اگر در در محل کارتان تحت فشار هستید بخوانید؟
تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۸۸۷۳۶۱
آیا تا کنون برایتان پیش آمده که از رفتن به سر کار خود ناراحت شوید یا اینکه وقتی از سر کار بر میگرید، احساس کنید اعصاب تان خرد شده است؟ اگر چنین مشکلی را تجربه کرده اید برایتان پیشنهادهایی داریم که با رعایت آنها میتوانید بر فشار عصبی محل کارتان غلبه کنید.
ناکامی شدید، بی علاقگی به شغل، اوقات تلخی دایمی، گوشه و کنایه زدن، بهانه گیری و مخالفت از عمدهترین شاخصهای فشار عصبی در محل کار هستند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تلاش شما این است که برای هر دو سنگ تمام بگذارید و گاهی اوقات به نظر میرسد قضیه، دوطرفه میلنگد.
سعی کنید برای حل چنین کشمکشهایی زیاد از خانواده هزینه کنید. اگر فرزندانی دارید، از ابراز احساسات خود به آنها واهمه نداشته باشید.
وقتی آنها مطمئن باشند که علت زیاد خانه نبودن شما به دلیل بی علاقگی به آنها نیست بلکه به این دلیل است که گاهی مجبور به چنین کاری هستید، راحتتر مسایل را میپذیرند و با آن کنار میآیند. همچنین از فرزندان خود راجع به احساسات شان سوال کنید. گفتگو راجع به شرایط پیش آمده به حل مشکل کمک شایانی خواهد کرد.
در اینجا به چند راه برای مسلط شدن و کنترل چالشهای موجود در محل کارتان اشاره میکنیم. این راهها را به خاطر بسپارید و هر روز تمرین کنید. پس از گذشت مدتی به راحتی میتوانید در محل کارتان حاضر شوید و بدون هیچ ناراحتی به خانه بازگردید.
۱ – در همه چیز تعادل را رعایت کنید
شاید شما هم زیاد این جمله کلیشهای را شنیده اید، اما هیچ وقت با خود فکر نکرده اید که منظور از تعادل و مراقبت چیست. این تعادل و مراقبت میتواند بهره گیری منظم و متعادل از غذا به ویژه صبحانه باشد. همچنین خواب و ورزش کافی برای بدن شما لازم است و نوعی مراقبت به شمار میرود.
۲ – خوش برخورد باشید
در میان گذاشتن احساسات آشفته و نامطلوب با افرادی که مورد علاقه شما هستند اولین گام برای رفع آنهاست. از کار کردن در کنار افرادی که تفکر منفی دارند و احساسات منفی را در آدمها تقویت میکنند، اجتناب کنید.
۳ – مرخصی هایتان را نگذارید برای روز مبادا
هر فردی که برای نخستین بار مرخصی گرفتن در محیط کار را باب کرد یکی از عالمانهترین کارها را انجام داد؛ بنابراین از مرخصیهای استحقاقی استفاده کنید یا تعطیلات آخر هفته را خوش بگذرانید. هر هفته زمانی را به خودتان اختصاص دهید به طوری که طی آن به هیچ تلفنی جواب ندهید. تلویزیون را خاموش کنید و از سکوت اطراف تان لذت ببرید. شما میتوانید این کارها را در روزهای کاری و استراحتهای کوتاه هم انجام دهید.
۴ – از مشاجره پرهیز کنید
از دعوا و مشاجره با دیگران بپرهیزید. هر وقت کسی با شما مخالفت میکند با او بحث نکنید. به اعصاب خود مسلط باشید و بر سر مسایل جزیی خون تان را کثیف نکنید. یک نکته دیگر را نیز در ذهن داشته باشید که حد و مرز خود را مشخص کنید و در صورت لزوم خیلی محکم، اما دوستانه بگویید "نه".
۵ – هدف دار حرکت کنید
اهداف کاری خود را مشخص کنید. کارهای خود را اولویت بندی کرده و پروژههای بزرگ را به بخشهای کوچکتر تقسیم کنید. نظم و ترتیب در کارها به رفع فشار عصبی کمک میکند.
۶ – یک راه فرار درست کنید
منظور از ایجاد راه فرار چیست؟ ورزش کنید، کتاب بخوانید، یک سرگرمی پیدا کنید یا به کارهای دیگری بپردازید که با آنها احساس آرامش میکنید یا ذهن تان را از محیط کار دور میسازند.
