Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مشرق»
2024-04-25@18:14:03 GMT

ایده‌ای برای دفاع از فقه و نظام و نه تضعیف آن

تاریخ انتشار: ۲۰ آذر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۹۱۹۰۴۸

ایده‌ای برای دفاع از فقه و نظام و نه تضعیف آن

حرف بنده این است که همه مشکل، به فقه و فقها و دین بر نمی گردد بلکه بخش مهمی از آن به ساختارهای فاسد و تباه مدرن، مربوط است که فقه نمی تواند برای این ساختار، یک نسخه متعادل مبتنی بر احکام اولیه بپیچد.

به گزارش مشرق، انتشار نظریات مهدی نصیری در باب ظرفیت های نظام سازی فقه شیعه در عصر غیبت، مناظره مکتوبی را بین ایشان و حجت الاسلام غلامی پدید آورد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مطالب پیشین این دو پژوهشگر حوزه دین و اندیشه را در ادامه می‌بینید:

اولین مطلب مهدی نصیری: فقه نظام ساز؛ داریم یا نداریم؟

پاسخ حجت الاسلام غلامی: سخنی با مهدی نصیری

دومین مقاله مهدی نصیری : عرصه را بر آزاداندیشی تنگ نکنید

دومین پاسخ حجت الاسلام غلامی: تفکر هایدگری-فردیدی به تسلیم در برابر مدرنیته منجر می‌شود

در ادامه پاسخ مهدی نصیری به دومین مقاله حجت الاسلام غلامی آمده است:

مقاله دوم جناب آقای غلامی را در حالی که مقداری از فضای موهن و غیر اصولی مقاله اول فاصله گرفته بود، خواندم. البته این مقاله نیز عاری از نکات غیر منطقی و در تعارض با یک گفتگو و مباحثه علمی و طلبگی نیست و نویسنده محترم علاوه بر فضل فروشی های موجود در مقاله قبل، یک انگ و برچسب مردافکن را نیز چاشنی آن کرده است: سخنگوی انجمن حجتیه!    

و این البته بیانگر دست خالی آقای غلامی از مواجهه نقادانه علمی با موضع و حرف های من در باب فقه و فلسفه است که می توانست در یک فضای با احترام و بدون انگ و برچسب زدن، نقد و بررسی شود.    

با این مقدمه کوتاه که در پاسخ به بخش غیر محتوایی و خارج از عرف گفتگوی علمی آقای غلامی کافی می دانم، نکاتی را پیرامون مطلب دوم ایشان عرضه می دارم:  

1. آقای غلامی در ابتدا از این امر گله کرده است که چرا پاسخ وی را به یادداشت خصوصی ای که من توسط مشرق برایش ارسال کرده بودم و در جواب قبلی ام آورده بودم، ذکر نکرده ام. بسیار خوب الان به بخش مهم آن در اینجا اشاره می کنم.  

من در یادداشت خصوصی ام گله کرده بودم که چرا آقای غلامی با زبان اهانت و تبختر وارد بحث شده و مجال یک گفتگوی علمی را مخدوش کرده است؟ اما یادداشت خصوصی ایشان در جواب من چه بود؟ : نکته مهم آن این بود:  

«من همیشه جناب آقای مهدی نصیری را جزء عناصر انقلابی و دلسوز می شناختم و علاقه نداشتم نظرات اخیر ایشان درباره فقه و حوزه های علمیه را با این سبک نقد کنم اما وقتی جناب نصیری نظراتشان را در رسانه های عمومی منتشر می کنند و ذهن و روح مخاطب غیر متخصص را نسبت به دیدگاه های امام مسأله دار و متزلزل می کنند، طبیعی است که بنده از این جنس قلم برای نقد ایشان استفاده کنم و نسبت به جوهر و پیامدهای مخاطره آمیز این دیدگاهها روشنگری کنم.»  

 خب می بینید که آقای غلامی اعتراف کرده که «جنس قلم» اش در مقاله قبلی، به گونه ای بوده که بنده را وادار به سکوت و عقب نشینی کند تا جرات نکنم اگر حرف و نکته و نظری پس از سالها تحصیل و تجربه فرهنگی و سیاسی و مطبوعاتی ام و حضور در میدان دفاع از انقلاب و نظام، بدان رسیده ام و به باورم در جهت دفاع از انقلاب و فقه و نظام است، ابراز دارم! خب مبارک است اما امیدوارم این نگاه تُنُک مایه و ضد آزاد اندیشی، در نهادها و مجامعی که جناب غلامی حضور و فعالیت دارند، آثار نامیمونی به دنبال نداشته باشد.  

انگ زنی برای جلوگیری از طرح دیدگاهها

2. اقای غلامی همین جنس قلم زنی را که الان عرض کردم ـ از جهتی غلیظ تر ـ در مقاله دومشان هم داشته اند و نوشته اند:  

«آیا جناب نصیری به سخنگوی انجمن حجتیه شباهت پیدا کرده اند یا سخنگوی نهضت فکری امام خمینی؟»  

خب می بینید چقدر برهان کوبنده است و می تواند دهان هر کسی را ببندد: سخنگویی انجمن حجتیه!  

دو نکته را عجالتا می توانم در پاسخ به این مطلب بگویم:  

الف: بنده از سن 15 سالگی و با شروع انقلاب اسلامی در سال 56 که سال دوم تحصیل در حوزه علمیه دامغان را می گذراندم، به نهضت امام خمینی پیوستم و در دامغان یک پای پخش و توزیع اعلامیه های انقلاب و دیوار نویسی بر ضد رژیم پهلوی بودم و از جهت فعالیت ها و مسئولیت های پس از انقلاب در دفاع از مبانی دینی و انقلابی هم کاملا معلوم الحالم! بنا بر این چه جای انگ انجمنی زدن است که از اساس اعتقادی به مبارزه با رژیم شاه نداشته است.  

ب: بعید است آقای غلامی با این حجم از علم و فضل و دانایی - که در دو مقاله شان به رخ بنده کشیده و قصد مرعوب کردنم را داشته اند-  نداند که دیدگاه من در باره نظام و تمدن سازی فقه، کاملا بیگانه از دیدگاه انجمن حجتیه است که به استناد روایاتی اساسا تشکیل حکومت در عصر غیبت را غیرمجاز می داند{که بطلان استنباط انجمن و برخی از فقها را از این روایات را در فصل مستقلی از کتابم با عنوان «عصر حیرت» نشان خواهم داد}، در حالی که دیدگاه بنده دقیقا ناظر به دفاع از نظام جمهوری اسلامی با رویکرد و ایده ای تا حدودی نو می باشد. البته این حق برای هر کسی محفوظ است که حقیر را نقد کند و استدلال هایم را نپذیرد و البته این احتمال هم وجود دارد که بنده به خطا رفته باشم؛ اما تکلیف درست یا غلط بودن یک نظر و دیدگاه باید با قلمی از جنس گفتگو و استدلال آوری روشن شود نه با قلمی از جنس تهدید و انگ زنی که در شان طلبه ای چون من و فاضلی چون آقای غلامی نیست.    

