داستان زنی که مرد شد و مسابقه بوکس را برد!
تاریخ انتشار: ۲۲ آذر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۹۳۵۸۲۵
از آن دسته پیروزیهاست که برای همیشه در تاریخ رقابتهای بوکس حرفهای خواهد ماند! موضوع درباره پاتریسیو مانوئل آمریکایی است که در کالیفرنیا توانست نامش را به عنوان اولین بوکسوری که بعد از تغییر جنسیت در سطح حرفهای مبارزه کرد و برد، مطرح کند.
این مبارز ۳۳ ساله توانست در دسته فوقسبک در جدال با هوگو آگیلار مکزیکی با امتیاز و بعد از چهار راند به برتری برسد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این اولین صحبتهای پاتریسیو بعد از موفقشدن در اولین مسابقه حرفهای بوکس آمریکاست؛ پیروزیای که نمادی برای او و زندگی سختی است که از سر گذرانده. برای پاتریسیو مانوئل همه چیز از سال ۲۰۱۲ شروع شد؛ «پاتریسیا» (نامی که از بچگی به او میگفتند) که آن زمان زن بود، بوکس را دنبال میکرد ولی هرگز به سطح حرفهای نرسید.
قبل از اینکه تغییر جنسیت بدهد، تلاش کرد سهمیه ورود به بازیهای المپیک ۲۰۱۲ لندن در بخش زنان را به دست آورد ولی مصدومیت شانه آنهم بعد از اولین مسابقهای که داشت مانع از تحقق رؤیایش شد. آن زمان، پاتریسیو مراحل تغییر جنسیتش را به تعویق انداخت، چون نمیدانست چه آیندهای در بوکس در انتظارش خواهد بود. بعد از شکست در راه رسیدن به بازیهای المپیک بود که این ورزشکار تصمیم گرفت کارهای مربوط به تغییر جنسیتش را آغاز کند. انتخابی که با حمایت همهجانبه مادرش همراه شد.
خودش به لسآنجلستایمز میگوید: «کمی از این تصمیم مادرم شگفتزده شدم ولی برای من حکم یک مُسکن را داشت». او درمان هورمونیاش را شروع کرد و بعد هم مهیای عمل تغییر جنسیت شد. «اوایل که تغییر جنسیت داده بودم، در رقابتهای بوکس زنان شرکت کردم تا با بیقراریهایی که حس میکردم کنار بیایم. در واقع میخواستم شرایط را بسنجم تا ببینم میتوانم در رشته بوکس ادامه بدهم یا خیر. آن زمان که در راه ورود به المپیک ناکام مانده بودم، به مسائل زیادی فکر کردم نه تنها به عنوان ورزشکار بلکه به عنوان یک انسان. تصمیم به تغییر جنسیت احتمالا بهترین تصمیمی بوده که تا الان گرفتهام. برایم همه چیز واضح بود که باید چنین عملی را انجام بدهم. حالا قرار است همان کسی باشم که میخواهم. از این به بعد هم به مبارزهکردن با خودم ادامه میدهم». بعد از تغییر جنسیت شرایط برای پاتریسیو چندان هم ساده نبود؛ اولین مسئله این بود که او باید مدرک ورزشکاریاش را میگرفت.
اتحادیه بوکس آمریکا برای دادن مدرک ورزشی که به او اجازه میداد در رقابتها شرکت کند تردید داشت تا اینکه پیش از سال ۲۰۱۶ و بازیهای المپیک ریو، وقتی مجوز او از سوی کمیته بینالمللی المپیک صادر شد، دیگر تردیدها از بین رفت و او توانست به رشتهای که دلش میخواهد پا بگذارد و مسابقه بدهد.
مشکل بعدی، اما پیداکردن رقیبی بود که حاضر باشد با او مبارزه کند. نزدیک به دو سال طول کشید تا بالاخره همین هوگو اگیلار مکزیکی پیدا شد. آگیلار هم که نمیدانست چه خبر است، درست دو روز قبل از مسابقه متوجه داستان پاتریسیو شد.
او البته بعد از شکستخوردن به تمجید از پاتریسیو پرداخت و گفت: «احترام زیادی برای کاری که او کرده قائلم. این موضوع چیزی را برای من عوض نمیکند. وقتی در رینگ هستیم هردومان یک چیز میخواهیم؛ پیروزی».