۷ – کمک بخواهید
اگر هیچ یک از این اقدامات، اعصاب خردی و فشار عصبی یا خستگی شما را برطرف نساخت برای یافتن راه حل به یک پزشک یا مشاور مراجعه کنید. منبع: ایران ناز
منبع: پارسینه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.parsine.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارسینه» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۸۸۷۳۶۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیا انسان واقعا «اختیار» دارد؟ اسپینوزا پاسخ میدهد
باروخ اسپینوزای فیلسوف، مفهومی قابلتامل از آزادی و اختیار را ارائه کرده که فهم شهودی ما از این موضوع را به چالش میکشد. به عقیده او، در حالی که فقط خداوند دارای آزادی و اختیار مطلق است، انسانها تنها به طور نسبی مختار هستند.
به گزارش فرادید، اسپینوزا میگوید آزادی واقعی با تصدیقِ ضروری بودن رویدادها و موقعیت ما در زنجیرۀ علّی طبیعت به دست میآید. او ادعا میکند با پذیرش این دیدگاه ما میتوانیم بر احساسات خود کنترل داشته باشیم. به عبارت خیلی سادهتر اسپینوزا میگوید اختیار انسان به این معناست که بپذیرد مجبور است.
اسپینوزا: کمک به دیگران برای دیدنپرتره باروخ اسپینوزا، ۱۶۶۵
باروخ اسپینوزا روز ۲۴ نوامبر ۱۶۳۲ در آمستردام به دنیا آمد. او در یک جامعه یهودی بزرگ شد اما در جوانی تحت تأثیر طیف وسیعی از سنتهای فلسفی از جمله آثار دکارت قرار گرفت. سرانجام، رشد ایدههای خود او، منبعی برای بحث و جدل در جامعۀ یهودی و نهایتا منجر به تکفیر او توسط کنیسه آمستردام در سال ۱۶۵۶ شد.
حتی در مقطعی، یک یهودی متعصب سعی کرد او را ترور کند. ژیل دلوز میگوید: «گاهی اوقات اتفاق میافتد که یک فیلسوف محاکمه شود، اما به ندرت با تکفیر و سوءقصد به جانش در ابتدای کار مواجه میشود» (۱۹۸۸، ص ۶).
اسپینوزا برای ساخت ابزار نوری لنز میتراشید و این کار منبع اصلی درآمد او شد. او با وسایل کمی زندگی میکرد و تنها تجملِ زندگی او کتاب بود. او حتی کمکهای مالی دوستان ثروتمند خود را رد میکرد.
اسپینوزا از تراشیدن لنزها از نظر عملی و استعاری راضی بود. او علاقه داشت واقعیت را با دقت بیشتری ببیند و به دیگران کمک کند بهتر ببینند. او خواستار آزادانه اندیشیدن بود. او در مقطعی نپذیرفت در هایدلبرگ سخنرانی کند، چون میترسید آزادی فکرش را محدود کند. همانطور که دلوز اشاره میکند، او نمیخواست به کسی فرمان دهد یا حتی او را متقاعد کند، بلکه فقط میخواست شیشه را شکل دهد یا عدسی را برای این دید آزاد الهامگرفته جلا دهد (۱۹۸۸، ص ۱۴). حالا میتوانیم با یک ایده ساده اما جذاب شروع کنیم: مفهوم او از آزادی به «واضح دیدن» مربوط میشود.
مبانی متافیزیکی اسپینوزاپرتره رنه دکارت اثر فرانس هالس، ۱۶۴۹-۱۷۰۰
پیش از پرداختن به مفهوم آزادی یا اختیار، لازم است خیلی خلاصه تفسیر متافیزیکی اسپینوزا از جهان را که در کتاب «اخلاق» او بیان شده، ترسیم کنیم. سه مفهوم مورد نیاز است: جوهر، صفات و حالات.
جوهر به یک موجود قائم به ذات و مستقل اشاره دارد که جز خود مستلزم چیز دیگری برای وجودش نیست. جوهر ذات زیربنایی هر چیزیست و بنابراین نامتناهی و ابدی است. اسپینوزا از این امر به عنوان خدا یا طبیعت یاد خواهد کرد و آن را به اصطلاح لاتین causa sui مینامد.
صفات، کیفیات جوهر هستند. صفات در واقع حالات گوناگون جوهر هستند که تعدادشان هم نامتناهی است. اما از نظر اسپینوزا انسانها تنها دو مورد از این صفات را میشناسند: فکر و امتداد. علاقهمندان به دکارت ممکن است Res cogitans (اندیشه) و Res extensa (امتداد) او را به یاد بیاورند.
