مترجم نمی تواند جایگاه متفکر را در جامعه بگیرد/ استبداد ترجمه
تاریخ انتشار: ۲۱ آذر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۹۲۰۷۴۷
به گزارش خبرنگار مهر، «مجتبی گلستانی» دانشجوی دکتری فلسفه اخلاق، پژوهشگر فلسفه و منتقد ادبی است که کتاب «واسازی متون جلال آلاحمد: سوژه، نهیلیسم و امر سیاسی» را توسط نشر نیلوفر منتشر کرده است. او همچنین آثار متعددی را در حوزه فلسفه در دست ترجمه دارد که در آینده نزدیک منتشر خواهند شد. با او درباره این آثار و وضعیت ترجمه متون فلسفی در ایران به گفتگو نشسته ایم که در ادامه می آید؛
مجتبی گلستانی درباره آثاری که در دست ترجمه دارد، به خبرنگار مهر گفت: اکنون مجموعه راهنمای تصویری را برای نشر ثالث در دست ترجمه دارم که ۲ تا از این مجموعه به نام های «فلسفه» و «فلسفه اخلاق» را به ناشر تحویل داده ام که در آینده ای نزدیک منتشر می شوند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی افزود: اثر دیگری به نام «ایماژه ها» را نیز در حوزه فلسفه هنر ترجمه کرده ام که در مرحله آخر ویرایش است و در واقع آن هم فلسفه تصویر است که از سوی نشر بان منتشر خواهد شد. ۲ کار دیگر هم در دست دارم که یکی ۵۰ متفکر ادبی است که برای نشر ثالث در دست ترجمه دارم و به نظریه و نقد ادبی از ۵۰ نظریه پرداز ادبی مثل فوکو، دریدا، بارت و ...می پردازد. کار دیگری هم از آلن دوباتن در دست ترجمه دارم که از سوی نشر فانوس منتشر خواهد شد. یک کتاب هم با عنوان« نقد ادبی و معلولیت» در دست تألیف دارم که انجام شده ولی هنوز برای انتشار به ناشر داده نشده است.
این همه اقبال به ترجمه پدیده خوبی نیست چه از جانب مخاطبان و چه از جانب مترجمان و ناشران
این مترجم و پژوهشگر حوزه فلسفه درباره وضعیت ترجمه آثار فلسفی گفت: ترجمه های خوب در حوزه فلسفه زیاد داریم و نسل جدیدی در این حوزه کار می کنند که ترجمه های خوب زیاد دارند مثل مجموعه فلسفی که با سرپرستی مسعود اولیاء در انتشارات ققنوس منتشر میشود و مترجمان خوبی را در این حوزه معرفی کرده اند که بسیار امیدوارکننده است، اما در مجموع احساس می کنم این همه اقبال به ترجمه پدیده خوبی نیست چه از جانب مخاطبان و چه از جانب مترجمان و ناشران. به شخصه اگر ضرورت های زندگی از نظر مالی برای من نبود، شاید هیچ گاه ترجمه نمی کردم و همیشه تألیف را انتخاب می کردم ولی به هرحال، ترجمه ضرورتی است که بالاخره من هم به آن تن داده ام.
وی افزود: فکر میکنم در فضای فکری ما آنچه که بیشتر اهمیت دارد، این است که پژوهشها و نقدهایی در حوزه فرهنگ و تاریخ و اندیشه خودمان صورت میگیرد یا ما می توانیم درباره غرب و فلسفه در جهان بتوانیم نظر دهیم یا گزارش هایی را بنویسیم که با مروری ساده در دهه ۷۰ و ۸۰ میتوان دید چقدر آثار تألیفی در حوزه روشنفکری دینی، در حوزه فلسفه و در حوزه نقد ادبی بیشتر از امروز بوده است. اگرچه آشنایی ما با فلسفه و اندیشه غرب و کلاً در جریان های فکری در جهان کمتر از الان بود و وقتی تحولات اجتماعی در جامعه ما رخ می دهد که اگر بخواهیم یک سر این تحولات اجتماعی را پیدا کنیم، حتماً در اینجاست که خودمان آدمهایی را داشته ایم که به جریان هایی که در حوزه فرهنگ و در جامعه ما اتفاق می افتاد، فکر می کردند و نقدهایی در این زمینه صورت می گرفت.
گلستانی تأکید کرد: امروز متأسفانه حوزه تألیف ما خیلی پربار نیست و یه یک معنا ما با استبداد مترجم و ترجمه روبرو هستیم و نسبت به آثار تألیفی بی اعتمادی و بداقبالی وجود دارد، در حالی که بعضاً آثاری هم منتشر می شوند که آثار خوبی هستند و با بداقبالی مواجه شده اند. در واقع گفتگوی فکری در میان ما وجود ندارد؛ یعنی گاهی حتی ترجمه به خاطر تنبلی های ما هم هست، اگر چه کار ترجمه کار مهمی است، از این جهت که جامعه باید با آنچه در جهان می گذرد، آشنا شود و از نیازهای جامعه ماست و اهمیت آن را اصلاً نفی نمی کنم. مسأله این است که کارکرد و جایگاه مترجم در کشور ما تبدیل شده به کارکرد و جایگاه متفکر و این اتفاق ناگواری است که افتاده است.
