازیگری، مدیریت تولید و تدریس موفق عمل کرده است. اما در سال های اخیر بیشتر به بازیگری، تدریس و تولید مشغول بوده است. ساعتی پیرامون فعالیت هایش، خودش و خانواده اش به گفت و شنود نشسته ایم که می خوانید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
هیچ بازیگری مایل نیست که خانه نشین بشود
در سینما و تلویزیون قرار نیست تمام بازیگران مثبت باشند، اگر همه مثبت باشند و پس چه کسی باید ایفاگر نقش های منفی شود؟ عده ای فکر می کنند بازیگری که بیشتر ایفاگر نقش های منفی است، آرام آرام خلق و خویش شبیه کاراکترهایی می شود که بازی می کند. در حالی که به هیچ وجه چنین نیست. بازیگری یک فن است و اغلب شخصیت هایی که نقش آنها را بازی می کنیم در پایان کار، کارنامه شان بسته می شود. ضمن اینکه یک بازیگر تابع کارگردان است. احتمال دارد کارگردان کاراکتری را که صددرصد مثبت است به بازیگر بسپارد و حاصلش هم فوق العاده باشد و بالعکس شخصیت منفی را به بازیگر بسپارد که موجب پیشرفت بیشترش بشود و اگر قرار باشد بازیگر اصرار به بازی کردن در نقش مثبت داشته باشد و در شرایطی که تیپ و چهره اش مناسب ایفای کاراکترهای منفی است و این را نپذیرد، مجبور است با حرفه اش برای همیشه خداحافظی کند و البته هیچ بازیگری مایل نیست بیکار و خانه نشین شود. در همین ارتباط از بزرگی، بعد از ۷۰ سال بازیگری پرسیدند از هر چه به دست آوردی؟ گفت تازه خودم را شناخته ام و من می خواهم بگویم بعد از پرسه ای ۷۰ ساله در بازیگری، تازه به خودشناسی خواهیم رسید. گروهی از بازیگران بعد از سال ها بازی در ژانری که تصور می کردند موفق بوده اند، ژانر دیگری را تجربه کردند و به یکباره کارشان گل کرد.
چهره ام برای نقش های منفی مناسب است
چهره و فیزیک من بیشتر مناسب نقش های خاکستری و عمدتاً منفی است. از این بابت هم به هیچ وجه ناراحت نیستم و معتقدم هر فیلمی هم به چهره مثبت و منفی نیاز دارد و همه تلاشم را می کنم تا در ارائه کاراکترهای منفی یا نیمه منفی، هر بار حرف تازه ای برای گفتن داشته باشم. من مایل نیستم خودم را در یک شخصیت دوبار تکرار کنم. یک بار منفی خشن هستم، یک بار منفی با چاشنی های طنز، یک بار منفی صددرصد موذی و یک بار منفی ترسو، یک بار منفی ثروتمند یا فقیر و…
به خاطر دخترم کم کار شده ام
برای من افتخار بزرگی بود که سال ها به عنوان بازیگر و بازیگردان در خدمت سیروس مقدم بودم، اما بعد از تولد دخترم حورا احساس کردم بیشترین وقتم بیرون از خانه صرف می شود و لازم است مدت زمان بیشتری در اختیار خانواده ام باشم. به همین دلیل از چند سال پیش همکاری ام با سیروس مقدم مثل گذشته نیست. آخرین همکاری من و مقدم به عنوان بازیگر در پایتخت ۲ بود. کار کردن با مقدم برای هر بازیگری شیرین است و من خوشحالم که همیشه افتخار شاگردی او را داشته ام.
بازیگر، بدون سختی کشیدن ماندگار نمی شود
بسیاری از فارغ التحصیلان حرفه بازیگری از حرفه شان ناراضی هستند. دلیلش هم اینکه بعضی از آنها می خواهند با یک حضور چند دقیقه ای در یک فیلم یا مجموعه تلویزیونی سوپراستار بشوند در حالی که همه بازیگران موفق امروز، برای رسیدن به موفقیت فعلی سختی ها و بیکاری های ممتدی را تحمل کرده اند. آنهایی که واقعاً بازیگرند، سختی های متعددی را تحمل کرده اند و پشتکار دارند حتماً به حق خودشان در این حرفه خواهند رسید. هیچ بازیگری بدون سختی کشیدن به ماندگاری نمی رسد.