منبع: روزنامه شرقمنبع: فرارو
کلیدواژه: مسابقه بوکس آمریکا تغییر جنسیت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۹۳۵۸۲۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
داستان ۳۴ روز مقاومت در خرمشهر؛ اگر سلاح داشتیم، شهر سقوط نمیکرد
ناخدا یکم هوشنگ صمدی میگوید: من ۸۰۰ تا ۹۰۰ نفر تکاور داشتم که همگی افسر و درجه دار بودند، ما سرباز نداشتیم. نیروهای مردمی از اقشار مختلف هم شاید ۴۰۰ نفر با ما همراه بودند. ما توانستیم با این تعداد نیرو در مقابل دو لشکر زرهی و مکانیزه ارتش عراق با چند گردان گارد ریاست جمهوری و چند گردان جیش الشعبی مثل بسیج ما، مقاومت کنیم.
به گزارش خبرآنلاین، از سال ۱۲۹۹ تاکنون، بیش از یک قرن است که روز ارتش در ایران گرامی داشته میشود، پس از پیروزی انقلاب هم امام (ره) ۲۹ فروردین را بنام روز ارتش نامگذاری کردند تا ضمن ارایه کارنامه ارتش، افکارعمومی و کارشناسان هم مناسبت و مجالی برای گرامیداشت این فرزندان دلیر میهن داشته باشند، ارتشی که با وجود همه تغییر و تحولات سالهای نخستین پس از پیروزی انقلاب ۵۷، شجاعانه به میدان مبارزه با ارتش آماده و تا بن دندان مسلح عراق شتافت و تاثیری انکارناپذیر در متوقف ساختن متجاوزان عراقی داشت.
ناخدا یکم هوشنگ صمدی که اعزام پیش از انقلاب او به انگلیس برای گذراندن دورهای عالی، همزمان با حضور صدام در همان مرکز لندن برای سپری کردن دوره اطلاعاتی بوده، در گفت و گویی صمیمانه روایتی دست اول، جذاب و کمتر شنیدهشده از آغازین روزهای دفاع مقدس را مرور کرد که با هم میخوانیم:
مشروح این گفتگو را بخوانید:
***
شما قبلا فرمانده گردان تکاور دریایی بوشهر بوده اید، امروز هم روز ارتش است، لطفا از نقش ارتش در دوران دفاع مقدس برایمان بگویید.
ضمن تبریک این روز به همه همرزمان ارتشی بعنوان یک ارتشی میگویم ارتش در جنگ ۸ ساله تحمیلی نقش اصلی و موثر را داشت. در یکم مهر ۱۳۵۹ سپاه و بسیج آنچنان سازمانی نداشتند و ارتش بود که با همه مشکلاتی که در دوران انقلاب به سرش آمده بود و معاندین، جاسوسان و بدخواهان صحبت انحلال ارتش را میکردند و با صدور بخشنامههای مختلف خواسته و ناخواسته برای تضعیف ارتش تلاش میکردند، اما ارتش، روز ۳۱ شهریور مردانه در جلوی دشمن ظاهر شد. ما وجود دشمن و احتمال جنگ را از خرداد ۵۸ به مسئولین اطلاع میدادیم، من خودم فرمانده گردان تکاروران در جبهه جنوب و خوزستان بودم واز خرداد ۵۸ چهار واحد در آنجا داشتم که روزانه به ما اطلاعات میدادند که دشمن دارد چکار میکند و در چه وضعیتی است و ما این را به نیروی دریایی انتقال میدادیم و نیروی دریایی به ارتش و ارتش به مسئولین میداد، ولی مسئولین قبول نمیکردند و میگفتند بیشنر مردم عراق شیعه هستند و انقلاب را به ما تبریک گفته اند و به ما حمله نمیکنند و این برای ما بسیار سنگین تمام میشد که چرا آنها وظیفه سازمانی ارتش را نمیدانند آنقدر برای تضعیف ارتش کار میکنند؟ برخلاف همه این فشارها و تنگناها، ارتش از روز ۳۱ شهریور وارد عمل شد و کار را به جایی رساند که به فاصله یک هفته یغنی هفتم مهر صدام پیشنهاد مذاکره کرد. هدف صدام این بود که یکم مهر، خرمشهر را بگیرد، سوم مهر، خوزستان و نهایتا، هفتم مهر در میدان آزادی تهران و در جمع رسانههای خارجی، گفت و گوی پیروزی را برگزار کند.