دفاع از فقه و سبک کردن بار او  

3. نوشته اند:

«آیا آقای مهدی نصیری یا هر کس دیگری مانند ایشان، اجازه دارند درباره میراث فکری تشیّع که طی قرون متمادی با مجاهدت، دقت های طاقت فرسا و حتی جانفشانیِ هزاران تن از علماء عظیم الشأن حوزه علیمه مقدسه به دست ما رسیده است، قضاوت قطعی کنند و زیراب آن را با چند استدلال سست بزنند؟»  

دوست عزیز! چرا در نوشته تان سستی چند استدلال من را با ارائه استدلال خودتان نشان نمی دهید و مدام اشتلم می کنید؟  

اولا، آنچه در باره فقه گفته ام برای دفاع از فقه و سبک کردن بار او در ساخت برخی نظامات و ساختارهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی است که در روزگار سیطره مدرنیته به دلیل انحطاط بستر تمدنی و نه به خاطر وجود منقصت در فقه (به جز عنصر غیبت امام معصوم که در میزان کار آمدی فقه بی تاثیر نیست)، از عهده فقه و فقها در چارچوب احکام اولیه خارج است و باید با توسل به احکام ثانویه و مصلحت، چاره اندیشی کند همان طور که نظام تاکنون در خیلی از موارد چنین کرده است. پس جسارتی به فقه به عنوان یکی از مهمترین میراث های فکری تشیع نشده است.

 و اما اگر منظورتان ناظر به نقد فلسفه و عرفان مصطلح است، بعید است ندانید که بر اساس دیدگاه حاکم و غالب بر حوزه های علمی تشیع از زمان امام صادق علیه السلام تا کنون این فلسفه و عرفان، اسلامی و شیعی انگاشته نمی شده است، اگر چه کم و بیش و عمدتا از قرن 8 و 9 به این سو با حضور فیلسوفانی چون صدر الدین دشتکی و جلال الدین دوانی  و میرداماد و ملاصدرا و ...  در حوزه های علمی تشیع جریان گرایش به فلسفه و عرفان یونانی نیز شکل گرفت و تا به امروز ادامه یافته است اما هیچ گاه حتی همین امروز که فضای رسانه ای و تبلیغاتی کاملا به نفع آن است، نتوانسته تبدیل به جریان اکثریت شود.    

بنا بر این بحث مخالفت با فلسفه و عرفان مصطلح که عمدتا توسط مدرسه عقلانیت کلامی و عرفان قرانی و اهل بیتی شیعه بوده است یک بحث علمی پردامنه است که باید با کمال احترام طرفین به یکدیگر در محافل علمی حوزوی و دانشگاهی ادامه پیدا کند و با تکفیر و تفسیق و تجهیل که گه گاهی دو طرف بدان مبتلا می شده اند، به شدت مقابله شود. چرا که هر یک از طرفین صادقانه مدعی هستند که  گرایش آنها با قران و سنت منطبق است و گرایش مقابل از ثقلین فاصله دارد. بنا بر این، تکفیر از هر طرف که باشد (تا وقتی که طرف مقابل، مرجعیت قران و اهل بیت را عامدا و قاصدا زیر سئوال نبرده است) بر خلاف اصول اسلام و تشیع است و در مقاله قبل هم گفتم که این نزاع و دیگر نزاع های کلامی و فقهی و حدیثی و تفسیری تا ظهور فصل الخطاب معصوم علیه السلام ادامه خواهد داشت.     

نزاع با فلسفه از موضع عقلانیت وحیانی و کلامی است و نه اخباری گری

4. حجت الاسلام غلامی نوشته است:

  «و اما اینکه جناب نصیری فرموده اند با فلسفه اسلامی مخالفند نه با دستگاه عقلی، سخن خوشحال کننده ای است و لااقل موجب دور شدن ایشان از اخباری گری می شود، لکن کسی می تواند قائل به کشف و بکارگیری یک دستگاه عقلی متفاوت از دل متون دینی باشد که ابتدا توانسته باشد مرزهای میان فلسفه اسلامی و چنین دستگاهی را فارغ از طرح ادعاهای توخالی اثبات کند.»  

در اینجا باز دوباره «جنس قلم» فاضل محترم و نظریه پرداز صدرایی معاصر، از جنس انگ زنی شده و بنده متهم به اخباری گری شده ام در حالی که از آغاز موضع گیری ها و نوشته هایم در نقد فلسفه و عرفان گفته ام که این دو با عقلانیت و وحیانیت هر دو در تعارضند و بلکه عقل ستیزی از مهمترین ممیزات به خصوص عرفان ابن عربی است که به اعتراف ملاصدرا یک ستون از دو ستون حکمت متعالیه را تشکیل می دهد و نهایتا از صوفی گری خرد ستیز و علم گریز سر بر می آورد.  

همان گونه که گفتم متکلمان شیعه (که بعضا محدث متکلم بوده اند مانند کلینی و صدوق و بعدها مجلسی) اعم از معاصران اهل بیت علیهم السلام چون هشام بن حکم و فضل بن شاذان نیشابوری و یا در عصر غیبت مانند نوبختی و مفید و ابوالصلاح حلبی و کراجکی و راوندی و علامه حلی و سیدمهدی بحرالعلوم و شهید ثانی و صاحب جواهر و شیخ انصاری و میرزای قمی و نراقی و میرزا مهدی اصفهانی و شیخ مجتبی قزوینی و بروجردی و گلپایگانی و خویی  و امروز آیات عظام مکارم، سیستانی، صافی گلپایگانی، وحید خراسانی و نوری همدانی و ... در جبهه نقد و رد فلسفه و عرفان یونانی بوده اند و هیچ یک مسلک اخباری نداشته و در زمره عالمان اصولی و اهل اجتهاد شیعی هستند که بنده نیز خود را دانش آموز و مدافع جریان اصولی شیعه دانسته و اخباری گری را در عمده مبانی اش مردود می دانم.  

البته علمای اخباری شیعه نیز به دلیل انسشان با روایات اهل بیت علیهم السلام و تعارض آشکار مبانی فلسفه و عرفان یونانی ماب با این روایات، عموما در جبهه مخالف هستند. و یکی از اخباریان سخت مخالف فلسفه و  عرفان ملامحسن فیض کاشانی داماد جناب ملاصدرا است که پس از سالها فیلسوفی و عرفان مسلکی و نوشتن آثاری متعدد در این دو رشته، در دهه پایانی عمرش از ف و ع دست شست و در سلک مخالفان آن در آمد و آثاری از جمله رساله الانصاف را نوشت.    