اما برخلاف آنچه در فلسفۀ دکارت گفته میشد، برای اسپینوزا این دو صت از هم منفک نیستند بلکه در حقیقت حالات گوناگون یک جوهر (یعنی خدا) هستند؛ بنابراین، اسپینوزا نیازی به این نداشت که خودش را برای تعیین شیوۀ ارتباط نفس و بدن به زحمت بیاندازد. زیرا از نظر او نفس و بدن در واقع دو صفت یک جوهر یا دو روی یک سکه هستند.
در نهایت، حالات روشهای خاص و متناهی هستند که در آنها، جوهر خودش را بیان میکند. حالات مانند امواج بیشمار یک اقیانوس هستند. یک درخت، یک انسان، یک ساختمان و یک صندلی، همگی حالات جوهر هستند.
به دنبال این ایدهها، حالات همیشه با حالات دیگر در ارتباط هستند، آنها به هم وابسته هستند، به این دلیل که، طبق تعریف، جوهر به یک موجود قائم به ذات اشاره دارد. اما من و شما وجود را انتخاب نکردیم. ما پیامد علل خارج از خودمان هستیم. ما برای زیستن به دیگر چیزها وابسته هستیم. اسپینوزا استدلال میکند که بنابراین «آزادی اراده» یا همان اختیار در حقیقت یک توهم است.
گاهی اوقات، ما تصور میکنیم میل مثلاً خوردن کیک شکلاتی، محصول اراده ماست. اما در واقع، این به سادگی به این معناست که ما عللی را نادیده میگیریم (که ما را به حالات دیگر مرتبط میکند) که منجر به آن میل میشود؛ عللی مانند انگیزههای بیولوژیکی یا تبلیغاتی؛ به گفته اسپینوزا «نوزاد بر این باور است که با اراده آزاد خودش شیر میخورد». توهم اراده آزاد به ناتوانی در این درک مربوط است که ما حالات جوهر خدایی هستیم.
برخی تصور اسپینوزا از خدا را مرتبط با پانتئیسم (همه خدایی) تفسیر کردهاند. در فلسفۀ اسپینوزا خداوند فراتر از واقعیت (یک موجود متعالی) نیست بلکه همۀ واقعیت است؛ خدا جهان هستی است.
آزادی مطلق خداوندتعریف آزادی در بخش اول کتاب «اخلاق» بسیار جالب است. اسپینوزا مینویسد: «آن چیز آزاد نامیده میشود که صرفاً به اقتضای ماهیت خودش وجود داشته باشد، و کنشهایش به خودی خود تعیین شود» این تعریف در حال حاضر با توصیف مشترک و شهودی ما از آزادی در تضاد است.
برای نمونه، فرد میتواند آزادی را قدرت انجام کاری بدون متوقف شدن یا زندانی و برده نبودن تعریف کند. در مقابل، آزادی برای اسپینوزا مربوط به «متکی بودن به خود» است. این تنها معنای آزادی از نظر اوست.
اگر این درست باشد، پس خدا تنها موجودی است که میتواند آزاد باشد زیرا او تنها موجودی است که برای وجود داشتن به هیچ چیز جز خودش متکی نیست. متیو کیسنِر فیلسوف این را «آزادی مطلق» مینامد. اگرچه انسانها هرگز نمیتوانند به آزادی مطلق دست یابند، اما میتوانند آزادی نسبی یا «درجاتی از آزادی» را مدنظر قرار دهند.
اما در اینجا نیز این ایده باز به خوداتکایی مرتبط است. کیسنر توضیح میدهد: «اگر به خاطر حرفهای یک فروشنده انتخاب کنم که یک خودروی جدید را بخرم، میتوان گفت نسبت به زمانی که این انتخاب نتیجه ترجیحات و استدلالهای خودم باشد، از خوداتکایی و بنابراین آزادی و اختیار کمتری برخوردارم».
استدلال به سوی آزادی نسبیاستدلال میتواند به افزایش آزادی نسبی فرد کمک کند. درک خطوط علیت، (نحوه ارتباط و اثرگذاری حالات بر یکدیگر) میتواند به درک آنچه بر ما اثر میگذارد و نیروهای خارجی که پیوسته به ما شکل میدهند کمک کند. وضوح داشتن در مورد آن ارتباطات علّی به معنای داشتن ایدههای کافی در مورد واقعیت است.