دختر، برکت خانه است
در سال ۱۳۷۵ ازدواج کردم و بعد از ۱۲ سال خداوند فرزند دختری به من و همسرم داده که اسمش را حورا گذاشتم و به تازگی وارد پنج سالگی شده است.
معروف است که می گویند دختر برکت خانه است و خداوند کسی را که دوست داشته باشد فرزند دختر می دهد. من همیشه به این موضوع ایمان داشته ام و از وقتی حورا به جمع زندگی خانواده ام اضافه شد، برکت زندگی مان هم بیشتر شد و آنهایی که حورا را از نزدیک دیده اند می گویند تا حد زیادی به من رفته و در ضمن خیلی باهوش و بازیگوش است. الان زود است، اما اگر حورا استعداد این حرفه را داشته باشد حتماً جای او را در عالم سینما، باز می کنم. حورا در حال حاضر به کلاس های موسیقی ارف می رود و سازش طبلک است ضمن اینکه از یک سال پیش در زمینه ژیمناستیک هم فعالیت دارد و من وقتی در خانه هستم بیشترین وقتم را با دخترم می گذرانم تا همسرم به کارهایش برسد گاهی هم به اتفاق به پارک یا به خانه مادرم می رویم و هر وقت در خانه باشم، در کارهای منزل به همسرم کمک می کنم. از جارو کشیدن گرفته تا ظرف شستن. تنها ضعفم آشپزی است، چون به هیچ وجه استعداد در آشپزی ندارم.
عکس افشین سنگ چاپ و دخترش
همسرم بهار حقیقی فیلمنامه نویس است و تاکنون چند تا از نوشته هایش هم ساخته شده است. او مدتی هم دستیار و برنامه ریز بود و در حقیقت همکار هم هستیم و زبان مرا به خوبی می فهمد، اما الان به خاطر دخترمان خانه دار است و منتظریم حورا کمی بزرگتر شود تا او هم مثل گذشته به فعالیت هنری ادامه بدهد. رمز خوشبختی ما در این است که من و همسرم هر دو قدر یکدیگر را می دانیم و هر دو عاشقانه در خدمت فرزندمان هستیم. بزرگترین دغدغه ام این است که شرمنده و سرافکنده خانواده ام نباشم و عزیزانم در صحت سلامت و خوشی در کنارم باشند و همسرم بر این بارو بماند که سایبان خوبی برای او و دخترمان هستم. ( مجله خانواده/ شماره ۵۰۳/ نیمه اول اسفند ماه ۹۲/ صفحه ۴۱)
فیلمهای سینمایی افشین سنگچاپدرخونگاه (۱۳۹۶)شام عاشقانه سهنفره (۱۳۹۵)دو لکه ابر (۱۳۹۴)نیم (۱۳۹۴)جیببر خیابان جنوبی (۱۳۹۰)مینیبوس (۱۳۸۹ در عنوان بندی نیامده)بیپولی (فیلم) (۱۳۸۸ در عنوان بندی نیامده)حوالی اتوبان (۱۳۸۷)یکی بود یکی نبود (۱۳۷۹)دارا و ندار (۱۳۷۸)سریالهای تلویزیونی افشین سنگچاپشانتاژ (امیر مومنی اصل)لیسانسه ها (١۳٩۶)در قصهها زندگی میکنند (۱۳۹۵، داود بیدل)بیمار استاندارد (۱۳۹۵)غیرعلنی (۱۳۹۴)قاب خاطره (مجموعه تلویزیونی) (۱۳۹۴)هفتسنگ (۱۳۹۳) (بازیگر مهمان)هشت بهشت (۱۳۹۳)رهایی (۱۳۹۳)تلهفیلم «مرغ تخم طلا» (۱۳۹۲)یادآوری (۱۳۹۲)مزرعه بیبی گندم (۱۳۹۱)تلهفیلم «سپید مثل