ضمنا اگر قرار باشد روزی بین دو گرایش مردود، مجبور به انتخاب شوم حتما اخباری گری بر صدرایی بودن ترجیح دارد چون هیچ اَخباری ای خبط قول به «عینیت خالق و مخلوق» و «جبر» و «قدم عالم» و «پلورالیسم باطل» (از نوع بت پرستی و گوساله پرستی را عین خدا پرستی دانستن و موسی و فرعون را یکی قلمداد کردن) و «انسان کامل را عین خدا دانستن» و «تجسیم خداوند» و «تقدیس شیطان» و «همردیف دانستن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با ابلیس در فتوت و جوانمردی» و «اعلام بطلان شریعت در صورت وصول به حقیقت» و «بهشت و جهنم را خیالی و ذهنی قلمداد نمودن» و  ... مرتکب نشده است اما همه این اقوال باطل و افزون بر اینها، در فلسفه و عرفان مطرح و از آن دفاع شده است و شما لابد به عنوان مسئول فصلنامه علوم انسانی صدرا از این مواضع با خبرید؛ هر چند معتقدم عموم فلاسفه و عرفای شیعه از حیث درس و مدرسی و به تعبیر مرحوم نایینی «لشبهة حصلت لهم» به این نوع اقوال و نظریات مبتلا شده اند و هیچ گاه در مقام اعتقاد و عمل به چنین نظریه هایی ملتزم نبوده اند.

مطالب دیگری از مهدی نصیری در همین زمینه:

فقه در عصر غیبت قادر به ساخت مدینه فاضله نیست

سکولاریسم مردود است اما درباره توانایی فقه برای اداره جامعه و رفع مشکلات غلو نکنید

نزاع با فلسفه و عرفان یونانی به همه مبانی آن بر می گردد و نه چند خطای استثنایی  

با این مطلب جواب این بخش از ادعایتان را هم داده ام که:  

«ایشان با افتخار از مخالفت شان با فلسفه اسلامی و به طور خاص حکمت صدرایی صحبت نموده اند اما حقیقت این است که نه انگ یونانی زدگی که پیش از امثال جناب نصیری، روشنفکران غربگرا آن را به فلسفه اسلامی زده اند، چیزی از عظمت فلسفه اسلامی و نسبت حقیقی آن با اندیشه اسلامی کم می کند، و نه پیدا کردن چند حدیث که بنا به تفسیر غیراجتهادی ایشان، در مذمت فلسفه وارد شده است جایگاه فلسفه اسلامی را در تفکر اسلامی متزلزل می کند... د. از طرف دیگر، وجود دیدگاه های شاذ و غیرقابل قبول در بین فلاسفه و حکمای اسلامی چیز عجیبی نیست و کسی تاکنون آنها را در جایگاه معصوم (ع) ننشانده که مثلا خطای یک فیلسوف بتواند وجاهت کل فلسفه اسلامی و روح حاکم بر آن را زیر سئوال ببرد.»  

با مبانی و آرای فلسفی و صدرایی که در بالا ذکر کردم معلوم می شود نزاع با این فلسفه، عمیق تر و عریق تر از این حرفهاست که جنابعالی با انگ «اخباری گری» و «صرفا وجود چند حدیث غیر معتبر در رد فلسفه» و ذکر این که مشکل فلاسفه و عرفا منحصر یه برخی دیدگاههای شاذ و پاره ای از استثنائات است، آن را بی اعتبار کنید؛ خیر مشکل بسیار مبنایی است و نزاع و نِقاش بین موافقان و مخالفان ف و ع مصطلح در ابعاد معرفت شناسی، وجود شناسی، انسان شناسی، نبوت و امام شناسی و مبدء و معاد شناسی است.      

5. فرموده اند:  

«توانایی منحصربه فرد حکمت صدرایی در شکل دهی به هسته سخت علوم انسانی اسلامیِ برای بسیاری از اندیشمندان روشن است و ما و صدها استادی که بنده خدمتگذارشان هستم، در سال های اخیر، چه در نقد بنیان افکن علوم انسانیِ سکولار و چه در فرایند ظهور علوم انسانیِ اسلامی به توفیقات بزرگی دست یافته ایم که ذکر آن مجال دیگری را طلب می کند.» 

بنده و بسیاری دیگر، بی صبرانه مشتاق دیدن نتایج و خروجی های جنابعالی و صدها اساتید صدرایی در نقد بنیان افکن علوم انسانی غربی و پی ریزی علوم انسانی اسلامی هستیم که چگونه از زهدان فلسفه ای مبناء و بناء و نتیجة یونانی و غیر الهی و سکولار، علوم انسانی اسلامی متولد و علوم انسانی غربی نفی شده است.    

آیا نگاه فردیدی به تسلیم در برابر مدرنیته می انجامد و از حکمت متعالیه انقلابی گری بیرون می آید؟    

6. نوشته اند:

  «من ابایی از بیان این واقعیت ندارم که تفکر هایدگری- فردیدی هر چند در بدو ورود، به غرب شناسی عمیق و انتقادی، کمک زیادی می کند لکن برآیند آن به تسلیم در برابر مدرنیته و توقف حرکت انقلاب منجر می شود.»

اجمالا اعتراف کرده اند که تفکر فردیدی مفید بوده و به غرب شناسی عمیق و انتقادی کمک می کند اما اضافه کرده اند: «برآیند آن به تسلیم در برابر مدرنیته و توقف حرکت انقلاب منجر می شود».

برای بنده هم همیشه مرحوم فردید از همین جهتِ غرب شناسی عمیق و انتقادی مهم بوده و نه آن که او را مرجع فکری خود بدانم که بر اساس مبانی تشیع این مرجعیت به نحو تام و علی الاطلاق و غیر قابل رد جز برای معصوم علیه السلام (به خصوص در مسائل اعتقادی) متصور و مجاز نیست اما این که گفته شود تفکر فردیدی حتما به تسلیم در برابر مدرنیته منجر می شود، سخنی منطقی نیست. بله ممکن است کسانی به این آفت دچار شوند اما کسانی هم نشده اند و نمونه عالی آن مرحوم شهید سید مرتضی آوینی است که از تفکر فردید متاثر بود اما حکم به تسلیم در برابر مدرنیته نداد.

ضمن آن که مگر از فلسفه صدرایی، انقلابی گری و مبارزه با مدرنیته بیرون می آید؟ چطور عرفانی که موسی و فرعون را یک حقیقت و نزاع آنها را اعتباری می داند و می گوید: چون که بی رنگی اسیر رنگ شد / موسی ای با موسی ای در جنگ شد، (مولوی) جنگ هفتاد و دو ملت همه  را عذر بنه / چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند (حافظ)، می تواند الهام بخش مبارزه و انقلابی گری باشد؟ مگر همه صدراییان انقلابی و مخالفان ف و ع غیر انقلابی یا ضد انقلاب بوده اند؟ مثلا مرحوم علامه طباطبایی و سید جلال آشتیانی (رحمهما الله) انقلابی بودند؟   در مقابل، بزرگان مبارزی چون شهید آیت الله سید محمد رضا سعیدی، میرزا جواد آقای تهرانی و آیت الله خزعلی و ... در زمره منتقدان و مخالفان فلسفه و عرفان بوده اند.     

بیشتر بخوانید:

حوزه از مدرنیته و تجدّد غافل است

حوزه توجیه‌گر نمی تواند حافظ و تدوام بخش انقلاب باشد

ممکن است بگویید امام، صدرایی بودند، درست است اما قبلا هم نوشتم که در تحلیل بنده، انقلاب اسلامی امام محصول فقه و اصول ایشان و آموزه های قران و اهل بیت علیهم السلام بوده و نه اسفار و دیگر آثار ملاصدرا.  