امروز متأسفانه حوزه تألیف ما خیلی پربار نیست و یه یک معنا ما با استبداد مترجم و ترجمه روبرو هستیم
این پژوهشگر فلسفه و منتقد ادبی تصریح کرد: دوست مترجمی برای من تعریف می کرد که چطور در کشور شما اسم مترجم را زیر عنوان مولف می نویسند، در حالیکه در کشورهای دیگر، اسم مترجم روی جلد کتاب به این معنا حک نمی شود، چون مترجم کارکرد یک مولف و متفکر را نمیتواند بگیرد، اما امروز می بینیم که با مترجمان در کشور ما به عنوان صاحب نظر برخورد می شود و این اصلاً جایگاه خوبی نیست. مسأله این است که اعتمادی که در جامعه ما به مترجم می شود، بیشتر از آن حدی است که باید باشد و گویی مترجم به چیزهایی دسترسی دارد که دیگران ندارند. این مسأله خوبی نیست برای اینکه مترجم نمی تواند جایگاه متفکر را در جامعه بگیرد. ناشران هم به ترجمه بیشتر از کارهای تحقیقی و تألیفی اهمیت می دهند که اینها خیلی کارهای رنج آور و بدی است به رغم اینکه مترجمان خوبی اکنون داریم و کارهای خوبی در این حوزه ترجمه می شود، ولی من مشکل دارم با جایگاه مترجم در فرهنگ و به نظرم این جایگاه خیلی مستبدانه است و جایگاه بالاتری را در این زمینه به او اختصاص می دهند.
کارکرد و جایگاه مترجم در کشور ما تبدیل شده به کارکرد و جایگاه متفکر و این اتفاق ناگواری است
مولف کتاب «واسازی متون جلال آلاحمد» در پایان تأکید کرد: آنچه تلخ است این است که در جامعه فرهنگی ما مترجم جای متفکر و مولف را گرفته است و این موضوع خیلی دردناک است که باعث استبداد ترجمه شده است. یعنی یک مولف ایرانی داستان و رمانی می نویسد که برای آن سالها زحمت کشیده و وقتی اقبالی که برای آن صورت می گیرد را با کار یک مترجم مقایسه کنید، می بینید که مترجم اقبال بیشتری در این خصوص دارد. اینها موضوعات تلخی است که متأسفانه در جامعه فرهنگی ما افتاده است.
کد خبر 4475096 مهرنوش محمدزادهمنبع: مهر
کلیدواژه: فلسفه مترجم نقد ادبی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۹۲۰۷۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طعنه روزنامه جمهوری اسلامی به پرونده چای دبش: در کشوری که یک فساد بزرگ را «فسادنمایی» مینامید، میشود دم از عدالت زد؟
روزنامه جمهوری اسلامی در مطلبی به رئیسی در مورد پرونده فساد چای دبش طعنه زد.
این روزنامه نوشت: در جامعهای که حتی با مفسدان اقتصادی برخورد یکسان نمیشود بطوری که یکی را به دلایل خاص از زیر سنگ هم که شده پیدا میکنند و به صُلابه میکشند، ولی دیگری را که فساد بزرگتری مرتکب شده تکریم میکنند و در بهترین جایگاه قرارش میدهند، چگونه میتوان باور کرد که عدالت حاکم است؟
هیچکس، چه در سطح کارگزاران نظام و چه در سطح عموم مردم، تردید ندارد که ما هنوز نتوانستهایم عدالت را در جامعه برقرار کنیم.
قضاوتی است که از کارگزاران ارشد نظام هم بارها شنیده شده و نمودهای عینی آن نیز در جامعه کاملاً قابل لمس است.
ثروت کشور به صورت عادلانه میان مردم تقسیم نمیشود، در ادارات با ارباب رجوع برخورد یکسان صورت نمیگیرد، پارتیبازی در اکثر دستگاهها بشدت رواج دارد، حقوقها، مزایا و امکانات رفاهی به تناسب شایستگیها و نیازهای واقعی پرداخت نمیشوند. بر بخشهای بکارگیری افراد در پستها و تفویض جایگاهها شایستهسالاری رعایت نمیشود، به افراد بلهقربانگو امتیاز داده میشود و افراد منتقد منصف و دلسوز طرد میشوند و...
اینها و بسیاری موارد دیگر نشانههای بارز تبعیض هستند، چیزی که با روح اسلام و نظامی که قرار است با «جمهوریت» و «اسلامیت» اداره شود در تضاد کامل هستند.
در جامعهای که حتی با مفسدان اقتصادی برخورد یکسان نمیشود بطوری که یکی را به دلایل خاص از زیر سنگ هم که شده پیدا میکنند و به صُلابه میکشند، ولی دیگری را که فساد بزرگتری مرتکب شده تکریم میکنند و در بهترین جایگاه قرارش میدهند، چگونه میتوان باور کرد که عدالت حاکم است؟
این روزنامه در بخش دیگری از سرمقاله خود که به نظر میرسد به رئیسی و پرونده چای دبش کنایه میزند نوشته است:در جامعهای که پرونده بزرگترین فساد اقتصادی را به جای آنکه با اولویت بررسی کنند به محاق میبرند و آن را فسادنمائی جلوه میدهند، چگونه میتوان پذیرفت عدالت در حال اجرا شدن است؟
همچنین روزنامه جمهوری اسلامی با طعنه به علیرضا پناهیان ادامه داد:
در جامعهای که اهانتکننده به پیشوایان دین را به جای محاکمه بر صدر مینشانند، چگونه میتوان به مردم گفت در حال ساختن بنای رفیع حکومت عدل علی هستیم؟
مردم با مشاهده این بیعدالتیها اگر به این نتیجه برسند که ما کاری غیر از تغییر اسم انجام ندادهایم و هدفمان این بود که محمدرضا پهلوی را کنار بزنیم و خودمان جای او را بگیریم، نمیتوان قضاوتشان را رد کرد. قرار نبود آنهمه شهید بدهیم و آنهمه فداکاری صورت بگیرد و بعد از ۴۵ سال هنوز در پیچ و خمهای تبعیض و بیعدالتی سرگردان باشیم و در عین حال به عدهای اجازه بدهیم چنین وضعیتی را متن عدالت جلوه دهند!