ستاره» (۱۳۹۰)تلهفیلم «تلسکوپ» (۱۳۹۱–۱۳۹۰)دو راهی بارانی (۱۳۹۰)ستارههای سربی (۱۳۹۰)عملیات ۱۲۵ (۱۳۹۰)تلهفیلم «ارتباط خانوادگی» (۱۳۸۹)پایتخت (۱۳۸۹)اغما (۱۳۸۷)پیامک از دیار باقی (۱۳۸۶)صاحبدلان (۱۳۸۵)پرواز در حباب (۱۳۸۵)من نه منم (۱۳۸۵)متهم گریخت (۱۳۸۴)کوچه اقاقیا (۱۳۸۳–۱۳۸۲)شاهد عینی (۱۳۸۲)قطار ابدی (۱۳۷۸-۱۳۷۹)روزهای زندگی (۱۳۷۸–۱۳۷۷)قصههای تابهتا (۱۳۷۳)چاق و لاغر (۱۳۶۵–۱۳۶۹)چاق و لاغر و مأمور سوم (۱۳۶۹)النگ و دولنگ (۱۳۶۰)دستیار کارگردانپلیس جوانریحانهاغماروز حسرتپیامک از دیار باقیبازیگرداننرگسعکس افشین سنگ چاپ و همسرش بهار حقیقی
ساتین
منبع: ساتین
کلیدواژه: همسر بازیگران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت saten.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساتین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۸۸۴۵۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ناگفتههای دردناک همسر ناصر عبداللهی ۱۸ سال بعد از مرگش | چه کسی او را زده بود و اجازه پیگیری ندادند؟
این پرونده عبداللهی بدون پیگیری پدر و پسران عبداللهی مختومه اعلام شد و هرگز عاملان مرگش شناخته و مجازات نشدند.
پس از ۱۸ سال، اما «فاطمه فهیمی» همسر «ناصر عبداللهی» در گفتگو با «فراز» ناگفتههای زیادی را به زبان میآورد.
زندگی ناصر عبداللهی بعد از جدایی از همسر اولفاطمه فهیمی میگوید: «همسر اول ناصر بعد از جدا شدن، تمام زندگی، خانه و اسناد داخل خانه که برای ناصر و بچهها بود را شبانه جمع کرد. به جز وسایل خیلی کوچک که آن هم برای اتاق خواب بچهها بود، حتی برخی از وسایل بچهها را که میتوانست برده بود. ایشان شبانه رفتند و مدتها خبری از او نبود، ۶ سال بچهها در کنار من و تا زمانی که پیش ناصر بودم زندگی میکردند. از بچهها نگهداری کردم و هیچ خبری از آن زن نبود».
او ادامه میدهد: «زمانی که ما به بندر آمدیم مدتها در خانه پدرم ساکن بودیم تا زمانی که بتوانیم خانهای تهیه کنیم. چون رفتن ما به بندر یک دفعه اتفاق افتاد. ناصر گفت ۱۰ سال میشود در تهران است و میخواهد به بندر برگردد. وقتی به بندر آمدیم، پدرم نمازخانهای را که در پایگاه فرهنگی داشت به ما داد تا ما بتوانیم وسایل را آنجا بگذاریم. بعد از آن تا وقتی که ما خانه پیدا کردیم در منزل پدرم ساکن شدیم».
فهیمی میگوید: «روزی که این اتفاق برای ناصر افتاد من در منزل پدرم بودم و خانه خودم نبودم. من به خواسته خود ناصر به خانه پدرم رفتم و ناصر گفت من در حال تنظیم قطعهای هستم، شما برو و من هم تا غروب خودم را میرسانم. همه بچهها در خانه بودند (نوید، نازنین و نامی)».