 7. جناب غلامی قلمی کرده اند که:

«بنابراین، باید از جناب نصیری که با این درجه از قاطعیت می فرمایند فقه نظام ساز نداریم و یا فقه قادر به نظام سازی نیست، سئوال کنیم که این جمع بندی چگونه برای ایشان حاصل شده است؟ از مطالعه ذات شناسانه فقه؟ از مطالعه مبناشناسانه فقه؟ از مطالعه ساختار شناسانه فقه؟ از مطالعه روش شناختی فقه؟ یا از مطالعه کارکرد شناسانه فقه؟ به بیان دیگر، چه اشراف و تسلطی بر فقه، آقای نصیری را به چنین قضاوت قاطعانه ای درباره فقه ترغیب کرده است؟ آیا به صرف ملاحظه کم کاری های فقهی در حوزه ها و یا در اثر سرخوردگیِ ناشی از فاصله گرفتن دولت ها از عقلانیت فقهی، چنین قضاوتی در ذهن ایشان شکل گرفته است؟»  

لازم نیست جناب غلامی این همه عبارات قلمبه و سلمبه و رعب آفرین! که لابد بنده باید پس از سالها تحصیل خارج فقه و اصول و سالها تجربه مطبوعاتی و سیاسی و فرهنگی، بروم و پیش ایشان تلمذ کنم تا معنای این عبارات را بیاموزم، استفاده کند.   مساله خیلی روشن است:   

آن یکی پرسید اشتر را که هی/ از کجا می‌آیی ای اقبال پی؟
 گفت از حمام گرم کوی تو/ گفت خود پیداست در زانوی تو

مشکل نسبی فقه در نظام سازی به علت قابلی مربوط است و نه علت فاعلی  

عجز نسبی فقه از نظام سازی با استناد به احکام اوّلی فقه ـ که به نظر بنده متناسب با قامت متعادل و ارگانیک تمدن سنتی است و نه در خورد تمدن بحران زای مدرن و صنعتی ـ  از عملکرد چهل ساله نظام در برخی از عرصه ها از جمله نظام بانکداری و اقتصادی و قضایی و دیگر نظامات پیداست و بارها گفته ام و مجددا تاکید می کنم که مشکل از «علت فاعلی» نظام سازی (به جز آن بخشی که مربوط به عامل غیبت حجت معصوم است) یعنی فقه و فقها نیست بلکه ویرانی «علت قابلی» یعنی همان بستر تمدنی مدرن، مانع اساسی است و جای هیچ سرزنشی برای فقه و فقها نیست. همان گونه که کسی نمی تواند مثلا اهل بیت علیهم السلام را به جهت عدم توفیق در ایجاد حکومتی دینی و بلکه بعضا رفتار سازش گرایانه از سر تقیه و تامین مصلحت برتر، به دلیل عدم حمایت مردم زمانه شان و وجود حکومت هایی به شدت سرگوبگر، سرزنش کند.  

تردیدی نیست که جمهوری اسلامی از پشتوانه بسیار بالای مردمی برخوردار است و از این جهت مشکل حادی ندارد اما این پشتوانه مثلا نمی تواند معضل بانکداری ماهیتا ربوی و حتی مشکل پول اعتباری مدرن (در برابر پول حقیقی طلا و نقره اقتصاد سنتی) را که برخی دولتها از جمله دولت جمهوری اسلامی با اتکای به آن دست در جیب مردم می کنند و با خلق پول توسط بانک مرکزی از موجودی مردم می ربایند، به سادگی حل کند. در راس این دولتها دولت امپریالیستی آمریکا قرار دارد که با خلق مرتب دلار از ثروت همه مردم دنیا می رباید.  

البته بنده معتقدم مشکل خلق پول توسط بانک مرکزی به پیچیدگی و صعوبت مساله بانکداری ربوی نیست و قابل مهار و کاهش است اما در هر صورت وقتی قاطعیت در برخورد با این پدیده های ضد دینی و ضد مردمی در کشور مفقود است، معضلات غیر ساختاری هم بر مشکلات ساختاری افزوده می شود و بعد عده ای در این وضعیت مه آلود و اعصاب شکن، دائما از فقه نظام ساز سخن می گویند و مردم هم گمان می کنند مشکل اساسی به دین و فقه و حوزه بر می گردد و اگر اینها بخواهند می توانند مشکلات را به سهولت حل و رفع کنند. و حال این که بخش مهمی از مشکل به فقدان حسابرسی و قاطعیت در کشور بر می گردد که حتی اگر فقه بتواند برای آنها نظام سازی خالص دینی هم کند، اتفاقی در عمل نخواهد افتاد. آیا مگر برخورد قاطع با رانت خواری ها و حقوق های نجومی معطل نظام سازی فقهی است یا بلکه در زمره احکام بدیهی شرعی و فقهی است که تا حد زیادی بر زمین مانده است؟     

پاسخ دیگری به مطالب مهدی نصیری:

انقلابی‌گری اعتدالی، نقطه مقابل انقلابی‌گری غالیانه و واقفیه

خب حرف بنده این است که همه مشکل، به فقه و فقها و دین بر نمی گردد بلکه بخش مهمی از آن به ساختارهای فاسد و تباه مدرن، مربوط است که فقه نمی تواند برای این ساختار، یک نسخه متعادل مبتنی بر احکام اولیه بپیچد و به اصطلاح امروز نظام سازی کند و لذا فقها و حوزه به جای این که انرژی شان را معطوف به این امر کنند، دنبال این باشند که اولا از نظام و قوای سه گانه به خصوص قوه قضاییه مطالبه قاطعیت و برخورد انقلابی با مفاسدی مانند خلق پول و اختلاس و چپاول بیت المال و رانت خواری و ...کنند و ثانیا هر جا نظام سازی مبتنی بر احکام اولی میسور نبود، به دنبال نظام سازی های مبتنی بر احکام ثانوی و فقه المصلحه با همکاری و رایزنی با کارشناسان غیر حوزوی که با ساختارهای مدرن و عرفی آشنایی دارند، باشند که حتما دستاوردهای مهمی می تواند برای مردم و کشور داشته باشد.    

8. جناب غلامی نوشته اند:  

  «شکل گیری تمدن نوین اسلامی، هرچند هدف غایی انقلاب نیست (بلکه یک هدف میانی است) اما موتور محرکه انقلاب و جوانان پرشور انقلابی در جهت عینیت بخشی به تعالیم مترقی اسلام است و لذا حذف این هدف یا تردید در اصل آن، چیزی جز خاموش کردن این موتور محرکه و خنثی کردن انقلاب نیست.»