چرا صدام به فاصله هفت روز پس از آغا تجاوز به خاک ایران، مصلحت را در ارایه پیشنهاد مذاکره دید؟
به علت مقاومت ارتش، پیشروی را دور از دسترس میدید. این درحالی است که ارتش در آن زمان فرماندهان اصلی و رده بالای خود را از دست داده بود، سپهبد، سرلشگر، سرتیپ و ارتشبد نداشتیم و همه حذف شده بودند و حداکثر، فرماندهان میانی، مانده بودند. آن زمان در پی تلاش و فشار برخی نمایندگان مجلس، سیزده هزار افسر ارشد ارتش را پاکسازی کردند و در سطوح بالای فرماندهی ارتش، کسی نمانده بود. من پنجم مهر رفتم ۵ عراده تانک چیفتن از لشگر ۹۲ زرهی اهواز بگیرم و دنبال فرمانده گردان تانک گشتم، نهایتا، یک سروان مخابرات را پیدا کردم و ایشان گفت من فرمانده هستم، گفتم جناب سروان رسته شما مخابرات است وسروان مخابرات اگر خیلی خیلی زرنگ باشد میتواند یک گردان مخابرات را اداره کند نه گردان تانک چیفتن را! گردان تانک را افسر زرهی با درجه سرهنگ دومی باید اداره کند. این وضعیتی بود که در ابتدای جنگ برای ما پیش آمده بود و ارتش با این همه مشکلات توانست در روز هفتم دشمن را متوقف و به زانو در آوَرَد. فاصله شلمچه تا خرمشهر ۵/۱۶کیلومتر بود و دشمن میتوانست یک ساعته به خرمشهر برسد، ولی با مقاومت شجاعانه ارتش، روز هفتم، هنوز نتوانتسته بود از پُل نو که بین شلمچه و خرمشهر است، عبور کند.. شهید صفری افسر تکاور تیربارچی محافظ پل نو اجازه نمیداد پرندهای هم از این پل عبور بکند، چه رسد به نظامیان دشمن؛ و مسیر دیگری نیز برای عبور تانکها و نفربرهای عراقی غیر از این پل وجود نداشت. ارتش با همه مشکلات مردانه ایستادگی کرد ما رزمندگان آن زمان ارتش افتخار میکنیم که در طول ۸ سال دفاع، مهمترین وظیفه سازمانی خود، یعنی حفظ مرزهای کشور را به حوبی انجام دادیم.
بر این اساس ارتش در حفظ مرزها نقش بسزایی داشته است.
بله ارتش نقش کاملی داشت، ما در سه جبهه میجنگیدیم، جبهه شمالی، جبهه میانی و جبهه جنوبی که من درجبهه جنوبی و خوزستان بودم. گردان تکاوران ماموریت زمینی ندارد و ماموریت سازمانی و اصلی این گردان حفظ سواحل، سکوهای نفتی و جزایر است و ما در خرمشهر با دشمن جنگیدیم و ۳۴ روز در برابر دشمنی که میخواست روز اول خرمشهر را تصرف کند مقاومت کردیم.
گردان تحت امر شما شامل چند تکاور بود و با چه تعداد نیرویی این مقاومت را انجام دادید؟
من ۸۰۰ تا ۹۰۰ نقر تکاور داشتم که همگی افسر و درجه دار بودند، ما سرباز نداشتیم.
نبروهای مردمی هم شما را همراهی میکردند؟
بله، نیروهای مردمی از اقشار مختلف هم شاید ۴۰۰ نفر با ما همراه بودند. ما توانستیم با این تعداد نیرو در مقابل دو لشکر زرهی و مکانیزه ارتش عراق با چند گردان گارد ریاست جمهوری و چند گردان جیش الشعبی مثل بسیج ما، مقاومت کنیم. ارتشیها مردانه در برابر دشمن ایستادگی کردند و همان مدافعین خرمشهر که من همیشه از آنها یاد میکنم از اقشار کشور بودند مردانه جان برکف ایستادند و الان اسمی از آنها برده نمیشود.