او با بیان اینکه یکی دو ماه بعد از رفتن به خانه خودمان این اتفاق افتاد، ادامه میدهد: «روزی که این اتفاق افتاد بچهها به مدرسه رفتند و من با دخترم نینا برای خرید رفتیم که ناصر بهمن گفت شما برو من خودم به دنبالت میآیم. وقتی من رفتم، بعد از آن با ناصر تماس گرفتم و جوابی نداد. با بچهها که تماس گرفتم آنها خانه بودند. یکبار گفتند پدرشان خواب وبار دیگر گفتند در حال کار کردن است. فردای آن روز به من گفتند شما در سورو بمان پدر خودش به دنبالت میآید».
همسر ناصر عبداللهی میگوید: «فردای صبحی که من به خانه پدرم رفته بودم خانواده ناصر به منزل پدرم آمدند؛ فکر میکنم برادر ناصر بود که به دنبال پدرم آمد و پدر من نیز رفت. هرچه تماس گرفتم با پدرم که بپرسم چرا خانواده ناصر به دنبالش آمدند پاسخی نداد. بعد فهمیدم که ناصر در بیمارستان است که آن هم پدرم به من گفت. هیچکس به من حرفی نمیزد، حتی مادر ناصر به من گفت حال ناصر خوب است و گفته فعلا به خانه نیا با وجود اینکه ناصر در بیمارستان بود».
تن بیجانی که روی تخت بیمارستان افتاده بود…او ادامه میدهد: «وقتی من به بیمارستان رفتم ناصر اصلا اوضاع خوبی نداشت. سر تا پای او دچار مشکل شده بود. حالا چه اتفاقی برایش افتاده بود واقعا متوجه نشدم. خانواده من نیز متوجه نشدند چه اتفاقی افتاده است. اما حاشیهها زیاد بود. میگفتند کار ما بوده و ما ناصر را زدهایم».
فاطمه فهیمی میگوید: «تنها یک تن بیجانِ بدون جمجمه، کتف، زانو و مچ پا را در بیمارستان دیدم. صورت ناصر زخمی و کلیهها از کار افتاده بود. من این جسمی که کاملا بیجان است را در بیمارستان دیدهام. اینکه چه بلایی سر این آدم آمده بود را تا به امروز من نفهمیدهام».
او ادامه میدهد: «ناصر یک سنی مذهب معتقد به اهل بیت بود. حتی زمانی که میخواست موزیک احمد سانی را بخواند وقتی با پدر من مشورت کرد، پدرم به او گفت حمایتت میکنم و حالا ما را به اینکه ناصر را کشتهاید محکوم میکنند».
قانون به فاطمه فهیمی اجازه پیگیری نداد!همسر ناصر عبداللهی میگوید: «وقتی من بهخاطر پرونده ناصر به تهران رفتم و پیگیری کردم؛ گفتند شما نمیتوانید بهعنوان همسر پیگیری کنید، فقط پدر، مادر و پسر ارشد او میتوانند پیگیر پرونده ناصر باشند. حتی قانون به من اجازه پیگیری نداد».
او ادامه میدهد: «بارها به کسانی که من را مقصر دانسته و حاشیه میسازند گفتهام اگر من قاتل ناصر هستم چرا باید زنده بگردم؟ مگر ناصر پدر، مادر و خانواده نداشت؛ چرا هیچکدام از من شاکی نشدند؟ مگر به من نمیگویید قاتل؟ بالاخره آدم باید یک سرنخی را بگیرد تا به واقعیت برسد. وقتی من برای پیگیری میروم، میگویند شما نمیتوانید، باید فامیل درجه یک باشد؛ من که زن ناصر بودهام فامیل درجه یک محسوب نمیشوم. میگویند مادر، پدر، خواهر، برادر و پدر، اینها میتوانند پیگیر پرونده ناصر باشند».