این نکته مهمی است که اگر فرصت گفتگوی مفصل شد باید در باره آن بحث کرد. سئوال: به فرض اگر ثابت شد که نظام سازی فقهی در حد گسترده و تحقق مثلا هفتاد ـ هشتاد درصدی مقدور نظام نیست و مثلا بیش از سی ـ چهل در صد (از باب فرض و مثال عرض می کنم و الا تعیین درصد به طور دقیق کار سهلی نیست) مقدور نیست، آیا بهتر است در مقام شعار و بیان اهداف نظام و انقلاب، وعده هشتاد و نود درصدی بدهیم تا مقدار میسور مثلا سی درصد محقق شود و یا آن که بهتر و سنجیده تر آن است که در تبلیغات هم به اندازه وسع و توانمان شعار بدهیم و ادعا کنیم، چون عدم توفیق در تحقق به میزان کمیت و کیفیت شعارهای داده شده، منجر به تعارضات جدی فرهنگی و اجتماعی و دینی در جامعه می شود و هم دین و هم نظام دینی آسیب می بیند و منجر به تقویت سکولاریسم سنتی و مدرن می شود.  

آیا ظهور متوقف بر تحقق مثلا هفتاد ـ هشتاد درصدی تمدن اسلامی در ایران و جهان است؟  

9. نوشته اند:

«تمدن نوین اسلامی در طول تمدن بی نظیر مهدوی، و به مثابه مقدمه ظهور منجی عالم (ارواحنا فداه) تلقی می شود نه آنکه این تمدن در عرض تمدن مهدوی یا جایگزینی برای آن قلمداد شود.»  

بله قطعا همین طور است و انقلاب اسلامی در بیان حضرت امام و مقام معظم رهبری نیز چنین معرفی شده است و برخی روایات وارده در مورد قیامی در آخرالزمان توسط مردی از قم نیز که به احتمال قوی دلالت بر انقلاب امام خمینی و به طور ضمنی ادامه آن تا ظهور حضرت حجت سلام الله علیه دارد، در همین جهت است، اما آیا ظهور حضرت، متوقف بر ساخت تمدنی تراز اسلام و مثلا هفتاد درصدی است؟ اگر بله، در کجا؟ فقط در ایران یا در منطقه یا در جهان؟ از روایاتی که مربوط به مساله ظهور است و مهمترین منبع در مورد حوادث و عوامل و زمینه های ظهور است، چنین چیزی فهمیده نمی شود بلکه عموم روایات سخن از امتلاء و غلبه ظلم و جور در عالم در آستانه ظهور می گویند.

 البته این روایات قطعا به این معنا نیست که نباید اصلا جامعه سازی و تمدن سازی کرد و دست به اصلاح امور زد بلکه تمدن سازی به اندازه وسع و توان بر اساس قاعده فقهی «المیسور لایرفع بالمعسور»، همیشه تکلیف است. اما به طور ضمنی از مجموع روایات می توان چنین فهمید که تمدن تراز دین و در حد رضایت بخش، قبل از ظهور محقق نمی شود و چشم همه شیعیان و مردم جهان و همه ادیان برای نجات بشریت از ظلم و استکبار جهانی با سردمداری آمریکا و صهیونیسم و سرمایه سالاری جهانی به حادثه مبارک ظهور است که البته بیشترین یاران حضرت در میان ایرانیان و مردم انقلابی عرب (یمن، لبنان و ...) است و این مهر تایید دیگری بر انقلاب اسلامی است که آماده گر چنین بستری برای پرورش یارانی جان برکف و چون پاره های آهن در صلابت برای حادثه عظیم ظهور بوده است.  

با این توضیح جواب مطلب زیر آقای غلامی هم روشن می شود:  

«در عصر غیبت، شیعیان با محوریت ولی فقیه، مکلف به آوردن همه بضاعت خود به میدان، و حتی توسعه روشمند بضاعتشان، برای تحقق حداکثری اسلام در نظر و عمل هستند و کسی اجازه ندارد به بهانه غیبت معصوم (ع) یا فرا نرسیدن عهد طلوع اسلام، یا از سر انفعال و سرخوردگی، از انجام تکلیف خود شانه خالی نموده و دیگران را هم به بی تحرکی تشویق کند.»  

بنا بر این، این که وسع یک نظام دینی به دلیل موانعی برای اصلاح محدود باشد، دلیل انفعال به معنای بی عملی نیست، بلکه باید با تمام توان موجود برای تحقق همان مقدار محدود و مقدور تلاش کرد. از جهت منطق دینی، ارزش احیای یک فرد مانند احیای همه مردم است حال چگونه اقامه مثلا سی درصدی تمدن اسلامی ارزش فداکاری و حرکت و جوش و خروش و انقلابی ماندن نداشته باشد و چطور ممکن است در فداکاری کردن برای اصلاح و حفظ نظامی که فرصت اصلاح را در اندازه توانش نمی خواهد از دست بدهد، تردید کرد؟  

این نکته را بارها گفته ام که دین حداقلیِ مذموم و مردود بدین معناست که کسی از دین برای اصلاح امور دینی و دنیایی در عرصه هایی خلع ید کند و مثلا بگوید فقط معنویات مربوط به دین است و سیاست و اقتصاد و علوم انسانی و ...از حیطه دین خارج است اما اگر قائل به صلاحیت انحصاری دین برای دخالت و مدیریت مادی و معنوی بودیم اما موانعی بر سر راه تحقق حداکثری دین ایجاد شود و قابل رفع به نحو کامل نباشد و حکومت دینی به این موانع تن در دهد، این نظریه مردودِ دین حداقلی برخی روشنفکران و یا سکولاریسم نیست.  

پیشنهاد مناظره تلویزیونی در مورد فقه و تمدن سازی اسلامی  

10. جناب غلامی گفته اند:  

«نقد بنده به دیدگاه های جنابعالی از این زاویه است که چرا به جای اظهار نظر در مجامع و محافل علمی و تخصصی و سپس شنیدن نقد صاحب نظران، به انتشار نظرات خود در رسانه های عمومی و انتقال حرف های خود به دهها هزار نفر از افرادی که عمده آنان تخصصی در این عرصه ندارند مبادرت کرده اید؟»   

در پاسخ عرض می کنم:

 اولا، از کجا می دانند این نظرات را با صاحب نظران و در برخی محافل علمی مطرح نکرده ام؟ آیا ایشان صاحب مرکزی در کشور است که اگر هر کسی در باب فلسفه و عرفان و تمدن سازی و علوم انسانی و ...حرفی دارد، منحصرا باید با این مرکز مطرح کند و مجوز انتشار و حرف زدن بگیرد؟  

ثانیا، یک معنا و نتیجه طرح این مطالب در رسانه ها این است که در مرأی و منظر صاحب نظران قرار بگیرد و در باره آن گفتگو شود و عیار درستی ویا نادرستی آن معلوم شود.

 ثالثا، بنده برای حضور در هر محفل علمی و تخصصی برای ارائه و نقد نظراتم آماده ام و البته برای این که نفع بیشتری داشته باشد و جدی تر در معرض نقد و بررسی قرار بگیرد، خوب است نتیجه مباحثات در نشریات و رسانه های تخصصی منتشر شود.