بنابراین، اگرچه انسانها از نظر متافیزیکی آزاد نیستند، اما میتوانند با درک چرایی چیزها به آن شکل که هستند، به آزادی نسبی دست یابند. در این مفهوم دوم، ما میتوانیم به گونهای آزاد باشیم که قدرت ما را برای فعال بودن افزایش دهد. به گفته گیتنز: «هرقدر خدا را بیشتر درک کنیم (…) بیشتر درک میکنیم که بخشی از او هستیم و چنین درکی به ما کمک میکند از آسیب دوری کنیم و آنچه را دنبال کنیم که برای ما خوب است».
از این دید، اسپینوزا شبیه رواقیون است. او متقاعد شده که پذیرش ضرورت راه آزادی و فضیلت است.
آزادی به عنوان تسلط بر احساساتخودنگاره (مرد ناامید)، گوستاو کوربه، ۱۸۴۳–۱۸۴۵
اسپینوزا تعریف دیگری از آزادی و اختیار هم دارد: تسلط بر احساسات.
ما از طریق آگاهی و عقل میتوانیم علایقمان را درک کنیم. وقتی احساساتمان را درک کنیم، دیگر اسیر آنها نمیشویم. برای نمونه، افراد مبتلا به اعتیاد آزاد نیستند چون اعتیاد آنها سبب ایجاد احساسات و اعمالی میشود که مخالف عقل است.
اسپینوزا به عنوان یک خردگرا به تسلط بر احساسات از طریق درک عقلانی معتقد بود. با به دست آوردن بینش در مورد علل و مکانیسمهای احساسات خود، میتوانیم دلیل پدیدار شدن احساسات و اثرگذاریشان را بر اعمالمان را درک کنیم. در مورد این مفهوم آزادی به خودآگاهی مربوط میشود. در مورد اعتیاد، میتواند به شناسایی منابع اعتیاد کمک کند، مثلاً فقدان معنا، احساس تنهایی و یک بُعد فیزیولوژیکی مرتبط با پرهیز.
در مجموع، فرد از راه عقل، میتواند ایدههای مناسبی در مورد نیروهای علّی بیرونی شکل دهد که او را به کاهش انگیزه، قدرت و در نهایت یک زندگی غمانگیز سوق میدهد. در مقابل، آزادی راه برخورداری از یک زندگی شاد را محکم میکند. نبود آزادی اسارت است. اسپینوزا مینویسد: «وقتی انسان طعمه عواطف خود شود، ارباب خودش نیست، بلکه تحت سلطه بخت قرار میگیرد.»
نکته ظریفی را باید افزود: تسلط بر احساسات شامل سرکوب یا حذف احساسات نمیشود، بلکه منظور هدایت آنها از طریق عقل است. شاید به دلیل همین واقعیت است که این مفهوم آزادی درمانگر است و همانطور که کیسنر خاطرنشان میکند، به این معنا نیز هست که اسارت «فی نفسه اسارت عواطف نیست، بلکه اسارت هدایت شدن توسط احساسات غیرمنطقی است».
نتیجهگیری نهاییهنگام صحبت درباره زندگی اسپینوزا، بر اشتغال او به تراشیدن عدسیها بهعنوان روشی استعاری برای خلاصه کردن هدفش از دیدن واضحتر تأکید کردیم. اکنون، میتوانیم این نکته را بیفزاییم که توانایی استدلال (بدست آوردن ایدههای کافی در مورد پیوندهای علّی خود) میتواند نمایانگر لنزها باشد.
تنها در این صورت است که میتوانیم ببینیم که آزادی انجام آنچه که میخواهیم (توهم آزادی اراده) نیست، بلکه درک جایگاه خود در خطوط و سطوح هستی است. فهمیدن یعنی آزاد بودن.
البته، این ادعا که ما مفهوم اسپینوزا از اختیار و آزادی را در اینجا روشن کردهایم، گستاخانه خواهد بود. غنا و پیچیدگی کار او همچنان افراد کنجکاو را مجذوب خود میکند. این مقاله بیش از این که یک مرور کلی باشد، تشویقی برای آشنایی با اسپینوزا است. شاید به همین دلیل، هگل در «سخنرانیهای خود درباره تاریخ فلسفه» نوشت: «شما یا اسپینوزایی هستید یا اصلاً فیلسوف نیستید».
کانال عصر ایران در تلگرام