فاطمه فهیمی میگوید: «وقتی من برای پیگیری میروم و میگویند شما نمیتوانی و حق این کار را ندارید، چطور پیگیر پرونده ناصر باشم؟ اگر قانون این اجازه را بهمن میدهد من پیگیری کنم! به من که هیچ اختیار عملی داده نشد، آنها هم که اختیار داشتند نرفتند، نمیدانم چرا، فقط میشنوم که به من میگویند خانم فهیمی برادر ناصر گفته است که شما ناصر را کشتید. من هم به آنها گفتم برادر ناصر تا دوسال بعد از فوت او در حمایت و پیش ما بود. پس چرا چیزی نگفت؟ چرا در آن دو سالی که ما به او کمک کردیم نگفت که ما قاتل هستیم، اکنون میگوید؟ برادرهایش میتوانند این موضوع را پیگیری کنند، اما اینکار را نمیکنند».
پزشکی قانونی؛ دلیل مرگ نامعلوم، پرونده مختومه است!فاطمه فهیمی با اشاره به اینکه خانواده ناصر گفتند ما پیگیری کردیم پرونده مختومه است و دیگر نمیشود پرونده ناصر ادامه داشته باشد، ادامه میدهد: «حالا چه دلیلی داشت، من نمیدانم و متوجه نمیشوم. گواهی پزشکی قانونی گرفتم دلیل مرگ را نامعلوم زده بود. بچههاهم بعد از این اتفاق رابطه خودشان را با من قطع کردند و هیچکدام جواب درستی به من ندادند. من نمیتوانم در خصوص اینکه آیا آنها خبر دارند که چه اتفاقی افتاده است، نظری دهم؛ زیرا متوجه نشدم چه اتفاقی برای ناصر افتاد».
او میگوید: «از خانواده عبداللهی تنها کسی که میتوان از او بهعنوان یک انسان حرف زد تنها ناصر بود. من هیچ چیز خوبی در این خانواده ندیدهام. من هم دوستدارم بدانم چه اتفاقی برای همسرم افتاد. چه چیزی شد که ناصر آن شکلی شد و چه کسی این بلا را سر ناصر آورد؟ برای منی که محکوم به قتل ناصر هستم نیر سوال است. حتی نمیدانم که چرا پسرهایش به دنبال این موضوع نمیروند».
فهیمی با بیان اینکه من بهخاطر تمام شدن حاشیهها میروم سراغ پرونده، ادامه میدهد: «اما نمیشود، زیرا تمام پروندههای قانونی ناصر دست برادر و خانواده او است. آنها هم یک کلام میگویند پرونده بسته شده و این اختیار بهمن داده نمیشود».
مرگی که نه خودکشی بوده و نه بر اثر اعتیاداو با تاکید بر اینکه ناصر اهل خودکشی نبود و به هیچ عنوان اعتیاد هم نداشت، ادامه میدهد: «ناصر را زده بودند، اما اینکه چه کسی اینکار را کرد من هیچوقت نفهمیدم. هیچکس پیگیری نکرد. من میدانم به ناصر حمله شده است از آثاری که در بدن ناصر دیده میشد مشخص بود. هیچکس نمیتواند جوری به سر خودش بزند که جمجمهاش ترک خورده و نرم شود. هیچکس جوری که یک تکه گوشت از صورتش کنده شود خود را نمیزند. هیچکس نمیتواند در این حد خود را بزند که هر دو کتف، زانو و مچ پا را خورد کند».
همسر ناصر عبداللهی میگوید: «من در کسی دشمنی با ناصر ندیده بودم وقتی چیزی ندیدهام نمیتوانم کسی را محکوم کنم. پزشک قانونی حتی حمله را تایید نکرد و دلیل مرگ را نامعلوم زده بود. مسئله ناصر به لحاظ قانونی و پیگیری مشکل داشت».