همین جا پیشنهاد می کنم مشابه مناظره و گفتگویی که طی دو برنامه، چند سال پیش با جناب آقای محسن غرویان ـ که استاد شما در فلسفه محسوب می شوند ـ در برنامه زاویه شبکه چهار در باره فلسفه و عرفان داشتم، (در اینجا ببینیدmshrgh.ir/71498) با شما نیز درخصوص مقوله تمدن سازی و نظام سازی فقه داشته باشم و چنانچه تلویزیون مایل به برگزاری آن نباشد، می توان در فضای مجازی و ایتنرنت آن را منتشر کرد.  

مطمئن باشید این گفتگو به سهم خودش باعث نشاط و تحرک فکری در جامعه خواهد شد و البته اگر آن گونه که مدعی هستید منطق شما قوی تر است، حتما خواهید توانست این ایده را به حاشیه برانید و موضع خود را تقویت کنید و مطمئن باشید که در این فضای بی در و پیکر و بدون حاجب و دربان اینترنت و فضای مجازی، راه دیگری برای به محاق راندن یک ایده و اندیشه ی به زعم شما غلط وجود ندارد. و الحمد لله رب العالمین.

منبع: مشرق

کلیدواژه: قانون بازنشستگان بازار سکه و ارز ظریف اعتراضات فرانسه رضا غلامی عصر غیبت فقه شیعه مهدی نصیری

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۹۱۹۰۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

در کنگره سازمان همبستگی کشورهای اسلامی در مکه مکرمه

این سازمان از زمان تأسیس آن در سال ۱۹۶۲ میلادی توسط دولت عربستان سعودی تأمین مالی شده‌است، که این کمک تا سال ۱۹۸۰ به حدود ۱۳ میلیون دلار افزایش یافت. به دلیل بودجه عربستان، اتحادیه به‌طور گسترده به عنوان نماینده اصول اسلامی ترویج‌شده در عربستان سعودی شناخته می‌شود. بر اساس دستور کار مدرن‌سازی عربستان سعودی در چشم‌انداز ۲۰۳۰، این کشور شکل معتدلی از اسلام را پذیرفته که اتحادیه جهانی مسلمانان به دنبال ترویج آن در عربستان سعودی و در سراسر جهان است.دبیرکل آن محمد بن عبدالکریم عیسی است. این سازمان به تبلیغ دین اسلام، تشویق و دعوت به تغییر دین غیرمسلمانان و نکوهش نقد اسلام می‌پردازد. این سازمان همچنین بودجه ساخت مساجد، کمک‌های مالی برای مسلمانان آسیب‌دیده از بلایای طبیعی، توزیع نسخه‌های قرآن، و تراکت‌های سیاسی بر روی گروه‌های اقلیت مسلمان را تأمین مالی می‌کند. اتحادیه می‌گوید که آن‌ها همه اعمال خشونت‌آمیز را رد می‌کنند و گفت‌وگو با مردم فرهنگ‌های دیگر را بر اساس درکشان از شریعت ، ترویج می‌کنند.
هم اکنون که با تغییر رویکرد مقامات والای سیاسی در عربستان ، و محدود نمودن روحانیون افراطی و کوتاه کردن دست آنان در عربستان و نیز سیاست های پیشین افراطی در حرمین شریفین ، موجب گردیده است که در تمام زمینه ها ، از سیاست میانه روی بهره گرفته ، و دیدگان تازه ای نخست به جهان اسلام و مذاهب آن ، به ویژه شیعیان اثنی عشری پیدا کرده ، و از سوی دیگر حاکمان این سرزمین ، در سیاست تازه خود ، سعی بر این داشته و دارند ، که برخلاف گذشته ، گام در مسیر میانه روی گزارده ، و به گونه ای چهره نفوذ اسلام گرایان افراطی در این کشور را تغییر داده ، و دستشان را کوتاه نمایند ، که خوشبختانه در این راستا گام های موفقی برداشته ، که بدون تردید ، این سیاست و اندیشه ، بیش از همه مذاهب اسلامی ، به نفع شیعیان خواهد بود.
هم اکنون سازمان همبستگی کشورهای اسلامی و یا به تعبیر مشهور و عربی آن ، رابطة العالم الاسلامی ، همانگونه که پیش از این اشاره گردید ، با سیاست نوین دولت عربستان ،به‌طور گسترده به عنوان یکی از سازمان‌های پیشرو در عربستان سعودی که به مبارزه با ایدئولوژی افراطی اختصاص دارد، شناخته می شود. مقامات والا و حاکمان عربستان کنونی ، با در پیش گرفتن سیاست میانه روی ، و ارتباط با تمامی مذاهب اسلامی ، با دیدگاه خوشبینانه ،که بدون تردید یکی از راههای مهم ارتباط گسترده جهان اسلام با یکدیگر بشمار می آید ، سازمان را به دلیل تعهدش به مقابله با نفرت‌پراکنی، نفاق و خشونت که ارتباط نزدیکی با افراط‌گرایی دارد، مامور ساخته که دروازه های عملی این اندیشه ، امسال هنگام تشکیل همایش سالانه این سازمان در ماه رمضان در مکًه مکرمه بوقوع پیوست.
دعوت از شخصیت های برجسته شیعه به این همایش ، به عنوان میهمان برجسته و به تعبیری دیگر میهمان شرف ، خود نشاندهنده گام نهادن دولت عربستان و مفتیان آن به سوی میانه روی می باشد.



گفتنی است که شخصیت دیگر حجة الاسلام و المسلمین سید جواد خویی نیز در این راستا از نجف اشرف دعوت گردید ، که وی نیز با سخنان خود در اجلاسیه ، و نیز مصاحبه با تلویزیون رسمی عربستان ، جایگاه حوزه و مرجعیت شیعه ، و دیدگاه های آن را بصورتی زیبا و حقیقت وار بیان نمود ، که بطور کلی تمام این رخدادها ، نشان از تغییر دیدگاه های سیاستمداران عربستان ، در برابر شیعیان بشمار می آید.
اینک پیام حجة الاسلام و المسلمین سید عمار حکیم را در این اجلاسیه سالانه به نظر شما می رسانیم:
بسم الله الرحمن الرحیم

"وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.
وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَأُولَٰئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ.
و از میان شما باید گروهی باشند که (دیگران را) به خیر دعوت نمایند و امر به معروف ونهی از منکر کنند و آنها همان رستگارانند. و مانند کسانی نباشید که بعد از آنکه دلایل روشن برایشان آمد، باز هم اختلاف کرده و پراکنده شدند و برای آنان عذابی بزرگ است.

برادران گرامی، حضار محترم

سلام ودرود ورحمت خداوند بر شما باد...
- مایه خوشبختی ماست که در ضیافت پادشاهی عربستان سعودی در جوار بیت الله الحرام، وقبله مسلمانان، و خانه پر برکتی، که آن را مرکزی برای قیام مردم، و مایه هدایت جهانیان قرار داده است، باشیم. خانه ای که حضرت ابراهیم و اسماعیل ستون های آن را بنا نهاده تا همواره پاک و آماده برای طواف کنندگان و قیام‏ کنندگان(نمازگزاران) و رکوع ‏کنندگان و سجده‏ کنندگان باشد. اینجا جایگاه پرورش اسلام و مکان نزول وحی، و خانه دلهاست، آمده ایم تا همزمان با ماه میهمانی خدا، "ماه مبارک رمضان" گرد هم آییم.