چرا اسامی این غیورمردان برده نمیشود؟
نمیدانم، ببینید امروز روز ارتش است و در اصل روز نیروی زمینی نیز میباشد، ولی در رادیو و تلوزیون چه برنامهای میبینید؟ رسانه ملی چه برنامهای برای امروز دارد. اینها را ببینید و بعد بپرسید چرا اسامی آن دلاورمردان برده نمیشود؟
گویا، شما در ابتدای جنگ بازنشسته شده بودید و به میل خود تان وارد جنگ شدید ...
بله من دو ماه بود که بازنشست شده بودم، ولی چون هنوز نفر بعدی نیامده بود واحد را تحویل بگیرد من مشغول خدمت بودم. زمانی که جنگ آغاز شد من تسویه حساب هم کرده بودم و فرمانده به من گفت تسویه حساب شما روز میز من است میخواهی بروی یا بمانی؟ گفتم نخیر ناخدا رزمجو من با واحدم میروم خرمشهر، دشمن وارد خانه ما شده و غیرت ما قبول نمیکند. من اجازه نمیدهم تا زمانی که زنده هستم دشمن خاک کشور من را زیر پا داشته باشد. شعار من این است: دوست دارم کفنم پرچم ایران باشد، تکاور میگوید میجنگم جان میدهم، خون میدهم، ولی یک وجب از خاک کشور به دشمن نمیدهم.
امروز علاوه بر روز ارتش سالگرد غرق شدن ناوشکن سهند و حمله به ناوشکن سبلان و ناوچه جوشن در سال ۱۳۶۷ از سوی آمریکا هم هست، شما در این نبرد شرکت داشتید؟
نه من مشارکت نداشتم، ولی جالب این است که اسمی از رزمندگان این ناوشکنها هم برده نمیشود! فرماندهان اینها الان کجا هستند؟ آیا رادیو و تلویزیون اسمی از این سه ناو برده است؟ اینها در مقابل ارتش آمریکا ایستادند چرا اسمی از آنها برده نمیشود. من میخواهم بگویم رادیو تلویزیون برای ما ارتشیها کار نمیکند، دوست ندارند، جانفشانیهای دلاوران ارتش را بازتاب بدهند. بارها در شبکههای مختلف گفته ام شما رادیو تلویزیون ملی نیستید، میلی هستید و با هیچ وقت با ما جور نیستید. شهدای ما از شما شاکی هستند، حق شهدای ما را از بین برده اید. تا حالا کِی اسمی از شهید مرادی فرمانده گردان ۱۰۶ برده شده؟ شهیدی که ترکش سرش را از بدنش جدا کرد و در جلوی چشم من بدون سر در جاده اهواز میدوید و افتاد زمین و وقتی وی را در آغوش گرفتم در بغل من شهید شد. کجا هستند ۱۰۳ نفری که در ۳۴ روز مقاومت در خرمشهر از گردان تکاوران شهید دادیم. کجا هستند ۲۹۳ نفر جانباز از ده درصد تا ۹۳ درصد، امیر سیاری هم تکاوری است که در همان ۳۴ روز ۷۵ درصد جانباز شدند.
شما پیشرفتها و دستاوردهای ارتش را چگونه میبینید؟
من الان بازنشسته هستم و الان در ارتش نیستم و اطلاعاتی ندارم.
درست، ولی به هر حال اخبار را که رصد میکنید. بنابر همین اخبار دستاوردهای ارتش را چگونه ارزیابی میکنید؟
آنچه که از دور میشنوم انشاالله خوب است.
تاثیر حضور نیروی دریایی ارتش را در آبهای بین المللی را چگونه میبینید؟
الان نیروی دریایی خیلی خوب است و اصلا قابل مقایسه با آن زمان نیست، حتی واحد خودم. دنبال یک قبضه توپ ۱۰۵ یا ۱۵۵ میدویدم و گیر نمیآوردم، ولی الحمدالله الان تیپهای تفنگداران و تکاروران ما آتشبار دارند. بعضی وقتها که به جاسک و چابهار میروم و این پیشرفتها را میبینم لذت میبرم. حتی یک بار لوله یک توپ را بغل کردم و گریه کردم و فرمانده وقت آمد و گفت چرا گریه میکنید گفتم خوشحالم که شما این سلاح دارید واز خوشحالی گریه میکنم، شما این را دارید و من در زمان جنگ این را نداشتم که اگر داشتم خرمشهر سقوط نمیکرد.