او با اشاره به قتل روحالله داداشی، ادامه میدهد: «چند سال پیش وقتی که روحالله داداشی را کشتند و زمانی که قاتل او را دستگیر و اعدام کردند من در تهران بودم. برای یک کار قانونی رفته بودم و همانجا گفتم که قاتل روحالله داداشی یک شبه با اینکه متواری شده و فرار میکند پیدا میشود؛ زیرا به لحاظ قانونی پیگیری شده و او را پیدا کردند. اما برای ناصر با آن همه شدت جراحتی که روی بدناش بود هیچ پیگیری انجام نشد»
محکومیتِ بی اساسفاطمه فهیمی میگوید: «بردار من آن زمان هیچ سنی نداشت و الان میگویند او قاتل است. چرا کسی را نبردند؟ اگر میگویند ما قاتل هستیم چرا ما را نبردهاند؟ خیلیها من، برادر و پدرم را محکوم میکنند. ناصر تمام زندگیاش با من و خانوادهام بود. اما نمیدانم یکدفعه چه اتفاقی افتاد که گفتند ما او را کشتهایم. اگر بحث اختلاف با زن بود بله ناصر با زن اول خود خیلی اختلاف و مشکل داشت. اما با من و خانواده منهیچجوره مشکلی نداشت. من آنها را هم محکوم نمیکنم با اینکه مشکلاتی بین آنها بوده من میگویم بالاخره زن و مرد بودند».
او ادامه میدهد: «من کسی را محکوم نمیکنم، اما تیر محکومیت تا آخرین لحظه سمت من است. با اینکه من تا آخرین لحظه کنار ناصر بودم و یک لحظه از او جدا نشدم. بعد میآیم کاری کنم که ناصر نباشد؟ اما اکنون همه میگویند کار زن دوم او و داییهایش بود».
اخباری که میتواند خانمانسوز باشدفهیمی در ارتباط با اخباری که به گفته او کذب و دروغ بوده است، میگوید: «برادر من با ارشاد صحبت کرد و آنها گفتند کاری که ما میتوانیم انجام دهیم این است که در ارتباط با سایتهای خبری قانونی پیگیر شوید که کسی به خودش اجازه ندهد همچین کاری را کند. وقتی نهاد قضایی میگوید پرونده ناصر مختومه است و پیگیری نمیشود کنید از ما چه کاری بر میآید؟ چرا بعد از ۱۸ سال دل بچهاش را آزار میدهید؟ طرف آمده به دختر من پیام داده است، سکوت میکنی، چون مادرت قاتل است؟».
او ادامه میدهد: «نینا بهدلیل این اتفاقات یک دفعه دچار حمله عصبی میشود. او را پیش دکتر بردهام و میگوید لقمه عصبی در گلویش در آورده است و این میتواند بچه را دچار خفگی کند. به دلیل استرس، بغض و شوکهای عصبی. خدا میداند من چگونه با کمک خانوادهام در تمام این ۱۸ سال نینا را بزرگ کردهام و نگذاشتیم کمبودی داشته باشد. اما الان که بزرگ شده است هر کسی یک چیزی به او میگوید».
ابهاماتی که با گذشت ۱۸ سال، هنوز برملا نشده استهمسر ناصر عبداللهی با اشاره به اینکه روزی که این اتفاق برای ناصر افتاد همه دیدند، آنجا بودند، میگوید: «خانوادهاش اولین کسانی بودند که او را در بیمارستان دیدند. پرسنل صدا و سیما، ارشاد، دوستان ناصر حتی از تهران همه آمدند و ناصر را در آن وضعیت دیدند. من فقط میدانم این اتفاق نه از سر خودکشی است نه اعتیاد».
او ادامه میدهد: «ناصر دچار مرگ مغزی شده و پشت جمجهاش نرم شده بود. آدم چه ضربهای میتواند به خودش بزند که پشت سرش نرم شود؟ هیچکس این شکلی نمیتواندا خودکشی کند. اگر انگشت اشاره سمت خانواده من است پس چرا وقتی خانواده ناصر حق پیگیری دارند، پیگیری نمیکنند؟ چرا در گوش همه میگویند کار خانواده زنش است. چرا بعد از ۱۸ سال هنوز پیگیری نکردهاند؟».