در این راستا امسال سازمان همبستگی اسلامی ، حجة الاسلام و المسلمین سید عمار حکیم را بطور رسمی به این کنگره دعوت نمود ، اما از آنجا که ایشان در سفرهای از پیش تعیین شده رمضانی خود ، که با سران کشورهای منطقه داشتند ، متاسفانه نتوانستند خود در این گرد همایی جهان اسلام حضور یابد ، اما نماینده خویش حجة الاسلام سید احسان حکیم را برای ارائه ایراد سخنرانی خود که نکات مهمی را در آن به روحانیون جهان اسلام اشاره داشت ، به مکه گسیل داشته ، و این سخنرانی در جمع حاضرین ایراد گردید.

- همچنین از اتحادیه جهان اسلام ودبیر کل آن جناب آقای دکتر محمد بن عبد الکریم العیسی، که ما را به این گردهمایی نوعی ، با هدف تحقق وحدت مسلمانان و یک صدا کردن گفتار، و تقویت روابط اسلامی و ایمانی آنان برنامه ریزی شده، دعوت کرده است تشکر می کنیم.
- و چقدر ما اکنون به این دیدارها، گفتگوها و بحث های سازنده و جدًی، که پل های ارتباطی و تقویت روابط بین فرزندان امًت یکپارچه اسلامی را بیشتر می کند، نیاز داریم تا ایده ها را نزدیک تر، و افکار را روشن تر، دلها را مهربان تر، وگفتارها رامحکم تر، سازیم. و در یک کلام این دستور خداوند است که در قرآن فرموده: "همانا این امًت شما، امًت واحدی است و من پروردگار شما هستم، پس مرا پرستش کنید"، و در جای دیگر فرموده: "و این امًت شما یک امًت یکپارچه است، و من یگانه خدای شما هستم، پس از من بترسید" را جامه عمل بپوشانیم.
- بدون شک اسلام با تمام ایده ها و ارزشهای الهی و انسانیش، از همان ابتدا دینی کامل، تمام کننده و به پایان رساننده تمامی رسالت های آسمانی، در طول حیات بشر بوده است. از زمان پدرمان حضرت آدم (ع)، تا به دوران پیامبرمان حضرت ختمی مرتبت (ص)، اسلام نشان داده است که این فراگیری اسلام، در محافظت از خط رسالت ها و وحی در طول تاریخ، بیانگر قدرت اسلام در نگه داری فرزندان و پیروان و امانت داران آن که متعهد شدند تا ایده آن را با ایمان راسخ و صداقت کامل و عدالت عملی و بیانی، حفظ کرده، و در نهادینه کردن این ایده جهانی تلاش کرده و آن را برای تمامی جهانیان تبیین کنند.



همانا برداشت ها و قرائت های متعدد، تنوع رویکردها، فراوانی ارث، حجم فزاینده میراث، و گستردگی میراث اسلامی و آثار برجسته آن همه و همه، نشانه هایی بر عظمت و جایگاه والای رسالت و رسول خدا و حمایت صاحب رسالت می باشد، تا این رسالت هدف عظیم و گرانقدرش که همانا گسترش ایده توحید و یکتاپرستی است، که می فرماید: "بگویید معبودی جز خدا نیست، رستگار می شوید"، و یکتاپرستی بنابه تعبیر خداوند که می فرماید "پریان و انسان ها را نیافریدم مگر آنکه مرا بپرستند"، یعنی این عبادت، آنان را از تمامی کشمکش ها، خواسته های نامشروع هوای نفس، و هویت های فرعی رهایی داده و آنان را به عبادت یکتای بی همتای و پایدار، که بنی آدم را برابر، آبرومند،پاکدامن و محترم آفریده، تا همواره در حیات جانشین او باشند.
- و هنگامی که به اسلام از دیدگاه رسالت آسمانی و اهداف و عنوان وسیع تر آن بنگریم، آنگاه اختلافات میان ما بسیار ناچیز گشته، و تمام تلاشهای فرعی ما در کنار یکدیگر قرار گرفته، تا در راستای خدمت به رسالت افتخار آفرین پیامبر اسلام و دعوت به وحدت، صلح، گفتار نیک، و زندگی سالم و اندیشه نیک، سازنده ومؤثر خواهد شد، تا با اهداف بلند خود به زندگی انسان عظمت و معنی بخشیده، و به گونه ای باشد که هنگام بازگشت به خالق یکتا مورد عنایت قرار گیرد.


با این ویژگی های سرشار از معانی مختلف، هرگز نمی توان تصور کرد که مذهبی از مذاهب اسلامی، با "جهانی بودن"اسلام و پیام آن تعارض داشته باشد، رسالتی که مسؤولیت آن بر گردن همه ما به عنوان امًت اسلامی یکپارچه، ازهر مذهب، رویکرد، و روشی که داشته باشیم، نهفته شده است.
- و با تکیه به این دیدگاه تکامل یافته اسلامی، همه ما با هم یک مأموریت ایجاد پل های ارتباط، جهت تفاهم، وگفتگوی اسلامی فیما بین مکلف بوده، تا بتوانیم نخست خانواده بزرگ اسلامی خود را، پیش از آنکه با جهان سخن بگوییم نظم وترتیب بخشیده، تا بتوانیم از دیدگاه، منطق، ایده، روحیه، و ارزش های یکپارچه اسلام سخن بگوییم.
- اگر یکدیگر را بپذیریم، و به حقیقت وجود اختلاف گردن نهیم، خواهیم توانست این تکثر وتنوع را مدیریت کرده، و ایمان ما به هدف های والا بیشتر خواهد شد، بطوریکه ما را بیش از پیش به درک مسؤولیت های اسلامی، به دور از هرگونه تعارف، شعار،کشمکش و مانند آنها، ما را به گفتار نیک و کردار نیک و تلاش مشترک رهنمون خواهد کرد.
- برادران گرامی ، از این روی شما را به نکات زیر دعوت خواهم کرد:
نخست : مذاهب اسلامی با وجود تکثر و تنوع آنها، گونه های مختلفی از برداشتهای متنوع از یک نسخه اصلی که مایه آن اسلام، کلام حفاظت شده وحی، قبله
مشترک، و آرمان های اسلامی برگرفته شده اند، وباید بدانیم که اختلاف در برداشت از منابع اصلی، یک امر بسیار طبیعی می باشد.
- بر همین اساس باید مرحله شکً به یکدیگر و تفرقه میان امت یکپارچه را به پایان رسانده، و موافقت گسترده منطقی و عاقلانه خود را با این اختلافات اعلام کنیم، تا آنها را به زمینه های علمی، اندیشه ای، معرفتی تبدیل کرده، و دور از افراد تندرو، جاهل، و مزدورانی که می خواهند جامعه اسلامی را به چالش کشیده و با ایجاد درگیری و نفرت از یکدیگر به تفرقه افکنی دامن بزنند، این زمینه ها را دریچه ای به حل مشکلات تبدیل کنیم.


- اگر نیک بنگریم اختلافات و نظرات(اجتهادات) و گفتگوها در داخل یک مذهب نیز بسیار فراوان است، چه رسد به مذاهب مختلف، این امر می تواند ذهن ها، افکار و پتانسیل ها را به نشر منافع اسلام و تأکید بر چهارچوب های قابل قبول متمرکز کند.
- دوم: امت اسلامی با این جمعیت انبوهش که بیش از دو میلیارد مسلمان را در جامعه های مختلف خود دارد، با وجود این جوانان دانش آموخته، آرمان گرا، با فرهنگ و آگاه، باید رهبرانی داشته باشد که به امًت اهمیت داده، و ضمن توجه به آن گامهای بلندی را در راه ایجاد یک تمدن جهانی با هویت اصیل اسلامی ارائه کنند، تا در کنار دیگر تمدن ها وفرهنگ ها ، این امت بتواند در ساخت جهانی نو، پیشرفته، با دانش و معارف و تجربیات انسانی، شرکت کرده و نشانه ها و آثار وجودی مشارکت آن، آشکار و مؤثر باشد.
- جهان بینی اسلام، و تأکید آن بر آموزش، عقلانیت و تدبًر، نکات و فرصتهای مهمی است که می تواند بار دیگر امت را با رویکرد و قدرت منطق، نه با منطق زور، به قیام وادارد، و زمینه مشارکت، نه درگیری، و براساس همکاری انسانی، نه با رویکرد لا ابالی گری و سر در لاک خود فرو بردن و در ترس ماندن، جامعه اسلامی را فعال کند.
- بیایید ارزشهای صلح، فضیلت، آگاهی، حکمت و عقلانیت را به جهانیان ارائه کنیم، تا اعتماد دیگران به خود را به دست آورده و از روی آوردن آنان به مشارکت، هم افزایی و همکاری با ما را به دست آوریم.

- سوم: چنگ زدن ما به ریسمان الهی، و همکاری ما درکارهای نیک، پرهیزگاری و همبستگی ما در راه برادری، دوستی،و مهربانی، همه ما را همچون دیوار آهنین کنار یکدیگر قرار داده، و هرگونه تحول، آرامش، و شکوفایی را در هر کشور و یا جامعه اسلامی، مایه افتخار، سربلندی، و قدردانی از همه ما می گردد.
- جامعه های ما برای دسترسی به خیر، پیشرفت و شکوفایی باید بایکدیگر همکاری کنند، تا در تمامی کشورهایمان از عدالت اسلامی، و برابری ایمانی برخوردار شویم.
تا به کمک یکدیگر مسیری مشترک، سرنوشتی واحد در راه پیشرفت و شکوفایی داشته، و از بودن در کنار یکدیگر احساس اقتدار کرده، وعزم و اراده ما در داشتن زندگی آبرومندانه دو چندان شود.


پیش از این برای ایجاد یک نوع مشارکت اقتصادی، بازرگانی گسترده، و مضاعف کردن مشارکت های علمی، تکنولوژی وفرهنگی میان کشورهایمان را خواستار شده بودیم، و اینک این دعوت را دوباره تکرار می کنیم، تا در کنار یکدیگر از نتایج و ثمرات این مشارکت ها و خیراتش بهره مند شویم.
-چهارم : سالهاست که ما خواستار نهادینه کردن معنی ملیت و شهروندی شیعیان بوده و هستیم، و همواره بر ضرورت نهادینه کردن ملیت جامعه در هر کشور، بر اساس حقوق و وظایف برابر و عادلانه تأکید می کنیم.
این تأکید ما بر اساس چارچوب تشویق شیعیان به پیوستن به جامعه کشورهای آنان است، از سوی دیگر کشور بتواند از پتانسیل ها، وامکانات آنان نیز استفاده کرده، و جامعه و دولتهای کشور آنان نیز با آغوش باز آنان را بپذیرد.
من با تکیه به این نظر ، خواهان گسترش فرهنگ ملی، احترام به ویژگیهای جامعه ها و دولت ها در سراسر کشورهای اسلامی هستم، تا روابطی مستحکم، پایدار، مثبت و فعال میان کشورهای اسلامی و به دور از هر گونه شک و شبهه بوجود آمده، و از گرفتار شدن در هر دام اختلاف انگیز در أمان بمانیم.
پنجم: اهمیت دادن به مسائل مشترک جهان اسلام و در رأس آنها مسئله فلسطین و ملت صبور آن و قدس شریف است.

دوگانگی موجود در برخوردها، تعامل و ارزش های انسانی و سیاسی، به ویژه در مورد جنایتهای جنگی که رژیم صهیونیست علیه ملت فلسطین مرتکب می شود، مسئله تأسف باری است که موجب محکومیت و اندوه فراوان گشته، و ضرورت وحدت و همبستگی امًت اسلامی را بیش ازپیش می طلبد.
برما است که از فلسطین دفاع کنیم، نه به خاطر اینکه یک مسئله اسلامی و یا عربی است، بلکه این زخم کهنه انسانیت است که بیش از هفت دهه است که همچنان دل انسانیت را خونین کرده، و نیاز به گام های جدًی و اقدامات تضمینی برای ایجاد راه حل مناسب برای این بحران انسانی عمیق دارد.
برای همه شما توفیق در این گردهمایی را آرزو کرده، و امیدوارم که این نشست ، آغازی پر برکت برای تقویت تفاهم، همبستگی و دوستی بیشتر میان جامعه های ما باشد. در پایان از خداوند متعال می خواهم که ملتهای عربی و اسلامی را نیز از خیر وبرکت خود برخوردار کند، و جوانان و ملت های ما را از گزند ناملایمات مصون دارد.
همانا که اوست تمام دعاها را شنیده و به اجابت می رساند.

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.
سوم اردیبشت ماه ١٤٠٣ شمسی
تهران


220

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1899112

دیگر خبرها

  • فرهنگستان ظرفیتی برای دغدغه انقلاب فرهنگی در مسیر تمدن نوین است
  • ما از تحقیقات غرب در حوزه فلسفه اسلامی بی‌اطلاع هستیم
  • فلسفه وجودی سپاه، فدایی شدن است
  • تاکید وزیر علوم بر لزوم همکاری دانشگاه‌ها با اجرای نظام ایده‌ها
  • در کنگره سازمان همبستگی کشورهای اسلامی در مکه مکرمه
  • مبانی فلسفی انقلاب اسلامی ایران در آکادمی علوم روسیه بررسی شد
  • حکمت الله ملاصالحی مؤسس فلسفه باستان شناسی است
  • هدف صهیونیسم بین الملل ایجاد فاصله میان کشورهای اسلامی است
  • تجلیل از پیشکسوتان ارتش نوعی «جهاد تبیین» برای نسل امروز
  • فلسفه ظرفیتی در اختیار قرار می‌دهد که از نگاه انحصارگرا خارج شویم